eitaa logo
برداشت‌ها
572 دنبال‌کننده
60 عکس
22 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
صدا‌های ناشناس هر رئیسی، به جای"سخن مخالفان" بهتر است به"سخنان مخالف" گوش‌دهد و هیچ نداند که این صدا از کدام "حنجره" برآمده است. صداهای ناشناس، "معنا" را بهتر منتقل می‌کنند. اشتباه رئیس‌ها از همین جا آغاز می‌شود که نام گوینده‌ها را به سخن سنجاق می‌کنند. این نام‌ها چشم و گوش آنان را به خطا می‌افکنند. ۱۴۰۰/۴/۱۴ سید زین‌العابدین صفوی @zeinoddin43 اینستاگرام: seyed_zeinolabedin_safavi
حقیقت یا "مزاج"(!) رئیس‌ها وقتی کتاب می‌خوانند تنها "خطرجاسوسان" را نخوانند، گاهی هم نگاهی به کتاب "هنرچاپلوسان" بکنند. برای یک رئیس، "چاپلوس‌" از "جاسوس" خطرناک‌تر است. زیرا جاسوس چهره خود را می‌پوشاند و چاپلوس چهره"واقعیت" را. چاپلوس "مزاج‌شناس" است و دلخواسته‌های پنهانیِ رئیس را استخراج می‌کند و بر آن لعاب حقیقت می‌زند و تحویلِ رئیس می‌دهد.از این رو رئیس‌ها باید مزاج خود را به مزه‌های شیرین عادت ندهند و از زبان‌های پرچرب پرهیز کنند! ۱۴۰۰/۴/۱۸ سید زین‌العابدین صفوی @zeinoddin43 اینستاگرام: seyed_zeinolabedin_safavi
اگر وزیری "توهین" می‌کند، وکیلی سیلی می‌زند، معاونی بی‌ادبانه می‌نشیند، مسئولی عضوی را ازجلسه بیرون می‌اندازد، مطمئن باشید همین آدم‌‌ها تنها با زیردستان و ضعیفان این‌گونه عمل می‌کنند.رفتارشان در برابر بالادستی‌ها بسیار تماشایی است! اینان، "دوچهره‌"های واقعی‌اند.چهره‌ای اًخمگین رو به پایینی‌ها، و چهره‌ای متبسم‌ رو به بالایی‌ها دارند. "اّشِدّاءُ علی‌الضعفاء و رُحَماءُ للاقویاء"! بارها مشاهده کرده‌ام، کسی که با زیر‌دستانش، بسیار درشت و زشت سخن می‌گوید، حتماً پشتش به پشتیبانان بالاتر گرم بوده و در نزد آن "زَبَردستان" بسی خوار و زبون ظاهر می‌شود و به پشتوانه همان سِفلگی است که جرات می‌کند به آسانی بر سر "زیرمجموعه" خود، نعره بکشد. عربده‌های:"برو‌گم شو"،"خفه‌شو"، "غلط‌کردی"، به برکت همان نامه‌های"فدایت شوم" تولید‌ می‌شود و این بی‌ادبی‌ها، با تکیه بر همان ادبیات چاکرانه‌ و بی‌نمک رخ می‌دهد. گویند تاریخ همین بوده و هست ولی به‌گمانم به تازگی بعضی‌از این دیکتاتورهای روبه پایین، آن چنان‌ شورِ خودشیرینی ‌را درآورده‌اند که رفتارشان حتی برای چاپلوسان‌نیز چِندش‌آور شده است! اما همچنان بزرگترین گناه، به گردن رئیس‌هایی است که زبان چرب را دوست دارند و این دیکتاتورهای حقیر را در دامن خود تولید‌ و تکثیر می‌کنند. ۱۴۰۰/۴/۲۷ سید زین‌العابدین صفوی @zeinoddin43 اینستاگرام: seyed_zeinolabedin_safavi ؟ ؟                        
غدیر یک جشن خاندانی نیست."امام"چون شایسته است، منصوب می‌شود نه چون منصوب است شایستگی می یابد.خدایی که خود به "عدل" و "اهلیّت در امانت" امر می‌کند، هرگز شایسته را وا نمی‌گذارد و برای هیچ مصلحتی"خوب" را بر"عالی" ترجیح نمی‌دهد.مهمترین پیام غدیر توجه به همین شایستگی است توجه به سابقه ایمان، جهاد و ایثار است. همه می دانیم که انتصاب و معارفه غدیر به تصدی منجر نشد و حضرت علی(ع) هیچگاه بر اساس حدیث غدیر به خلافت نرسید، پس جشن غدیر جشن آغاز قدرت نیست بل جشن لیاقت‌است و نشان می‌دهد که "کسب لیاقت" از "کسب قدرت" ازشمندتر است و شیر اگر در زنجیر هم باشد باز همچنان شیر است! جشن غدیر یک نزاع تاریخی نیست. اکنون غدیر، نمی‌خواهد و نمی‌تواند تاریخ‌ما را عوض کند اما می‌خواهد و می‌تواند سیاست ما را درست کند. می‌تواند در زندگی و گزینش‌های امروز و فردای ما اثر بگذارد و توجه ما را به سوی شایسته‌تر‌ین‌های هر زمان جلب کند. در غدیر ، پیامبر(ص) با "مردم" سخن می‌گوید. یعنی تا مردم‌ نخواهند، بهترین انتصاب‌‌ها بی‌اثر و بهترین‌منصوبان‌ بی‌اختیار می‌شوند.(لا رای لمن لا یطاع) علی(ع) بزرگترین صاحب امتیاز غدیر ، و به یقین، غدیری‌تر از همه ما است. خود ان حضرت با غدیر و غیر غدیری‌ها چه‌کرد؟ آیا شیوه آن حضرت را در این خصوص شناخته و به کار بسته‌ایم؟ راستی! اگر پس از رحلت رسول خدا(ص) مسلمانان، غدیر را پاس می‌داشتند و علی(ع) را بر اساس آن‌حدیث بر مسند خلافت می‌نشاندند، ما امروز با او چه می‌کردیم؟ آیا جز همان کاری که اکنون با او و نهج‌البلاغه‌اش می‌کنیم؟ ۱۴۰۰/۵/۶ سید زین‌العابدین صفوی @zeinoddin43 اینستاگرام: seyed_zeinolabedin_safavi ؟
شعری برای آزادی از ویکتور هوگو ترجمه، نصرالله فلسفی (با تلخیص) "به چه حق پرندگان را در قفس می کنید؟ به چه حق این داستان‌سرایان را از بیشه‌ها و چشمه‌ها می‌ربایید ؟ به چه حق جان شیرین را از این موجودات زنده می دزدید؟ ...این مرغان بی آزار به کدام جرم باید با آشیانه و جفت خویش گرفتار زندان تو باشند؟ ...چه‌کسی می‌داند که سرنوشت آنان را با سرنوشت ما چه رابطه ای است ؟ ... وقتی که گنجشک و قناری و بلبل... را پشت میله‌های آهنین محبوس می‌کنید ٬ آیا نمی‌ترسید که نوک خونین آن‌ها، از پس سیم‌های قفس به جان شما رسد؟ از عدل خدا غافل نباید بود. هرجا که اسیری فریاد و فغان کند ٬خدای جهان نگران است کلید باغ را به مرغان زندانی باز دهید.بلبلان و چلچلگان را آزاد کنید.کفاره‌ بدی‌هایی‌که بر پرندگان روا دارید، بر گردن ارواح شما خواهد بود . میله های سیاه زندان از سیم‌های زرین قفس ریشه می گیرد و مرغدان شوم ما در باستیل‌های هراس انگیز است . هرچه از آزادی مرغان بگیریم ٬ تقدیر عادل،‌ از آزادی ما خواهد گرفت. اگر گرفتار ستمکارانیم ٬ از آن است که خود ستمگریم! ای فرزند آدم! با آن‌که اسیری در خانه داری به چه حق توقع آزادی داری؟ ...تو از ستمگر می‌نالی؟! این ناله مایه شگفت من است!" ۱۴۰۰/۵/۱۰ سید زین‌العابدین صفوی @zeinoddin43
جعبه سیاهِ دولت‌ها من در باره "سیاست" و "قدرت"، جز سطرهایی سفید(!) چیزی نخوانده‌ام. اما این اندازه می‌دانم که این تاریک‌خانه‌، بسیار "تو در تو" است. چهره یک قدرت سیاسی را نه از روبرو و نه از کنارش، بلکه از پشت سرش، و از فاصله‌ای مناسب می‌توان شناخت. در "ماه عسل" دولت‌ها سخنی جز شیرینی نیست و در مراسم خدا حافظی نیز که شبیه"دادگاه طلاق" شده است(!) جز تلخی نیست. برای داوری نهایی، باید زمان بگذرد و حجاب محبت‌ها کنار رود و غبار کینه‌ها فرو بنشیند. مُهر‌های محرمانه، از روی نامه‌ها و اسناد برداشته شوند و اخبار امنیتی به صورت گزاره‌های تاریخی درآیند، تا تاریخ بتواند "جعبه سیاه" یک دولت را رمزگشایی کند. آن هم به این شرط که تاریخ را نیز تنها همین قدرتمداران ننویسند! ۱۴۰۰/۵/۱۹ سید زین‌العابدین صفوی @zeinoddin43 اینستاگرام: seyed_zeinolabedin_safavi
هر اندازه که حسینی شدن، برای ما دشوار است، یزیدی شدن، بلکه "یزید شدن" آسان است. یزیدی که با امام حسین(ع) درآویخت یک ظالم و غاصب سیاسی بود. در جایگاه شایستگان نشسته بود و به زور از دیگران بیعت می‌گرفت. بیعتی برخلاف یک پیمان‌ ‌نامه رسمی. یزیدی ‌که امام حسین(ع) از او سر پیجید در همین‌حد بود و هنوز جنایت کربلا، قتل‌عام مدینه و آتش زدن کعبه را در پرونده خود نداشت. تا این درجه از "یزید شدن"، گناه کوچکی نیست و کافی است که امام حسین(ع) را تا مرز شهادت بشوراند. ما زورگویی سیاسی را دست‌کم‌ می‌گیریم درحالی که ظلم سیاسی پایه و اساس ظلم‌‌های جنایی است. ۱۴۰۰/۵/۲۱ سید زین‌العابدین صفوی @zeinoddin43 اینستاگرام: seyed_zeinolabedin_safavi (ع)
اتهام (ع) هیچ بی‌گناهی را بی‌بهانه نکشته‌اند. بویژه حسین بن علی(ع) را هیچ‌کس و هرگز نمی‌توانست "بی‌توجیه" و "بی‌اتهام"از میان بردارد. دستگاه یزید، در برابر امام حسین(ع)، رقیبی قوی‌تر و مقدس‌تر نیاز داشت. و چه چیزی بالاتر از دین جدش! گفتند حسین از حاکمیت اسلام "خارج" شده و در میان امت پیامبر تفرقه و فتنه بپا کرده‌ است. اما چگونه این اتهام، کارگر شد؟ معاویه در طول ۴۲ سال توانسته بود،"حکومت" و "وحدت" را به طور مطلق مقدس بکند و این دو وسیله را در جای هدف( حقیقت وعدالت) بنشاند، در چنین فضای فکری، "تشکیلات"و "جماعت" آن‌چنان معصوم می‌شود که حتی خود پیامبر(ص) نیز اگر در برابر آن قرار گیرد متهم می‌شود‌. چنین فرهنگی بود که امام حسین را در برابر منافقان و ظاهرگرایان تنها گذاشت. ۱۴۰۰/۵/۲۸ سید زین‌العابدین صفوی @zeinoddin43 اینستاگرام: seyed_zeinolabedin_safavi۵
دانشمندی که خامه‌اش جادو بود و انسان را به آسمانِ آرمان می‌بُرد، استاد محمد رضا حکیمی نگران بود که مبادا به جای جامعه "قرآنی"، از جامعه "قارونی" سر برآوریم. او می‌گفت تا مزه "عدالت" را به مردم نچشانده‌اید، مزه "شریعت"، در کامشان شیرین نخوهد بود. افسوس که آن‌چه که او می‌خواست ناشدنی شد! روحش شاد. ۱۴۰۰/۶/۱ سید زین‌العابدین صفوی @zeinoddin43 اینستاگرام: seyed_zeinolabedin_safavi
زیارت‌‌نامه یا سیاست‌نامه؟ در این دو هفته، برخی نویسندگان در شگفت شده‌ یا برآشفته‌اند که چرا برای امام خمینی(ره) زیارتنامه ساخته‌اند. برخی نیز در مقام دفاع برآمده و به زیارتنامه‌های انبوهی از امامزادگان و امام نزادگان دست یازیده‌اند که چرا اینان زیارتنامه داشته باشند ولی امام خمینی نداشته باشد؟! به گمانم، نه آن تعجب و اعتراض جایی دارد و نه این دفاع. ما آن‌چنان مساله فرهنگی خود را گم کرده‌ایم که حتی جای تاسف‌های خود را هم نمی‌شناسیم. تاسف واقعی آن‌جاست که می‌خواهیم عظمت یک شخص را از روی سنگ قبر و چند سطر زیارتنامه بشناسیم و به جای آن‌که از روی "زندگی"او داوری کنیم از روی مرگ‌ و مدفنش قضاوت بنشینیم و گنبد و بارگاه را نشانه پیروزی و عاقبت به خیری بدانیم و بی‌نشانی را نشانه شکست و بدبختی! آیا نمی‌دانیم که گنبد و مناره، رواق‌های پر از کاشی و نقاشی، و زیارت‌نامه‌های چند زبانه، نه حقی را باطل می‌کند و نه بالعکس؟ "حقانیت" را نه با کاخش می‌شناسند‌، نه با کوخش.زیرا حقیقت، خود نور است‌ و از هر بُرج و تبرّجی بی‌نیاز. امام خمینی(ره) نزدیک ۹۰ سال زندگی کرد. درس داد، کتاب‌نوشت، شاگرد پرورد، انقلاب کرد، حکومتی برانداخت، حکومتی ساخت و خود بیش از ده سال حکم راند، سخن‌گفت، بیانیه‌ نوشت، موضع‌‌گرفت و... آیا این نشانه‌ها کافی نیست که شخصیت ایشان را نشان دهد؟ آیا نیازی است که چنین شخصیتی را با یک زیارت‌نامه عربی و‌گنبدی مجلل معرفی کنند؟ سنگ‌های‌قبر‌ و گنبد و بارگاه، ساخته وارثان و هواخواهان است و بیش از آن‌که‌ نشانه‌ رفتگان باشد نشانه‌ ماندگان است. و تعجب و تاسف واقعی همین است که می‌خواهیم راهبران دینی و سیاسی را نه از روی سیاست‌‌نامه‌ها و وضعیت کشورشان، بلکه از روی زیارتنامه، گنبد و بارگاهشان بشناسیم و بشناسانیم!! ۱۴۰۰/۶/۱۳ سید زین‌العابدین صفوی @zeinoddin43 اینستاگرام: seyed_zeinolabedin_safavi
ابوذر خراسان دیروز یکی از صادق‌ترین نویسندگان ایران، چشم از جهان فروبست. استاد حاج حیدر رحیم‌پور. روحش شاد باد. من در دوران جوانی‌‌ام با قلم خراسانی‌او آشنا شدم. در روزنامه خراسان و کیهانِ آن روز- که شهید شاهچراغی سردبیرش بود، یاددشت می‌نوشت. جذاب‌ترین نوشتار او برای من، کتابچه‌ای بود از او در نقد بحارالانوار. به لطف رفاقتی که با جناب حسن‌آقا رحیم پور‌‌‌ داشتم به آن پدر طوفان‌دیده نیز نزدیک‌شده بودم و دوستان زیادی را با او دمخور کردم..کاشانه باصفایش در خیابان سناباد مشهد که از دهه ۳۰ پایگاه نویسندگان‌ مبارز بوده، در دهه ۶۰ نیز جایگاهی برای نشست‌های آزاد علمی ما بود و شب‌های پنجشنبه اساتید برجسته ای چون استاد واعظ‌زاده خراسانی و دکتر‌خواجویان، طلاب نواندیش را تفسیر و تاریخ می‌آموختند و حاج حیدر نیز دریای دانش خود را با فروتنی در اختیار لب‌های تشنه ما می‌نهاد. هر جمله آن گفتارها بسی مغتنم و گرامی‌ بودند.از قرآن و نهج‌البلاغه‌ تا رمان و روایت، از مکتب‌های ادبی و سیاسی تا خاطرات عجیب، از انجمن حجتیه، از کانون نشر حقایق، از مجمع احیاء تا جبهه ملی و‌نهضت آزادی، از رفیق‌های چپ و راستش، از استاد محمد تقی شریعتی، و دوست صمیمی‌اش دکتر شربعتی، از طاهر احمدزاده، تا مطهری، از هاشمی نژاد و آقایان خامنه‌ای و واعظ طبسی. از فیلسوفانی چون سید جلال آشتیاتی تا بزرگان‌معارف(مکتب تفکیک) از حکیمی‌ها، سیدان‌ها، مرواریدها و.استاد معروفشان شیخ مجتبی و از انبوه کتاب‌ها و منابع مکتوب معجونی پرمایه و شهدی گوارا در کام ما می‌ریخت. ادبیات ژرف و انتقاد‌های طنز امیز و گاهی زهرآلودش(!)، مرحوم دکتر شریعتی را مجسم می‌کرد. پس از سال ۶۷ که به جبر روزگار، بنده پس پنج سال از مشهد به قم‌ مهاجرت کردم آن حلقه زرین از هم گسیخت و اختلافات فکری‌ پس از سال۶۸ و ۸۸ آن جمع را به هفتاد دو ملت تقسیم کرد. آن مرحوم دروس حوزوی را تا بالاترین سطوحش خوانده بود ولی تن به لباس روحانیت نداد. شبی از آن‌شب‌ها علت را از خودش پرسیدم و او با پاسخی کوتاه برای همیشه قانعم کرد: گفت: "نپوشیدن لباس ویژه، دلیل نمی‌خواهد بلکه پوشیدنش دلیل می‌خواهد(!) هیچ‌یک از پیغمبران و امامان لباس ویژه نپوشیدند و همه، هم‌لباس مردم زمانه بودند به گونه ای که غریبه‌ها آن بزرگواران را از مردم معمولی بازنمی‌شناختند" از دوره مصدق، بسیار می‌گفت و خود از فعالان بی‌باک نهصت ملی بوده و در این راه فداکاری‌ها کرده بود ولی به گمانم شخصیت امام خمینی‌(ره) بود که میان او و روشنفکران فاصله انداخت. بویژه در جنگ تحمیلی، که او عاشقانه از گفتمان امام(ه) حمایت می‌کرد و از اول تا آخرین روزهای جنگ، چهار فرزندش را همزمان و مستمر به نوک حمله‌های جبهه می‌فرستاد و از زخم دلبندانش ابرو خم نمی‌کرد بویژه آن‌گاه که حمیدش.در عملیات کربلای ۴ در نزدیکی نهرخین شهید شد وپیکرش به دست دشمن افتاد. در ذهن من حاج حیدر آقا از صادق ترین عدالت‌خواهان ایران بود و با مدعیان سیاسی عدالت و انقلابیگری تفاوت‌های بنیادی داشت. آزاد زیست و آزاد اندیشید و غنای روحی خود را با هیچ نام و نانی عوض نکرد. از دین و دولت‌ نان نخورد و از متحجران، مفتخواران و نفتخواران فاَصله گرفت در زمان طلبگی خود شهریه نمی‌گرفت و از فرزند حوزوی‌اش نیز تا حدی حمایت کرد‌ که نیازمند وجوهات شرعی نباشد.و بر این باور بود که اگر دست طلبه به سوی دیگران "دراز" باشد زبانش "کوتاه" خواهد بود. سابقه دوستی‌اش را با مقامات بالای کشور، فدای مادیات و ریاست نکرد و برای خود کیسه‌ای ندوخت و بل کیسه و سفره‌اش را کوچک‌تر نیز کرد. برای آن‌که زبانش آزاد باشد دست‌ و پای خود را به هیچ سازمانی نبست و اشتغال آزاد (کشاورزی) را به هر مقام اداری و سیاسی ترجیح‌ داد. در عین بی نیازی، ابوذ وار زیست و توانست با زبانی تیز تر ازتیغ از آن‌چه حق می دانست دفاع کند. و به هرآنچه باطل می شمرد بتازد.دفاع جانانه‌اش از کلیت نظام جمهوری اسلامی نیز هرچه بود از روی ایمان بود و بی‌چشمداشت.نه مانند برخی از "این دغل دوستان که می بینی مگسانند دور شیرینی" روحش شاد.و یادش گرامی باد ۱۴۰۰/۶/۲۰ سید زین‌العابدین‌صفوی @zeinoddin43 اینستاگرام: seyed_zeinolabedin_safavi
ما، افغانستان و همه جا اگر برادران افغان هم با یکدیگر آشتی کنند ما ایرانی‌ها با خودمان آشتی نخواهیم کرد و حتماً کوره دیگری دست وپا خواهیم کرد تا در آن بدمیم. در کشور ما دوقطبی سیاسی آن‌چنان به "کینه سیاسی" تبدیل شده است که، بر سر همه چیز اختلاف است و بر سر هیچ چیز، حتی "بقای ایران" اتحاد نیست. هر طرف دوست دارد رقیب را نیست و نابود کند حتی به بهای نابودی کشور. دو قطبی کین‌توزانه رخدادهای خارجی را نیز در فضای ایران، دورنگ ظاهر می‌کند. انتخابات امریکا که یادتان نرفته است؟ در ایران بیشتر از خود امریکا دوقطبی ایجاد شده بود.در جنگ آذربایجان و ارمنستان، در باره احیای جاده ابریشم وگسترش همکاری‌های ایران باچین و روسیه، یا حمایت ایران از حزب‌الله و حشد‌الشعبی، بشار اسد، در داخل ایران دعوای "حیدری-نعمتی" راه می‌افتد‌. حتی در باره نوع واکسن، جناح‌بندی شکل می‌گیرد. نمونه تازه‌ اش رویداد‌های تازه افغانستان است. اگر نظام سیاسی ایران هواخواه پنجشیر می‌شد، دسته بندی کنونی در ایران ضربدری شده بود و بسی از هواداران کنونی پنجشیر شعار ساخته‌ بوند که "نه پنجشیر نه افغان جانم فدای ایران"(!) و برعکس صدا وسیما، نماز‌های‌جمعه، تریبون‌ها و تابلو‌های رسمی پُر‌ شده بود از آیات مقاومت و روایت‌های ظلم ستیزانه و "هیهات مناالذله" و عکس‌های مشترک احمدشاه مسعود با شهید سلیمانی. این دو تیرگی داخلی، فراگیرتر نیز می‌شود و در همه جای کشور و رده‌های گونه گون خود را نشان می‌دهد. از سطح وکیل‌های مجلس و وزیرهای دولت گرفته تا سطح مدیران مدارس و مُبصرهای کلاس‌ها، همه را تقسیم بر دو شده‌اند.و اکنون با یکدست شدن قدرت، این دو تیرگی به تقابل ملت- دولت تبدیل شده‌‌ است. انتخابات نشان داد که یک قطب در خانه نشستند و از اصلاح طلبان نیز عبور کرده و آنان را "استمرار طلب" می‌خوانند و بگو مگوهای آنها را جنگ زرگری می‌دانند. ظاهراً برای این نقطه توقف و استراحت و یا ماه‌های حرام(!)دیده نمی‌شود. گویی کشور همیشه در حال تبلیغات و تخریبات انتخاباتی است. این فلاکت فرهنگی، یکباره سامان‌ نمی‌یابد، در طول زمان آمده و در زمانی طولانی خواهد رفت. البته اگر بزرگتر‌ها بخواهند. ۱۴۰۰/۶/۲۳ سید زین‌العابدین صفوی @zeinoddin43 اینستاگرام: seyed_zeinolabedin_safavi