eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
279 دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
3هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
*اول نماز📿 بعد غذا🍲* *شهید محمد مهدی علی محمدی*🌹 تاریخ تولد: ۲۹ / ۱۰ / ۱۳۳۸ تاریخ شهادت: ۱ / ۱۱ / ۱۳۶۵ محل تولد: شیراز / اقلید محل شهادت: شلمچه 🌹همرزم← بچه ها از خستگی، اول غذا میخوردن🍲 بعد نماز📿 مهدی رفت و یه بمب دست‌ساز گذاشت زیر پلو وسط برنجای داغ🍗 *(از اونجایی که استاد تخریب بود کار با مواد منفجره رو خوب بلد بود)*💥 بسیجیا تا رسیدن باز رفتن سراغ غذا تا دلی از غذا در بیارن🍲 *همون موقع بمب دستساز منفجر شد💥 برنجا پاشید تو سر و صورتشون ، همه هاج و واج مونده بودن داشتن به قیافه همدیگه میخندیدن*💐 مهدی با خنده به همه گفت: اول نماز📿 بعد غذا.🍲 از اون وقت *اول همه نمازشونو میخوندن و یادی هم از اون برنجایی که رفت تو چشم و چارشون میکردن و میخندیدن*🌷همرزم← دیر وقت بود داخل چادر بودیم *که دیدم داره صدای خورد شدن و ملچ و مولوچ میاد*🍪 از چادر اومدم بیرون، دیدم مهدی نشسته و داره یه چیزی از رو زمین برمیداره و میخوره🌷گفتم مهدی جان چه میکنی؟ گفت: *این تیکه نونارو بچه ها ریختن بیرون از چادر حیفه نعمت خداست گناه داره دارم سالماشو میخورم*🌷سرانجام این فرمانده دلیر در شلمچه *که فرماندهی گردان کوثر از تیپ ۳۳ المهدی را بر عهده داشت💚 با اصابت گلوله به پیشانی‌اش*🥀🖤 به شهادت رسید🕊️🕋 @yousof_e_moghavemat
🚩 ✔ 🌸 ✔ «...چون می دانستم ساعت ۶ پرواز دارد، ساکش را آماده کردم و داخل اتاق خودش که کتابخانه و جانمازش هم آنجا بود گذاشتم. بی خبر وارد اتاقش شدم، دیدم وسایلش را به هم زده، سجاده و عبایش را جمع کرده، محل جاکتابی اش را تغییر داده، میز تحریرش را برده جایی که همیشه نماز می خوانده گذاشته. اصلاً وقتی وارد اتاق شدم یک لحظه شک کردم که این همان اتاق حاج آقاست یا نه! لباس اضافه هایی که توی ساک گذاشته بودم را بیرون آورده بود. گفتم: این لباس ها را لازم داری. چرا آوردی بیرون؟ گفت: نه من زود برمی گردم. اصرار کردم، گفت: لازم ندارم، زود برمی گردم. دو تا انگشتر عقیق داشت آنها را هم از انگشتش درآورد و گذاشت داخل کشوی میز. موقع رفتن چند بار رفت داخل خانه و برگشت حیاط. پرسیدم: چیزی شده؟ وسیله ای گم کردی؟ چرا نگرانی؟ گفت: چیزی نیست حاج خانم. از زیر قرآن ردش کردم و رفت داخل ماشین. از آنجا هم دستی تکان داد و راننده گاز ماشین را گرفت و رفت. اهل پیامک و این جور چیزها هم نبود؛ ولی آن روز از پای پلکان هواپیما برای من پیامک کوتاهی فرستاد. فقط نوشته بود: ...» 📖 برگرفته از کتاب ارزشمند و خواندنی ، صفحه ۴۵۵، به کوشش 📚 به بهانه پنجمین سالگشت شهادت سردار 🚩 @yousof_e_moghavemat
🔰فرماندهی لشکر ۲۳ نوهد (ملقب به ) 🍂شهادت: ۶۴/۷/۸ - کلاشین عراق 📝نامه‌ای به نوشت که اگر فنون نظامی را خوب بلدی و نظریه‌پرداز جنگی هستی، پس به راحتی می‌توانی در با من و دوستانم بجنگی☄ نه این‌که مسکونی را کنی. 🔅در جواب صدام قادر عبدالحمید را به عباس فرستاد که پس از درگیری طولانی از سردار آبشناسان خورد. 🌷 @yousof_e_moghavemat
🕊✨🌱 🌼احمدرضا بود . گفت: مي خواهم بروم . قبول نميكردم. غم ترور پدرش در مغازه توسط منافقین و محمدرضا برايم سنگين بود. نمي خواستم داغ پسر كوچكم را هم ببينم.💔 🍂گفتم:تو هنوز سوم راهنمايي هستي. جبهه براي تو زوده ⁉️بمان و درس بخوان.احمدرضا، قدكشيده و رشيد ايستاد.ـ بايد بروم.گفتم: مي گيرم اگر خوب آمد برو.📿 🌼احمدرضا گفت: مگر شود دفاع از اسلام، بد باشد؟خيلي خوب كه آمد، زبان به كام و پسرم با رضايتم به جبهه رفت. در عمليات والفجر10 به پدر و برادرش پیوست.🕊️ 🌷 🌷 🌷 @yousof_e_moghavemat
🌷‌ که سر بی تنش سخن گفت در جاده بصره خرمشهر همین طور که می دوید از پشت از ناحیه سر مورد اصابت قرار گرفت و سرش از پیکر پاکش جدا شد. در همان حال که تنش داشت می دوید، سرش روی زمین غلتید. سر مبارک این شهید حدود پنج دقیقه فریاد " یا حسین، یا حسین" سر می داد. همه رزمندگان با مشاهده این صحنه شگفت گریه می کردند... چند دقیقه بعد از توی کوله پشتی اش وصیتنامه اش را برداشتند، نوشته بود: ألسلام علی الرأس المرفوع خدایا من شنیده ام که امام حسین علیه السلام با لب تشنه شهید شده است، من هم دوست دارم این‌گونه شهیدبشوم خدایا شنیده ام که سر امام حسین (ع) را از پشت بریده اند، من هم دوست دارم سرم از پشت بریده بشود. خدایا شنیده ام سر امام حسین(ع) بالای نیزه قرآن خوانده، من که مثل امام اسرار قرآن را نمی دانم، ولی به امام حسین (ع)خیلی عشق دارم، دوست دارم وقتی شهید می‌شوم سر بریده ام به ذکر " یا_حسین" باشد... @yousof_e_moghavemat
شهید حسین پور جعفری رئیس دفتر و همراه همیشگی سردار سپهبد پاسدار حاج قاسم سلیمانی می‌گفت: روزی در منطقه‌ای در سوریه حاجی خواست با دوربین دید بزنه، خیلی محل خطرناکی بود. من بلوکی را که سوراخی داشت بلند کردم که بذارم بالای دیوار که دوربین استتار بشه. همین که گذاشتمش بالا، تک تیرانداز بلوک رو طوری زد که تکه تکه شد ریخت روی سر و صورت ما. حاجی کمی فاصله گرفت. خواست دوباره با دوربین دید بزنه که این بار، گلوله‌ای نشست کنار گوشش روی دیوار، خلاصه شناسایی به خیر گذشت. بعد از شناسایی داخل خانه‌ای شدیم برای تجدید وضو، احساس کردم اوضاع اصلا مناسب نیست؛ به اصرار زیاد حاجی رو سوار ماشین کردیم و راه افتادیم. هنوز زیاد دور نشده بودیم که همون خونه در جا منفجر شد و حدود هفده تن شهید شدند. بعداز این اتفاق حاجی به من گفت: حسین امروز چند بار نزدیک بود شهید بشیم، اما حیف... روایت کننده: سردار محمدرضا حسنی سعدی @yousof_e_moghavemat
نوشتند: «تا کربلا راهی نمانده» اما حرم را ندیدند... @yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃 •. گر‌‌میسـر‌نیست‌ما‌را‌کام‌او عشق‌بازےمیکنم‌با‌نـام‌او .. یآحسین؏💚 @yousof_e_moghavemat
14.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 | سالروز حماسه نادر امروز16 مهرماه سالروز حماسه رویارویی پاسداران نیروی دریایی در برابر آمریکا در نزدیک جزیره فارسی در دل خلیج فارس است. عملیاتی به فرماندهی شهید نادر مهدوی که با رشادت دریادلان، حماسه‌ای ماندگار شد. @yousof_e_moghavemat
هیچ دانی که زهجران تو حالم چون شد؟ جگرم خون و دلم خون و سرشک ام خون شد! ساری @yousof_e_moghavemat
«چریک پیر»، لقبی که حاج‌قاسم به یک زن داد 🔹مرحومه «حاجیه زهرا اسدی» معروف به «چریک پیر» از شیرزنان استان کرمان و شهر خانوک زرند است که مردم این شهر را تبدیل به یک گردان نانوایی کرد و تا آخر دفاع مقدس وظیفه پخت نان جبهه را با تمامی مردم خانوک برعهده گرفت، همچنین یک کارگاه خیاطی برای لباس رزمندگان راه‌اندازی کرد که در آن سه شیفته لباس برای رزمندگان می‌دوختند. 🔹حاج قاسم گفته بود زمانی که خواستید سنگ قبرش را سفارش بدهید، بر روی سنگ قبر بنویسید «چریک پیر» و طبق گفته شهید حاج قاسم بر روی قبر ایشان؛ «حاج زهرا چریک» حک شد. @yousof_e_moghavemat
میشود آیا ڪمے سطحے تر نگاهمان ڪنید...!؟ عمق نگاهتان مے کُشَد ما را از .. 🌷 @yousof_e_moghavemat