🔹یمُنُّونَ / لا تَمُنُّوا / یمُنُّ
درباره ماده «منن» قبلا بیان شد که
▪️برخی گفتهاند که در اصل بر دو معنا دلالت دارد: قطع کردن، و در حق کسی نیکی کردن و بر او منت گذاشتن. «مَنّ» و «مِنَّة» (=منت گذاشتن) را هم بر دو قسم دانستهاند:
▫️«منت عملی»، یعنی عملا نعمتی را بر کسی ارزانی داشتن؛ که این امری بسیار ممدوح است که حقیقتا تنها از جانب خداوند انجام میشود (لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ، آل عمران/۱۶۴؛ كَذلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ، نساء/۹۴؛ وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلى مُوسى وَ هارُونَ، صافات/۱۱۴؛ يَمُنُّ عَلى مَنْ يَشاءُ، إبراهيم/۱۱؛ وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا، قصص/۵)؛ و
▫️«منت قولی» یا کلامی، یعنی ابراز کردن اینکه من نیکیای در حق تو کردهام (وَ تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَني إِسْرائيل، شعراء/۲۲؛ يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلامَكُم، حجرات/۱۷؛ وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ، مدثر/۶)، که امری قبیح است.
▪️برخی معنای اصلی این ماده را همان «قطع کردن» دانستهاند و گفتهاند «مِنّت» را از این جهت از این ماده ساختهاند که در جایی که در اصل نعمت دادن است [= منت فعلی]، بدین جهت است که نعمت بلایا را قطع میکند و در جایی که مایه کدورت در نعمت دادن است [= منت کلامی]، بدین جهت است که اثر نعمت و ضرورت تشکر از نعمت را قطع مینماید.
▪️از کلماتی که ظاهرا از همین ماده میباشد «مَنّ» (حدود سه کیلو) است که برخی به همین مناسبت، اساساً «منت» را به معنای نعمت سنگین و وزین قلمداد کردهاند، هرچند برخی بر این باورند که این معنا ربطی به این ماده در زبان عربی ندارد و از کلماتی است که زبانهای دیگر وارد زبان عربی شده است (در زبان عبرى، این کلمه در این معنا به صورت «مانه» و در زبانهای سرياني و آرامى، این کلمه به صورت «منيا» تلفظ میشود).
▪️از آنجا که در ماده «منن» نوعی معنای قطع کردن و نعمت دادن نهفته است، این کلمه به طور مجازی برای رها کردن بدون عوض (فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً، محمد/۴) و انفاق کردن (هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ؛ ص/۳۹) به کار میرود. «أجر غیرممنون» (فصلت/۸؛ قلم/۳؛ انشقاق/۲۵؛ تین/۶) به معنای پاداشی است که هیچگاه قطع نمیشود و نقصان نمیپذیرد، و ظاهرا به همین معناست که برخی آن را به معنای «بیحساب» [= غیرقابل شمارش] معنی کردهاند.
▪️«منون» (نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُون؛ طور/۳۰) را هم به معنای «دهر» (روزگار) دانستهاند و هم به معنای مرگ [مَنِيَّةِ]، از این جهت که از عدد [زندگان] میکاهد و هر گونه مددی را قطع میکند.
▪️یکی از کاربردهای کلمه «مَنّ» در قرآن کریم (وَ أَنْزَلْنا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى؛ بقرة/۵۷) ظاهرا اشاره به صمغ و شیره خوراکیای مانند ترنجبین است که از برخی از درختان ترشح میکند، و برخی این احتمال را دادهاند که منظور از «من» و «سلوی» نه ترنجبین و مرغ بریان، بلکه مطلق نعمتهایی بوده که خداوند بر آنان نازل کرده که از جهت نعمت بودنش به آن «مَنّ» و از این جهت که مایه تسلی و آطمینان خاطر آنان میشده بدان «سلوی» گفتهاند و عجیب اینجاست که برخی از اهل لغت با اینکه این کلمه را اساساً برگرفته از زبانهای عبری و سریانی میدانند نهتنها با این احتمال مخالفتی نکردهاند، بلکه با تخصیص آن به اموری همچون ترنجبین و سایر شیرههای مترشح از درخت مخالفت کرده و آن را به معنای هر نعمتی که از آن متنعم شدهاند معرفی کردهاند.
🔖جلسه ۸۳۵ https://yekaye.ir/ale-imran-3-164/
@yekaye
🔹أَسْلَمُوا
در آیه ۱۴ همین سوره به تفصیل درباره ماده «سلم» و کلمه اسلام توضیح داده شد.
🔖جلسه ۱۰۷۹ https://yekaye.ir/al-hujurat-49-14-1/
📖اختلاف قرائت
▪️در قراءات رایج به صورت «أن أسلموا» قرائت شده است؛ یعنی اینکه اسلام آوردند را بر تو منت میگذارند
▪️اما در قرائت ابن مسعود دو قرائت نقل شده است؛ یکی به لحاظ رسم المصحف، موافق با مصحف عثمانی اما به صورت «إن أسلموا»، که جمله به صورت شرطی معنا میشود، یعنی اگر اسلام بیاورند بر تو منت میگذارند؛
▪️و دیگری موافق با معنای قرائت رایج اما مخالف با مصحف عثمانی به صورت «إسلامَهم»؛یعنی اسلام آوردنشان را بر تو منت میگذارند.
📚معجم القراءات ج۹، ص91
📚المغنی فی القراءات، ص۱۷۰۲
@yekaye
🔹هَداكُمْ
قبلا بیان شد که
▪️برخی بر این باورند که ماده «هدی» در اصل در دو معنا به کار رفته است: یکی راهنمایی کردن؛ و دیگری هدیه دادن،
▪️اما دیگران اصل معنا را همان «بیان راه رشد و امکان وصول کسی به چیزی را مهیا کردن ویا «راهنمایی کردنی که با لطف همراه باشد» دانستهاند؛ و توضیح دادهاند که وقتی که در حالت ثلاثی مجرد به کار رود به معنای «هدایت» است، و وقتی در باب افعال (أهدی) به کار رود، به معنای «هدیه دادن» میباشد؛
و چیزی که موید معنای واحد داشتن اینهاست، تفاوتی است که بین «هدیه» و «هبه» هست که «هدیه» آن چیزی است که با اهدای آن به نحوی به دریافتکننده هدیه تقرب میجوید [گویی خود را با هدیه به سوی گیرنده هدیه رهنمون شده است] در حالی که در «هبه» چنین اقتضایی نیست و از این رو، از الطاف خدا به بندگان، و حتی لطف یک رئیس به مرئوسش به «هبه» تعبیر میشود، اما «هدیه» در جایی است که بنده به پیشگاه خداوند یا یا مرئوس به رئیس و یا شخصی به شخص همعرض خود چیزی پیشکش کند.
▪️«هدایت» (و ماده «هدی») نقطه مقابل «ضلالت» (و ماده «ضلل») است؛ و در ماده «هدی» یک نوع مفهوم پیش افتادن برای هدایت کردن نهفته است؛ و «هادی» راهنمایی است که جلو میافتد و افراد را در پی خود راهنمایی میکند و ظاهرا به همین مناسبت است که به گردن «اسب» (که جلوترین عضو وی است) «هادی» و یا به «عصا» که شخص ابتدا آن را بر زمین میزند و بعد قدم میگذارد «هادیة» گویند. به لحاظ لغوی ظاهرا تفاوتی بین «هُدَی» و «هِدایت» (که هر دو مصدر ثلاثی مجردند) وجود ندارد، هرچند که قرآن فقط از کلمه «هدی» استفاده کرده و آن را هم خاص هدایتهای ناظر به انسان به کار برده است.
▪️برخی گفتهاند: هدایتی که خداوند برای انسان به کار میبرد چهارگونه است:
▫️یکی هدایتی که در هر موجود مخلوقی قرار داده شده است: «رَبُّنَا الَّذِي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى» (طه/۵۰)
▫️دوم هدایت مردم که انبیاء با زبان و آوردن پیامهای الهی انجام میدهند «هذا بَيانٌ لِلنَّاسِ وَ هُدىً وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقينَ» (آل عمران/۱۳۸) «وَ في نُسْخَتِها هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلَّذينَ هُمْ لِرَبِّهِمْ يَرْهَبُونَ» (اعراف/۱۵۴) «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً» (انسان/۳)
▫️سوم: توفیقی که شامل حال برخی از افرادی میشود که زمینه هدایت شدن را دارند و در واقع، از هدایتی که به آنها رسیده بهرهمند میشوند؛ مانند: «وَ الَّذِينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً» (محمد/۱۷)، «وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ» (تغابن/۱۱) «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ يَهْدِيهِمْ رَبُّهُمْ بِإِيمانِهِمْ» (یونس/۹)، «وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا» (عنكبوت/۶۹»، «وَ مَا اخْتَلَفَ فيهِ إِلاَّ الَّذينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ بَغْياً بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ» (بقرة/۲۱۳»، «وَ اللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» (بقره/۲۱۳)
▫️و چهارم: هدایتی که در آخرت انسانها را به مقصد نهاییشان میرساند: «سَيَهْدِيهِمْ وَ يُصْلِحُ بالَهُمْ» (محمد/۵)، «وَ نَزَعْنا ما في صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ تَجْري مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه» (اعراف/۴۳).
▫️و چنانکه اگر چنانکه برخی مفسران تفطن یافتهاند توجه کنیم که هدایتی که توسط پیامبران و امامان انجام میشود بر دو قسم است، آنگاه درمییابیم که باید قسم پنجمی را هم اضافه کنیم. در واقع، هدایت پیامبران و امامان یکی همان قسم دوم مذکور است که با رساندن پیامها انجام میشود و از طریق درگیر شدن ذهن شخص شروع میگردد؛ و دیگری هدایتی است که با دستگیری کردن و حرکت دادن در مسیر و درگیر کردن روح و حقیقت وجودی او انجام میشود؛ و آن زمانی است که در قرآن کریم کلمه «هدایت» با «امر الله» ترکیب میشود «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا» (سجده/۳۴ و أنبياء/۷۳) که چون اشاره به عالم «أمر» (در مقابل عالم خلق) دارد، یعنی هدایتی است از جنس عالم امر، که ناظر به وجهه ملکوتی اشیاء است؛ وجه چنین تفسیری از آیه این است که این موهیت (یعنی «هدایت به امر» را مترتب بر صبر و رسیدن آنان به مرتبه یقین برشمرد: «لَمَّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ» سجده/۲۴) و رسیدن به چنین یقینی را هم با مشاهده ملکوت قرین فرمود: «وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ» (أنعام/۷۵)، و «كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ» (تكاثر/۶).
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه توضیحات درباره ماده «هدی»
▪️نکته جالب توجه این است که اگر به تفاوت این کاربردهای هدایت توجه کنیم درمییابیم که منافاتی بین اینکه گاه هدایت کردن را کار پیامبر میشمرد «وَ إِنَّكَ لَتَهْدِي إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» (شورى/۵۲) وگاه این هدایت کردن را از او نفی میکند: «إِنَّكَ لا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ» (قصص/۵۶)، «وَ ما أَنْتَ بِهادِ الْعُمْيِ عَنْ ضَلالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلاَّ مَنْ يُؤْمِنُ بِآياتِنا فَهُمْ مُسْلِمُونَ» (روم/۵۳) «لَيْسَ عَلَيْكَ هُداهُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ» (بقرة/۲۷۲) منافاتی وجود ندارد.
ویا گاهی از طرفی بر هدایت همگان توسط خداوند اصرار دارد: «أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاس» (بقره/۱۸۵) «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ»(إنسان/۳)، «وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ» (بلد/۱۰) و از طرف دیگر از اینکه خداوند برخی از افراد را هرگز هدایت نمیکند سخن به میان میآورد: «كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْماً كَفَرُوا بَعْدَ إيمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ» (آل عمران/۸۶) «ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَياةَ الدُّنْيا عَلَى الْآخِرَةِ وَ أَنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ» (نحل/۱۰۷) «إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ كاذِبٌ كَفَّارٌ» (زمر/۳).
▪️نکته دیگر اینکه افعالی مثل هدایت و تعلیم، از آنجا که دو سویه اعطاکننده و دریافتکننده دارند؛ در موقعیتهایی که اعطاء رخ میدهد اما دریافتکننده قبول نمیکند از حیث اعطاء تعبیر «هَدَاهُمْ و علّمهم» صادق است؛ و از حیث دریافت تعبیر «ما هَدَاهُمْ و لا علّمهم» و با این دو لحاظ است که گاهی در مورد یک گروه هم تعبیر «هدایتشان کردیم» و هم تعبیر «هدایتشان نکردیم» هردو به کار میرود: چنانکه در مورد ثمود در جایی میفرماید: «وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمى عَلَى الْهُدى» (فصلت/۱۷) و در جای دیگر درباره مطلق کافران (که ثمود هم در همان دستهاند: «أَلا إِنَّ ثَمُودَ كَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلا بُعْداً لِثَمُودَ» هود/۶۸) فرمود: «وَ أَنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ» (نحل/۱۰۷).
▪️فعل «هدی»، گاهی مستقیما [دو] مفعول میگیرد [هرچند که گاه یک مفعولش حذف میشود]: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ»(فاتحة/۶)؛ گاهی یکی از مفعولهایش با حرف «إلی» میآید: «وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» (آل عمران/۱۰۱)؛ و گاهی با حرف «لـ»: «بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلْإيمان» (حجرات/۱۷)، که در آیه «قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ مَنْ يَهْدي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدي لِلْحَقِّ أَ فَمَنْ يَهْدي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاَّ أَنْ يُهْدى» (یونس/۳۵) به نظر میرسد که حرف «الی» در همان معنای حرف «لـ» استفاده شده (زیرا بویژه در فراز دومش به جای «للحق» مجددا «الی الحق» آمده است).
و البته با حرف «فی» (أَمَّنْ يَهْديكُمْ في ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ؛ نمل/۶۳) و «ب» (نَهْدي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا، شوری/۵۲؛ أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ، اعراف/۱۵۹ و ۱۸۱؛ وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا، انبیاء/۷۳، و سجده/۲۴) و یا هردوی اینها (لِتَهْتَدُوا بِها في ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ، انعام/۹۷) هم به کار رفته است که ظاهرا در معنای مفعولی نباشد.
📖 اختلاف قرائت
🔹أَنْ هَداكُمْ / إِنْ هَداكُمْ / إِذْ هَداكُمْ
▪️در قراءات رایج به همین صورت «أَنْ» قرائت شده است که تقدیر کلام «لأن» یا «بأن» است؛ یعنی خداوند بر شما منت دارد «برای اینکه» یا «به سبب اینکه» شما را به ایمان هدایت کرد؛
▪️اما در قرائت زید بن علی و نیز روایتی از عاصم به صورت «إن» شرطیه آمده؛ یعنی خداوند بر شما منت دارد اگر که شما را به ایمان هدایت کرد (که چون طریق عاصم برای این روایت معلوم نشده برخی احتمال دادهاند که این قرائت عاصم جحدری باشد نه عاصم معروف)
▪️و در قرائت ابن مسعود به صورت «إذ» قرائت شده است؛ یعنی خداوند بر شما منت دارد هنگامی که شما را به ایمان هدایت کرد؛ و این قرائت به عبید بن عمیر و ابن خثیم هم نسبت داده شده است.
📚معجم القراءات ج۹، ص92 ؛ المغنی فی القراءات، ص۱۷۰۲
🔹هَداكُمْ / هادكُمْ
▪️در قرائات رایج به همین صورت «هداکم» از ریشه «هدی» است که به معنای «شما را هدایت کرد» میباشد؛
▪️اما در قرائت ابن مسعود به صورت «هادكُمْ» است که آن را از ماده «هود» به معنای توبه و رجوع به حق و خیر دانستهاند، که معنایش «شما را توبه داد» میباشد.
📚معجم القراءات ج۹، ص92
@yekaye
🔹درباره شأن نزول این آیه منابع شیعه و سنی دو مطلب کاملا متفاوت را روایت کردهاند؛ که اگرچه به نظر میرسد روایت سنی بیش از آنکه شأن نزول باشد، تطبیقی است که توسط راویان بر آیه انجام شده است هرچند این احتمال نیز منتفی نیست که وجود این دو گزارش ناشی از این باشد که این آیه دو بار و در دو موقعیت متفاوت نازل شده است:
۱) گزارش شیعی:
https://eitaa.com/yekaye/10579
۲) گزارش سنی:
https://eitaa.com/yekaye/10580
🔸۱) گزارش شیعی شأن نزول آیه ۱۷ سوره حجرات را در جنگ خندق و در خصوص عثمان میداند که در چند روایت آمده است؛
یک روایت از آن ذیل آیه ۱۵ همین سوره گذشت؛
در ادامه دو روایت دیگر از این گزارش تقدیم میشود:
📜الف. در کتاب مصباح الانوار شیخ طوسی با اسناد خویش روایتی از جابر بن عبدالله انصاری آمده است که من هنگام کندن خندق نزد رسول الله بودم در حالی که مردم و حضرت علی ع هم مشغول کندن بودند. پس پیامبر ص خطاب به علی ع فرمود: پدرم فدای کسی باد که میکَنَد و جبرائیل خاکها را از پیش روی او جاروب میکند و میکائیل کمکش میکند در حالی که تا پیش از این به احدی از خلایق کمک نکرده بود.
سپس پیامبر رو به عثمان بن عفان کرد و فرمود: تو هم بکَن!
عثمان عصبانی شد و گفت: محمد ص به این راضی نشده که به دست وی اسلام آوردیم و حالا ما را به کارگری دستور میدهد.
پس خداوند بر پیامبرش نازل فرمود که: «بر تو منت میگذارند که اسلام آوردهاند؛ بگو با اسلامتان بر من منت نگذارید؛ بلکه خداوند است که بر شما منت میگذارد که شما را به ایمان هدایت کرد، اگر واقعا از راستگویانید» (حجرات/۱۷)
📚تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص588
ذَكَرَ الشَّيْخُ أَبُو جَعْفَرٍ الطُّوسِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ مِصْبَاحِ الْأَنْوَارِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ رِجَالِهِ يَرْفَعُهُ إِلَى جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ:
كُنْتُ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص فِي حَفْرِ الْخَنْدَقِ وَ قَدْ حَفَرَ النَّاسُ وَ حَفَرَ عَلِيٌّ ع فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ: ص بِأَبِي مَنْ يَحْفِرُ وَ جَبْرَائِيلُ يَكْنُسُ التُّرَابَ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ يُعِينُهُ مِيكَائِيلُ وَ لَمْ يَكُنْ يُعِينُ أَحَداً قَبْلَهُ مِنَ الْخَلْقِ.
ثُمَّ قَالَ النَّبِيُّ ص لِعُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ: احْفِرْ! فَغَضِبَ عُثْمَانُ وَ قَالَ: لَا يَرْضَى مُحَمَّدٌ أَنْ أَسْلَمْنَا عَلَى يَدِهِ حَتَّى يَأْمُرَنَا بِالْكَدِّ.
فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى نَبِيِّهِ: «يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلامَكُمْ بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلْإِيمانِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ».
📜ب. علی بن ابراهیم قمی میگوید: این آیه در مورد عثمان در جنگ خندق نازل شد و قضیه از این قرار است که وی بر عمار گذشت در حالی که عمار مشغول کندن خندق بود و غبار از گودالی که او میکند برخاسته بود و عثمان آستین پیراهنش را جلوی بینیاش گرفت و عبور کرد و عمار این اشعار را سرود:
مساوی نیست کسی که مساجد را بنا میکند تا در آن رکوع و سجود انجام شود و کسی که از اینکه غبار رویش بنشیند دوری میگزیند و در حالی که منکر و معاند است رویگردان میشود.
عثمان به وی رو کرد و گفت: این فرزند زن سیاهپوست! مقصودت منم؟! سپس سراغ رسول الله ص رفت و به ایشان گفت: من به تو نیپوستیم که به ما دشنام دهند.
رسول الله ص فرمود: اگر میخواهی اسلامت را پس بگیر و برو. پس خداوند این آیه را نازل کرد که: «بر تو منت میگذارند که اسلام آوردهاند؛ بگو با اسلامتان بر من منت نگذارید؛ بلکه خداوند است که بر شما منت میگذارد که شما را به ایمان هدایت کرد، اگر واقعا از راستگویانید» (حجرات/۱۷) یعنی راستگو نیستید.
📚تفسير القمي، ج2، ص322
وَ قَوْلُهُ «يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا» نَزَلَتْ فِي عَثْكَنَ يَوْمَ الْخَنْدَقِ وَ ذَلِكَ أَنَّهُ مَرَّ بِعَمَّارِ بْنِ يَاسِرٍ وَ هُوَ يَحْفِرُ الْخَنْدَقَ وَ قَدِ ارْتَفَعَ الْغُبَارُ مِنَ الْحَفْرِ فَوَضَعَ كُمَّهُ عَلَى أَنْفِهِ وَ مَرَّ، فَقَالَ عَمَّارٌ:
«لَا يَسْتَوِي مَنْ يَبْنِي الْمَسَاجِدَ
فَيُصَلِّي فِيهَا رَاكِعاً وَ سَاجِداً
كَمَنْ يَمُرُّ بِالْغُبَارِ حَائِداً
يُعْرِضُ عَنْهُ جَاحِداً مُعَانِداً»،
فَالْتَفَتَ إِلَيْهِ عَثْكَنُ فَقَالَ: يَا ابْنَ السَّوْدَاءِ إِيَّايَ تَعْنِي،
ثُمَّ أَتَى رَسُولَ اللَّهِ ص فَقَالَ لَهُ: لَمْ نَدْخُلْ مَعَكَ لِتُسَبَّ أَعْرَاضُنَا،
فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص: قَدْ أَقَلْتُكَ إِسْلَامَكَ فَاذْهَبْ.
فَأَنْزَلَ اللَّهُ «يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلامَكُمْ بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلْإِيمانِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ» أَيْ لَسْتُمْ صَادِقِين.
@yekaye
#حجرات_17
🔸۲) گزارش سنی شأن نزول این واقعه را درباره کسانی میداند که نزد پیامبر ص آمدند و از اینکه بدون جنگ مسلمان شده بودند بر پیامبر ص منت میگذاشتند که به دو روایت مختصر و مفصل از این واقعه اشاره میشود:
📜الف. ابن ابی اوفی میگوید: عدهای از عرب نزد پیامبر ص آمدند و گفتند: یا رسول الله! ما اسلام آوردیم در حالی که با تو نجنگیدیم آنچنان که فلان و بهمان طایفه با تو جنگیدند؛ پس خداوند این آیه را نازل کرد که: «بر تو منت میگذارند که اسلام آوردهاند...»
شبیه این مطلب را از قول ابن عباس و سعید بن جبیر و حسن بصری آورده و قوم مذکور را طائفهای از بنی اسد و وقوع این واقعه را بعد از فتح مکه دانستهاند.
📚الدر المنثور، ج6، ص100-101
📜ب. ابن کعب قرظی میگوید: ده رهط [«رهط» به گروههای سه تا ده نفریای گویند که اصل و نسب واحدی داشته باشند] از بنی اسد در اوایل سال نهم بر رسول الله ص وارد شدند و در میان آنان حضرمي بن عامر و ضرار بن أزور و وابصة بن معبد و قتادة بن قائف و سلمة بن حبيش و نقادة بن عبدالله بن خلف و طليحة بن خويلد بودند در حالی که رسول الله ص در مسجد و در میان اصحابش بود. سلام دادند و سخنگویشان گفت:
یا رسول الله ص! ما شهادت میدهیم که خداوند واحد است و شریکی ندارد و اینکه تو بنده و رسول اویی؛ و نزد تو آمدیم در حالی که هیچ سپاهی علیه ما نفرستادی و ما در سلم و صلح هستیم با کسانی که در ورای ما هستند، پس خداوند نازل فرمود: «بر تو منت میگذارند که اسلام آوردهاند...»
📚الدر المنثور، ج6، ص101
@yekaye
#حجرات_17
☀️۱) فرازی از خطبه پیامبر اکرم ص در روز غدیر با این جمله شروع میشود که «معاشر الناس لا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلامَكُمْ» که چون متن آن به عنوان اولین حدیث ذیل آیه ۱۵ (جلسه ۱۰۸۰ https://yekaye.ir/al-hujurat-49-15/) گذشت به همانجا مراجعه کنید.
@yekaye