eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.2هزار عکس
35هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
میرزا نوراﷲ بن میرزا عبداﷲ بن عبدالوهاب چهارمحالی اصفهانی ملقب به تاج الشعراء مشهور به عمان سامانی از شاعران معروف شهر سامان از توابع شهرستان شهرکرد استان چهارمحال و بختیاری ایران است. وی از شاعران صاحب نام و پر آوازه سالهای ۱۲۵۸ تا ۱۳۲۲ قمری است، نیاکان او همه از دری سرایان، پارسی گویان و آذری سرایان اعصار خود بوده‌اند، پدرش میرزا عبدلله متخلص به «ذره» مؤلف «جامع الانساب» و جدش میرزا عبدالواهاب سامانی متخلص به«قطره» و عمویش میرزا لطف لله متخلص به «دریا» همگی از شاعران عهد ناصری بوده‌اند که در دانش‌های دیگر نیز دستی داشته‌اند. میرزا نورالله همانند بسیاری از نیاکان خود در سلک تصوف و عرفان بودند، در حلقه ارادتمندان سعادتعلیشاه اصفهانی مشهور به طاووس العرفا و جانشین وی ملا سلطان محمّد گنابادی سلطانعلیشاه از اقطاب سلسله صوفیه نعمت‌اللهیه بود. علی اکبر دهخدا درباره عمان سامانی می‌نویسد: میرزا نوراﷲ بن میرزا عبداﷲ بن عبدالوهاب چهارمحالی اصفهانی. ملقب به تاج الشعراء و مشهور به عمان سامانی. وی از اهالی قریه «سامان» است که آن از قرای چهارمحال خاک بختیاری می‌باشد. وی در سال ۱۲۶۴ ه.ق. متولد شد و در شب سه‌شنبه دوازدهم شوال سال ۱۳۲۲ ه.ق. درگذشت و در وادی السلام نجف دفن شد. او را دیوانی است به نام «گنجینة الاسرار» که در هند و در ایران به چاپ رسیده‌است». نقل است که جنازه عمان را در مسجد جامع سامان به خاک سپردند و بعدها به نجف اشرف و غری شریف به دار الاسلام انتقال دادند. از آثار عمان سامانی می‌توان به گنجینة الاسرار و مخزن الدرّر اشاره کرد. گنجینة الاسرار شاهکار عمان است. حبیب الله فضائلی در وصف گنجینة الاسرار آورده‌است این کتاب بحق کنز اسرار یا چنانچه خود سراینده نامیده گنجینه اسرار است، اسراری از ظهور عشق و جمال، اسراری از راز و نیاز عاشق و جذبه‌های معشوق، اسراری از سیر و سلوک و حالات وجد و شوق، اسراری از سوز و گداز و هجران و وصل. متن حاضر به قرار بخشهای ذیل به کوشش سرکار خانم آزاده لاری آماده و از طریق بخش کتابخانهٔ تصوف سایت تصوف ایرانی منتشر شده و در گنجور باز نشر گردیده است: گنجینة الاسرار قصاید https://eitaa.com/zandahlm1357
ساقیا جام دگر لبریز کن آتش ما را ز آبی، تیز کن تا خرد، ثابت بود بر جای خویش مدعا را پرده می‌گیرد به پیش سرخوشم کن ز آن بجان پرورده‌ها تا تو هم را بسوزم، پرده‌ها مست گردم، رشته‌یی آرم بدست قصۀ مستان که گوید غیر مست؟   بخش ۱۲: در بیان اینکه میکشان ساغر سعادت و سرخوشان بادۀ ... » « بخش ۱۰ :در بیان اینکه از هر کس مقتضیات طینت بظهور آید و ..
جام صلای سرخوشی ای صوفیان درد آشام دمید نیره اللّه از چه طور این نور که برد ز آینه‌ی روزگار، زنگ ظلام چه خوش نسیم‌ست اللّه که از تبسم او شکوفه‌ی طرب از هر کنار شد بسام مشام شیران شد، زین نسیم، عطر آمیز چه باک ازینکه سگان را فرو گرفت ز کام غلام روی کسی‌ام که بر هوای بهشت ز جای خیزد، خیز ای بهشت روی غلام بریز خون کبوتر ز حلق بط به نشاط بساغر ای بت طاووس چهر کبک خرام می کهن به چنین روز نو، بفتوی عقل بخور حلال، کزین پس محرم‌ست و حرام نه پای عشرت باید ببام گردون کوفت ز سدره صدره برتر نهاد باید گام همین همایون روزست آنکه ختم رسل محمد عربی، شاه دین، رسول انام شعاع یثرب و بطحا، فروغ خیف و منا چراغ سعی و صفا، آفتاب رکن و مقام فرو کشید ز بیت الحرام رخت برون باتفاق کرام عرب پس از احرام طواف خانه‌ی حق کرده کآدمی و ملک یسبحون له ذوالجلال و الاکرام ز بعد قطع منازل درین همایون روز عنان کشیده بخم غدیر، ساخت مقام رسول شد ز خدا، زی رسول روح القدس که ای رسول بحق، حق ترا رساند سلام که ای بخلق من از من خلیفه‌ی منصوب بگوش کآمد نصب خلیفه را هنگام ازین زیاده منه آفتاب را به کسوف ازین زیاده منه ماهتاب را به غمام بس ست سر حقیقت نهفته در صندوق درش گشا که ز گلرنگ، خوش ز عنبر فام یکی‌ست همدم ساز تو، دیگران غماز یکی‌ست محرم راز تو، دیگران نمام بلند ساز، تو تا دیده‌های بی آهو دهند فرق سگ و خوک وروبه از ضرغام بساخت سید دین منبر از جهاز شتر که تا پدید کند هرچه شد به او الهام بر آن برآمد و اسرار حق هویدا ساخت بلند کرد علی را بدین بلند کلام که: من نبی شمایم، علی امام شماست زدند نعره که: نعم النبی نعم الامام تبارک اللّه ازین رتبه کز شرافت آن مدام آب درآید بدیده‌ی اوهام گراونه حامی شرع نبی شدی به سنان وراونه هادی دین خدا شدی به حسام که باز جستی مسجد کجا و دیر کجا؟ که فرق کردی مصحف کدام وزند کدام؟ گر او ز روی صمد پرده باز نگرفتی هنوز کعبه‌ی حق بد، مدینة الاصنام علی‌ست آنکه عصا زد به آب و دریا را شکافت از هم وزد در میان دریا گام علی‌ست آنکه نشست اندر آتش نمرود علی‌ست آنکه بآتش سرود بردو سلام علی‌ست آنکه بطوفان نشست در کشتی معاشران را از بیم غرق، داد آرام غرض که آدم وادریس و شیث و صالح و هود شعیب و یونس و لوط و دگر رسل بتمام بوحدتند، علی کز برای رونق دین ظهور کرده بهر دوره‌یی بدیگر نام ازین زیاده بجرئت مزن رکاب ای طبع بکش عنان که عوامند خلق کالانعام+ زبان بکام کش ای خیره سر که می‌ترسم بکشتن تو برآرند تیغ‌ها زنیام تو آینه بکف اندر محله‌ی کوران ندا کنی که به بینید خویش را اندام زهی امام همام ای امیر پاک ضمیر که با خدایی همراز و همدم و همنام بخرگه تو فلک را همی سجود و رکوع بدرگه تو ملک را همی قعود و قیام بیمن حکم تو ساری‌ست، نور در ابصار به فر امر تو جاری‌ست روح در اجسام تفقدی ز کرامت به سوی عمان کن که از ولای تو بیرون نمی‌گذارد گام بجز مدیح تو کاریش نی بسال و بماه بجز ثنای تو شغلیش نی بصبح و بشام محب راه ترا شهد عشرت اندر کاس عدوی جاه ترا زهر حسرت اندر جام  
❌باور غلط حقوقی نزد عموم مردم 🔰 شهادت اقوام درجه یک در دادگاه پذیرفته نمی شود ⁉ 🔸این باور غلط است👆👆 زیرا... 📌 با اینکه همواره شنیده ایم که شهادت اقوام درجه یک قابل قبول نمی باشد ولی این باور غلط است چون در قانون آیین دادرسی کیفری در تبصره ماده ۳۲۲ آمده است که:👇 🔹رابطه خادم و مخدومی و قرابت نسبی و سببی مانع از پذیرش شهادت شرعی نیست. Mr_Vakiil
در قرارداد خرید و فروش ملک به چه نکاتی توجه کنیم مهمترین موضوعاتی که در نگارش یک مبایعه‌نامه باید ذکر شود شامل نام و مشخصات طرفین قرارداد، نام و مشخصات نماینده قانونی طرفین، دلیل و مستند نمایندگی نماینده قانونی، نشانی و اطلاعات تماس، موضوع و مشخصات مورد معامله، میزان سهم فروشنده در ملک، میزان سهم منتقل شده به خریدار، مشخصات توابع و لواحق مورد معامله، مبلغ قرارداد و نحوه پرداخت آن، زمان و شرایط تحویل ملک، زمان و شراط تنظیم سند رسمی، تعهدات فروشنده، تعهدات خریدار، مسئولیت پرداخت هزینه‌های اجرای قرارداد، ضمانت کشف فساد در معامله، وجه التزام عدم انجام تعهد یا تاخیر در اجرای تعهدات، وضعیت تعهدات در صورت وقوع فورس ماژور، اسقاط خیارات مورد توافق، موارد فسخ قرارداد، نحوه حل و فصل اختلافات، حق الزحمه مشاور املاک و نحوه پرداخت، تاریخ و محل امضای قرداد و مواد و نسخ قرارداد هستند. Mr_Vakiil
✍۱۰نکته کاربردی از حقوق خانواده 🔰۱_چنانچه مهریه زن معادل یا بیشتر از اموال متوفی باشد،کلیه سهم الارث به زن اختصاص داده شده و وارث سهمی نمیبرند. 🔰۲_زن برای دریافت مهریه خود میتواند به دفتر ازدواجی که در آن عقد ازدواج به ثبت رسیده یا دایره اجرای ثبت مستقل در اداره ثبت محل وقوع ازدواج مراجعه و تقاضای صدور اجراییه نماید. 🔰۳عسروحرج؛وضعیتی است که در آن ادامه زندگی برای زوجه با مشقت همراه بوده و عادتاً قابل تحمل نباشد. 🔰۴_اعتیادی که به موجب آن زن میتواند به عنوان عسروحرج از شوهر طلاق بگیرد،اعتیادی است که مضر به حال خانواده باشد. 🔰۵_هرگاه زوجه باکره نبوده باشد و زوج قصد طلاق داشته باشد باید تمام مهریه،اجرت المثل ایام زندگی مشترک،با دارا بودن شرایط نصف دارایی ونفقه دوران عده را نیز پرداخت نماید. 🔰۶_نازایی زن از موجبات فسخِ نکاح و طلاق محسوب نمیشود. 🔰۷_ازدواج دختر باکره با اجازه پدر یا جد پدری میباشد. 🔰۸_زن زمانی میتواند اجرت المثل ایام زوجیت را مطالبه کند که طلاق به درخواست زوج بوده و ناشی از تخلفات زوجه از ایفای وظایف همسری و سوءرفتار وی نباشد. 🔰۹_با فوت همسر،مطالبه اجرت المثل از سوی زوجه پذیرفته نیست. 🔰۱۰_در صورتی که هر یک از زوجین برای نکاح،دیگری را به خصوصیاتی فریب دهد،علاوه بر رسیدگی کیفری؛تقاضای فسخ نکاح و مطالبه خسارت نیز امکان پذیر است. Mr_Vakiil
صفحه امر به معروف و نهی از منکر .......: @zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
27.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«حجت الاسلام محمودخانی» 📌ترس از امر به معروف!! 🍀 🌺🍀 💠💠💠💠 📲👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«استاد پناهیان» ✅ ما باید برای امر به معروف و نهی از منکر، را با خود هم نوا کنیم 🍀 🌺🍀 💠💠
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت دویست و سیزدهم از هیبت هیولای وحشتی که به جانم افتاده بود، زبانم بند آمده و تمام تن و بدنم می‌لرزید که دیدم پدر دست‌های مجید را از پشت گرفته و برادر نوریه با شمشیر بلندی به جان عزیز دلم افتاده است. دیگر در سراپای مجید یک جای سالم باقی نمانده و لباسش غرق به خون بود که از اعماق جانم صدایش کردم و به سمتش دویدم، ولی هنوز دستم به پیراهن خونی‌اش نرسیده بود که کسی آنچنان با لگد به کمرم کوبید که با صورت به زمین خوردم. وحشتزده روی زمین چرخیدم تا فرار کنم که دیدم برادر نوریه با شمشیر غرق به خون مجید، بالای سرم ایستاده و همچنان قهقهه می‌زند. هر دو دستم را روی بدنم سپر کودکم کرده و کار دیگری از دستم بر نمی‌آمد که فقط از وحشت جیغ می‌کشیدم: «مجید! به دادم برس! مجید... بچه‌ام...» و پیش از آنکه فریاد دادخواهی‌ام به گوش کسی برسد، برادر نوریه به قصد قتل دخترم، شمشیرش را به رویم بلند کرد و آنچنان زخمی به جانم زد که همه وجودم از درد آتش گرفت و ضجه‌ای زدم که گویی روح از کالبدم جدا شد. دیگر به حال خودم نبودم و میان برزخ هراسناکی از مرگ و زندگی همچنان ضجه می‌زدم که فریادهای مضطرّ مجید، پرده گوشم را پاره کرد: «الهه! الهه!» و من به امید زنده بودن مجیدم آنچنان از جا پریدم که گمان کردم جنینم از جا کَنده شد. بازوانم در میان دستان کسی همچنان می‌لرزید و هنوز ضجه می‌زدم و می‌شنیدم که مجید نامم را وحشتزده فریاد می‌زد. در تاریکی اتاق چیزی نمی‌دیدم و فقط گرمای انگشتانی را احساس می‌کردم که بازوانم را محکم گرفته بود تا رعشه بدنم را بگیرد و من که دیگر نفسم از ترس بند آمده بود، با همان نفس‌های به شماره افتاده هنوز مجید را صدا می‌زدم تا بلاخره جوابم را با صدای مضطرّش داد: «نترس الهه جان! من اینجام، نترس عزیزم!» که تازه درخشندگی چشمانش را در تاریکی اتاق دیدم و باز صدای مهربانش را شنیدم: «نترس الهه جان! خواب می‌دیدی! آروم باش عزیزم!» و دستش را روی دیوار کشید و چراغ را روشن کرد تا ببینم که روی تشک نشستم و همه بدنم در میان دستانش می‌لرزد. همین که صورت مجیدم را دیدم، با زبانی که از وحشت به لکنت افتاده بود، ناله زدم: «مجید! اینا بیرونن! اومدن تو خونه، می‌خوان ما رو بکشن!» چشمانش از غصه حال خرابم به خون نشست و با صدایی که به خاطر اینهمه پریشانی‌ام به لرزه افتاده بود، جواب داد: «خواب می دیدی الهه جان! کسی بیرون نیس.» و من باور نمی‌کردم خواب دیده باشم که چشمانم از گریه پُر شد و تکرار کردم: «نه، همینجان! دروغ نمی‌گم، می‌خوان ما رو بکشن! به خدا دروغ نمی‌گم...» و دیگر نمی‌دانست چگونه آرامم کند که شبنم اشک پای مژگانش نَم زد و من که باورم شده بود کابوس دیده‌ام، خودم را در آغوشش رها کردم تا هر آنچه از وحشت بر جانم سنگینی می‌کرد، میان دستان مهربانش زار بزنم و همچنان برایش می‌گفتم: «مجید همه شون شمشیر داشتن، تو رو کشتن! می‌خواستن بچه‌ام رو بکشن!» و طوری از خواب پریده بودم که هنوز دل و کمرم از درد به هم می‌پیچید و حالا نه فقط از وحشت که از دردی که به وجودم چنگ انداخته بود، با صدای بلند ناله می‌زدم. مجید بلاخره از حرارت نفس‌هایم دل کَند و رفت تا برایم چیزی بیاورد و به چند لحظه نکشید که با لیوان آب خنکی بازگشت و کنارم روی تشک نشست. دستانم به قدری می‌لرزید که نمی‌توانستم لیوان را نگه دارم و خودش با دنیایی از محبت، آب را قطره قطره به گلوی خشکم می‌رساند و با کلماتی دلنشین، به قلبم آرامش می‌داد: «نترس الهه جان! تموم شد! من اینجام! دیگه نترس!» و من باز هم آرام نمی‌گرفتم و می‌دانستم بلاخره تعبیر کابوسم را در بیداری خواهم دید که با نگاه غرق اشکم به پای چشمانش افتادم و میان هق هق گریه التماسش می‌کردم: «مجید! به خدا اینا تو رو می کُشن! به خدا بچه‌ام از بین میره! مجید به حوریه رحم کن! مجید من از اینا می‌ترسم! من خیلی می‌ترسم!» و شاید طاقت نداشت بیش از این اشک‌هایم را ببیند که سر و صورت خیس از اشکم را در آغوش کشید و با آهنگ زیبای صدایش زیر گوشم زمزمه کرد: «باشه الهه جان! من هیچ جا نمیرم! نترس عزیزم!» https://eitaa.com/zandahlm1357 با ما همراه باشید
جهاد با نفس 29.MP3
2.05M
🔰 سلسله جلسات 29 👌 جلساتی برای خودسازی معنوی جهت سربازی حضرت 👈 تدریس کتاب جهاد با نفس ، کتاب مورد توصیه آیت الله بهجت جهت رشد معنوی و ترک گناه ❇️ جلسه 9️⃣2️⃣ 🎤 با تدریس از اساتید مهدویت 👈 در نشر این فایلها کوشا باشید حتی با لینک خودتان @marefatemahdavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
42.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نماهنگ 🍃 نذار دیر شه ... 🍃نذار گناها سمت من سرازیر شه 🎤
کتاب صوتی "صلح امام حسن علیه السلام" (پرشکوه ترین نرمش قهرمانانه تاریخ) اثر شیخ راضی ال یاسین ترجمه
Part22_صلح امام حسن.mp3
12.03M
*معنای شهادت در راه خدا *وضع غیر عادی سپاه امام *سوء قصد به جان امام *خط مشی معاویه در مقابل اهداف امام حسن(ع) *اهداف و اقدامات معاویه علیه خاندان نبوت *بهره برداری معاویه در صورت شهادت امام حسن(ع) *نابودی اسلام در صورت کشته شدن امام حسن(ع) *علت صلح امام حسن (ع) در کلام امام باقر (ع)