🌿فرات🌿:
چه کسی گفته باید زیارت ناحیه مقدسه را کامل خواند؟
اصلا این زیارت برای کامل خواندن نیست شاید.
شاید برای این است که تا نیمههایش بخوانی و از یک جایی به بعد، مفاتیح را کنار بگذاری و زار بزنی...
#مونولوگ
#فرات
عِمران واقفی:
ناحیه مقدسه عشق بازی کلامیِ یک امام معصوم است درباره یک امام معصوم دیگر. با جزء به جزء حسین علیه السلام.
🌿فرات🌿:
ناحیه مقدسه زیارت سنگینی ست.
باید هر دوازده ساعت یک بار فقط یک جرعهاش را بنوشید، وگرنه قول نمیدهم زنده بمانید.
#فرات
#مونولوگ
عِمران واقفی:
می دانی عبره و دمع چه فرقی دارد؟ آبی که از قلب میجوشد را میگویم. همانی که گدازههای آدم ساز است.
#مونولوگ
خسرو را سر بریدند. سروی را خم کردند. #خسرو، همچون #سرو، با #رو افتاد به زمین.
#کاریکلماتور
#عاشورا
Hamdi Alimi - Havaset Hast Be Moohaye Sefide Saram (128).mp3
13.55M
#مداحی
#پیشنهاد
جلوی آیینه خودمو میبینم🏴
خیلی تغییر کردم 🎶😭
جدی جدی🏴
با روضه های تو خودمو پیر کردم🎶
باور من اینه🏴
که همیشه تو زندگیمی🎵
من عوض شدم ولی🏴😭
تو حسین بچگیمی🎶
حواست هست🎶
به موهای سفید سرم🎵😭
چقدر امسال از گذشته شکسته ترم🎶
حواست هست🎶
نوکرت داره پیر میشه🎵😭
بخرم ببرم به حرم داره دیر میشه🎶
دوست دارم دوست دارم🎵
دوست دارم دوست دارم🎵
من اومدم تا با معجزه ی عشقت تازه آدم شم🎶😭
دلمو بردارو یجوری عاشق کن
رسوای عالم شم😭🏴
کی منو صدا زده
اگه تو صدام نکردی🏴😭
هی بدی دیدی🎶😭
ولی تو منو رهام نکردی🏴
حواسم هست😭
که بدیمو به روم نزدی🏴
حواسم هست😭
این تو بودی که راه اومدی🏴
حواسم هست🏴
عمر من داره طی میشه😭🎶
اربعین که میام بطلب بگو کی میشه😭
دوست دارم دوست دارم دوست دارم دوست دارمهمه شب هامو غم تو طی کرد ببین که آشوبم😭 تو روضه ها آقا منم مثه نوکر به سینه می کوبم😭🏴 من فدات که از عطش نفست دیگه بریده😭 مادرت اومد ولی دیگه قاتلت رسیده🏴😭 حواسش هست🏴 کی گلوتو بوسه زده😭🖤 حواسش هست🏴 توی گودی کجا اومده😭 حواسش هست مادرت داره میبینه😭🖤 بی حیا روی سینه ی تو داره میشینه😭 #اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
کاش در این شب ها دل کسی را نشکنیم.
امشب من زینب بودم و خردسالان دورم رقیه. یک فردی هم با اخلاق یزیدی تشریف آورد. خیلی قشنگ در برجکمان زد. به خاطر رقیه های دورم خیلی خودم را کنترل کردم. حتی یک درصد هم به خاطر صحبت هایی که به من کرد از او ناراحت نشدم. بخشیدم. ولی بچه ها گناه داشتند. هنوز نگاه هایشان جلوی چشمانم است. متعجب و ترسیده نگاهم میکردند. ولی با تمام این شرایط محترمانه و با خنده جوابشان را دادم. ولی از حجم فشار، سردردی گریبان گیرم شد. وای خدای من زینب چه کشیدی؟ نشان ندادن غم عجیب سخت است مخصوصا وقتی طفل برادرت کنارت باشد.
#مونولوگ
#دلنوشته
#حسینی
عِمران واقفی:
می دانی عبره و دمع چه فرقی دارد؟ آبی که از قلب میجوشد را میگویم. همانی که گدازههای آدم ساز است.
#مونولوگ
خسرو را سر بریدند. سروی را خم کردند. #خسرو، همچون #سرو، با #رو افتاد بر زمین.
#کاریکلماتور
#عاشورا
💡🕯
سی هزار تلمبه فوت کردند تا خورشید را خاموش کنند. هیهات که تازه از امشب طوفان توئیتری زینب شروع شده. به هر اپلیکیشن که میرسد هشتگ داغ میکند و رفتارهای پوپولیستی عبیدالله و یزید را باد هوا میکند. به امپراطوری رسانهای زینب خوش آمدید. عالمه غیر معلمه...
#مونولوگ
#امپراطوری
فرمانروایی ملک رسانه زینب است. بی شک. برای اولین بار در تاریخ، حرف حق شیعه به درون منهتن رسید. به درون وی-اُ-اِی رسید. برای اولین بار فاکس نیوز خطبه حضرت زینب را کامل پخش کرد. فکر میکردند با پخش زنده از چند زن و کودک آبروی علی را میبرند. وقتی زینب شروع کرد... انگار علی، فرمانروای ملک سخن، بر فراز منبر کوفه خطبه میخواند. به گمانم ملائکه هم تکبیر گفته باشند. مسئولین فاکس نیوز تا بیایند کات بدهند پته همهشان بر باد رفت...
#شام_غریبان
#زینب_کبری
#بانوی_بزرگ
#دختر_امیرالمومنین
#دختر_صدیقهطاهره
چقدر سوز دارد برای یک امپراطوری که سی هزار سَبُع و ذئب را برای کشتار صد نفر شیعه علی بفرستی و زن و بچه شان را به اسارت بگیری و هنگام برداشت رسانهای، یک شیرزن همه سرمایه گذاری بیگپروداکشن را به نفع بنی هاشم مصادره کند....الف الف الف دینار آبروی اموی با یک خطبه زینب بر باد رفت. آهای دختر جوان که گوشی هوشمند دستت است! #بلدی رسانه بشوی؟ #مثلا مثل بیبی زینب.
#باغ_انار
@ANARSTORY
بسیار عالی
یک جایی، در یک بیابانی، حدود 70 تا 100 نفر در یک جنگ نابرابر کشته میشوند.
میان این 70نفر، یک نفرشان حسین بن علی ست.
امام مسلمانان و فرزند پیامبر.
حدود 1400 سال پیش، خبری از رسانه نیست.
یعنی خبر کشته شدن اینها به هیچکس نمیرسد.
بعد از این واقعه نظامی بسیار کوچک، فرزندان و زنان این 72 نفر هم اسیر میشوند به دست دشمن.
دشمن به مردم همه شهرها میگوید حسین از دین خارج شده بود.
انقدر علیه حسین تبلیغات کرده بودند که مردم برای کشته شدن فرزند پیامبرشان جشن گرفتند.
از میان این زنان اسیر، بانویی برمیخیزد به اسم زینب.
زینب همراه اسرا شهر به شهر سفر میکند، و شهر به شهر ماجرای کربلا را تعریف میکند.
طوری که همه میفهمند حسین، از دین خارج نشده بود.
بلکه در پی اصلاح دین خدا بود.
اگر زینب نبود، هیچکس حقانیت حسین به گوشش نمیرسید.
شاید اگر زینب نبود، امروز ما بجای عزا برای حسین، جشن میگرفتیم برای کشته شدنش.
زینب توانست تبلیغات دشمن را بیاثر کند.
4_5800741705665743421.mp3
8.39M
کارمشترک رضا هلالی و محمدحسین پویانفر
ته رویای من کربلا....
﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
💠 فراخوان سومین جشنواره ملی بانوی هزاره اسلام، بزرگداشت حضرت خدیجه سلام الله علیها
✅ بخش ادبی و هنری
🔻🔻قالب آثار
🔸 بخش ادبی:
◀️ شعر (در تمامی قالب ها پذیرفته می شود)
🎁 جوایز:
نفرات برگزیده ۴نفر: یک میلیون تومان
نفرات تقدیری ۴نفر: ۴۰۰ هزار تومان
◀️ داستان کوتاه
🎁 جوایز:
نفرات برگزیده ۳نفر: یک میلیون تومان
نفرات تقدیری ۳ نفر: ۴۰۰ هزار تومان
◀️ فیلمنامه
🎁 جوایز:
نفرات برگزیده ۳نفر: یک میلیون تومان
نفرات تقدیری ۳ نفر: ۴۰۰ هزار تومان
🔸 بخش هنری:
◀️ پوستر
🎁 جوایز:
نفرات برگزیده ۳نفر: یک میلیون تومان
◀️ تایپوگرافی
🎁 جوایز:
نفرات برگزیده ۳نفر: یک میلیون تومان
✅ آثار در دو بخش آماتور ( دانشجویان و دانش آموزان ) و بخش حرفه ای داوری خواهد شد.
📅 مهلت ارسال آثار : ۳۱ مرداد ۱۴۰۰
📅 اختتامیه: ۲۳ الی ۲۵ مهر ۱۴۰۰
📝🔰 ارسال آثار:
💻 رایانامه:
emamhosseinyazd@gmail.com
📱کانال پیام رسان ایتا:
@BanooHezareEslam
🆔 (پیام رسان ایتا)
@Amoradi313
@hekmat98banoo
☎️ کسب اطلاعات بیشتر:
09924271963
🖥 تارنما:
https://farhang.yazd.ir
🏢 نشانی دبیرخانه:
یزد، میدان دروازه قرآن، ابتدای بلوار جمهوری، کوچه چهار باغ، چهار راه اول، سمت راست، موسسه آموزش عالی حوزوی امام حسین علیه السلام یزد
کارگاه زینب شناسی_compressed.pdf
161.9K
کارگاه
🔸زینب شناسی
خانم فاطمه شکیبا (🌿فرات🌿)
#عاشورا
#یا_زینب (سلام اللهعلیها)
﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
هدایت شده از 💎 •﴿ بْاٰغِ یاقٓۆٺ ﴾• 💎
'' بسم الله النور ''
💯آموزش ساخت عکس نوشته
با موبایل 💯
💬سرفصل های دوره :
❗️ نحوه اضافه کردن فونت به برنامه ها
❗️# پیچیده_نویسی و زیباسازی
❗️ کار با ابزار طیف رنگ
❗️کار با ابزار برجسته
❗️ طراحی متن زیبا با ابزار حاشیه
❗️ نحوه استفاده از برچسب های نستعلیق در متن
❗️ آموزش دو حاشیه نویسی
❗️ آموزش استفاده از فونت های سمبل
❗️آموزش کشیدهنویسی
❗️یک ایده جالب برای ساخت عکس نوشته
❗️ آشنایی با برنامه پیکسآرت
و ...
📲بصورت کاملا مجازی
نرم افزار مورد نیاز ⬇️
🔹متن نگار
🔹پیکس آرت
✨عکسنوشته های بنر از نمونه کارهای مدّرس میباشد✨
⏳مدت آموزش>>
۳ ماه (آموزش و بررسی)
🏷 هزینه #کل دوره فقط >> ۵۰/۰۰۰ تومن 🍫
برای ثبت نام به آی دی زیر مراجعه کنید:
@Shahydeh_313
#متن_نگار
#پیکس_آرت
#عکسنوشته
#عکس_نوشته
#آموزش
#باغ_یاقوت
@HOLLYYAGHUT
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
دعای هفتم صحیفه سجادیه.mp3
5.24M
🧡🍃|•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
+حضرٺآیٺاللهجاوداݩ {دامٺبرڪاته} :
🤲| پویش اطاعت از امر رهبری در خواندن «دعای هفتم صحیفه سجادیه» را جدی بگیریم.
🌿| اولا
این توصیه را مشخصا در خصوص کرونا کردهاند.
🌿| ثانیا
این ولی خدا، اصلا بیحساب حرف نمیزند و این مطلب برای همه ثابت شده است.
لطفا هرڪسی به هرشکلی ڪه میتواند موجی در این زمینه ایجاد ڪند ڪه این دعاے مبارک هر روز خوانده شود✨. . .
#ساحل_رمان
هدایت شده از 💎 •﴿ بْاٰغِ یاقٓۆٺ ﴾• 💎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
https://www.instagram.com/tv/CSzgzPYlmNk/?utm_medium=copy_link
مجموعه داغ نهان
این قسمت #جمع_مستان
کارگردان: سید علی میراللهی
تهیه کننده: محمد رسولی
تهیه شده در مرکز بسیج سازمان صدا و سیما
لینک آپارات
https://aparat.com/v/y8WLh
✨ێاٰࢪاٰݩِ إݩقِݪآبْۍِ قْاٰبُ ۆ تَصٰۆیّࢪ ✨
یاقوت ها در دل انارند. گرافیست ها، خوشنویس ها،نقاش ها،عکاسها،فیلم سازها...همه دانه های یاقوتی هستند که انار عشق را می سازند
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/2117730369C3e312b8a21
نمایشگاهِ باغ🔻
@HOLLYYAGHUT
@hashtag_ir
فصل پاییز است..آدم ها زود زود میریزند. حواست هست. به موهای سفید برگهای کناری حواست هست؟
#مونولوگ
🌙 • 🌙 • 🌙 • 🌙 • 🌙 • 🌙
~ بسم الله قاصم الجبارین ~
🔎تحلیل حرکت رسانهای حضرت زینب(س)
👇
°•شنبه ۳۰ مرداد ماه ۱۴۰۰
°• ساعت ۲۱:۳۰
باغبان: خانم فاطمه شکیبا [فرات]
در باغ انار ⬇️
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
#زینب_کبری
#سلام_الله_علیها
#محرم
#نشر_حداکثری
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
سلام و چای روضه
🔥نظر سنجی داریم داغ ...
بر ناربانویی های باتجربه واجب است حتما شرکت کنند
ابتدا روی لینک بزنید
سپس رمز را
و نظر خودتون رو درش درج کنید👇
https://EitaaBot.ir/poll/1we6?eitaafly
خبری در راه است ان شاءلله ...
فعلا در تعلیق بمانید ✨
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
💎بسم الله الرحمن الرحیم.
کارگاه آموزشی مدیریت کار تیمی و تشکیلاتی.
آقای معماریان ۹۱/۱/۳۰
کار و تشکیلات باید آهنگ عبادت داشته باشد.
عبادت؛
گام اول در عبادت #نیت است.
🔸نرم افزاری کردن مفاهیم دینی
🔸در جنگ نرم به ما گفتند شما خیلی چیزها دارید که به آنها عمل نمیکنید اما ما چیز کمی داریم که به همان ها خوب عمل میکنیم.
🔸کاربرد عملی دین نه تئوری.
🔸نرمافزار بسم الله الرحمن الرحیم.
مهندسی شروع
🔸چگونه شروع کنیم؟
🔸از کجا شروع کنیم؟
🔸آیا مثلا هر بار شروع کرده ایم به نتیجه رسیدهایم؟
🔸با چه #روحیه #فکر #برنامه و #نیتی شروع کنیم.
🔸بعد از دوران دفاع مقدس در دوران سازندگی چند حالت وجود داشت؟
سرمایهگذاری روی رزمندگان دفاع مقدس و الگوسازی از آنها ...اما این اتفاق آنچنان که باید نبود!
🔸اگر هر شبانه روز آدم ساخته شود باز هم جای کار هست.
🔸 با بسم الله الرحمن الرحیم شروع کنید.
▫️برای نابودی یک جامعه⏪افزایش #هیجان و نابودی #تفکر
🔸 چرا بعضی از شروعهای ما به نتیجه نمیرسند؟ و...
قال رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم)
✨ هر امر مهمی که با نام #خدا آغاز نگردد، ناتمام است.
اگر فونداسیون بچه تشکیلاتی در اینجا محکم است، همیشه میتوانند در زمینهی فعالیتهای فرهنگی حتی بعد از دوران دانشجویی بدرخشد و توفیق پیدا کنند.
🌎 جهانی فکر کنید!
🔥شعلههای بزرگ از کوچکترین جرقه⚡️
و طولانیترین سفر از برداشتن اولین قدم آغاز میشود...
نسبتِ بینِ آنچه هستم و آنچه باید باشم، باید اندازه گرفته شود...
نه #مغرور شو و نه #مأیوس !
🔸وارد اتاق تشکیلات که میشوی به بیتالمال فکر کن. در تو بذر توجه و نهال تقید باید کاشته شود تا میوههای عشق و ایثار برای تو مثمر ثمر شود.
اگر میخواهی در آینده باغی در دستان تو بروید بذر توجه بکار.
🔸استاد معماریان: در یکی از نشریات که سردبیر بودم به تایپیست میگفتم اگر وضو نداری تایپ نکن. اگر دستان تو روح نداشته باشد که فبها! اما اگر دستانت روح و توجه به خدا داشته باشد نتیجه عالی خواهد شد.
🔴با وضو کار کنید. اگر ریشه ها را درست کنید...درست کردن ساقهها کار سختی نیست.
🔸اگر بیتالمال را صرف خرید انواع کاغذ گلاسه و... کردید اما روح نداشت هیچ تاثیری نخواهد داشت...
🔸در همه کار آغازتان با نام خدا باشد. نشان خدا در نیت _ عمل_ رفتار_بینش و احساس تو باید باشد.
🔸بسم الله الرحمن الرحیم ویروس کش است. اگر با بسم الله شروع کردی، نمیتوانی خلاف کنی.
🔸نرم افزار بسم الله الرحمن الرحیم
🔸کاری که با نشان خدا همراه است؛
۱-استمرار دارد
اگر خودتان را به نرم افزار بسم الله الرحمن الرحیم مجهز کنید، نتیجه را خدا قبل از عمل به ما مینمایاند. و در حساب ما میریزد که همان توفیق است.
توفیق انجام عمل، خودش یک نتیجه است. در این صورت هیچوقت خسته نمیشوید.
▪️اگر توفیق پیدا کردی دست کسی را بگیری، نشان از این دارد که خدا نتیجه را به تو داده است.
▪️ظرفیت میخواهد که زندگی ما طوری باشد که فقط خدا تلاش ما را ببیند.
ای که از کوچه معشوقه ما میگذری
بر حذر باش که سر میشکند دیوارش
#تشکیلات
#تمدن_نوین_اسلامی
#باغ_انار
#ریشه01
﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
کرونا خر است. ولی دلیل نمیشود ما در خانه خوش نگذرانیم. ما تا خوش را نگذرذرانیم آروم نمیگیگیریم.
﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
عاشق آن زمانهایی هستم
که دور از چشم فرزندان خوابیده ام
میخواهیم هوای دو نفره را تجربه کنیم وداخل مجتمع ساعت دوازده شب دست یکدیگر را میگیریم
و خیابان های مجتمع را کز میکنیم
نه با دیدن تکان خوردن برگهای درخت چنار یاد بوی پاییز می افتم
ونه با حس سکوت شب، چشمانمان را میبندیم تا هوای دو نفره تابستانی را استشمام کنیم
هوای دو نفره ما طوری است که آمده ایم تا مثل تمام جوانها، با همسرم هوای دو نفره داشته باشیم
اما هر دو خوب میدانیم دلمان بند سه کودک داخل خانه مان است
حتی اگر در حال دیدن خواب هفت پادشاه باشند
#جوانه_انار🌱
🔅 داخل زیرزمینِ مسجد، با زهرا و اکرم مشغول شستنِ ظرفهای مراسم عزاداری بودم که صدای کوبیده شدن شیئی به در بستهی مسجد بلند شد.
اکرم با چشمانی به اندازهی کاسهی سوپ خوری نگاهی به من و زهرا کرد و گفت:
وای وای!!
اومدن سراغمون!!
حتما فهمیدن یه حورالعین اینجاست، اومدن ورم دارن.
زهرا هم که دست کمی از اکرم نداشت با این حرف اکرم خنده ریزی کرد و گفت:
نهبابا!!
اگه فهمیدن تو اینجایی که با بیل و کلنگ میریزن سرت مفقود الاثرت میکنن، محل یه نفس راحتی بکشه.
اکرم امد جواب زهرا را بدهد که دوباره صدای در بلند شد.
به سمت چادرم که روی صندلی گوشهی اشپزخانه افتاده بود رفتم و ان را روی سر انداختم.
اکرم که مرا دید گفت:
کجا میری؟!!
خل نشی بری!!
نصف شبی میزنن تو سرت میکننت تو گونی .
_اکرم سیمات اتصالی کرده.
میخوان ادم بکنن تو گونی میان در مسجد و میزنن؟
میرم ببینم کیه شاید باد زده در بسته شده کسی مونده پشت در.
زهرا نگاهی به من و اکرم انداخت و گفت:
مگه خادم نیست.
خودش الان میره باز میکنه.
_نه نیست!!
دیروز مادر اقای خادم حالش بد شد.
خانوادگی رفتن شهرستان.
اکرم گفت:
باشه برو.
خدا رحمتت کنه.
جوون خوبی بودی.
چشم غرهای نثارش کردم و از پله ها بالا رفتم.
دستم را روی دستگیره گذاشتم و بسم اللهی گفتم و در را باز کردم.
نگاهی به اطراف انداختم.
پیرمردی با گونی بزرگی کنار سکوی در نشسته بود.
تا نگاهش به من افتاد بلند شد و جلو آمد.
_سلام دخترم.
_سلام پدر جان بفرمایید.
_گشنمه!!
هر روز میامدم از مسجد غذای امامحسین میگرفتم و میخوردم.
امشب دیر رسیدم.
کمی غذا مونده برای من؟!!
غذا میخواست!!
آن هم امشبی که غذا کم بود و سریع تمام شد.
آمدم بگویم نه!!
اما هر چه توانستم نشد.
ذهنم رفت به غذای نخوردام.
امشب غذا را گذاشتم بعد شستن ظرف ها بخورم .
حسابی گشنهام بود.
اما از پیرمرد که گشنهتر نبودم.
میتوانستم در خانه چیزی بخورم اما او چه؟!!
_بله هست پدرجان.
الان میارم براتون.
از پله ها پایین رفتم و غذا را در پیش چشمان پر سوال زهرا و اکرم برداشتم و به سمت در رفتم.
در مسجد را باز کردم.
اما نه خبری از پیرمرد بود و نه ان گونی سنگین.
اطراف را نگاه انداختم.
تا انتهای کوچه کسی نبود.
نبود که نبود!!
#حدیـثـ🖤
#محرمنامه10
آرمینهآرمین:
🔸موسی
بُلُب، هوفف...
دستم را دوباره زیر آب جمع شده در کاسهی ظرفشویی فرو کردم. آرام از بین کفهای سفید شناور بیرون کشیدم. لایهای رنگین کمانی از صابون، در دایرهی کوچکِ انگشت شست و اشاره تشکیل شده بود.
آهسته آن را بالا آوردم و فوت کردم. حباب بزرگی درست شد. دستم را بالا گرفتم و آن را به سمت بالا هول دادم. حباب سنگین آرام به زمین رسید و چشم من هم به دنبالش تا زمین کشیده شد. کفشهای ورنی مشکی مردانه برقی زد و چشمم را تا صورت صاحبش بالا آورد.
-مُگُم...اِ... چیزه... یعنی مُگم اِستکانا رِ مو بشوروم. یعنی... از این لحاظ مگم که الان مهمانای مردا از سَر تعزیهی تو میدون، مِرِسَن.
لباس مشکی را در تنش ندیده بودم. مرد رشیدی شده بود.
-تو صادق، پسر عباسی؟
با سرش تایید کرد.
-کی از فرانسه برگشتی؟
جلو آمدو من عقب رفتم. دکمهی آستینش را باز کرد.
-دیروز. یعنی داشتُم کلا برمِگَشتُم. یه جور تنظیم کردُم عاشورا، روستا باشُم.
آستینش را تا زد و دستهایش را درون کاسهی سینک فرو کرد.
-انگار آخرای تعزیه رسیدُم. صاف آمَدُم مسجد.
جلو رفتم و دستم را دراز کردم. دستهایش را از توی کَف بالا کشید. یک استکان را شکار کرده بود.
-نِه...نِه... تو عقب واستا. ای لباسات خیس مِشَن.
قدمی دیگر جلو رفتم. خودش را کنار کشید. شیر قرمز گاز را که کنار لولهی آب بسته شده بود، چرخاندم و دستم را زیر آب پر فشار لوله گرفتم.
-مُخواستُم دستامِ بِشورُم.
شیر آب را بستم. دستهای خیسم را تکان دادم و او صورتش را جمع کرد.
-حال ننهات خوبه؟
به سمت در رفتم. از قاب چوبی در گرفتم و خم شدم.
-خدا رحمتش کنه.
پایم را به کمک انگشت اشاره درون کفش فرو کردم که دوباره از پشت صدا زد.
-بابات چی؟ او چطوره؟
برای پوشیدن لنگهی دیگر کفش نشستم و به زور کفش کهنه را توی پا هل دادم.
-اویَم خوبه.
ایستادم.
-گلرخ؟
به سویش برگشتم. درون دستهایش حباب بزرگی بود.
-فرانسه جای مو نبود.
حباب در دستش لرزید.
-به بابات بگو. بعد عزا میام برای کشت یکپارچهی آبادی باهاش حرف مِزَنُم. بهش بوگو ای وسطا مو رِ مثل موسی ببینه که براش کار مُکُنُم.
لبخند زدم. دستهایم را به شیلوار پر چین کشیدم.
-مهندس کشاورزی شدی، خو برو سَر زَمین بابات گلخونه بزن.
چشمهایش را پایین انداخت و سرخ شد.
-خا تو بگو بهش. گلخونهام مِزَنُم. هر چی تو بگی.
به خودم اشاره کردم. با تعجب گفتم:
-مو؟
حباب را فوت کرد. حباب در دستش ترکید. چرخید و مشغول ظرف شستن شد.
-ها، خو موسی بخواد ای همه کار سخت بکنه خانواده لازم دِره.