در قرارداد خرید و فروش ملک به چه نکاتی توجه کنیم
مهمترین موضوعاتی که در نگارش یک مبایعهنامه باید ذکر شود شامل نام و مشخصات طرفین قرارداد، نام و مشخصات نماینده قانونی طرفین، دلیل و مستند نمایندگی نماینده قانونی، نشانی و اطلاعات تماس، موضوع و مشخصات مورد معامله، میزان سهم فروشنده در ملک، میزان سهم منتقل شده به خریدار، مشخصات توابع و لواحق مورد معامله، مبلغ قرارداد و نحوه پرداخت آن، زمان و شرایط تحویل ملک، زمان و شراط تنظیم سند رسمی، تعهدات فروشنده، تعهدات خریدار، مسئولیت پرداخت هزینههای اجرای قرارداد، ضمانت کشف فساد در معامله، وجه التزام عدم انجام تعهد یا تاخیر در اجرای تعهدات، وضعیت تعهدات در صورت وقوع فورس ماژور، اسقاط خیارات مورد توافق، موارد فسخ قرارداد، نحوه حل و فصل اختلافات، حق الزحمه مشاور املاک و نحوه پرداخت، تاریخ و محل امضای قرداد و مواد و نسخ قرارداد هستند.
Mr_Vakiil
✍۱۰نکته کاربردی از حقوق خانواده
🔰۱_چنانچه مهریه زن معادل یا بیشتر از اموال متوفی باشد،کلیه سهم الارث به زن اختصاص داده شده و وارث سهمی نمیبرند.
🔰۲_زن برای دریافت مهریه خود میتواند به دفتر ازدواجی که در آن عقد ازدواج به ثبت رسیده یا دایره اجرای ثبت مستقل در اداره ثبت محل وقوع ازدواج مراجعه و تقاضای صدور اجراییه نماید.
🔰۳عسروحرج؛وضعیتی است که در آن ادامه زندگی برای زوجه با مشقت همراه بوده و عادتاً قابل تحمل نباشد.
🔰۴_اعتیادی که به موجب آن زن میتواند به عنوان عسروحرج از شوهر طلاق بگیرد،اعتیادی است که مضر به حال خانواده باشد.
🔰۵_هرگاه زوجه باکره نبوده باشد و زوج قصد طلاق داشته باشد باید تمام مهریه،اجرت المثل ایام زندگی مشترک،با دارا بودن شرایط نصف دارایی ونفقه دوران عده را نیز پرداخت نماید.
🔰۶_نازایی زن از موجبات فسخِ نکاح و طلاق محسوب نمیشود.
🔰۷_ازدواج دختر باکره با اجازه پدر یا جد پدری میباشد.
🔰۸_زن زمانی میتواند اجرت المثل ایام زوجیت را مطالبه کند که طلاق به درخواست زوج بوده و ناشی از تخلفات زوجه از ایفای وظایف همسری و سوءرفتار وی نباشد.
🔰۹_با فوت همسر،مطالبه اجرت المثل از سوی زوجه پذیرفته نیست.
🔰۱۰_در صورتی که هر یک از زوجین برای نکاح،دیگری را به خصوصیاتی فریب دهد،علاوه بر رسیدگی کیفری؛تقاضای فسخ نکاح و مطالبه خسارت نیز امکان پذیر است.
Mr_Vakiil
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
صفحه امر به معروف و نهی از منکر
.......:
@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#به_سبک_شهدا
✅ #خاطره امر به معروف
شهید ابراهیم هادی
🍀
🌺🍀
27.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
«حجت الاسلام محمودخانی»
📌ترس از امر به معروف!!
🍀
🌺🍀
💠💠💠💠
📲👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت دویست و دوازدهم و عبدالله هم درست م
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت دویست و سیزدهم
از هیبت هیولای وحشتی که به جانم افتاده بود، زبانم بند آمده و تمام تن و بدنم میلرزید که دیدم پدر دستهای مجید را از پشت گرفته و برادر نوریه با شمشیر بلندی به جان عزیز دلم افتاده است. دیگر در سراپای مجید یک جای سالم باقی نمانده و لباسش غرق به خون بود که از اعماق جانم صدایش کردم و به سمتش دویدم، ولی هنوز دستم به پیراهن خونیاش نرسیده بود که کسی آنچنان با لگد به کمرم کوبید که با صورت به زمین خوردم. وحشتزده روی زمین چرخیدم تا فرار کنم که دیدم برادر نوریه با شمشیر غرق به خون مجید، بالای سرم ایستاده و همچنان قهقهه میزند. هر دو دستم را روی بدنم سپر کودکم کرده و کار دیگری از دستم بر نمیآمد که فقط از وحشت جیغ میکشیدم: «مجید! به دادم برس! مجید... بچهام...» و پیش از آنکه فریاد دادخواهیام به گوش کسی برسد، برادر نوریه به قصد قتل دخترم، شمشیرش را به رویم بلند کرد و آنچنان زخمی به جانم زد که همه وجودم از درد آتش گرفت و ضجهای زدم که گویی روح از کالبدم جدا شد. دیگر به حال خودم نبودم و میان برزخ هراسناکی از مرگ و زندگی همچنان ضجه میزدم که فریادهای مضطرّ مجید، پرده گوشم را پاره کرد: «الهه! الهه!» و من به امید زنده بودن مجیدم آنچنان از جا پریدم که گمان کردم جنینم از جا کَنده شد. بازوانم در میان دستان کسی همچنان میلرزید و هنوز ضجه میزدم و میشنیدم که مجید نامم را وحشتزده فریاد میزد. در تاریکی اتاق چیزی نمیدیدم و فقط گرمای انگشتانی را احساس میکردم که بازوانم را محکم گرفته بود تا رعشه بدنم را بگیرد و من که دیگر نفسم از ترس بند آمده بود، با همان نفسهای به شماره افتاده هنوز مجید را صدا میزدم تا بلاخره جوابم را با صدای مضطرّش داد: «نترس الهه جان! من اینجام، نترس عزیزم!» که تازه درخشندگی چشمانش را در تاریکی اتاق دیدم و باز صدای مهربانش را شنیدم: «نترس الهه جان! خواب میدیدی! آروم باش عزیزم!» و دستش را روی دیوار کشید و چراغ را روشن کرد تا ببینم که روی تشک نشستم و همه بدنم در میان دستانش میلرزد. همین که صورت مجیدم را دیدم، با زبانی که از وحشت به لکنت افتاده بود، ناله زدم: «مجید! اینا بیرونن! اومدن تو خونه، میخوان ما رو بکشن!» چشمانش از غصه حال خرابم به خون نشست و با صدایی که به خاطر اینهمه پریشانیام به لرزه افتاده بود، جواب داد: «خواب می دیدی الهه جان! کسی بیرون نیس.» و من باور نمیکردم خواب دیده باشم که چشمانم از گریه پُر شد و تکرار کردم: «نه، همینجان! دروغ نمیگم، میخوان ما رو بکشن! به خدا دروغ نمیگم...» و دیگر نمیدانست چگونه آرامم کند که شبنم اشک پای مژگانش نَم زد و من که باورم شده بود کابوس دیدهام، خودم را در آغوشش رها کردم تا هر آنچه از وحشت بر جانم سنگینی میکرد، میان دستان مهربانش زار بزنم و همچنان برایش میگفتم: «مجید همه شون شمشیر داشتن، تو رو کشتن! میخواستن بچهام رو بکشن!» و طوری از خواب پریده بودم که هنوز دل و کمرم از درد به هم میپیچید و حالا نه فقط از وحشت که از دردی که به وجودم چنگ انداخته بود، با صدای بلند ناله میزدم. مجید بلاخره از حرارت نفسهایم دل کَند و رفت تا برایم چیزی بیاورد و به چند لحظه نکشید که با لیوان آب خنکی بازگشت و کنارم روی تشک نشست. دستانم به قدری میلرزید که نمیتوانستم لیوان را نگه دارم و خودش با دنیایی از محبت، آب را قطره قطره به گلوی خشکم میرساند و با کلماتی دلنشین، به قلبم آرامش میداد: «نترس الهه جان! تموم شد! من اینجام! دیگه نترس!» و من باز هم آرام نمیگرفتم و میدانستم بلاخره تعبیر کابوسم را در بیداری خواهم دید که با نگاه غرق اشکم به پای چشمانش افتادم و میان هق هق گریه التماسش میکردم: «مجید! به خدا اینا تو رو می کُشن! به خدا بچهام از بین میره! مجید به حوریه رحم کن! مجید من از اینا میترسم! من خیلی میترسم!» و شاید طاقت نداشت بیش از این اشکهایم را ببیند که سر و صورت خیس از اشکم را در آغوش کشید و با آهنگ زیبای صدایش زیر گوشم زمزمه کرد: «باشه الهه جان! من هیچ جا نمیرم! نترس عزیزم!»
https://eitaa.com/zandahlm1357
با ما همراه باشید
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🔰 سلسله جلسات #جهاد_با_نفس 28 👌 جلساتی برای خودسازی معنوی جهت سربازی حضرت 👈 تدریس کتاب جهاد با
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جهاد با نفس 29.MP3
2.05M
🔰 سلسله جلسات #جهاد_با_نفس 29
👌 جلساتی برای خودسازی معنوی جهت سربازی حضرت
👈 تدریس کتاب جهاد با نفس ، کتاب مورد توصیه آیت الله بهجت جهت رشد معنوی و ترک گناه
❇️ جلسه 9️⃣2️⃣
🎤 با تدریس #استاد_احسان_عبادی از اساتید مهدویت
👈 در نشر این فایلها کوشا باشید حتی با لینک خودتان
@marefatemahdavi
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
کتاب صوتی "صلح امام حسن علیه السلام" (پرشکوه ترین نرمش قهرمانانه تاریخ)
اثر شیخ راضی ال یاسین
ترجمه #آیت_الله_خامنه_ای
#صلح_امام_حسن
#شیخ_راضی_آل_یاسین
#آیت_الله_خامنه_ای
#امام_شناسی #اعتقادی
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
*سیمای صلح *مورخان درباره صلح امام حسن(ع) چه نوشته اند؟ *صلح امام در تاریخ یعقوبی *صلح امام در تاریخ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Part22_صلح امام حسن.mp3
12.03M
*معنای شهادت در راه خدا
*وضع غیر عادی سپاه امام
*سوء قصد به جان امام
*خط مشی معاویه در مقابل اهداف امام حسن(ع)
*اهداف و اقدامات معاویه علیه خاندان نبوت
*بهره برداری معاویه در صورت شهادت امام حسن(ع)
*نابودی اسلام در صورت کشته شدن امام حسن(ع)
*علت صلح امام حسن (ع) در کلام امام باقر (ع)
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: ساده زيستي آقا -------------------------------------- ------ با اين كه مقام معظم رهبري مي
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
شام مختصر
-------------------------------------- ------
در اوايل رياست جمهوري آيةاللَّه خامنه اي، يك شب ديداري با ايشان داشت. صحبت به درازا كشيد. معظم له فرمودند: شام پيش ما بمان!
من از دعوت ايشان خوشحال شدم؛ زيرا ميتوانستم مدتي بيشتر در خدمت ايشان باشم.
آقا در ادامه فرمودند: من نمي دانم شام چي داريم يا اصلاً به اندازه ما دو نفر شام هست يا نه؟ به هر حال، هر چه باشد، با هم ميخوريم!
از همان دفتر كار به منزل تلفن زدند و با خانواده صحبت كردند و گفتند: خانم! شام چي داريم؟ فلاني پيش ماست و من گفتهام كه هر چه باشد، با هم ميخوريم!
از جوابهاي آيت اللَّه خامنه اي، احساس كردم كه در منزل فقط به اندازه يك نفر شام كنار گذاشته اند.
آقا فرمودند: عيبي نداره! هر چه هست براي ما بفرستيد. قدري هم پنير و ماست همراهش كنيد.
پس از گذشت حدود يك ربع، يك بشقاب برنج سفيد با يك كاسه كوچك خورشت معمولي خيلي متوسط و مختصر آوردند. قدري هم شايد نان و پنير و ماست همراه آن بود. آنها را نصف كرديم و با هم خورديم.
من در دلم و بعدها به زبانم، هزار مرتبه خداوند را به سبب نعمت انقلاب اسلامي شكر كردم كه چنين تحولي در كشور ايجاد كرد. در دستگاه
طاغوت - در قبل از انقلاب - چه جاه و جلال و تجمل واسراف و تبذيري وجوداشت، و امروز رئيس جمهور چه ساده زندگي ميكند!
زندگي آيةاللَّه خامنه اي هنوز هم همين طور است. روش ايشان در زندگي عوض نشده است. اگر معظم له مردم را به صرفه جويي دعوت ميكنند، خودشان قبل از مردم به صرفه جويي عمل مينمايند.
دكتر غلامعلي حداد عادل. پرتوي از خورشيد، ص ۵۷.
https://eitaa.com/zandahlm1357
آشنا آشنا:
.......:
دنبال مطلب میگردی
علمی،اجتماعی،سرگرمی،جک و....
تنوع مطلب میخوای
ما کارتو آسون کردیم
با
مجله تازنده ایم رزمنده ایم👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
eitaa.com/joinchat/3717922818Ca7721d8525
@zandahlm1357
😍ادعا نداریم، بهترینیم اما #تـــضمین می دهیم که متفاوت ترینیم 👌پس امتحانش #مجانیه☝️☝️☝️
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
کتاب صوتی "صلح امام حسن علیه السلام" (پرشکوه ترین نرمش قهرمانانه تاریخ)
اثر شیخ راضی ال یاسین
ترجمه #آیت_الله_خامنه_ای
#صلح_امام_حسن
#شیخ_راضی_آل_یاسین
#آیت_الله_خامنه_ای
#امام_شناسی #اعتقادی
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
*معنای شهادت در راه خدا *وضع غیر عادی سپاه امام *سوء قصد به جان امام *خط مشی معاویه در مقابل اهداف ا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Part23_صلح امام حسن.mp3
12.55M
*نتایج بحث
*بسته بودن شهادت بروی امام حسن(ع)
*کمبود یاران واقعی
*پاسخ امام حسن(ع) به شیعیان درباره صلح
*چرا امام با مابقی لشکر به جنگ نرفت؟