May 11
﷽
آغاز بی یادت
تصرف بی رخصت است!
پس بلند میگویم:
بسم الله الرحمن الرحیم
✍️نجمه صالحی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_بارک_لمولانا_صاحب_الزمان
@zemzemh60
﷽
در هفته کتابخوانی سال ۱۳۹۹ تصمیم به افتتاح کانال گرفتم.
نوشتن را دوست داشته و دارم اما همیشه دلم که میگرفت، مینوشتم و خطخطیهایم را بعد از تخلیهٔ روح آزرده و خستهام دور میریختم؛ اما اکنون تصمیم گرفتم شطحیات و درونیات را برون ریزم تا ثبت شود.
در مرحلهای از زندگی باید خود را نوشت، باید خود را شناخت؛ مینویسم چون زندگی بدون بیان کردن خویش قابل تحمل نیست!
با نوشتن زوایای نهفته زندگی هویدا میشود و میتوان فکر را در قالب نوشتار در بند کشید و او را مجبور به تمرکز کرد؛ باشد که با مطالعه عمیقتر شود.
مطالبم در قالب#خاطره، #یادداشت،#داستانک، #شعر، #دلنوشته، #تجربه_زیسته و ... نگاشته میشود، شاید که روزی اثری شد و اثرگذار!
به امید حق.
✍️نجمه صالحی
#خود_نوشت
http://salehi60.blogfa.com/
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_بارک_لمولانا_صاحب_الزمان
@zemzemh60
📙فرهنگ اسلام در اروپا
نویسنده این کتاب فرهنگ اسلام در اروپا ، خانم زیگرید هونکه،مسلمان نیست، ولی شخصی حقیقت جو و آزاداندیش است. او از دید تاریخ تمدن، ریشه تمدن و فرهنگ اروپا را تا آنجا که با جهان اسلام مربوط میشده در این کتاب به رشته تحریر در آورده است؛ و این در حالی است که بسیاری از ما قادر نیستیم که سیر تمدن را از یونان قدیم تا رنسانس، به طور واضح بیان کنیم و جای تمدن اسلامی ومقام آن را در این میان نشان دهیم.
بعضی کتابها را باید خورد تا در جان ماندگار شود،این کتاب از آن کتاب هاست.
این کتاب رساله دکتری نویسنده است. خانم دکتر یک موحد و یک اسلام شناس منصف و معتقد در دانشگاه هومبولت برلین بودند.
✍️نجمه صالحی
#کتاب
#خودنوشت
https://eitaa.com/joinchat/2319319119C2ce51d5673
📚تصویر امامان شیعه در دایرة المعارف اسلام (ترجمه و نقد) زیر نظر محمود تقىزاده داورى
در این کتاب علاوه بر ترجمه مقالات مربوط به ائمه در دائرةالمعارف اسلام (چاپ ليدن هلند) به نقد و بررسى آنها مىپردازد.
در اين اثر دوازده مقاله از دائرةالمعارف مذكور درباره امامان شيعه ابتدا به طور مستقل ترجمه شده و سپس مقالهاى در نقد و بررسى آن مدخل (آن هم به طور مستقل) آمده است.
ترجمه و نقد مقالات مربوط به امام اول تا سوم نيمى از حجم كتاب را به خود اختصاص داده و مقالات مربوط به بقيه ائمه، به اختصار نوشته شده است.
در دایره المعارف بزرگ اسلام، چه سیمای نامناسبی از اولین مظلوم عالم امیرالمومنین علی علیه السلام ترسیم کرده اند!
مقاله مربوط به امام حسین (ع) نیزسرشار از جعلیات است و خانم وچیا والیری نوشته و دکتر هدایت پناه پاسخ داده است.
از محضر حضرت سیدالشهدا علیه السلام و سایر معصومان(علیهم السلام) عذرخواهیم بخاطر این جملات، که در غفلت و بیخبری ما به خورد اذهان جهان داده میشود.
🕊شیعه پاسخ می دهد 🕊
✍️نجمه صالحی
اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ
#کتاب
#امام_زمان
https://eitaa.com/joinchat/2319319119C2ce51d5673
❗️سارقان زمان
گذشته و آینده سارقان زمان هستند!
انسان باید گذشته را گرامی بدارد، اما اگر این گذشته او را در اسارت نگاه میدارد، آن را به فراموشی بسپارد.
بازیافتن جوانی گمشدهات محال است. اگر به عقب بازگردی امروزت را نیز از دست میدهی! یادت باشد انسان باید "رها در لحظه" زندگی کند.
📙 #چهار_اثر
✍🏻 #فلورانس_اسکاول_شین
#کتاب
#امام_زمان
https://eitaa.com/joinchat/2319319119C2ce51d5673
خبرگزاری شبستان ، رسانه حوزه دین ، فرهنگ و اندیشه - «عمو، برادرزاده، عشق، ایمان»:نجمه صالحی
http://shabestan.ir/TextVersionDetail/1036242
۱۳۹۹/۱۲/۲۰
http://salehi60.blogfa.com/
هدهد سلیمان
"هیچ تفاوتی میان دونالد ترامپ و جو بایدن وجود ندارد و هردوی آنها از یک سیاست مشخص پیروی میکنند. "
چه صلابتی، چه تسلطی، آشنا به زبان بین الملل ، زینب سلیمانی است همو که طنین صدایش "ما رأیتُ الّا جمیلاً " را در ذهنم تداعی می کند. هر جمله اش تیری است بر قلب اندیشه شوم یزید و یزیدیان.
زینب این قرن است ولی نشان از زینب تاریخ ساز دارد. بانویی که با سیره و رفتارش حماسه عاشورا را تا ابد جادوانه ساخت. بانویی که اجازه نداد جنایت امویان پنهان بماند.
زینب کبرا علیهاالسلام انسانی تربیت یافته در خاندان رسالت،دانشمندی بزرگ و قهرمانی بی همتا است .بزرگ آموزگار مکتبی است که در آن، زن موجودی اثر گذار است.
در مدرسه زینبی، زن، مرزبان حریم ولایت است و حاضر در همه صحنه ها.
هنگامی که از شهادت علی اکبر با خبر شد، درحالی که صدا می زد: «واحبیباه و ابن أخیاه....» برای دلداری حسین علیه السلام به یاری برادر شتافت.
از گفتار و رفتار بانو در کربلا میزان همت او در دفاع از امامت هویداست.در واپسین لحظات، هنگامی که شمر قصد بریدن سر مبارک امام زمانش را داشت، زینب علیهاالسلام به امید نجات جان امام یا برای اتمام حجّت، بر سر عمر سعد فریاد زد: «آیا حسین کشته شود و تو نظاره گر باشی؟»
در مجلس ابن زیاد هنگامی که وی قصد کشتن علی بن الحسین علیه السلام را داشت، زینب کبرا علیهاالسلام مانع این اقدام شد.
مشکل ترین وظیفه ای که پس از شهادت برادر داشت رساندن پیام شهیدان و هدف قیام امام حسین علیه السلام به گوش مردم آن زمان و آیندگان بود .
او نمونه والای یک همسر ،مادر و یک خواهر است. در خانه، مسئول تربیت فرزندان و در جامعه، مسئول سرنوشت مردم. بذر اندیشه اسلامی و انقلاب برادرش، حسین علیه السلام از دامن او پراکنده شد، رویید و به بالندگی رسید.
مدرسه زینبی، مدرسه عشق به آرمان های ابا عبدالله الحسین علیه السلام است با رویکردی فراتاریخی و فراجغرافیایی، مدرسه ای مبتنی بر مدیریتی اسلامی ـ الهی. در مدرسه زینبی، کسانی که معنای صبر و مقاومت را می فهمند، خدا را به آسانی می شناسند.
زن تراز اسلامی باید در مسیر تسلیم و رضای الهی گام بردارد و در سخت ترین مصیبت ها جز زیبایی نبیند که این، آخرین منزل سالکان الی اللّه است.
زینب زمانه ی ما با پیروی از زینب علیهاالسلام ، باید انسان ساز و جامعه ساز باشد. زینبی که با خطبه های آتشین خود، افزون بر رسوا کردن امویان افکار عمومی را روشن کرد و جرقه نهضت های بعدی همچون قیام توابین را زد.
زینب زمانه ما با روشنگری جرقه های بیداری اسلامی را خواهد زد و زمینه نابودی دشمن و ظهور فریادرس مظلومان(عج)را فراهم می سازد.
وَنُريدُ أَن نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ استُضعِفوا فِي الأَرضِ وَنَجعَلَهُم أَئِمَّةً وَنَجعَلَهُمُ الوارِثينَ
(قصص/۵)
پیشاپیش میلاد بانوی صبر و استقامت مبارک🌹🌹🌹🌹
بارگذاری در سایت سردار
👇👇
https://b2n.ir/e16135
بارگذاری در خبربان👇
https://khabarban.com/a/30388050
✍️نجمه صالحی
#یادداشت
#یاصاحبنا
#یا_امام_رضا
#یا_حسین
https://eitaa.com/joinchat/2319319119C2ce51d5673
جریمه ای شیرین
✍نجمه صالحی
می خواهم بنویسم،نوشتن احساسات درونی ام را بیرون می ریزد. حس خوبی به من می دهد.لذت خلق اثر و حال یک خالق که به اثرش نگاه می کند.
فکر می کنم هنرمندان و از همه نزدیکتر نقاش ها مثل نویسنده ها هستند. نقاش ها هنگام خلق اثر و تکمیل آن،چند بار عقب و جلو میروند، از زوایای مختلف نگاه می کنند و ایرادات نقاشی را می گیرند. درنویسندگی هم بعد از چند بار خواندن و اصلاح و باز نویسی اثر خواندنی میشود.تکرار نوشتن و مداومت در نویسندگی خوب است.
باید خودم را جریمه کنم، دو روز بود نیم ساعت نوشتن را کنار گذاشته بودم. جریمه است ولی شیرین... دنبال جریمه نقدی که نباید باشم. جریمه ام نوشتن یک صفحه متن ادبی باشد یا یک کاری که سخت است انجام دهم .باید فکر کنم کدام کار من را به چالش می اندازد؟! ولی نه... فکر کنم همان یک صفحه نوشتن بهتر باشد.تکلیف امروز، یک صفحه ادبی بنویس!
من می نویسم چون می خواهم از صداهای مزاحم ذهن خلاص بشوم . جایی خواندم نوشتار درمانی سال هاست به عنوان یک علم در روانشناسی مورد تایید است.اواخر دههی ۱۹۸۰ بود که دکتر جیمز پنهبیکر آزمایش سرنوشتسازش را انجام داد و نوشتن ابزاری شد برای درمان. خب چه خوب است که نوشتن، درمانی است برای این ذهن درهم و برهم .
خب من هم می نویسم تا ذهن شلوغم را پاکسازی کنم.می نویسم چون اسب سرکش مغز بیش از حد می تازد.از بیمارستان و مریض ها و شلوغی آن تا سلامتی یک نفر که خیلی در زندگی ام تاثیر گذاشته و خوشحالی غیر قابل وصفی که هر وقت یادش می افتم دلم میخواهد صدها بار خدا را صدا بزنم و در آغوش بکشم.و خدا را شکر کنم از اینکه اینطور خودش را بیش از پیش در زندگی ام نشان داده است. خوشحالی که انگار کارخانه قند در دلم آب می شود و کام جانم شیرین شیرین می شود.
وقتی میخواهم بنویسم ویز ویز زنبورها، من را به خوردن عسل هدایت می کند. با به یادآوردن عسل خوردن حس بدی بهم دست میدهد چون هر وقت افت فشار دارم، مجبورم می کنند عسل بخورم. این افت فشار برایم داستانی شده و بعضی وقتها میگویم من و افت فشار دو یار جدانشدنی هستیم. تقریبا هفته ای یک بار بهم سر می زند و یک روز پیشم می ماند و بعد هم تا چند قاشق عسل و یک سیخ کباب برگ آن هم از نوع گوسفندی بهش ندهم تشریف نمی بَرد .ولی من کاری به کارش ندارم اگر قرار است بیاید تامن را متوقف کند کور خوانده، خیر!من عقب نمی نشینم. اینقدر بیاید و برود... مهمان است دیگر باید از او هم پذیرایی کرد.
چقدر دلم مهمان و مهمانی میخواهد باید تاعید نشده ترتیب یک مهمانی دورهمی با دوستان را بدهم، عید که بشود هر کدام از دوستان یک سمت ایران می روند و تا یکماهی جمعمان جمع نمیشود.
اول قرن جدید، عید خوبی می شود ان شاءالله. شاید بهترین عید قرن... از رفت و آمدهای تکراری خسته شده بودم .امشب خانه این خاله فردا دوباره همگی منزل خاله دیگر.مهمان ها همان مهمان ها بودند فقط منازل عوض میشد و چیدمان منازل.آخر سر هم قرار برای خانه بعدی.
هر چه ما جوان تر ها می گفتیم حداقل این شب نشینی ها در طول سال باشد مثلا ماهی یک بار . بزرگترها می گفتند الان آمادگی داریم و آجیل و شیرینی و ...تهیه کردیم و هزار دلیل دیگر که ما مجبور به تسلیم می شدیم.
عید سال گذشته، اوایل آمدن یک مهمان ناخوانده به نام کرونا ویروس بود و ترس بیشتری بین مردم وجود داشت و بیشتر احتیاط می کردند. عید دیدنی های تکراری هم تعطیل...اگر امسال هم مردم رعایت کنند خوب است مثلا امسال
فقط یک بار در منزل خاله بزرگ که اتفاقا منزلش هم بزرگ است و فاصله اجتماعی رعایت میشود،جمع شویم...
چه خوب می شود عید و تنها بودن و جاهای تکراری نرفتن....دلم یک کتابخانه پر از کتاب می خواهد کتابخانه ای با دیوار شیشه ای وسط یک باغ زیبا . ساعت ها در کتابخانه بنشینم و غرق مطالعه شوم و با زیباترین خودنویس عالم بنویسم وحس زیبای خواندن را روی کاغذ بیاورم.
حس خوب نوشتن، این حس را دوست دارم.
#امام_زمان
https://eitaa.com/joinchat/2319319119C2ce51d5673
.
عجیب اما واقعی
✍نجمه صالحی
_خانم حمیده تختی؟!
+تختی نه آقا، حمیده بختی هستم!
بی اهمیت نگاهی روی لیست انداخت و نفر بعدی را صدا زد:
_خانم سعیده "ربیع الثانی"! خانم "ربیع الثانی"... صدایش را به فریاد رساند: "ربیع الثانی..."
خانمی که روی صندلی جلوی پیشخوان پذیرش نشسته بود، سرش را به عقب برگرداند و نگاهش را چرخاند و با صدایی که او بشنود گفت: نیست آقا! "جمادی الاول" را بخوان! خانم کناریاش از پاسخ او، از خنده ریسه رفت.
با شنیدن این اسامی کمتر شنیده شده، فکرم مشغول شد؛ واقعا چقدر بعضی از اسامی عجیبند و گاهی آدم شک میکند فامیلی است یا شوخی؟ اگر واقعی است چرا برای تغییرش اقدام نمیکنند؟ یعنی به این فامیلی عادت کردهاند یا راضیاند یا حوصله تغییر و دوندگیهای ثبت احوال را ندارند یا منع قانونی دارد یا....؟
صدای مرد میانسالی که جلوی پیشخوان ایستاده بود، ذهنم را دوباره به سالن انتظار کشاند. او داشت اصرار میکرد نامه انتقال را زودتر بگیرد! البته نامه مأموریت از شهری به شهر دیگر یا انتقال از دانشگاهی به دانشگاه دیگر نبود این نامهیانتقال جنین بود!
آنجا مادران و پدرانی در انتظار فرزنددار شدن بودند و عدهای هم مانند من منتظر عزیزانشان که از اتاق عمل بیرون بیایند!
هر کسی چیزی میگفت و در خواستی داشت. نزدیک ظهر بود و کنار باجه پذیرش شلوغتر شده بود و مراجعین نیز بیحوصلهتر! ناخودآگاه یاد فامیلی دوست دوران تحصیلم افتادم خانم "جام پر از می" چه خاطرات خوبی از آن دوران داشتم! با صدای زنگ دار متصدی متوجه شدم نوبت ماست؛ _ همراه خانم صالحی؟! زود از جا بلند شدم تا بیشتر از این فریاد نزده!
#خاطره
#فامیلی_عجیب
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_بارک_لمولانا_صاحب_الزمان
@zemzemh60
تغییر
صبح از خواب بیدار شدم، خورشید خانوم لب طلایی شده بود و نماز داشت قضا میشد. فوری گوشی رو برداشتم و به دخترم که تو اتاقش خواب بود زنگ زدم بدو نمااز... صبحها تو اتاقش نماز نمی خونه میاد پیش خودم نماز میخونه تا هم خودش و هم من خیالمون راحت بشه نماز خواب نمونده... خلاصه دویدم تا وضو بگیرم آب را باز کردم . با سرعت دستانم راشستم یک دفعه پرت پرت ....آب قطع شد.
هاج و واج داشتم نگاه میکردم که سروکله فاطمه هم پیدا شد.مامان برو کنار وضو بگیرم.گفتم آب قطعه.با غصه گفت چی کار کنیم؟
چند وقتیه هر وقت طبقه پایین آب باز می کنند آب ما قطع میشه فلکه منبع ذخیره آب هم بسته است.. چقدر تو شرایط اینطوری قرار گرفتیم بالاخره با رایزنی همسرجان با برادر جان آب اومد و وضو گرفتیم .خداروشکر کردم در شرایط بدتر نبودم...
راستی چه نعمت بزرگی داریم و قدرش و نمی دونیم ...آب مایه حیات راست گفتن ها ...خب اگه آب نباشه همه چیز تعطیل...
راستی اون قدیمها که آب به این فراوانی نبوده چه کار می کردند؟ من که عادت کردم آب نباشه هیچ کاری نمی کنم انگار دست و پام را بستن و انداختند یک گوشه.
امان از عادت.مامان همیشه میگه توخیلی آب اسراف میکنی یک جا گیر میکنی بی آبی اون موقع حالتو می پرسم...
یادش بخیر! اربعین ۸۹ اولین پیاده روی کربلا .دخترم سه ونیم ساله بود آب قطع شد و آخ طفلی پاهاش خشک شد تا آب اومد... خوب شد مامان نبود اون موقع حالمو بپرسه...ولی خودم تقصیر دارم دخترم را هم بد عادت کردم. البته به لطف پیاده روی اربعین و نظر امام حسین خیلی تغییر کردم ولی هنوز بعضی عادت هام هستند...
اصلا عادت چیه؟ چیز بدیه یاچیز خوبیه اگه عادت تو چیزهای خوب باشه بازم بده یعنی... نه بعیده ...ی خرده علمی بنویسم مثلا... طبق تحقیقات انجام شده در دانشگاه Duke ، چهل درصد اعمال روزانه ما بر حسب عادت هستند نه تصمیمات ما. این یعنی که ما می توانیم تغییرات بزرگی را در زندگی خود با حذف عادات بد و جایگزین کردن آن ها با عادات خوب، ایجاد کنیم. افرادی که این موضوع را کاملاً متوجه شدند به خوبی توانسته اند راه هایی جدید و قدرتمندی را برای تغییر زندگی خویش پیدا کنند...پس امکان تغییر عادات بد هست باید کم کم تغییر داد...
✍️نجمه صالحی
#جوال_ذهن
#یاصاحبنا
https://eitaa.com/joinchat/2319319119C2ce51d5673
پروازی دوباره
دوازده کیلومتر از مدینه دور شدیم تا به مسجد شجره برسیم، به مسجد درخت، همان درختی که نبی خاتم در زیر سایهاش نماز خوانده بود. مسجد زیبایی است با آن همه حجره و مردم سپید پوش با رنگهای مختلف که در میان شجرههای سبز رنگ مسجد با آن دالانهای پر از ستون و طاق میچرخند.
باید برای رفتن به بلدالامین و به خاطر حرمت حرم معبود، احرام بست و لبیک گفت.
همراه با کاروان وارد مسجد شدیم خانمها دور روحانی کاروان جمع شدند و با نگرانی از حاج آقا میخواستند که لبیک گفتنهایشان را تأیید کند. حاج آقا که پیرمردی کم حوصله بود ناگهان با صدای بلند گفت: خواهران طلبهی جامعه، خانم صالحی و خانم خان احمدی شما دو نفر به خانمها کمک کنید، من؟!
چرا حاج آقا روی دختری ۱۹ ساله حساب کرده؟ تا آن روز به اینکه طلبه هستم و وظیفهی تبلیغ دین را دارم فکر نکرده بودم، حداقلش این است که مردم در مناسک و مراسم از من طلبه توقع دارند.
همینطور که فکر میکردم، خانم فانی که پیر زنی خوشرو بود کنارم آمد و گفت: مادر برایت میخوونم اگه اشتباهه درستش کن، لبیک اللَّـهُمَّ لبیک لبیک لا شریک ک ک ل هر کاری میکرد ک و ل با هم قاطی میشد و نمیتوانست تلفظ کند، چهرهاش رنگ به رنگ شد و لکنتش بیشتر.خیالش را راحت کردم که خودم هم به نیابت از ایشان ذکر تلبیه را میگویم، نفس راحتی کشید و در تکرار دهم دیگر لکنت نگرفت و کامل گفت، من هم برای اینکه خیالش راحت شود برایش نایب شدم. خانم خرمی و وافی هم آمدند و بدون غلط ذکر تلبیه را گفتند، چند نفر دیگر هم که شک داشتند کنارم نشستند و تأییدیه گرفتند با اینکه معینههای داخل مسجد زیاد بودند انگار خانمها راحتتر بودند از جوانی چون من تأییدیه بگیرند. وقتی همه مُحرم و آماده خروج از مسجد شدند آنقدر سریع لبیک گفتم که فرصتی برای شنیدن لالبیک باقی نماند.
در راه رسیدن به ام القری به ثبت نام عمره فکر کردم. نمی دانم کی گفت و کِی گفت و چه شد که دلم ناگهان پرکشید. خواب بود یا خیال.هر چه بود ثبت نام کرده بودم و اسمم در قرعه کشی از بین نام طلاب متقاضی بیرون آمده بود .
با شنیدن این خبر تلاش مامان جان برای اینکه عمره رجبیه بروم بیشتر شد. میگفت عمره ماه رجب ثواب تمتع دارد. به سازمان حج رفت و با تلاش زیاد نامم را در کاروان عمره رجبیه نوشت.
من روی هوا راه می رفتم شاید هم پرواز و حرکت در عالم بی وزنی در دریای خیال خودم...
این حس و حال را در هنگام قبولی در آزمون جامعه الزهرا س هم داشتم و این پروازی دوباره بود.
کارها به سرعت انجام شد و در عرض یک هفته عازم سفر شدم و حالا در راه رفتن به مکه .شام را در اتوبوس تقسیم کردند و صدای غر غر برخی از مسافرها که غذا سرداست. درتاریکی شب به جاده چشم دوختم،تابلو نوشته بود ابواء، همان جایی که مادر رسول خدا ص برای زیارت قبر شوهرش آمده بود و در راه بازگشت از دنیا رفت و به خاک سپرده شد. محمدص ۶ ساله بود که طعم بی مادری را نیز چشید...
به مکه رسیدیم و بعد از استراحتی کوتاه، همه در حال رفتن به مسجدالحرام بودند.
شارع مسجدالحرام خیابان بلندی بود ، برج ساعت و جرثقیل هایی که سرهایشان از گوشه و کنار آن بیرون زده بود.از میان طاقی های سر پوشیده مسجد و از میان آدمها، دنبال کعبه می گردم. ابهت دیدار کعبه دلم را تکان داد.چرخیدن فرشتگان سفید پوش دور کعبه سیاه پوشی که مرکز عالم بود .
دلم میخواست تمام تصاویر را در ذهنم ثبت کنم. مانند کودکی شادی کنان دور کعبه میچرخیدم.طواف دور ساده ترین خانه ی عالم.
چشمم به چراغ سبز گوشه دیوار حیاط مسجد الحرام افتاد، همان چراغی که روبه روی رکن و حجر الاسود است و حد شروع طواف.مادرم چقدر سفارش کرد آنجا یادش باشم.در فکر مامان بودم که خانم فانی به عقب برگشت.به آرامی گفتم بانو به پشت سر خودتان نگاه کنید طواف تان خراب میشود. چشمی گفت ورویش را برگرداند...
با تذکر دوباره احکام یاد وظیفه ام افتادم . یک مبلغ شده بودم که در حج هم از من توقع یاری در اجرای احکام دین داشتند.
✍️نجمه صالحی
#خاطره
#یاصاحبنا
https://eitaa.com/joinchat/2319319119C2ce51d5673
عمو،برادرزاده، عشق،ایمان
از تیره بنی هاشم از قبایل قریش و 35سال پیش از تولد عصاره هستی متولد شد. درباره نامش اختلاف است بیشتر نام او را عبد مناف و برخی عمران دانسته اند. ابن ابی الحدید درباره اش میگوید:چه بگویم درباره مردی که پدرش سالار بطحاء (وادی مکه) و رهبر قریش و سرور و فرمانروای مکه بود و با وجود فقر سالار قریش شد و قریش اورا شیخ مینامید. او حضرت ابوطالب (ع) است که به نقل از تاریخ یعقوبی طبق وصیت پدر، سرپرستی نبی خاتم(ص) ،رفادت و سقایت کعبه به او سپرده شد.
او حضرت ابوطالب، والد الائمه (ع) است که به هنگام بعثت از دعوت جدید برادرزاده اش حمایت کرد. در ابتدا به عنوان یک واسطه کوشید قریش را به پذیرش و اذعان اصل صداقت کهکشان وجود محمد (ص) متقاعد نماید. ابن اسحاق در کتاب السیره النبویه می نویسد;به مرور اقدامات ابوطالب در جهتگیری از دفاع از آنچه که ختم رسل(ص) بیان میکرد ،شدت گرفت تا جایی که در مقابل تهدید به ترور جان برادر(ص) ،تمام قدرت خویش را در برابر همهی پیکره قریش به صحنه آورد.
سید البطحاء در روزگار غربت اسلام، حامی دین بود. دشمنان در طول تاریخ شبهاتی پیرامون ایمان او وارد کردند که با رجوع به اشعاری که از آن بزرگوار به یادگار مانده ،اقرار به ایمان واضح است.ابن ابی الحدید در جلد14 شرح نهج البلاغه دراین باره می نویسد: اشعار ابوطالب دلالت میکند بر آنکه او مسلمان بود و فرقی میان کلام منظوم و منثور نیست اگر متضمن اقرار به اسلام باشد. آیا نمیبینی که اگر یهودیی در میان جماعتی از مسلمانان واقع شود و شعری به ارتجال سراید و به نظم آورد که متضمن اقرار به نبوّت محمّد(ص) است همانا ما به اسلام او حکم میکنیم چنانکه بگوید: گواهی میدهم که محمّد فرستاده خداوند است.
والد الائمه(ع) به خاتم پیامبران(ص) ایمان داشت اگرچه مجبور به تقیه بود تا محمد (ص)را پشتیبانی کند و او را از آزار دشمنان اسلام در آغاز نبوت حفظ نماید. در روایتی در کتاب الغدیر،جلد 7، پیشوای پنجم(ع) ایمان وی را سنگینتر از ایمان همه خلق میداند و در این مورد میفرماید: «اگر ایمان همه خلق را در یک کفه میزان قرار دهند و ایمان ابوطالب را در کفه دیگر، ایمان ابوطالب رجحان دارد».
در محاصره شعب ابیطالب ، رئیس بنی هاشم ،رئیس تهی دستان وپناه مومنان بود. او مراقبت شبانه روزی سلامتی رحمت للعالمین را با پاسداری فرزندانش تکمیل کرد. به نقل از جلد یک تاریخ یعقوبی، هنگامی که اشراف قریش آهنگ خاموش کردن نور ماه عالمین را کردند، حضرت ابوطالب (ع) فرمود;به خدا قسم تا روزی که مرا به خاک نسپرده اند، هرگز گروه قریش به تودست نخواهد یافت. به کمال خیر خواهی وهدایت ،مرا دعوت نمودی وبی شک راست گفتی ودر دعوت خویش امانت داشتی ودینی را عرضه کردی که آن از بهترین دین های مردم است.طبری در کتاب تاریخ الرسل و الملوک می نویسد: ابوطالب وقتی که قریش از محمد امین به وی شکایت نمودند،فرمود:«ای برادرزاده برو و هر چه می خواهی بگو،به خدا هرگز تو را تسلیم نمی کنم.
با تلاش حامی بزرگ محمد(ص) بسیاری از روش های سرکوب، توسط قریش بی نتیجه ماند. این کهنسال روشن بین به حقیقت دین اسلام ایمان داشت. زیرا نمی توان پذیرفت انسان خردمندی در دفاع از باورهایی که خود بدان پایبند نیست چنان فداکاری هایی انجام دهد. او به تفکر و تعالیم پیامبر(ص) اعتقاد داشت و پشتیبانی از اندیشه و آیین او را در نظر داشت و از هیچ خدمتی دریغ نکرد.
حمایتهای شیخ الابطح (ع) از برادرزاده، تنها ناشی از حب خونی و نژادی او نبود ؛ بلکه برخاسته از جهانبینی توحیدی و ایمانش به رسالت رسول خدا (ص)بوده است. عمرش از هشتادسال هم می گذشت. محاصره شعب وفشارهای مالی و جانی به این شخصیت کم نظیر در شعب ابیطالب به حدی بود که فقط مدت کوتاهی پس از محاصره زنده بود. فقدان او داغ بزرگی بر دل قطب عالم امکان(ص) گذارد. علامه امینی در کتاب الغدیر به غم هجران ایشان اشاره می کند. پیامبر (ص) در فراق ابوطالب(ع) میفرماید:«ای عمو! هنگامی که یتیم شدم پرستارم بودی ومرا در خردسالی پرورش دادی ودر بزرگ سالی یاری ام کردی،خداوند تو را از جانب من پاداش نیک دهد.»
زندگی حضرت ابوطالب (ع) سراسر تسلیم در برابر خدای محمد(ص) بود. تاریخ گواهی میدهد او با از خودگذشتگی بیمثال خود از یک کفیل و حامی پا فراتر نهاد و با بذل جان، مال، فرزندان و فداکردن سروری و ریاستش بر قریش، در حمایت از رسالت محمد(ص) جهاد کرد. او به دلیل حفظ جان نبی (ص) و عمق بخشیدن به ریشه های درخت اسلام، هیچ گاه به شکل علنی از دین اسلام دفاع نکرد بلکه بیشتر حمایت مادی، روحی و اخلاقی از پیامبر(ص) و پیروان او میکرد. او یک مجاهد فی سبیل الله بود. عالمگیر شدن اسلام نتیجه جهاد او و جهادگرانی همچو اوست. به یاری خدا به زودی پرچم عدالتگستر آخرین فرزند بزرگ حامی پیامبر (ص)؛حضرت مهدی (عج) در عرصه هستی به اهتزاز در خواهد آمد.
✍️نجمه صالحی