eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
279 دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
3هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 #حاج_احمد 🍁 🌼 🌸 🌺 غروب روز یکشنبه ۱۳ دی ۱۳۶۰ #سپاه_مریوان #شهید_امیر_حلم_زاده ٬ خبرنگار نشریه پیام انقلاب در حال مصاحبه با #حاج_احمد_متوسلیان برای تهیه گزارش از عملیات محمد رسول الله(ص) Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
📷بمناسبت روز خبرنگار 💢 کردستان - مریوان - دی ماه سال60 🌷شهیدامیرحلم‌زاده،خبرنگارنشریه ‌پیام‌انقلاب(ارگان‌سپاه‌پاسداران) درحال‌مصاحبه‌با‌حاج‌احمد متوسلیان برای‌تهیه گزارش ازعملیات‌محمدرسول‌ الله-ص سمت چپ سمت راست @yousof_e_moghavemat
📷بمناسبت روز خبرنگار 💢 کردستان - مریوان - دی ماه سال60 🌷شهیدامیرحلم‌زاده،خبرنگارنشریه ‌پیام‌انقلاب(ارگان‌سپاه‌پاسداران) درحال‌مصاحبه‌با‌حاج‌احمد متوسلیان برای‌تهیه گزارش ازعملیات‌محمدرسول‌ الله-ص سمت چپ سمت راست @yousof_e_moghavemat
📷بمناسبت روز خبرنگار 💢 کردستان - مریوان - دی ماه سال60 🌷شهیدامیرحلم‌زاده،خبرنگارنشریه ‌پیام‌انقلاب(ارگان‌سپاه‌پاسداران) درحال‌مصاحبه‌با‌حاج‌احمد متوسلیان برای‌تهیه گزارش ازعملیات‌محمدرسول‌ الله-ص سمت چپ سمت راست @yousof_e_moghavemat
📷بمناسبت روز خبرنگار 💢 کردستان - مریوان - دی ماه سال60 🌷شهیدامیرحلم‌زاده،خبرنگارنشریه ‌پیام‌انقلاب(ارگان‌سپاه‌پاسداران) درحال‌مصاحبه‌با‌حاج برای‌تهیه گزارش ازعملیات‌محمدرسول‌ الله-ص سمت چپ سمت راست @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🚩 بعد از عملیات بیت‌المقدس، احمد به مریوان آمد. گفتم: «کجا می‌خواهی بروی؟» گفت: «لبنان.» آمده بود که در منطقه‌ی ۷، بروجردی را ببیند و بعد هم به مریوان آمد. من به او گفتم: «من هم می‌خواهم بیایم.» گفت: «به تهران می‌روی و در پادگان امام حسین علیه‌السلام به رضا دستواره دو قطعه عکس می‌دهی و به همّت می‌گویی: نشان به آن نشان که گفتم برای بچه‌ها گذرنامه تهیه کن و با وزارت خارجه هماهنگ کن که گذرنامه‌هایشان را زودتر بدهند.» در واقع یک نشانی به من داد که به آن‌ها بگویم برای من هم گذرنامه بگیرند. گفتم: «باشد.» ما که خواستیم برویم، مسئول عملیات سپاه تهران - شهید اویسی - گفت: «برادر، شما از کجا آمدی؟» گفتم: «من از منطقه‌ی ۷ و کردستان آمدم.» گفت: «من خجالت می‌کشم که آقای بروجردی بگوید نیروی من را چرا بدون اجازه بردی.» خلاصه گذشت. ما آمدیم و راه افتادیم. گفتم: «می‌خواهی آنجا چه‌کار کنی؟» گفت: «بعد از اینکه آنجا را دیدیم و شناسایی هم کردیم، به حول و قوهٔ الهی عملیات انجام می‌دهیم.» - برادر احمد، موقعیت چطوری است؟ - تپه ماهور، مثل منطقه‌ی فتح‌المبین می‌ماند. - خودشان چطوری هستند؟ - خیلی ترسو هستند. الآن که اینها را می‌گویم، حال عجیبی دارم. گفت: «این یهودی‌ها و صهیونیست‌های بین‌الملل را اسیر می‌کنیم و بعد طناب به گردنشان می‌اندازیم و در بازار عرب‌های ملخ‌خور می‌گردانیم تا قبح اسرائیل شکسته شود.» وقتی عملیات حزب‌الله لبنان و جنگ ۳۳ روزه تمام شد و اسرائیل شکست خورد، من در ستاد کل بغض کردم. بچه‌ها گفتند: «چه شده؟» گفتم: «آرزوی احمد ظهور کرد. قبح اسرائیل شکسته شد؛ نه به دست خودش، بلکه به دست بچه‌هایی که احمد پرورش داده بود.» - به روایت سردار حاج‌رضا غزلی، برگرفته از صفحات ۱۶۸ و ۱۶۹ کتاب بسیار جذاب و خواندنی نوشته‌ی جواد کلاته عربی. تصویر: (سمت راست) در حال مصاحبه با @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🚩 بعد از عملیات بیت‌المقدس، احمد به مریوان آمد. گفتم: «کجا می‌خواهی بروی؟» گفت: «لبنان.» آمده بود که در منطقه‌ی ۷، بروجردی را ببیند و بعد هم به مریوان آمد. من به او گفتم: «من هم می‌خواهم بیایم.» گفت: «به تهران می‌روی و در پادگان امام حسین علیه‌السلام به رضا دستواره دو قطعه عکس می‌دهی و به همّت می‌گویی: نشان به آن نشان که گفتم برای بچه‌ها گذرنامه تهیه کن و با وزارت خارجه هماهنگ کن که گذرنامه‌هایشان را زودتر بدهند.» در واقع یک نشانی به من داد که به آن‌ها بگویم برای من هم گذرنامه بگیرند. گفتم: «باشد.» ما که خواستیم برویم، مسئول عملیات سپاه تهران - شهید اویسی - گفت: «برادر، شما از کجا آمدی؟» گفتم: «من از منطقه‌ی ۷ و کردستان آمدم.» گفت: «من خجالت می‌کشم که آقای بروجردی بگوید نیروی من را چرا بدون اجازه بردی.» خلاصه گذشت. ما آمدیم و راه افتادیم. گفتم: «می‌خواهی آنجا چه‌کار کنی؟» گفت: «بعد از اینکه آنجا را دیدیم و شناسایی هم کردیم، به حول و قوهٔ الهی عملیات انجام می‌دهیم.» - برادر احمد، موقعیت چطوری است؟ - تپه ماهور، مثل منطقه‌ی فتح‌المبین می‌ماند. - خودشان چطوری هستند؟ - خیلی ترسو هستند. الآن که اینها را می‌گویم، حال عجیبی دارم. گفت: «این یهودی‌ها و صهیونیست‌های بین‌الملل را اسیر می‌کنیم و بعد طناب به گردنشان می‌اندازیم و در بازار عرب‌های ملخ‌خور می‌گردانیم تا قبح اسرائیل شکسته شود.» وقتی عملیات حزب‌الله لبنان و جنگ ۳۳ روزه تمام شد و اسرائیل شکست خورد، من در ستاد کل بغض کردم. بچه‌ها گفتند: «چه شده؟» گفتم: «آرزوی احمد ظهور کرد. قبح اسرائیل شکسته شد؛ نه به دست خودش، بلکه به دست بچه‌هایی که احمد پرورش داده بود.» - به روایت سردار حاج‌رضا غزلی، برگرفته از صفحات ۱۶۸ و ۱۶۹ کتاب بسیار جذاب و خواندنی نوشته‌ی جواد کلاته عربی. تصویر: (سمت راست) در حال مصاحبه با @yousof_e_moghavemat
📷 💢 کردستان - مریوان - دی ماه سال60 🌷شهیدامیرحلم‌زاده،خبرنگارنشریه ‌پیام‌انقلاب(ارگان‌سپاه‌پاسداران) درحال‌مصاحبه‌با‌حاج برای‌تهیه گزارش ازعملیات‌محمدرسول‌ الله-ص سمت چپ سمت راست @yousof_e_moghavemat