eitaa logo
آگاهانه...
121 دنبال‌کننده
97 عکس
26 ویدیو
3 فایل
اندر مبنی‌شناسی سیاستگذاری و آگاهی‌بخشی عمومی ارتباط: @alibizaki ویراستی: https://virasty.com/abizaki
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام بر آنکه اینقدر کنجکاو بوده که «رفتن به اولین پیام» رو بزنه یا اسکرول کنه تا به اینجا برسه! حالا که تا اینجا اومدی، یه صلوات برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بفرست. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم و أهلک أعدائهم أجمعین.
🔻 ماه مبارک رمضان امسال، سخنران پیش‌ازخطبه در یکی از مساجد شهرستان قائمشهر بودم. تجربهٔ جالبی بود؛ جالبیش از یه جهت این بود که اکثر مخاطبان بنده افراد مسن بودن و طبیعتا بعضیاشون بسیار ناامید از اصلاح وضعیت کشور. لطف الهی اما شامل حال بنده شد و اتفاق جالبی افتاد. یه نکتهٔ خیلی جالب از مقولهٔ تعلیم برام آشکار شد که فکر نمی‌کردم اینقدر بازدهی بده بهم. استفاده از این مسئله باعث شد حتی بزرگوارانی که سن بالایی داشتن هم به فکر فرو برن؛ چون معمولا سخته که افرادی که سنی ازشون گذشته، به تأمل مجدد نسبت به ذهینت‌های خودشون واداشته بشن. 🔴 مطالب مختلفی بیان کردم بحول الهی، اما جالبیش این بود که سعی کردم از دغدغهٔ بالفعل و همین حالای مخاطبان شروع کنم؛ این بود اون نکتهٔ مهمی که خیلی به‌کارم اومد بحمد الله. ♦️ اولش قدری مقدمه گفتم، اما فورا شبهه‌ای رو مطرح کردم که تمام مردم ایران به نحوی باهاش درگیرن؛ یا خودشون این سوال براشون مطرحه، یا اینکه اطرافیان این شبهه رو داشتن و طبعا در بحث‌های خانوادگی به گوش این بزرگواران هم می‌رسید: آیا همه‌چیز تقصیر جمهوری اسلامی هست؟ آیا وضعیت نامطلوب فعلی، معلول دزدی‌ها و ناکارآمدی گفتمان انقلاب اسلامی هست؟ یا اینکه چیز دیگه‌ای هست این وسط؟ اولش خیلی به شبهه پر و بال دادم تا کامل با ذهن مخاطب ارتباط بگیرم؛ بعدش که وارد پاسخ شدم، بعضی از مخاطبان پس‌می‌زدن و نمی‌پذیرفتن. اما با تاکید بیشتر و البته گفتگوهای محدود در زمان آزاد، بحمد الله نتیجهٔ خوبی گرفتم. ⭕️⭕️ سعی خواهم کرد که در چند بخش، مطالب مطرح‌شده رو در کانال «آگاهانه» ارائه بدم ان شاء الله. ______________ @Aagahaneh
🔽اسلام سیاسی، جمهوری اسلامی، و مشکلات امروز ما / بخش اول ❓ سوال: مشکلاتی در جامعهٔ ما هست که سال‌هاست حل‌نشده باقی‌مانده. اگر با آمد و شد جریانات مختلفی که هرکدام از زمین تا آسمان با هم اختلاف نظر داشتند، قرار بود مشکلات ما حل شود، چرا هیچ‌کسی تاکنون موفق به حل مشکلات کشور نشده‌است؟ مشکلاتی از قبیل: ❌گرانی ❌تورم ❌عدم توانایی جوانان برای ازدواج ❌عدم تمکن مردم از خرید خودرو ❌دشمنی با عالَم و آدم و تقابل با کل دنیا ❌سلب آزادی‌های فردی و اجتماعی ❌عقب‌ماندگی از کشورهای دیگر مانند امارات و ترکیه (چه‌برسد به اروپا و آمریکا) ❌اعتیاد ❌گورخوابی ❌شرمندگی مرد در مقابل خانواده ❌زنان سرپرست خانوار ❌کمی حقوق و مواردی که اگر بخواهم بشمارم، مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد شد. ❎ همین نشان می‌دهد که گفتمان جمهوری اسلامی که ۴۴ سال بر سر کار است، ما را هم سر کار گذاشته و صرفا تبدیل‌شده به ابزاری برای چاپیدن ملت! همهٔ کسانی که دستی در دستگاه حکومتی دارند، از کوچک و بزرگ، دارند می‌خورند و ملت بی‌چاره فقط دارد تحمل می‌کند. وقتی ۲۲ بهمن و روز قدس می‌رسد، از جهل مردم سواری می‌گیرند و آن‌ها را به خیابان‌ها می‌کشانند، اما در پشت صحنه، به ریش ملت بدبخت می‌خندند و از ویلاهای آنچنانی خود، سوار بر لوکس‌ترین خودروهای خارجی می‌شوند. 🌐 مسئله‌ای که مطرح شد، برای بسیاری سوال نیست، بلکه قضاوت نهایی است که بر اساس آن، کنش‌های فردی، اجتماعی و سیاسی خود را تنظیم می‌کنند. اما آیا می‌توان به‌نحوی بی‌طرفانه به این مسئله پرداخت و به‌اصطلاح، مطلب را چکش‌کاری و تعدیل کرد؟ این همانی است که در این سلسله‌نوشتار به دنبال انجام آن هستیم. تا خدا چه خواهد... ______________ @Aagahaneh
اسلام سیاسی، جمهوری اسلامی، و مشکلات امروز ما / بخش دوم: انواع تحلیل 🔑 نکتهٔ کلیدی پرسش قبل اینجاست که از وقتی جمهوری اسلامی روی کار آمد، موفق به حل مشکلات کشور نشد. اگرچه جناح‌های مختلفی روی کار می‌آمدند و هریک ادعایی برای حل مشکلات داشتند، اما همواره این ولایت فقیه، شورای نگهبان، و جایگاه رهبری بود که در همهٔ دولت‌ها ثابت بود و با آمدوشد رؤسای جمهور و مجالس، تغییر نمی‌کرد. پس هرچه می‌کشیم از ولایت فقیه است و باید به هر قیمتی که شده، در مقابل این افراد و جایگاه‌های ثابت در این ۴۴ سال بایستیم تا حق خود را پس بگیریم. 🛂 اما بگذارید مسئله را تحلیل کنیم؛ قرار نیست به‌محض شنیدن مطلبی که غلیان هیجانات را در ما برمی‌انگیزد، تسلیم شویم! واقعیت امر این است که تحلیل‌ها بر دو دسته هستند؛ تحلیل‌های پسینی و تحلیل‌های پیشینی. 1⃣ تحلیل پسینی به تبعات و دنباله‌های مسئله می‌پردازد؛ یعنی برای تحلیل مطلب، کاری با این ندارد که آیا آن مطلب درست است یا نه، بلکه می‌بیند با صرف نظر از صحت یا عدم صحت آن مطلب، چه نتیجه‌ای در خارج داشته‌است. تحلیل‌های پسینی عمدتا برای بررسی کارآمدی یک سیستم به‌کار می‌روند؛ مثلا اگر ملاک کارآمدی را توسعهٔ صنعتی بدانیم، کشوری که صنعت قوی‌تری دارد، لزوما ساختار حکومتی کارآمدتری داشته که توانسته به کارآمدی برسد و در تحلیل ما، نمرهٔ مثبت بگیرد، و بالعکس، اگر کشوری صنعت ضعیف‌تری داشته‌باشد، پس ساختار حاکم بر آن، کارآمدی لازم را نداشته، و طبعا نمرهٔ منفی خواهد گرفت. لازم به دقت است که در تحلیل پسینی، کاری با منشأ شکل‌گیری ساختار کشور نداریم، بلکه به کارآمدی آن توجه می‌کنیم. در این نوع تحلیل‌ها کاری نداریم به اینکه ساختاری که هر کشور اتخاذ کرده از کجا آمده، بلکه مهم این است که آن ساختار آیا کارآمد هست یا نه. البته این کارآمدی هم بسته به اینکه ملاک کارآمدی را چه چیزی بدانیم، متفاوت خواهد بود؛ اگر ملاک کارآمدی را صنعت بدانیم، طبعا ساختار را با قدرت صنعتی می‌سنجیم؛ اگر ملاک کارآمدی را تولید ناخالص داخلی (GDP) بدانیم، ساختار را طوری دیگر می‌سنجیم؛ اگر چیزی دیگر، با همان می‌سنجیم. لذا اگر تحلیل پسینی می‌کنیم، باید ملاک ارزیابی را قبلا مشخص کنیم. در آینده به تحلیل پسینی مسئلهٔ مورد بحث خواهیم پرداخت ان شاء الله. 2⃣ تحلیل پیشینی اما در نقطهٔ مقابل تحلیل پسینی قرار دارد؛ در این نوع تحلیل، به‌جای اینکه به تبعات مسئله بپردازیم، به چرایی‌ها و ریشه‌های مسئله می‌پردازیم؛ به‌جای تحلیل کارآمدی ساختار یک کشور، به این می‌پردازیم که اصلا ساختار آن کشور از کجا آمده و چه‌کسانی با چه اهدافی آن را تدوین کرده‌اند؟ و آیا آن ساختار و تئوری‌های پشت آن ساختار، منطقا صحیح و قابل پذیرش است یا خیر؟ مثلا اگر ساختار یک کشور بر اساس تعامل با دنیا شکل‌گرفت، آیا می‌توان چنین ساختاری را ساختاری صحیح دانست؟ آیا اگر کشوری ساختار خود را بر اساس بستن کامل مرزها بنا کرد، آیا کار درستی انجام داده‌است؟ آیا اگر کشوری مبنای اقتصادی خود را بر اساس طلا بنا کرد و پول کاغذی را از اقتصاد خود حذف کرد، آیا کار او درست است؟ برعکس این موارد چطور؟ دقت شود که تحلیل پیشینی برای قضاوت در مورد یک سیستم، به کارآمدی ان نمی‌پردازد، بلکه از طریق ملاحظهٔ کارآمدی یا ناکارآمدی سیستم، انگیزه‌ای می‌یابد تا به استدلالات و مناشئ، نگرشی مجدد داشته‌باشد و اشکال سیستم را حل کند. تحلیل پیشینی در بادی نظر، سخت‌تر و طاقت‌فرساتر از تحلیل پسینی جلوه می‌کند، اما واقع قضیه چنین نیست؛ بلکه تحلیل پسینی به جهت نیازمندی به داده‌های فراوان و استقراء بسیار زیاد جهت دریافت نتیجهٔ مطلوب، معمولا سخت‌تر است. اگرچه سختی و آسانی این‌ها به شخص تحلیل‌گر نیز وابسته است. 🔺 اکنون که انواع تحلیل را بیان کردیم، گوییم سوالی که در ابتدای مطلب مطرح شد و همان هم دغدغهٔ بسیاری از مردم کشور است، از جنس تحلیل پسینی است؛ یعنی به‌جای پرداختن به صحت و سقم تئوری‌هایی که در درون ساختار جمهوری اسلامی قرار گرفته، به کارآمدی آن پرداخته‌است، و همچنین کشورهای دیگر را نیز بر اساس همین کارآمدی قضاوت کرده‌است؛ حال تئوری‌های پشت آن ساختارها هرچه می‌خواهد باشد. البته ملاک نفی کارآمدی آن در جمهوری اسلامی نیز همان است که در مطلب اول عرض شد و در راس آن، تورم و افزایش قیمت‌ها است. اگرچه نقش رسانه‌ها در جهت‌دهی به ملاکی که افراد جامعه برای کارآمدی درنظرمی‌گیرند، بسیار پررنگ است. 👈 اما جایگاه تحلیل پیشینی در مسئلهٔ مورد بحث کجاست؟ این موضوع قسمت بعد است. با ما همراه باشید. ______________ @Aagahaneh
اسلام سیاسی، جمهوری اسلامی، و مشکلات امروز ما / بخش سوم: تحلیل پیشینی، تطبیق 🔺 در قسمت‌های قبل عرض شد که اگر ما قضاوتمان نسبت به وضعیت فعلی کشور این باشد که «۴۴ سال است که از انقلاب اسلامی می‌گذرد و هنوز مشکلات حل نشده، پس گفتمان انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی کارآمد نیست»، در حقیقت داریم تحلیل پسینی انجام می‌دهیم و با صرف‌نظر از اینکه: ۱- اصل گفتمان انقلاب چیست، ۲- آیا قابل جرح و تعدیل هست یا نه، ۳- و آیا اصلا مشکل از خود گفتمان انقلاب است یا چیزی دیگر که همراه با انقلاب و جمهوری بود سعی می‌کنیم گفتمان انقلاب را ارزیابی کنیم. در این نحو ارزیابی (که آن را پسینی نامیدیم)، صرفا به‌دنبال نتایج سیستم هستیم و چه نتیجه‌ای مهم‌تر از «کارآمدی»! ❓ اما آیا وضعیت کشور را می‌شود به‌صورت پیشینی نگریست؟ نگرش پیشینی به وضعیت فعلی کشور بدین معناست که ببینیم در گفتمان انقلاب اسلامی چه مؤلفه‌هایی وجود دارد که کار را به اینجا رسانده؟ آیا می‌شود این مؤلفه‌ها را طوری دیگر تنظیم کرد تا مشکلات فعلی پیش نیاید؟ یا اینکه کل این گفتمان از اساس دارای مشکلاتی است که به‌هیچ‌وجه قابل اصلاح نیست و تنها راه حل مشکلات، کنارنهادن آن و تمسک به گفتمانی جدید است؟ اینجاست که مسئلهٔ «اسلام سیاسی» مطرح می‌شود؛ اسلام سیاسی چیست که گفتمان انقلاب اسلامی بر آن بنا شده است؟ 🟢 طبعا «اسلام سیاسی»، شاخه‌ای از اصل «اسلام» است و پیش از ورود به جایگاه سیاست در اسلام، بایستی تعریفی از خود اسلام داشته‌باشیم؛ زیرا تا ذهنیات عمدتا سطحی ما از اصل اسلام تصحیح نشود، نمی‌توانیم به امتدادات اسلام و دستورات اسلامی بپردازیم و تبیینی از آن ارائه دهیم. ✍ نگاه پیشینی به گفتمان انقلاب اسلامی این اجازه را می‌دهد که با دید بازتری به مشکلات موجود بپردازیم و هنگام کنش‌گری فردی و اجتماعی، خواه کنش‌هایی که در راستای تخلیهٔ خشم خودمان از وضعیت موجود انجام می‌دهیم، و خواه کنش‌هایی که برای اصلاح وضعیت کشور به آن دست می‌زنیم، به‌نحوی منطقی‌تر، عالمانه‌تر و عادلانه‌تر رفتار کنیم و البته نتیجه‌ای بگیریم که معضلات فعلی را «واقعا» حل کند ان شاء الله. حتی اگر معتقد شدیم که گفتمان انقلاب اسلامی از اساس غلط است، اما با شناخت صحیح از این گفتمان می‌توانیم نسخهٔ جایگزین این گفتمان را بهتر انتخاب کنیم تا در حکومت بعدی، دچار مشکلاتی مشابه و یا حتی بدتر از مسائل فعلی نشویم. 👈 ان شاء الله در قسمت‌های بعد به تشریح مقولهٔ «واقعیت» و رابطهٔ آن با اسلام خواهیم‌پرداخت و به حول الهی نشان خواهیم‌داد که عقل انسان در این میانه، چه جایگاهی دارد. ______________ @Aagahaneh
هدایت شده از زیست شهر نوین مولّد
📺 برنامه زنده 👈🏼 موضوع: مناظره‌ای مهم برای تاملی در باب نظام اقتصادی ایران 📌مهمانان: 🔶دکتر مسعود درخشان؛ استاد تمام اقتصاد داشگاه علامه طباطبایی، دکتری اقتصاد مدرسه اقتصاد لندن، برنده دومین جایزه جهانی علوم انسانی اسلامی، طرفدار اقتصاد اسلامی 🔷دکتر موسی غنی نژاد؛ هیات علمی دانشگاه صنعت نفت، دکتری اقتصاد دانشگاه سوربن فرانسه، رییس مرکز تحقیقات اقتصادی روزنامه دنیای اقتصاد، طرفدار اقتصاد لیبرال ✅ امشب؛ دوشنبه 4 اردیبهشت 22:00 تکرار فردا 14:30
🔺 کوتاه‌نوشتی در باب مناظرهٔ اقتصادی دکتر درخشان و دکتر غنی‌نژاد 🟡 به‌نظر می‌رسد اختلاف اصلی در این مناظره، تعریف از «علم» بود؛ آنچه آقای غنی‌نژاد «علم» می‌داند، توسط آقای درخشان مورد پذیرش نبود و درخشان سعی داشت بنیان‌های ایدئولوژیک را در اندیشهٔ خصم خود نشان دهد تا بگوید آنچه شما علم می‌دانیدش، اصلا علم نیست، چراکه در مسیر دستیابی به واقع نیست. لذاست که در ظاهر غنی‌نژاد «علمی»تر حرف می‌زد، اما درخشان از کانال جانبی وارد می‌شد و سعی می‌کرد غیر علمی بودن بیانات غنی‌نژاد را نه صرفا با نقض‌وابرام‌های علمی رد کند، بلکه سعی داشت این را نشان‌دهد که زبان علمی غنی‌نژاد و سایر متفکران هم‌فکر او، صرفا پوششی است برای سخنانی کاملا جهت‌دار؛ چه خود ایشان این را بفهمد که علمی نیست، و چه خودش نفهمد و این را کاملا علمی بداند. شاید علت اینکه نحوهٔ مباحثه توسط دکتر درخشان با آرامش همراه نبود و ایشان اولین کسی بود که در صحبت دکتر غنی‌نژاد می‌پرید یا اینکه حملات شدیدتری انجام می‌داد، همین بود؛ او این مناظره را مناظره‌ای علمی نمی‌دانست، بلکه آن را به‌مثابه میدان جنگ در مقابل کسانی می‌دید که از «علم» سوءاستفاده می‌کنند؛ دانسته یا نادانسته. البته از تأثیرگذاری عمیق اندیشهٔ غنی‌نژاد بر بخشی از سیاستگذاری‌های کلان اقتصادی در کشور نیز نمی‌شود گذشت؛ درخشان تنها دلیلش برای این نحو از مناظره، نشان‌دادن سوءاستفاده از علم نبود، بلکه در مقابل کسی بحث می‌کرد که جریانات رسانه‌ای قوی برای شرح آراء او صف کشیده‌اند؛ کسی که صرفا وجههٔ علمی ندارد تا بحث با او نیز بخواهد صرفا علمی باشد. ✅ اما به‌نظر خودم چنین می‌رسد حق با درخشان است؛ غنی‌نژاد همچون بسیاری از افراد گمان می‌کند که واقعا «آزاداندیش» است و هرگز تحت تاثیر فضاسازی‌های علمی قرار نمی‌گیرد؛ اما درخشان نشان می‌دهد که در فضاهای علمی نیز مسخ‌کردن متخصص‌ترین افراد و حتی بخش اعظم جامعهٔ علمی نیز امری رایج است، چنانچه هایک سعی داشت از همین حربه استفاده کند و نظرات خود را نه با روشی آزاداندیشانه، بلکه با فضاسازی علمی و سوءاستفاده از این گمان اشتباه بشر، به‌خورد جهانیان بدهد، البته آن هم با استفاده از قدرت سیاستمداران و ثروت تاجران. ______________ @Aagahaneh
روستایی در منطقۀ‌هزارجریب دچار مشکل کمبود آب در زمان افزایش جمعیت در فصول تفریحی سال شده‌است. تقلای اهالی (که اغلب فامیل هستند) برای حل مشکل دارد منتهی می‌شود به ساختارهای اجتماعی فرافامیلی! یکی سخن از نصب کنتور می‌کند، یکی کم‌کاری دهیاری، یکی وسواسیت خانم‌ها! پیگیری این رویه برایم هیجان‌انگیز است! ______________ @Aagahaneh
🔽اسلام سیاسی، جمهوری اسلامی، و مشکلات امروز ما / بخش چهارم: انواع نگاه، و واقعیت 🔺 نگاه پیشینی بر یک مسئله، مساوی است با «تحقیق» و «حق‌یابی» در آن مسئله؛ این یعنی حقیقت و واقعیتی وجود دارد که با طرح مسئله، به‌دنبال یافتن آن هستیم؛ اصلا «تحقیق» یعنی به‌دنبال حق و حقیقت و واقعیت رفتن. همۀ علوم به‌دنبال حل مسائلی هستند تا واقعیتِ چیزی را نشان دهند؛ مثلا 2×2 را درنظربگیرید؛ عبارت 2×2 مسئله‌ای است که پرسش از واقعیتی دارد؛ حاصل 2×2 چند است؟ پس از تحقیق و بررسی به این نتیجه می‌رسیم که حاصل برابر با 4 است. چگونه تحقیق‌کردیم و این واقعیت را یافتیم؟ گفتیم 2×2 یعنی دو واحد دوتایی، که می‌شود 2+2 و حاصل آن نیز بداهتا 4 است. آنچه گفتیم، تحلیلی پیشینی است که طی آن، به‌دنبال یافتن حقیقت و واقعیت در مسئلۀ 2×2 بودیم. ♻️ اما بیایید 2×2 را از نگاه پسینی بررسی کنیم؛ در نگاه پسینی تحلیل به این شکل است که کسی از طریق نگاه پیشینی به نتیجۀ 4 رسیده، و در این هنگام نگاه پسینی این را بررسی می‌کند که آیا نتیجۀ 4 برای معادلۀ 2×2 کاربرد و عملکرد خارجی دارد یا نه؛ آنگاه گوید بله دارد؛ در علوم مهندسی، راه‌سازی، انرژی هسته‌ای و بسیاری از علوم دیگر، این معادله کاربرد دارد. ولی اگر گزاره‌ای باشد که اگرچه واقعیتی را مشخص می‌کند اما کاربرد خارجی نداشته‌باشد، نگاه پسینی کنارش می‌گذارد. توجه شود که نگاه پسینی کاری با واقعیت‌داشتن و واقعیت‌نداشتن مسائل ندارد، بلکه صرف‌نظر از واقعیت، به عملکرد می‌پردازد، و اگر کاربرد و عملکرد داشت، قبولش می‌کند، و اگر کاربرد نداشت، به گوشه‌ای می‌گذاردش و رهایش می‌کند؛ اما مطلقا نمی‌تواند قضاوتی دربارۀ صحت یا عدم صحت مسئله انجام دهد. برای نگاه پسینی تفاوتی ندارد که مقولۀ «جاذبه» را با تئوری نیوتنی حل کند یا با نظریۀ نسبیت اینیشتین؛ برای او مهم این است که با هردو نظریه می‌تواند به ماه برود، حتی اگر نظریۀ اینیشتین نتواند مشکل سرعت چرخش بیش‌ازحد بازوهای خارجی برخی کهکشان‌ها را حل کند. آنچه مهم است این است که این تئوری‌ها بتوانند کاربردداشته‌باشند؛ چه واقعا صحیح باشند و واقعیت را کاملا بیان‌کنند، چه خیر. البته تئوری‌ای که کار می‌کند، قطعا بخش‌هایی از آن ارتباطی با واقعیت دارد؛ وگرنه کارنمی‌کرد؛ اما ممکن است اشکالاتی هم داشته‌باشد و از نگاه پیشینی، مورد پذیرش نباشد. ⚠️ البته باید توجه داشت که واقعیات، منحصر در واقعیات ریاضی و فیزیکی نیستند؛ مثلا واقعیاتی داریم همچون اینکه «انسان می‌اندیشد»؛ این هم یک واقعیت است. یا واقعیتی همچون اینکه «انسان می‌تواند به زندگی خوب دنیوی و اخروی برسد». یا «انسان بخشی از عالَم هستی است و مصلحت او در گرو هماهنگی با ساختار هستی است». همچنین واقعیات منحصر در واقعیات «ایجابی» نیستند؛ مثلا می‌توانیم بگوییم «2×2 مساوی 5 نیست»، و «مساوی 6 نیست»... . یا «انسان، چوب خشک نیست» یا «آب در 98 درجه به‌جوش نمی‌آید». 👈 اما عقل ما چه موضعی نسبت به واقعیت‌های مختلف دارد؟ ان شاء الله در قسمت‌های بعد به این مقوله خواهیم‌پرداخت و خواهیم‌گفت که چگونه می‌شود رویکرد ارزیابی عملکردی را درون تحلیل پیشینی آورد. ______________ @Aagahaneh
🔽اسلام سیاسی، جمهوری اسلامی، و مشکلات امروز ما / بخش پنجم: جایگاه عقل در دستیابی به واقعیت ⁉️ما به عنوان انسان، تفاوتی با سایر موجودات داریم و آن همان وجود عقل در ما است. اما به‌راستی عقل چیست که برای ما تفاوت ساخته؟ اصلا چرا انسان‌ها عقل دارند؟ اگر در جهان هستی همه‌چیز سر جای خود است و ذره‌ای از قضای الهی تخلف نمی‌کند و همه‌چیز در جای خود، بهترین است، جایگاه انسان کجاست که باید با موهبتی به‌نام «عقل» همراه باشد؟ ✅ پاسخ این است: «واقعیت». عقل برای دستیابی به واقعیت ایجادشده‌است. انسان جایگاهی در نظام هستی دارد که برخلاف سایر موجودات، توانایی دستیابی به مغز واقعیات هستی را دارد. سنگ بیش از سنگ نیست؛ گراز هم بیش از گراز نیست! اما انسان بیش از همۀ این‌هاست؛ حتی انسان می‌تواند از انسان هم بیشتر شود! به‌میزانی که این انسان برای نیل به واقعیت تلاش می‌کند، آن واقعیت را حائز می‌شود و خود را در نظام هستی ارتقا می‌بخشد و بر فاصلۀ خود با سایر موجودات می‌افزاید. وگرنه انسانی که حیات نباتی دارد، چه بهره‌ای از انسانیت خود می‌برد؟ یا انسانی که دائم‌الخمر است و همواره در مستی به‌سر می‌برد، چه حظی از انسانیت می‌برد؟ یا حتی انسانی که دائم‌الخمر نیست، اما گاها مرتکب گناه شرب خمر می‌شود و با این کار به نظام هستی می‌گوید که من بی‌عقلی را دوست می‌دارم، چه چیزی از انسانیت بدست می‌آورد؟ مگر نه این است که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند «قیمة کل امرء ما یحسنه»: ارزش هر کسی به اندازۀ چیزی است که آن را نیکو می‌شمارد؟ همه بیانگر این است که انسان که «عقل» دارد، نگرش خاصی به هستی دارد که این نگرش در حیوانات و گیاهان و اجسام وجود ندارد. آن نگرش چیست؟ نگرش دستیابی به واقعیت و حقیقت. انسان می‌خواهد واقعیات را بدست‌آورد و بر همان اساس، زندگی کند. ✳️ هیچ انسانی را نمی‌بینید که بر اساس 2×2=5 خانه بسازد! هیچ انسانی را نمی‌بینید که خود را چوب خشک بداند! اصلا عمدۀ لطیفه‌های خنده‌آور از جایی به مطلب می‌پردازند که جنبه‌ای غیر واقعی داشته‌باشد تا با برانگیختن تعجب انسان از ناواقعی‌بودن آن مطلب، خندۀ او را برانگیزند. مثلا «‏از هر کی بپرسی چی کار کنم زبانم خوب بشه درجا می‌گه فیلم و سریال خارجی ببین. ولی من چایی داغ خوردم زبونم سوخته، فیلم و سریال خارجی ببینم که چی بشه؟» این لطیفه با تلفیق غیر واقعی سوختن زبان، زمینۀ تعجب و سپس خنده را فراهم می‌آورد. چرا؟ چون ما عاقلیم و عقل همواره ما را به سمت واقعیت می‌کشاند و مطلب غیر واقعی را پس‌می‌زند. 🔹 حال برگردیم به بحث اصلی. تحلیل، کار عقل است؛ عقل تحلیل می‌کند تا واقعیت را بیابد. اما کدام نوع تحلیل است که طی آن، عقل به‌دنبال واقعیت می‌رود؟ پسینی یا پیشینی؟ پاسخ‌دهیم پیشینی. تحلیل پیشینی است که دست ما را در دست واقعیت می‌گذارد؛ زیرا همانطور که در قسمت قبل بیان‌شد، تحلیل پیشینی است که حقیقتا به‌دنبال «تحقیق» و «حقیقت‌یابی» و «واقعیت‌یابی» است. تحلیل پسینی صرفا در مقام ارزیابی و ایجاد انگیزه برای بازبینی در تحلیل‌های پیشینی کاربرد دارد؛ اگرچه برخی از فیلسوفان غربی سعی در تشکیک در این مسئله دارند، اما این مسئله در حال حاضر موضوع بحث ما نیست. 🔉 پیرامون تفاوت‌های این دو نوع تحلیل، می‌توان بیشتر گفت، اما فعلا مورد نیاز نیست. آنچه اکنون اهمیت‌دارد این است که بدانیم عقل در درجۀ اول به‌دنبال تحلیل‌های پیشینی می‌گردد نه پسینی. پس معقول و منطقی آن است که اگر مسئله‌ای را می‌نگریم، بن‌مایه‌های استدلالی پیشینی آن را نیز ببینیم و صرفا از جهت کارآمدی، آن را بررسی نکنیم. چه‌بسا واقعا آن مسئله اشکالات زیادی نداشته‌باشد و با کنارنهادن آن یا پذیرفتن آن، مشکلات بیشتری بسازیم. 👈 اگر همین مسئلۀ انواع تحلیل را برای خود حل کنیم، بسیاری از مشکلات شخصی و اجتماعی ما حل خواهد شد! لذا سعی داریم دنبالۀ مباحث را بر اساس همین مسئله ارائه‌دهیم ان شاء الله. ______________ @Aagahaneh
🔽 اسلام سیاسی، جمهوری اسلامی، و مشکلات امروز ما / بخش ششم: تعقل در واقعیت 🔺 در بخش‌های پیشین به مسئلهٔ عقل و جایگاه آن در یافتن واقعیت‌های جهان هستی پرداختیم و گفتیم که انسان با جایگاهی که در نظام هستی دارد، توانایی فهم و یافتن واقعیات در بالاترین سطوح آن را حائز است. ❓ اما چه‌مقدار از واقعیات برای خود انسان قابل فهم است؟ اگر این انسان را رها کنیم و هیچ‌چیزی به او نیاموزیم، او در نهایت چه‌میزان از واقعیات را خواهد یافت؟ مثلا آیا او هرگز به تکنولوژی فرآوری اورانیوم دست‌می‌یابد؟ آیا می‌تواند بدون داشتن هیچ زمینهٔ علمی، مشکل اختلاف بین تفسیرهای کپنهاگی و تفسیر کلاسیک از مکانیک کوانتوم را حل کند؟ حتی بالاتر، آیا می‌تواند رنگ‌هایی که تجربه‌گران مرگ موقت در برنامهٔ زندگی پس از زندگی می‌گفتند را درک کند؟ مثال‌های دانش فیزیک البته با ممارست جوامع قابل دستیابی است، اما رنگ‌های آنچنانی که در تجربیات مرگ موقت دیده‌می‌شد چطور؟ آیا به‌هیچ‌وجه برای انسان ممکن است چنان رنگ‌هایی را در زندگی خود ببیند؟ ♦️ آیا انسان می‌تواند بدون اتکا به اعتبارات انسانی محض، مفهوم «عدالت» را فهم کند و مصادیق آن را به‌درستی مشخص کند؟ «آزادی» چطور؟ حتی فراتر، «هستی» چطور؟ آیا می‌تواند بدون اینکه معجزه‌ای ببیند یا حکایتش را بشنود، بپذیرد که معجزه امکان دارد و ممکن است کسی بیاید یا آمده‌باشد که می‌تواند چنین خرق‌عادت کند؟ آیا اگر جن و انس جمع شوند، می‌تواند حتی یک آیه همچون قرآن بیاورند؟ ✅ پاسخ به این پرسش‌ها مشخص است؛ انسان به‌تنهایی توانایی فهم بسیاری از حقایق را ندارد؛ یا به تعبیری بهتر، انسان به‌تنهایی توانایی برقراری ارتباط با بخش اعظمی از حقایق جهان هستی را ندارد. اما آیا به پاسخی برای این پرسش‌ها نیاز دارد یا خیر؟ آیا بدون فهم مقولهٔ «عدالت»، می‌شود زندگی کرد؟ اگر پدری عدالت را نفهمد، فرزندانش چگونه خواهند زیست؟ اگر فرزندی آزادی را به‌درستی فهم نکند، چگونه با خانواده و جامعهٔ خود، و حتی با خود و خدای خود تعامل دارد؟ مثال‌های اجتماعی و سیاسی بسیاری می‌شود مطرح کرد؛ آیا بدون درک درست از مقولهٔ عدالت، درنهایت سر از مارکسیسم و کمونیسم درنمی‌آوریم؟ آیا بدون درک درست از مقولهٔ آزادی، سر از لیبرالیسم درنمی‌آوریم؟ سیاستگذاری یک کشور بر اساس فهم‌های ناقص از این مقولات، چگونه خواهد بود؟ اگر فهم کامل داشته‌باشیم چطور؟ 👈 باز هم پرواضح است که ما در زندگی روزمرهٔ خود نیز محتاج پاسخ به پرسش‌هایی هستیم که به‌هیچ‌وجه خودمان اگر باشیم و خودمان، دسترسی به پاسخ‌های مربوطه نداریم. پس چه باید کرد؟ در بخش بعدی با ما همراه باشید تا به حول و قوهٔ الهی، پاسخ این پرسش را مورد بحث قراردهیم. ______________ @Aagahaneh
🔺 به‌نظر می‌رسد انقلابیونی که تاکنون با دم‌دستی‌ترین مطالب، به تبیین و دفاع از انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی می‌پرداختند و بحث‌های سیاسی انجام می‌دادند و خود را تابع ولی‌فقیه می‌دانستند، اکنون که دیگر نمی‌توانند با استدلالات دم‌دستی از سیاست‌های اقتصادی انقلاب اسلامی دفاع‌کنند، در معرض امتحان سختی قرارگرفته‌اند؛ آیا آن‌ها نیز همچون غنی‌نژادهای عصر حاضر، انقلاب و ولایت فقیه و خدا را تا جایی می‌پذیرند که با عقلانیت و علم اقتصاد! تعارضی نداشته‌باشد؟ آیا خواهندگفت که اقتصاد، علم است و ضوابط مشخص خود را دارد و خدا هم -نعوذ بالله- باید در چارچوب همین علم رفتار کند؟ 👈 یا اینکه پای مبانی خود می‌مانند و به‌دنبال حل مسئلۀ اقتصاد می‌روند به‌نحوی که مبانی اسلام و انقلاب را در مقام عمل پیاده‌کنند و علمی نو دراندازند؟ آیا حاضر خواهندشد همانند ادعای همیشگی‌شان که می‌گویند «در راه انقلاب، خون می‌دهیم» و «فلان شهید، الگوی من است» و «رهبر اگر فرمان‌دهد جان را فدایش می‌کنیم»، جان که نه، اما اقلا مسیر زندگی خود را از دکتر و مهندس شدن و کسب درآمد، به سمت مطالبۀ ولیّ در زمینۀ اصلاح علوم انسانی و تدوین علومی همچون علم اقتصاد اسلامی تغییر دهند؟ 🔻بسم الله... این گوی و این میدان، ای مدافعان حریم ولایت! ______________ @Aagahaneh
♦️ ببینید عدم آشنایی با مبانی، و بی‌سوادی نسبت به گفتمان انقلاب، چه بر سر انسان می‌آورد؛ وحید اشتری بسیجی تبدیل به چه‌چیزی شده؟! از این مثال‌ها فراوان است! انقلابیونی که با مواجهه با نیمۀ تاریک سیاست، نفهمیدند که وظیفۀ آن‌ها بردن روشنایی انقلاب به درون تاریکی‌هاست، نه اینکه مقهور تاریکی شوند و سعی کنند تاریکی را به نور ببرند! البته راه به جایی نخواهندبرد، و این خود هستند که ضرر می‌کنند. امثال وحید اشتری اگرچه چشم انقلابیون سنتی را به برخی حقایق بازمی‌کنند و نیمۀ تاریک را نشان‌مان می‌دهند، لیکن خطر «زبیر»شدن از بیخ گوشمان هم به ما نزدیک‌تر است! پ.ن: با تشکر از جناب نبویان (@ahmad_nabavian) بابت انتشار این تصویر. _______________ @Aagahaneh
🔽 اسلام سیاسی، جمهوری اسلامی، و مشکلات امروز ما / بخش هفتم: دین 🔺 در بخش قبل بیان‌شد که پرسش‌هایی وجود دارد و ما برای پیشبرد تمام شئون زندگی خود، نیازمند پاسخ به آن پرسش‌ها هستیم، اما امکان پاسخگویی برای ما وجود ندارد و اگر جن و انس هم جمع‌شوند، نمی‌توانند پاسخ‌های متناسب با آن را بیابند. تاجایی که فرانسیسکو فوکویاما که پایان تاریخ را با لیبرالیسم غربی (= پاسخ‌های بشری برای آن پرسش‌ها) می‌دانست و پاسخ‌های لیبرالیسم را پاسخ‌های نهایی و آخرین تلاش بشری جهت دستیابی به پاسخ مناسب می‌دید، اخیرا از این عقیده بازگشته و معتقدشده مارکس هم بیراه نمی‌گفت!! ✅ اما پاسخ واقعی چیست؟ «دین»؛ کارکرد اصلی دین، شناساندن همین واقعیت‌هاست؛ در واقع دین نمی‌خواهد در مقابل عقل قرارگیرد، بلکه می‌خواهد دست عقل را بگیرد و او را به افق‌هایی ببرد که اگر خودش بود و خودش، حتی با کمک عقول جن و انس هم نمی‌توانست به آن افق‌ها دست‌یابد. لذا دین به‌معنای خرافات و چیزهای هَپَروتی نیست! بلکه واقعیاتی است همانند سایر واقعیات، که بشر برای کوچک‌ترین تا بزرگ‌ترین شئون زندگی خود بدان نیازمند است؛ البته واقعیاتی که برای خود بشر به‌تنهایی قابل دست‌یابی نیست. دین مانند 2×2=4 است؛ همانقدر واقع‌نما، و بلکه حتی واقع‌نماتر از آن؛ آنگاه که دین راجع به عدالت سخن می‌گوید، آنجا که نهج‌البلاغة می‌خوانید، راه و رسم برخورد با فرزند را نیر می‌گوید؛ چگونگی تصمیم‌گیری برای تنظیم بازار و کنترل تورم را هم می‌گوید؛ نحوۀ تعامل اجزاء مختلف جامعه را نیز می‌گوید؛ اینکه امروز در دعوای با اعضای خانواده باید چه‌رفتاری بروز می‌دادم را می‌گوید. و بسیاری از مسائل دیگر را نیز می‌گوید. آیا تاکنون دقت کردید که چقدر نحوۀ برخورد ما با این پرسش‌ها متفاوت است؟ هرکسی به‌طریقی با این پرسش‌ها کنار می‌آید! یکی دعوا و هیاهو می‌کند، یکی کوتاه می‌آید، یکی قهر می‌کند، یکی فحش می‌دهد؛ اما کدام‌یک از این رفتارها «درست» و منطبق بر «واقعیت» است؟ جهان هستی اقتضاء این را دارد که ما به عنوان عضوی کوچک از آن، چه رفتاری انجام بدهیم؟ دین همین را می‌گوید. آنگاه می‌بینید کسانی که واقعا دین‌دار بودند و دین را واقعا (نه در ظاهر و ادعا) در خود پیاده کرده‌اند، چقدر زندگی آرام‌تر و با آرامش بسیار بیشتری دارند، اگرچه با امکانات مالی کمتر زندگی کرده‌اند. چرا؟ چون خود را در تعارض با اجزاء هستی قرارنمی‌دهند و با هستی دشمنی نمی‌کنند، لذا هستی نیز با معضلات جسمی و روحی، با او به مقابله برنمی‌خیزد. ⭕️ اگر ما بپذیریم که خداوند در جهان هستی، مؤثرترین نقش، و بلکه «تنها نقش مؤثر» را دارد (بنابر توحید افعالی)، زندگی‌مان دگرگون خواهد شد. فقط کافیست ایمان بیاوریم. ❓ اما صبر کنید؛ اگر دین واقع‌نماست، پس چرا در تعداد زیادی از جوامع، باعث مشکلات و معضلات بسیاری شده؟ مگر دین قرارنبود واقعیات را بگوید؟ چرا واقعیات دینی، نتایج غیر واقعی دادند؟ چرا موجب فقر، کشتار و مانند آن شدند؟ این پرسش، پاسخ‌های مختلفی دارد؛ اولا عمدۀ کشتارها در دنیا به‌نام دین نبوده‌است. ثانیا فعل متدینین، عین دین نیست. و ثالثا 2×2=4 هم به بمب اتمی منتهی‌شده! کدام احمقی خواهد گفت باید 2×2=4 را کنارنهاد و آن را نپذیرفت؟! به قول معروف، هر عیب که هست، از مسلمانی ماست. 👈 در قسمت بعد، به اسلام سیاسی و عرصۀ واقعیت در سیاست خواهیم‌پرداخت ان شاء الله. _______________ @Aagahaneh
آزادسازی تولید،ریالی‌سازی هزینه مواد اولیه و جلوگیری از واردات بی‌قاعده، سه راهکار تحول بازار خودرو است. خودروی ارزان قیمت خارجی فقط یک سراب است. قیمت خودرو گران است و باید عادلانه و ارزان شود، کیفیت و کمیت خودروها باید افزایش یابد واردات نخواهیم داشت. این سه وعده، نقطه ثقل مرکزی گفتمان خودرویی دوره وزارت صمت فاطمی‌امین بود. مصاحبه امروز بنده با روزنامه قدس را در اینجا بخوانید. سعی کردم مفصل، مستدل و صریح مشکلات و راهکارهای امروز صنعت خودرو را بررسی کنم. ✅به افرا بپیوندید: @afra_eco
🔽 اسلام سیاسی، جمهوری اسلامی، و مشکلات امروز ما / بخش هشتم: اسلام سیاسی 🔺 در قسمت قبل پیرامون ارتباط دین با واقعیت سخن‌گفتیم؛ از ویژگی‌های دین این است که پاسخی است به پرسش‌های بنیادین بشر از واقعیت‌هایی که به‌شدت برای حیات خود نیازمند به آن است، اما دسترسی به پاسخ آن ندارد. ❓ اما آیا پرسش‌های بنیادین منحصر در پرسش‌های اعتقادی هستند؟ مثلا اینکه قرآن بر حق است یا نه؟ پیامبران آمده‌اند یا نه؟ معاد و قیامتی هست یا نه؟ قضا و قدر وجود دارد یا نه؟ یا اینکه پرسش‌های بنیادین منحصر در این موارد نیست؟ مقوله‌هایی همچون عدالت، آزادی، حق، جمهوریت، حکومت، ساختارهای اجتماعی، و موارد اینچنینی، مسائلی هستند که بدون پاسخ به آن‌ها اساسا امکان تشکیل حکومت و حرکت‌های اجتماعی وجود ندارد؛ به‌راستی حدود و ثغور این مفاهیم کجاست؟ 🔅 آزادی تا کجا باید باشد؟ 🔅 نقش آزادی در جمهوریت و آراء مردم چیست؟ 🔅 آیا مردم می‌توانند آزادی خود را محدودکنند؟ آیا اصولا آزادی نامحدود امکان تحقق خارجی دارد یا نه؟ 🔅 ساختارهای اجتماعی بر اساس عدالت شکل‌می‌گیرند یا بر اساس دیکتاتوری، جمهوریت و یا تکامل جمعی؟ 🔅 نقش حکومت در تنظیم روابط اجتماعی چیست به‌نحوی که به آزادی افراد صدمه‌نزند؟ 🔅 و پرسش‌هایی دیگر از همین قبیل. اگر دقت‌کنید، می‌بینید که بسیاری از بحث‌های سیاسی و اجتماعی در میان جمع‌های رفاقتی و خانوادگی، همگی از اختلاف در پاسخ‌هایی نشأت می‌گیرد که به این پرسش‌ها می‌دهیم! چه بحث حجاب باشد، چه بحث اقتصاد، و چه بحث سیاست! ✅ اینجاست که دین مبین اسلام، برای این پرسش‌ها پاسخ می‌آورد و دست عقل را در دستان واقعیت‌های نظام هستی می‌گذارد؛ اینجاست که «اسلام سیاسی» متولد می‌شود و بشر را از مصائب رویکردهای اومانیستی و خودمحور درمی‌آورد؛ راه صحیح توسعه را نشان‌می‌دهد، و ساز و کار دست‌یابی به آن را واضح می‌سازد. ⁉️ اما همینجا سوالی مطرح می‌شود؛ اگر اسلام سیاسی بر اساس واقعیت‌هاست، پس چرا جمهوری اسلامی که از ابتدا مدعی همین مطالب بود، وضع امروزش این است؟ به‌عبارت دیگر اگر ادعای جمهوری اسلامی این است که اسلام را پیاده می‌کند، پس چرا «کارآمدی» نداشته‌است؟ این سوال، در واقع همان پرسش اولیهٔ این سلسله‌مباحث است؛ کارآمدی نظام. آنچه در این ۸ قسمت مطرح‌شد، همگی مقدمه‌ای بود تا به همین پرسش برسیم. 👈 ان شاء الله در قسمت بعد، سرآغازی خواهیم‌داشت بر پاسخ به سوال اصلی. با ما همراه باشید. ⭕️ پ.ن: همانطور که گفته‌شد، پرسش‌های بنیادین منحصر در مسائل سیاسی نیستند، بلکه حتی یک پدر در برخورد با فرزندش نیازمند این پاسخ‌هاست؛ مثلا اگر حد آزادی و عدالت را به‌درستی نداند، یا فرزند را بیش از حد آزاد می‌گذارد، و یا او را بیش از حد در تنگنا قرارمی‌دهد. موارد دیگر را در زندگی خود جستجو کنید؛ حتما مثال‌های بسیاری خواهیدیافت. منتهی بحث فعلی ما منحصر در مسائل اسلام سیاسی است، اگرچه می‌شود پیرامون پرسش‌های بنیادین در زندگی روزمره نیز سخن‌گفت. ______________ @Aagahaneh
هدایت شده از اقتصاد فرهنگی
تا وقتی چهارچوب تحلیلی بر مبنای نظریه عدالت اسلامِ انقلابی نداشته باشید بر سر هر موضوع اقتصادی به جان هم می‌افتید. از حذف ارز ترجیحی گرفته تا واردات خودرو و وزارت بازرگانی و حذف یارانه و حداقل دستمزد و نقدینگی و ... وقتی با سیستم طرفید با شناخت قطعات سیستم‌شناس نمی‌شوید! ♨️ اقْتِصادِفَرهَنگی: 🇮🇷 💠 @h_abasifar
🟢 دربارۀ مقولۀ «عدالت» و نظریات غربی‌ها پیرامون آن مطالعه می‌کردم و دیدم که بدون توجه به الهیات، جقدر بشر حیران است! هریک ملاکی برای عدالت ارائه داده‌اند، دریغ از اینکه ذره‌ای در این ملاک‌ها به واقعیت نظرداشته‌باشند! اصلا اکثرشان واقعیتی در ازاء این مفاهیم قائل نیستند و اگر هم قائل‌باشند، واقعیتی بسیار محدود و دست‌بسته را درنظردارند. تعمق در معارف دینی کنید تا عدالت واقعی برایتان مکشوف‌شود؛ آن عدالتی که ملاکش مطابقت با عالَم هستی و اقتضائات آن است؛ آن عدالتی که انسان را به‌عنوان موجودی واقع‌یاب و حقیقت‌یاب، و سعادت این انسان را نادیده نمی‌انگارد؛ آن عدالتی که برای انسان شأنی الهی قائل است و انسان را در راستای «علی»شدن و «محمد»شدن صلوات الله علیهما و آلهما می‌بیند؛ آن عدالتی که بشر سرگشته را در همین حال سرگشتگی خود تحلیل نمی‌کند، بلکه او را اشرف مخلوقات می‌داند؛ همۀ مناسبات بشری را در راستای زندگی مادی نمی‌نگرد، بلکه او را واجد شأن خلیفةاللهی می‌داند و در تنظیم مناسبات اجتماعی و فردی وی، سعی در تحقق میلیون‌ها و بلکه میلیاردها قاضی و بهجت و حسن‌زاده دارد. 🔻 آری؛ آنگاه که کرامت و مقامات عالیه منحصر در طبقۀ خاصی از علما شد و با مدرن‌شدن جوامع و توسه‌طلبی‌های سکولار، برای سایرین تبدیل به امری دست‌نیافتنی گشت، عدالت ذبح‌شد. و الا الآن باید به‌جای دغدغۀ مشکل خودرو، به دغدغۀ گسترش طی‌الارض از 4 میلیارد انسان به 4 میلیارد دیگر می‌اندیشیدیم! ______________ @Aagahaneh
♦️ اصولا روش کاری غرب جدید و علی‌الخصوص ایالات متحده چنین است که در عوض تسلط مستقیم بر ملت‌ها، یک زمین بازی بر اساس قواعدی تقریبا مشخص ایجاد می‌کنند، منتهی خودشان را همواره بهترین بازیکن زمین قرارمی‌دهند. چه در علم و فناوری، چه در قدرت سیاسی، چه در قدرت نظامی و چه در قدرت اقتصادی. لذا کافی‌است بازیکنی دیگر قدرت‌بگیرد تا در همین زمین بازی، از غرب پیشی‌بگیرد!! چنان که می‌بینیم که چین اکنون تنه به تنۀ آمریکا می‌زند. ⚠️ اما هر بازیکنی که میدان را در دست بگیرد، باز هم در زمین بازی دیگری توپ می‌زند؛ چه چین باشد، چه ایران و چه روسیه. مگر آنکه در راستای ایجاد تمدنی جدید قدم‌بردارند. البته چنین تمدنی از چین و روسیه برنمی‌آید! شاید تنها کشوری که برای تمدن غرب بدیلی دارد، جمهوری اسلامی ایران باشد؛ ما هستیم که می‌توانیم زمین بازی را عوض‌کنیم، چراکه در مبانی هستی‌شناختی، دستگاهی کاملا منسجم داریم. ناکارآمدی‌های درون کشور بدین سبب است که ما پای در زمینی نهادیم که زمین بازی ما نیست. طراح و سازنده و قهرمان آن زمین، کسی دیگر است؛ ما ناچاریم برای حرکتمان زمینی جدید بسازیم؛ وگرنه تا هست، همین مشکلات فعلی کشور ادامه‌خواهدیافت. ______________ @Aagahaneh
🔽 اسلام سیاسی، جمهوری اسلامی، و مشکلات امروز ما / بخش نهم: جمهوری اسلامی 🔺 در قسمت قبل گفتیم که اسلام برای پرسش‌های بنیادین سیاسی و اجتماعی پاسخ‌های واقعی را ارائه می‌دهد. در این قسمت اما به جمهوری اسلامی می‌پردازیم. به‌راستی جمهوری اسلامی چیست و چه بهره‌ای از «واقعیت» و «اسلام سیاسی» دارد؟ با شناخت درست جمهوری اسلامی می‌توانیم یک قدم به یافتن منشا وضع نابسامان موجود (البته بر فرض نابسامان‌بودنش!) نزدیک‌تر شویم، چراکه مشکلات حال حاضر در بستر جمهوری اسلامی محقق‌شده و جهت تحلیل پیشنی لازم است به شناخت دقیقی از جمهوری اسلامی بپردازیم. 🔲 جمهوری اسلامی خلاصه می‌شود در قانون اساسی. قانون اساسی ما بیانگر تمام آن چیزی است که از جمهوری اسلامی سراغ‌داریم. چیستی، آرمان‌ها، تئوری‌های بنیادین و راهکارهای اساسی برای تحقق اهداف، همگی در قانون اساسی آمده‌است. نویسندگان قانون اساسی، همگان از اسلام‌شناسان بنام بوده‌اند و پرسش‌هایی که در قسمت‌های گذشته مطرح کردیم را پاسخ‌گفته، و در متن قانون اساسی اشراب کرده‌اند. قانون اساسی بر اساس واقعیات دینی نوشته‌شده و انعکاس‌دهندۀ روش حکومت‌داری بر اساس آن واقعیات است. البته متن این قانون، ساختۀ دست بشر است و همچون هر مصنوع بشری دیگر، امکان خطا در آن می‌رود، اما اصول و بنیان‌های اساسی قانون، همگی مستفاد از اسلام و تماما قابل دفاع است. ⁉️ اما چه‌چیزی موجب مشکلات فعلی کشور شده‌است؟ اغلب ما با این مسئله مواجه‌شده‌ایم که جناح‌های مختلف با تفکرات مختلف بر سر کار آمده‌اند، اما به قول معروف «الذینَ و الذینَ، روز به روز بدتر از اینَه»!! باری با شعار سازندگی وارد شدند، باری با شعار آزادی، باری با شعار عدالت، باری با شعار اعتدال، و باری با شعار فسادستیزی. اما چرا همۀ این دولت‌ها و مجالس با تمام اختلافات فکری و شخصیتی و عملی خود، نتوانستند مشکلات را حل‌کنند؟ چرا بسیاری از این افراد پس از دورۀ مسئولیت خود گله می‌کنند که نتوانستیم کاری کنیم و نگذاشتند و اینگونه سخن‌ها را مطرح می‌کنند؟ آنگاه برای پاسخ به این مسئله، به‌دنبال ریشۀ مشکلات می‌گردیم؛ ریشه‌ای که در تمام دولت‌ها و مجالس ثابت است و اوست که سیاستگذاری اصلی را خصوصا در حوزۀ اقتصاد در دست دارد. دربارۀ مصادیق این ریشه نیز بین مردم اختلاف‌نظر وجوددارد. برخی همدستی پشت‌پردۀ اصولگرا و اصلاح‌طلب را عامل یکسانی سیاست‌های اقتصادی می‌دانند، برخی رهبری و شورای نگهبان و سپاه را، و برخی مسائلی دیگر را. در ریشه‌یابی این مسائل نیز تحلیل‌های گوناگونی مطرح می‌شود که عام و خاص را درگیر می‌کند. باری شعار می‌دهند «اصلاح‌طلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» و باری شعار می‌دهند که «مرگ بر دیکتاتور» و «مرگ بر اصل ولایت فقیه». فرقی ندارد کسی که این شعار را تدوین‌کرده واقعا به‌دنبال مبارزه با منشا مشکلات بوده‌باشد یا نه، اما این شعارها به مزاق بسیاری از مردم خوش‌آمده؛ زیرا که برایشان منشا مشکلات را مشخص می‌کند؛ باری گویند مشکل از هم‌دستی جریانات با هم است، و باری گویند مشکل از رهبری و ولایت فقیه و ارکان ثابت نظام است. بالاخره مشکلات کشور که با آمدوشد جریانات مختلف، همچنان بعد از 44 سال باقی است، باید از جایی آب‌بخورد؛ آنجا کجاست که دولتی می‌رود و دولت دیگر می‌ آید، اما او نمی‌رود و نمی‌آید؟ نکند دولت‌ها صرفا در ظاهر فرق‌داشتند؟ یا اینکه اصل ولایت فقیه و یا شخص ولی فقیه (بدون ذره‌ای تعارف!!) باعث آن هستند؟! 👈 اما آیا این تحلیل صحیحی است؟ حداقل می‌توان گفت که اصل ولایت فقیه، مستفاد از دین است و یکی از واقعیاتی است که دین آن را مطرح‌نموده و قانون اساسی نیز آن را آورده‌است. اما آیا شخص ولی فقیه باعث مشکل است؟ یا اینکه جناح‌ها توافقات پشت‌پرده دارند؟ یا اینکه اصلا همۀ ما سر کاریم! و مشکل کلا از جایی دیگر است؟ در قسمت‌های بعد همراه ما باشید. ______________ @Aagahaneh
هدایت شده از جهان آرا
📺برنامه زنده جهان آرا 👈🏼موضوع: بررسی راهکارهای افزایش تولید و مهار تورم 👤مهمانان: سید ياسر جبرائیلی، عضو هیات علمی دانشگاه مهدی طغیانی، سخنگوی کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی ⏰دوشنبه ١٨ اردیبهشت١۴٠٢،ساعت ٢٢:٠٠ 🆔 @ofogh_tv 🆔 @jahanara_ofogh
♦️ جنگی دیگر در زمین اقتصاد... 🔆 نقطۀ کلیدی بحث جبرائیلی و طغیانی در جهان‌آرا، در 20 دقیقۀ انتهایی بود؛ آیا تثبیت قیمت دلار ممکن است یا نه؟ طغیانی می‌گفت نمی‌توان به عدد مشخصی برای نرخ دلار رسید و هر محاسبه‌ای (حتی محاسبۀ دکتر صمصامی) عددی خاص می‌دهد که با محاسبۀ دیگر می‌تواند اختلاف فاحشی داشته‌باشد. جبرائیلی می‌گفت نمی‌شود که بازار را رهاکرد تا سودهای نجومی نصیب شرکت‌هایی خاص شود. البته در اینکه برخی وعده‌های سابق طغیانی محقق‌نشد، جبرائیلی دست برتر را داشت. ❌ طغیانی البته کاری نداشت که وقتی بازار در دست عده‌ای محدود می‌چرخد، آن هم انحصاری است! آیا بهتر نبود خود دولت نرخ دلار را هر چند وقت یک‌بار تعیین می‌کرد؟! ______________ @Aagahaneh
🔽 اسلام سیاسی، جمهوری اسلامی، و مشکلات امروز ما / بخش دهم: منشأ مشکلات 1 ✅ در فلسفه قانونی داریم که به آن «قاعدۀ الواحد» می‌گویند. این قانون اگرچه ظاهر پیچیده‌ای دارد، اما دقیقا همان چیزی است که در ناخودآگاه همۀ ما وجود دارد. وقتی با برخی پدیده‌ها مواجه می‌شویم، درمی‌یابیم که شرایط مختلف تاثیری بر بود یا نبود آن پدیده نگذاشته‌اند؛ در نتیجه می‌گوییم پس منشأ آن پدیده جایی دیگر است. مثلا در همین مسئلۀ مورد بحث، ما با پدیده‌ای مواجهیم با عنوان ناکارآمدی؛ آنگاه که به‌دنبال منشأ این پدیده می‌گردیم، گاهی گوییم مشکل از فلان دولت و رئیس جمهور است، و باری گوییم از دولت دیگر و رئیس جمهور دیگر است. اما پس از اینکه دیدیم رویۀ واحدی در همۀ این جناح‌ها وجوددارد، درمی‌یابیم که مشکل باید از جای دیگر باشد؛ جایی که با آمدوشد دولت‌های مختلف تغییر نمی‌کند و در همۀ دولت‌ها نقش اساسی دارد. حال این منشأ مشکلات کیست؟ طبعا ذهنمان می‌گوید یا ولایت فقیه است، یا ولی فقیه است، یا شورای نگهبان، یا مجمع تشخیص، یا توافقات پشت‌پردۀ جناح‌ها و ارتباط فامیلی تودرتوی آن‌ها، یا چیزی شبیه به این‌ها. ⁉️ اما صبرکنید. آیا واقعا تنها چیزی که در این ادوار ثابت‌بوده و اثرگذاری بالایی در وضع موجود داشته، همین‌ها هستند؟ آیا این نهادهایی که نامشان را به‌عنوان بانیان احتمالی وضع موجود ذکرکردیم، به‌دنبال منافع پشت‌پرده برای خود بودند و مصالح مملکت را مراعات‌ نکردند و خلاصه اینکه آدم‌های فاسدی بودند؟ آیا مشکل کشور از فساد این نهادها و افراد است؟ اصلا آیا می‌شود به همین سادگی مسائل یک کشور را تحلیل‌کرد؟ 🔺 گفتیم که برای یافتن واقعیت در مسئله، نباید از راه تحلیل پسینی واردشد. سوالی که در بالا مطرح‌شد، تماما تحلیلی پسینی است! اما نگاه پیشینی به ما می‌گوید که یافتن منشا مشکلات نیازمند شناخت دقیق از وضعیت حاکم بر کشور است. ناکارآمدی اگر صرفا سوالی باشد برای پرداختن منشأ مشکلات و تحقیق و تحلیل پیشینی، چیز خوبی است، اما اگر همین ناکارآمدی به‌سادگی باعث قضاوت نهایی شود، قطعا تحلیلی پسینی است و به‌هیچ‌وجه حقیقت در مسئله را نشان‌نمی‌دهد؛ نتیجه‌اش هم می‌شود همانی که در قسمت سوم این نوشتار در مباحث تحلیل پیشینی و پسینی توضیح‌دادیم. ✔️ پس بگذارید به منشأ مشکلات بپردازیم. در قسمت قبل گفتیم که جمهوری اسلامی، نظامی مبتنی بر واقعیت‌هاست و اگر خللی باشد، از مبانی اساسی قانون اساسی نیست. از طرفی مشکلات کشور نمی‌تواند ناشی از اصل ولایت فقیه، مکانیزم تعیین ولایت فقیه، مردم‌سالاری دینی و موارد مشابه باشد، چراکه این ها مبانی قانون اساسی ما هستند. پس می‌ماند اجرای نادرست قانون اساسی. اما آیا مجریان قانون اساسی از روی تعمد به وطایف خود عمل نکرده‌اند؟ در مورد برخی می‌توان چنین گفت؛ کسانی که مسئولیت را پله‌ای برای منافع شخصی خود قرارداده‌اند. اما آیا همه همینطورند؟ اگر همۀ مسئولان به‌دنبال منافع شخصی خود بودند، پس چطور بسیاری از این افراد این توانایی را داشتند که جوامع متخصص و دانشگاهی و حوزوی را اقناع‌کنند که کارمان درست بوده؟ چطور با وجود همۀ مشکلات، این همه دستاورد مثبت در مسائل علمی و زیرساختی و حتی اقتصادی داشته‌ایم؟ دستاوردهای پس از انقلاب یکی و دوتا نیست. کتاب صعود چهل‌ ساله و کتب مشابه را ببینید که همگی بر اساس آمارهای بین‌المللی بین ایران در دوران جمهوری اسلامی و پلهوی مقایسه کرده‌اند. ✳️ درنتیجه نمی‌توان گفت منشا مشکلات این است که همۀ مسئولین یا اکثر آن‌ها فاسد بودند؛ چراکه اگر واقعا فسادی در چنین سطحی می‌بود، وضعیت ما باید بسیار بدتر از این بود! تورم ایران در بدترین حالت و با ناشیانه‌ترین نوع محاسبه، از 80درصد فراتر نرفته (محاسبات علمی حدود 50 درصد را می‌گویند) اما در همین کشور همسایۀ ما ترکیه، با اتفاقی ناگهانی، تورم رسمی (یعنی معادل همان 50 درصدی خودمان!) به بالای 100 درصد رسیده‌بود! پس مسئولان ما با همۀ مشکلاتشان، بی‌کار ننشسته‌بودند! 👈 پس مشکل از کجاست؟! در قسمت بعد مناشئ احتمالی دیگر را بررسی خواهیم‌کرد ان شاء الله. ______________ @Aagahaneh