🌸 #شهدای_کربلای_پنج 🍃
سالروز #شهادت
#بیسیمچی #گردان_انصارالرسول از #لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله (ص)
#شهید_امیر_حاج_امینی
ولادت ۱۳۴۰ ، روستای #علیشار #ساوه
#شهادت : دهم اسفند ۱۳۶۵
#عملیات_کربلای_۵
#شلمچه ، جنوب کانال پرورش ماهی
مزار: گلزار #شهدای_بهشت_زهرا ، قطعه ۲۹
👈 عکس مقابل ازجمله تاثیرگذارترین عکسهای گرفته شده از شهدای #دفاع_مقدس است.
🔶 نقل قولی از برادر شهید:
روزی سرمزار #امیر نشسته بودم دیدم. جوانی با ظاهری حزباللهی مانند کنار من آمد و گفت: «شما با این #شهید نسبتی دارید؟!» گفتم: «من برادرش هستم.» او گفت: «حقیقتش من از اول #مسلمان نبودم٬ اما بنا به دلایلی به اجبار و به ظاهر مسلمان شدم. قلباً مسلمان نشده بودم تا اینکه برحسب اتفاق، عکس برادر شما را دیدم. وقتی عکس را دیدم حال عجیبی به من دست داد. انگار این عکس با من حرف میزد و باعث شداز آن به بعد قلباً به #اسلام روی بیاورم و الآن مدتی است که هر #پنج_شنبه به اینجا می آیم.» ✅
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
#شهدای_اسفند
#شهدای_لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله
#لشکر۲۷
#شهدای_ساوه
#به_یاد_شهدا
#یاد_شهدا
#شادی_روح_شهدا_صلوات
http://Eitta.com/yousof_e_moghavemat
🍃 #وقتی_حاجی_تنها_شد 🌸
💫
✅
👈 خدایی بخونید کپشن ها رو! خیلی واسه نوشتنش زحمت کشیده میشه!!😞
👇
↘
🔶 حسین بهشتی؛ جانشین واحد مخابرات #لشکر۲۷ ؛ که طی عملیات، #بیسیمچی همراه فرماندهی لشکر هم بوده است، در بیان روحیات #محمد_ابراهیم_همت در نبرد #خیبر ، به خصوص در جزیرۀ جنوبی مجنون می گوید:
«...یکی از وقایع منحصر به فردی که واقعاً تا آن موقع از جنگ اتفاق نیافتاده بود، جنگیدن داخل #جزایر_مجنون بود. طی #عملیات_خیبر ، رزمنده هایی که وارد #جزیره_مجنون می شدند، چون هیچ عقبه و پشتیبانی نداشتند، تنها اتکایشان به خداوند متعال بود. این حالت جداافتادگی از پشتیبانی ها، حمایت ها، رفاقت ها و محرومیت از هر گونه امکانات مادی، بچه های داخل جزیره را به خدا نزدیک تر می کرد. احساس می کردیم وارد دنیای دیگری شده ایم که با دنیای بیرون از جزیره، زمین تا آسمان تفاوت دارد. البته این حالت در #حاج_همت بیشتر نمایان بود.
خُب؛ من به عنوان بی_سیم_چی فرماندهی لشکر، همه جا در کنار #حاجی بودم. با کمال شگفتی، می دیدم که #همت از آن همه تنهایی و غُربت، واقعاً لذت می بَرَد. در ذهن امثال من، این توهمات خطور می کرد که هر آن نیروهای دشمن وارد جزیره می شوند و همه ما را یا می کشند و یا به اسارت می برند؛ اما #حاج_همت ، اصلاً چنین فکری در ذهنش نبود. این را ما از حرکات و تصمیم های او می فهمیدیم. تصمیم هایی که واقعاً بوی خون می دادند و از همان #تفکر_عاشورایی این مرد سرچشمه می گرفتند.
با توجه به آن که نیرویی دور و برش نمانده بود، اما به همان چند نفر از مسئولین لشکر که در اطرافش مانده بودند، خیلی وابستگی پیدا کرده بود. به #عباس_کریمی ، #رضا_دستواره ، #اکبر_زجاجی ، #سعید_سلیمانی و از همۀ این ها بیشتر به #سعید_مهتدی .
یادم هست یک روز، چند ساعتی بود که صدای مهتدی از پشت بیسیم ما شنیده نمی شد. #همت که دستپاچه شده بود، به من گفت: «سریع #سعید را به گوش کن، ببین او کجاست؟ چرا با من حرف نمی زند؟ وقتی #سعید پشت بی سیم آمد، #همت با لحنی پر از دلواپسی به او گفت: «کجایی برادر #سعید ؟ چرا اذیتمان می کنی؟» ✔
📄
🌸
👈 منبع کپشن: کتاب خواندنی و باشکوه #شراره_های_خورشید ، نوشته آقایان «گلعلی بابایی و حسین بهزاد» - صفحات ۷۱۸ و ۷۱۹ 🔶
🍃
✅
#شهید_حاج_محمد_ابراهیم_همت
#شهید_حاج_ابراهیم_همت
#شهید_همت
#لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله
#دفاع_مقدس
#شهدای_خیبر
#شهدای_اسفند
http://Eitta.com/yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🍃 #وقتی_حاجی_تنها_شد 🌸
💫
✅
👈 خدایی بخونید کپشن ها رو! خیلی واسه نوشتنش زحمت کشیده میشه!!😞
👇
↘
🔶 حسین بهشتی؛ جانشین واحد مخابرات #لشکر۲۷ ؛ که طی عملیات، #بیسیمچی همراه فرماندهی لشکر هم بوده است، در بیان روحیات #محمد_ابراهیم_همت در نبرد #خیبر ، به خصوص در جزیرۀ جنوبی مجنون می گوید:
«...یکی از وقایع منحصر به فردی که واقعاً تا آن موقع از جنگ اتفاق نیافتاده بود، جنگیدن داخل #جزایر_مجنون بود. طی #عملیات_خیبر ، رزمنده هایی که وارد #جزیره_مجنون می شدند، چون هیچ عقبه و پشتیبانی نداشتند، تنها اتکایشان به خداوند متعال بود. این حالت جداافتادگی از پشتیبانی ها، حمایت ها، رفاقت ها و محرومیت از هر گونه امکانات مادی، بچه های داخل جزیره را به خدا نزدیک تر می کرد. احساس می کردیم وارد دنیای دیگری شده ایم که با دنیای بیرون از جزیره، زمین تا آسمان تفاوت دارد. البته این حالت در #حاج_همت بیشتر نمایان بود.
خُب؛ من به عنوان بی_سیم_چی فرماندهی لشکر، همه جا در کنار #حاجی بودم. با کمال شگفتی، می دیدم که #همت از آن همه تنهایی و غُربت، واقعاً لذت می بَرَد. در ذهن امثال من، این توهمات خطور می کرد که هر آن نیروهای دشمن وارد جزیره می شوند و همه ما را یا می کشند و یا به اسارت می برند؛ اما #حاج_همت ، اصلاً چنین فکری در ذهنش نبود. این را ما از حرکات و تصمیم های او می فهمیدیم. تصمیم هایی که واقعاً بوی خون می دادند و از همان #تفکر_عاشورایی این مرد سرچشمه می گرفتند.
با توجه به آن که نیرویی دور و برش نمانده بود، اما به همان چند نفر از مسئولین لشکر که در اطرافش مانده بودند، خیلی وابستگی پیدا کرده بود. به #عباس_کریمی ، #رضا_دستواره ، #اکبر_زجاجی ، #سعید_سلیمانی و از همۀ این ها بیشتر به #سعید_مهتدی .
یادم هست یک روز، چند ساعتی بود که صدای مهتدی از پشت بیسیم ما شنیده نمی شد. #همت که دستپاچه شده بود، به من گفت: «سریع #سعید را به گوش کن، ببین او کجاست؟ چرا با من حرف نمی زند؟ وقتی #سعید پشت بی سیم آمد، #همت با لحنی پر از دلواپسی به او گفت: «کجایی برادر #سعید ؟ چرا اذیتمان می کنی؟» ✔
📄
🌸
👈 منبع کپشن: کتاب خواندنی و باشکوه #شراره_های_خورشید ، نوشته آقایان «گلعلی بابایی و حسین بهزاد» - صفحات ۷۱۸ و ۷۱۹ 🔶
🍃
✅
#شهید_حاج_محمد_ابراهیم_همت
#شهید_حاج_ابراهیم_همت
#شهید_همت
#لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله
#دفاع_مقدس
#شهدای_خیبر
#شهدای_اسفند
@yousof_e_moghavemat
🥀 این عکس یکی از دردناکترین و در عین حال حماسیترین لحظات فکه، ماجرای گردان حنظله است که ٣٠٠ نفر از نیروهایش درون یک کانال به محاصرۀ عراقي ها در میآیند آنها چند روز با تکیه بر ايمان خود به مقاومت ادامه میدهند و به مرور همگی توسط آتش دشمن و یا عطش مفرط به شهادت میﺭﺳﻨﺪ، ساعات آخر #بیسیمچی گردان همت را خواست، حاجی پای بیسیم آمد صدای ضعیفی را از آن سوی خط شنید که میگوید:
احمد رفت، حسین هم رفت، باطری بیسیم دارد تمام میشود عراقي ها عنقریب میآیند تا ما را خلاص کنند، من هم خداحافظی میکنم از قول ما به امام بگویید همانطور که فرمودید حسين وار مقاومت کردیم، ﻣﺎﻧﺪﻳﻢ و ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ایستادیم....
#گردان_حنظله
#فکه
@yousof_e_moghavemat