eitaa logo
یک آیه در روز
1.9هزار دنبال‌کننده
115 عکس
8 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
. 5⃣ «قيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ يا لَيْتَ قَوْمي يَعْلَمُونَ» این گونه نیست که کسانی که می میرند و به عالم برزخ وارد می‌شوند، رابطه‌شان با دنیا کاملا قطع شده باشد. برخی از آنان حتی نسبت به کسانی که در میانشان می‌زیستند، احساس تعلق خاطر و دلسوزی هم دارند. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
774) 🌺 بِما غَفَرَ لي رَبِّي وَ جَعَلَني مِنَ الْمُكْرَمينَ 🌺 💐 ترجمه که پروردگارم مرا آمرزید و در زمره اکرام‌شدگان قرار داد. سوره یس (36) آیه27 1397/3/26 2 شوال 1439 @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹بِما غفر ▪️«ما» در اینجا «ما»ی مصدریه (ترجمه: کاش از آمرزش خدا نسبت به من آگاه بودند) ▪️ویا مای موصوله (به معنای «الذی») (ترجمه: کاش می‌دانستند که خدا مرا آمرزید) است. ▪️ البته برخی این احتمال را که آن را «ما»ی استفهامیه (به معنای «أیُّ شَیءٍ») بگیریم را نیز مناسب دانسته‌اند که در این صورت معنایش چنین می‌شود: «ای کاش قومم می‌دانستند که به چه جهتی پروردگارم مرا آمرزید» 📚(معانى القرآن، ج2، ص374 ؛ کشاف، ج2، ص11 ) ▫️هرچند برخی با این مطلب مخالفت کرده‌اند به این دلیل که اگر حرف جر بر «ما»ی استفهامیه وارد شود، جز در مقام ضرورت شعری، حتما برای تمایز آن از جمله خبری، الف آن می‌افتد (مانند: بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُون؛ نمل/35) و از این جهت، این وجه را چندان مناسب ندانسته‌اند 📚(مغني اللبيب، ج1، ص299 ؛ البحر المحيط، ج9، ص58) 🔹غَفَرَ قبلا بیان شد که ▪️ ماده «غفر» در اصل در معنای «پوشاندن» ویا «محو کردن اثر شیء» است؛ ▪️و در تفاوت «مغفرت» با «عفو» گفته شده که در عفو، شخص از مذمت و عذاب کردن منصرف می‌شود، و لذا در مورد انسان‌های عادی هم «عفو کردن و طلب عفو» به کار برده می‌شود؛ اما در مغفرت، گناه شخص را می‌پوشاند و آبروی او را نمی‌برد و در واقع، نحوه‌ای ساقط کردن عذاب است که نوعی پاداش دادن را در دل خود دارد، و لذا کلماتی همچون «مغفرت» و «استغفار» فقط در مورد خداوند به کار می‌رود. 🔖جلسه ۱۸۳ http://yekaye.ir/an-nisa-004-099/ @yekaye
🔹الْمُكْرَمينَ قبلا بیان شد که ▪️ماده «کرم»، در اصل به معنای «بزرگواری» (شرافت در ذات شخص) و «بزرگ‌منشی» (شرافت در اعمال و رفتار) می‌باشد. ▪️برخی تاکید کرده‌اند که این کلمه در جایی به کار می‌رود که این بزرگواری و بزرگمنشی ظهور و بروز داشته باشد؛ و اساساً شرافت و بزرگواری در هر چیزی که به نحوی بروز کند، کرامت خوانده می‌شود چنانکه در «قُرْآن كَرِيم» (واقعه/77) تعابیری مانند «زَوْجٍ كَرِيمٍ» (لقمان/10)، «زُرُوعٍ وَ مَقامٍ كَرِيمٍ» (دخان/26)، «قَوْلًا كَرِيماً» (إسراء/23) به کار رفته است. ▪️برای فهم بهتر معنای این ماده، خوب است به تفاوت آن با کلمات مشابه (عزت، شرف، کِبَر) نیز توجه شود: ▫️تفاوت «کرم» با «عزت» در این است که در مفهوم عزت نوعی برتری و استعلا نسبت به دیگران نهفته است، در حالی که در «کرامت» لزوما مقایسه‌ای در کار نیست و بزرگواری خود شخص مد نظر است؛ ▫️ تفاوتش با «شرافت» در این است که این کلمه غالبا در مورد برتری و بزرگی مادی استفاده می‌شود و لذا به خداوند «کریم» گفته می‌شود اما «شریف» گفته نمی‌شود. ▫️ «کِبَر: بزرگی» هم به معنای مطلق بزرگ بودن است ولی «کرم» بزرگی‌ای است که حالت متعالی دارد و لذا تفاوت «کِبَر» و «کَرَم» در زبان عربی، شییه تفاوت «بزرگی» و «بزرگواری» در زبان فارسی است. ▪️در زبان عربی، «کرامة» نقطه مقابل «هوان» (حقارت و پَستی) است (حج/18)، در حالی که نقطه مقابل «عزت»، «ذلت» است (منافقون/8) و نقطه مقابل «کِبَر» (بزرگی)، «صِغَر» (کوچکی) می‌باشد. ▪️اگرچه کاربرد ثلاثی مجرد این ماده در زبان عربی رایج است (مَنْ كَرُمَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَيْهِ شَهَوَاتُه؛ نهج‌البلاغه، حکمت449) ▫️ اما این ماده به صورت فعل در قرآن کریم تنها در دو باب 🔸«اکرام» (فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ؛ فجر/15) و 🔸 «تکریم» (وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ؛ اسراء/70) به کار رفته است که اینها متعدی و به معنای بزرگواری کردن در حق دیگران بدون هیچ چشمداشت، یا چیزی ارزشمند را به کسی بخشیدن می‌باشد و اسم مفعول‌های این دو به ترتیب عبارتند از «مُكْرَم» و «مُکَرَّم» یعنی کسی ویا چیزی که که مورد اکرام و تکریم قرار می‌گیرد، گرامی داشته می‌شود، و او را بزرگ و عزیز می‌دارند. (ضَيْفِ إِبْراهِيمَ الْمُكْرَمِينَ: مهمانان مورد اکرامِ حضرت ابراهیم ع، ذاريات/24؛ في صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ: در صحیفه‌هایی ارزشمند، عبس/13) 🔖 جلسه 352 http://yekaye.ir/al-alaq-96-3/ 📖 اختلاف قرائت کلمه «الْمُكْرَمينَ» (اسم مفعول از «اکرام») در برخی از قرائت‌های غیرمشهور به صورت «الْمُكَرَّمينَ» (اسم مفعول از «تکریم») نیز قرائت شده است. 📚(البحر المحيط، ج9، ص59) @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️1) ناجیه می‌گوید: به امام باقر ع عرض کردم: مغیره می‌گوید: مومن هیچگاه به بیماری جذام و بَرَص و به فلان و بهمان مبتلا نمی شود. حضرت فرمود: او حتما غافل بوده از آن مومنی که در سوره یاسین از او بحث شده؛ او «مُکَنَّع» [= کسی که انگشتانش شَل و فلج و بی‌حس باشد] بود. سپس امام ع انگشتانش را برگرداند [تا حالت مکنع بودن را نشان دهد] و فرمود: گویی دارم این حالت شَل بودن بودن انگشتانش را می‌بینم؛ نزد آنان آمد و انذارشان داد؛ سپس دوباره فردا به سوی آنان برگشت، پس او را به شهادت رساندند. سپس فرمودند: همانا مومن به هر بلایی مبتلا می‌شود و به هر مرگی ممکن است بمیرد، مگر به خودکشی. 📚الكافي، ج2، ص254 مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ نَاجِيَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع إِنَّ الْمُغِيرَةَ يَقُولُ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَا يُبْتَلَى بِالْجُذَامِ وَ لَا بِالْبَرَصِ وَ لَا بِكَذَا وَ لَا بِكَذَا. فَقَالَ إِنْ كَانَ لَغَافِلًا عَنْ صَاحِبِ يَاسِينَ إِنَّهُ كَانَ مُكَنَّعاً ثُمَّ رُدَّ أَصَابِعُهُ فَقَالَ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى تَكْنِيعِهِ أَتَاهُمْ فَأَنْذَرَهُمْ ثُمَّ عَادَ إِلَيْهِمْ مِنَ الْغَدِ فَقَتَلُوهُ ثُمَّ قَالَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ يُبْتَلَى بِكُلِّ بَلِيَّةٍ وَ يَمُوتُ بِكُلِّ مِيتَةٍ إِلَّا أَنَّهُ لَا يَقْتُلُ نَفْسَهُ. @yekaye
☀️2) ابوبصیر می‌گوید: از امام صادق ع درباره ارواح مومنان [پس از مرگ] پرسیدم. فرمود: در حجره‌هایی در بهشتند؛ از طعامش می‌خورند و از نوشیدنیش می‌نوشند و می‌گویند: پروردگارا! آن ساعت [= قیامت] را برایمان برپا بدار و آنچه که به ما وعده داده بودی محقق کن و آخرین ما را به اولین ما ملحق ساز. 📚الكافي، ج3، ص244 عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ أَرْوَاحِ الْمُؤْمِنِينَ. فَقَالَ فِي حُجُرَاتٍ فِي الْجَنَّةِ يَأْكُلُونَ مِنْ طَعَامِهَا وَ يَشْرَبُونَ مِنْ شَرَابِهَا وَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَقِمِ السَّاعَةَ لَنَا وَ أَنْجِزْ لَنَا مَا وَعَدْتَنَا وَ أَلْحِقْ آخِرَنَا بِأَوَّلِنَا. ✳️ توضیح همین که از سویی می‌فرماید در بهشتند و از سوی دیگر چنان دعایی می‌کنند نشان می‌دهد که این بهشت، بهشت برزخی است، نه بهشت اخروی. @yekaye
3) از امام سجاد ع از پدرانشان روایت شده است که رسول الله ص فرمودند: شهید از جانب خداوند هفت امتیاز دارد: 🔹اول: با اولین قطره از خونش [که بر زمین می‌چکد] همه گناهانش آمرزیده می‌شود؛ 🔹دوم: سرش بر دامن دو همسر از همسران حور العین‌ او قرار می‌گیرد و آن دو غبار از رویش برمی‌دارند و به او می‌گویند: مرحبا به تو [= خوش آمدی] و او نیز همین را به آنان می‌گوید؛ 🔹سوم: با لباس‌های بهشتی خلعت داده می‌شود؛ 🔹چهارم: گنجینه‌داران بهشتی با انواعی از بوی‌های خوش به استقبالش می‌آیند که هر یک را دلش خواست، داشته باشد؛ 🔹پنجم: جایگاهش را می‌بیند*؛ 🔹ششم: به روح او گفته می‌شود: هر جایی از بهشت که دلت می‌خواهد، راحت باش! [= هر جای بهشت که دلت می‌خواهد می‌توانی بروی] 🔹هفتم: به وجه الله نظر می‌کند که همانا این مایه راحتی و خوشحالی هر پیامبر و شهیدی است. ✳️* پی‌نوشت با توجه به اینکه او در بهشت است، ممکن است مقصود از این تعبیر این باشد که وقتی هنوز در دنیاست جایگاه بهشتی‌اش را به او نشان می‌دهند؛ و یا اینکه از بهشت برزخی، جایگاه بهشت اخروی و نهایی خود را می‌بیند. 📚تهذيب الأحكام، ج6، ص122 مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُنَبِّهِ عَنْ حُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: لِلشَّهِيدِ سَبْعُ خِصَالٍ مِنَ اللَّهِ أَوَّلُ قَطْرَةٍ مِنْ دَمِهِ مَغْفُورٌ لَهُ كُلُّ ذَنْبٍ وَ الثَّانِيَةُ يَقَعُ رَأْسُهُ فِي حَجْرِ زَوْجَتَيْهِ مِنَ الْحُورِ الْعِينِ وَ تَمْسَحَانِ الْغُبَارَ عَنْ وَجْهِهِ تَقُولَانِ مَرْحَباً بِكَ وَ يَقُولُ هُوَ مِثْلَ ذَلِكَ لَهُمَا وَ الثَّالِثَةُ يُكْسَى مِنْ كِسْوَةِ الْجَنَّةِ وَ الرَّابِعَةُ يَبْتَدِرُهُ خَزَنَةُ الْجَنَّةِ بِكُلِّ رِيحٍ طَيِّبَةٍ أَيُّهُمْ يَأْخُذُهُ مَعَهُ وَ الْخَامِسَةُ أَنْ يُرَى مَنْزِلَتَهُ وَ السَّادِسَةُ يُقَالُ لِرُوحِهِ اسْرَحْ فِي الْجَنَّةِ حَيْثُ شِئْتَ وَ السَّابِعَةُ أَنْ يَنْظُرَ فِي وَجْهِ اللَّهِ وَ إِنَّهَا لَرَاحَةٌ لِكُلِّ نَبِيٍّ وَ شَهِيدٍ. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 1⃣ «قالَ يا لَيْتَ قَوْمي يَعْلَمُونَ؛ بِما غَفَرَ لي رَبِّي وَ جَعَلَني مِنَ الْمُكْرَمينَ» مورد مغفرت و اکرام الهی واقع شدن بقدری لذت‌بخش است بقدری انسان را شاد می‌کند که انسان دلش می‌خواهد همه از حال و روز وی خبردار شوند. @yekaye
. 2⃣ «قالَ يا لَيْتَ قَوْمي يَعْلَمُونَ؛ بِما غَفَرَ لي رَبِّي وَ جَعَلَني مِنَ الْمُكْرَمينَ» فخرفروشی که مذموم است در جایی است که انسان به امر موقت و زودگذر دل ببندد و آن را مایه فخر خویش قرار دهد؛ وگرنه کسی که به مغفرت قطعی و اکرام غیرقابل زوال الهی رسید، اینکه دلش بخواهد دیگران، و بویژه کسانی که از این موقعیت محرومند، از حال و روز او مطلع شوند، هیچ عیبی ندارد. 💠 نکته تخصصی و (ریشه فطریِ ) 🔹این روحیه که انسان دلش می‌خواهد در نظر دیگران از موقعیت بالایی برخوردار باشد، لزوما چیز بدی نیست. به تعبیر دیگر، به خودی خود و به عنوان عنصری در کنار سایر عناصر زندگی اجتماعی، چیز بدی نیست؛ چنانکه حتی در زیارت امین الله، که از معتبرترین زیارات روایت شده از معصومین است، دعا می‌کنیم «مَحْبُوبَةً فِي أَرْضِكَ وَ سَمَائِك» 📚(کامل الزیارات، ص40) آنچه بد است این است که 🔻خود کسب شهرت هدف قرار گیرد، 🔻و یا اینکه انسان برای رسیدن به شهرت، هر کاری انجام دهد. 🔹این هم که اولیای خدا از شهرت فراری‌اند، دست کم دو دلیل مهم دارد: 🔻یکی اینکه حاضر نبودند به خاطر رسیدن به شهرت هر کاری انجام دهند، و این روحیه - در مقایسه با دنیامداران که برای رسیدن به شهرت دست به هر کاری می‌زنند- از منظر عمومی به عنوان فرار از شهرت قلمداد می‌شد؛ 🔻 و دیگر اینکه برخورداری از بشدت موجب اقبال مردم به شخص، و به تبع آن زمینه‌ساز بسیاری از رذایل اخلاقی مانند (خودبزرگ‌بینی) و و و و و ... می‌باشد. 🔹به بیان دقیق‌تر، اگر بد است، از این جهت است که کسب شهرت به عنوان قرار گرفته؛ اما اینکه انسان به نحوی زندگی کند که در زمره کسانی قرار گیرد که واقعا مورد احترام و اکرام باشند (المکرمین) و از اینکه مورد اکرام قرار گرفت خشنود شود کاملا بلااشکال است. 🔖(توضیح بیشتر در تدبر5 https://eitaa.com/yekaye/1605 ) @yekaye
. 3⃣ «بِما غَفَرَ لي رَبِّي» کسی که در راه خدا به شهادت می‌رسد، به محض اینکه از دنیا می‌رود گناهانش بخشیده می‌شود. 🔖همچنین حدیث3 https://eitaa.com/yekaye/1595 @yekaye
. 4⃣ «جَعَلَني مِنَ الْمُكْرَمينَ» 🔺کسی که برای خدا تلاش کند خدا او را اکرام خواهد کرد. و 🔺 اگر کسی اکرام خدا را بفهمد، هیچ سختی‌ای – حتی کشته شدن با شکنجه – برایش سخت نخواهد بود. ✳️یادآوری: این مومن را که در راه خدا از فرستادگان الهی دفاع کرد با شکنجه (سنگسار، یا آتش زدن، یا زنده به گور کردن یا ...، کشتند. 🔖 جلسه قبل، تدبر1 https://eitaa.com/yekaye/1580 @yekaye
. 5⃣ «بِما غَفَرَ لي رَبِّي وَ جَعَلَني مِنَ الْمُكْرَمينَ» این دو جمله را به یک سیاق نیاورد، یعنی فرمود «مرا آمرزید و از اکرام‌شدگان قرار داد»؛ نه فرمود: «مرا از آمرزیده‌شدگان و اکرام‌شدگان قرار داد» و نه فرمود «مرا آمرزید و اکرام کرد». چرا؟ 🍃الف. آمرزیدن، یک مطلبی است کاملا بین خود انسان و خدا، از این رو، در این مورد از صرفا از کاری که خدا با وی کرد سخن گفت؛ اما 🌱الف.1. اکرام کردن امری ماهیتا اجتماعی است؛ لذا از اکرام او در میان عده‌ای دیگر که مورد اکرام واقع شده‌اند سخن گفت. 🌱الف.2. خود همین که او همنشین و در زمره عده‌ای از افرادی شود که مورد اکرام‌اند، خودش یک اکرام است. در واقع، با این تعبیر، هم از اکرام کردن او خبر داد و هم چگونگی این اکرام را بیان کرد: اکرام او به این بود که او را همنشنین اکرام‌شدگان گرداند. 💠نکته تخصصی ( یا مورد واقع شدن ) پیوند انسان با اجتماع و زندگی اجتماعی بقدری شدید است که اغلب انسان ها عمده هویت خود را در گروهی که بدان منسوبند می‌یابند. مثلا وقتی از هویتِ (= کیستیِ) ما سوال می‌کنند می‌گوییم: من مسلمانم، شیعه‌ام؛ ایرانی‌ام؛ و ... . یعنی خود را در یک زمره افرادی قرار می‌دهیم و با منسوب شدن به آنان خود را می‌شناسیم و معرفی می‌کنیم. کسانی که هم مثلا از ایرانی بودن خودش بیزار است، گاه به یک جامعه دیگر پناه می‌برد و خود را به شکل آنان درمی‌آورد و به زبان آنان سخن می‌گوید و ... تا هویت آنجا را به وی نسبت دهند. 🔹از این منظر شاید مهمترین عنصر هویت‌ساز ما این باشد که «ما را در زمره چه کسانی قرار دهند». از سوی دیگر، همه ما درصددیم که هویتی ممتاز و افتخارآفرین داشته باشیم، یعنی ما را در زمره کسانی قرار دهند که مورد احترام همگان باشند؛ و بقدری این برایمان موضوعیت دارد که از بسیاری از دلخواه‌های خود بدین جهت صرف نظر می‌کنیم که مبادا ما را در زمره افرادی قرار دهند که مورد احترام نیستند. بدین ترتیب، اینکه مرا در زمره اکرام‌شدگان قرار داد، از بزرگترین نعمت‌های بهشتی است. 🍃ب. ... @yekaye
. 6⃣ «جَعَلَني مِنَ الْمُكْرَمينَ» در قرآن کریم از انواع اکرام‌های الهی و نعمت دادن‌ها سخن گفته، چه به خوبان و چه به بدان، واگرچه هر نعمت دادنی را به عنوان نوعی اکرام قبول کرده، اما هر نعمت دادنی لزوما اکرام مطلق نیست [که اگر از دادن نعمت دریغ کند، به معنای خوار کردن باشد] (فجر/15-17) . در مقابل فقط در مورد فرشتگان مقرب (انبیاء/26) و یا مومنان کامل – خواه از مخلِصین باشند (معارج/22-35) و یا از مخلَصین (صافات/40-42) - از اکرام مطلق سخن گفته است. 📚 (المیزان، ج17، ص79-80) پس در اینجا هم که از «مُکرَم» بودن او به صورت مطلق سخن می‌گوید، دلالت بر مقام خاص وی دارد. در واقع، او به بهشت وارد شد؛ اما در میان نعمتهای بهشتی، اشاره‌ای به خوردنی‌ها و حور و قصور و ... نکرد❗️ بلکه فقط از اکرام مطلق خدا در حق خود سخن گفت. 🔹شاید این مطلب مویدی باشد بر اینکه این مومن، مومنی بود که عبادتش فقط برای خدا بود. این نکته که او در مقام عبودیت محض و فراتر از ترس از جهنم و طمع به بهشت بود، قبلا توضیح داده شد در بحث از: 🔖آیه 20 (جلسه 767، تدبر4، بندب http://yekaye.ir/ya-seen-36-20/ ) 🔖و آیه 22 (جلسه 769، تدبر6 http://yekaye.ir/ya-seen-36-22/) @yekaye
. 7⃣ «جَعَلَني مِنَ الْمُكْرَمينَ» اینکه «خدا مرا از اکرام‌شدگان قرار داد» دلالت بر نعمت و پاداش در [= برزخ] دارد، چرا که او زمانی این سخن را گفت که قومش زنده بودند؛ و اگر نعمت در آن عالم ممکن است، عداب قبر هم ممکن است؛ و از این جهت این تعبیری شاهدی است بر [حیات برزخی و] پاداش و عذاب 📚(مجمع‌البیان، ج8، ص659) و در واقع، این آیه هم از ادله وجود است 📚(المیزان، ج17، ص80) 🔖(توضیح بیشتر در جلسه قبل، تدبر4 https://eitaa.com/yekaye/1584 ) @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
775) 🌺 وَ ما أَنْزَلْنا عَلی قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّماءِ وَ ما كُنَّا مُنْزِلينَ 🌺 💐 ترجمه و بعد از او بر قومش لشکری از آسمان نازل نکردیم و اصلا نازل‌کننده هم نبودیم [= بنای نازل کردن هم نداشته‌ایم]؛ سوره یس (36) آیه28 1397/3/27 3 شوال 1439 @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹أَنْزَلْنا ، مُنْزِلينَ قبلا بیان شد که ▪️ماده «نزل» در اصل به معنای حرکت از بالا به پایین و هبوط و مستقر شدن در محل مورد نظر (حلول) است. ▪️تفاوت «نزول» با «هبوط» در این است که هبوط، نزولی است که ادامه دارد؛ به تعبیر دیگر، در «نزول»، اصل حرکت رو به پایین بیشتر مد نظر است؛ اما در «هبوط»، استقراری که بعد از این حرکت انجام می‌شود، بیشتر مورد توجه است. ▪️فعل «نزل» لازم است که با حرف اضافه (مثلا نزل بـ) یا همزه (أنزل) یا تشدید (نزّل) متعدی می‌شود. ▫️درباره اینکه آیا بین «أنزل» با «نزّل» تفاوتی هست یا نه، برخی به این نظر متمایلند که تفاوت مهمی بین این دو نیست (لسان العرب۱۱/ ۶۵۶) ▫️اما برخی بین این دو تفاوت دیده و شواهدی از قرآن هم بر این تفاوت ارائه کرده‌اند. 🔸امروزه معروفترین تفاوت، این است که «نزّل» دلالت بر نزول تدریجی می‌کند، اما «أنزل» دلالت بر نزول دفعی دارد. البته مطلب ظاهرا دقتی بیش از این دارد. 🔸راغب اصفهانی چنین توضیح داده که «نزّل» در جایی است که فروفرستادن، جداجدا و یکی پس از دیگری انجام شده باشد؛ اما «أنزل» معنای عامی دارد و هم این حالت و هم حالتی را که یکجا فرو فرستاده شده باشد شامل می‌شود. 🔸مرحوم مصطفوی بر این باور است که تفاوت این دو تعبیر در این است که در «أنزل»، صدور فعل از فاعل، بیشتر مورد عنایت است؛ اما در «نزّل» خود فعل از جهت وقوع و تعلق گرفتن آن به متعلَقش، بیشتر مورد توجه است. 🔖جلسه ۹۷ http://yekaye.ir/al-qadr-097-01/ ▪️«مُنزِل» اسم فاعل از این ماده در باب افعال می‌باشد؛ به معنای نازل کننده. @yekaye
🔹 جُنْدٍ ▪️همگان اتفاق نظر دارند که کلمه «جُند» به معنای لشکر و سپاه است؛ اما درباره اصل و ریشه آن، ▫️برخی بر این باورند که ماده «جند» در اصل بر گرد هم آمدن و نصرت دارد 📚(معجم المقاييس اللغة، ج1، ص485) ▫️هرچند به نظر برخی اصل این ماده دلالت بر غلظت و شدت دارد که به زمین سختی که سنگلاخ باشد «جَنَد» گفته می‌شده و به همین مناسبت است که به لشکریان هم «جُند» می‌گویند. 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص207) ▪️این ماده به دو صورت «أَجْنَاد» و «جُنُود» جمع بسته می‌شود که البته در قرآن کریم فقط به صورت «جنود» آمده است. این ماده در قرآن کریم 29 بار (فقط به صورت «جُند» یا «جُنود») به کار رفته است. @yekaye