eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.1هزار عکس
35هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
شفاي پا -۲ (شفاي پا) خانمي بنام سلطنت دختر محمد كه در شب جمعه ۲۱ ماه شوال سنه ۱۳۴۳ هجري قمري شفا يافته بود چنين نقل نمود: هر دو پاي من بشدت بدرد آمد خصوصاً پاي راستم كه بيشتر درد داشت بطوريكه از راه رفتن بازماندم جز اينكه گاهي به عصا تكيه مي‌كردم و با پاي چپ حركت مي‌نمودم و هر قدر نزد اطباء ودكترهاي آمريكائي رفتم هيچ بهبودي نيافتم بلكه درد سخت تر گرديد و از جهت فقر و طول مدت كه تقريباً بيست و دو ماه شد ترك معالجه كردم تا اينكه در اين ماه شوال شنيدم حضرت علي ابن موسي الرضا (عليه السلام) چند نفر را از مريضهاي سخت شفا داده است. لذا بقصد استشفاء ظهر روز دوشنبه بهمراهي و ياري مادرشوهر خود بزحمت بسيار تكيه به عصا نموده رو بحرم نهاديم و با اينكه از منزل ما تا حرم شريف راه زيادي نبود. مع ذلك از ظهر روبراه نهاديم. نزديك بغروب بحرم رسيدم و تا ساعت چهار از شب به تضرع و زاري و توسل بسر بردم و آثار بهبودي در خود نيافتم و چون خدام خواستند درب حرم را ببندند شوهرم مرا به پشت گرفته بخانه آورد و من انتظار شب جمعه را داشتم كه در آن شب بروم وبهر نحوي باشد شفاي خود را بگيرم. شب جمعه رسيد باز بهمراهي و كمك مادرشوهر خود تشرف حاصل نمودم و سه مرتبه عرض كردم: يا مرگ يا شفا تا اينكه پس از تضرع و زاري خوابم برد. در خواب ديدم بخانه مراجعت كرده‌ام و براي شوهر خود شفاي خودم را نقل مي‌كنم و مي‌گويم حرم امام هشتم (عليه السلام) پر از سادات بود و همه عمامه سبز برسر داشتند در اين اثناء مادرشوهر خود را ديدم كه بشدت به پشت گردنم مي‌زند و مي‌گويد اينجا براي شفا گرفتن آمده اي يا براي تماشا. از خواب بيدار شدم مادرشوهر خود رانديدم و شنيدم به يكديگر مي‌گويند صبح شده است برخيز تا نماز بخوانيم. من از جاي خود برخواستم و از مرحمت امام هشتم (عليه السلام) هيچ دردي در پهلو و پاهاي خود نيافتم و صبر نكردم كه مادرشوهر خود را در آنجا پيدا كنم فوراً از حرم شريف بيرون آمدم و با نهايت شوق دوان دوان آمدم كسان خود را بشفا يافتن خود خبر دادم. (- آيات الرضويه. ) كس در اين درگه نيامد باز گردد ناميد گر گدا كاهل بود تقصير صاحبخانه چيست @zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 انگشتر شفا بخش روایتی شنیدنی از شفای یک جوان به دست امام رضا (ع) ✅ هرروز ساعت ۵عصر بازپخش 1 بامداد  و 12:30 روز بعد از شبکه ۴ @zandahlm1357
34.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
  ویژه کودکان 🔹 مهمانی خدا  می آید از حرم آوای ربنا  عطر خوش بهشت پیچیده در هوا  به به رسیده باز مهمانی خدا  بخشیده نعمتی زیبا برای ما  @zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 آیا میدانید اینترنت کجا و با چه هدفی متولد شد؟ ⬅️ ما نیازمند گردان‌های آگاهی بخش هستیم... 🔻 استاد @zandahlm1357
چشم به راه - قسمت نود و نهم 320.mp3
28.81M
🎬 قسمت: نود و نهم 👇👇👇👇👇👇 قابل توجه اعضاء محترم این مجموعه از فایلها تاریخشون به روز نیست @zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 تصاویر زیبایی از رزمندگان لشکر ۱۰ سیدالشهداء با نوای حاج صادق آهنگران با نوای کاروان.. @zandahlm1357 ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄
🍂 🔻 3⃣4⃣ سردار علی ناصری چندی پس از عملیات خیبر، روزی در قرارگاه نصرت بودم. على هاشمی و حمید رمضانی هم بودند. علی هاشمی از عقب نشینی نیروهای ما از شرق دجله و شکستمان در طلاییه خیلی ناراحت بود. یکی از بچه ها گفت: . با این عقب نشینیها نمی دانم آقای رفسنجانی در نماز جمعه قضيه را چطوری می خواهد تشریح کند. در همان روزها، تبلیغات دشمن هم به اوج خود رسیده بود. آقای رفسنجانی سفری به خوزستان کرد و به قرارگاه نصرت هم آمد. در سنگر زیرزمینی مخابرات بود. محسن رضایی هم بود. هنوز دستش بسته بود. من و علی هاشمی هم برای صرف ناهار به سنگر مخابرات که جای بسیار محکمی بود، رفتیم. وارد که شدیم، به آقای رفسنجانی سلام کردم و با ایشان روبوسی کرده، کناری نشستم. غذا آوردند. برنج و خورش بود. وضع خورش خیلی بد بود. همه چیز را درهم قاطی کرده و معجونی ساخته بودند. آقای هاشمی گفت: این چیه؟ این چه غذایی است که به بچه های ما می دهید؟ محسن رفیق دوست هم همراه آقای هاشمی بود، یکی از بچه ها به او اشاره کرد و گفت: - آقای رفسنجانی، همه اش تقصير آقای رفیق دوسته! همه زدند زیر خنده. آقای هاشمی به رفیق دوست گفت: . آقا، این چه غذایی است به بچه های ما می دهید؟ درستش کنید. گناه دارند! از اینکه می دیدم به رغم آن همه ناکامی ها و شکستها آقای هاشمی در حال شوخی کردن است، روحیه گرفتم. روحیه علی هاشمی هم خوب شد. در میان ما فقط محسن رضایی ساکت و خاموش نشسته و سرش پایین بود. موقع صرف غذا به من گفت: . ۔ علی، غذا زیاده، بیا با من بخور! مرا جفت خود نشاند و با هم غذا خوردیم. آقای هاشمی رفسنجانی در خطبه نماز جمعه اش شاهکار کرد و ادعا کرد که هدف اصلی ایران از کل عملیات خیبر صرفأ تصرف جزایر جنوبی و شمالی مجنون بوده که این اهداف صد در صد محقق گردیده و حمله به شرق دجله و جاهای دیگر هم برای سرگرم کردن دشمن بوده است. بعد هم روی چاه های نفت جزایر و میزان نفتی که می توان از آنها استخراج کرد، حسابی مانور داد و بزرگ نمایی کرد. بعد از عملیات خیبر، مقر ما به موقعیت شهید بهشتی منتقل شد. روزی احمد کاظمی، مرتضی قربانی، حسین خرازی و ... به مقر آمدند. احمد کاظمی به شوخی گفت: . . . علی هاشمی، خدا خیرت بده ... بچه های ما را کجا آوردی و به کشتن دادی؟ هور هم شد جا؟ نگاه كن انگشت دستم قطع شد. علی هاشمی با عصبانیت گفت: - مرد حسابی، من در این هور سید ناصر، سید نور و سالمی را از دست داده ام که هر کدام به اندازه صد نفر از نیروهایت می ارزیدند. این حرفها چیه که می زنی؟ احمد کاظمی که دید هوا پس است، بلند شد و علی هاشمی را بوسید. علی هاشمی هم او را بوسید. پس از عملیات خیبر، قرارگاه نصرت چندین بار تغییر مکان داد و سرانجام با ارتشی ها همسایه شدیم. روزی در قرارگاه نشسته بودم که سرهنگی وارد شد. علی هاشمی نبود و معاونش عباس هواشمی آنجا حضور داشت. آن سرهنگ با احترام خاصی برخورد کرد و حتی به هواشمی سلام نظامی داد. خیلی مؤدب بود. وقتی که رفت، پرسیدم: کی بود؟ - سرهنگ اقارب پرست بود.. وی مدتی در قرارگاه ماند. داماد شهید کلاهدوز بود و سابقه مبارزاتی قبل از انقلاب داشت. مردی اهل راز و نیاز بود. صبحها پس از نماز با قرآن مأنوس بود. زبان انگلیسی را به راحتی حرف می زد. وقتی عده ای خبرنگار خارجی آمده بودند، او برایشان مطالب را ترجمه می کرد. پس از مدت کوتاهی، روزی خودرویش در جزيرة شمالی هدف گلوله دشمن قرار گرفت و به شهادت رسید. مرگ او همه ما را متأثر و متأسف کرد. افسری مؤمن، دانا، شجاع و مبارز بود. پیگیر باشید @zandahlm1357
آسودگی دشمنان با شنیدن خبر شهادت امیرالمؤمنین (علیه السلام) سرانجام زمانی که خبر کشته شدن امیرالمؤمنین (علیه السلام) داده شد عمرو بن عاص مژده گویان بر معاویه وارد شد و گفت: شیری که در عراق بازوانش را بر زمین پهن کرده بود به درّه های خود رفت، یعنی درگذشت. معاویه گفت: به خرگوش‌ها بگویید: هر کجا رفتید اقامت کنید و به آهوان بگویید: بدون ترس و بدون احتیاط باشید. [۱] ---------- [۱]: . مناقب ابن شهرآشوب ۱/۳۵۷؛ بحار الانوار ۴۱/۶۹؛ مستدرک سفینه البحار ۵/۳۷۱. @zandahlm1357
تجنیس تام برخی ادیبان آیه وَ یَوْمَ تَقُومُ السّٰاعَةُ یُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ مٰا لَبِثُوا غَیْرَ سٰاعَةٍ [۱]، را مثال برای تجنیس تام آورده اند. ابن ابی الحدید در کتاب الفلک الدائر می‌گوید: مراد از هر دو ساعت یکی است و در تجنیس تام باید دو کلمه دارای دو معنا باشد، چون روز قیامت هرچند طولانی است ولی نزد خدا به اندازه ساعت (یک لحظه) است. پس اطلاق ساعت بر روز قیامت مجازی است مانند: رأیت اسداً و زیدٌ اسدٌ که مراد از اولی حیوان و مراد از دومی مرد شجاع است. ---------- [۱]: ۱) - روم، ۵۵. @zandahlm1357
زمانه ات را بشناس 30.MP3
5.61M
🔰 سلسله سخنرانی های 30 🌀 بازخوانی تحلیل های مهم مقام معظم رهبری 🎬 جلسه 30 🎤 با تدریس 👈برای آشنا شدن جوانان انقلابی با تحلیل های رهبری عزیز، در نشر این فایلها حتی با لینک خودتان، همکاری بفرمایید @zandahlm1357
توقّف جنگ صفّين و تحميل حكميت به اميرالمؤمنين (عليه السّلام) اشاره در اثر لجاجت و اصرار گروهى از قاريان و مقدّس مآبان، مالك اشتر مجبور به بازگشت شد و اميرالمؤمنين (عليه السّلام) ناگزير آتش بس را پذيرفت. اشعث بن قيس به ملاقات معاويه شتافت و علّت به نيزه زدن قرآن‌ها را جويا شد؛ معاويه گفت: به اين علت قرآن‌ها را به نيزه زديم تا ما و شما به آن چه خدا در قرآن به آن فرمان داده است، بازگرديم. شما و ما هر كدام يك نماينده تعيين مى كنيم و از آن‌ها تعهّد مى گيريم كه به آن چه در كتاب خداست، عمل كنند و از آن تجاوز نكنند. آن گاه بر هرچه توافق كردند، عمل مى كنيم. اشعث گفت: اين حق است. سپس به اردوگاه اميرالمؤمنين بازگشت و سخنان معاويه را بازگو كرد. عراقيان پذيرفتند. اشعث بن قيس و آن گروه كه بعداً «خوارج» شدند، گفتند: ما ابوموسى را انتخاب مى كنيم. على (عليه السّلام) فرمود: شما در آغاز نافرمانى كرديد، حال رأى مرا بپذيريد. ابوموسى دشمن است و مردم را از يارى من در كوفه بازداشت. من ابن عباس را انتخاب مى كنم. گفتند: چه تفاوتى دارد كه تو باشى يا ابن عباس؟ يكى را مى خواهيم كه نسبت به تو و معاويه نظر يكسان داشته باشد و به يكى نزديك تر از ديگرى نباشد. حضرت على (عليه السّلام) فرمود: پس مالك اشتر را تعيين مى كنيم. گفتند: آتش اين جنگ را او روشن كرده است. ما به جز ابوموسى كس ديگرى را نمى خواهيم، زيرا او ما را از آنچه در آن افتاده ايم، برحذر مى داشت. اميرالمؤمنين (عليه السّلام) پس از اين كه ديد سخن او را نمى پذيرند و ابوموسى را بر وى تحميل مى كنند، فرمود: «شگفتا! از من فرمان نمى برند و از معاويه اطاعت مى كنند». بعد فرمود: پس هرچه مى خواهيد بكنيد. خدايا من از كار آن‌ها بيزارى مى جويم. [۱] با كمى دقت در وقايعى كه با به نيزه زدن قرآن‌ها اتفاق افتاد، مى توان به اوج مظلوميت اميرالمؤمنين (عليه السّلام) پى برد. آن وجود مقدّس كه تا ساعتى پيش خليفۀ مشروع مسلمانان بود و در آستانۀ پيروزى نهايى بر ستمگران قرار داشت، با اختلافى كه در سپاهش پديد آمد، تا بدان حد او را كوچك نمودند و پايين آوردند كه وقتى آن حضرت را مى خواهند وادار به توقف جنگ كنند، لقب «اميرالمؤمنين» را به كار نمى برند، و او را به اسم صدا مى كنند. به گونه اى كه حضرت امير (عليه السّلام) از اين تغيير و تحوّل مردم آزرده شد و در سخنانى از جمله فرمود: «... من ديروز اميرالمؤمنين بودم و امروز مأمور و فرمانبردار. ديروز نهى كننده بودم و امروز نهى شده هستم». در حقيقت اميرالمؤمنين (عليه السّلام) پايگاه و حتى مشروعيت خود را از ديدگاه آن نابكاران از دست داد. خليفۀ مشروع و مقتدر و پرهيزگار، كارش به جايى رسيد كه تهديد شد اگر جنگ را متوقف نكند، همچون عثمان كشته خواهد شد و يا به دشمن تسليم مى شود. آن‌ها پس از توفيق در اعلام آتش بس، سخن معاويه را پذيرفتند و به حكميت تن دادند و آن را به على (عليه السّلام) هم تحميل كردند. در انتخاب حَكَم زمانى كه آن حضرت مى خواهد ابن عباس را معرفى كند، با وقاحت و جسارت تمام گفتند: «تو با ابن عباس تفاوتى ندارى. كسى را انتخاب مى كنيم كه نسبت به تو و معاويه نظر يكسان داشته باشد». يعنى تو ديگر خليفۀ مشروع و واجب الاطاعة نيستى. به تعبير ديگر اميرالمؤمنين (عليه السّلام) را از مقام خلافتى كه از صميم دل با او بيعت كرده بودند، به يك مدعى حكومت در برابر معاويه كه وى نيز ادعاى حكومت داشت، تنزّل دادند. [۱]: . نگاه كنيد به: پيكار صفّين، ص ۶۸۵ تا ۶۹۶ و الامامة و السياسة، ج ۱، ص ۱۱۳ و ۱۱۴ و تاريخ يعقوبى، ج ۲، ص ۱۸۹ و اخبار الطوال، ص ۱۹۲ و تاريخ طبرى، ج ۵، ص ۵۱ و كتاب الفتوح، ج ۳، ص ۱۸۲ و ج ۴، ص ۱۹۷ و مروج الذهب، ج ۲، ص ۴۰۱ و شرح نهج البلاغة، ج ۲، ص ۲۲۸. ✍️استاد محمد حسین رجبی https://eitaa.com/zandahlm1357
✅بند 29 و 30 منشور کوروش 👈از هر گوشه دنیا(مناطق تحت تصرف) برای من باج سنگین در بابل می آوردند و بر پاهایم بوسه می زدند ❌حقوق بشر مگر نبود این ؟❌ ✔️بوسه بر پا زدن یا خراج سنگین گرفتن! 📝الانه که نظرشون عوض شه و بگن فقط برای این دو بند به رسم بابلی ها رفتار کرده 😊 آهان یعنی مابقی منشور رسم بابلی نیست!!! ✔️البته باج سنگین خیلی حرف برای گفتن داره... چه رسم بابلی باشد چه نباشد کوروش نباید ادامه دهنده این رسم غلط و فشار اقتصادی بر مردم می شد. سوال 🔸بالاخره منشور کوروش نخستین  منشور حقوق بشر است یا منشوری بر اساس سنت بابلی؟ ما که میگیم سنت بابلی هست و بارها در این کانال در این مورد سند زدیم اما شما که میگید نخستین سند حقوق بشر است نباید دیگه بگید کوروش طبق رسم بابلیها منشور رو براش نوشتن و عمل کرده تضاد در حد لالیگاست 😄 ✅میگن تفاوت کوروش با دیگر شاهان در منشورش  اینه که کوروش از صلح دم زده آهان مابقی سطرهای منشور سنت بابلی است اما این جمله که میگه با صلح اومدم متعلق به خود کوروش است و کسی پیشتر از اون چنین چیزی نگفته!!! اینم برای دوستداران واقعی تاریخ 👇 🔹سارگن اکدی هم گفته با و فرش قرمز و شیرینی شهرها رو می گرفتم حتی خیلی بیشتر از کوروش هم ادعا داشته 😄 @zandahlm1357
كاملاً روشن است كه انگلستان تمايل دارد كه صارم الدوله به اين منصب گماشته شود چرا كه وثوق الدوله براي در دست گرفتن اين پست بازنگشته است. اما چنين انتصابي مردم را آرام نخواهد كرد، در حالي كه هدف از اين تغيير و تحولات، آرام كردن مردم ناراضي است. انگلستان صرفاً تماشاگر اين بازي نبوده و بي كار ننشسته است. چرا كه مي‌دانند آنها عامل اصلي نارضايتي مردم هستند و افكار عمومي به شدت عليه انگلستان تحريك شده است. نبايد فراموش شود كه روح و جسم وثوق در خدمت آنها بود. همانطور كه پيش از اين گزارش شد، هيأت‌هاي مختلف انگليسي در تهران گرد هم آمده و گزارشها و توصيه‌هاي خود را به گوش دولت ايران رسانيده اند. اما با توجه به مخالفت‌هاي عمومي، حتي براي وثوق الدوله هم امكان پذير نيست كه اين پيشنهاد‌ها را در جهت اهداف مورد نظر [انگليسي ها] پيش ببرد. تمام زمينه‌هاي كاري ممكن اين گروه‌ها به تأخير افتاده و با مانع برخورد كرده است كه اين مسئله آرام آرام انگلستان را بي تاب و منزجر مي‌كند. البته انگلستان به پشتوانه توافقنامه ۹ آگوست ۱۹۱۹، با تمام قوا پيشروي كرده است و ظاهراً آن را كاملاً لازم الاجرا تلقي مي‌كند و از سوي ديگر، در اظهارات عمومي خود توافقنامه را تا زماني كه به تصويب مجلس نرسد، قابل اجرا نمي دانند. البته مردم ايران هم اين توافقنامه را فاقد اعتبار مي‌دانند چرا كه حتي از تصويب مجلسي ساختگي كه گفته مي‌شد با حضور طرفداران قرارداد تشكيل خواهد شد، نگذشته بود. لذا انگلستان به شدت علاقه مند بود كه وثوق را بر سر قدرت نگاه دارد، اما از آنجا كه به اين خواسته خود نرسيد طبيعتاً سعي كرد كسي را بر سر كار بياورد كه هم مورد قبول خودشان و هم مورد رضايت مردم باشد. اما بيشتر مردم خواهان رئيس الوزرايي هستند كه در وطن پرستي و صداقت او هيچ شكي نيست. [اما به محض اينكه] در روزنامه‌هاي محلي اعلام شد كه وزيرمختار بريتانيا با مشيرالدوله ديدار كرده و چهار ساعت با او به گفتگو نشسته، شماري از طرفداران مشيرالدوله، به مخالفت با او برخاستند. مشير الدوله با فرمان رسمي اعلي حضرت [شاه ايران]، اعضاي كابينه خود را انتخاب كرد. » [۱] كابينه مشير الدوله در مدت زمان كوتاهي كه بر سر كار بود (۴ جولاي تا ۲۶ اكتبر)، به همان خوبي كه انتظار مي‌رفت عمل كرد. كالدول در ۵ اكتبر ۱۹۲۰ مي‌نويسد: ---------- [۱]: گزارش فصلي كالدول، شماره ۸، ۱۱۶۸/۰۰. ۸۹۱، مورخ۸ جولاي ۱۹۲۰ 📚 ✍محمد قلی مجد @zandahlm1357