eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
50هزار عکس
36.5هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
10.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 خدایا نه آنقدر ثروتمندم کن که طغیان کنم و نه آنقدر فقیرم که فراموش شوم❗️ ⬅️بخشی از دعای علیه السلام... 🔻 استاد رحیم_پور @zandahlm1357
چشم به راه - قسمت صدم 320.mp3
28.81M
🎬 قسمت: صدم 👇👇👇👇👇👇 قابل توجه اعضاء محترم این مجموعه از فایلها تاریخشون به روز نیست @zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_56208235.mp3
941.3K
🔴 نواهای ماندگار 💠 حاج صادق آهنگران از سری نوحه های فتح المبین آمدم تا کرخه را از خون خود دریا کنم        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @zandahlm1357
🍂 🔻 4⃣4⃣ سردار علی ناصری اردیبهشت ۱۳۶۲ بود. خانواده ام در روستای مظفری ساکن بودن از دختری در منطقه کوت عبدالله خواستگاری کردیم. پدر آن دختر، پسرخاله پدرم بود. روزی که برای خواستگاری به منزل آنها رفتیم، گفتم: . می دانی که من تو جبهه هستم. موقعیتم طوری است که ممکن است گاهی بیست روز تا یک ماه نتوانم به خانه بیایم. این را از همین حالا باید بدانی و بپذیری. همچنین ممکن است یکی از این سه حالت برایم پیش آید: شهادت، جانبازی یا اسارت. آن دختر گفت: - به رغم آنکه بعضی از افراد خانواده مرا از این وصلت منع کرده اند، به آنان گفته ام که من همه این شرایط را با جان و دل پذیرا هستم. مگر شما برای چه کسانی می جنگید؟ برای حفظ ما و این مملکت دارید می جنگید. مقدمات کار را خواهرم فراهم کرد و قرار شد روز چهارم تیر ماه ۱۳۶۳ عقد و ازداج کنیم. صبح آن روز، من در منطقه شط على بودم. همان صبح رفتم مأموریت شناسایی. محل مأموريتم، آن طرف روستای البيضه بود؛ مأموریتی سخت و دشوار. با خودم فکر می کردم: خوب است عصر که مردم برای مراسم عروسی جمع شده اند، خبر شهادتم را ببرند و پخش کنند. آی کیف دارد؟ ماموریت تا حوالی چهار بعد از ظهر طول کشید. عراقیها سخت در هور حساس شده و مشکلات فراوانی پیش آورده بودند. به شط علی که رسیدم، بچه ها گفتند: - علی هاشمی با تلفن صحرایی چندین بار تماس گرفته و دنبالت می گرده. خیلی هم ناراحت بود. - برای چی؟ - علی هاشمی گفته تا علی ناصری رسید، آب نخورد و به من زنگ بزند. حدس زدم ماجرا از چه قرار است. به همین خاطر تلفن نکردم. پیگیر باشید @zandahlm1357