eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
917 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
151 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
انار سخت کنده میشه از شاخه درخت باید تلاش بکنی تا کنده بشه اما نارنگی راحت از شاخه درخت کنده میشه برای همین وقتی انار رو ب سختی کندی چون برای کندنش سختی کشیدی مزش بیشتر به دلت میشینه *** خدای دانه های انار... همون خالق مهربان ما هست. خیلی بخشنده . بچه ی ما وقتی خطایی ازش سر میزنه چقدر ناراحت و عصبی می شیم . ولی دلمون میسوزه براش زود می بخشیمش ناراحتی شو نمی تونیم ببینیم. خدای عزیز ما هم همینطور هست. *** انار دلش که میشکنه ، میترکه میخواد بگه دلای سفت و سخت اگر بشکنن بد میشکنن یاقوت های انار همه به یه سمت هستن و این ینی وحدت دانه های انار... *** صد دانه یاقوت دسته به دسته با نظم و ترتیب یکجا نشسته هر دانه ای هست خوش رنگ و رخشان قلب سفیدی در سینه آن ... انار پادشاه میوه هاست و به قول استاد بزرگواری پادشاه وارونه است.😊 تازه تاج هم دارد @anarstory
💟_شب ها جوونا دور هم جمع میشن و آتیش روشن می کنن تو حلبی ها لبو فروشی و باقالی فروش 💟_فرفره فروش 💟_کالسکه ها شلوار های پاچه گشاد تلگراف نبود مغازه های فست فود لباس هایی در سه سطح چادر،کت و دامن،مانتو های بلند🤔 نبود گوشی تلفن همراه،لب تاب دوربین های با کیفیت و تمامی عکس ها سیاه و سفید ⭕️آرمینه‌آرمین: ایده‌ها سر ریز میشود. اگر دوست دارید المانهای بعد را بردارید اگر دوست دارید المانهای قبل 💟_مهمون خانه هایی با در های کوچیک و تابلو هایی که معمولا یا خیلی قدیمیه یا یه وری شده و داره می افته 💟_زنانی پوشیده وچادری حتی یک تار موهم دیده نمیشده 💟_تاب و سرسره ای فلزی و به شدت بلند ⭕️آرمینه‌آرمین: عکسها بسیار کمک کننده هستند.‌ 💟_اعلامیه ها دستگاه های چاپ در مخفیگاه ها کتاب های جلد شده با روزنامه بنرهای فیلم های سینمایی موتور گازی شلوار دم‌پا و کبریتی 💟_اون زمان اکثر مردم زیر چادر روسری نداشتن 💟_سبیل مردها. 💟_جوی آب 💟_ماشین های قدیمی ضدانقلابی ها کراوات پوش 💟_کروات مشروب فروشی 💟_سکوت شهر از ترافیک و سر و صدای زیاد ماشین ها 💟_دوره زمان شاه که کمتر اپارتمان هوای تمیز اتول های قدیمی 💟_بله پوشش و آرایش. 💟ساواکی ها 💟_سرود شاهنشاهی 💟_کرسی های شب های سوزناک 💟_اره ولی نقاب میزدن که فقط چشماشون پیدابوده 💟_کلاه شاپو 💟_پسرکی که روزنامه در دست دارد و فریاد می زند روزنامه روزنامه 💟_مرد هایی که بساطشون رو پهن کردن و نوار کاست می فروشن رستوران ها با آهنگ های آرام فرانسوی 💟_چادر ها و پوشیه هاشون به زور از سرش بر می دارن حجاب نداشته باشن ⭕️آرمینه‌آرمین: پس شاید شهر خاصی مد نظر شماست. باید نوع دانشگاه و رشته را در آن منطقه تحقیق کنید 💟_ساندویچ فروشی ها که شیشه هایی در ویترینشون دیده می شه 💟_جارجی دم سینما که فیلم جدید رو تبلیغ میکنه ⭕️آرمینه‌آرمین: خرداد ۵۹ عملا دانشگاهها تعطیل شد. مثلا اگر مهران در پلی تکنیک تهران یا دانشگاه مشهد یا ... در حال تحصیل است وقایع مهم تاریخی و در گیری دانشجویان و گروهکها رو در آن زمان داریم. 💟_کاباره ها 😑 💟_بلیط های اتوبوس که در کنار ایستگاه اتوبوس زمین ریختن 💟_نوشابه های شیشه ای😂 💟_ببخشید من یه نکته رو بگم اگر زمان پهلوی دوم رو داریم میگیم با قاجاز و پهلوی اول قاطی نکنیم ⭕️آرمینه‌آرمین: انقلاب فرهنگی 💟_شیشه های شیر با عکس گاو قرمز و آبی 💟_زور بگیران خیابان حکومت نظامی تهیه نفت ⭕️آرمینه‌آرمین: کی می دونه پایان انقلاب فرهنگی کی بود؟ 💟_از بلندگو های مسجد صدای یک روحانی می آد که فریاد می زنه: آقای شاه من به شما تذکر می دهم. 💟_62(منڟور درخت اینجا تاریخ پایان انقلاب فرهنگی است) 💟_بلندگو های کله دوغی چیه شیپوری شکل 💟به فرمان امام خمینی اعلامیه ها ی که ضد شاه چاپ می شد . 💟_الان میخواستم بگم😂کاباره های که توش اهنگ میخوند ومشروب میخوردن 💟_نه میگن هرکسی از هر زمانی خواست بگه زمانش با خودتونه 💟_ارتشی های شیش تیغ 💟_ممنوعیت دستگاه چاپ 💟_تظاهرات کشته شدن عده زیادی برای ازادی کشورمون ارتشی ها ی که جلوی مردم می گرفتن 💟_راستی احتمالا دماوند خیلی خوب دیده می شه کلا هوا خوبه آسمون آبیه 💟_از بلندگو های مسجد صدای یک روحانی می آد که فریاد می زنه: آقای شاه من به شما تذکر می دهم. 💟_نه دیگه تا این حد انقدرام ازادی نبوده هیج حکومتی نمیذاره علیه اش رسما و آشکارا اقدامی کنن
💟ده سال قبل مشغول نوشتن دلنوشته ای بودم که ناگهان پیامکی برایم ارسال شد جهت ورود به گروهی به نام انجمن نویسندگان انقلابی .. چشمهایم به قطر یک نعلبکی گشاد شد .. منو نویسندگی ؟!!!! وارد که شدم دیدم ووووووو عجب جایی است .. باغ انار .. و عجب انارهایی دارد این باااغ .. مسعولش آقایی بود به نام عمران واقفی .. می گفت یک برگم ولی درختی بود برای خودش .. همینطوری الکی ماندیم و ده سال گذشت .. ده سال بعد ... سلام آقای واقفی بزرگ .. احوال شریف .. می بینم که به درختی کت و کلفت تبدیل شده اید و دم و دستگاهی تشکیل داده اید .. مرحبا ..همه ی آن انارهایی که در باغتان پرورش دادید چند تا رمان نوشته اند و هر کدام باغ اناری برای خودشان تاسیس کرده اند .. خوش به حالشان .. بدون شک پارتی کت و کلفتی داشته اند .. بگذریم .. من ده سال است که می خواهم رمانم را تمام کنم ولی به " آن " پایان هنوز نرسیده ام .. دیگر به مرز کهنسالی نزدیک می شوم و نایی برایم باقی نمانده و عنقریب است که سقوط کنم .. بی زحمت به پاس آن یک استکان چایی روضه ، دخترم را در یکی از آن باغهایتان ثبت نام کنید ( حالا اگر اروپا هم بود که چه بهتر ) بلکه او بتواند به " آن " داستان دست یابد و چه بسا چاپش هم بکند .. شیرینی اش هم محفوظ .. با سپاس فراوان برگی از یاد رفته 😔🌱 *** یابن طه: 💟سلام باغبان باغ انار یادم افتادسال۹۸ و۹۹ بیماری کرونا کره ی زمین را تکانی دادوهمه جهان دامنگیرش شدند ...خانه نشینی ها وتعطیلی ها ی پی درپی مرور درکوچه های واقعی را کم کردودرب کوچه های مجازی را بازکرد ... حالا راه های مجازی آنقدر گشاد شده بود که به هرکوچه میرسیدی هزار فروشگاه و آموزشگاه و نمایشگاه به حراج درآمده بود ...از کوچه های نارنجی ایتا عبور میکردم به باغی رسیدم که انارهایش ازدرون آویزان بود وسرخی اش چشمگیر ...دانه های پرآب انارش پیدا بود ...درب باغ نیمه باز بود ..دلم یک انار خواست ...سرک کشیدم . صدایی آمد بفرما داخل ...وارد شدم درختانی دور هم جمع شده بودند و کلمات رابه هم میبافتند تارمانی شود وگاهی بعضی حرف هایشان گیج کننده وخسته کننده بود اگر وسط حرفشان میپریدی باشاخه هایشان جلوی دهنت را میگرفتند هنوز انارهای باغ برایم چشمگیر بود وبس من هم حرف هایی داشتم اما انگار قابل فهم نبود انگار معنایی نداشت ... خلاصه گفتم اینجا کرونا نیست کمی بمانم شاید چیزی سردر بیاورم درگوشه های دیگر باغ درهای دیگری بود متن نگار ...انجا جذاب تر بود پرسطل رنگ ونقاش چیره دست وقلم های گوناگون انجا بهتر میشد حرف بزنی کمتر گیر بهم می دادند . ولی گاهی ازتکراری ها خسته میشدم ... ولی تلاشم رابیشتر کردم باغبان هم نظر میداد واشکالاتم برطرف میشد ...دردیگری بود به نام فتوشاپ که کار بیشتر وفرصت بیشتری میطلبید. ماهم راه را یاد گرفته بودیم وهرروز سری میزدیم تاچیز جدید یاد بگیریم یک روز بنر زدند دوره داستان نویسی نمیدانستم شرکت بکنم یانه .نکنه مثل جلسه اول باشد.. باتردید قبول کردم اماجور دیگری بود الان ده سال ازآن ماجرا میگذرد وباغبان ها هنوز مثل قبل باطراحی های جدید وبه روز روبه سوی گسترش باغ قدم نهاده اند درختان انار بیشتر شده ومیوه هایش صادر می شوند این نتیجه سالهای زحمت وتلاش وپشتکار است .خداراشکر کرونا هم مدتی بعد شکست خورد وما به یک باغ واقعی دعوت شده ایم. *** 💟سلام جناب واقفی با این که من با بالاشهر یزد و صفائیه نسبتی ندارم و اصلا گشت و گذار در ان مناطق به تیریپ من نمیخورد تا پشت منزلتان امدم و منتظر پذیرایی شما ان هم با انار دان شده ی تفتی از نوع درجه یک و سرخش بودم اما بادیگار های سبیل کلفتتان با ان قد بلند تر از درخت چنار و هیکلی غول مانند مقابلم سدی ساختند از جنس تهدید و اسلحه انگار قصد ترور شما را دارم حتی اجازه ندادند به چند قدمی خانه ی اعیانی شما نزدیک شوم راستی! در نویسندگی هم عجب پولی به جیب زدید خلاصه هرچه گفتم شما استاد من هستید باور نکردند که نکردند و به جای انار دان شده چکی نوش جان کردم و لگدی روی زانویم یادگاری نوشت سر به پایین حرصم را روی برگه ی تمرینم خالی کردم همان تمرینی که گفتید به گذشته ی خود بنویسیم دروغ چرا به گذشته ی خود گفته بودم شما روزی اعیان نشین شهر میشوید و به جای برگ بودن میشوید صاحب جنگل آمازون به خانه که برگشتم مستقیم راه اتاقم را در پیش گرفتم وارد که شدم با افسوس نگاهم را اطراف اتاق گذراندم و به گوشه ی اتاق همان میز قدیمی و صندلی چوبی پناه بردم سرم را با ناامیدی روی میز گذاشتم و یادم امد روزی را که گفتید از ریاست هراس دارید علامت سوالی روی سرم تاج شد چگونه با هراس خود کنار آمدید!؟ چون الآن رییس جمهور که نه! رییس چند کارخانه ی ساخت انار تقلبی هستید البته دور از معرفت است این را نگویم هنوز هم مینویسید و کتاب هایتان مشتری دارد @ANARSTORY
ریحانه: - به من رحم کن! منو نزن! من دیگ خام نیستم. پخته شدم. +هیس! تخم مرغها فریاد نمی زنند! شبنم.: ترررق شترررق _گریه نکن دورت بگردم‌ _سزای هرکی نگاه چپ به عشق تخی ما بکنه مرگه مرگ... م.م: چاقو :سلام تخی چقدر زیبایی تخی:می دونم چاقو :میایی بریم باغ تخی:بریم پ.ن:به همین سادگی گول قد و بالای منو خورد چاقو:شما باید پوسته خودرا بردارید و این فقط با مذاکره امکان پذیر است تخم مرغ :ما با برداشتن پوسته خود آسیب پذیر می شویم چاقو:فقط در این صورت مذاکره قبول است واگر نپذیرید آماده برای مرگ و بریدن باشید تخم مرغ:تعدادمازیاد است.می توانیم به کمک هم پیمانمان "ابابیل "بر سرتان فرود آییم و شما چه می دانید ابابیل چیست. # چاقو:ما برای صلح آمدیم تخم مرع:شما هرکجاقدم گذاشتید آنجا را بریدید وخون ریختید چاقو:ماشمارا بسیار خوشمزه می دانیم وبرای بدست آوردن شما باید مزه اتان را بچشیم ودر این میان طبیعی است که عده ای از شما هم نابود شوند @anarstory
هدایت شده از M.alipour
سپهر: _جوجوها ببینین دندونام چه خوشگل شده... اولی: اَییییییی، عین پرچم هابسبورگ شده! دومی: واه واه، بلا به دور.... سومی: فقط بذاریننن برررررم مننننن.... 💙ĂMĨŘ ĤÕŜŜÊĨŇ💙: +جوووون. چه لبخندی. _لبخند؟ دهنش اندازه ی غارِ علیصدره. +ولی چشماش باهام حرف می‌زنه. _آره. میگه می‌خوام بخورمت. +چقدر بدبینی! _باشه. خوشبین میشم. اصلاً چه دماغ خوشگلی! +نه. من از دماغش خوشم نمیاد. انگار یه تریلی از روش رد شده و تبدیل به کتلت شده. _چه عجب! بالاخره چشمات باز شد و یه ایرادش رو دیدی. +هه! چی فکر کردی؟! شبنم.: اولی_واه واه اینو نگاه با اون چشمای ورقلومبیدش دومی_میمون هرچی زشت تر اداش بیشتر،خواهر. سومی_اِواه خواهر نگاش نکن ..رو بچت تاثیر میذاره زشت میشه ها با اون دندونای زردش. م.م: اوری 1: این کیه دیگه چرا این شکلیه اوری 2:وای منو بیاد جنگل آمازون می اندازه اوری3:درسته. سیاه .مثل آفریقا اوری1:ببین کی اینجاست آوری 2:بد نگاه می کنه آوری 3:راه بیفت بابا اون خودش یاری داره که تو انگشت کوچیکشم نمیشی اوری1:ببین کی اینجاست اوری 2:نگاهش چقدر قشنگ است گویا داردبا چشمانش نیایش می کند اوری 3:درسته. زیبا شناسه همانطور که من از دیدنش لذت میبرم و خدا را در او می بینم . او نیز خدا را در ما می بیند. @anarstory
انار سخت کنده میشه از شاخه درخت باید تلاش بکنی تا کنده بشه اما نارنگی راحت از شاخه درخت کنده میشه برای همین وقتی انار رو ب سختی کندی چون برای کندنش سختی کشیدی مزش بیشتر به دلت میشینه *** خدای دانه های انار... همون خالق مهربان ما هست.خیلی بخشنده . بچه ی ما وقتی خطایی ازش سر میزنه چقدر ناراحت و عصبی می شیم . ولی دلمون میسوزه براش زود می بخشیمش ناراحتی شو نمی تونیم ببینیم. خدای عزیز ما هم همینطور هست. *** انار دلش که میشکنه ، میترکه میخواد بگه دلای سفت و سخت اگر بشکنن بد میشکنن یاقوت های انار همه به یه سمت هستن و این ینی وحدت دانه های انار... *** صد دانه یاقوت دسته به دسته با نظم و ترتیب یکجا نشسته هر دانه ای هست خوش رنگ و رخشان قلب سفیدی در سینه آن ....... *** میگم چرا اینقدر به انار توجه دارید؟ بخاطر اسم گروه؟ *** بله آقای رحمان دوست می گفتند من موقع شعر به اهنگین بودندش توجهی نداشتم ولی برام جالب بود هر جای ایران رفتم اون را با یه ریتم خواندند😊 انار پادشاه میوه هاست و به قول استاد بزرگواری پادشاه وارونه است.😊 تازه تاج هم دارد @anarstory نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344