eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.3هزار عکس
35.1هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مرده‌اند... .......: @zandahlm1357
.......: می خوانند. قبل از غروب، گردان جایگزین از راه می‌رسد و بدون تشریفات، تپه را تحویل می‌گیرد. این دفعه باید بدون حاجی و حاج رحیم برگشت. خیلی سخت است. خصوصا اینکه معاون دوم لشکر در منطقه باقی می‌ماند و قرار است گردان پس از بازگشت از مرخصی، بازسازی شود. خاطره‌ها می‌ماند؛ استقامت و دلاوریها. صبوری و هیبتش. نظم و متانتش. خاطره‌هایی خوش از حاج رحیم. بذله‌ها و شوخی ها. خنده‌ها و روحیه اش. مناجاتهای غروبش. لهجه ی زیبا و خلوص نیتش. بدون حاجی، باقی ماندن در گردان سخت است. اصلا این گردان با حاجی معنا داشت. حالا که حاجی شهید شده باید... اما ما برای حاجی نیامده ایم. حاجی از این کارها هم خوشش نمی آید. بهتر است در همین گردان بمانیم و راه او را ادامه دهیم. با نیروها مهربان باشیم. اجازه ندهیم هیچ بسیجی در گردان سیگار بکشد. زیارت عاشورای صبح را فراگیر کنیم. تلاوت قرآن و سوره ی «واقعه» را در آخر شب به بچه‌ها متذکر شویم. متین و شاکر باشیم. مغرور نباشیم. همراه بسیجیها بمانیم و در مقابل خدای خمینی سر به سجده بگذاریم. ما باید حاجی شویم. ما باید جای خالی او را پر کنیم. او از روزهای نخستین انقلاب سپاهی شده بود ولی کمتر کسی او را با لباس کامل فرم سپاه دیده. او از نخستین روزهای آشوب در کردستان همراه حاج احمد متوسلیان جنگیده ولی کمتر کسی از نقش مهم او در آن روزها خبر دارد. او بارها مجروح شده ولی کمتر کسی از درد کمر او اطلاع دارد. نامش می‌ماند. جسمش را برای تشییع و تدفین به عقب بردند ولی ان شاء الله راهش باقی می‌ماند. خدا نکند روزی بیاید که ذکر خصایص حاجی، واپسگرایی نامیده شود. خدا روزی را نیاورد که افتخار همرزم بودن با حاجی، یک واقعه ی تاریخی خوانده شود. پیش نیاید آن هنگامی که حاجی‌ها به فراموشی سپرده شوند و فکر کنند فرماندهان جنگها مانند ژنرالها و درجه داران جنگهای مرسوم دنیا بوده اند. خدا [صفحه ۲۱۳] نکند که ما منزلت حاجی‌ها را با قهرمان ستایی از بین ببریم! اردوگاه هم بدون حاجی دیگر صفا ندارد. قبلا وقتی در غم دوستان شهید، غمناک می‌شدیم حاجی می‌آمد و می‌گفت: «بچه‌های من ناراحت نباشید، همه رفتنی هستیم، دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد». ولی حاجی دیگر نیست تا غبار دل بزداید. چادر حاجی هم بسته مانده. معاونش هم که شهید شده. یکی از پیکهای گردان هم مجروح شده. این دفعه، همای سعادت در بالای چادر فرماندهی گردان پرواز کرده و به قول بچه‌ها نماز شب و راز و نیازهای شبانه قفل در را باز کرده. بچه‌ها از روحیه و حالتهای حاجی و سایر شهیدان می‌گویند. برخوردهایی که حاجی در مواقع مختلف با نیروها داشته، حالا نقل مجالس شده است. شهیدان مظلوم اند. تا زنده اند، دنیا آنها را اذیت می‌کند و وقتی می‌روند، آدمها آنها را تفسیر به رأی می‌کنند. ولی آنها شهیدند. خدا دوستشان دارد و در جنات خودش منزل می‌دهد و با آنها حرف می‌زند. «انا جالس من جالسنی و انا ذاکر من ذکرنی». تحمل اردوگاه خیلی سخت است، ولی دیگر نمی توان از آن جدا شد. اینجا منزل و ماوای بسیجیها شده. می‌روند ولی خیلی زود بر می‌گردند. امروز خسته شده اند ولی فردا دلشان تنگ می‌شود. اکثر آنها، ساک و چمدان ندارند. یک جعبه مهمات، در برگیرنده ی اسباب و لباسهایشان شده و اکثرشان می‌خواهند، حالا حالاها در جبهه بمانند. تعداد زیادی از نیروها تسویه حساب می‌کنند. کار دارند. مشکل دارند. حاضر نیستند به صورت پیوسته در جبهه بمانند. احتیاج به چند ماه مرخصی دارند. بعضیها هم سختی عملیات و سرما اذیتشان کرده و هنوز کاملا آبدیده نشده اند. با زیر و بم جنگ آشنا نیستند و چند حرکت بی برنامه ی اجتناب ناپذیر عملیات را نمی توانند هضم کنند و تصور می‌کنند همین یک دفعه برای آنها بس است. دیدگاهها مختلف است. عده ای می‌روند و عده ای می‌مانند. بعضیها شرایط [صفحه ۲۱۴] را خوب درک می‌کنند و بعضیها از تفسیر آن عاجزند. ولی غالبا متوجه ی اوضاع هستند و می‌دانند کمبود نیرو در جبهه‌ها را باید تأمین کنند. سختیها و مشکلات باعث ریزش نیرو می‌شود. اما باید محکم بود. نباید اجازه دهیم افزایش مشکلات باعث شکاف در بین رزمندگان و امت خوب شود. بعضیها یک بار جنگیدن و یا سه ماه اعزام به جبهه را کافی دانسته اند و پس از آن دیگر به جبهه نیامده اند. عده ای هم خود را به دست حوادث سپرده اند. آمده اند و مانده اند. گرما و سرما هم در آنها خلل ایجاد نکرده. همه ی ما در همه حال، مورد آزمایش خداوند هستیم. در جنگ و صلح. در عملیات و غیر عملیات. هنگامی که موضوع تسویه حساب مطرح می‌شود، قلب کمی می‌لرزد. شیطان به سراغ انسان می‌آید و تمام دسیسه هایش را به نمایش می‌گذارد. باید مواظب بود. عقل و احساس وظیفه باید تکلیف را معلوم سازند. البته ممکن است لازم باشد تسویه کرد و این گونه نیست که آنانی که از گردان تسویه حساب می‌کنند از اسلام و انقلاب تسویه می‌کنند. آنها می‌روند تا دمی بیاس
ایند و ان شاء الله به زودی شاهد حضور آنها در جبهه خواهیم بود. از طرف دیگر بعضی از این افراد دارای مشاغل حساسی هستند که حضور آنها در پشت جبهه لازمتر است. خیلی‌ها می‌روند. بازار تسویه حساب، داغ است. به زودی متوجه می‌شویم که حدود ۴۰ نفر برای گردان باقی مانده اند. تعداد زیادی از آنها کادر گردان هستند که به دلایل مختلف در گردان بوده و خواهند بود. مرخصی رفتن خون دل شده. هر روز شرایط سخت تری، در نظر می‌گیرند. شاید اعتمادها کمتر شده. در شهر هم مشکلات فراوان است. شیطان و شیطانکها قویتر عمل می‌کنند. مسائل دست و پاگیر زیاد شده. طعنه زنندگان جسورتر شده اند. به راحتی تعیین تکلیف می‌کنند. جنگ را زیر سؤال می‌برند. چراهای گوناگون مطرح می‌کنند. هیچ دلیلی را قبول ندارند. وقتی به شهر می‌روی، داغ دل بیشتر می‌شود. اکثرا دنبال کارهای شخصی خود هستند و توجه [صفحه ۲۱۵] کمتری به جنگ دارند. حتی بعضیها در فکر گذراندن تعطیلات خود در اروپا هستند. عده ای هم آجر روی آجر می‌گذارند. برخی هم پول روی پول. از این طرف جنگ سخت شده و سلاحهای شیمیایی باعث ارعاب مردم شده و از طرف دیگر کمکهای مادی و جنسی زیاد شده و خداوند مردم را بیش از هر زمان دیگر مورد امتحان قرار داده. آدم دلش هنوز به آنهایی خوش است که وقتی رزمنده ای را می‌بینند، گریه می‌کنند و یا در ایثار هر آنچه دارند، دریغ نمی کنند. زنان و مردانی که بدون کمتر تردید، بهترین داراییهای خود را در اختیار مراکز کمک رسانی به جبهه‌های جنگ قرار می‌دهند و باور کرده اند که عزت و شرف ما در گرو همین جنگ است. کسانی که سخنان رهبرشان را بر قلب خود حک می‌کنند و قصد دارند تا آخر بایستند. اگر دیدار پدر و مادر و بستگان لازم نباشد، کمتر رزمنده ای حاضر می‌شود، از این محل روحانی جدا شود و حتی چند روز خود را آلوده ی شهر کند. شهری که هنوز نمی توان برای وضعیت حجاب زنان، نامی پیدا کرد. بد حجاب یا بی حجاب! آخرین مدلها ترانزیت می‌شود و جوانها اسیر گروههای پانکی و میشل و مایکل و.. هستند. دختران با مانتوهای کوتاه سعی در جلب توجه پسرها دارند! شهری که غوغای ارز، بیداد می‌کند. «ویل للمطففین» را فقط در مراسم سوگواری می‌خوانند. اما دیدار مادر خیلی خوش است. حتی برای چند ساعت و یا چند روز. هم صحبتی با پدر افتخارآور است. شوخی با برادر، آدم را به یاد دعواهای داخل کوچه و پشتیبانیهای برادر می‌اندازد. محبت خواهر، دل را آرام می‌کند. اگر اجازه می‌دهند، می‌توان چند روزی داخل خانه پاها را روی پاها انداخت و دراز کشید. باید دوباره آماده شد. تجهیز شد. برای یک عملیات دیگر. فتحی بزرگتر. در هر کجا که باشد. دفاع مقدس سینای شلمچه https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این دوربین مخفی بسیار زیبا توسط تیم خوب نسیما در شبکه نسیم با بازی بینظیر زینب دخترِ شهید مفقودالاثر حبیب الله شیری جعفرزاده تولید و پخش شده. من خودم دلم بدجور لرزید ، شما هم اگه دلتون لرزید هوای بچه های شهدا بالاخص دختربچه هاشونو خیلی داشته باشید ، نکنه شرمنده شهدامون بشیم. خواهر و برادر بزرگوارم ، زندگینامه شهدا و سیره این عزیزان برای همه ی ما درسِ ، شهدا رو وارد زندگیامون کنیم و تاثیرشو به خوبی درک کنیم. این کار زیبا نشون داد مردم ما با هم ظاهر و سلیقه ای عاشق وطن ، امنیت و شهداشون هستند . خدا قوت بابت این کار زیبا و حال خوب کن:
غفلت غفلت قلب از خدا از بزرگترین عیبها و گناهان است هرچند این غفلت در لحظه ای اتفاق افتد، تا آنجا که صاحبدلان، غافل را در حال غفلت، از کفار می‌دانند. چنانکه عطار می‌گوید. هر آنکو غافل از حق یک زمان است در آن دم کافر است اما نهان است اگر آن غافلی پیوسته بودی در اسلام بر وی بسته بودی شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357
تاریخ انقلاب 12.MP3
9.67M
🔰 سلسله جلسات و با موضوع 12 🌀 بررسی دولت ها و وقایع بعد انقلاب جهت روشنگری سیاسی 🎬 جلسه 2️⃣1️⃣ ✳️ ، ( جلسه 3) 🎤 از اساتید مهدویت و پژوهشگر تاریخ معاصر و انقلاب
🔵 نظر سفیر آلمان در مورد رضاشاه بزرگ! 🔰 ویپرت بلوشر سفیر آلمان، در کتاب خاطراتش مینویسد: رضا شاه کلا بیسواد است و بی فرهنگ. نه تنها با هیچ زبان خارجی آشنا نیست، بلکه حتی فارسی را هم به طرز عامیانه ای صحبت می کند، از همان نوع که در کوچه و خیابان می توان شنید و این خود علت آن است که او از هر معاشرتی خود را کنار می کشد. يك خصلت خوب دارد و نود و نه تا بد. 📚 منبع:کتاب سفرنامه بلوشر/نوشته ویپرت بلوشر(سفیر آلمان در ایران) /ترجمه کیکاووس جهانداری/صفحه273 📸 تصویر صفحه کتاب به عنوان کامنت اول بارگذاری شده.
♻️ قابل توجه سلطنت طلبها! 💠 حتی محمد رضا شاه هم فهمیده بود که یک خطر بالقوه برای مردم ایران و جهان حساب میشه، به طوری که در مصاحبه با اوریانا فلاچی میگه: نمیتوانیم بپذیریم کشوری مثلا اسرائیل به زور اسلحه خاک دیگران را به خود منضم کند، ما نمیتوانیم این کار را بکنیم، زیرا اگر این اصل در مورد اعراب اجرا شود ممکن است یک روز در مورد ما به کار رود. ⚜️ پ.ن: هرچند شاه بعدها به خاطر فشار آمریکا و منافع شخصی موضع خودشو در قبال اسرائیل تغییر داد. 📚 منبع:کتاب مصاحبه های اوریانا فلاچی /نوشته اوریانا فلاچی/ترجمه پیروز ملکی/صفحه 17 📸 تصویر صفحه کتاب به عنوان کامنت اول بارگذاری شده.
36.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️ سلسله جلسات کارگاه 13 💠 جلسه 3️⃣1️⃣ ( ادامه بحث مهم مبانی حکومت لیبرال و مقایسه آن با حکومت اسلامی ) 👉👉 بسیار مهم برای پاسخ به جریانات شبه روشنفکری 👉👉👉 💠 این جلسه مبانی عقل بسندگی، علم گرایی، مشروعیت آرای جامعه بحث شد 🎤 🔸انتشار فایلها آزاد و بلامانع است 👌 مبانی ولایت فقیه خود را قوی کنید تا در فتنه های آتی در امان باشید
.......: اميرالمؤمنين (عليه السّلام) در بيست و پنج سال سكوت توطئۀ سقيفه پس از ارتحال رسول اكرم (صلّى الله عليه وآله) مطابق وصيت آن حضرت، اميرالمؤمنين (عليه السّلام) به غسل و كفن و دفن پيغمبر مشغول شد. با انتشار خبر رحلت نبى اكرم (صلّى الله عليه وآله) سران انصار كه به مدينه بازگشته بودند، در سقيفۀ بنى ساعده گرد آمدند و پيرامون آيندۀ خلافت به بحث پرداختند. از سوى ديگر ابوبكر و عمر و ابو عبيدۀ جراح كه از مدتى پيش اتحادى را براى كسب قدرت پس از پيغمبر (صلّى الله عليه وآله) تشكيل داده بودند، درصدد تحقق خواسته هاى خود برآمدند. بنابراين هنوز پيكر مطهّر رسول اكرم (صلّى الله عليه وآله) دفن نشده بود كه خلافت آن حضرت سه مدّعى از سه طيف مسلمانان پيدا كرد. اوّل: اميرالمؤمنين على (عليه السّلام) كه طبق دستور الهى و نص غدير و... از سوى پيغمبر به جانشينى خود معرّفى شده بود. در پذيرش و بيعت با آن حضرت، بنى هاشم و گروهى از برگزيدگان اصحاب نه تنها شك نداشتند، بلكه اصرار مى ورزيدند. دوم: طيف انصار كه به لحاظ يارى كردن پيغمبر در مقاطع حساس دوران رسالتش، براى خود اين حق را قايل شدند كه جانشينى پيغمبر (صلّى الله عليه وآله) بايد در ميان آن‌ها باشد و به همين منظور «سعدبن عباده» رئيس خزرج و بزرگ انصار را در نظر داشتند. سوم: طيف مهاجرين قريشى كه بسيارى از آن‌ها على (عليه السّلام) را به سبب كشتن كسان مشرك خود در جنگ‌ها نمى پذيرفتند، و نيز گروهى از آنان به لحاظ باقى ماندن برخى خصلت هاى تعصبى قومى و قبيله اى نمى خواستند قدرت پس از پيغمبر (صلّى الله عليه وآله) همچون گذشته در قوم او (بنى هاشم) استمرار يابد. با اين وجود، مهاجران به طور اعم با تصريحات پيغمبر نمى توانستند على (عليه السّلام) را كنار بزنند، مگر آن كه كسى از سابقين در اسلام را در موقعيتى مناسب در برابر على (عليه السّلام) مطرح كنند. اتحاد مثلث ابوبكر و عمر و ابو عبيدۀ جراح، در انتظار فرصت مناسب بودند تا خود يكى پس از ديگرى خلافت را به دست گيرند. طيف انصار آغازگر بحث «تعيين خليفۀ پغمبر» شدند. آن‌ها با بهره گيرى از اكثريت خود و ميزبانى ساير مسلمانان، در سقيفۀ بنى ساعده گرد آمدند و سعد بن عباده را كه بيمار بود براى اين امر با خود بردند. سعد در سخنرانى خود به يارى دادن پيغمبر و برترى انصار اشاره كرد و يادآور شد كه به واسطۀ جهاد انصار، دشمنان پيغمبر به زانو درآمدند و اعراب سركش مطيع فرمان آن حضرت شدند. آن گاه گفت: چارۀ كار (تعيين خليفه) را شما بايد بينديشيد، نه ديگران. انصار همگى در جواب گفتند: با نظر تو موافقيم و زمام امور را به تو خواهيم سپرد. پس از گفت و گوهايى، سرانجام گفتند اگر مهاجران زير بار نرفتند و اظهار داشتند ما مهاجران، ياران نخستين پيغمبر و از قبيلۀ او هستيم، و خلافت بايد در بين ما باشد، چه بايد كرد؟ عده اى گفتند: در اين صورت مى گوييم بايد اميرى از ما و اميرى از شما انتخاب شود. سعد بن عباده گفت: اين اوّلين شكست شما خواهد بود. در اين موقع يكى از انصار از قبيلۀ اوس به نام «معن بن عدى» كه با عمر رابطۀ نزديكى داشت، از اين كه امر خلافت به خزرج برسد، بيمناك شد و خود را به عمر رساند و او را از نظر انصار آگاه كرد. از سوى ديگر ابوبكر روز وفات پيغمبر (صلّى الله عليه وآله) در مدينه نبود و به خانه خود در «سُنْح» بيرون از شهر رفته بود. با انتشار خبر رحلت پيغمبر، عمر رحلت حضرت را انكار مى كرد و هر كس را كه از رحلت رسول خدا سخن مى گفت، تهديد به قتل مى كرد و مى گفت: «مردمى از منافقان مى پندارند كه رسول خدا از دنيا رفته است، چنين نيست. او نمرده، بلكه مانند موسى بن عمران كه چهل روز از چشم مردم غايب شده و سپس بازگشت، به نزد خداى خود رفته است. به خدا سوگند كه او باز مى گردد و دست و پاى آنان را كه گمان مى كنند او مرده است، قطع خواهد نمود...! » يكى از اصحاب پيغمبر به نام ابن‌ام مكتوم آيۀ قرآن را بر عمر خواند كه پيغمبر مانند پيامبران گذشته است. اگر او بميرد يا كشته شود، آيا به عقب بر مى گرديد و.... عباس عموى پيغمبر نيز رحلت ايشان را تأييد كرد، ولى عمر نپذيرفت و همچنان تهديد مى كرد و رحلت رسول خدا را انكار مى نمود تا ابوبكر از طريق عايشه يا «سالم بن عبيد» از رحلت حضرت آگاه شد و خود را به مدينه رساند. عمر چون ديد ابوبكر مى آيد ناگهان آرام گرفت و تنها با سخن او بود كه رحلت نبى اكرم (صلّى الله عليه وآله) را باور كرد! به نقلى ابوبكر در حال خطاب كردن به مردم بود كه معن بن عدى نزد عمر آمد و اجتماع سقيفه را به او خبر داد. به هر صورت عمر و ابوبكر به همراه ابو عبيدۀ جراح و معن بن عدى خود را به سقيفه رساندند و در بحث انصار وارد شدند. عمر پرسيد چرا اجتماع كرده ايد؟ يكى گفت: «مى خواهيم براى خود اميرى انتخاب كنيم ما دين پيغمبر را يارى كرده ايم و دشمنانش را سركوب نموده ايم و اينك كه او به جوار حق رفته است، بايد
زعيم و رهبرى براى خود برگزينيم كه حافظ حقوق ما باشد و شرّ دشمنان را برطرف كند. شما مهاجران را در امر رهبرى حقى نيست، زيرا كه مهمان ما هستيد و در جوار ما زندگى مى كنيد و تحت حمايت ما به سر مى بريد». ابوبكر پس از ساكت كردن عمر، شروع به سخن كرد و گفت: خدا رسول گرامى خود را از ميان قريش برگزيد، مهاجران اوّليه به او ايمان آوردند و در همۀ ناملايمات با رسول خدا پايدارى كردند. از اين رو قريش و به ويژه مهاجران براى رهبرى اسلامى اولويت دارند. البته ما مهاجران به فضل و منقبت شما اعتراف داريم. شهر شما هجرتگاه پيغمبر است. شما دين خدا را يارى كرديد و به مهاجران پناه داديد. از اين رو مهاجران در صف اوّل و شما انصار در صف دوم قرار گرفته ايد. بنابراين رهبرى و امارت بايد با ما مهاجران باشد، و شما وزير و مشاور ما باشيد كه بدون رأى و مشورت شما كارى صورت نخواهيم داد. حبّاب بن منذر خزرجى برخاست و رو به انصار كرد و گفت: اى مردم اتحاد شما از هم نپاشد؛ هيچ كس نمى تواند با شما مخالفت كند. مهاجران در خانۀ شما مهمان هستند و شما داراى شوكت و قدرت. شما، انصار دين خدا هستيد اگر اين‌ها رهبرى ما را نپذيرند، ما اميرى براى خود انتخاب مى كنيم و آنان هم اميرى براى خودشان. اگر اين را نپذيرند، آن‌ها را از شهر و ديار خود بيرون مى كنيم. با اين سخنان جار و جنجال زياد به وجود آمد. عمر بن خطاب برخاست و گفت: به خدا قسم دو شمشير در يك نيام نمى گنجد و دو رهبر بر يك امت نمى تواند حكومت كند. حكومت بايد در دست مهاجران قريش باشد كه از قديم شايستۀ اين مقام بوده اند. يكى از انصار پيشنهاد كرد: بهتر آن است كه رهبرى را به نوبت بگذاريم، ابتدا يكى از انصار رهبرى را بر عهده بگيرد و بعد از مرگ او يك تن از مهاجران انتخاب شود. به همين منوال رهبرى امت را دست به دست مى گردانيم تا هم نزاع برطرف شود و هم اگر امير انصارى خواست خلاف كند، مهاجران در برابرش بايستند و اگر امير مهاجر خواست برخلاف رود، انصار مانعش شوند. ابوبكر با بيان اين نكته كه پيغمبر فرمود امامان از قريش هستند، ضمن ايجاد نوميدى در انصار، با زيركى خاصى موفق شد ميان آن‌ها اختلافات سابق را كه به يمْنِ هجرت پيغمبر (صلّى الله عليه وآله) به فراموشى سپرده شده بود، زنده كند و انصار را دچار تفرقه نمايد. از اين رو گفت: اى انصار اگر خليفه و رهبر از ميان شما و «اوسى» باشد، قطعاً خزرجى‌ها و مهاجران در برابرش خواهند ايستاد، و چنانچه «خزرجى» باشد، اوسى‌ها و مهاجران زير بار نخواهند رفت. ابوبكر در اثبات موضع خود گفت: «ما از خويشان پيغمبريم و از شجرۀ نبوت؛ لذا خلافت از آن ماست». در اين وقت بشير بن سعد خزرجى از رؤساى خزرج كه به سعد بن عباده حسادت مى ورزيد، از جاى برخاست و گفت: اى گروه انصار، به خدا قسم هر چند ما در جهاد با مشركان و ترويج دين داراى فضيلت هستيم، ولى اين كار را جز براى خشنودى خدا و اطاعت پيغمبر انجام نداديم. لذا شايسته نيست به مردم فخر بفروشيم... محمد (صلّى الله عليه وآله) از قريش است و خويشان او سزاوارند كه جانشين وى شوند. ابوبكر كه ديد تيرش به هدف نشست، در پى اين سخنان گفت: اينك عمر و ابو عبيده اين جا حاضر هستند با هر كدام كه بخواهيد بيعت كنيد. عمر و ابو عبيده هماهنگ گفتند: به خدا قسم با بودن چون تو، هرگز ما به چنين كارى تن در نخواهيم داد. اسَيد بن حضير رئيس قبيلۀ اوس با مشاهدۀ اين وضع و شنيدن سخنان ابوبكر و بشير بن سعد، در جمع اوسيان گفت: به خدا قسم اگر خزرجيان يك مرتبه حكمران شما شوند، اين برترى را بر شما ادامه خواهند داد و تثبيت مى كنند و هرگز اجازه نخواهند داد تا اوسيان سهمى در آن داشته باشند. بنابراين برخيزيد و با ابوبكر بيعت كنيد. آن گاه اوسيان همگى برخاستند و با ابوبكر بيعت كردند. بنا به قولى بشير بن سعد (پسر عموى سعد بن عباده) پس از آن سخنان، از روى حسادت، به سوى ابوبكر رفت و اوّلين كسى بود كه با او بيعت كرد. اوسى‌ها كه چنين ديدند، روى رقابت سابق (كه با سخنان ابوبكر احيا شده بود) در پى او هجوم آوردند و با ابوبكر بيعت كردند. گروهى از خزرج نيز كه تحت نفوذ بشيربن سعد بودند و يا تحت تأثير سخنان او قرار گرفتند، نيز با ابوبكر بيعت كردند. هجوم انصار فريب خورده براى بيعت با ابوبكر چنان بود كه بشير بن سعد خود را سريع تر از عمر و ابوعبيده به ابوبكر رساند و سعدبن عباده بيمار، نزديك بود در اثر ازدحام مردم لگدمال شود. وقتى كار بيعت ابوبكر قطعى شد، گروهى از انصار گفتند ما به جز على (عليه السّلام) با كس ديگرى بيعت نخواهيم كرد؛ اما صداى آن‌ها در هياهوى جمعيت گم شد و ديگران به آن توجه نكردند. سپس ابوبكر را به سوى مسجد آوردند تا ديگران نيز با او بيعت كنند. عمر كمر خود را بسته بود و پيش روى جمعيت مى دويد و شعار مى داد: توجه كنيد! مردم با ابوبكر بيعت كردند. آن گاه با فرياد تكبير وارد مسجد شدند. [۱] د. على (عليه السّلام) و عب
اس، عموى پيغمبر كه به غسل دادن پيغمبر مشغول بودند، صداى تكبير را از مسجد شنيدند. اميرالمؤمنين (عليه السّلام) پرسيد: اين هياهو چيست؟ عباس گفت: هرگز چنين سابقه نداشته است. «براءبن عازب انصارى» هراسان درِ منزل پيغمبر را كوبيد و فرياد زد: اى گروه بنى هاشم! مردم با ابوبكر بيعت كردند. بنى هاشم با تعجّب گفتند: مسلمانان بدون ما كه نزديك ترين كسان پيغمبر هستيم، كارى انجام نمى دادند. عباس گفت: به خداى كعبه قسم آنچه را نبايد بكنند، كردند! مهاجران و انصار ترديدى نداشتند كه خلافت نصيب على خواهد شد. [۱] ---------- [۱]: . نگاه كنيد به: الامامة و السياسة، ابن قتيبۀ دينورى، ج ۱، ص ۱۲ تا ۱۷ و تاريخ يعقوبى، ج ۲، ص ۱۲۳ و تاريخ طبرى، ج ۳، ص ۲۱۸ تا ۲۲۳ و شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج ۲، ص ۳۷ به بعد و كامل بهايى، ج ۲، ص ۹۰ تا ۹۸ و در منابع متأخّر نگاه كنيد به: اجتهاد در مقابل نص، ص ۴۳ تا ۵۵ و سيرۀ علوى، ص ۱۲ تا ۱۵ و عبد الله بن سبا، ج ۱، ص ۹۸ تا ۱۱۶ و اسرارسقيفه، ص ۱۷۴ و زندگى دوازده امام، ج ۱، ص ۲۷۶ به بعد. [۱]: . تاريخ يعقوبى، ج ۲، ص ۱۲۴ و عبد الله بن سبا، ج ۱، ص ۱۱۶ و نقل براء بن عازب را در كتاب بيت الأحزان مرحوم حاج شيخ عباس قمى، ص ۸۳ ببيند. تشیع ✍️استاد محمد حسین رجبی https://eitaa.com/zandahlm1357
آیا میدانید؟ @zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🔴 ترسناکترین ابر موسمی جهان مربوط به ابر قفسه ای یا سونامی که شهروندان استرالیا را وحشتت زده کرد. این اتفاق نادر و عجیب برای ساکنان نیو ساوت ولز افتاد./ عجائب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا حالا آتشفشان این شکلی دیده بودین...؟!😳 فوران آتشفشان کوه در سوماترای ابر خاکستر داغ را تا پنج کیلومتر به هوا فرستاد.
عظمت خداوند متعال ابر خوشه «لانیکا» ۵۲۰ میلیون سال نوری قطر دارد و شامل ۱۰۰ هزار کهکشان در همه جهات است! نقطه ی کوچک کهکشان راه شیری با میلیارد ها ستاره است!/ عجایب