eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
279 دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
3هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
ازش پرسیــدن چرا همیشہ دست به سینہ ای؟ گفت : نوڪر امام حسین (ع) باید همیشه دست بہ سینه باشہ... برادرش میگفت: از یڪ ماه 20 روز، روزه بود... #شهید_عباس_آسیمه #مدافع_حرم Eitta.com/yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔘صحبت های شهید در مورد نگاه آیندگان (یعنی نسل ما) به هشت سال مقدس ☑️به بهانه سالگرد شهادت شهید باقری (نهم بهمن ماه) Eitta.com/yousof_e_moghavemat
#حاج_احمد_متوسلیان به همراه یک نیروی ارتش ویک پیشمرگ مسلمان کرد مریوان کردستان Eitta.com/yousof_e_moghavemat
👈 👉 ✅ ↘ همۀ فرماندهان در پایگاه سوسنگرد جمع شده بودند. قبل از مصرف ناهار، برای گرفتن وضو به بیرون از ساختمان آمدم. وقتی آمادۀ وضو گرفتن شدم، را دیدم که وضو گرفته بود و داشت آستین پیراهنش را پایین می کشید. باهم خوش و بشی کردیم. حسن با همان لهجۀ تهرانی گفت: «حاج آقا! چطوی؟» گفتم: «الحمدلله.» چهرۀ حسن طور دیگری شده بود. با همیشه فرق داشت. او جلو آمد و با دست روی شانۀ من زد و بی مقدمه گفت: «آقای ناصری! حیفه تا زمانی که جنگ هست، ما نشیم، حیفه. کاری بکن که بشی.» گفتم: «حسن آقا! چه باید کرد؟» گفت: «دو تا راه داره: یکی و دیگری . اگه این دو تا رو خوب انجام بدیم، میشیم. بهت بگما، بعد از جنگ معلوم نیست سرنوشت ما چی میشه و عاقبتمون به کجا ختم میشه! بهترین عاقبتی که می تونیم به دست بیاریم، اینه که بشیم. در شرایط ، همه چیز سعادته.» بعد از این صحبت ها، گفت: «آقای ناصری! داریم. اگه زودتر از من شدی، منو هم بکن.» نگاهی به چهره و سیمای او انداختم. اصلاً با روزهای دیگر تفاوت داشت. او پس از صرف ناهار و کمی استراحت، خداحافظی کرد و رفت. بعد از رفتن او، نزد «[شهید] علی هاشمی» رفتم و به او گفتم: « چنین حرفهایی زد. چهره اش انگار پیام خاصی داشت. به نظرم به همین زودی ها میشه.» علی هاشمی گفت: «افرادی مثل باید بشن. این ها دارن و مزد لیاقت خودشونو می گیرن.» 🌸 ✅ ↘ 🌷 👈 منبع: کتاب ، خاطراتی از 👉 . . . : ۹ بهمن ۱۳۶۱ ، در حین شناسایی منطقه بر اثر اصابت ترکش های متعدد ناشی انفجار . . . Https://Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
🌺 سردار سرلشکر پاسدار @yousof_e_moghavemat
📵 🚭 🌸 ✅ به فرمانده گردان ها خیلی اهمیت می داد، اما اگر هم کم کاری می شد، با آنها برخورد می کرد. می گفت: «شماها توی عملیات چشم های من و نمایندۀ من هستین. یعنی اگه دیدین چیزی شده و راهی نیست، باید سریع تصمیم بگیرین.» در بررسی عدم موفقیت عملیات والفجر ۱ ، مشخص شد که بعد از گذشتن از جادۀ آسفالت، فرماندۀ گردانی که آن طرف جاده بود، وضعیت را برای او نگفته و در نتیجه موفقیتی حاصل نشده است. به فرماندۀ گردان گفت: «چرا به من نگفتی؟» از شدت ناراحتی و عصبانیت، چشم هایش قرمز شده بود، داد می زد و می گفت: «تو مگه فرمانده گردان من نبودی؟» فرمانده گردان گفت: «ارتباط قطع شده بود و بیسیم کار نمی کرد. تقصیر من نبود.» گفت: «معاونت رو می فرستادی. اصلاً خودت میومدی و میگفتی که جادۀ آسفالت رو رد کردین تا من بتونم یه کاری بکنم و بدونم که چه خاکی باید به سرم بریزم.» در عملیات خیبر هم یکی از فرمانده گردان ها را توجیه کرد و گفت: «باید با قدرت بری و کار رو تموم کنی. دلم میخواد روسفیدم کنی.» تمام امکانات را هم به او داد، اما او نتوانست موفق عمل کند. بیسیم زد و گفت: « نمیشه.» سرش داد زد و گفت: «نمیشه نداریم. باید بشه. تا اونجا رو نگرفتی، عقب نمیایی ها.» روز بعد، برگشت. به او گفت: «چرا برگشتی؟» فرمانده گردان گفت: «نشد که نشد. هرکاری کردم نتونستم.» خیلی با او برخورد کرد و گفت: «از اولش هم اشتباه کردم که تو رو فرستادم. تو لیاقت فرمانده گردانی رو نداری. از همین الآن پستت رو تحویل میدی به یکی دیگه.» 👉 . . . 📚 منبع داستان: کتاب ، صفحه ۵۳ ، به روایت سردار «نصرت الله اکبری» ۲۷ ۲۷ ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) ۲۷_محمد_رسول_الله ۲۷ Https://Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
🌷 سردار 📷 اطلاعات عکس: جبهه غرب - - پاییز ۱۳۶۲ ، در کنار "سید مهدی مبلغ" . . 👈 منبع تصویر: www.SarbandeSorkh.ir Https://Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
بچّه‌ها محاصره شده بودند.... نیروهای پشتیبانی نمی‌توانستند کمک برسانند. همه تشنه و گرسنه بودند. «کارور» هرچه تلاش کرد و خودش را به آب و آتش زد تا بتواند لااقل کمی آب برای رفع تشنگی نیروهایش تهیّه کند، موفّق نشد. در همین لحظه، بچّه‌ها «کارور» را دیدند که با قدم‌های استوار به طرف «تپّه‌های بازی دراز» می‌رود. تیمّم کرد و روی یکی از تپّه‌ها ایستاد. «تکبیره الاحرام» را با صدای بلند گفت و شروع کرد به #نماز خواندن. مدّتی طول کشید تا به رکوع رفت و چند دقیقه‌ای طول کشید تا سر از رکوع برداشت و به خاک افتاد. نمازش که تمام شد، دست‌هایش را بالای سرش برد و چشم‌هایش را بست. نمی‌دانم با چه حالی، با چه اخلاصی، چگونه دعا کرد که در همان لحظه، صدای «الله اکبر» و فریاد شادی بچّه‌ها به گوش رسید. باران، نم نم شروع به باریدن کرد... #شهید_محمدرضا_کارور #درس_اخلاق Eitta.com/yousof_e_moghavemat
هیهات؛بدون او کامل نمی‌شود صفوف نمازگزاران 📸 پیش نماز: شهید علی صیاد شیرازی - ابراهیم همت، تقی سلطانی، #حاج_احمد_متوسلیان، ناصر کاظمی، رضا چراغی، علی اکبر حاجی پور امیر، حسین شهرامفر، .. Eitta.com/yousof_e_moghavemat
6.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺🌸🌷💐🌹 #ش سردار سرلشکر پاسدار جاویدالاثر #ش کسی که تمام مسائل را با معیار خودش می سنجد، خدا کمکش نمی کند. کسی که در هر کاری خدا را می بیند، خدا کمکش خواهد کرد. #ش Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
🌷💐🌹🌺🌸🌷💐🌹🌺 #شهی👤 #رزم✅ 🌟 👈 #سال. . #شهی۲ فروردین ۱۳۴۹ در #تهره به جهان گشود. با آغاز جنگ تحمیلی وی علی‌رغم سن کمی که داشت، لباس رزم به تن کرد و از طریق #بسیازم جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شد. سرانجام این رزمنده دلیر اسلام در تاریخ ۱۲ بهمن ۱۳۶۶ در عملیات #بیتر منطقه #ماوق به درجه #شهال آمد.✅ 🌹 🌺 📷 منبع تصویر: سایت gordanhamze.ir ➡ . . . #شهدEitaa.com/yousof_e_moghavemat
💕 🌷 لحظات بازگشت تاریخی حضرت امام خمینی (ره) به میهن اسلامی. Https://Eitaa.com/yousof_e_moghavemat