ادامه حکایت
پس رسول خدا صلى الله عليه و آله ايشان را شاهد گرفت ؛ و در آنچه پيغمبر به امر جبرئيل در آنچه خداى عزّوجلّ او را امر فرموده بود، بر على شرط نمود اين بود كه به آن حضرت فرمود كه: يا على، وفا مىكنى به آنچه در اين وصيّت نامه نوشته شده است از: دوستى هر كه خدا و رسول او را دوست دارد، و بيزارى و دشمنى با هر كه خدا و رسول او را دشمن دارد، و تبرّى نمودن از ايشان، [و نیز] بر صبرى كه از تو ناشى شود، بر فرو خوردن خشم، و بر رفتن حقّت، و غصب كردن خمست، و دريدن پرده حرمتت (كه آن را رعايت نكنند).
عرض كرد: آرى، يا رسول اللَّه، قبول كردم.
پس حضرت امير المؤمنين عليه السلام فرمود كه:
سوگند ياد مىكنم به آن كسى كه دانه را شكافته و گياه را بيرون آورده و بندگان را آفريده، كه هر آينه شنيدم كه جبرئيل عليه السلام به حضرت پيغمبر صلى الله عليه و آله مىگفت كه: يا محمد، به على خبر بده كه حرمت او هتک خواهد شد و حرمت او حرمت خدا و حرمت رسول خدا صلى الله عليه و آله است و او را مطلّع كن بر اينكه ريشش به خون تازه كه از سرش مىآيد، رنگ خواهد شد. [امير المؤمنين عليه السلام فرمود ] هنگامى كه اين سخن را از امين خدا جبرئيل عليه السلام فهميدم، فریادی زدم، بر رو در افتادم و گفتم: آرى، قبول كردم و راضى شدم، و هر چند كه هتك حرمت من شود و سنّتهاى پيغمبر معطّل گردد، و كتاب خدا دريده شود، و كعبه خراب شود، و ريشم به خون تازه كه از سرم آيد، رنگ شود. و صبر خواهم كرد، و با خدا حساب خواهم نمود تا بر تو وارد شوم.
بعد از آن، رسول خدا صلى الله عليه و آله حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسين عليهم السلام را طلبيد، و بر ايشان اعلام فرمود مثل آنچه را كه به امير المؤمنين اعلام فرموده بود، و ايشان، مثل آنچه آن حضرت عرض كرده بود، عرض كردند. پس وصيّت نامه مهر شده به مهرهايى از طلا كه آتش به آن نرسيده بود، تسليم امير المؤمنين عليه السلام شد».
عيسى مىگويد كه: به خدمت حضرت امام کاظم عليه السلام عرض كردم كه: پدر و مادرم فداى تو باد، آيا نمیفرمايى كه در آن وصيّت نامه چه بود؟
حضرت فرمود كه: سنّتهاى خدا و سنّتهاى رسول او.
عرض كردم كه: آيا در وصيّت نامه بود كه بر امير المؤمنين عليه السلام به ظلم چیره خواهند شد، و با آن حضرت عليه السلام مخالفت خواهند كرد؟
حضرت فرمود: آرى، به خدا سوگند كه شیء به شیء و حرف به حرف؛ آیا سخن خداى عزّوجلّ را نشنيدهاى كه مىفرمايد: « همانا ما آنیم که مردگان را زنده میکنیم و آنچه از پیش فرستادند و آثارشان [= نتایج و ثمرات کارهایشان] را مینگاریم و هر چیزی باشد آن را در امامی روشنگر احصاء کردهایم» (یس/12)
و حضرت فرمود: «به خدا سوگند، كه رسول خدا صلى الله عليه و آله به امير المؤمنين عليه السلام و فاطمه عليها السلام فرمود آيا آنچه را كه نزد شما ارائه کردم فهمیدید و قبول کردید؟
عرض كردند: بلى، فهميديم و قبول نموديم و صبر میکنیم بر آنچه ما را اندوهناك گرداند و به خشم آورد.
📚الكافي، ج1، ص281-283
@yekaye
🌹🌹🌹 میلاد پربرکت امام حسن مجتبی ع مبارک باد 🌹🌹🌹
با توجه به اینکه مطالب مربوط به آیه دیروز زیاد بود، چنانکه وعده دادیم، بخشی از آنها امروز مطرح خواهد شد؛ از این رو، امروز وارد آیه جدیدی نخواهیم شد.
🔺ضمنا به مناسبت این فرخنده میلاد و نیمنگاهی به مسائل سیاسی روز، یادداشتی نوشتهام با عنوان
#امام_حسن ع و #صبر_انقلابی
که میتوانید در لینک زیر آن را مطالعه فرمایید:
https://eitaa.com/souzanchi/130
@yekaye
▪️«أُمِّيّ» هم به کسی گویند که خواندن و نوشتن نمیداند (وَ مِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لا يَعْلَمُونَ الْكِتابَ إِلَّا أَمانِيَ،؛ بقرة/78؛ هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ، جمعه/2)؛
هر چند برخی گفتهاند از این جهت که منسوب است به امتی که آنان اهل نوشتن نبودهاند؛
و برخی هم گفتهاند که اساساً معنای «أمی» (بویژه در آیه الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّیّ ...، اعراف/157؛ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ، اعراف/158) یعنی کسی که در أمالقری زندگی میکند و منسوب به این کلمه است.
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص87)
▪️«إمام» (جمع آن: أَئِمَّة) به کسی گویند که او را در پیش روی خود قرار میدهند و به او اقتدا میکنند
📚(كتاب العين، ج8، ص427؛ معجم المقاييس اللغة، ج1، ص29)
خواه انسان باشد یا کتاب؛ امام حق باشد یا امام باطل (وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً؛ فرقان/74؛ وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ، قصص/41)
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص87)
▫️البته کلمه «إمام» در برخی از آیات محل بحثهای شدید قرار گرفته است، مانند «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» (إسراء/71) که برخی این را همان امام مورد اقتدا دانسته و برخی گفتهاند منظور نامه عمل است
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص87)
▫️یا آیه «فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ وَ إِنَّهُما لَبِإِمامٍ مُبينٍ» (حجر/79) را که «إمام» را به معنای «طریق: راه» دانستهاند ()ویا آیه «كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ في إِمامٍ مُبينٍ» که در قسمت تدبر دربارهاش بحث خواهد شد.
ماده «أمم» و مشتقات آن جمعا 119 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
🔹إمامٍ
▪️در ماده «امم» هم معنای «اصل» و «مرجع» نهفته است و هم معنای «قصد کردن»:
▫️برخی اصل را معنای اصل و مرجع قرار داده و بر این باورند که در زبان عربی هر چیزی که سایر اموری که در پی آن میآید بدان ضمیمه شود «اُمّ» [در فارسی: مام، مادر] خوانده میشود (فَرَجَعْناكَ إِلى أُمِّكَ، طه/40؛ فَأُمُّهُ هاوِيَةٌ، قارعه/9)، چنانکه به مکه و هر شهری که شهرهای دیگر حول آن شکل گرفته باشند «أمّ القرى» (انعام/92؛ شوری/7) گفته میشود و هم به لوح محفوظ که منشأ نزول قرآن است و همه آیات قرآن از آنجا سرچشمه میگیرد «أُمُّ الْكِتاب» (يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتاب؛ رعد/39) گفته میشود و هم به آیات محکم که متشابهات بدان برمیگردد (َ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتاب؛ آلعمران/7)
📚(كتاب العين، ج8، ص426)
▫️اما برخی «قصد کردن به نحوی خاص» را محور اصلی این ماده قلمداد کردهاند چنانکه فعل «أمَّ» به معنای «قصد کردن» میباشد (وَ لَا آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرام؛ مائده/2) و بر این باورند که «اُمّ» نیز بدین جهت به معنای اصل و مرجع به کار میرود که مورد قصد و توجه (= مقصود) واقع میشود
📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص135)؛
▪️ «أمام» هم که به معنای پیش رو و جلو میباشد (بَلْ يُريدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ؛ قیامة/5) از این جهت است که سمت جلو سمتی است که همواره مورد توجه شخص میباشد
📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص137).
▪️کلمه «أُمَّةً» در معنای «دین» به کار رفته است (إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى أُمَّةٍ؛ زخرف/22)، چنانکه وقتی در مورد کسی میگویند «لا أمَّة له» یعنی «لا دينَ له»؛ و حتی در مورد آیه «إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَة» (انبیاء/89) گفتهاند یعنی این دین واحدی است و در این معنا هر کسی که بر دینی باشد مخالف با سایر ادیان او بر امتی است، چنانکه در مورد حضرت ابراهیم ع آمده است: «إِنَّ إِبْراهيمَ كانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ حَنيفا» (نحل/120) و نیز گفته شده که چون او امامی بود که بدو هدایت میشد و سبب اجتماع بود «أمت» نامیده شده است هر قومی که به چیزی منسوب شوند و نیز هر نسلی از مردمان یک «أمت» شمرده میشوند «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ»
📚(كتاب العين، ج8، ص427؛ معجم المقاييس اللغة، ج1، ص27)
▫️بر این اساس برخی چنین جمعبندی کردهاند که «أمّت» (جمع آن «اُمَم») به جماعتی میگویند که امر واحدی آنها را در کنار هم جمع کرده باشد، خواه آن امر واحد دین باشد یا زمان یا مکان، و خواه آن امر جامع آنها را اختیاراً کنار هم گرده آورده باشد [مثلا: َ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ يَسْقُون، قصص/23؛ وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ؛ آلعمران/104؛ َ قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْباطاً أُمَما، اعراف/160؛ وَ قَطَّعْناهُمْ فِي الْأَرْضِ أُمَماً مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَ مِنْهُمْ دُونَ ذلِک، اعراف/168] یا تسخیراً (وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ يَطيرُ بِجَناحَيْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثالُكُم؛ انعام/38)
📚 (مفردات ألفاظ القرآن، ص86)
▫️تعبیر «أُمَّةً واحِدَةً» 9 بار در قرآن کریم به کار رفته است:
🔹هم در مورد جماعتی که همه با جهتگیری الهی باشند به کار رفته (مانند إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُم ...؛ انبیاء/92 و مومنون/52)
🔹هم در مورد جماعتی که همگان از خدا رویگردان شده باشند (وَ لَوْ لا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمنِ ...؛ زخرف/۳۳)
🔹هم در مورد وضعیت بشر ابتدایی قبل از اینکه اختلافات میان آنها بروز کند (كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّه ...، بقره/۲۱۳؛ وَ ما كانَ النَّاسُ إِلاَّ أُمَّةً واحِدَةً فَاخْتَلَفُوا، یونس/۱۹)؛
🔹و در آیات متعددی تاکید شده که خداوند اگر می خواست میتوانست همه را «امت واحده»ای قرار دهد (وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَة، مائده/۴۸ و نحل/۹۳؛ وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً واحِدَةً وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفين، هود/118؛ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً، شوری/8)
▫️اما «اُمّت» به معنای «حین» و «زمان» هم به کار رفته است (وَ ادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ، یوسف/45؛ وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلى أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ، هود/8) که مثال اول را این طور توجیه کردهاند که منظور بعد از انقضای اهل یک عصر و یک امت بوده است
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص86)
@yekaye
👇ادامه توضیح ماده «امم»👇
☀️5) از امام باقر ع روایت شده است:
هنگامی که این آیه بر رسول الله ص نازل شد که «و هر چیزی باشد آن را در امامی روشنگر احصاء کردهایم» (یس/12)
آن دو مرد از جایشان برخاستند و گفتند: یا رسول الله! آن تورات است؟
فرمود: خیر.
گفتند: آیا انجیل است؟
فرمود: خیر.
گفتند: آیا قرآن است؟
فرمود: خیر. در آن هنگام امیرالمومنین علی بن ابیطالب ع وارد شد و رسول الله فرمودند: این آن است، همانا این است امامی که خداوند تبارک و تعالی علم هر چیزی را در آن احصاء کرده است.
📚الأمالي( للصدوق)، ص170؛ معاني الأخبار، ص95
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ [بْنِ الصَّقْرِ] الصَّائِغُ الْعَدْلُ قَالَ حَدَّثَنَا عِيسَى بْنُ مُحَمَّدٍ الْعَلَوِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ سَلَّامٍ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَبْدِ الْوَاحِدِ قَالَ حَدَّثَنَا حَرْبُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ ع قَالَ:
لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص «وَ كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ» قَامَ رَجُلَانِ مِنْ مَجْلِسِهِمَا فَقَالا يَا رَسُولَ اللَّهِ هُوَ التَّوْرَاةُ قَالَ لَا قَالا فَهُوَ الْإِنْجِيلُ قَالَ لَا قَالا فَهُوَ الْقُرْآنُ قَالَ لَا قَالَ فَأَقْبَلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص هُوَ هَذَا إِنَّهُ الْإِمَامُ الَّذِي أَحْصَى اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِيهِ عِلْمَ كُلِّ شَيْءٍ.
@yekaye
☀️6) عماره بن زید واقدی روایت کرده است که
در سالی از سالها هشام بن عبدالملک [خلیفه اموی] به حج رفته بود که همان سال امام باقر ع و غرزند ایشان امام صادق ع هم به حج رفته بودند. وی از قول امام صادق ع گفتگویی که بین هشام و امام باقر ع رخ داده بود روایت کرده که فرازهای پایانی آن بدین قرار است:
هشام گفت: همانا علی ع کسی بود که ادعای علم غیب میکرد در حالی که خداوند احدی را بر غیب خود مطلع نکرده است؛ پس از کجا چنین ادعایی میکرد؟
پدرم فرمود: همانا خداوند – جل ذکره – بر پیامبرش کتابی فروفرستاد که در آن هرچیزی که بوده و تا روز قیامت خواهد بود را بیان کرده است چنانکه فرموده است «و این کتاب را بر تو نازل کردیم که در آن بیان همه چیز است و هدایت و رحمت و بشارتی است برای مسلمانان» (نحل/89)
و فرموده است «و هر چیزی باشد آن را در امامی روشنگر احصاء کردهایم» (یس/12)
و فرموده است «ما هیچ چیزی را در این کتاب فروگذار نکردهایم» (انعام/38)
و فرموده است «هیچ امر غایبی در آسمان و زمین نیست مگر اینکه در کتاب مبین است» (نمل/75)
و به پیامبرش وحی فرمود که در غیب خود و در سر خویش و در علم مکنون و نهان خویش چیزی باقی نگذارد مگر اینکه آن را با علی ع نجوا کند، پس به او دستور داد که پس از وی قرآن را گرد آورد و غسل و کفن و حنوط دادن پیکر ایشان را خود وی و نه دیگران عهدهدار شود و به اصحابش فرمود:بر اصحاب و خانوادهام حرام است که بر بدن برهنه من بنگرند مگر علی ع که او از من است و من از اویم؛ برای اوست آنچه برای من است و علیه اوست هرچه علیه من است؛ و اوست که دِین مرا ادا میکند و وعدههایم را محقق میسازد.
پس به اصحابش فرمود: علی بن ابیطالب بر تاویل قرآن میجنگد همان گونه که من بر تنزیل [معنای صریح] آن میجنگیدم.
و نزد هیچکس تاویل قرآن به تمام و کمالش نبود مگر نزد علی ع؛ و بدین جهت است که رسول الله ص به اصحابش فرمود «أقضای شما علی ع است» یعنی اوست که بین شما قضاوت میکند؛ و عمر بن خطاب [بارها] گفت «اگر علی ع نبود عمر هلاک شده بود» آیا عمر بدین مطلب شهادت میدهد و غیر او انکارش کنند؟!
پس هشام مدتی سر به زیر انداخت و سپس سر بلند کرد و اکنون بگو چه حاجتی داری؟! ...
📚دلائل الإمامة، ص236؛ نوادر المعجزات في مناقب الأئمة الهداة عليهم السلام، ص279-280
وَ رَوَى الْحَسَنُ بْنُ مُعَاذٍ الرَّضَوِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا لُوطُ بْنُ يَحْيَى الْأَزْدِيُّ، عَنْ عُمَارَةَ بْنِ زَيْدٍ الْوَاقِدِيِّ، قَالَ: حَجَّ هِشَامُ بْنُ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ مَرْوَانَ سَنَةً مِنَ السِّنِينَ، وَ كَانَ قَدْ حَجَّ فِي تِلْكَ السَّنَةِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْبَاقِرُ وَ ابْنُهُ جَعْفَرٌ (عَلَيْهِمْ السَّلَامُ)، فَقَالَ جَعْفَرٌ فِي بَعْضِ كَلَامِهِ ...
فَقَالَ لَهُ هِشَامٌ: إِنَّ عَلِيّاً كَانَ يَدَّعِي عِلْمَ الْغَيْبِ، وَ اللَّهُ لَمْ يُطْلِعْ عَلَى غَيْبِهِ أَحَداً فَمِنْ أَيْنَ ادَّعَى ذَلِكَ؟
فَقَالَ أَبِي: إِنَّ اللَّهَ (جَلَّ ذِكْرُهُ) أَنْزَلَ عَلَى نَبِيِّهِ كِتَاباً بَيَّنَ فِيهِ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، فِي قَوْلِهِ: وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمِينَ . (نحل/89)
وَ فِي قَوْلِهِ: كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ . (یس/12)
وَ فِي قَوْلِهِ: ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْءٍ .(انعام/38)
وَ فِي قَوْلِهِ: وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِي السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ . (نمل/75)
وَ أَوْحَى اللَّهُ (تَعَالَى) إِلَى نَبِيِّهِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) أَنْ لَا يُبْقِيَ فِي غَيْبِهِ وَ سِرِّهِ وَ مَكْنُونِ عِلْمِهِ شَيْئاً إِلَّا يُنَاجِي بِهِ عَلِيّاً، فَأَمَرَهُ أَنْ يُؤَلِّفَ الْقُرْآنَ مِنْ بَعْدِهِ، وَ يَتَوَلَّى غُسْلَهُ وَ تَكْفِينَهُ وَ تَحْنِيطَهُ مِنْ دُونِ قَوْمِهِ، وَ قَالَ لِأَصْحَابِهِ: حَرَامٌ عَلَى أَصْحَابِي وَ أَهْلِي أَنْ يَنْظُرُوا إِلَى عَوْرَتِي غَيْرَ أَخِي عَلِيٍّ، فَإِنَّهُ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ، لَهُ مَا لِي وَ عَلَيْهِ مَا عَلَيَّ، وَ هُوَ قَاضِي دَيْنِي وَ مُنْجِزٌ مَوْعِدِي.
ثُمَّ قَالَ لِأَصْحَابِهِ: عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ يُقَاتِلُ عَلَى تَأْوِيلِ الْقُرْآنِ كَمَا قَاتَلْتُ عَلَى تَنْزِيلِهِ.
وَ لَمْ يَكُنْ عِنْدَ أَحَدٍ تَأْوِيلُ الْقُرْآنِ بِكَمَالِهِ وَ تَمَامِهِ إِلَّا عِنْدَ عَلِيٍّ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، وَ لِذَلِكَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ لِأَصْحَابِهِ: أَقْضَاكُمْ عَلِيٌّ، أَيْ هُوَ قَاضِيكُمْ.
وَ قَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ: لَوْ لَا عَلِيٌّ لَهَلَكَ عُمَرُ. أَ فَيَشْهَدُ لَهُ عُمَرُ وَ يَجْحَدُ غَيْرُهُ؟!
فَأَطْرَقَ هِشَامٌ طَوِيلًا ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ فَقَالَ: سَلْ حَاجَتَكَ.
@yekaye
☀️7) رسول الله ص در فرازی از خطبهای که روز غدیر خواندن فرمودند:
ای مردم! هیچ علمی نیست مگر اینکه خداوند آن را در من احصاء فرمو و هر علمی که به من تعلیم دارد آن را به علی ع و فرزندان تقواپیشه پس از او آموختم و او همان امام مبینی است که خداوند در سوره یاسین ذکر کرد که «و هر چیزی باشد آن را در امامی روشنگر احصاء کردهایم» (یس/12)
پس ای مردم! از او به بیراهه نروید و از او گریزان نباشید و از ولایت او سرپیچی نکنید که همانا او به حق هدایت میکند و به حق عمل میکند و باطل را نابود میگرداند و از آن نهی میکند و در راه خدا سرزنش سرزنشگران او را باز نمیدارد؛
همانا او اولین کسی است که به خدا و رسولش ایمان آورد، در ایمان به من کسی بر او سبقت نگرفت و او کسی است که جانش را فدای رسول الله ص کرد و کسی است که همراه با رسول الله ص بود در حالی که از مردان غیر از او احدی همراه با رسول الله ص خدا را عبادت نمی کرد ...
📚اليقين باختصاص مولانا علي ع بإمرة المؤمنين، ص350
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الطَّبَرِيُّ قَالَ أَخْبَرَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي بَكْرِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ أَبُو مُحَمَّدٍ الدِّينَوَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى الْهَمْدَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ خَالِدٍ الطَّيَالِسِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا سَيْفُ بْنُ عَمِيرَةَ عَنْ عُقْبَةَ عَنْ قَيْسِ بْنِ سِمْعَانَ عَنْ عَلْقَمَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ع قَالَ: حَجَّ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنَ الْمَدِينَةِ وَ قَدْ بَلَّغَ جَمِيعَ الشَّرَائِعِ قَوْمَهُ غَيْرَ الْحَجِّ وَ الْوَلَايَة ...
... مَعَاشِرَ النَّاسِ مَا مِنْ عِلْمٍ إِلَّا وَ قَدْ أَحْصَاهُ اللَّهُ فِيَّ وَ كُلُّ عِلْمٍ عَلَّمَنِيهِ قَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِيّاً وَ الْمُتَّقِينَ مِنْ وُلْدِهِ وَ هُوَ الْإِمَامُ الْمُبِينُ الَّذِي ذَكَرَهُ اللَّهُ فِي سُورَةِ يس «وَ كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ» مَعَاشِرَ النَّاسِ فَلَا تَضِلُّوا عَنْهُ وَ لَا تَنْفِرُوا مِنْهُ وَ لَا تَسْتَنْكِفُوا مِنْ وَلَايَتِهِ فَإِنَّهُ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَ يَعْمَلُ بِهِ وَ يُزْهِقُ الْبَاطِلَ وَ يَنْهَى عَنْهُ وَ لَا تَأْخُذُهُ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ إِنَّهُ أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ لَمْ يَسْبِقْهُ إِلَى الْإِيمَانِ بِي أَحَدٌ وَ الَّذِي فَدَا رَسُولَ اللَّهِ بِنَفْسِهِ وَ الَّذِي كَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ وَ لَا أَحَدَ يَعْبُدُ اللَّهَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ مِنَ الرِّجَالِ غَيْرُه ...
@yekaye
☀️8) سدیر صیرفی میگوید:
بر امام صادق ع وارد شدم در حالی که مقداری از اموال ایشان [احتمالا اموال خمس و زکات شیعیان] نزد من جمع شده بود و میخواستم که آنها را به ایشان تحویل دهم؛ و با خودم یک دینار را مخفی کرده بودم تا سخنان مردم در مورد ایشان را بسنجم؛ و مال را پیش ایشان نهادم.
فرمود: سدیر! در حق ما خیانت کردی و با این خیانت، آن سهم ما را به ما ندادی!
گفتم: فدایت شوم! آن چیست؟
فرمود: چیزی از حق ما را برداشتی تا حال و روز ما را بسنجی!
گفتم: راست گفتید، فدایتان شوم! صرفا میخواستم حقیقتِ این حرفهایی را که رفیقانم میزدند بفهمم.
فرمود: آیا ندانستهای که هر چیزی که بدان احتیاج شود ما آن را میدانیم و آن نزد ماست؟! آیا سخن خداوند متعال را نشنیدهای که میفرماید «و هر چیزی باشد آن را در امامی روشنگر احصاء کردهایم» (یس/12). بدان که علم پیامبران در علم ما محفوظ است و همگی نزد ما جمع شده و علم ما از علم انبیاست، پس کجا میبرندت؟!
گفتم: راست میگویید؛ فدایتان شوم.
📚مناقب آل أبي طالب ع (لابن شهرآشوب)، ج4، ص227
سَدِيرٌ الصَّيْرَفِيُّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ وَ قَدِ اجْتَمَعَ عَلَىّ [إلیّ] مالُه [بَيَانٌ؛ مئاتٌ] فَأَحْبَبْتُ دَفْعَهُ إِلَيْهِ وَ كُنْتُ حَبَسْتُ مِنْهُ دِينَاراً لِكَيْ أَعْلَمَ أَقَاوِيلَ النَّاسِ فَوَضَعْتُ الْمَالَ بَيْنَ يَدَيْهِ.
فَقَالَ لِي يَا سَدِيرُ خُنْتَنَا وَ لَمْ تُرِدْ بِخِيَانَتِكَ إِيَّانَا قَطِيعَتَنَا.
قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا ذَلِكَ؟
قَالَ أَخَذْتَ شَيْئاً مِنْ حَقِّنَا لِتَعْلَمَ كَيْفَ مَذْهَبُنَا.
قُلْتُ صَدَقْتَ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّمَا أَرَدْتُ أَنْ أَعْلَمَ قَوْلَ أَصْحَابِي
فَقَالَ لِي أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ كُلَّ مَا يُحْتَاجُ إِلَيْهِ نَعْلَمُهُ وَ عِنْدَنَا ذَلِكَ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَى «وَ كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ» اعْلَمْ أَنَّ عِلْمَ الْأَنْبِيَاءِ مَحْفُوظٌ فِي عِلْمِنَا مُجْتَمِعٌ عِنْدَنَا وَ عَلِمُنَا مِنْ عِلْمِ الْأَنْبِيَاءِ فَأَيْنَ يُذْهَبُ بِكَ؟!
قُلْتُ صَدَقْتَ جُعِلْتُ فِدَاكَ.
@yekaye
.
7⃣ «نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ»
مراد از «کتابتِ» آنچه از پیش فرستادند و آثارشان، چیست؟
🍃الف. ثبت و ضبط اعمال توسط فرشتگان
📚(المیزان، ج17، ص66)
یعنی همان که در جای دیگر فرمود «كِراماً كاتِبين؛ يَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُون: نویسندگانی بزرگوار، میدانند آنچه انجام میدهید» (انفطار/12-13)
🍃ب. همان احصاء آنان در کتاب مبین و لوح محفوظ ([که در ادامه آیه بدان اشاره شده] ، هر چند که برخی بر این باورند که چون این خاص اعمال و آثار آنها بود و آن عام (هر چیزی) است و این با تعبیر «نکتب» بود و آن با تعبیر «أحصیناه»، پس اینها دو چیزند؛ و توضیح دادهاند که دست کم سه دسته ثبت و کتابت برای کارهای انسانها هست:
🔹کتاب عمل هر شخص: «وَ كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ كِتاباً يَلْقاهُ مَنْشُوراً» (اسراء/13)؛
🔹کتابی که اعمال هر امتی در آن ثبت میشود: «كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعى إِلى كِتابِهَا» (جاثیه/28)؛
🔹کتابی که همه چیز در آن ثبت شده است «وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ» (انعام/59).
📚 (المیزان، ج17، ص67)
🍃ج. ...
@yekaye
.
8⃣ «نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ في إِمامٍ مُبينٍ»
چرا خداوند تاکید میکند که هم اعمال و آثار ما ثبت میشود و هم همه چیزها در امام مبینی احصاء شده است؟
🍃الف. توجه به تنوع شاهدها و ثبت اعمال، انگیزه انجام کارهای خوب و ترک کارهای بد را افزایش میدهد.
📚(متشابه القرآن و مختلفه (لابن شهر آشوب)، ج2، ص95)
🍃ب. تاکیدی است بر حساب و کتاب دقیق عالم؛ که چیزی در نظام عالم گم نمیشود و از قلم نمیافتد تا مبادا با دیدن اینکه بدکاری ظاهرا از چنگ قانون گریخت ویا نیکوکاری با مشکلات مواجه شد و ثمره کارهایش در دنیا را ندید، گمان شود که در عالم حساب و کتابی در کار نیست.
🍃ج. ...
@yekaye
.
9⃣ «كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ في إِمامٍ مُبينٍ»
هم دستگاه محاسباتى خداوند بسیار دقيق است.
📚(تفسير نور، ج9، ص527)
و
هم همه چیز عالم حسابشده است.
@yekaye
.
🔟 «كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ في إِمامٍ مُبينٍ»
مراد از «امام مبین»ی که همه چیز در آن احصاء شده است، چیست؟
🍃الف. همان امامی است که از جانب خداوند برای هدایت انسانها مامور شده است.
🔖حدیث4 به بعد https://eitaa.com/yekaye/1227
🍃ب. لوح محفوظ است
📚(مجمع البيان، ج8، ص654)
و از این جهت به لوح محفوظ امام مبین گفته شده که چون مشتمل بر قضای حتمی خداست، گویی امری است که همه موجودات بدان اقتدا، و به پیروی از او عمل میکنند؛ چنانکه در جای دیگر عمل همگان را به منزله نسخهبرداری از کتاب حق خدا معرفی کرد: «هذا كِتابُنا يَنْطِقُ عَلَيْكُمْ بِالْحَقِّ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنْسِخُ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ: اين کتاب ماست كه بر شما بهحق سخن مىگويد همانا ما از آنچه شما انجام مىداديد نسخه برمىداشتيم» (جاثيه/29)
📚 (المیزان، ج17، ص67)
🍃ج. مقصود علم تفصیلی خداوند است به اشیاء [قبل از آفرینش آنها و اینکه نظام عالم بر اساس علم خدا واقع میشود]
📚 (مجمع البيان، ج8، ص654)
د. مقصود نامههای اعمال است؛ و از این جهت مُبین نامیده شده که اثرش مندرس نمیگردد.
📚(حسن، به نقل از مجمع البيان، ج8، ص654)
🍃ه. ...
✳️یادآوری
با توجه به قاعده امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا، هیچ بعدی نیست که همه این معانی مستقلا در آیه مورد نظر بوده باشد.
@yekaye
.
1⃣1⃣ «كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ في إِمامٍ مُبينٍ»
امامت مقامی است که کسی که آن مقام را دارد به همه چیز احاطه علمی دارد.
اما چرا او باید چنین علمی داشته باشد؟
🍃الف. امام هدایتگر انسانها به سوی مقصد نهایی آنهاست؛ او باید همه چیز را بداند تا هرآنچه را مورد نیاز هر انسانی است [بویژه که انسان قرار است مقام خلیفةاللهی را به دست آورد] پاسخگو باشد. (حدیث8)
🍃ب. امامت مقامی است که واسطه فیض الهی در عالم است، و از این رو، چیز در عالم واقع نمیشود مگر اینکه از مسیر او میگذرد؛ از این رو به همه چیز علم دارد.
🍃ج. ...
📝نکته #انسانشناسی
برخی گمان میکنند از آنجا که پیامبر اکرم ص و ائمه ع هم انسان بودند، باور به علم فراگیر ائمه ع باوری غلوآمیز و خلاف تعالیم قرآن است.
📖این آیه شاهد خوبی است که این باور، یک باور قرآنی است؛
و اعتراض آنها ناشی از این است که مقام حقیقی انسان و مراتبی که در عالم میتواند به دست آورد، ناآشنایند.
البته پیامبر ص و ائمه ع انساناند؛ اما مقام انسان، فقط خور و خواب و خشم و شهوت نیست؛ که اگر افق کسی بسیار متعالیتر ازینها شد در انسان بودن او تردید شود؛
بلکه به قول سعدی:
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
بنگر که تا چه حد است مقام آدمیت.
@yekaye
.
2⃣1⃣ «كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ في إِمامٍ مُبينٍ»
📜حکایت📜
از عمار یاسر روایت شده است:
در یکی از جنگها با امیرالمومنین ع بودم که به وادیای رسیدیم که پر از مورچه بود.
گفتم: یا امیرالمومنین! آیا احدی از مخلوقات خداوند متعال هست که تعداد اینها را بداند؟
فرمود: بله، عمار! من شخصی را میشناسم که هم تداد اینها را میداند و هم میداند چه تعدادشان نر و چه تعداد ماده در میانشان هست!
گفتم: مولای من! آن خص کیست؟
فرمود: عمار! مگر در سوره یاسین نخواندهای که فرمود «و هر چیزی باشد آن را در امامی مبین احصاء کردهایم» (یس/12)
گفتم: بله مولای من!
فرمود: من آن امام مبین هستم.
📚الفضائل (لابن شاذان القمي)، ص94؛ الروضة في فضائل أمير المؤمنين ع (لابن شاذان القمي)، ص26
🔹شیخ طوسی در کتاب مصباح الانوار خود شبیه این حادثه را در موقعیتی دیگر بین ابوذر و امیرالمومنین ع روایت کرده است
📚(به نقل از تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص480؛ البرهان في تفسير القرآن، ج4، ص569)
@yekaye
760) 🌺 وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً أَصْحابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جاءَهَا الْمُرْسَلُونَ 🌺
💐 ترجمه
و برایشان اهل آن شهر را مَثَل بزن، هنگامی که آن فرستادگان بدانجا آمدند؛
سوره یس (36) آیه13
1397/3/11
16 رمضان 1439
@yekaye
🔹الْقَرْيَةِ
قبلا بیان شد که
▪️«قریه» از ماده «قری» (و یا: «قرو») است و این ماده دلالت بر جمع شدن و اجتماع دارد
«قریه» را هم از این جهت «قریه» گفتهاند که مردم در آن جمع میشوند؛
در قرآن کریم
▫️هم به معنای سرزمینی که مردم در آن جمع میشوند، به کار رفته (بقره۲/۵۸، یوسف/۱۰۹)
▫️هم به معنای خود مردمی است که در جایی جمع شدهاند (اعراف/۴، طلاق/۸)
▫️و چهبسا گاه در یک آیه هر دو معنا مد نظر بوده است (قصص/۵۹)
▪️ در تفاوت «قریه» با «بلد» و «مدینه» گفتهاند
🔸«بلد» به معنای قطعه معینی از سرزمین است، خواه آباد شده باشد یا خیر؛
🔸در مفهوم «قریه» اجتماع و جمع شدن مد نظر است، خواه در مورد سرزمین باشد یا خود مردم؛ و
🔸در مفهوم «مدینه» برپا کردن و نظم و تدبیر بیشتر مورد نظر است.
🔖جلسه۱۷۲ http://yekaye.ir/albaqarah002259/
🔹الْمُرْسَلونَ
در آیه 3 همین سوره درباره این کلمه توضیح داده شد.
🔖جلسه 750 http://yekaye.ir/yaseen363/
@yekaye
✅ مرحوم طبرسی حکایت این آیات را به چند روایت نقل کرده است:
🔅1) گويند:
حضرت عيسى عليه السلام دو نفر از حواريين را بعنوان رسالت به شهر انطاكيه فرستاد تا مردم آنجا را به توحيد دعوت نمايند، پس چون به نزديك شهر رسيدند پيرمردى را ديدند كه گلّه اش را چوپانى ميكرد و او حبيب صاحب يس بود.
به ايشان گفت شما كيستيد؟
گفتند ما فرستادگان عيسى هستيم؛ آمده ايم كه شما را از پرستش بتها به عبادت خداوند رحمان دعوت كنيم.
گفت آيا نشانه اى دارید؟
گفتند آرى، ما بيماران را شفا میدهيم؛ جذامى و برصى را به اذن خدا علاج میکنیم.
گفت من پسری دارم بيمار که چند سال است بسترى است و قادر نيست از جا حركت كند.
گفتند ما را به منزلت ببر تا از حال او مطّلع شويم.
پس به اتفاق او به منزلش رفتند و دستى بر بدن فرزند بيمارش كشيدند، پس همان لحظه به اذن خدا شفا يافت و صحيح و سالم از جا برخاست.
مطلب در شهر شايع شد و بيماران بسيارى به دست آن دو نفر شفا يافتند. آنان را پادشاهى بود بتپرست، و اين خبر به گوش او رسيد. آنها را خواست و گفت كيستيد؟
گفتند: ما فرستادگان عيسى (ع) هستيم، آمدهايم كه شما را از پرستش چيزى كه نمیشنوند و نمىبينند به عبادت كسى دعوت كنيم كه هم میشنود و هم مىبيند.
پادشاه گفت آيا براى ما خدايى جز اين خدايان هست؟
گفتند آرى آنكه تو را و خدايان تو را آفريده است.
گفت برخيزيد تا درباره شما فكرى كنيم.
پس مردم آنها را در بازار گرفتند و کتک زدند...
🔅2) وهب بن منبه گويد:
حضرت عيسى (ع) اين دو رسول را به انطاكيه فرستاد، پس آنجا آمدند ولى دسترسى به شاه آنجا پيدا نكردند و مدّت توقّف آنها طول كشيد.
پس يك روز پادشاه بيرون رفت و آنها در سر راه شاه ايستاده و تكبير گفته و خدا را ياد نمودند. پادشاه خشمگين شد و امر به زندان آنها نمود و هر كدام را صد شلّاق زدند.
پس حضرت عيسى عليه السلام شمعون صفا، بزرگ حواريين را در پی آنان فرستاد تا آنها را يارى كند.
شمعون به طور ناشناس وارد شهر شد و با اطرافيان پادشاه معاشرت نمود تا با او مأنوس شدند و خبر او را به پادشاه دادند. شاه او را طلبيد و از معاشرت او خشنود بود و با او انس گرفت و او را گرامى میداشت.
روزى به پادشاه گفت شنيده ام كه شما دو نفر را، هنگامی كه تو را به غير دينت دعوت نمودند، در زندان حبس نموده و شلاق زده اى! آيا گفته آنها را شنيده اى؟
شاه گفت آن روز چنان خشمناك شدم كه نتوانستم گفتار آنها را بشنوم.
گفت اگر اجازه دهيد آنها را بياورند تا ببينيم چه دارند و چه میگويند.
پس پادشاه آنها را طلبيد، و شمعون به آنها گفت چه كسى شما را به اينجا فرستاده؟
گفتند خدايى كه هر چيزى را خلق كرده و شريكى براى او نيست.
گفت نشانه شما چيست؟
گفتند هر چه از ما بخواهيد!
شاه امر كرد تا يك جوان كورى را كه جاى چشمانش مانند پيشانيش صاف بود آوردند و آنها شروع كردند خدا را خواندند تا جاى چشمانش شكافت؛ پس آن دو، به اندازه دو فندق از گِل برداشتند و به جاى چشمان وی گذاشتند پس تبديل به دو چشم شد و بينا گردید!
شاه تعجّب كرد و شمعون به شاه گفت شما اگر صلاح بدانى از خدايان خود بخواه تا مانند اين کار را انجام دهد تا مایه شرافتى براى تو و خدايان تو باشد.
شاه گفت من چيزى را از تو پنهان نمى كنم؛ اين خدايانى كه ما میپرستيم نه زيانى به كسى میزنند و نه سودى میبخشند. آن گاه به اين دو فرستاده عيسى گفت، اگر خداى شما قدرت زنده كردن مرده را داشته باشد، ما به او و به شما ايمان میآوريم.
گفتند خداى ما به هر چيزى تواناست.
شاه گفت در اينجا مرده اى هست كه هفت روز است مرده است و ما او را دفن نكرده ايم تا پدرش که نبوده، از مسافرت برگردد. او را آوردند در حالى كه تغيير كرده و متعفّن شده بود. پس آن دو علنا در پیشگاه خدا دست به دعا برداشتند و شمعون هم مخفیانه خدا را میخوان.
پس مرده برخاست و گفت من هفت روز قبل مردم و داخل در هفت وادى از آتش شدم و من شما را بيم میدهم از آنچه در آن هستيد، به خدا ايمان بياوريد. پس پادشاه تعجّب كرده و به فكر فرو رفت.
شمعون دانست كه سخن او در پادشاه اثر كرده، پس او را به سوى خدا خواند پس شاه و عدّه اى از مردم شهرش ايمان آورده و عده اى هم به كفرشان باقى ماندند.
@yekaye
👇 ادامه روایتهای مرحوم طبرسی از این واقعه👇