eitaa logo
یادداشت‌💌✍
351 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
99 ویدیو
13 فایل
📚۱عملکرد بانوان راوی‌شیعه عصر ابناء الرضا(ع) ۲روش‌های آموزش صید مروارید علم ۳زمزمه‌ قلب من ۴بر دین‌حسین علیه‌السلام ۵ره‌آورد پژوهش۲ ۶تاریخگذاری روایات وحی ✍️نجمه‌صالحی: نویسنده و پژوهشگر، مدرس‌حوزه و دانشگاه سایت شخصی 🌐https://zemzemh.ir/
مشاهده در ایتا
دانلود
زمین بی‌قرار بی‌قراری‌هایش همه را تکان داد. چه بی‌خبر آمد اما تکان‌دهنده و ویران کننده. در سکوت آمد. تیک تاکِ زلزله، تیک تاکِ ساعت را ساکت کرد، آوای لای‌لای مادران در ویرانه‌‌ها مدفون ‌شد. گاهی غافلیم از هم، از خود، کسی چه می‌داند شاید این غم و محنت از غفلت ما ست! غفلت، بی‌قرار کرد زمین را! با صد ریشتر ناباوری، عشق و امید، اصلا تمام آرزوها مدفون شدند زیر خروارها خاک! استاد شفیعی کدکنی: «از زلزله و عشق خبر کس ندهد آن لحظه خبر شوی که ویران شده‌ای...» ✍️نجمه صالحی ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
🔰۱۹بهمن ماه۱۴۰۱، نخستین گعده یادداشت‌خوانی اعضای تحریریه مجتهده امین در خبرگزاری حوزه برگزار شد. 🔗لینک تصاویر https://b2n.ir/t90538 @AFKAREHOWZAVI
یادداشت‌💌✍
مسجد معجزه دوم عصاره هستی در کافه کتاب، دیدمش‌. پیشنهاد دادم در فضای باز بنشینیم، سفارش نوشیدنی داد
ماجرای گعده و خبرگزاری ✍🏻 زهرا کبیری پور ماجرا از آنجا شروع شد که دو نفر از عزیزان تحریریه در ذیل یادداشتی با محوریت مسجد، تلویحا اشاره‌ای به کافه رفتنِ دو نفره‌ی خود و گپ و گفت‌شان کرده بودند... و خوب این موضوع دلِ اعضای تحریریه را قلقلک داده بود لذا در یک عملیات انتحاری از مدیر تحریریه که از قضا یکی از همان دو نفرِ خاطی بود، تقاضا نمودند که آقا پس ما چی؟! ایشان که مثل همیشه دست به اسلحه بودند، فرمودند: چرا که نه! بفرمایید درخدمت باشیم... یک به یکِ حسرت خورندگان خودی نشان داده و گفتن من من... آمار که بالا رفت، موضوع جدی‌تر شد و از ما قول گرفته شد که برای چهارشنبه وقت خود را خالی کنیم... ما نیز خالی نمودیم... اما از کجا و چگونه و چطورش هیچ اطلاعی نداشتیم! تا اینکه چند روز بعد پیامی ارسال شد با این محتوا که قرار است جمعی از بانوان تحریریه‌ی مجتهده امین در خبرگزاری حوزه به میزبانی آقای صدرایی دور هم جمع شده و گل گفته و گل بشنوند. خوب اسم خبرگزاری که آمده اولین چیزی که به ذهن متبادر شد، یک جلسه‌ی رسمی و خشک بود، اما از آنجا که هرچه از دوست رسد نیکوست، جمعی از خواهران اعلام حضور کردند و جمعی از خواهران ساکن قم ابراز حسرت کرده و مانند خواهران شهرستانی به دسته‌ی حسرت خورندگان گِرویدند. روز موعود فرا رسید و از تعداد افرادی که اعلام حضور کرده بودند تنها سه نفر سر وقت و یک نفر با تأخیر شرکت کردند که با مدیر مجموعا شدیم پنج نفر. ابتدای جلسه که چهارنفری بودیم کمی گل گفته و گل شنیدیم و به یک یادداشت بسیار زیبا گوش جان سپردیم! و در حضور آقای رکوردر قلمیِ مشکی که روی میز جا خوش کرده بود به نقد و بررسی آن پرداختیم و در ادامه گوشِ جان سپردیم به یک نوشته‌ی طنز بسیار زیبا و وزین که برکت فراوانی در پی داشت. چون در اثنای خوانش آن، نفر پنجم گروه شرفِ حضور یافتن و در اثناتر جناب آقای صدرایی تشریف‌فرما شده و بسی حسرت خوردند که چرا از اول یادداشت را نبودند. البته ما خیال‌شان را راحت کرده و گفتیم نگران نباشید عصر دود که نیست! فی‌الفور در ایتا برایتان ارسال می‌کنیم. ایشان از این دیدار ابراز خرسندی نموده و بسیار از این گردهمایی استقبال کردند و از حضار خواستند که به معرفی خود بپردازند. خانم مدیر شروع به معرفی خودشان کردند که در اثنای آن آقای علیزاده نامی نیز به جمع ما پیوستند که ما در ادامه متوجه شدیم، ایشان از یادداشت نویسان تراز هستند... ادامه‌ی معرفی دوستان با مشایعت آقای عکاس که از زمین و زمان عکس می‌گرفتند و آقای رکوردر که همه را ضبط می‌کردند و حضور مدیر عصر زنان ادامه داشت که ناگهان خبر رسید که آقای صدرایی باید این جلسه را ترک کرده و به جلسه‌ی دیگری بروند. ایشان در پایان اضافه کردند که چون اینجا متعلق به حوزه است خانه‌ی دوم شما خواهران طلبه بوده و شما هر وقت که دوست داشتید می‌توانید با هماهنگی قبلی تشریف بیاورید و از محیط اینجا برای گعده‌های خود استفاده کنید و در پایان‌تر نیز به هرکدام از ما دفترچه‌ی یادداشتی با آرم بزرگ خبرگزاری! اهدا کردند. ولی آیا جلسه در اینجا پایان یافت خیر... بعداز بدرقه‌ی آقای صدرایی و علیزاده و آقای عکاس، عذر آقای رکوردر را نیز خواسته و به گفتگو و یادداشت خوانی خود ادامه دادیم و خطاب به مدیر محترم فرمودیم آیا آن قراری که شما رفتید و شعله‌ی این قرار را روشن کرده بود نیز اینگونه بود!!؟ ایشان فرمودند خیر لذا ما نیز فرمودیم باید ما را به مکان مورد نظر در آن یادداشت که ختم به اینجا شد ببرید... و جای دوستان خالی بعد از اقامه‌ی نماز جماعت در قسمت حسینیه‌ی مسجد (ذکر شده در یادداشت دوستان) که ثواب کمتری داشت! به کافه‌ی مذکور رفته و آنجا را با حضورمان مزین نمودیم و کافه را به خواندن یادداشت و شعر زیبا مهمان کرده و بعد از خالی کردن مقادیری از جیب مدیر عزیز تحریریه مکان را به مقصد خانه‌هایمان ترک کردیم. خلاصه که جای تمام آن‌هایی که گفته بودند می‌آیند اما نیامدند و جای حسرت خورندگان خالی... اما در پایان ذکر چند نکته را الزامی می‌دانم: با حضور آن آقای رکوردر که از ابتدای جلسه با ما بود و آقای عکاسی که ما را همراهی می‌کرد، منتشر شدن چنین خبر کوتاهی از خبرگزاری بعید می‌نمود. آن همه عکس گرفته شد ولی در اطلاع‌رسانی خبرگزاری اثری از آقای صدرایی وجود ندارد و گویی ما خواهران آن‌طور که در تصاویر منعکس شده است شیک و اتو کشیده نشسته و با یک فرد خیالی در حال گفتگو هستیم.‌حضور ایشان در جلسه به قدری کوتاه بود که از عزیزان شش نفره‌ی حاضر در گروه دو نفر حتی نتوانستند خود را معرفی کنند...! @AFKAREHOWZAVI
یادداشت‌💌✍
ماجرای گعده و خبرگزاری ✍🏻 زهرا کبیری پور ماجرا از آنجا شروع شد که دو نفر از عزیزان تحریریه در ذیل
دیروز گعده داشتیم و دورهمی دوستانه، دوستم اولین یادداشت را نوشت و من هم مثل بادبادکی در فضای مجازی منتشر کردم؛ برسد به دست و‌ نظر خوانندگان فرهیخته... الحمدلله انرژی خوبی از دوستان گرفتم و جلسه با موفقیت برگزار شد. دوباره به این مسجد رفتیم و تصاویر جدیدتری دیدم، بخش بازیافت زباله! آن هم قسمت قابل توجهی از حیاط مسجد را به خود اختصاص داده بود. ان شالله اولین فرصت یادداشتی خواهم نوشت. ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
2⃣گعده سوژه‌آفرین ✍️نجمه صالحی، مدیر تحریریه مجتهده امین گعده در اصل قعده و واژه ای عربی است به معنای نشستن، دوره گرفتن و دور هم نشستن. سال‌ها قبل در نجف به دليل کم‌شمار بودن تعداد طلاب، دروس خارج حوزه که عالی‌ترين سطح تحصيلات حوزوی است، در قالب گعده‌های استاد با شاگردانش برگزار می‌شده و تا چند ساعت هم ادامه داشته است. البته گاهی در اين گعده‌ها حرف‌های خودمانی‌تری هم مطرح‌ می‌شده است. امروزه نیز گپ و گفت‌ها و گعده‌هایی برگزار می‌شود. در این گعده‌ها و سمینارها و همایش‌های بزرگ، افزون بر دورهمی و آشنایی و ایجاد رابطه‌های جدید، سوژه آفرینی نیز می‌شود. به همین منظور جمع بانوان تحریریه مجتهده بانو امین(ره) نیز تصمیم گرفتند برای نخستین بار دورهمی یا همان به اصطلاح گعده یادداشت‌خوانی را ترتیب دهند تا علاوه بر دیدار دوستان، در هم‌افزایی و رشد قلم به یکدیگر کمک کنند.البته بماند که تعدادی اعلام حضور کردند و در روز قرار نیامدند، عذر بعضی‌هایشان قبول شد چون نائب‌الزیاره ما در مشهد الرضا علیه‌السلام بودند. گعده یادداشت‌خوانی در دفتر خبرگزاری حوزه با حضور بانوان یادداشت‌نویس حوزوی از رشته‌های مختلف آغاز شد و چند یادداشت خوانده و به نقد و تحلیل گذاشته شد. برای دقایقی از محضر جناب آقای صدرایی عارف، سردبیر خبرگزاری حوزه و آقای علیزاده یادداشت‌نویس برتر جشنواره ابوذر، بهره بردیم، آقای صدرایی نکاتی اشاره و از ما دعوت کردند برای گعده‌های بعدی هم آنجا برویم. ایشان به گعده‌های دوران نوجوانی‌شان اشاره کردند؛ به دوران نوجوانی و انشا‌نویسی‌های‌مان پرت شدم، حیف در نوجوانی ما این گعده‌ها نبود یا اگر بود ما خبر نداشتیم ولی به نظرم می‌شود این دورهمی‌ها را داشته باشیم و الگوی مناسب بسازیم. بعد از رفتن آقایان، گپ‌و گفت بانوان خودمانی‌تر شد ولی انگار هنوز از دورهمی سیر نشده بودیم و با توجه به اینکه زمان گعده در خبرگزاری حوزه، به پایان رسیده بود، ادامه دورهمی را به کافه کتاب پیوند زدیم، البته نماز جماعت را در مسجد خواندیم تا دورهمی‌مان متبرک با یاد خدا هم باشد، همان مسجد معروف شهر، بازار فروش مواد خوراکی، چادر نماز، تجمع صندلی‌های پلاستیکی و چوبی در داخل مسجد و تجمع زباله‌های بازیافتی در گوشه حیاط مسجد!‌ بعد از کمی تحلیل در مورد این تصاویر و شکار سوژه‌ها با دوربین عکاسی، به سمت کافه رفتیم و از شعر‌خوانی دوست عزیزمان بهره بردیم. دوست دیگرمان تصاویری از هنرهای ظریف خانمانه و خانه‌داری‌اش نشان داد و چند دستور آشپزی هم برای دوست دیگر ارائه دادیم و از تجربه‌های زندگی‌مان گفتیم و در مورد برنامه‌های آینده صحبت کردیم. در کافه نکته‌ای نظرم را جلب کرد، انگار کافه بیشتر دنیای دو نفره‌هاست! گاهی هم به ظاهر دو نفر هستند و روبه‌روی یکدیگر اما در واقع در فضای مجازی گوشی‌ و غار تنهایی‌شان غرقند و غافل از هم! به نظرم این انزوا کم‌کم آن‌ها را از اجتماع دور می‌کند؛ از دنیای بقال و خواربار فروش و‌ مردم عادی و... جدا می‌شوند! در جایی که باید برای همدیگر خاطره بسازند، کم کم ازحافظه تاریخی اجتماع کم‌رنگ و حذف می‌شوند و جامعه نیز آن‌ها را فراموش می‌کند، می‌توان از زاویه دیگر هم نگریست در واقع این دو نفر خودشان را از مسئولیت های اجتماعی دور و سلب خواهند کرد. به راستی چرا کافه‌ها و قهوه‌خانه‌ها آسیب شناسی نشده‌اند؟ چرا اغلب‌ خبرگزاری‌ها از کف جامعه دورند؟ اهمیت بیش از حد به اخبار و مسائل سیاسی ما را از توجه به فرهنگ دور کرده و گویی به تدریج فرهنگ از دست مذهبی‌ها خارج شده است! باید افق دید را گسترش داد، سوژه‌های زیادی را می‌توان یافت، یکی از نتایج گعده‌های دوستانه و علمی، سوژه آفرینی است؛ از آن غافل نشویم! @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃پیشنهاد تماشا🍃 ✅سرعت تأثیرگذاری و الگوگیری در کودکان ✍️نجمه صالحی، دبیر تحریریه مجتهده امین وقتی حرکت زیبای دانش‌آموزی موج ایجاد می‌کند پس باید به تأثیر آموزش و الگوگیری در کودکان توجه بیشتری کرد! به راستی چند درصد جامعه نخبگانی به این گروه سنی توجه کرده‌اند؟ چرا نویسندگان تراز برای کودکان و به زبان آن‌ها کتاب نمی‌نویسند؟ چرا علما و فضلا به مدارس ابتدایی سر نمی‌زنند؟ چقدر برای کودکان وقت گذاشته‌ایم؟ آیا سعی کرده‌ایم خط شکنی کنیم؟ گاهی بعضی موج‌ها نیاز به یک پیش‌رو دارد همین! قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ ۖ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ (به بندگانم بگو شما را فقط یک موعظه می‌کنم و آن موعظه این است که به صورت جمعی و فردی برای خدا قیام کنید.)سبأ/۶۴ ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃الحمدلله علی کل حال 🍃 ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تاریخ تحول ما، تاریخ تولد ما ست...! پ.ن:فلذا چهل و چهارمین تولدمون مبارک🇮🇷 ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❄️❄️زمستان و بارش رحمت الهی زمستان آمد، برف است و جیک جیک متفاوت و سرود برفی گنجشک‌ها❄️❄️ ✍️نجمه صالحی اینم دعای وقت بارش باران👇 الحمد للَّه الّذی ینزل الغیث من السّماء، و ینشر رحمته لعباده، اللّهمّ ولَكَ الْحَمْدُ عَدَدَ كُلِّ مَلَكٍ فِي السَّماءِ، وَلَكَ الْحَمْدُ عَدَدَ كُلِّ قَطْرَةٍ نَزَلَتْ مِنَ السَّماءِ، وَلَكَ الْحَمْدُ عَدَدَ كُلِّ قَطْرَةٍ فِي الْبِحارِ، وَلَكَ الْحَمْدُ عَدَدَ ما في جَوْفِ الْاَرَضينَ وَاَوْزانِ مِياهِ الْبِحارِ، وَلَكَ الْحَمْدُ عَدَدَ ما عَلى وَجْهِ الْاَرْضِ، وَلَكَ الْحَمْدُ عَدَدَ ما اَحْصى كِتابُكَ، وَلَكَ الْحَمْدُ عَدَدَ ما اَحاطَ بِهِ عِلْمُكَ.وَلَكَ الْحَمْدُ عَدَدَ الْوَرَقِ وَالشَّجَرِ وَالْحَصى، وَالنَّوى وَالثَّرى، وَلَكَ الْحَمْدُ عَدَدَ الْاِنْسِ وَالْجِنِّ، وَالْبَهائِمِ وَالسِّباعِ وَالْهَوامِّ، حَمْداً كَثيراً طَيِّباً مُبارَكاً فيهِ، كَما تُحِبُّ رَبَّنا وَتَرْضى، وَكَما يَنْبَغي لِكَرَمِ وَجْهِكَ وَعِزِّ جَلالِكَ مِنَ الْحَمْدِ مُبارَكاً فيهِ اَبَداً. ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
❄️برف و شادی خاطره‌ای برفی(تاریخ شفاهی) ارسالی یکی از دوستان عزیزم خانم طوبی رنجبر: در شمال ایران در روستای ما به نام «تیلک»، هنگامی‌که بارش برف شروع می‌شد، آدم‌های خوش ذوق و خوش‌حافظه، «برف‌نامه» به دست بچه‌هایشان می‌دادند به مقصد منزل همسایه یا فامیل که نزدیک منزل‌شان خانه داشتند. متن «برف‌نامه» به این مضمون بود: ❄️برف می‌بارد چو جیحون از هوا قاصد ما می‌رسد اکنون نزد شما گر که کردی روی قاصد رو سیاه شیرینی تعلق دارد برما گرنکردی روی قاصد رو سیاه شیرینی تعلق دارد برشما❄️ صاحبخانه‌ها معمولاً چون همه اجاق گلی در دسترس داشتند و ذغال و خاکستر معمولا آماده بود، دستان‌شان را با ذغال و خاکستر سیاه می‌کردند. هنگامی‌که قاصد نامه را به آن‌ها می‌داد و می‌گفت: «بابا یا مامانم نامه داده گفته بخونید..» بزرگ خانه، نامه را می‌گرفت و شروع می‌کرد صورت بچه را ناز کردن و آفرین گفتن! قاصد بی‌خبر هم خوشحال منزل می‌رفت! پدر و مادر که می‌دیدند بله بچه با روی سیاه بازگشته پس به ناچار یک دیس شیرینی یا حلوا کنجدی یا برنجی یا کلوچه یا هرچه در دسترس بود، حتی یک پیاله نیمه برنج می‌بردند منزل رو سیاه کن محترم! اما اگر بچه سیاه نشده باز می‌گشت چند دقیقه بعد صاحبخانه که موفق به سیاه کردن روی او نشده بود به همین منوال چیزی می‌برد برای آن خانه... و این چنین روز برفی شادی برای هم فراهم و با شادی‌های کوچک به یکدیگر انرژی مثبت منتقل می‌کردند! این ماجرا هنوز در برخی مناطق جریان دارد. پ.ن:عکس روستای تیلک، منطقه کوهستانی منازل بالا و پایین کوه و رودخانه‌ی طولانی که اکنون یخ زده! @javal60
دغدغه تربیت نسل، از فلسطین تا ایران تصور کنید در خانواده‌ای زندگی می‌کنید که جرأت ابراز احساسات‌تان را ندارید! تصور کنید در مکانی زندگی می‌کنید که جرأت ابراز اعتقادات‌تان را ندارید! تصور کنید در جمع فامیل و دوستان، نظر شما با دیگران متفاوت است اما حق ابرازش را ندارید! در این شرایط شاید اولین کاری که به ذهن خطور می‌کند «همرنگ جماعت شدن» باشد! اما اگر همه اشتباه کرده باشند چه؟ خلاف جریان حرکت کردن سخت است و انتخاب درست سخت‌تر! بنا بر انواع حرکت تاریخ در فلسفه نظری تاریخ، گاه آدم‌های خاص برخلاف جریان حرکت می‌کنند و حتی جان‌شان در راه این انتخاب، از بین می‌رود! دیروز که گوشه‌ای از داستان زندگی و شیعه شدنش و‌ هجرت به ایران را بازگو کرد، فهمیدم او نیز راهش را خلاف جریان حرکت اطرافیانش انتخاب کرده، حتی‌ همکلاسی‌هایش تعجب کردند! می‌گفتند ما در خانواده شیعه متولد شدیم اما تو...! جرأت ابراز عقیده‌اش را نداشته حتی در خانه پدری! اما با وجود اختلاف مذهب با آن‌ها، نگران جان‌ خانواده‌اش بود نه خودش! اگر در کشورش(فلسطین) متوجه مذهبش می‌شدند، خانواده‌اش را آزار می‌دادند! می‌گفت به معجزه امام زمان عجل الله فرجه به ایران آمده! دغدغه‌اش تربیت نسل علوی بود! با هیجان از جریان‌های اختلاف عقیده‌اش با دیگران می‌گفت که ناگهان یکی از دوستانش از جا بلند شد و او را در آغوش گرفت! چشمان برخی از آن‌ها بارانی شده بود! به او گفتند: «حتما خاطراتت را بنویس!» گفت: «بعد از ازدواج!» به او گفتم: «جزو دعاهایمان شدی!» ✍️نجمه صالحی @javal60
یادداشت‌💌✍
دغدغه تربیت نسل، از فلسطین تا ایران تصور کنید در خانواده‌ای زندگی می‌کنید که جرأت ابراز احساسات‌تا
دوست عزیزی گفت کاش به کشور این طلبه هم اشاره می‌کردم، خاطره را جذاب‌تر می‌کرد... اضافه کردم.☝️ کشور این بانوی مظلوم، فلسطین است! و چه سختی‌هایی به جان خریده بود تا در مکتب اهل بیت علیهم السلام تلمذ کند! شنیدن ماجراهای زندگی‌اش در دو جلسه کلاس، تلنگری شد برایم! چقدر برای لحظه لحظه زندگی‌ام شکرانه بدهکارم به خدا! شکر بابت شیعه متولد شدن! شکر بابت خانواده‌ای مذهبی و دوستدار اهل بیت علیهم السلام داشتن! از کجا معلوم که اگر در یکی از موقعیت‌های او قرار می‌گرفتیم، خطا نمی‌رفتیم! اکثر استدلال‌هایی که برای دوستانش می‌آورد عقلی بود، شکر بابت اینکه با او آشنا شدم! 🍃الحمدلله علی کل حال 🍃 ✍️نجمه صالحی ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
. انتظار رفتن یا آمدن؟ گفتم: پرنده‌ها منتظر رفتن باران هستند! گفت: برعکسِ پرنده‌ها که منتظر آمدن باران هستند، من، منتظر رفتن بارانم! سال‌هاست نمی‌خواهم باران را! خیس و بارانی نشدن چتر می‌خواهد که ندارمش! ✍️نجمه صالحی ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
باران، آمیخته شدن در رنگ و آسمان دل بارانی... دوباره به صف شدند واژه‌های بی‌جمله... ✍️نجمه صالحی ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
فرزندآوری؛ تدبیر هوشمندانه امام‌کاظم (ع) در تبلیغ معارف ✍️نجمه صالحی عباسیان با تحریک افکار عمومی و برگزاری جلسه‌های مناظره، مکارانه قصد جمع کردن آرای مردم و خراب کردن چهره ائمه(ع) را داشتند و امام کاظم (ع) در این شرایط با تدبیر شایسته، هم جامعه شیعه را هدایت کردند و هم در مقابل انحرافات واکنش مناسب داشتند که البته حاکمان وقت هم به تلافی تلاش ایشان دائما در فواصل گوناگون امام را به زندان می‌انداختند و سرانجام هم در زندان به شهادت رسیدند. در عصر امام کاظم(ع) مذاهب فقهی و کلامی متعددی بود، لذا استشهاد به نص و مضامین آیات قرآن، بخش عظیمی از گفتارهای قرآنی امام را در بر داشت. یکی از اقدامات در خور نگاه امام کاظم (ع) در برابر فشار زیاد بر شیعیان و نسل‌کشی عباسیان، توجه به فرزندآوری است، ایشان فرزندان زیادی داشتند که در گسترش تشیع نقش مهمی ایفا کردند. با بررسی متون تاریخی، می‌توان دریافت که فرزندان امام کاظم (ع) نقش کلیدی در گسترش و تبلیغ دین اسلام و حقانیت اهل‌بیت(ع) و شیعه داشتند. آنها با هجرت به مناطق مختلف، قیام مسلحانه علیه حکومت وقت، بیان و نقل روایات معصومین(ع)، تربیت شاگردانی معتقد و پایبند به اهداف اسلامی همچنین با سیره، روش و اخلاقی نیکو و بر طبق سنت پیامبر(ص) و ائمه(ع) سعی در جذب مردم و انتشار تشیع در مناطق مختلف داشتند. «ای نازنین سلالۀ کوثر  بر تو که یار سلسله‌هایی تابوت تو که جان جهانی دردا که گشت تخته‌ای از در تنها به خاک چهره نهادی  با آنکه بود آن همه دختر جا دارد ار به یاد تو «میثم» گردد بـه اشک دیـده شناور» *سازگار 🥀شهادت امام کاظم (ع) تسلیت🥀 @javal60
وقتی در اوج خفقان حرف حق را می‌زد! وقتی در اوج کنترل، نمایندگانش را به سراسر دنیا فرستاد! وقتی فرزندآوری را تدبیر خاصش در تبلیغ معارف شیعه کرد! یعنی می‌شود تهدیدها را به فرصت تبدیل کرد! کافی‌است بخواهیم! ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
یادداشت‌💌✍
دغدغه تربیت نسل، از فلسطین تا ایران تصور کنید در خانواده‌ای زندگی می‌کنید که جرأت ابراز احساسات‌تا
🔰انتشار یادداشت‌ «دغدغه تربیت نسل؛ از فلسطین تا ایران»، در روزنامه سراسری سراج 🍃الحمدلله علی کل حال 🍃 ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
اولین کنگره استانی بانوان تأثیرگذار امروز ۲۷بهمن ماه ۱۴۰۱ برگزار شد مراسم به ظاهر تقدیر از بانوان‌تأثیرگذار بود اما بیشتر به شنیدن گلایه‌ بانوان از وضعیت موجود زنان در استان قم گذشت! از هر صنفی یک نماینده سخنرانی کرد: نماینده خانواده معظم شهدا، نماینده بانوان کارآفرین، نماینده بانوان ورزشکار، نماینده بانوان هنرمند، نماینده رسانه‌ای‌ها و نماینده بانوان حوزوی که البته درست معرفی نشدند و حتی نتوانستند به‌دلیل ضیق‌وقت دغدغه‌شان را درست مطرح کنند! البته نماینده جامعه پزشکی و دانشجویان را ندیدم! شاید فرصت نبود، البته در دو ساعت چیدن حجم فشرده این همه سخنرانی سخت بود و از سوی دیگر شنیدنش برای مستمعین کسل‌کننده‌تر! سخنرانی‌ها که تمام شد تازه جناب استاندار تشریف بردند برای خطابه یا شاید هم پاسخگویی! در این میان دو نفر از بانوان از فرصت استفاده کردند و ایستادند و خطابه‌شان را از بین صندلی‌ها سبز نشان و در میان جمعیت نسوان قرائت کردند. انصافاً مدیریت این چنین برنامه‌ای که از همه اقشار جامعه آمده بودند، سخت بود اما چون جلسات نیمه رسمی‌تر از این رویداد مهم شرکت کرده بودم، معتقدم که نحوه برگزاری مراسم کیفیت مطلوبی نداشت! تصور کنید پایان مراسم مصادف شد با اذان اما مکانی برای نماز بانوان مهیا نشده نبود! در آخر آخر جلسه هم چند نفر از بانوان به عنوان تأثیرگذارترتر معرفی شدند! بسته‌های متبرک از طرف آستان حضرت معصومه سلام الله علیها نیز به بانوان هدیه داده شد. پ.ن: بنده نیز به‌عنوان یکی از مدعوین از این هدیه عالی و دوست‌داشتنی بهره‌مند شدم! الحمدلله علی کل حال ✍️نجمه صالحی @javal60