eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.5هزار عکس
35.3هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
hafez 96.mp3
1.83M
بخت خواب آلود ما بیدار خواهد شد مگر
.......: دنیا همچنین از خطبه‌های پیامبراست که فرمود: ای مردم خود را به اطاعت خدا زینت دهید و لباس قناعت ترس از خدا را بر تن خویش بپوشانید و آخرت را برای خود قرار دهید و تلاشتان را برای قرارگاه ابدی اختصاص دهید. بدانید بزودی کوچ می‌کنید و بسوی خدا می‌روید و آنجا چیزی جز اعمال صالحی که پیش فرستاده اید بی نیاز نمی کند و گواهی جز آنچه آماده کرده اید به شما نرسد، شما از کردار پیش فرستاده خود بهره مند می‌شوید و جزای شما از آن چیزی است، که قبلاً فرستاده اید. پس زینتهای دنیا شما را فریب ندهد و از درجات بهشتهای عالی باز ندارد. مثل آن است که پرده‌ها افتاده و تردیدها زایل شده و هر چیزی به جایگاه خاص خود رسیده و جای آرامش خود را می‌شناسد. .......: شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357
🌴 🌹 و قال عليه‌السلام الْجُودُ حَارِسُ‌ الْأَعْرَاضِ‌، وَ الْحِلْمُ‌ فِدَامُ‌ السَّفِيهِ‌، وَ الْعَفْوُ زَكَاةُ‌ الظَّفَرِ، وَ السُّلُوُّ عِوَضُكَ‌ مِمَّنْ‌ غَدَرَ، وَ الِاسْتِشَارَةُ‌ عَيْنُ‌ الْهِدَايَةِ‌. وَ قَدْ خَاطَرَ مَنِ‌ اسْتَغْنَى‌ بِرَأْيِهِ‌. وَ الصَّبْرُ يُنَاضِلُ‌ الْحِدْثَانَ‌، وَ الْجَزَعُ‌ مِنْ‌ أَعْوَانِ‌ الزَّمَانِ‌. وَ أَشْرَفُ‌ الْغِنَى تَرْكُ‌ الْمُنَى‌. وَ كَمْ‌ مِنْ‌ عَقْلٍ‌ أَسِيرٍ! تَحْتَ‌ هَوَى أَمِيرٍ وَ مِنَ‌ التَّوْفِيقِ‌ حِفْظُ‍‌ التَّجْرِبَةِ‌، وَ الْمَوَدَّةُ‌ قَرَابَةٌ‌ مُسْتَفَادَةٌ‌ وَ لَا تَأْمَنَنَّ‌ مَلُولاً. امام عليه السلام فرمود: بخشش حافظ‍‌ آبروهاست و حلم دهان‌بند سفيه است و زكات پيروزى، عفو است و دورى و فراموشى كيفر پيمان‌شكنان است و مشورت عين هدايت است و آن كس كه به رأى خود قناعت كند خويشتن را به خطر افكنده است و صبر با مصائب مى‌جنگد و جزع و بى‌تابى به حوادث دردناك زمان كمك مى‌كند و برترين بى‌نيازى ترك آرزوهاست و چه بسيار عقل‌ها كه در چنگالِ‌ هوا و هوس‌هاى حاكم بر آنها اسيرند و حفظ‍‌ تجربه‌ها بخشى از موفقيت است و دوستى، نوعى خويشاوندى اكتسابى است و به انسانى كه ملول و رنجيده خاطر است اعتماد مكن
شرح و تفسير مجموعه اندرزهاى گرانبها امام عليه السلام در اين مجموعۀ اندرزهاى گرانبها كه هر كدام از آن‌ها گوهر پرارزشى است، به بخش‌هاى مهمى از فضايل اخلاقى اشاره فرموده است؛ همان فضايلى كه دنيا و آخرت انسان را آباد مى‌كند و جامعۀ بشرى را از گرفتار شدن در امواج بلا حفظ‍‌ مى‌نمايد. اين مجموعه در سيزده جمله بيان شده است. نخست مى‌فرمايد:«بخشش حافظ‍‌ آبروهاست»؛ (الْجُودُ حَارِسُ‌ الْأَعْرَاضِ‌) . روشن است كه بسيارى از مردم به علّت حسد يا تنگ‌نظرى، در مقام عيب‌جويى بر مى‌آيند و به بهانه‌هاى مختلف آبروى اشخاص را بر باد مى‌دهند؛ ولى هنگامى كه انسان دستش به جود و بخشش باز باشد، عيب‌جويان ساكت مى‌شوند و حاسدان خاموش مى‌گردند. مرحوم «شوشترى» در شرح نهج البلاغۀ خود در اينجا دو جملۀ جالب از بعضى از انديشمندان نقل كرده است در يك مورد چنين آورده: «كَفى‌ بِالْبَخِيلِ‌ عاراً أنّ‌ اسْمَهُ‌ لَمْ‌ يَقَعْ‌ في حَمْدٍ قَطُّ‍‌ وَ كَفى‌ بِالْجَوادِ مَجْداً أنّ‌ اسْمَهُ‌ لَمْ‌ يَقَعْ‌ في ذَمٍ‌ّ قَطُّ‍‌؛ اين عار و ننگ براى بخيل كافى است كه هرگز هيچ كس او را نمى‌ستايد و اين مجد و بزرگوارى براى سخاوتمند كافى است كه هرگز نام او در مذمتى واقع نمى‌شود». در موردى ديگر از انديشمندى نقل مى‌كند كه مى‌گفت: «لا أرُدُّ سائِلاً إمّا هُوَ كَريمٌ‌ اسُّدُ خَلَّتَهُ‌ اوْ لَئيمٌ‌ أشْتَري عِرْضي مِنْهُ‌ ؛من هيچ درخواست كننده‌اى را رد نمى‌كنم؛ يا آدم خوب و نيامندى است كه نيازمندى‌اش را برطرف كرده‌ام و يا انسان لئيم و پستى است كه آبرويم را به اين وسيله حفظ‍‌ كرده‌ام». ١ آن‌گاه امام در دومين جمله از اين كلام حكيمانه مى‌فرمايد:«حلم دهان‌بند سفيه است»؛ (وَ الْحِلْمُ‌ فِدَامُ‌ السَّفِيهِ‌) . «فدام» به معناى دهان‌بند و گاه به معناى پارچه‌اى است كه مايعى را با آن صاف مى‌كنند و در اينجا همان معناى اول اراده شده است. در مورد عكس العمل در مقابل سخنان ناموزون سفيهان و ايرادهاى بى‌دليل آنان و توقعات بى‌جاى آنها در قرآن و احاديث دستور به حلم داده شده است كه در بحث‌هاى گذشته نيز دربارۀ آن سخن گفته شد. امام عليه السلام در اينجا تعبير زيبايى را به كار برده و آن تعبير «فدام» و دهان‌بند است. گاه حيواناتى را كه گاز مى‌گيرند يا غذاهايى را كه نبايد بخورند مى‌خورند دهان‌بند مى‌زنند. بهترين راه مقابله با سفيهان استفاده از دهان‌بند حلم است و گرنه گفتن يك جمله در برابر آنها گاه سبب مى‌شود ده جملۀ ناموزون ديگر بگويند و اضافه بر آن، انسان با اين گفت‌وگو هم سطح آنها قرار مى‌گيرد و ارزش خود را از دست مى‌دهد. در حديثى از امام صادق عليه السلام مى‌خوانيم كه مى‌فرمايد: «إنَّ‌ مَنْ‌ جاوَبَ‌ السَّفيهَ‌ وَ كافَئَهُ‌ قَدْ وَضَعَ‌ الْحَطَبَ‌ عَلَى النّارِ ؛كسى كه با سفيه مقابله كند و پاسخ او را دهد گوئى هيزم بر آتش مى‌نهد». ٢ در حديث ديگرى كه از امير مؤمنان عليه السلام در غرر الحكم نقل شده است مى‌خوانيم: «اَلْحِلْمُ‌ حِجابٌ‌ مِنَ‌ الْآفاتِ‌ ؛حلم حجابى است در برابر آفت‌ها». (و يكى از آفت‌ها مزاحمت‌هاى سفيهانه است). در سومين نكته مى‌فرمايد:«زكات پيروزى عفو است»؛ (وَ الْعَفْوُ زَكَاةُ‌ الظَّفَرِ) . به يقين، هر موهبتى كه از سوى خدا به انسان داده مى‌شود زكاتى دارد؛ يعنى بهره‌اى از آن بايد به ديگران برسد. پيروزى نيز موهبت بزرگى است و بهره‌اى كه از آن به ديگران مى‌رسد عفو از دشمن خطاكار است. البته بارها گفته‌ايم اين عفو در جايى مطلوب است كه باعث جسور شدن شخص خطاكار نگردد. در حكمت يازدهم همين معنا به صورت ديگرى آمده بود: «إِذَا قَدَرْتَ‌ عَلَى عَدُوِّكَ‌ فَاجْعَلِ‌ الْعَفْوَ عَنْهُ‌ شُكْراً لِلْقُدْرَةِ‌ عَلَيْهِ‌ ؛هنگامى كه بر دشمنت پيروز شدى عفو را شكرانۀ اين پيروزى قرار بده» البته اداى زكات هم نوعى شكرگزارى است. در چهارمين نكته مى‌فرمايد:«دورى و فراموشى كيفر پيمان‌شكنان است»؛ (وَ السُّلُوُّ عِوَضُكَ‌ مِمَّنْ‌ غَدَرَ) . «سُلُوّ» (بر وزن غلو) به معناى فراموش كردن و غافل شدن و تسلى خاطر پيدا كردن است. در برابر كسانى كه پيمان خود را با انسان مى‌شكنند دو گونه عكس‌العمل ممكن است نشان داد: نخست اقدام متقابل و پيمان‌شكنى در مقابل پيمان‌شكنى و به بيان ديگر درگيرى و ادامۀ مبارزه و جنگ است و راه ديگر اين‌كه انسان آنها را از صفحۀ زندگى خود حذف كند و براى هميشه به فراموشى بسپارد و اين مجازاتى است سنگين‌تر براى اين افراد، زيرا نه تنها يك دوست وفادار را از دست داده‌اند، بلكه ديگران هم كه از اين رخداد باخبر شوند از پيمان‌شكن فاصله مى‌گيرند. در پنجمين نكته به مسئلۀ مهم سرنوشت‌ساز انسان‌ها اشاره مى‌كند و مى‌فرمايد:«مشورت عين هدايت است»؛ (وَ الِاسْتِشَارَةُ‌ عَيْنُ‌ الْهِدَايَةِ‌) . مى‌دانيم مشورت سبب راه يافتن به مقصود است؛ ولى تعبير به «عين» خواه به معناى اتحاد باشد، يا به معناى چشم و يا چشمه، نشان مى‌دهد
كه رابطۀ بسيار نزديكى ميان مشورت و هدايت است. چرا چنين نباشد در حالى كه مشورت عقول ديگران را به عقل انسان مى‌افزايد و انسان از تجارب و اطلاعات ديگران بهره‌ها مى‌گيرد كه بر هيچ كس پوشيده نيست. در بحث‌هاى گذشته نيز كرارا دربارۀ اهميت مشورت و تأكيد قرآن و روايات اسلام بر آن سخن گفته‌ايم. (به شرح حكمت ١٦١ و ١١٣ و ٥٤ و عهدنامۀ مالك اشتر (٥٣) و غير آن مراجعه شود). در ششمين نكته نكتۀ پنجم را به نحو ديگرى تأكيد مى‌كند و مى‌فرمايد:«آن كس كه به رأى خود قناعت كند خويشتن را به خطر افكنده است»؛ (وَ قَدْ خَاطَرَ مَنِ‌ اسْتَغْنَى بِرَأْيِهِ‌) . زيرا ضريب خطا در يك انسان بسيار زياد است؛ خطاهايى كه گاه آبروى وى را بر باد مى‌دهد، يا اموال انسان را آتش مى‌زند و يا جان او را به خطر مى‌افكند؛ ولى ضريب خطا در كسانى كه اهل مشورتند هر اندازه طرف‌هاى مشورت بيشتر و آگاه‌تر باشند كمتر است. چرا انسان خود را از اين نعمت خداداد كه هزينه‌اى نيز بر دوش او ندارد محروم سازد. دربارۀ خطرات استبداد به رأى كه تعبير ديگرى از استغناى به رأى است نيز در روايات اسلامى و بحث‌هاى گذشتۀ نهج البلاغه مطالب قابل توجهى ذكر شده است (به شرح حكمت ١٦١ از همين كتاب مراجعه شود). در هفتمين نكته مى‌فرمايد:«صبر با مصائب مى‌جنگد»؛ (وَ الصَّبْرُ يُنَاضِلُ‌ الْحِدْثَانَ‌) . «حدثان» به معناى حوادث ناراحت‌كننده و ناگوارى است كه در زندگى انسان خواه ناخواه رخ مى‌دهد و هر كس به نوعى به يك يا چند نمونه از اين حوادث گرفتار است. آنچه مى‌تواند تأثير اين حوادث را بر وجود انسان خنثى كند تا از پاى در نيايد همان صبر و شكيبايى و استقامت است. و در مقابل آن جزع و بى‌تابى است كه امام عليه السلام در هشتمين نكته به آن اشاره كرده مى‌فرمايد:«جزع و بى‌تابى به حوادث دردناك زمان كمك مى‌كند»؛ (وَ الْجَزَعُ‌ مِنْ‌ أَعْوَانِ‌ الزَّمَانِ‌) . اشاره به اين‌كه گذشت زمان قواى انسان را تدريجاً تحليل مى‌دهد و هر نفسى قدمى به‌سوى مرگ است؛ ولى جزع و بى‌تابى سبب تشديد آثار آن مى‌شود اى بسا عمر هفتاد ساله را به نصف تقليل مى‌دهد، بنابراين همان‌گونه كه صبر و شكيبايى با حوادث تلخ مى‌جنگد و انسان را در برابر آنها استوار مى‌دارد جزع و بى‌تابى به كمك آن حوادث مى‌شتابد و آثار آن را در وجود انسان عميق و عميق‌تر مى‌سازد. در كلام حكمت‌آميز ١٨٩ اين جملۀ پرمعنا آمده بود كه مى‌فرمود: «مَنْ‌ لَمْ‌ يُنْجِهِ‌ الصَّبْرُ أَهْلَكَهُ‌ الْجَزَعُ‌ ؛كسى كه صبر و شكيبايى او را نجات ندهد جزع و بى‌تابى او را هلاك خواهد ساخت». در حديثى از امام صادق عليه السلام مى‌خوانيم: «لَوْ لا أَنَّ‌ الصَّبْرَ خُلِقَ‌ قَبْلَ‌ الْبَلاءِ يَتَفَطَّرُ الْمُؤمِنُ‌ كَما تَتَفَطَّرُ الْبيضَةَ‌ عَلَى الصَّفا ؛اگر صبر و شكيبايى قبل از بلا آفريده نشده بود افراد با ايمان در برابر حوادث ناگوار از هم متلاشى مى‌شدند همان‌گونه كه تخم‌مرغ با اصابت به سنگ متلاشى مى‌شود». ١ اضافه بر اين آثار مادى كه مترتب بر صبر و جزع مى‌شود از نظر معنوى نيز هلاكت ديگرى دامنگير افرادى مى‌كند كه در برابر حوادث بى‌تابى و جزع مى‌كنند و آن اين‌كه اجر آنها را ضايع مى‌سازد در حالى كه صابران اجر و پاداش فراوانى دارند. در همين زمينه در روايت پرمعنايى از امام صادق عليه السلام مى‌خوانيم: «إذا دَخَلَ‌ الْمُؤمِنُ‌ فِي قَبْرِهِ‌ كانَتِ‌ الصَّلاةُ‌ عَنْ‌ يَمِينِهِ‌ وَ الزَّكاةُ‌ عَنْ‌ يَسارِهِ‌ وَ البِرُّ مُظِلٌّ‌ (مُطِلٌّ‌) عَلَيْهِ‌ وَ يَتَنَحَّى الصَّبْرُ ناحِيَةً‌، فَإذا دَخَلَ‌ عَلَيْهِ‌ الْمَلَكانِ‌ اللَّذانِ‌ يَليانِ‌ مُسائَلَتَهُ‌ قالَ‌ الصَّبْرُ لِلصَّلاةِ‌ وَ الزَّكاةِ‌ وَ الْبِرِّ: دُونَكُمْ‌ صاحِبُكُمْ‌ فَإنْ‌ عَجَزْتُمْ‌ عَنْهُ‌ فَأَنَا دُونَهُ‌ ؛هنگامى كه فرد باايمان را در قبر مى‌گذارند نماز در طرف راست و زكات در طرف چپ او و كارهاى نيك مشرف بر او مى‌شوند و صبر در گوشه‌اى قرار مى‌گيرد و چون دو فرشتۀ مأمور سؤال وارد مى‌شوند صبر به نماز و زكات و كارهاى نيك مى‌گويد به يارى دوستتان بشتابيد اگر شما از ياريش ناتوان شديد من ياريش مى‌كنم». ١ افزون بر اينها بى‌تابى غالباً سبب رسوايى انسان مى‌شود و نشان مى‌دهد كه او آدمى كم‌ظرفيت و بى استقامت است به همين دليل در حديثى از امام صادق عليه السلام مى‌خوانيم: «قِلَّةُ‌ الصَّبْرِ فَضيحَةٌ‌ ؛كمى صبر و شكيبايى اسباب فضيحت و رسوايى است». ٢ ذكر اين نكته نيز لازم به نظر مى‌رسد كه خداى متعال براى اين‌كه انسان در برابر حوادث فوق‌العاده سخت از پاى درنيايد صبر را در وجود او آفريده به همين دليل نگاه مى‌كنيم هنگامى كه مثلاً مادرى بهترين فرزند عزيزش را از دست مى‌دهد چنان بى‌تابى مى‌كند كه خود را به زمين و ديوار مى‌كوبد؛ امّا با گذشت زمان كم‌كم آرامش بر او مسلط‍‌ مى‌شود و غالباً بعد از چندين روز يا چند هفته به حال عادى در مى‌آيد و اگر اين صبر خداداد نبود و آ
ن حالت نخستين ادامه پيدا مى‌كرد در مدت كوتاهى از بين مى‌رفت. نهمين نكته همان چيزى است كه در حكمت ٣٤ آمده، مى‌فرمايد:«برترين بى‌نيازى ترك آرزوهاست»؛ (وَ أَشْرَفُ‌ الْغِنَى تَرْكُ‌ الْمُنَى) . به يقين كسانى كه آرزوهاى دور و دراز دارند و غالباً به تنهايى به آن نمى‌رسند دست حاجت به سوى اين و آن دراز مى‌كنند و با اين‌كه ممكن است سرمايه‌دار بزرگى باشند هميشه نيازمند و محتاجند، چرا كه دامنۀ آرزوها بسيار گسترده است، حال اگر انسان خط‍‌ باطل بر اين آرزوهاى دور و دراز بكشد ثروتمند و سرمايه‌دار معتبرى خواهد شد، زيرا به هيچ كس محتاج نخواهد بود. در حديثى از امام صادق عليه السلام مى‌خوانيم: «تَجَنَّبُوا الْمُنى‌ فَإنَّها تُذْهِبُ‌ بَهْجَةَ‌ ما خُوِّلْتُمْ‌ وَ تَسْتَصْغِرُونَ‌ بِها مَواهِبَ‌ اللّهِ‌ تَعالى‌ عِنْدَكُمْ‌ وَ تُعْقِبُكُمُ‌ الْحَسَراتِ‌ فِيما وَهَّمْتُمْ‌ بِهِ‌ أنْفُسَكُمْ‌ ؛از آرزوهاى دور و دراز بپرهيزيد كه شادابى و نشاط‍‌ نعمت‌هايى را كه به شما داده از بين مى‌برد و به سبب آن مواهب الهى در نزد شما كوچك مى‌شود و حسرت فراوانى به سبب اوهام باطله‌اى كه داشته‌ايد به شما دست مى‌دهد». ١ آن‌گاه در دهمين نكته به سراغ غلبۀ هواپرستى بر بسيارى از انسان‌ها رفته مى‌فرمايد:«چه بسا عقل‌ها كه در چنگالِ‌ هوا و هوس‌هاى حاكم بر آنها اسيرند»؛ (وَ كَمْ‌ مِنْ‌ عَقْلٍ‌ أَسِيرٍ تَحْتَ‌ هَوَى أَمِيرٍ) . مى‌دانيم خداوند دو نيرو به انسان بخشيده است: يكى نيروى عقل كه خوب و بد را با آن تشخيص مى‌دهد و راه و چاه را مى‌شناسد و ديگرى انگيزه‌هاى مختلف نفسانى است كه آن هم در حد اعتدال براى بقاى انسان ضرورى است؛ خواه علائق جنسى باشد يا علاقه به مال و ثروت و مقام و قدرت؛ اما هنگامى كه اين انگيزه‌ها طغيان كنند و به صورت هوا و هوس سركش درآيند، عقل را در چنگال اسارت خود مى‌گيرند به گونه‌اى كه گاه از تشخيص واضح‌ترين مسائل باز مى‌ماند و گاه دست به كارهايى مى‌زند كه يك عمر بايد جريمه و كفارۀ آن را بپردازد. به همين دليل در آيات قرآن و روايات اسلامى هشدار زيادى به اين موضوع داده شده است. قرآن مجيد مى‌گويد: «أَ فَرَأَيْتَ‌ مَنِ‌ اتَّخَذَ إِلهَهُ‌ هَواهُ‌ وَ أَضَلَّهُ‌ اللّهُ‌ عَلى‌ عِلْمٍ‌ وَ خَتَمَ‌ عَلى‌ سَمْعِهِ‌ وَ قَلْبِهِ‌ وَ جَعَلَ‌ عَلى‌ بَصَرِهِ‌ غِشاوَةً‌ فَمَنْ‌ يَهْدِيهِ‌ مِنْ‌ بَعْدِ اللّهِ‌ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ‌» ؛آيا ديدى كسى را كه معبود خود را هواى نفس خويش قرار داده و خداوند او را با آگاهى (بر اين‌كه شايسته هدايت نيست) گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مُهر زده و بر چشمش پرده‌اى قرار داده است‌؟! با اين حال، غير از خدا چه كسى مى‌تواند او را هدايت كند؟! آيا متذكّر نمى‌شويد؟!». ١ در حديثى از امير مؤمنان عليه السلام در غرر الحكم مى‌خوانيم: «غَلَبَةُ‌ الْهَوى‌ تُفْسِدُ الدِّينُ‌ وَ الْعَقْلَ‌ ؛غلبۀ هواى نفس هم دين انسان را فاسد مى‌كند و هم عقل او را». ٢ نيز در حديث ديگرى در همان كتاب از همان بزرگوار نقل شده است كه فرمود: «حَرامٌ‌ عَلى‌ كُلِ‌ّ عَقْلِ‌ مَغْلُولٍ‌ بِالشَّهْوَةِ‌ أنْ‌ يَنْتَفِعَ‌ بِالْحِكْمَةِ‌ ؛بر تمام عقل‌هايى كه در چنگال شهوت اسيرند حرام است كه از علم و دانش بهره‌مند شوند». ٣ به يقين عقل‌ها متفاوت‌اند؛ بعضى به اندازه‌اى نيرومندند كه هيچ انگيزه‌اى از هواى نفس نمى‌تواند بر آن چيره شود و گاه چنان ضعيف است كه با مختصر طغيان شهوت از كار مى‌افتد، همان‌گونه كه هواى نفس نيز درجات و مراتب مختلفى دارد و بدترين چيز آن است كه حاكمان يك جامعه عقلشان در اسارت هواى نفسشان قرار گيرد و جامعه را به سوى بدبختى پيش برند و دين و دنياى مردم را ملعبۀ هواى نفس سازند. در اين زمينه مرحوم مغنيه در شرح نهج البلاغۀ خود داستان عجيب و تكان‌دهنده‌اى از ابن خلكان در كتاب وفيات الاعيان در شرح حال قاضى ابويوسف كه از علماى اهل سنت و از دوستان ابوحنيفه بود نقل مى‌كند كه عيسى بن جعفر (از فرزندان منصور دوانيقى) كنيز بسيار زيبايى داشت كه هارون الرشيد دلباختۀ او شد. هارون از عيسى خواست كه آن كنيز را به او ببخشد يا بفروشد. عيسى كه علاقه‌مند به آن كنيز بود نپذيرفت و گفت: من سوگند ياد كرده‌ام به طلاق و عتاق (منظور طلاق همۀ همسران و آزادى تمام بردگان خود) و صدقه دادن جميع اموالم اگر آن را به كسى بفروشم يا ببخشم. (اهل سنت معتقد بودند كه اگر كسى چنين سوگندى ياد كند و مخالفت كند تمام اموال او صدقه مى‌شود و تمام زنانش از او جدا و كنيزان و غلامانش آزاد مى‌گردند مطلبى كه در فقه شيعه شديداً با آن مخالفت شده است). هارون الرشيد او را تهديد به قتل كرد او تسليم شد ولى مشكل قسم بر فكر او سنگينى مى‌كرد. هارون گفت: من مشكل را حل مى‌كنم. به دنبال ابويوسف فرستاد و گفت: يك راه حل شرعى براى اين مسئلۀ پيچيده جهت من پيدا كن. ابويوسف به عيسى بن جعفر گفت: راه حلش اين است كه نصف آن را به هارون ببخشى
و نصف آن را به او بفروشى و در اين صورت مخالفتى با سوگندت نكرده‌اى، زيرا نه تمامش را فروخته‌اى و نه تمامش را بخشيده‌اى. عيسى بن جعفر اين كار را انجام داد (و نيمى از آن كنيز را به صد هزار دينار به هارون فروخت و نيم ديگر را به او بخشيد) و كنيز را براى هارون الرشيد بردند در حالى كه هنوز در مجلس خود نشسته بود. هارون به ابويوسف گفت: يك مشكل ديگر باقى مانده است. ابويوسف گفت: كدام مشكل‌؟ گفت: اين كنيز قبلاً با صاحبش آميزش داشته و بايد يكبار عادت ماهانه شود و پاك گردد (تا عدۀ او به سر آيد) سپس اضافه كرد: به خدا سوگند (چنان ديوانۀ اين كنيزم كه) اگر امشب را با او به سر نبرم روح از تنم جدا مى‌شود. ابو يوسف گفت: آن هم راه دارد. او را آزاد كن و سپس او را بعد از آزادى به عقد خود درآور، زيرا فرد آزاد عدّه‌اى ندارد. هارون او را آزاد كرد و او را به نكاح خود درآورد (و با نهايت تأسف) تمام اينها در يك ساعت قبل از آنكه هارون الرشيد از جاى خود برخيزد انجام شد. آرى هم حاكمان هواپرست و هم مفتيان دنياپرست اين‌گونه با احكام خدا بازى مى‌كردند. ١ سپس در يازدهمين نكته به مسئلۀ مهم ديگرى اشاره كرده مى‌فرمايد:«حفظ‍‌ تجربه‌ها بخشى از موفقيت است»؛ (وَ مِنَ‌ التَّوْفِيقِ‌ حِفْظُ‍‌ التَّجْرِبَةِ‌) . منظور از تجربه در اينجا مفهوم عام آن است و تجربه‌هاى شخصى و تجارب ديگران را شامل مى‌شود و تعبير به «مِنَ‌ التَّوفِيقِ‌» اشاره به اين است كه انسان قسمت مهمى از موفقيت خود را در كارها، از تجربه‌هاى پيشين خود و تجارب ديگران استفاده مى‌كند و در واقع انباشته شدن تجربه‌ها بر يكديگر سبب موفقيت در تمام زمينه‌هاى علمى و سياسى و اجتماعى و اخلاقى است و آن كس كه خود را از تجربه‌هاى ديگران بى‌نياز بداند و به تجربه‌هاى پيشين خود اعتنا نكند به يقين گرفتار شكست‌هاى پى‌درپى خواهد شد. اساساً بعضى از علوم و دانش‌ها بر اساس تجربه پيشرفت كرده كه نام علوم تجربى هم بر آنها نهاده‌اند. از كجا طبيب مى‌داند كه فلان دارو براى فلان بيمارى مؤثر است‌؟ آيا جز از تجربه‌هاى خويش و تجربه‌هاى ديگران استفاده كرده است‌؟ امروز آزمايشگاه‌ها كه ابزار تجربه است در سراسر دنيا در علوم مختلف برپاست و اينها تفسير روشنى بر كلام امام عليه السلام است كه مى‌فرمايد:«حفظ‍‌ تجربه‌ها بخش مهمى از موفقيت را تشكيل مى‌دهد». قرآن مجيد بخش عظيمى از تاريخ اقوام پيشين را براى مسلمانان شرح داده است كه فلسفۀ آن همان
كه فلسفۀ آن همان استفاده كردن از تجربۀ زندگى پيشينيان است. گاه مى‌فرمايد: برويد آثار آنها را در نقاط‍‌ مختلف زمين ببينيد، و عبرت بگيريد. واژۀ «توفيق» در استعمالات روايات دو معنا دارد: يك معناى آن همان موفقيت در كارها است كه در نكتۀ حكيمانۀ بالا به آن اشاره شده و معناى ديگر آن آماده شدن وسائل اعم از معنوى و مادى است و اين كه دعا مى‌كنيم: خدايا! ما را براى كارهاى خير توفيق عنايت كن؛ يعنى وسايل آن را اعم از روحانى و جسمانى فراهم نما. به يقين آنچه در اختيار ماست بايد خودمان فراهم سازيم و آنها را كه از اختيار ما بيرون است بايد از خدا بخواهيم و اين دو معنا به يك حقيقت باز مى‌گردند؛ يعنى هر دو توفيقات الهى و حفظ‍‌ تجربه‌ها سبب موفقيت است. در روايات اسلامى دربارۀ اهميت تجربه تعبيرات بسيار جالبى ديده مى‌شود. از جمله در حديثى از امام اميرمؤمنان عليه السلام مى‌خوانيم: «الْعَقْلُ‌ حِفْظُ‍‌ التَّجارُبِ‌ ؛عقل همان حفظ‍‌ تجربه‌هاست». ١ و در جاى ديگر: «اَلْعَقْلُ‌ غَريزَةٌ‌ تَزيدُ بِالْعِلْمِ‌ بِالتَّجارُبِ‌ ؛عقل غريزه‌اى (الهى) است كه با علم و دانش و تجربه افزايش مى‌يابد». ٢ استفاده كردن از تجارب پيشينيان مخصوصاً براى زمامداران و سياست‌مداران از اهم امور است تا آنجا كه امام صادق عليه السلام مى‌فرمايد: «لا يَطْمَعَنَّ‌... وَ لا الْقَليلُ‌ التَّجْرِبَةِ‌ الْمُعْجِبُ‌ بِرَأْيِهِ‌ في رِئاسَةٍ‌ ؛افراد كم تجربه كه تنها به آراى خود تكيه مى‌كنند هرگز در رياست موفق نخواهند شد». ٣ در بحث‌هاى گذشتۀ نهج‌البلاغه نيز بارها امام عليه السلام بر اهميت استفاده از تجربه‌ها تأكيد فرموده است؛ از جمله در خطبۀ ١٧٦ كه در آن مواعظ‍‌ بسيار سودمندى آمده است، با قاطعيت مى‌فرمايد: «وَ مَنْ‌ لَمْ‌ يَنْفَعْهُ‌ اللّهُ‌ بِالْبَلاءِ وَ التَّجارُبِ‌ لَمْ‌ يَنْتَفِعْ‌ بِشَيءٍ مِنَ‌ الْعِظَةِ‌ ؛آن كس كه خدا او را به وسيلۀ آزمون‌ها و تجربه‌ها بهره‌مند نسازد از هيچ پند واندرزى سود نخواهد برد». ٤ در عهدنامۀ مالك اشتر نيز بر اين امر تأكيد شده بود، امام عليه السلام در خطاب به مالك اشتر در مورد انتخاب كارمندان و اداره كنندگان حكومت مى‌فرمايد: «وَ تَوَخّ‌ مِنْهُمْ‌ أهْلَ‌ التَّجْرِبَةِ‌ وَ الْحَياءِ مِنْ‌ أهْلِ‌ الْبُيُوتاتِ‌ الصّالِحَةِ‌ وَ الْقِدَمِ‌ فِى الْإسْلامِ‌؛ و از ميان آنها افرادى را برگزين كه داراى تجربه و پاكى روح باشند و از خانواده‌هاى صالح و پيشگام و باسابقه در اسلام باشند». ١ اين در حالى است كه امروزه شعارهاى زيادى در استفاده كردن از نيروى جوانان داده مى‌شود و متأسفانه به گونه‌اى تبليغ شده كه بعضى تصور مى‌كنند بايد بزرگسالان را از صحنۀ حكومت و اجتماع كنار گذاشت در حالى كه آنها مجموعه‌هاى عظيمى از تجاربند. حق مطلب اين است كه تجربه‌هاى پرارزش بزرگسالان بايد با نيرو و نشاط‍‌ جوانان آميخته شود تا موفقيت قطعى حاصل شود؛ به طور قطع و يقين نه تنها مى‌توان به نيروى جوان قناعت كرد و نه تنها به تجارب بزرگسالان، بلكه اين دو مكمل يكديگرند. سپس در دوازدهمين نكتۀ حكيمانه به اهميت دوستان اشاره كرده مى‌فرمايد: «دوستى، نوعى خويشاوندى اكتسابى است»؛ (وَ الْمَوَدَّةُ‌ قَرَابَةٌ‌ مُسْتَفَادَةٌ‌) . خويشاوندى گاه از طريق طبيعى مثلاً تولد دو فرزند از يك پدر و مادر حاصل مى‌شود كه اين دو به طور طبيعى برادرند؛ ولى گاه انسان با ديگرى كه هيچ رابطۀ نسبى با او ندارد چنان دوست مى‌شود كه همانند برادر يا برتر از برادر پيوند عاطفى با او پيدا مى‌كند. اين گونه دوستى‌ها نوعى خويشاوندى اكتسابى است. اسلام آيين دوستى و مودت است و به مسئلۀ دوست صالح آن‌قدر اهميت داده كه در حديثى از امام اميرمؤمنان عليه السلام مى‌خوانيم: «الصَّديقُ‌ أقْرَبُ‌ الْأقارِبِ‌؛ دوست، نزديك‌ترين خويشاوندان است». ٢ در حديث ديگرى از همان حضرت میخوانیم «مَنْ‌ لا صَدِيقَ‌ لَهُ‌ لا ذُخْرَ لَهُ‌ ؛كسى كه دوستى ندارد اندوخته‌اى (براى مبارزه با مشكلات) ندارد». ١ تا آنجا كه در حديثى از امام صادق عليه السلام مى‌خوانيم: «لَقَدْ عَظُمَتْ‌ مَنْزِلَةُ‌ الصَّديق حَتّى أهْلُ‌ النّارِ يَسْتَغيثُونَ‌ بِهِ‌ وَ يَدْعُونَ‌ بِهِ‌ فِى النّارِ قَبْلَ‌ الْقَريبِ‌ الْحَمِيمِ‌ قالَ‌ اللّهُ‌ مُخْبِراً عَنْهُمْ‌: «فَما لَنا مِنْ‌ شافِعِينَ‌* وَ لا صَدِيقٍ‌ حَمِيمٍ‌» ؛مقام دوست بسيار والا است تا آنجا كه اهل دوزخ از دوست يارى مى‌طلبند و او را از درون آتش دوزخ صدا مى‌زنند پيش از آنكه نزديكان پرمحبت خود را صدا بزنند. خداوند در قرآن از آنها چنين خبر داده كه مى‌گويند:(واى بر ما) ما امروز شفاعت كنندگانى نداريم و نه دوست صميمى». ٢ سرانجام در سيزدهمين و آخرين نكتۀ گرانبها مى‌فرمايد:«به انسانى كه ملول و رنجيده خاطر است اعتماد مكن»؛ (وَ لَا تَأْمَنَنَّ‌ مَلُولاً) . دليل آن روشن است؛ افرادى كه به هر دليل رنجيده خاطر شده‌اند، نشاط‍‌ عمل در آنها مرده است به ه
مين دليل نمى‌توان به آنها اعتماد كرد. آنها منتظر بهانه‌اى هستند تا از كار فرار كنند و هرگز نمى توان استقامت و پشتكار را كه لازمۀ پيشرفت است از آنها انتظار داشت. مرحوم علامۀ شوشترى در شرح نهج البلاغۀ خود شرح خوبى براى اين معنا ذكر كرده و آن داستان جنگ صفين است كه بر اثر طولانى شدن جنگ عدۀ زيادى ملول و رنجيده و خسته شده بودند و منتظر بهانه‌اى بودند تا جنگ را رها كنند از اين رو به مجرد اين‌كه دشمن قرآن‌ها را بر سر نيزه‌ها كرد دست از جنگ در آستانۀ پيروزى‌اش كشيدند. ٣گاه ملول در اين جملۀ نورانى به افراد زودرنج تفسير شده است. ١ آن هم واقعيتى است كه اعتماد به افراد زودرنج بسيار مشكل است، چرا كه در گرماگرم كار و انجام برنامه، ممكن است از اندك چيزى آزرده خاطر شوند و همه چيز را رها سازند. هر كدام از اين دو تفسير را بپذيريم بيان واقعيت انكارناپذيرى است و جمع بين هر دو تفسير در مفهوم كلام امام عليه السلام نيز مانعى ندارد. اين سخن را با حديثى از امام عليه السلام كه تكميل كنندۀ كلام بالاست و در غرر الحكم آمده پايان مى‌دهيم: «لا تَأمِنَنَّ‌ مَلُولاً وَ إن تَحَلّى‌ بِالصِّلَةِ‌ فَإِنَّهُ‌ لَيْسَ‌ فِى الْبَرْقِ‌ الْخاطِفِ‌ مُسْتَمْتَعٌ‌ لِمَنْ‌ يَخُوضُ‌ الظُّلْمَةَ‌ ؛به افراد رنجيده خاطر و زودرنج اعتماد نكن، هرچند دل او را با جايزه‌اى به دست آورى، زيرا برق جهنده (كه لحظه‌اى مى‌درخشد وخاموش مى‌شود) در شب تاريك قابل اعتماد نيست». ٢ *** به راستى اگر انسان از ميان تمام كلمات امام عليه السلام همين مجموعۀ فشردۀ حكيمانۀ پرمعنا را برنامۀ زندگى خود قرار دهد، هم در برنامه‌هاى مادى زندگى پيروز مى‌شود و هم در جنبه‌هاى معنوى آن، هم مى‌تواند فرد را اصلاح كند و هم جامعه را؛ ولى افسوس كه همچون «برق خاطفى» اين كلمات نورانى در نظر ما آشكار مى‌شود و چيزى نمى‌گذرد كه آن را به فراموشى مى‌سپاريم و همان مسير زندگى آميخته با اشتباهات را ادامه میدهیم
🌷 درست کردن کود برای گیاهان ترکیبی از پوست موز، پوست تخم مرغ و تفاله قهوه تهیه کرده و برای گلدانهای خانگی تان استفاده کنید🍂 https://eitaa.com/zandahlm1357
برگ بیدی مشخصات: اسم علمی برگ بیدی Tradescantia albiflora ، از خانواده Commelinaceae میباشد. این جنس داری 60 گونه از گیاهان خشبی و علفی چند ساله می باشد. انواع علفی آن به عنوان گیاهان آپارتمانی پرورش داده می شودند. گونه مذكور بومی، آمریكای جنوبی است و برگهای زیبا و مناسبی برای آویز دارد. این برگها تخم مرغی شكل، پهن و بدون دم برگ و به رنگ سبز روشن با نوارهای سفید یا كرم می باشند. مراقبت: برگ بیدی به سایه تا نور متوسط، گرمای زیاد، خاك همیشه خیس، رطوبت 50 تا 70 درصد و خاك قلیایی احتیاج دارد. برگ بیدی کود: كود مورد نیاز این گیاه را می توان به میزان 3 گرم در لیتر، هر دو هفته یكبار از فروردین تا مهر ماه، در اختیار گیاه قرار داد. اگر کود زیاد داده شود رنگ برگها کم رنگ می شود. خاک: مخلوطی از خاک باغچه، ماسه و تورب، خاك مناسب برگ بیدی است. ازدیاد: این گیاه به سرعت در آب و یا خاك ریشه می دهند. از اواسط بهار تا اواخر تابستان كه گیاه مادری تجدید رشد كرده و شاخه ها آن باید سرزنی و جوان شوند، می توانید شاخه های هرس شده را به طول 5/7 سانتیمتر جدا كرده و هر 5 قلمه را در گلدانی با قطر دهانه 9 سانتیمتر حاوی كمپوست خصوص بذر و قلمه قرار دهید. خاك را نسبتا مرطوب كنید و گلدان را در دمای 18 درجه سانتیگراد و نور كافی نگه دارید. پس از 2 تا 3 هفته ریشه دهی انجام می‌شود و شما می توانید مقدار آبیاری را بیشتر كرده و با كود مایع آنها را تغذیه كنید. در شرایط مشابه، قلمه در آب نیز ریشه خوهند داد برگ بیدی عوارض و درمان: اگر زمانیكه ازبرگ بیدی نگهداری می كنید، مشاهده كردید برگهای آن نرم و آبكی شده و رنگ خود را از دست می دهند احتمال بدهید هوای سرد باعث یخ زدگی گیاه شده است. برگهای این گیاه در اثر تغذیه مصنوعی بیش از اندازه، ضخیم سبز روشن میشوند. تغذیه را متوقف كنید ، رنگ ابلق برگها، برمی گردد. لكه های سوخته قهوه ای روی برگها در اثر مواد براق كننده را متوقف كننده شیمیایی حادث میشود. اگر نوك برگها به طرف بالا برگشت و سپس سقوط كرد حتما هوای محیط آن گرم وخشك بوده است. گلدان را به محل خنكتری ببرید و غبار پاشی را فراموش نكنید. قاعده ساقه نزدیك سطح خاك در اثر آَبیاری زیاد و یا زهكش نامناسب، می پوسد. در صورتی كه برگها بد شكل وچسبناك شدند و حشرات سبز رنگی هم اطراف گیاه دیده شد بهتر است هر دو هفته یكبار با یك حشره كش نفوذی سمپاشی صورت گیرد. دریك محیط خشك برگهای ترادسكانتیا قهوه ای را از تابش مستقیم خورشید در امان نگه دارید تا برگها رنگ پریده و دارای لكه های قهوه ای نشود. https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: خاتمه: بعضی از آداب متفرقه و فواید نافعه قسمت اول از حضرت صادق علیه السلام منقول است: بسیار است که بعضی از شیعیان ما در افتتاح بعضی از کارها فراموش می‌کنند گفتن «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» را، پس حق تعالی ایشان را امتحان می‌نماید به بلایی تا متنّبه شوند و به یاد آورند شکر الهی و ثنای بر او را، و حق تعالی به سبب آن بلا، محو می‌نماید از ایشان منقصت آن تقصیر را که از ایشان صادر شده است. پس باید که آدمی در ابتدای هر کاری افتتاح نماید به گفتن «بسم اللَّه». از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: چون حق تعالی حضرت آدم را نهی فرمود از خوردن میوه آن درخت بهشت. گفت: بلی پروردگارا. نگفت: ان شاء اللَّه. پس از آن درخت خورد و از بهشت بیرون آمد. پس حق تعالی فرمود پیغمبرش را: «وَلا تَقُولَنَّ لِشَیْ ءٍ اِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً اِلّا اَنْ یَشاءَ اللَّهُ وَاذْکُرْ رَبَّکَ اِذا نَسیتَ» [کهف / آیه ۲۴-۲۳]. پس فرمود: یعنی مگو هر چیزی را که این را می‌کنم فردا، مگر آن که مقیّد به مشیّت الهی گردانی، که بگویی: مگر آن که خدا خواهد که نکنم. و یاد کن پروردگار خود را هرگاه که فراموش کنی او را، یعنی هرگاه که گفتن ان شاءاللَّه را فراموش کنی در هر وقت که به خاطرت بیاید بگو، اگر چه بعد از یک سال باشد. در حدیث معتبر از حضرت موسی بن جعفرعلیه السلام منقول است: نُه چیز است که کردن آن‌ها موجب غلبه فراموشی است: خوردن سیب ترش و گشنیز و پنیر و نیم خورده موش و بول کردن در آب ایستاده و خواندن نوشته قبرها و راه رفتن در میان دو زن و شپش انداختن و حجامت کردن در پشت گردن. از امیر المؤمنین علیه السلام منقول است: سه چیز است که حافظه را زیاد می‌کند: مسواک کردن و روزه داشتن و قرآن خواندن. در حدیث معتبر منقول است: روزی آن حضرت غمگین شدند، فرمودند که نمی دانم به چه سبب غمگین شده ام؟ بر عتبه در ننشستم، و میان گله گوسفندان نگذشتم، و زیر جامه را ایستاده نپوشیدم و دست و رو را به دامن جامه پاک نکردم. از حضرت صادق علیه السلام منقول است: ده چیز است که اندوه را برطرف می‌کند: راه رفتن، و سوار شدن، و سر در آب فرو بردن، و به سبزه زار نگاه کردن، و خوردن، و آشامیدن، و جماع کردن، و مسواک کردن، و سر شستن با خطمی، و نظر بر روی زن مقبول کردن، و با مردان سخن گفتن. از امیر المؤمنین علیه السلام منقول است: چند چیز است که باعث پریشانی می‌شوند، و چند چیز است که باعث توانگری می‌شوند. اما آن‌ها که موجب فقر و پریشانی می‌شوند: تار عنکبوت را در خانه گذاشتن، و در حمام بول کردن، و در حال جنابت چیزی خوردن، و با چوب گز خلال کردن، و ایستاده شانه کردن، و خاکروبه را در خانه گذاشتن، و قسم دروغ خوردن، و زنا کردن و اظهار حرص کردن، و خواب کردن در میان نماز شام و خفتن، و خواب کردن بعد از صبح و پیش از طلوع آفتاب، و دروغ بسیار گفتن، و غنا و خوانندگی شنیدن، و مردی را که در شب سؤال کند چیزی ندادن، و خرج را زیاده از اندازه کردن، و با خویشان بدی کردن؛ و اما آن‌ها که موجب توانگری و زیادتی مال می‌شوند؛ نماز پیشین و پسین را و نماز شام و خفتن را با یکدیگر کردن، و بعد از نماز صبح و بعد از نماز عصر تعقیب خواندن، و با خویشان نیکی و احسان کردن، و ساحت خانه را جاروب کردن، و مال خود را با برادران مؤمن قسمت کردن، و بامداد به طلب روزی رفتن، و استغفار بسیار کردن، و خیانت در مال مردم نکردن، و سخن حق و راست گفتن، و آنچه مُؤَذّن در اذان گوید از پی او گفتن، و در بیت الخلاء سخن نگفتن، و حرص در طلب دنیا داشتن، و شکر کسی که نعمتی بر این کس داشته باشد کردن، و از قسم دروغ اجتناب کردن، و پیش از طعام دست شستن، و ریزه‌ها که از سفره ریزد خوردن. و هرکه هر روزی سه مرتبه «سبحان اللَّه» بگوید، حق تعالی هفتاد نوع بلا را از او دور گرداند که کمترِ آن‌ها پریشانی باشد. #https://eitaa.com/zandahlm1357
✍ نوشتار تربیتی "خانواده و زوجین" 🌀 شماره 27 ✅ تحکیم خانواده 💠 قسمت یازدهم ✅روش‌های تحکیم خانواده؛ ☑️ادامه ویژگی‌های افرادی که سلامت (بهداشت) روانی دارند: 1⃣1⃣ از اوقات فراغت خود به خوبی استفاده میکنند. ▫️اوقات فراغت شامل: 🔸رسیدگی به خانواده که باعث تامین خانواده میشود. 🔸رسیدگی به خود 🔸تفریح 2⃣1⃣ در مواجهه با مشکلات اجتماعی کنترل خود را از دست نمیدهند. 3⃣1⃣ استعدادهایشان هماهنگ رشد میکند. 🔵استعداد 4 بُعد دارد: 🔺جسمی 🔺عقلی 🔺اجتماعی 🔺عاطفی 🔴انواع هوش: 🔹جسمی 🔹کلامی 🔹اجتماعی 🔹خلاقیتی 🔹موسیقیایی 🔹درون فردی 🔹محاسباتی 🔹طبعیت گرایی 4⃣1⃣ بنده خلق خداوند نیستند. 5⃣1⃣ دنیا را گذرگاه می دانند. 6⃣1⃣ رابطه ی آنها با دیگران سازنده است(فعال و اثر گذار اند). 7⃣1⃣ نیاز هایشان را از راه سالم برآورده میکنند.
سلام و خدا قوت ممنون از کانال خوبتون ببخشید میخواستم ببینم برای جهشی درس خواندن بچه کلاس اول که میخواد بره دوم اشکال نداره دوم را جهشی بخونه البته میخوام کلا بدونم جهشی درس خواندن خوبه یا ن ممنون اجرتون با خدا و اهل بیت 🌸 پاسخ استاد پوراحمد
سلام وعرض تشکر من و همسرم ۱۱ ساله جدا شدیم و پسرم ۱۷ سالشه و با من زندگی میکنه تا ۳سال پیش خیلی خجالتی و مودب بود..ولی الان خیلی بی پروا شده حتی تو مدرسه.و اینکه تو خونه بد دهنی میکنه و احترامم رو کم نگه میداره‌ ولی بیرون نه.جدیدا هم خیلی بی مسولیت و سهل انگار شده.و سهل انگاریش خیلی ادیتم‌میکنه و دایم یا گوشی دستشه یا با دوستاش میره بیرون.و با خنده میگه من خودم واسه خودم تصمیم میگیرم.و حرف اطرافیان براش اولویته.لطفا راهنماییم کنید ممنون. پاسخ سرکار خانم با سلام خدمت شما مادر گرامی 🌷 بررسی بفرمایید که آیا رفاقت جدیدی پیدا کردند ؟ 🌺محیط تحصیلی یا شغلی و رفاقتی پسرتون رو توجه بفرمایید و تا جای امکان اصلاح بفرمائید. 🌺حمایت شما نقش،مهمی دارد ،قرار نیست فرزندان ما فقط و فقط از تجربیات ما و دیگران استفاده کنند، گاهی باید میدان داد،اعتماد کرد و..... 🌺سعی کنید با ارزش گذاشتن به شخصیت و نظر و سلیقه ایشان ،در فرصت‌های مناسب و دیالوگ های بدون تنش و استرس نظر دقیق تر و صحیح تر را به ایشان یادآوری کنید . 🌺جهت و هدف دادن به زندگی ،کار ،تحصیل .... 🌺اگر فامیلی دارید که از او حرف شنوی دارد با او مسئله را در میان بگذارید و از ایشان بخواهید با پسرتان صحبت کند . 🌺در نهایت به خاطر داشته باشید محبت در عین احترام و جدیت بهتر است تا پرخاش و دعوا .... حتما با یک مشاور امین صحبت کنید تا مسائل دقیقتر بررسی شود .