eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
285 دنبال‌کننده
17.4هزار عکس
3.1هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
گفت: امشب من این جا بخوابم ؟ گفتم: بخواب. ولی پتو نداریم. یک برزنت گوشه ی سنگر بود. گفت:اون مال کیه ؟ گفتم: مال هیشکی.بردار بخواب. همان را برداشت کشید رویش ودم در خوابید. صبح فردا،سر نماز، بچه ها بهش می گفتند: شما جلو بایستید. @yousof_e_moghavemat
دست خط شهید مجید پازوکی: یا مهدی ادرکنی! نماز شب کلید همه روزی های الهی و شهادت ان‌شاءالله.... @yousof_e_moghavemat
ای که از دست کریمت خیر و برکت می‌رسد🎊 هر کسی شد سائل جودت به عزت می‌رسد🎉 تو نشان دادی که در آل امیرالمومنین🎊 ظاهراً بر کودکانش هم امامت می‌رسد🎉 از "رضا" باید "جوادی" اینچنین یابد ثمر🎊 از قیامت انتظاری جز قیامت می‌رسد؟!🎉 (ع)مبارکباد🎂🎈🍰🎁🎊🥨🎁🍰🎂🎉🎈🎊🎈 @yousof_e_moghavemat
☺️لبخند بزن 😊🌹 * حاجے بزن دنده دو 🌹رزمنده ها برگشته بودن عقب بیشترشون هم راننده کامیون بودن که چند روزی نخوابیده بودن ظهر بود و همه گفتند نماز رو بخوانیم و بعد بریم برای استراحت 🌹امام جماعت اونجا یک حاج اقای پیری بود که خیلی نماز رو کند می خواند رزمنده های خیلی زیادی پشتش وایستادن و نماز رو شروع کردند 🌹انقدر کند نماز خواند که رکعت اول فقط 10 دقیقه ای طول کشید. وسطای رکعت دوم بود یکی از راننده ها از وسط جمعیت بلند داد زد: حاجــــــــــــــــــــے...جون مادرت بزن دنده دددددددوووو 😅صف نماز با خنده بچه ها منفجر شد. @yousof_e_moghavemat
« همۀ ما، باید اتکاء به خداوند داشته باشیم این مغزهای پوسیدۀ ما؛ این عقل های ناتوان و ضعیف ما و آن کسانی که طرح می ریزند و نقشۀ عملیات را بر روی مالک ها ترسیم می کنند🍃، از تضمین قطعی نتیجۀ عملیات، قاصرند و ناتوان این که عملیات، سخت باشد یا پیروز، به دست ما نیست دیدگاه و بضاعت ما، محدود و مادی است👌 آن چه در توان داریم، انجام می دهیم، لیکن بقیه اش با خداست☺️☝️ زیربنای جنگ ما، معنویت است ما این جنگ را، با نثار خون💔 پیش بردیم ابزار مادی برای پیشبرد امر جنگ را به ما نمی فروشند ناچاریم بسازیم و بسوزیم و با دست خالی و مردانه مبارزه کنیم✌️ ناچاریم... منبع متن کتاب شراره های خورشید ، صفحه ۷۰۵ بیانات ، ۱۲ اسفند ۱۳۶۲ ، حوالی غروب ، پادگان ، بعد از شش بار حملۀ ناکام برای بازکردن جادۀ طلائیه💛 به نشوه در عملیات خیبر ✅ 📷 از در قلاجه پاییز ۱۳۶۲ عملیات والفجر چهار🌹 نفر پنجم ایستاده از راست @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🍃 🌸 💫 ✅ 👈 خدایی بخونید کپشن ها رو! خیلی واسه نوشتنش زحمت کشیده میشه!!😞 👇 ↘ 🔶 حسین بهشتی؛ جانشین واحد مخابرات ۲۷ ؛ که طی عملیات، همراه فرماندهی لشکر هم بوده است، در بیان روحیات در نبرد ، به خصوص در جزیرۀ جنوبی مجنون می گوید: «...یکی از وقایع منحصر به فردی که واقعاً تا آن موقع از جنگ اتفاق نیافتاده بود، جنگیدن داخل بود. طی ، رزمنده هایی که وارد می شدند، چون هیچ عقبه و پشتیبانی نداشتند، تنها اتکایشان به خداوند متعال بود. این حالت جداافتادگی از پشتیبانی ها، حمایت ها، رفاقت ها و محرومیت از هر گونه امکانات مادی، بچه های داخل جزیره را به خدا نزدیک تر می کرد. احساس می کردیم وارد دنیای دیگری شده ایم که با دنیای بیرون از جزیره، زمین تا آسمان تفاوت دارد. البته این حالت در بیشتر نمایان بود. خُب؛ من به عنوان بی‌_سیم_‌چی فرماندهی لشکر، همه جا در کنار بودم. با کمال شگفتی، می دیدم که از آن همه تنهایی و غُربت، واقعاً لذت می بَرَد. در ذهن امثال من، این توهمات خطور می کرد که هر آن نیروهای دشمن وارد جزیره می شوند و همه ما را یا می کشند و یا به اسارت می برند؛ اما ، اصلاً چنین فکری در ذهنش نبود. این را ما از حرکات و تصمیم های او می فهمیدیم. تصمیم هایی که واقعاً بوی خون می دادند و از همان این مرد سرچشمه می گرفتند. با توجه به آن که نیرویی دور و برش نمانده بود، اما به همان چند نفر از مسئولین لشکر که در اطرافش مانده بودند، خیلی وابستگی پیدا کرده بود. به ، ، ، و از همۀ این ها بیشتر به . یادم هست یک روز، چند ساعتی بود که صدای مهتدی از پشت بیسیم ما شنیده نمی شد. که دستپاچه شده بود، به من گفت: «سریع را به گوش کن، ببین او کجاست؟ چرا با من حرف نمی زند؟ وقتی پشت بی سیم آمد، با لحنی پر از دلواپسی به او گفت: «کجایی برادر ؟ چرا اذیتمان می کنی؟» ✔ 📄 🌸 👈 منبع کپشن: کتاب خواندنی و باشکوه ، نوشته آقایان «گلعلی بابایی و حسین بهزاد» - صفحات ۷۱۸ و ۷۱۹ 🔶 🍃 ✅ ۲۷_محمد_رسول_الله @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
💠 شرحی از زندگی و مجادات شهید زرین: 🔹متولد سال ۱۳۲۰ در یکی از روستاهای توابع استان کهگیلویه و بویراحمد ▫️در ۴ سالگی پدر و در ۶ سالگی مادرش را از دست داد و پس از مرگ آن دو، سرپرستی اش را دایی‌ اش بر عهده گرفت. نوجوانی بیش نبود که تصمیم به هجرت از دیارش گرفت. در سن ۱۵ سالگی بعد از طی طریق کوه و دشت تنها به اصفهان رسید و در آنجا به کار و تلاش پرداخت و سپس تشکیل خانواده داد. در سن ۲۷ سالگی اقوامش را که در کودکی از آنها جدا شده بود، پیدا کرد. در اصفهان منزل و مغازه‌ای با شغل لباس فروشی در حوالی مسجد باباعلی عسگر تهیه کرد. با شروع انقلاب در تظاهرات ضدطاغوت شرکت می‌کرد و مزاحمت‌ و تهدیدهای ساواک بر اراده محکم و مومنانه‌اش برای تحقق فرامین امام ، کوچکترین خللی ایجاد نکرد. با پیروزی انقلاب به عضویت در سپاه درآمد که همزمان بود با شرارت های ضدانقلاب در کردستان. درر این هنگام عازم غرب کشور شد و در کنار رحیم صفوی و شهید خرازی ... به نبرد با دشمنان پرداخت. شهید خرازی درباره "زرین" گفته است: او قبل از شروع جنگ تحمیلی در کردستان و در گروه ضربت خیلی خوب خود را نشان داد. دیواندره کردستان شاهد دلاوری‌های اوست. گروه ضربت به فرماندهی حسین خرازی به هر وحشتکده‌ای سرک می‌کشید و بارها با هنر این پلنگ کوهستان یعنی زرین، دشمن بیشترین آسیب‌ها را متحمل شد. این تک تیرانداز بارها آتش بار دشمن را در ارتفاعات صعب‌العبور فقط با یکبار فشار دادن ماشه تفنگ «اس وی دی و اف پی کا» خاموش کرد. او در جبهه‌ها نقش منحصر به فردی ایفا نمود و در جنگ‌های نامنظم و دیگر عملیات‌ها به عنوان تک تیرانداز، نقش حساس و ظریف خود را بازی کرد و با ۷۰۰ شلیک موفق، صیاد خمینی لقب گرفت. زرین بارها زخمی شد و ۶۰ درصد از کار افتادگی داشت. خرازی معافیت او را از رزم صادر کرده بود اما نشستن برای این رزمنده دلاور معنایی نداشت. این تک‌تیرانداز نقطه زن در منطقه بُستان خوزستان و در هنگام هدف گیری دشمن، لاله گوشش مورد اصابت گلوله قرار می گیرد اما جان سالم به در می برد. خرازی در جایی دیگر در وصف شهید زرین می گوید: وی به وسیله سلاح «اس وی دی» چند هزار دشمن بعثی را به هلاکت رساند و چندین فرمانده عراقی را از میان برداشت. زرین در درگیری ها به تنهایی می توانست با رشادت و چابکی چندین تپه را از تصرف دشمن خارج کند. زرین انگار جنگی به دنیا آمده بود. او «گردان تک نفره" بود!! 🌷 سرانجام این سردار شجاع در عملیات غرور آمیز خیبر پس از خلق حماسه های بیادماندنی در ۱۱ اسفند ماه ۱۳۶۲ مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت و پس از سالها تلاس و مبارزه، مزد مجاهدات خالصانه اش را گرفت. @yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 آخرین تصویر دنیایی شهید دل آذر در خط کارخانه نمک که در حال خواندن نماز به شهادت رسید.. لشکر۱۷ علی ابن ابی طالب(ع) شهادت: ۱۳۶۴/۱۲/۱۳ عملیّات والفجر۸ @yousof_e_moghavemat