#آخرین_دیدار
.
.
🔶 صبح روز دوشنبه #چهاردهم_تیرماه_۱۳۶۱ ، #سید_محسن_موسوی، کاردار سفارت جمهوری اسلامی ایران در #لبنان ، به پادگان زبدانی آمد و خواستار ملاقات با #حاج_احمد شد. موسوی به #متوسلیان گفت: «نیروهای #فالانژ و #اسرائیلی ها ، سفارتمان را #محاصره کرده اند و اگر داخل سفارت شوند، همۀ #اسناد_محرمانه #دیپلماتیک به دستشان میافتد. باید سریع برویم و منهدم شان کنیم.» #متوسلیان بلافاصله آمادۀ رفتن شد. گروهی از نیروها از او خواستند تا این #مأموریت را به آنها واگذار کند؛ امّا #متوسلیان با لحنی ملایم گفت: «نه #برادر ها! خودم باید بروم. شماها آماده باشید که هرچه زودتر برگردید تهران.»
🌹
🌹
📷 صبح روز ۱۴ تیر ۱۳۶۱ - عکس مربوط به آخرین سخنرانی #سردار رشید اسلام ، #جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان در جمع کادرهای قوای محمّد رسول الله (ص) در پادگان زَبِدانی #سوریه
↘
↘
📔 با تلخیص از کتاب ارزشمند #همپای_صاعقه ، صفحات ۷۹۶ و ۷۹۷
http://Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
#آخرین_روز
🔶 #سعید_قاسمی ؛ در مورد رفتن #حاج_احمد به #بیروت می گوید: .
... با #همت رفتیم پیش حاجی تا بلکه بتوانیم منصرفش کنیم. #حاج_احمد ملبّس به لباس فرم #سپاه بود. گفتم: « حاج آقا، ما کوچک شماییم، بگذار ما به جای شما به این #مأموریت برویم.
#حاج_همت با اینکه خیلی ناراحت بود، سعی می کرد جلوی #حاجی لبخند بزند. او هم #اصرار کرد؛ امّا انگار نه انگار؛ اصلاً به #التماس های ما توجهی نکرد. فقط آن #نگاه عمیق و گیرای خودش را برای آخرین بار به ما هدیه کرد و با لحن شمردۀ همیشگی اش گفت: «حضرت امام به بنده امر کرده اند گزارشی از وضعیت شیعیان جنوب #بیروت را تهیه کنم و برای ایشان ببرم؛ لذا بهتر است خودم به این #مأموریت بروم. بعد در حالی که دستم را می فشرد، گفت: 💘
« برادر سعید، دلتان با خدا باشد. به او #توکل کنید. هرچه #مشیت خداوند باشد، همان می شود. #خداحافظ
.
.
.
📷 این عکس پایین گویای همه چیزه. همه ناراحتن . به چهرۀ #تقی دقت کنید. نگرانی #حاج_احمد هم تو چهره اش مشخصه و نحوۀ ایستادن همرزما و التماسشون به اینکه #حاجی نرو !!! خطرناکه .
.
💘 ...عکس اوج #غربت و #مظلومیت #حاجی رو نشون میده... چی بگیم؟ چیکار کنیم؟ #حاجی رفت که رفت...
http://Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
❣ #خاطرات_شهدا
#شهید_همت
🌼⇜مأموریتم که تموم شد، رفتم با حاج #همت دربارهی برگشتنم صحبت کردم. شهید همت بهم گفت: یه خاطره برات بگم گفتم بگو
🌸⇜حاجیگفت: وقتیتوی #پاوه مأموریتم تموم شد ، به شهید ناصر #کاظمی گفتم: مأموریتم تموم شده و می خوام برم. ناصر پرسید: #بریده_ای؟ از سوالش تعجب کردم وگفتم: منظورت رو نمی فهمم، حکمم سه ماهه بوده و حالا تموم شده...
🌼⇜ناصر کاظمی گفت: مأموریت و مدت #مأموریت زیاد مهم نیست! اگه بریدی بیا #تسویه_حساب کن و برو، اگر هم نبریدی بمان و کار کن، اینجا کار زیاده و بهت احتیاج داریم...منصرف شدم و دیگه باهاش درباره برگشتن حرف نزدم...
#شهید_ابراهیم_همت
نفر دوم از سمت چپ
@yousof_e_moghavemat