eitaa logo
یک آیه در روز
1.9هزار دنبال‌کننده
113 عکس
8 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت دوم تحلیل مساله تساوی زن و مرد 💢الف. به لحاط : در این عرصه تردیدی نیست که زن و بدن در مقام آفرینش با هم متفاوتند؛ بلکه هر دو فرد انسانی هم در مقام آفرینش تفاوتی با هم دارند. در واقع، اگر صرفاً تکوین بخواهد مبنای تساوی یا عدم تساوی حقوق قرار گیرد، باید گفت کفه عدم تساوی حقوق می‌چربد❗️ راه حلی که فمینیستها به تبع خانم رودا انگر در پیش گرفتند این بود که بین (sex) و (gender) تفکیک کنند و بگویند تفاوتهای جنسی و بیولوژیک است که طبیعی است؛ ولی تفاوتهای جنسیتی و فرهنگی- اجتماعی، برساخته‌ی جوامع است و اصالت ندارد؛ 🤔در حالی که این ترفند هم مشکل را حل نمی‌کند، زیرا بالاخره تفاوت واقعی بیولوژیک زنان و مردان قابل انکار نیست و آنها که واقعیت انسان را فقط در ساحت بیولوژیک می‌بینند و ساحت ماورایی به نام روح را برای بشر منکرند، مجبورند همین ساحت را مبنای تفاوت حقوقی قرار دهند‼️ 💢ب. به لحاظ ارزشی: از آنجا که ارزش انسانیت در همه انسانها بالقوه است، و خود انسانها هستند که این امر بالقوه را به قعلیت می‌رسانند یا هدر می‌دهند، پس تنها معیار ارزش‌گذاری «تقوی» است: «إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ ... إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ» (حجرات/13)؛ و از این جهت در مقام ارزش‌گذاری ابتدایی، (یعنی صرف نظر از عمل خود افراد) زن یا مرد آفریده شدن، نمی‌تواند معیار برتر بودن به لحاظ ارزشی قلمداد شود؛ 📖از این رو، قرآن تصریح می‌کند که عمل هیچکس، چه زن باشد چه مرد در پیشگاه خداوند ضایع نخواهد شد (ْ أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏؛ آل عمران/195) و هرکس، مرد باشد یا زن، اگر مومن باشد و عمل صالح انجام دهد، بدون کوچکترین ظلمی پاداش خود را دریافت خواهد کرد: «وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا يُظْلَمُونَ نَقيراً» (نساء/24) «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ‏» (نحل/97) «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فيها بِغَيْرِ حِساب‏» (غافر/40) 🤔اگر تنها معیار تفاوت یا تساوی حقوق، حیث ارزشی افراد باشد تساوی حقوق زن و مرد خیلی قوت می‌گیرد؛ در حالی که می‌دانیم حیثیت ارزشی انسانها، تنها معیار احکام حقوقی نیست: 📜وقتی امیرمومنان رویه اختلاف طبقاتی‌ای که از زمان خلیفه دوم باب شده بود اصلاح کردند و در اعطای حقوق افراد از بیت‌المال بین افراد فرقی نگذاشتند، با این اعتراض مواجه شدند که خلیفه دوم حقوق افراد از بیت‌المال را بر اساس سابقه آنها در اسلام قرار داده بود؛ و در واقع، با یک معیار ارزشی، تفاوت حقوق را تثبیت کرده بود! صرف نظر از اینکه صرف سابقه دلیل بر ارزشمندی بیشتر نمی‌شود، حضرت امیر در پاسخ آنها فرمود: معیار برتری ارزشی، تقواست، و جزای تقوا در آخرت است[؛ نه در دنیا]. 📚(الكافي، ج‏8، ص361 ) این بخوبی نشان می‌دهد که صرف تساوی یا تفاوت ارزشی، بتنهایی نمی‌تواند معیار تساوی یا تفاوت قوانین حقوقی در دنیا باشد. 💢ج. به لحاظ حقوقی: وقتی سخن از تساوی حقوق بشر (و به تبع آن تساوی حقوق زن ومرد) می‌شود اولین نکته‌ای که باید مورد توجه قرار داد این است که 🔺این تساوی کاملا همه‌جانبه نیست🔺 یعنی فقط مارکسیستهای افراطی بودند که با انکار مطلق مالکیت، مدعی تساوی حقوق همه‌جانبه همه افراد بودند؛ دیدگاهی که خیلی سریع نامعقول بودنش را خودشان هم دریافتند. امروزه همه می‌پذیرند که مثلا حقوق شغلی افراد نه‌تنها ضرورت ندارد یکسان باشد، بلکه اقتضای عدالت در بسیاری از موارد، تفاوت حقوق افراد است. در واقع، آنچه مهم و ضروری است رعایت عدالت در اعطای حقوق است؛ و در هر عرصه‌ای باید معلوم شود که چه چیزی حق چه کسی است؛ و آنگاه دادن این حق به او عین عدالت است، جدای از اینکه دیگری هم همین اندازه در آن موضوع حق دارد یا خیر.🤔 یعنی کاملا محتمل است که افراد مختلف در عرصه‌های مختلف، به دلایل متعدد، حقوق مختلفی داشته باشند، ⛔️و عدالت این نیست که حقوق همگان در همه‌جا یکسان باشد، ⭕️بلکه عدالت در این است که اولا حقوق افراد و اصناف بشر درست شناسایی شود؛ و هرجا هرکسی حقی دارد همه حقش به او داده شود. بدین ترتیب، در خصوص زن و مرد، هرجا زن یا مرد بودن اقتضای حق خاصی داشته باشد، تفاوت حقوقی عین عدالت است (مثلا تنها زنان‌اند که از «حق مرخصی زایمان» می‌توانند برخوردار شوند). به تعبیر دیگر، 💢مساله اصلی در مورد حقوق زن و مرد، نه تساوی آن دو، بلکه رعایت عدالت و اعطای هر حقی است که به اقتضای عدالت به هریک باید داده شود.💢 @yekaye 👇ادامه مطلب👇
قسمت سوم تحلیل مساله تساوی زن و مرد ✳️پس به طور خلاصه: 🔸اگر از منظر ارزش‌گذاریی صرف بنگریم می‌توان از تساوی زن و مرد سخن گفت، یعنی با توجه به اینکه معیار برتری انسانها در اسلام به تقوا (یعنی ایمان و عمل صالح) است، که زن یا مرد بودن انسانها در مقبولیت و اثربخشی ایمان و اعمالی که انجام می‌دهد، اثری ندارد و از این جهت زن و مرد مساوی‌اند؛ 🔸اگر از منظر تکوینی بنگریم تردیدی نیست که زن و مرد با هم متفاوتند؛ 🔸اکنون اگر توجه کنیم حکم حقوقی، صرفاً بر اساس وضعیت تکوینی یا ارزشی افراد نیست و به نحوی حاصل و برآیند مولفه‌های متعدد ارزشی و تکوینی است؛ پس موضع درست، نه تساوی حقوقی مطلق زن و مرد خواهد شد و نه تفاوت حقوقی مطلق آن دو؛ 🔴در واقع، در عرصه حقوق، نه تساوی زن و مرد موضوعیت دارد و نه تفاوت آن دو؛ آنچه مهم است این است که ببینیم چه چیزی حق هریک از این دو (ویا حق مشترک بین این دو) است و دقت کنیم که حق هرکس به او داده شود؛ و در طراحی حقوق این دو، هیچ یک از آنچه حق اوست منع نشود.🔴 در واقع، مغالطه مهمی که در این عرصه رخ داده این است که گمان شده این است که معلوم می‌کند که حق هریک از زن و مرد چیست؛ در حالی که وضعیت‌های مختلف و زن و مرد در عرصه‌های مختلف حیات ، و انسانهاست که معلوم می‌کند چه چیزی حق چه کسی است؛ ✅ اگر این برآیند در عرصه‌ای برای زن و مرد مساوی شد، حق زن و مرد مساوی؛ و اگر متفاوت شد، حق زن و مرد متفاوت خواهد شد. 🤔و از زاویه‌ای دیگر، 💢در این آیه از برتری برخی بر برخی دیگر سخن گفته شده است؛ و چه این برتری را طرفینی بدانیم یا یک‌طرفه، مهم این است که توجه شود که اصلا مقام بحث، مقام برتری ارزشی نیست؛ بلکه یا برتری تکوینی است ویا برتری حقوقی است؛ و هیچیک از این دو منطقا مستلزم برتری ارزشی نیست. به تعبیر دیگر، حتی اگر آیه ناظر به برتری مردان بر زنان باشد،‌ ناظر به حیث تکوینی ویا حقوقی است؛ و نمی‌توان به این آیه نسبت داد که برتری ارزشی مردان بر زنان را مطرح کرده است.💢 @yekaye
. 4️⃣ «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ» 🔖در نکات ادبی بیان شد که تعبیر «تفضیل بعضهم علی بعض» به لحاظ معناشناختی، هم می‌تواند برای تفاضل طرفینی به کار رود (یعنی از جهاتی اینان بر آنان برتری دارند و از جهات دیگری آنان بر اینان) و هم برای تفضیل یک طرفه. اکنون می‌گوییم اگر «قوامیت» مردان بر زنان را به معنای «متصدی امور زنان» بودن بدانیم (اعم از اینکه قوام را مدیر و فرمانروا قلمداد کنیم یا تکیه‌گاه یا ...) آنگاه با توجه به اینکه ضمیر «هم» هم برای خاص جنس مذکر، و هم برای اعم از مذکر و مونث به کار می‌رود، تعبیر «تفضیل بعضهم علی بعض» می‌تواند ناظر باشد به حالات متعددی، و در نتیجه کل این آیه ظرفیت‌های معنایی متعددی پیدا می‌کند؛ که در اعتبار هریک باید جداگانه بحث کرد؛ و البته با توجه به امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا، هرکدام که اعتبار معناشناختی‌اش اثبات شود، می‌تواند مد نظر بوده باشد. 👈(برای اینکه در هریک از این حالات چگونه می‌تواند معنی دهد، در داخل هر پرانتز گزاره‌ای پیشنهاد شده، که ادعا نمی‌شود که این گزاره‌ها لزوما درست و مورد نظر آیه است؛ یعنی اینها صرفاً برای تصور کردن این است که در هریک از این صورتهای زیر، برای آیه چگونه می‌توان معنایی یافت؛ اما برای اینکه هریک از این معانی واقعا مورد نظر خداوند بوده یا خیر، باید جداگانه بحث شود.) 🔵 معانی مختلف منطقا محتمل برای «تفضیل بعضهم علی بعض» 🔷1. بین مطلقِ انسانها 🔹1.1. تفاضل طرفینیِ انسانها بر هم (مردان متصدی امور زنان‌اند بدین جهت که خداوند اساساً انسانها را متفاوت و در نتیجه وابسته به هم آفریده است) 🔹1.2. تفضیل مبهم برخی از انسانها بر برخی دیگر (مردان متصدی امور زنان‌اند بدین جهت که خداوند اساساً برای شکل‌گیری زندگی اجتماعی برخی را مافوق و برخی را تحت فرمان دیگران قرار داده است) 🔷2. بین برخی از انسانها و برخی دیگر 🔹2.1. تفاضل طرفینی مردان و زنان، یعنی مردان از پاره‌ای جهات بر زنان برتری دارند و زنان از پاره ای جهات بر مردان (مردان متصدی امور زنان‌اند به جهت جمع‌بندی مجموع برتری‌های هریک از مردان و زنان بر همدیگر) 🔹2.2. تفضیل مردان بر زنان (مردان متصدی امور زنان‌اند به جهت برتری مردان بر زنان) 🔹2.3. تفضیل زنان بر مردان (مردان متصدی امور زنان‌اند به جهت برتری زنان بر مردان، که موجب شده مردان همچون خدمتکار کارهای زنان را انجام دهند!) 🔷3. بین خود مردان. 🔹3.1. تفاضل طرفینی بین خود مردان (مردان متصدی امور زنان‌اند با توجه به تفاوتهایی که بین خود مردان است؛ یعنی این متصدی امور زنان بودن مردان مال همه مردان نیست؛ بلکه با توجه به تفاوتهای خود مردان با همدیگر، برخی از مردانند که مثلا ازدواج می‌کنند و متصدی امور زنان می‌شوند) 🔹3.2. تفضیل برخی از مردان بر برخی دیگر (مردان متصدی امور زنان‌اند به نحوی که در تصدی این امور، برخی از مردان بر برخی دیگر اولویت دارند) 🔴 در اقوال متعددی که ناظر به این آیه وجود دارد دو دیدگاه به طور جدی‌تر مطرح است که اتفاقاً غالبا در مقابل هم مطرح می‌شود: ♦️یکی اینکه به قرینه اینکه از تعبیر «رجال» و «نساء» (و نه تعابیری مانند «ازواج»‌ و ...) استفاده کرد، «تصدی امور زنان توسط مردان» ناظر به مطلق مردان و زنان (اعم از درون خانواده یا در کل جامعه) قلمداد شده است؛ و نتیجه گرفته‌اند که اساساً مدیریت امورات جامعه باید در دست مردان باشد (مثلا: علامه طباطبایی در المیزان، ج4، ص343) ♦️و دوم اینکه به قرینه ادامه آیه این تعبیر اول را هم ناظر به عرصه خانواده دانست؛ که یا از این جهت درباره زنان مطیع و ناشزه سخن می‌گوید، ناظر به زن و شوهر است (یعنی تصدی امور زنان توسط شوهرشان) (نظر شهید مطهری در یادداشتهای استاد مطهری، ج5، ص150)؛ و یا با توجه به تعبیر «نفقه دادن»، ناظر به مطلق محیط خانواده دانست، که هم نسبت زن و شوهر و هم نسبت پدر و دختر را دربرمی‌گیرد؛ و ناظر به احکامی مانند اذن پدر در ازدواج دختر هم می‌شود. (یعنی تصدی امور زنان توسط پدران یا شوهرانشان) @yekaye 👇ادامه بحث درباره معانی محتمل برای «تفضیل بعضهم علی بعض»👇
ادامه بحث درباره معانی مختلف منطقا محتمل برای «تفضیل بعضهم علی بعض» ⚫️بدین ترتیب، فقط با توجه به تنوع معنایی عبارت «بعضهم علی بعض» دهها ظرفیت دهها معنا دارد، که علی‌رغم ضابطه امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا، در خصوص برخی از آنها انسان تقریبا به اطمینان می‌رسد که فلان معنا واقعا مد نظر نبوده باشد. 🤔اکنون برخی از مهمترین ظرفیتهای معنایی این آیه، که موجه بودن اراده شدن آن معنا طرفدارانی دارد، بیان می‌شود: 🔶الف. اگر ناظر باشد به ترجیح دادن مردان بر زنان، (با این بیان که ضمیر «هم» به مطلق انسانها برمی‌گردد؛ که «بعضهم» مردان است، و «بعضٍ» زنان است)، آنگاه خود این چند حالت می‌تواند داشته باشد؛ مثلا: 🔸الف.1. در خانواده، که این می‌تواند برتری شوهران بر زنان خود باشد؛ آنگاه آیه بدین معناست که: - مردان متصدیِ امور زنان‌اند به خاطر اینکه خداوند شوهران را بر زنانشان برتری [تکوینی یا حقوقی] بخشیده است؛ و به خاطر اینکه شوهران نفقه همسرانشان را از اموال خود پرداخت می‌کنند. 🔸الف.2. در جامعه، آنگاه آیه بدین معناست که: - مردان به طور کلی متصدیِ امور زنان‌اند به خاطر اینکه خداوند اساساً مردان را بر زنان برتری داده [تکوینی یا حقوقی] و به خاطر اینکه اساساً مردان هستند که از اموالشان هزینه می‌کنند و امورات اقتصادی زنان را هم برآورده می‌سازند. 🔶ب. اگر ناظر باشد به تفاضل طرفینی انسانها (زنان و مردان) (با این بیان که «فضل بعضهم علی بعض»، به معنای «آنان را بر همدیگر برتری داد» باشد)، آنگاه خود این چند حالت می‌تواند داشته باشد؛ مثلا: 🔸ب.1. در خانواده، که می‌تواند تفاضل طرفینی زن و شوهر باشد؛ آنگاه آیه بدین معناست که: - مردان متصدیِ امور زنان‌اند به خاطر اینکه خداوند اساسا خداوند زن و مرد را [به لحاظ تکوینی یا حقوقی] متفاوت قرار داده و هریک را در زمینه‌ای بر دیگری برتری داده؛ و به خاطر وجود این تفاوتهای بین زن و مرد و به خاطر اینکه مسئولیت تامین درآمد خانواده بر دوش مرد نهاده شده، پس تصدی امور زنان و در واقع مدیریت کل اعضای خانواده بر دوش مرد است. 🔸ب.2. در جامعه، آنگاه آیه بدین معناست که: - مردان به طور کلی متصدیِ امور زنان‌اند به خاطر اینکه خداوند اساسا خداوند زن و مرد را [به لحاظ تکوینی یا حقوقی] متفاوت قرار داده و هریک را در زمینه‌ای بر دیگری برتری داده؛ و به خاطر وجود این تفاوتهای بین زن و مرد و به خاطر اینکه کسب درآمد و تامین مخارج مورد نیاز هر جامعه‌ای عموما بر دوش مردان است، پس تصدی امور زنان و در واقع مدیریت کل جامعه بر دوش مرد است. 🔶ج. اگر ناظر باشد به ترجیح دادن برخی از مردان به برخی دیگر (با این بیان که ضمیر «هم» به رجال برمی گردد؛ پس بعضهم یعنی بعض الرجال)، آنگاه خود این چند حالت می‌تواند داشته باشد؛ مثلا: 🔸ج.1. در خانواده، ترجیح شوهر بر پدر باشد در تصدی امور زنی که همسر یکی و دختر دیگری است؛ آنگاه آیه بدین معناست که: - مردان متصدیِ امور زنان‌اند به این نحو که خداوند متناسب با موقعیت‌های مختلف زن (مثلا بعد از ازدواج)، تصدی امور زن توسط برخی از مردان (شوهر) را بر برخی دیگر (پدر) برتری بخشیده است؛ و به خاطر اینکه اساساً در خانواده زن، چه دختر باشد چه همسر، مخارجش توسط مرد (پدر یا شوهر) تامین می‌شود. (این معنا با شأن نزول آیه بسیار تناسب دارد؛ در واقع، آن پدر از دخترش طرفداری می‌کند، اما بر طبق آیه، زنی که شوهر دارد، تصدی امورش در درجه اول در اختیار شوهر است و اگر نشوز کرد و شوهر وی را تنبیه کرد، پدر حق مداخله ندارد؛ مگر اینکه کار بالا بکشد و به شقاق بخواهد بیانجامد، که در این صورت پدر به عنوان حَکَم زن، می‌تواند وارد مداخله شود («مگر اینکه» ‌به بعد، با توجه به آیه بعد است.) 🔸ج.2. در جامعه، ترجیح برخی از مردان بر برخی دیگر باشد در مقام تصدی مسئولیت‌های اجتماعی؛ آنگاه آیه بدین معناست که: - مردان متصدیِ امور زنان‌اند به سبب اینکه اساساً خداوند در تصدی امور مختلف، انسانها را متفاوت قرار داده است و این تفاوتها موجب می‌شود تصدی برخی مسائل را به برخی بدهیم و به برخی نه، و نیز اینکه مردان‌اند که درآمد دارند و مخارج و هزینه‌های جامعه را تامین می‌کنند. 🔖لازم به ذکر است که بیان موارد فوق به معنای تایید همه این نظرات نیست؛ در واقع، سخن ما این است که با توجه به قرائن درونی خود این آیه، تمامی این معانی می‌توانند درست باشند؛ در عین اینکه ممکن است کسی از قرائن بیرونی (یعنی سایر معارف و آموزه‌های دینی) شاهدی بیاورد که برخی از این معانی را نمی‌توان به شریعت اسلام نسبت داد. @yekaye
. 🕸 جامعه امروز بقدری از شبهات مسموم شده که در مواجهه با بسیاری از روایات ناظر به زندگی خانوادگی و روابط متقابل زن و شوهر دچار بدفهمی می‌شود؛ و 🕷متاسفانه برخی هم آنها را چنان توضیح می‌دهند که مخاطب از آن، تبعیض علیه زنان و یا تحقیر زنان برداشت می‌کند. 👈یکی از این گونه روایات، روایت زیر است؛ که مضمون نزدیک به آن در بسیاری از 📚کتب شیعه (مثلا در الکافی، ج5، ص508 و 513 ؛ من لا يحضره الفقيه، ج‏2، ص438 و 442 ؛ مكارم الأخلاق، ص218 ) و 📚کتب اهل سنت (مثلا در الدر المنثور، ج‏2، ص152-154) آمده است؛ 📛 چون نگران این سوء تفاهم‌ها بودم، این حدیث را در محل خودش نیاوردم و گذاشتم که ابتدا مخاطب مطالبی را که در تدبر 3 آمده است، مطالعه کند تا نسبت به ذهنیت‌های غلطی که امروزه عمومیت یافته، آگاه شود و حتی‌الامکان از آنها در امان بماند. از این رو، اصرار دارم که پیش از خواندن این حدیث و توضیحات پس از آن، مطالب تدبر3 و یا دست کم خلاصه آن را (https://eitaa.com/yekaye/6910) یکبار مرور کنید. ☀️9) از امام باقر ع روایت شده است: زنی خدمت پیامبر ص آمد گفت: یا رسول الله! حق شوهر بر زن چیست❓ فرمودند: اینکه از او اطاعت کنی و در برابرش سرکشی نکنی و از [اموال] خانه او بدون اجازه‌اش صدقه ندهی و روزه مستحبی را بدون اجازه‌اش نگیری و مانع او در قبال خودت نشوی هرچند که بر روی زین سوار شده باشی [یعنی هرچند آماده خروج از خانه شده، حتی سوار مرکب هم شده باشی] و بدون اجازه‌اش از خانه‌ات خارج نشوی که اگر زنی بدون اجازه شوهرش از خانه‌اش خارج شود تا وقتی که برگردد فرشتگان زمین و فرشتگان آسمان و فرشتگان غضب و فرشتگان رحمت [همگی] او را لعن و نفرین می‌کنند. گفت: یا رسول الله! چه کسی بیشترین حق را بر مرد دارد❓ فرمودند: پدر و مادرش. گفت: چه کسی بیشترین حق را بر زن دارد❓ فرمودند: همسرش. گفت: آیا من هم همانند آنچه او بر من حق دارد، بر او حق دارم⁉️ فرمودند: خیر؛ و نه از صدتا، یکی❗️ گفت: به همان کسی که تو را حقاً به نبوت مبعوث کرد، هرگز خودم را اسیر هیچ مردی نخواهم کرد‼️ 📚الكافي، ج‏5، ص507؛ دعائم الإسلام، ج‏2، ص216 عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِكِ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: جَاءَتِ امْرَأَةٌ إِلَى النَّبِيِّ ص فَقَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا حَقُّ الزَّوْجِ عَلَى الْمَرْأَةِ؟ فَقَالَ لَهَا أَنْ تُطِيعَهُ وَ لَا تَعْصِيَهُ وَ لَا تَصَدَّقَ مِنْ بَيْتِهِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ لَا تَصُومَ تَطَوُّعاً إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ لَا تَمْنَعَهُ نَفْسَهَا وَ إِنْ كَانَتْ عَلَى ظَهْرِ قَتَبٍ‏ وَ لَا تَخْرُجَ مِنْ بَيْتِهَا إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ إِنْ خَرَجَتْ مِنْ بَيْتِهَا بِغَيْرِ إِذْنِهِ لَعَنَتْهَا مَلَائِكَةُ السَّمَاءِ وَ مَلَائِكَةُ الْأَرْضِ وَ مَلَائِكَةُ الْغَضَبِ وَ مَلَائِكَةُ الرَّحْمَةِ حَتَّى تَرْجِعَ إِلَى بَيْتِهَا. فَقَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ أَعْظَمُ النَّاسِ حَقّاً عَلَى الرَّجُلِ؟ قَالَ وَالِدُهُ. فَقَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! مَنْ أَعْظَمُ النَّاسِ حَقّاً عَلَى الْمَرْأَةِ؟ قَالَ: زَوْجُهَا. قَالَتْ: فَمَا لِي عَلَيْهِ مِنَ الْحَقِّ مِثْلُ مَا لَهُ عَلَيَّ؟ قَالَ: لَا وَ لَا مِنْ كُلِّ مِائَةٍ وَاحِدَةٌ! قَالَ فَقَالَتْ: وَ الَّذِي بَعَثَكَ بِالْحَقِّ نَبِيّاً لَا يَمْلِكُ رَقَبَتِي رَجُلٌ أَبَداً. 📝شرح و تفسیر: برای اینکه فهم حدیث بهتر انجام شود مناسب است به دو حدیث دیگر که شبیه این واقعه رخ داده و نکات دیگری در آن هست اشاره‌ای شود: ☀️در روایتی شبیه این که در کتب اهل سنت آمده (الدر المنثور، ج‏2، ص154) سوال کننده، دختری است که پدرش بر ازدواج کردن وی اصرار دارد و وقتی در پایان، این دختر چنین سخنانی می‌گوید، پیامبر خطاب به پدر وی می‌فرماید: آنها را بدون اذن خودشان هرگز نباید به ازدواج وادار کنید. ☀️و باز روایتی در کتب شیعه (الكافي، ج‏5، ص511) آمده که پیامبر وقتی حقوق زن بر مرد را بیان می‌کند، خانمی که مخاطب بوده آن را خیلی اندک می‌شمرد (یعنی انتظار حقوق خیلی بیشتری برای زن در قبال مرد داشته) و همانند دو واقعه فوق، بیان می‌کند که من ابدا ازدواج نخواهم کرد؛ و پیامبر ص باز سعی نمی‌کند بر ازدواج او تاکید کند، بلکه این آیه را می‌خواند که «وَ أَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَ‏: اگر [زنان] عفت و خویشتنداری به خرج دهند برایشان بهتر است.» که گویی شبیه حالت فوق، که از اجبار کردن وی برحذر می‌داشت، در اینجا نیز بر ازدواج نکردن وی صحه می‌گذارند و فقط تاکید می‌کنند اگر مجرد ماندی همچنان عفت خود را حفظ کن❗️ @yekaye 👇ادامه شرح حدیث 9👇
ادامه شرح حدیث 9 (فراز دوم) 💢اکنون برای فهم حدیث محل بحث، بگذارید از مخاطب حدیث شروع کنیم که روحیه‌اش در جملات پایانی منعکس شده است: 🤔این زن، ▪️از طرفی پیامبر را کاملا در مقام پیامبری قبول دارد، و ▪️ از طرف دیگر بقدری از پاسخ پیامبر ناراحت می‌شود که می‌گوید اگر این طور است هیچگاه ازدواج نخواهم کرد❗️ نکته مهم دقیقا همین است: ▪️هم او علی‌رغم این ناراحتی در نبوت پیامبر شک نکرد؛ و ▪️هم پیامبر ص ▫️نه برای خوشایند او از تحلیلش دست برداشت؛ و ▫️نه بر مجبور کردن وی اصرار کرد‼️ 🤔چگونه اینها با هم قابل جمع است؟ 🤔اگر بنای اسلام بر ظلم به زن است، چرا پیامبر تاکید می‌کند که اگر خودش اجازه ازدواج ندهد، کسی حق ندارد او را بدین کار مجبور کند؟ 💢ریشه اشکالی که در ذهن این خانم، و احتمالا در ذهن بسیاری از افراد پیدا می‌شود - و در تدبر 3 تاحدودی توضیح داده شد https://eitaa.com/yekaye/6906 – این است که می‌خواهند مسائل و حقوقی را که اساساً در فضای خانواده و با توجه به وضعیت خاص خانواده طراحی شده، از منظر کاملا فردگرایانه تحلیل کنند 🔖(توضیح بیشتر در جلسه 951، تدبر2 http://yekaye.ir/an-nesa-4-24/)؛ یعنی را صرفاً یک همکاری و مبتنی بر - آنچنان که در خصوص اغلب می‌بینیم- قلمداد می‌کنند❗️ درحالی که تفاوتی بنیادین با هرگونه دارد 🔖(توضیح در جلسه قبل، تدبر6 http://yekaye.ir/an-nesa-4-33/). 🔺(یک شاهد ساده بر این مدعا آن است که «بنگاه»ها و «شرکت»های اجتماعی مقدس نیستند: اگر افراد میلی به ادامه همکاری نداشته باشند براحتی می‌توانند آن شرکت را پایان دهند. اما خانواده مقدس است: اگرچه اسلام طلاق را پذیرفته، اما آن را حلال مبغوض معرفی کرده است.) 💢ضابطه اصلی در طراحی قوانین ناظر به سازمان‌های اجتماعی است؛ که در گروی بین افراد و رعایت آن توسط تمام اعضاء است. اما ضابطه اصلی در طراحی قوانین ناظر به روابط خانوادگی، –یا به تعبیر قرآنی:‌ (روم/21) – است؛ که بنای اصلی‌اش بر ، و باهم‌یکی‌شدن تمام اعضاء، و بلکه فداکاری اعضاء برای همدیگر است. 🔺و اگر قانونی که برای مودت طراحی شده با منطق عدالت بسنجیم از دلش تبعیض درمی‌آید.🔺 در واقع، ارتباط اعضای خانواده، نه یک که در اغلب سازمانهای اجتماعی می‌توان دید (که هر جزیی مستقلا یک خاصیتی دارد، و البته با در کنار هم گرفتن اعضاء خاصیتشان بیشتر می‌شود؛ ولی عوض کردن هر جزء‌با جزء ‌مشابه فرقی ندارد)، ‌ بلکه بیشتر شبیه ارتباط اجزای یک (موجود زنده) است: 🤔در یک ارگانیسم، تک‌تک سلولها، موجوداتی زنده، و مستقل از همدیگرند؛ اما آنچه ادامه حیات را برای همه آنها میسر می‌کند زیستن در بدن یک موجود زنده است. استقلال سلول‌ها به این معنا نیست که باید حقوق و وظایف کاملا برابر داشته باشند؛ بلکه حقوق و وظایف هرکس متناسب با نقشی است که حضورش در این بدن برعهده‌اش نهاده است. شاید موقعیت سلولهای مغز مهمتر و خطیرتر از مثلا گلبول‌های قرمز باشد، اما همه اینها به هم وابسته‌اند؛ و اگر هریک نقش خود را در مجموعه درست انجام ندهد، به فراخور نقش‌اش آن ارگانیسم آسیب خواهد دید؛ و دود این آسیب به چشم تمام سلولها خواهد رفت. 🤔اکنون از این منظر یکبار دیگر حدیث را بنگرید🤔 وقتی ضابطه اصلی در ارتباط اعضاء، تعیین حد و مرز، و رعایت عدالت باشد و هر فردی بتنهایی موضوعیت داشته باشد؛ ‌مهمترین دغدغه هر فردی این است که حقوقش دست کم به اندازه افراد دیگر باشد؛ اما وقتی که ضابطه اصلی در ارتباط اعضاء، برداشتن حد و مرزها و عشق ورزیدن و یکی شدن باشد، دیگر این فرد در قبال آن فرد موضوعیت ندارد، تا اینکه میزان برابر بودن یا نبودنِ حقوق، اصلاً مساله شود❗️ 💠 خانواده اصیل با خواستگاری [= درخواست و تقاضای] مرد از زن (یعنی ابراز محبت مرد به زن) شروع می‌شود؛ و علامت این محبت، با دادن هدیه‌ای گرانبها به زن است (مهریه = صَدُقَه = علامت صدق)؛ با عباراتی کاملا معین [= خطبه عقد] پیوند و یکی‌شدن ماورایی رقم می‌خورد [به تفاوت زنا و ازدواج دقت کنید: پس ازدواج، صرف توافق طرفینی نیست؛ بلکه توافق خود را به ماوراء گره زدن است] و خداوند مودت و رحمت را بین این دو برقرار می‌کند (روم/21). اکنون 👨🏻‍⚕️مرد می‌پذیرد مسئولیت ارگانیسم خانواده را عهده‌دار شود و مخارج کل ارگانیسم را تامین کند؛ و 🧕زن هم می‌پذیرد به این مدیریت تن دهد و روح حیات را در این ارگانیسم بدمد. 👨‍👩‍👧‍👦حالا برای این اجزاء قرار است توصیه حقوقی‌ای بشود که ارگانیسمِ خانواده [و نه استقلال‌طلبی اجزاء] تقویت شود: 💢بیشترین حق بر مرد را والدینش دارند؛ و بیشترین حق بر زن را شوهرش. 💢 🤔چرا؟🤔 @yekaye 👇ادامه مطلب👇
ادامه شرح حدیث 9 (فراز سوم) 👨‍👩‍👧‍👦حالا برای اجزای ارگانیسمی به نام خانواده، قرار است توصیه حقوقی‌ای بشود که ارگانیسمِ خانواده [و نه استقلال‌طلبی اجزاء] تقویت شود: 💢بیشترین حق بر را او دارند؛ و بیشترین حق بر را او. 💢 🤔چرا؟🤔 شاید چون: در حالت طبیعی، والدین به فرزندانشان محبت بی‌دریغ دارند، اما فرزندان کمتر به والدین محبت دارند؛ و البته دلبستگی دختر به والدین بیش از پسر است. پس به طور طبیعی، هر خانواده‌ای زمانی مستحکم می‌شود که: 🔺الف. فرزندان، مادامی که در همین خانواده‌اند، حق والدین بر خود را برترین حقی که باید رعایت کنند بدانند. 🤔وقتی این فرزندان از والدین جدا شدند و خانواده جدیدی تشکیل دادند، آنگاه: 🔺ب. به دختر، که دلبستگی‌اش به والدینش شدید بوده و همچنان از آنها دل نمی‌کند، تذکر داده می‌شود که حق شوهر بر خود را بالاترین حقی که باید رعایت کند بشمرد تا این «خانواده هسته‌ای» جدید درست مستقر گردد. 🔺ج. به پسر، که دلبستگی‌اش به والدین کمتر، و به همسرش بیشتر است، تذکر داده می‌شود که حق والدین بر خود را مهمترین وظیفه خود بشمرد و ورودش در زندگی جدید و دلمشغولی شبانه‌روزی‌اش به حفظ این خانواده هسته‌ای، وی را از وظایفش نسبت به والدین و حفظ «خانواده گسترده» غافل نسازد. 🔻با این حال، در برخی از افراد، فردگرایی بقدری غلبه دارد، که نمی‌خواهند با پیوندی آسمانی هویت خود را در یک ارگانیسم رقم بزنند. چون خانواده را صرفا از منظر وضعیت فردی خود ملاحظه می‌کنند، مهمترین دغدغه‌شان این است که حقوقشان اگر از بقیه بیشتر نیست لااقل مساوی باشد؛ و لذا با اینکه به نبوت پیامبر ص اذعان دارند؛ حاضر به پذیرفتن این نوع تقسیم کار ارگانیک نیستند؛ و البته چون نظام خانواده یک نظام صددرصد طبیعی و ارگانیک نیست، بلکه وجهه اختیاری هم دارد، و خود افراد باید این را انتخاب کنند. از این رو، مجرد ماندن، با اینکه در اسلام بشدت ناپسند شمرده شده، اما حرام نیست؛ و پیامبر ص تاکید می‌کند که خود شخص باید به ازدواجش راضی شود و اذن دهد.🤔🤔🤔 @yekaye
. 6️⃣ «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ» اینکه مردان متصدیِ امور زنان‌اند، دو علت مهم دارد: یکی تفاوتهایی که خداوند بین انسانها (زنان و مردان)‌ قرار داده، و دوم اینکه هزینه کردن از اموال کاری است که مردان انجام داده‌اند و باید انجام دهند. 💠نکته تخصصی 📝چرا به دست مردان باشد؟ قبلا اشاره شد که نهاد خانواده با سازمان‌های اجتماعی تفاوتی بنیادین دارد 🔖(جلسه قبل، تدبر6 http://yekaye.ir/an-nesa-4-33/؛ و نیز در شرح حدیث9). در سازمان‌های اجتماعی که اصل سازمان بر اساس توافق و قراردادهای افراد تاسیس می‌شود، جایگاه و مناصب افراد در سازمان با دو عامل تعیین می‌شود: یکی، لیاقتی که بر اثر تلاش به دست آورده است؛ و دوم، توافق و قرارداد بین او و دیگران. 🤔این عامل دوم بقدری اساسی است که گاه افراد بدون لیاقت (با پارتی‌بازی)‌ منصبی را در یک سازمان می‌توانند اشغال کنند؛ اما این مناسب چون اعتباری است، صرف لیاقت داشتن تا با توافق و اعتباری همراه نباشد، ثمره‌ای ندارد. 📛این امر موجب شده که در تفکر لیبرالیستی، این اعتبار (که حاصل یک نحوه توافق است) مهمترین ضابطه برای تصدی هر سمتی قلمداد شود؛ و طبیعی است که در هر سازمانی بالاترین پست که بیشترین حقوق و اختیارات را دارد، مدیر و مسئول اصلی آن سازمان است، و با منطق دنیامدار، این بهترین منصب در سازمان است؛ و در همین منطق است که پارتی‌بازی معنا پیدا می‌کند: ‌ بهترین مناصب را به دوست و رفیقمان بدهیم❗️ 🤔(در حالی که در منطق دینی، ریاست،‌ مسئولیت است؛ و «مسئول» یعنی «کسی که مورد سوال قرار می گیرد» پس در این منطق، رئیس باید به نحوی رفتار می‌کند که توان پاسخگویی روز قیامت را داشته باشد؛ و از این روست که انسان دیندار عاقل مادامی که واقعا پذیرش مسئولیت، وظیفه و تکلیف شرعیِ او نشود هیچگاه سراغ آن نخواهد رفت. بگذریم!) 📛چون این تفکر دنیامدار به صورت ناخودآگاه در جامعه ما گسترش یافته، وقتی به عرصه خانواده می‌رسیم بلافاصله با این شبهه مواجه می‌شویم که اسلام دینی مردسالار است؛ زیرا منصب مدیریت در خانواده را بدون هیچ توافقی از ابتدا به مردان داده است‼️ 📖این آیه در مقام پاسخ به این شبهه می‌فرماید: اگر ما مردان را مدیر خانواده قرار دادیم، چون خانواده مثل سازمان‌های اجتماعی، وضعیتی قراردادی نیست: دو رکن اصلی خانواده (= زن و مرد) ‌تفاوت‌های ذاتیِ ازپیش‌موجود دارند ؛ و این تفاوت‌ها به گونه‌ای است که قبل از اینکه نوبت به توافق برسد باید رعایت شوند (برخلاف وضعیت افراد در سازمان‌های اجتماعی). مثلا تنها زن است که می‌تواند باردار شود و به بچه‌اش شیر دهد، نه مرد! وقتی این وظیفه سنگین در خانواده را نظام خلقت بر دوش زن نهاده، پس نمی توان اینجا را مانند یک سازمان دانست که همه چیزش با توافق پیش می‌رود. اگر خداوند در نظام تکوین این وظیفه سنگین را بر دوش زن نهاده، در مقابل آن، در نظام تشریع، یک وظیفه سنگینی به نام تامین هزینه‌های خانواده را بر دوش مرد نهاده است؛ 💢اکنون وقتی این دو مولفه را جدی می‌گیریم که 🔸اولا زن و مردها با هم تفاوت‌های واقعی – نه صرفاً برساختی – دارند [که برخی از وظایف را خود خلقت بناچار بر دوش یکی از طرفین گذاشته]؛ و 🔸ثانیا این مردان هستند که وظیفه تامین هزینه‌های خانواده را دارند، 🔺لازم می‌آید که مدیریت خانواده در دست مرد باشد. (در سازمان‌های اجتماعی، همین دومی کافی است؛ یعنی رئیس باید کسی باشد که بودجه را در اختیار دارد). 🤔 یکبار دیگر آیه را بخوانید و ببینید این نکته‌ای که فرموده، آیا صرفاً تعبدی است یا حقیقتی برهانی: 💢مردان متصدیِ امور زنان‌اند به اینکه خداوند برخی را بر برخی دیگر برتری بخشیده است؛ و به اینکه از اموالشان هزینه کرده‌اند.💢 @yekaye 👇ادامه مطلب👇
✅ تکمله‌ای بر مطلب تدبر 6️⃣ (مدیریت مرد در خانواده) ⭕️در آیه سخن از تصدی امور زنان توسط مردان بود، چرا ما این را بر مدیریت کل اعضای خانواده تطبیق کردیم؟ 🔖شهید مطهری وقتی می‌خواهد نشان دهد که نظام خانواده با سایر نظامات اجتماعی متفاوت است بر دو نکته دست می‌گذارد: دوجنسی بودن دو رکن اصلی خانواده، و توالی نسلی والدین و فرزندان (نظام حقوق زن در اسلام، پیشگفتار). با توجه به این نکته، پاسخ سوال فوق آن است که تصدی امور فرزندان توسط والدین (اینکه مدیر خانواده باید در زمره والدین باشد، نه در زمره فرزندان) یک مطلبی است که با توجه به «توالی نسلی والدین و فرزندان» مفروض است. (جدی بودن اثر این تفاوت در نظام حقوقی بقدری بدیهی است که همین امروزه هم که معیار همه بحثها «تساوی حقوق» و «توافق طرفینی» شده، کسی نمی‌گوید برای تعیین مدیر خانواده باید والدین با فرزندانشان از همان ابتدای تولدشان توافق کنند❗️) در واقع، آیه بحث را بین زن و مردی که اصل خانواده را تشکیل دادند می‌برد؛ وگرنه این بدیهی است که وقتی اینها بچه آوردند، والدین‌اند که حق سرپرستی و مدیریت فرزندانشان را دارند. پس اگر در خانواده دو نفره تشکیل شده از مرد و زن، مرد است که مدیریت زن را برعهده دارد، بچه‌ها هم چون باید تحت مدیریت والدین باشند، اگر اختلافی بین خود والدین پیش آید، چون مادر تحت مدیریت پدر است، آنها هم طبیعتا تحت مدیریت پدر قرار می‌گیرند. 🔺پس «تصدی امور زنان توسط مردان» در خانواده، طبیعتا مستلزم تصدی امور کل اعضای خانواده توسط مردان است. @yekaye
. 8️⃣ «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ ... فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ ... وَ اللاَّتی‏ تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ .... فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ ...» قوامیت مردان بر زنان به معنای واگذاری مسئولیت خانواده به مردان است که تصدی مدیریت برای مردان، و لزوم اطاعت برای زنان را در پی دارد. 📝نکته تخصصی غلبه فضای در جامعه ما، و زن و مرد را کاملا و در همه جهات مساوی دیدن (که در تدبر 3 به تفصیل نشان دادیم که هیچ گونه توجیه معرفتی‌ای ندارد) موجب شده که بسیاری از افراد جرات بیان این را که «این آیه ناظر به حق است» نداشته باشند و بکوشند با توجه به گستره معنایی کلمه «قیام» (که در نکات ادبی اشاره شد)، برای کلمه «قوّام» در این آیه بار معنایی‌ای بیابند که مبادا با تلقی غربی تساوی حقوق زن و مرد ناسازگار باشد❗️ مثلا با ترجمه کردن «قوام» به «تکیه‌گاه» و مانند آن کوشیده‌اند حتی یک نحوه تفوق حقوقی برای زن دست و پا کنند❗️ حقیقت این است که قرائن داخلی آیه بقدری است که جز یک نحوه تصدی از بالا به پایین (که از آن به مسئولیت و حق در یک سو، و و «تن به فرمان دادن» در سوی دیگر است) نمی‌توان به این آیه نسبت داد. 🔹یکی از این قرائن بر از بالا به پایین بودن تصدی مذکور، اضافه شدن حرف «علی» به «قوامون» بود که در تدبر2 اشاره شد؛ اما قرائن دیگری هم در این آیه هست که این معنا را قطعی می‌کند. 🔹مهمترینش این است که ادامه آیه با حرف «فـ» آمده (که دلالت دارد عبارات بعدی، متفرع و نتیجه‌ی عبارات قبلی است)؛ یعنی آیه می‌فرماید در قبال اینکه مردان قوام بر زنان‌اند، زنان دو قسم می‌شوند: زنانی که مطیعند، و زنانی که نشوز می‌کنند (و نشوز هم در اینجا درست نقطه مقابل اطاعت است؛ شاهدش هم اینکه در ادامه، دست برداشتن آنان از نشوز را با عبارت «فان اطعنکم: اگر از شما اطاعت کردند). وقتی این فرازهای آیه را کنار هم بخوانیم بخوبی معلوم می‌شود که قوامیت همان مدیریت و رابطه از بالا به پایین است: 📖مردان قوام بر زنان‌اند ...؛ پس زنان خوب، زنان مطیع‌اند ...؛ و اگر از نشوز زنی ترسیدید، با او چنین و چنان کنید؛ اما اگر همین زن مسیر اطاعت در پیش گرفت دیگر شما بهانه‌جویی نکنید.📖 🔹از قرائن دیگر، تاکید بر صفات علوّ و بزرگی خداوند (إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِیا كَبیراً) در پایان سوره است، که گویی تهدیدی برای مرد است که از موقعیت برتری که خداوند در این آیه به او داده سوءاستفاده نکند؛ و این مویدی است که چنین موقعیت برتری حقوقی‌ای در خانواده در نظر گرفته شده است. @yekaye
. 🔟 «فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ ... وَ اللاَّتی‏ تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ ... فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ» یکی از معیارهای زن صالح، این است که در برابر شوهرش مطیع باشد، آن هم اطاعتی از روی خضوع و نرمش، نه اطاعتی با اوقات تلخی و ناخوشایندی. 📝نکته تخصصی چنانکه در نکات ادبی اشاره شد، «قانت» به معنای کسی است که از دیگری اطاعت می‌کند، و این اطاعت را از روی خضوع انجام می دهد؛ یعنی نه تنها مطیع است، بلکه مفهوماً اخص از مطیع است، ممکن است که کسی مطیع شخص دیگر باشد اما اطاعتش از روی اجبار و همراه با ناخشنودی و مقاومت باشد، اما قانت چنین نیست. 📖جالب اینجاست که در عموم کاربردهای قرآنی این کلمه، این ماده بار معنایی بسیار مثبت دارد و صرف نظر از آیه محل بحث، عموماً ناظر به حالت اطاعت همراه با خضوع در برابر خداوند اطلاق شده است: 🔷یا در مورد کل موجودات در برابر خداوند: 🔹لهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ (بقره/116) 🔹و لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ (روم/26) 🔷و یا در مورد برخی از اولیاءالله همچون حضرت ابراهیم ع، حضرت مریم؛ و بلکه عموم مومنان واقعی و دارای مراتب عالی ایمان: 🔹إنَّ إِبْراهيمَ كانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ حَنيفاً وَ لَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكينَ (نحل/120) 🔹يا مَرْيَمُ اقْنُتي‏ لِرَبِّكِ وَ اسْجُدي وَ ارْكَعي‏ مَعَ الرَّاكِعينَ (آل‌عمران/43) 🔹و مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتي‏ ... وَ كانَتْ مِنَ الْقانِتينَ (تحریم/12) 🔹حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى‏ وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتينَ (بقره/238) 🔹الصَّابِرينَ وَ الصَّادِقينَ وَ الْقانِتينَ وَ الْمُنْفِقينَ وَ الْمُسْتَغْفِرينَ بِالْأَسْحارِ (آل‌عمران/17) 🔹إنَّ الْمُسْلِمينَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتينَ وَ الْقانِتاتِ و ... أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيماً (احزاب/35) 🔹أمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَ قائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ يَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ ... (زمر/9) 🔹عسى‏ رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْواجاً خَيْراً مِنْكُنَّ مُسْلِماتٍ مُؤْمِناتٍ قانِتاتٍ تائِباتٍ عابِداتٍ سائِحاتٍ ثَيِّباتٍ وَ أَبْكاراً (تحریم/5) 🔷و تنها در دو آیه است که قانت بودن در برابر غیر خداوند هم مطرح شده است: 🔹و مَنْ يَقْنُتْ مِنْكُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَيْنِ وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً كَريماً (احزاب/31) 🔹الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ ... ْ فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَيْبِ بِما حَفِظَ اللَّه‏ (نساء/34) ▫️در اولی، قانت بودن را «در برابر پیامبر ص» نیز علاوه بر «در برابر خداوند»، مورد تاکید قرار داد؛ ▫️ودیگری همین آیه محل بحث می‌باشد که با اینکه متعلق کلمه «قانتات» نیامده، اما با توجه به سیاق آیه، ظهور جدی آن در قبال شوهر است. جالب اینجاست که آیه «وَ مَنْ يَقْنُتْ مِنْكُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ» هم در خصوص زنان پیامبر ص است؛ و می‌تواند مصداقی از قانت بودن زن در برابر شوهر هم در آن لحاظ شده باشد. همچنین آیه 9 سوره زمر، هم ظرفیت دارد قانت بودن در برابر خداوند مد نظر باشد، و هم در برابر شوهر، که البته باز شوهر مذکور، پیامبر ص است. 🤔اگر توجه کنیم که فضای آیه ناظر به روابط خانوادگی است، همه اینها نشان می‌دهد که مساله اطاعت و همراهی کردن زن با مرد به عنوان مدیر خانواده، بقدری در اسلام موضوعیت دارد، که همان تعبیری که در خصوص نسبت اولیاء الله و برترین مومنان با خداوند مطرح کرد، برای زن با شوهرش هم مطرح می‌کند.🤔 @yekaye 👇مناقشه در استنباط فوق👇