eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
279 دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
3هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🕊🍃 حال‌ ما در هجر (عج) کمتر از یعقوب‌ نیست او پسر گم‌ کرده‌ بود و‌ ما گم‌ کرده‌ایم... @yousof_e_moghavemat
8.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آن روزها زمین و آسمان به هم پیوسته بود و مردترینِ مردان از همین خاک بال در آسمان ها می گشودند ... گرامیباد @yousof_e_moghavemat
📆 ۷ مهر ۱۳۶۰ - شهادت پنج تن از سرداران رشيد اسلام ▫️ پس از پايان موفقت‌آميز عمليات ثامن‌الائمه(ع)، تنی چند از فرماندهان بلند مرتبه ارتش و سپاه جهت تقديم گزارش به امام خمينی به وسيله يک فروند هواپيماي C-130 عازم تهران شدند. هواپيما درساعت 19:59 روز هفتم مهرماه در جنوب غربي کهريزک دچار سانحه مي‌شود و به علتي نامشخص هرچهار موتور هواپيما همزمان خاموش مي‌شود . خلبان تلاش مي‌کند هواپيما را در همان منطقه به زمين بنشاند. چرخ‌هاي هواپيما بوسيله دستگيره دستي باز مي‌شود و هواپيما در زمين ناهموار فرود مي‌آيد اما پس از طي مسافتي، در نقطه‌اي متوقف و بال چپ هواپيما به زمين اصابت مي‌کند. هواپيما آتش مي‌گيرد و 49 نفر سرنشين آن از جمله 5 تن از سرداران رشيد اسلام به درجه شهادت نائل آمدند. اين 5 شهيد بزرگوار که در حال خدمت به ميهن اسلامي به جوار رحمت حق تعالي شتافتند عبارت بودند از: ولی الله فلاحي (رييس ستاد مشترک ارتش) يوسف کلاهدوز (قائم مقام سپاه پاسداران) سيد موسي نامجو (وزير دفاع) جواد فکوري (‌مشاور جانشين رييس ستاد مشترک ارتش) محمدعلی جهان‌آرا (‌فرمانده سپاه پاسداران خرمشهر و آبادان) @yousof_e_moghavemat
🦋| لباسش خیلی وصله و پینه داشت گفتم: عمو! چرا نمیری لباس نو بگیری؟ گفت: اینو شهید همت بهم داده،یادگاریه... 🌹 @yousof_e_moghavemat
5.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عالم محضرشهداست 🕊 اماکو محرمی که این حضور را دریابد‌؟! @yousof_e_moghavemat
🔀 💠 قرارگاه مرکزی کربلا با به‌کارگیری ۳ قرارگاه تاکتیکی و ۱ قرارگاه پشتیبانی ، ۳ محور و ۴ مرحله برای اجرای عملیات درنظر گرفته شده بود. قرارگاه قدس مأموریت داشت به موازات جاده اهواز - خرمشهر از شمال به جنوب تک کند و دو قرارگاه فتح و نصر می‌بایست عمود بر جاده مذکور و از شرق به غرب تک می‌کردند. قرارگاه فجر هم اجرای تک پشتیبانی در منطقه فکه را برعهده داشت و در مرحله‌ی چهارم وارد عملیات می‌شد. @yousof_e_moghavemat
🌸 🌺عن الامام الصادق علیه السلام: 《عَن بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّا صُبَّرٌ وَ شِيعَتُنَا أَصْبَرُ مِنَّا قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ كَيْفَ صَارَ شِيعَتُكُمْ أَصْبَرَ مِنْكُمْ قَالَ لِأَنَّا نَصْبِرُ عَلَى مَا نَعْلَمُ وَ شِيعَتَنَا يَصْبِرُونَ عَلَى مَا لَا يَعْلَمُونَ》 يكى از اصحاب از امام صادق عليه السّلام روايت مى‏كند فرمود: ما صابر هستيم ولى شيعيان ما از ما صابرتر مى‏باشند، عرض كردم قربانت گردم چگونه شيعيان شما از شما صابرتر هستند، فرمود؛ ما مى‏دانيم و صبر مى‏كنيم و آنها صبر مى‏كنند در حالی که نمى‏دانند چه خواهد شد🌺 الکافی، جلد۲ ص۹۳ @yousof_e_moghavemat
🔰 لوح | «وحدت جان، وحدت دل» 🔺شهید حاج قاسم سلیمانی: رمز پیروزی ملت ما حفظ انسجام ملی است. دشمنی را از بین بردن، حفظ اجتماع، ضروری و ارزشمند و منجی است، ولی حفظ وحدت فقط منوط به حفظ اجتماع نیست، بلکه هماهنگی باید بین جان‌ها و دل‌ها پدید بیاید./ راهپیمایی ۲۲ بهمن ۱۳۹۶ کرمان 🇮🇷 به مناسبت @yousof_e_moghavemat
🚩 🔸تیپ۲۷ محمدرسول‌الله(ص) تحت فرماندهی قرارگاه نصر با استعداد ۱۱ گردان و با توانی بیش از یک لشکر و ۲ گردان احتیاط، مأموریت داشت در مرحله اول عملیات با عبور از رود کارون و تک به سمت جاده اهواز - خرمشهر، نیروهای دشمن در غرب کارون را منهدم و بعد از تسلط بر جاده به سمت مرز بین المللی پیشروی کند. با تصرف مرز آماده هجوم به سمت خرمشهر شود. 📷 تصویری جاودانه و تاریخ‌ساز از فرماندۀ اسطوره‌ای ، صبح روز ۱۷ اردیبهشت ۱۳۶۱ ، در بحبوحه‌ی عملیات. @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
💟 ☆ ♡ «...مردم در پادگان جمع بودند که جنازه‌ی صادق را آوردند. من داشتم با جنازه نجوا می‌کردم. داشتم بر جنازه‌ی صادق گریه می‌کردم که یک‌دفعه دیدم دستی بر شانه‌ام نشست و گفت: برادر، بلند شو. دیدم است. پیش از آن دیده بودم که با شدت و تندی برخورد می‌کند. اما او بچه‌ی جنوب شهر بود و من هم بچه‌ی جنوب شهر بودم. خواستم کم نیاورم‌. بین گریه با حاضرجوابی گفتم: ببخشید، نمی‌دانستم برای گریه‌کردن هم باید اجازه گرفت. بعد دوباره شروع به گریه کردم. او با آن هیکل درشت، دست من را گرفت و گفت: برادر بلند شو! به تو می‌گویم بلند شو! با ناراحتی دستم را کنار کشیدم و گفتم: گریه هم که می‌خواهیم بکنیم... میان حرفم گفت: نه، بیا کارت دارم. اینکه گفت بیا کارت دارم، لحن مهربان‌تری داشت. من هم بلند شدم. ادب حکم می‌کرد که به بزرگ‌تر چشم بگویم. او فرمانده سپاه بود و من نیروی اطلاعاتی بودم. کمی ادعای استقلال می‌کردیم. ولی تا گفت کارت دارم، گفتم چشم. داخل پادگان رفتیم. اتاقی داشتیم که در واقع دفتر ما بود. حسین رسولیان آنجا بود. گفت: حسین، یک اتاق به ما بده. ما داخل اتاق رفتیم. تنها که شدیم، به من گفت: تو فکر کردی دل تو دل است و دل من معدن گِل! فکر می‌کنی من دل ندارم؟ دیشب که می‌خواست برود، این خودکار را به من داد. بهش گفتم نرو. گفت بگذار بروم. با همان هیکل درشت بوکسوری ایستاده بود. من گریه می‌کردم. یک‌دفعه خودش هم شکست و شروع به گریه کرد. گفت: من می‌گویم جلوی مردم گریه نکن. اشک تو را نامحرم نباید ببیند. می‌خواهی گریه کنی، بیا اینجا باهم گریه کنیم. فقط تو رفیقت را از دست ندادی، من هم عزیزم را از دست داده‌ام. همدیگر را بغل کردیم و کمی گریه کردیم. بعد بچه‌ها آمدند و ما را آرام کردند. اولین برخورد جدی من با از آنجا شروع شد...» ▪︎ ▪︎ 📚 برگرفته از خاطرات سردار حاج : از نیروهای وقت اطلاعات سپاه مریوان مندرج در کتاب خواندنی و ارزشمند ، صفحات ۱۳۲ و ۱۳۳ کتاب. ° ° ° 💟 🚩 ♡ ☆ @yousof_e_moghavemat