ziyarat-ashura-011.mp3
12.64M
قرائتـــ زیارت عــاشـورا با نوای حاج میثم مطیعی، هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنا له الفداه. ❤️🌹
🔸 روز ششم
🔘شروع چله: ۱۴۰۰/۵/۱۹
﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
◼️ @IslamLifeStyles
دیالوگ نویسی در رمان - دیالوگ های خوب چه ویژگی هایی دارند؟
چند نکته کوتاه درباره نوشتن #دیالوگ خوب:
1- دیالوگ بین شخصیت ها لزومی ندارد عین واقعیت باشد. در گفتگوهای واقعی کلی حرفهای تکراری و پیش پا افتاده و بدون ظرفیت دراماتیک گفته می شود. فقط باید جایی از دیالوگ استفاده کرد که جز دیالوگ چاره ای نیست.
مثل این گفتگو:
سینا گفت: سلام.
مادرش جواب داد: علیک السلام.
سینا گفت: مادر جان خوبی؟
مادر گفت: خوبم تو چه طوری؟
—-
خب تمامی این گفتگوها را می شود در یک جمله خلاصه و روایت کرد:
سینا با مادرش احوالپرسی کرد.
(وارد ادامه مطلب شوید)
2- بهتر است گفتگو به صورت بیرونی یا درونی دارای جدال و کشمکش باشد. یعنی شخصیت ها همدیگر را وادار به کنش کنند. در داستان معمولا جواب عبارتی مثل "چه طوری؟" ، "خوبم" نیست. چیزی است که توجه مخاطب را به خودش جلب کند. مثل نمونه های زیر:
- چه طوری؟
1- هزار بار گفتم جورابات رو هر گوشه از این خونه پرت نکن. این هزار و یک بار.
2- چی شده حال مادرت رو می پرسی؟ نکنه باز پول تو جیبی میخوای.
3- مگه برات مهمه.
همانطور که می بینید در چنین شرایطی دیالوگها بسیار جذاب خواهد بود و نظر خوانندگان را به خود جلب خواهد کرد.
3- بهتر است تا آنجا که می توانیم گفتگو را شرح ندهیم و توصیف نکنیم، مثلا با عباراتی نظیر:
حمید لبهاش رو جوبید و گفت: ...
با صدای بلند فریاد زدم که: ...
با لحن سرزنشگری زیر گوشم گفت: ...
باید طوری دیالوگ ها را بنویسیم که حالت گوینده در خود جملاتی که می گوید القا شود. بنابراین باید کلمات را به دقت انتخاب کنیم. مثل تفاوت هایی که در عبارت های "بفرما، بتمرگ، بشین" وجود دارد. هر سه ی این عبارت ها از مخاطب می خواهد که بنشیند. یکی با احترام و ادب. دیگر با تحکم و بی ادبانه و سومی تقریبا خنثی.
4- دیالوگ بیشتر برای شخصیت پردازی و پیشبرد داستان هست. بهتر است از دادن اطلاعات زیاد در طی گفتگو خودداری کنیم و اطلاعات را به صورت مستقل به خواننده انتقال بدهیم. لزومی ندارد شخصیت ها در حین گفتگو از اتفاقات گذشته بگویند و درباره ی آدم ها و اشیا کلی اطلاعات بدهند.
5- در دیالوگ ها نباید برای انتقال برخی اطلاعات به خوانندگان، شخصیت ها راجع به چیزهایی حرف بزنند که خودشان از آنها آگاه هستند. مثلا گفتگوی زیر:
علی گفت: رضا جون، فردا جمعه است، اداره هم تعطیله، تو هم که کارمند اداره برق هستی قرار نیست سر کار بری. یه قرار بگذاریم بریم کوه؟
معلوم هست که تاکید نویسنده به کارمندی یکی از شخصیت ها صرفا برای این هست که مخاطب از شغل وی آگاه شود. در حالی که هیچکس موقع گفتگو به چنین مواردی اشاره نمی کند. همه ی اطلاعات را می شود به صورت مستقل از گفتگو آورد.
6- دیالوگ ها باید حدالمقدور موجز و کوتاه باشند و درونیات شخصیت را افشا بکنند. حس و حال شخصیت را در یک موقعیت خاص انتقال بدهند و باعث پیشبرد داستان رو به جلو شوند. در رمان های فارسی اینترنتی (اینستاگرامی و تلگرامی) نویسنده ها بسیار دمدستی با دیالوگ برخورد می کنند. در موارد بسیاری مشاهده کرده ام که کل رمان دیالوگ هست. انگار که نمایشنامه نوشته باشند. شخصیت ها بسیار حراف هستند و نویسنده خواسته است طنازی و شوخ طبعی به خرج دهد. همه ی شخصیت ها به یک شکل حرف می زنند، فارق از جنسیت، سن و سال و روحیات. در حالی که ما باید با دیالوگ شخصیت خلق بکنیم. دیالوگ ها باید بتوانند نشان دهند که گوینده زن هست یا مرد. پیرهست یا جوان. معمولا انسان های باتجربه و مسن در گفتگوهای شان از ضرب المثل ها و عبارات قدیمی استفاده می کنند و گفتارشان وزانتی دارد که در کلام یک جوان یا نوجوان نمی بینیم. همینطور هست تاثیر جنسیت. تکیه کلام ها و عادات کلامی هم بخش دیگری از این تشخص زبانی شخصیت ها هست که می تواند در گفتگوها نمود پیدا بکند.
امیدوارم که این نکات مفید باشد.
#ابراهیمی
#جلال_آل_انار
﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
گاهی حس میکنم مولا وسط روضه به فرشتگان میگوید حواسش را پرت کنید ، بر دلش مهر بزنید ، مبادا را روضه کامل درک کند، تحملش را ندارد ، اذیت میشود.
یا میگوید بهانهای بتراشید که امسال در خانه باشد ، آخر اگر به هیات بیاید و جمله واعظ را بشنود دق میکند ، ما راضی نیستیم به خاطر ما به زحمت بیوفتد.
_ آقا جان،
دنیا دور از تو برای ما جهنم است
ما را از این عذاب با اشک روضه نجات ده
#مونولوگ
#روزانه_نویسی19
کفش های مشکی رنگم را از پا در آوردم.
دستگیره در را پایین کشیدم و وقتی در باز نشد متوجه قفل بودنش شدم.
نفس عمیقی کشیدم و بی حوصله خم شدم تا از زیر پادری کلید را پیدا کنم.
دستم را زیر فرش تکان دادم.
از زمانی که دزد زحمت کشیده بود و به خانهمان آمده بود، دردسر ها داشتیم.
میدانستم مثل هر دفعه باید سوراخ سنبه های حیاط را دنبال کلید بگردم.
کلافه ایستادم. با پا دمپایی قهوهای رنگ را تکان دادم.
کلید در آن تاریکی برق میزد.
خم شدم و کلید را برداشتم.
در قفل چرخاندم و در را باز کردم.
کفش هایم را از روی زمین برداشتم و در جاکفشی گذاشتم.
جلو رفتم و به عادت همیشه اول تلویزیون را روشن کردم.چادرم را از سرم برداشتم و روی مبل نشستم.
نگاهم به اتاق پدر و مادرم افتاد.
کمی از تخت دیده میشد.
با دقت نگاه کردم. حس کردم کسی روی تخت خوابیده است.
با تعجب بلند شدم و به سمت اتاق رفتم.
تا چشمم به روی تخت افتاد، درجا ایستادم.
زیر لب بسم الله گفتم و دوباره نگاهم را از پایین تخت به سمت بالا کشیدم.
مطمئن بودم کسی خانه نیست.
به پاهایی که زیر ملحفه سفید بود خیره شدم. با ترس زمزمه کردم مرده است یا جِنّه؟
با ترس قدم برداشتم تا حداقل ملحفه را از صورتش کنار بکشم.
صلوات فرستادم و ملحفه را کشیدم.
با دیدن چهار بالشتی که کنار هم چیده شد بود، از تعجب دستانم همان بالا خشک شد.
لبخند مسخره ای زدم و نفس عمیقی کشیدم.
بلند گفتم:《 خدایا》 با حالت گریه زمزمه کردم :《 خب پدر من اگه دزد هم بیاد که این مرده شما تاثیری نداره》
متوجه شدم باز از ترفند های پدرم است، که اگر خدای نکرده دوباره دزد خواست بیاید خودش به غلط کردن بیفتد!
با حرص نگاهی به بالشت ها کردم . با یادآوری پاهای وحشتناکش به خنده افتادم.
ملحفه را روی تخت انداختم و به سمت پذیرایی رفتم.
#000523
#یعقوبی