eitaa logo
ایـده‌هـا و تـجـربـه‌هـای زنـدگـی
650 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
400 ویدیو
72 فایل
#تجربه #انگیزه #ایده #ایده_قری #ایده_شیطنت #ایده_معنوی #قابل_تأمل #زندگی_مشترک #دلبرری #آقایان_بدانند #سیاستهای_زنانه و...
مشاهده در ایتا
دانلود
animation.gif
334.5K
سالروز وفات بزرگ بانوی اسلام، سرچشمه کوثر حضرت خدیجه کبری علیهاالسلام تسلیت باد. eitaa.com/zendgizanashoyi
🌹💞🌹💞🌹💞🌹💞🌹 عشق تو ❤️❤️ مثل هواے دم صبح میماند تازه ام مے کند! 🌸 ڪافیست ڪمے تُ را نفس بکشم 😌 ڪافیست ریه ام را از دوست داشتنت پُر کنم 😍 ❤️eitaa.com/zendgizanashoyi
💞🌹💞🌹💞🌹💞🌹💞 در اشتیاقِ دیدنِ چشمانِ ساده ات گاهی چه قدر ساده دلم تنگ میشود بینِ دل و نگاه و لب و چشم و گوش من حتّی سرِ خیالِ تو هم جنگ می شود 💖💖💖💖💖💖💖 هیچ بوسه ای😘 مثل بوسه ی دلتنگی قشنگ نیست😘😘 ❤️eitaa.com/zendgizanashoyi
🎀 سیاست های زنانه 🎀👠 هنگام ناراحتی وقتی همسرتان از شما می پرسد "چی شده؟" نگویید: هیچی... بلکه با او حرف بزنید، تا وی از مشکل شما باخبر شود و با شما همدلی کند! اما سوء تفاهم هایی که پیش میاد رو سعی نکنید با اس ام اس رفع کنید تماس بگیرید و حرف بزنید لحن و نوع بیان خیلی تأثیر گذاره! eitaa.com/zendgizanashoyi
✅ تحقیقات روانشناسان بر روی ۲ هزار زوج، نشان داد که زن و شوهری که قبل از خواب همدیگر رو در آغوش گرفته و میبوسند خوابشان ۴ برابر عمیق تر از دیگران است! eitaa.com/zendgizanashoyi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖇 ثواب افطار دادن به مؤمنین در ماه مبارک رمضان ✿ حضرت رضا علیه السلام از پدران گرامی خود از امیرالمؤمنین علیهم السلام نقل می کند که رسول خدا در خطبه ای چنین فرمود: ❗️ اى مردم! هر كس از شما در اين ماه روزه دار مؤمنى را افطار دهد در پيشگاه خداوند پاداش آزاد كردن بنده ای براى او خواهد بود و موجب آمرزش گناهان گذشته اش مى شود عرض شد: اى رسول خدا! همه ما بر اين كار توانا نيستيم! فرمود: از آتش جهنّم خود را نگاه داريد، هر چند با افطار دادن نيم خرمايى. از آتش جهنّم خود را نگاه داريد، هر چند با افطار دادن يك جرعه آب باشد. 📚 بحارالأنوار، ج ۹۶، ص ۳۵۷ eitaa.com/zendgizanashoyi
سلام منم میخوام قصه ی زندگیمو براتون تعریف کنم منم مثل خیلی ها توی زندگیم سختیهایی داشتم ناراحتی هایی بوده اشکهای شبانه ای بوده پدر مادرمو وقتی خیلی کوچیک بودم از دست دادم من موندمو یه برادر که کل زندگیم شد چه شبهایی تو بغلش گریه ‌میکردم و بهونه ی مامانمو میگرفتم اون موقع که من ۵ سالم بود داداشم ۱۶ سالش بود چیزی کم نداشتیم جز پدر مادر که خداروشکر داداشم هیچ وقت نزاشت کمبود پدرمادرمو حس کنم در همه ی شرایط کنارم بود هیچ وقت اشکمو درنیاورد ناراحتم نکرد روزها که میگذشت و من بزرگتر میشدم حسم به داداشم بیشتر میشد انگار دنیامه یا اینطوری بگم انگار بابام بود یه شانس دیگه ای هم که آورده بودیم از لحاظ مادی چیزی کم نداشتیم که محتاج کسی باشیم برای همینم صبر داداشم خیلی بیشتر شده بود تمام وقت داداشم برای من بود هیچ وقت برا خودش زندگی نکرد همه جوره هوامو داشت کلاس اول بودم که روز اول مدرسه رو با داداشم رفتم گریه میکردم نه اینکه از مدرسه بترسم از اینکه نکنه داداشم بره و منو اونجا تنها بزاره 😔 داداشم منو بوسید و بهم قول داد که وقتی مدرسه تموم شد اون اولین نفری باشه که من میبینم 😍 همینطوری هم شد هر روز منو مدرسه میبرد و موقع تعطیلی اولین نفر بود یادمه آخر هفته ها منو شهربازی می برد کلی بهمون خوش میگذشت شبها پیش داداشم میخوابیدم اما صبح که چشمهامو باز میکردم اون تو اتاق خودش خوابیده بود همه چی قشنگ بود داداشم بعد از تموم شدن درسهاش شروع به کار کرد علاقه ی زیادی به ورزش های رزمی داشت برای همین کارشو در زمینه ی ورزشهای رزمی شروع کرده بود کم کم یه باشگاه بزرگ راه انداخت که همه کاره ی اونجا خودش بود شخصیت جالبی داشت هیچ وقت ناراحت و عصبی بودنشو خونه نمیاورد با همه کس رفت و آمد نداشت اهل هیچی نبود جز سیگار ‍♀ که اونم بعدها فهمیدم میکشه با من خیلی خوب بود تمام حرفهام درد و دلهام و به اون میگفتم یه وقت هایی از دوستهام میشنیدم که با برادرشون دعواشون شده تعجب میکردم 😐 مگه میشه آدم با برادرش دعوا کنه یا با هم قهر کنن 🤔یادمه یه روز از خواب بیدار شدم قرار بود صبح ساعت ۸ داداشمو بیدار کنم طفلی خسته بود چند بار صداش زدم تا بیدار شه اما خواب بود که یهو شیطنتم گل کرد یه لیوان آب ریختم روش ‍♀ از خواب پرید صداشو بلند کرد که اح چیکار کردی 😔 ترسیدم اون اولین ترسی بود که تجربه کردم همون موقع داداشم بغلم کرد ازم عذرخواهی کرد تا حالا ندیده بودم که عصبی بشه میدونم اشتباه از من بود ولی بغض عجیبی تو گلوم بود دبیرستانم تموم شد واسه کنکور آماده میشدم استرس زیاد داشتم اما تنها کسی که آرومم میکرد حرفهای داداشم بود درسهام عالی بود همیشه شاگرد اول بودم دختر آرومی بودم جز بعضی وقتها که شلوغ میشدم ولی رو هم رفته همه ازم راضی بودن خیلی از دوستهام دوست پسر داشتن اما من نه همه بهم میگفتن مثل این عقب افتاده ها چرا از دوست پسر فراری 😒 یادمه به داداشم گفتم 😂😂 اینطوری گفتم 😁 داداش من اگه دوست پسر داشته باشم تو ناراحت میشی 😉 داداشم خیلی خونسرد و آروم بهم گفت خوشگله هر چیزی راه رسمی داره بشین تا یه چیزی و بهت بگم منم نشستمو اینطوری بهم گفت که یعنی یعنی یعنی یعنی ☺️اگه پسرها واقعا اونارو بخوان مطمئن باش همه کار میکنن که به عشقشون برسن واسه به دست آوردن هر چیزی مخصوصا عشق باید قید خیلی چیزهارو زد و تمام تلاشتو بکنی که به عشقت برسی ‍♀اگه هم برای سرگرمیه که امروز عاشق میشی و فردا فارغ
بهم گفت تو الان تمام فکرت باید به کنکورت باشه نه چیز دیگه ای مطمئن باش اگه کسی تو رو بخواد با زمین و زمان میجنگه که تو رو به دست بیاره آخرش هم بهم گفت 😤 برو یه چایی برام بریز از این حرفها هم دیگه نشنوم 😅 همون شد اما امان از دل داداشم چند وقت بود که با یکی رفیق شده بود آقا رضای خودمون 😜 وای نگم براتون هزارماشاءلله تمام خصوصیاتش با داداشم یکی بود انگار جفت هم بودن داداشم اسمش علی یه وقتهایی دوستهاشون به اسم علیرضا صداشون میکردن مثل یه روح در دو بدن 💪 هر دو ورزشکار هردو مودب هردو خوشتیپ هر دو جیگر 😉 از اولین باری که من دیده بودمش بگم براتون که من از کلاس برمیگشتم که داداشم و آقا رضا خونه بودن 🙈 داداشم یه اخلاقی داشت محال بود دوست و رفیق بیاره خونه اما آقا رضا یه چیز دیگه ای بود 🙊اومدم تو خونه از جاش بلند شد سلام کردم و جواب سلاممو داد سرش پایین بود طفلی 😍 اونجا بود که دلم لرزید بدبخت شده بودم واسه هر لحظه دیدنش دعا میکردم باور کنین همه چی تموم بود خب هر دختری هم جای من بود عاشقش میشد ‍♀یه آقا رضا بهش میگفتم صدتا آقا رضا از بغلش بیرون میزد 😍 کنکورمو دادم موقع نتایج هیچی برام مهم نبود اصلا انگار نه انگار آدم عاشق نمیدونه روز و شب چیه تا اینکه اسممو دیدم 😍پرستاری قبول شده بودم از این خوشحال شده بودم که اون روز مطمئنم رضا رو میبینم 😅 کلی خوشحال شد رضا هم پیشش بود گوشی رو از داداشم گرفت و بهم تبریک گفت حالا منو میگی ذوق داشت خفه ام میکرد نه برای قبولی برای حرف زدن با رضا 🙈 اون شب ۳ تایی رفتیم بیرون خیلی بهمون خوش گذشت عه عه عه یادم رفت بگم اینو داداشم تازگیا با یه خانمه آشنا شده بود که از همسرش جدا شده بود خیاط بود یه دختر ۳ ساله هم داشت که با پدرش زندگی میکرد و فقط هفته ای یه بار اونم جمعه ها میتونست دخترشو ببینه نرگس اسمش بود خانم خوبی بود اما من نمیدونم حسادت بود یا چیز دیگه ای احتمالا دلم نمیخواست داداشمو باهاش قسمت کنم 😁 روزهامون همینطوری پشت سر هم میگذشت مهمونی ها گشت و گزار مسافرت ها دور همی ها بعضی وقتها هم تو خودمون بودیم و کسی با کسی کاری نداشت و زندگی رو میگذروندیم داداشم قرار عقد و گذاشته بود حالا من حسودیم‌ گل کرده بود از اینکه باهاش بیرون میرفت یا براش چیزی میخرید یا حتی تلفنی باهاش حرف میزد من اشکم درمی اومد خیلی لوس بودم 😝 داداشم برا اینکه بیشتر از این عذابشون ندم یه کاری میکرد که بیشتر با من باشه تا با نرگس خانم 😤 یه روز رضا صدام کرد بهم گفت که میخوام ببرمت بیرون یه دور بزنیم 😍 منم از خدا خواسته قبول کردم آماده شدمو رفتیم توی یه پارک نشستیم دوتا بستنی بزرگ گرفت مثل این بچه های کوچیک خوردم 😕 رضا فقط نگام میکرد لبخند رو لبهاشو میدیدم تا اینکه بهم گفت غزل چند سالته؟؟؟‍♀ گفتم وا این چه سوالیه نکنه فکر کردی من بچه ام خیلی صبورانه جوابمو داد و شروع کرد به حرف زدن که تو یه خانم شدی دختر فهمیده ای هستی شرایطتو میدونم میدونم علی همه زندگیته ولی بهش حق بده که اونم بخواد به فکر زندگیش باشه یهو دلم لرزید و چشمهام از اشک پر شد طفلی رضا از اینکه گریه میکردم ترسیده بود همش میگفت غلط کردم ببخشید نمیخواستم ناراحتت کنم اما من واسه حرفهاش ناراحت نشده بودم از این ناراحت بودم که توی زندگی داداشم هیچی واسه خودش نخواسته بود اولین باری بود که میخواست به فکر زندگیش باشه بعد من احمق اون همه اذیتش میکردم 😔😔😔😔 eitaa.com/zendgizanashoyi ادامه دارد
خیلی وقت‌ها مردهایی کاملاً وفادار را دیده‌ام که فقط بخاطر اینکه همسرشان بی‌اندازه آنها را متهم به خیانت کرده است، دست به خیانت زده‌اند آنها به نقطه‌ای رسیده‌اند که فکر کرده‌اند وقتی اینقدر باید برای کاری که نکرده‌اند متهم شوند، پس بهتر که آن کار را انجام دهند. در چنین مواردی خیلی ناراحت‌کننده است که ببینیم ترس از خیانت همسر باعث شده که بدترین ترس او به واقعیت تبدیل شود وقتی اعتمادی شکسته می‌شود، دوباره اعتماد کردن خیلی سخت است. همه چیز به گرفتن یک تصمیم هوشیارانه از اعتماد به کسی برمی‌گردد. باید از خودتان بپرسید، شفافیت در یک رابطه به چه معناست؟ آیا چک کردن گوشی‌های همدیگر نشانه شفافیت است یا عدم امنیت؟ این چک کردن‌های مضطربانه  هیچ جایی در یک رابطه شفاف ندارد eitaa.com/zendgizanashoyi
#عاشقانه_ها خوشبختى تعریف نداره. ✨یکى با یه دوچرخه 🚲 خوشبخته، ✨یکى با یه هکتار باغ 🍒 آلبالو، ✨اون یکى با آدم 😇 رویاهاش... ❤️ من با تو خوشبختم ❤️ ❤️eitaa.com/zendgizanashoyi
🔴 توصیه‌های غذایی در ماه مبارک رمضان: ۱. غذای افطاری در میل شود. ۲. از خوردن فراوان در فاصله افطار تا سحر خودداری شود و روزه‌ داران برای خوردن وعده سحر کمی زودتر از خواب برخیزند. ۳. در وعده سحر از آشامیدن باید پرهیز نمود، زیرا موجب ایجاد و اختلال در هضم می‌شود. ۴. هنگام افطار نیز از آغاز کردن تغذیه با آب سرد، نوشابه و .. خودداری شود. به جای آن میتوان از مقداری آب جوش، آب گرم و عسل یا شیر گرم استفاده کرد. ۵. مصرف بعضی از غذاها که در هنگام افطار متداول است مثل آش رشته با روغن فراوان، زولبیا بامیه، کله پاچه، سیراب شیردان و .. مناسب نیست. به جای آن روزه داران با توجه به مزاج خود می‌توانند از آش‌ها و سوپ‌ها، حریره‌ها، مرباها و شیرینی‌جات طبیعی مثل عسل کشمش، مویز، خرما و.. استفاده نمایند. 🔴 توصیه های غذایی در ماه مبارک رمضان(۲) ۶. معده خالی در زمان ‌افطار تحمل غذای را ندارد بنابراین استفاده از غذاهایی با هضم راحت مانند آش، سوپ و حلیم در این وعده توصیه می‌شود. ۷. استفاده از غذاهای تند و پرادویه، شور و سرخ کرده، غذاهای آماده و بسته بندی، غذاهای خمیری مثل ماکارونی، الویه، قارچ، انواع فست فودها، یخ، چای پررنگ، قهوه و کاکائو، انواع نوشابه ها و آبمیوه‌های چه در این ماه و چه در ماه‌های دیگر سال به هیچ‌وجه توصیه نمی‌شود مگر به ضرورت. به جای آن روزه‌داران می توانند به تناسب مزاج خود از غذاها و شربتها و آبمیوه‌های استفاده نمایند. ۸. از پرخوری و روی هم خوری چه در وعده افطار و چه در وعده سحر پرهیز شود و و میوه حداقل با ۱_۲ ساعت فاصله از غذا مصرف شوند. 📚منبع: طب اکبری، تغذیه و روزه داری از دیدگاه طب ایرانی اسلامی eitaa.com/zendgizanashoyi