#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت صد و نود و چهارم و چه عاشقانه بحث را
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت صد و نود و پنجم
در تاریکی شب و زیر سایه نخل که حتی نور چراغ حاشیه کوچه هم به صورتش نمیتابید، آیینه چشمانش از روشنایی عشق همچون مهتاب میدرخشید و باز آهنگ آرامشبخش صدایش در گوشم نشست: «الهه جان! شرمنده! وقتی گفتی نیا، من دیگه تو راه بودم!» دستم را به نرده بالکن گرفتم و پیش از هر حرفی، به دو طرف کوچه نگاه کردم که میترسیدم پدر از راه برسد و حیرت زده پرسیدم: «مگه تو پالایشگاه نبودی؟!!!» که خندید و همانطور که چشم از نگاهم بر نمیداشت، پاسخ داد: «نه عزیزم! از همون اول که بهت زنگ زدم، تو راه بندر بودم. الانم که دیگه خدمت شما هستم!»
سپس صدایش به رنگ غم نشست و آهسته زمزمه کرد: «الهه جان! به خدا دلم خیلی برات تنگ شده بود! اگه نمیاومدم، دیگه امشب خوابم نمیبُرد!» و این فرصت دیدار عاشقانه و البته غریبانه چقدر شیرین بود که من هم دلم نمیآمد لحظه ای نگاهم را از چشمان کشیده و زیبایش بردارم که با سوزی که در انتهای کلامش پیدا بود، تمنا کرد: «الهه جان! میشه یه لحظه بیای دمِ در؟» نمیدانستم چه بگویم که من کلید درِ خانه خودم را هم نداشتم چه رسد به کلید درِ حیاط و او دوباره اصرار کرد: «من حواسم هست بابا نیاد. وقتی بیاد، ماشینش از سرِ کوچه پیداس.»
جگرم آتش گرفته بود که یک سال پیش مجید مستأجر خانه ما بود و هر بار که برای کاری به در خانه ما میآمد، اگر سفره پهن بود مادر اجازه نمیداد از درِ خانه برگردد و به هر زبانی، این جوان غریبه را میهمان سفره مهربانش میکرد و امسال مجید شوهر من بود و باید از پشت در برای دیدن همسرش، التماس میکرد که اشک حسرتم را با سرانگشتم پاک کردم و با صدایی شرمنده پاسخ دادم: «مجید! من میترسم، اگه بابا ببینه خیلی عصبانی میشه!» و بهانهای جز این نداشتم که اگر میفهمید درهای خانه خودش به روی همسرش قفل شده، دیگر کوتاه نمیآمد.
نفس بلندی کشید و مثل همیشه دلش نیامد به کاری وادارم کند که دوست ندارم و در عوض با لحنی لبریز عطوفت پاسخ شرمندگیام را داد: «باشه الهه جان! هر طور راحتی! همین یه نظر هم که دیدمت، غنیمته!» و از همان فاصله دور، شکوه لبخند مهربانش را دیدم و صدای مهربانترش را شنیدم: «برو بخواب الهه جان! برو خوب استراحت کن!» و شاید همچون من، نمیتوانست از این ملاقات رؤیایی دل بکند که آهی کشید و باز زمزمه کرد: «تا فردا صبح هم که اینجا وایسم، از دیدنت سیر نمیشم الهه جان! برو عزیزم، برو آروم بخواب!»
با ما همراه باشید🌹
/eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🔰 سلسله جلسات #جهاد_با_نفس 10 👌 جلساتی برای خودسازی معنوی جهت سربازی حضرت 👈 تدریس کتاب جهاد با نف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جهاد با نفس 11.MP3
3.3M
🔰 سلسله جلسات #جهاد_با_نفس 11
👌 جلساتی برای خودسازی معنوی جهت سربازی حضرت
👈 تدریس کتاب جهاد با نفس ، کتاب مورد توصیه آیت الله بهجت جهت رشد معنوی و ترک گناه
❇️ جلسه 1️⃣1️⃣
🎤 با تدریس #استاد_احسان_عبادی از اساتید مهدویت
👈 در نشر این فایلها کوشا باشید حتی با لینک خودتان
https://eitaa.com/zandahlm1357
CQACAgQAAx0CSmRjDAACN5thL5WaZATtujNj5LrCdYXzL3QJZAACTQcAAtF3qFJ1v59kjxq7GSAE.mp3
4.62M
⏯ #زمینه #جاماندگان #اربعین
🍃باید قلبم برا تو حرم باشه
🍃دائم بساط روضه تو علم باشه
🎤 #سید_مجید_بنی_فاطمه
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
کتاب صوتی "صلح امام حسن علیه السلام" (پرشکوه ترین نرمش قهرمانانه تاریخ)
اثر شیخ راضی ال یاسین
ترجمه #آیت_الله_خامنه_ای
#صلح_امام_حسن
#شیخ_راضی_آل_یاسین
#آیت_الله_خامنه_ای
#امام_شناسی #اعتقادی
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
موقعیت سیاسی پیش از بیعت *نامه امام حسن(ع) به معاویه درباره خلافت *عوامل ضدیت با خاندان عترت *سه مشک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Part04_صلح امام حسن.mp3
6.34M
موقعیت سیاسی در زمان بیعت
*ویژگی ها و فضائل امام حسن (ع) برای جایگاه خلافت
*خطبه امام حسن (ع) پس از شهادت امیرالمومنین(ع)
*توصیف خاص امام حسن (ع) از امیرالمومنین(ع)
🚨 گاهی شام برای خوردن نداشتیم!
💠 #رهبر_انقلاب:
⭕️ ما نان گندم نمیتوانستیم بخوریم، نان جو گندم میخوردیم، چون نان گندم گرانتر بود. البته یک دانه نان گندم میخریدیم برای #پدرم فقط ولی ما نان جو گندم میخوردیم، گاهی هم نان جو. وضعمان خیلی خوب نبود و شبهایی اتفاق میافتاد در منزل ما که شام نبود. مادرم با زحمت زیادی که حالا بماند آن زحمت چگونه انجام میشد، برای ما شام تهیه میکرد. آن شام هم که تهیه میشد و با زحمت تهیه میشد، نان و کشمشی بود.
آن وقتها، از لحاظ مالی در فشار بودیم، یعنی خانوادهمان، خانواده مرفهی نبود. پدرم یادم هست روحانی معروفی بود، اما خیلی پارسا و گوشه گیر بود، لذا زندگیمان خیلی به سختی میگذشت. در دوران کودکی با زحمت بسیار، برای ما #کفش خریده بود که تنگ بود. پدرم دیگر قادر نبود که اینها را عوض بکند یا کفش دیگر بخرد، آمدند گفتند که خب این کفشها را می شکافیم، اندازه میکنیم و برایش بند میگذاریم. یک عالمه #خوشحال شدیم که کفشهایمان بندی شد. آمدند شکافتند و بند گذاشتند بعد زشت شد، چون بندهایش خیلی فرق داشت با کفشهای دیگر، خیلی زشت و ناجور درآمده بود. چقدر غصه خوردیم ولی خلاصه چارهای نداشتیم.
📗 برگرفته از کتاب ۱۳۱۸، خاطرات خودگفتهی رهبر انقلاب
#تنهاراهنجاتظهورتوست
♨️پدیدار شده فساد در زمین و دریا ...
🔆ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ[روم/41]
📣چرا اکثر ما دنبال ریشه این نابسامانی ها نیستیم؟
📣چرا سطحی نگر هستیم و دنبال گره گشای واقعی نیستیم؟
⁉️تا کی این بی خبری؟!
⁉️تا کی به معلول ها پرداختن و علت را رها کردن؟
🔐درد و درمان یکی است!؟
⁉️آیا زمانی فرا خواهد رسید که بشریت از همه نا امید شود و منجی امم را طلب کند؟
16.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✴️تلاوت سوره مبارکه ضحی، شرح✴️
☑️با صدای استاد محمود علی البناء
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
14.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دعای عهد تصویری
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا
@zandahlm1357
@HashtominEmam
آرشیو
مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: علماى فرومايه و عقيده جبر گروهى خود فروخته كه فرمانروايان آنچنانى « علما » شان مى خواندند،
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فرومايگان وعقيده قيام برضدّ ستمگران
همين عالمان خود فروخته بودند كه قيام بر ضدّ سلاطين جور را از گناهان بزرگ مى شمردند و به همين دست آويز علماى بزرگ اسلامى را بى آبرو ساخته بودند، مانند ابو حنيفه كه قائل به « وجود شمشير در امّت محمّد » بود. (۱۵)
آنان تحريم قيام وانقلاب را از عقايد دينى مى شمردند. (۱۶)
اما ساير عقايد باطل مانند « تشبيه » (مانند سازى براى خدا) و مسأله خلق قرآن، چنان ترويج مى شد كه داستانش مشهورتر از آن است كه نيازى به شرح داشته باشد.
https://eitaa.com/zandahlm1357
.......:
امام رضا: براي ازدواج، كسي سراغم نمي آيد
شبي تا دير وقت در حرم امام رضا عليه السلام مشغول دعا و زيارت بودم. بعد از مدتي به صحن رفتم.
يكي از خدام به من رسيد و گفت: آقاي قرائتي! خسته اي! افتخار بدهيد در كنار شما يك چاي بخوريم. ما را به يك اطاق بزرگي برد كه عده زيادي از خادمان حرم مطهر بودند. بعد
از احوال پرسي گفتم: آيا شما خاطره اي از امام رضا عليه السلام داريد؟ گفتند: زياد و هر كدام شروع به بيان خاطره اي كردند كه يكي از خاطرات بسيار شگفت و زيبا اين بود كه: تاجري در تهران، پسري داشت كه هنگام ازدواجش بود با اينكه خانواده
[صفحه ۵۴]
بسيار مذهبي بودند، او «پسر» ميگفت: من حتما بايد با يك دختر خارجي ازدواج كنم هر چه پدر و مادر با او صحبت ميكنند قانع نمي شود، تا اينكه پدر به حرم امام رضا عليه السلام پناه ميبرد و از آن حضرت ميخواهد كه پسرش را از اين خواسته منصرف كند. به هنگام ترك حرم مطهر، خادمي آشنا او را نگران و دل گرفته ميبيند او مشكلش را براي وي و خواسته اش را براي حضرت بازگو ميكند. او هم به ايشان پيشنهاد ميكند كه شب چون ضريح را غبار روبي ميكنند، در آن جا بماند و مقداري از غبار ضريح را ببرد. و آن را به بدن آن جوان بمالد، شايد از اين فكر دور شود. او هم ميپذيرد، خادم وقتي به داخل ضريح مقدس رفته، مقداري از غبار را جمع ميكند در آن مكان مقدس فكر ميكند كه آن را داخل چه چيز بريزد و به او بدهد. ميبيند كاغذي افتاده است، آن را برمي دارد غبار را به داخل آن ميريزد و به آقاي تاجر ميدهد و او با خوشحالي به تهران ميآيد. زماني كه از راه ميرسد، داستان را براي همسرش نقل ميكند كه ناخواسته جوان هم از اتاق ديگر
[صفحه ۵۵]
آن را ميشنود پس از آن به حضور پدر آمده و غباري كه داخل كاغذ است ميخواهد. پدر احساس نگراني ميكند
كه نكند جوان به غبار ضريح بي احترامي كند، ولي او اطمينان ميدهد كه چنين نخواهد كرد. كاغذ را به دست او ميدهند، او هم آن را باز كرده و ميبيند كلماتي روي كاغذ نوشته شده است. بعد از دقت معلوم ميشود از يك دختر تحصيل كرده ولي فرزند كارمند شهرداري مشهد است كه مخفيانه به امام رضا عليه السلام نامه نوشته است.
«آقا علي بن موسي الرضا: به جرم اينكه دختر كارمند شهرداري هستم براي ازدواج، كسي به سراغ من نمي آيد» در ذيل نامه هم آدرس و مشخصات خود را نوشته بود.
جوان وقتي اين نامه را ميخواند، با كمال تعجب و شگفتي به والدين خود ميگويد: من همين دختر را ميخواهم. پدر و مادر او را نهي ميكنند كه آنها به شأن و زندگي ما نمي آيند، پسر اصرار ميكند كه من همين دختر را ميخواهم و گرنه ازدواج نمي كنم.
[صفحه ۵۶]
بالاخره پدر و مادر به مشهد و درب خانه آنها ميروند و از دختر خواستگاري ميكنند، «بدون اينكه داستان را بگويند» والدين دختر هم با ناباوري فكر ميكنند كه اينها دارند مسخره ميكنند بعد متوجه ميشوند كه مسئله جدي است، دختر را به ازدواج پسر در ميآورند. در شب عروسي دختر با اصرار از پسر ميپرسد كه چطور شد تو سراغ من آمدي؟
زماني كه داستان را براي او نقل ميكند و او به ياد نامه اش به امام رضا عليه السلام ميافتد، از شدت شوق، لطف و عنايت آن حضرت آن قدر گريه كرده كه غش ميكند.
اي سند نجات من، ولايت تو يا رضا
صحن نو و عتيق تو، كعبه و كربلا رضا
دلم بياد تو بود، مدينة الرضا رضا
زيارتت به دين
من، زيارت خدا رضا
تو و كرامتت مرا ز خود مكن جدا رضا
رضا رضا، رضا رضا، رضا رضا، رضا رضا.
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
☑️متن شبهه و سوال👇👇👇👇👇 می خواستم بدونم آیا با خواندن دعای عهد می توان امیدوار بود که از یاران آقا ب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☑️متن شبهه و سوال👇👇👇👇👇
در مورد اينكه در روايت آمده است كه يك ثلث بشر در زمان ظهور كشته میشوند توضيح بفرمائيد.
پاسخ ما:
آنچه در روايت آمده است دو ثلث است(1) نه يك ثلث، ولى اين جزء وعيدها است. يعنى اگر مردم سربراه نشوند اين اندازه از بشر ممكن است كشته شوند.
يعنى اين كار به قدرى قطعى است كه خداى تعالى میخواهد بگويد: ولو آنكه دو ثلث مردم كشته شوند اين كار انجام خواهد شد، میخواهد قطعى بودنش را بفرمايد مثلاً در روايتى دارد كه اگر يك روز از عمر دنيا باقى بماند آن روز را خدا طولانى میكند تا امام زمان عليهالسلام ظهور كند. 2
حالا كسى بگويد پس حكومت امام زمان عليهالسلام همان روز آخر عمر دنيا است. میگوئيم اين طور نيست بلكه اين مطلب را فرمودهاند كه قطعى بودن ظهور را برسانند.
در آنجا هم میخواهند بگويند مطلب اين قدر قطعى است كه اگر دو ثلث مردم دنيا هم كشته شوند باز امام زمان عليهالسلام بايد بيايند و براى دو ثلث ديگر عدل و داد را برقرار كنند. اينها وعيد است
مثلاً شما با فرزندتان در خيابان راه میرويد بچّه كار زشتى میكند میگوئيد: به منزل رفتيم تو را میزنم ولى آمديد و او را كتك نزديد، كار بدى نكردهايد بلكه فقط او را ترساندهايد و بعد گذشت كردهايد اين وعيد است
در وعده تخلّف كردن خلاف عدالت است امّا در وعيد تخلّف كردن خلاف عدالت نيست.
مثلاً میگويند اگر كسى يك ركعت نمازش را ترك كند خدا او را به جهنّم میبرد حالا اگر اين طور شد حتما لازم نيست خدا او را به جهنّم ببرد كه اگر نبرد خلاف عدالت شده باشد؟ نه اين رحم و عفو است. عفوها مربوط به وعيدها است.
ولى اگر گفت: اگر اين كار را كردى تو را به بهشت میبرم و نبرد خلاف عدالت است و «اِنَّ اللّهَ لايُخْلِفُ الْميعادَ»3 خدا وعدههايش را تخلّف نمیكند اگر به بچّه وعدهى ده تومان جايزه داديد و عمل نكرديد، بد كارى كردهايد. ولى اگر به خانه برديد و نزديد بد كارى نكردهايد
بعد هم بايد حساب روايتها را كرد كه دشمنها القا نكرده باشند با
اين تفكّر كه اگر امام زمان عليهالسلام بيايد بايد دو ثلث مردم كشته شوند هر وقت ما بخواهيم دعا براى ظهور كنيم بايد فكر كنيم كه دو نفر از سه نفر كشته میشوند و شايد طبعا با خود میگوئيد شايد من يكى از آن دو نفر باشم.
امّا اين فكر اشتباه است امام زمان عليهالسلام مهربان است. گذشت دارد عفو دارد.4 و با استفاده از روايات كسانى را میكشند كه سدّ راه حكومت واحد جهانى دينى باشند.
1-بحارالانوار جلد 52 صفحهى 113 حديث 27
2ــ اين حديث از احاديث بسيار مشهور نزد اهل سنّت و شيعه میباشد كه به طرق مختلف و گاهى با اختلاف در الفاظ نقل شده استبحارالانوار جلد 51 صفحهى 133 حديث 5 و نظير آن در سنن ترمذى الجزء الرابع كتاب الفتن باب 52 حديث 2231 و سنن ابىداود الجزء الرابع كتاب المهدى حديث 4282
3 ــ سورهى آل عمران آيهى 9 و سورهى رعد آيهى 31.
4-جهت مطالعهى به بحارالانوار جلد 52 باب 27 فى سيره و اخلاقه و...، رجوع فرمائيد
ڪتاب انوارصاحب الزمان علیه السلام،ص107
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
✅متن پاسخ به شبهه👇👇👇👇👇
📑تقریبا مطلب خوبی است این متن.
🔸ما هم گفتیم این یک سوم.. البته اشتباه کرد یک سوم و دوم سوم هر دو روایتش را داریم، هم در روایت یک سوم داریم هم دو سوم داریم
ولی عرض کردم اینها یا ناظر به مناطق درگیر جنگ⚔ است یعنی آنجاهایی که درگیر جنگ می شوند اینطوری است نه کل مردم دنیا، یا ناظر به شدت کار است.
یعنی می خواهد بگوید خیلی شرایط سخت است آن هم اوایل هست و تا آخر قرار نیست اینطوری بماند. چند ماه اولی که جنگ است و اینها.. به این منوال رخ میدهد.
👈🏻والا بخواهیم بگوییم دو سوم مردم جهان از بین می روند که اصلا با هیچ محدوده عقلی و فکری سازگار نیست و قابل قبول نیست. پس اینطور روایات بیشتر می خواهند شدت عمل را در کار برسانند، یک نوع مبالغه است در این چیزها، از این منظر به آن نگاه می کنند.
#پرسش_پاسخ
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
👤پاسخ دهنده: #استاد_احسان_عبادی
(👆جزو اساتید مهدویت ، پژوهشگر تاریخ و محقق)
13.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_مهدوی 📹
📝 حُر شدن برای امام زمان (عج)
✨دیگه کاری با گذشته نیست چقدر قشنگه!! 🥀
#استاد_شجاعی 🎤
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مردهاند...
.......:
@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
📗 کتاب صوتی #گلستان_یازدهم "خاطرات همسر سردار شهید علی چیت سازیان" قسمت 6⃣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.mp3
7.96M
📗 کتاب صوتی
#گلستان_یازدهم
"خاطرات همسر سردار شهید علی چیت سازیان"
قسمت 7⃣