eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
282 دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
3هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
: قسمت اول 🤗 ✔ 🌸 ◻ به تهران که رسیدیم، توی اتوبوس تقسیم‌بندی کرد که هرشبی در خانه‌ی یکی از بچه‌ها باشیم. گفت: «فرداشب من خانه‌ی مجتبی عسگری هستم. شما هم فردا خانه‌ی او هستید. پس‌فرداشب خانه‌ی رضا سلطانی در قم» و بقیه را هم یکی‌یکی اعلام کرد. گفت کسی هم حق ندارد سفره‌ی تشریفاتی بیاندازد. به من تأکید کرد: «باید بار بگذاری.» پدرم گفت: «کنار آبگوشت، غذای دیگری هم بگذاریم.» گفتم: «نه بابا، احمد ناراحت می‌شود.» پدرم می‌خواست بگیرد. من به پدرم گفتم: «آخه آبگوشت با نوشابه نمی‌شود!» گفت: «نه، شاید کسی نخواست آبگوشت بخورد و خواست گوشت کوبیده بخورد. بگذار نوشابه کنارش باشد.» بعد احمد به من گفت: «تو چرا نوشابه گذاشتی؟ تو بیخود کردی نوشابه گذاشتی!» کلی با من دعوا کرد. با این کارها بود که عشق و ارادت ما به احمد زیاد می‌شد. •°• °•° - به روایت سردار برگرفته از کتاب بسیار جذاب و خواندنی ، صفحات ۱۸۴ و ۱۸۵. ☆ ♡ ❤ ☘ 📚 @yousof_e_moghavemat
🌷آن زمان که به منزل میامد مدام تلفن همراهش زنگ می خورد و در حال رسیدگی به امورات روستای های اطراف و محل خدمتش بود. خودش را از کسی مضایقه نمی کرد همیشه به معنی واقعی کلمه مجاهد فی سبیل الله در خدمت مردم بود‌ 🌷مدتی از شهادت ایمان گذشت تکه ای کاغذ از ماشین وی پیدا کردم تازه متوجه شدم که او تعدادی کودک بی سرپرست را تحت پوشش خود گرفته و هرماه مبلغی را به آنها اختصاص میداد و برای تعدادی از کودکان روستا وسایل بازی تهیه می کرده و بین آنها پخش می نمود که تمامی این ماجرا ها را پس از شهادتش مشخص شد. @yousof_e_moghavemat
💠 وقتی لباس نظامی بر تن کردم! ⚪️خاطره رهبر از اولین حضور خود در جبهه👇 🎤 [ما به اتفاق شهید چمران] با هم رفتیم اهواز؛ اولِ رفتن ما به جبهه، به اتفاق رفتیم. توی تاریکی شب وارد اهواز شدیم. همه جا خاموش بود. دشمن در حدود یازده دوازده کیلومتری شهر اهواز مستقر بود. ایشان شصت هفتاد نفر هم همراه داشت که با خودش از تهران جمع کرده بود و آورده بود؛ اما من تنها بودم؛ همه با یک هواپیمای سی - ۱۳۰ رفته بودیم آنجا. به مجردی که رسیدیم و یک گزارش نظامی کوتاهی به ما دادند، ایشان گفت که همه آماده بشوید، لباس بپوشید تا برویم جبهه. ساعت شاید حدود نه و ده شب بود. همان جا بدون فوت وقت، برای کسانی که همراه ایشان بودند و لباس نظامی نداشتند، لباس سربازی آوردند و همان جا ؛ همه پوشیدند و رفتند. البته من به ایشان گفتم که من هم می شود بیایم؟ چون فکر نمی کردم بتوانم توی عرصه‌ی نبرد نظامی شرکت کنم. ایشان تشویق کرد و گفت بله، بله، شما هم می شود بیائید. که من هم همان جا لباسم را کندم و یک لباس نظامی پوشیدم و - البته کلاشینکف داشتم که برداشتم - و با اینها رفتیم. یعنی از همان ساعت اول شروع کرد؛ هیچ نمی گذاشت وقت فوت بشود. (نقل خاطره: دوم تیرماه ۱۳۸۹) @yousof_e_moghavemat
🔴رضاخان، مُهره انگلیس برای مقابله با دین و سنتها ♦️امام خامنه ای:« را انگلیسی‌ها از میان فوج قزاق پیدا کردند. به یک قُلدر بی‌باک و بی‌محابا احتیاج داشتند آوردند... آن ضربه‌ای را که می‌خواستند به ، به ، به سنتهای قدیمی و ملی این کشور و به پایه‌های دینی و اعتقادی این کشور بزنند، به وسیله‌ی او زدند. چون آدم بی‌باک و گستاخی بود، به درد آن‌ها می‌خورد!» ۱۳۷۷/۰۲/۰۲ ♦️«رضاخان در سال ۱۳۱۴ هنگامی که حرکت مردم و را دید، حرکت مردم را سرکوب کرد و علما را دستگیر نمود و واقعه‌ی مسجد را پیش آورد!» 🗓 بیست و یکم تیر سالروز قیام مسجد گوهرشاد و روز « و عفاف» @yousof_e_moghavemat
پرواز کرد و به آسمان رفت، با همین پوتین‌های کهنه! به همین سادگی ... پس‌از ۶سال حضور در جبهه‌های نبرد در حالی که مسرور از آزادی مهران و انجام فرمان امام بود، در ۱۱ تیر ۱۳۶۵ در سمت فرماندهی گردان «روح‌الله» از لشکر ۵ نصر در حین فتح ارتفاعاتِ قلاویزان مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت و به آسمانیان پیوست. @yousof_e_moghavemat
چقدر خوشبختید؟ امام على عليه السلام: دَوامُ العِبادَةِ بُرهانُ الظَّفَرِ بِالسَّعادَةِ استمرار در عبادت، نشانه دستيابى به خوشبختى است غررالحكم حدیث5147 @yousof_e_moghavemat
: قسمت دوم 🤗 ✔ 🌸 ◻زندگی ما در سطح پایینی بود؛ اما کسانی هم بودند که هیچ‌چیز نداشتند. در واقع احمد فکر آن‌ها را می‌کرد تا اگر کسی با غذای ساده‌ای پذیرایی کرد، ناراحت نباشد. ولی خودش رعایت نمی‌کرد. روزی که مهمان خودش شدیم و به خانه‌اش رفتیم، قضیه برعکس شد. می‌گفت که قصه‌ی من با شما فرق می‌کند. من فرمانده‌ی شما هستم و باید خوب از شما پذیرایی کنم. در خانه‌اش مثل پروانه دور بچه‌ها می‌چرخید. خیلی مهمان‌نواز بود. فکر کنم دو سه نوع غذا آماده کرده و ماست و ترشی هم گذاشته بود. می‌گفتیم: «خودت هم یک لقمه غذا بخور.» دائم تعارف می‌کرد و حواسش بود که چیزی کم‌و‌کسر نباشد. کلاً در خانه شخصیت دیگری شده بود. اصلاً فکر نمی‌کردم در خانه این‌طور باشد. یک آدم دیگری شده بود و کلی تشریفات در خانه‌اش داشت. ☘ 🍃 - به روایت سردار برگرفته از کتاب ارزشمند و خواندنی ، صفحه ۱۸۵. 🔅 🔅 🚩 @yousof_e_moghavemat
📚 ✔ 🌸 ۩ عنوان کتاب: ۩ نویسنده: علیرضا پناهیان ۩ ناشر: بیان معنوی ۩ نوبت چاپ: اول _ تابستان ۱۴۰۱ ۩ تعداد صفحه: ۳۲۰ ۩ قیمت: ۶۵هزار تومان. ┅┅┅❅❁❅┅┅┅ ✂️ برشی از کتاب: منظور از فهم دین، این است که «انسان متقاعد شود که بعضی از کارها گناه است و بنابراین نباید آنها را انجام دهد.» فهم دین یعنی . این فهــم عمیــــق از دیــــن، نامیده می‌شود. یک فهمِ با دقّت و تأمّل. سطحی نیست. یعنی دانستن لایه‌های درونی حقیقتی که از بیرون پیدا نیست. در فرمایشی از امام صادق علیه‌السلام داریم که: ﴿حقیقت ایمان کسی تکمیل نمی‌شود و کسی به حقیقت ایمان نمی‌رسد مگر اینکه سه ویژگی داشته باشد: فهمِ عمیق از دین، برنامه‌ریزی درست در معیشت و صبر بر مصیبت‌ها و سختی.﴾ ☆ ★ @yousof_e_moghavemat
تصویری بسیار خاطره انگیز از اعزام قهرمانان وطن در ۲۱ تیر ۱۳۶۰ آنهائی که با اتوبوس رفتند ، و با تریلی برگشتند ...🌷 روحشان شاد 🌹 @yousof_e_moghavemat
❤️ آنکه آتش می‌زند بر دامن جانم، حبیب است.. @yousof_e_moghavemat