❤️🖤👌 برای #حسین که همواره ست و #دو_ماه_عزاداری عاشقان او
#همواره
.................
هر که مثل تو ندارد به خدا بیچاره ست
هر که آواره ی عشقت نشود آواره ست
نوحه خوان تو #خدا بوده و #آدم، مولا
کشته ات #آسیه و #هاجر و #مریم، #ساره ست
روضه هایت جلوی چشم من است آه، #حسین
این جهان با همه وسعت خود، #گهواره ست
ما همه عین #علی_اصغرِ تو #ذبح شدیم
تیرها خورد به ما و گلوی ما پاره ست
#آخر_ماه_صفر راهی #طوسم هر سال
#آخرین_روضهام از #حنجره_نقارهست
#شصتویک_روز برای تو شدم بارانی
یاد #روز_دهمت در دل من همواره ست
#محمد_عابدی
قم المقدسه
#اشعار_عاشورایی
#خداحافظ_محرم
#خداحافظ_صفر
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
به پیشگاه #حسین و #علی_هایش
😭🖤 به پیشگاه #زینب و #علمدارش
#دستور_زبان_عشق
..............
از وقتی با تو آشنا شدم
جهان را #کربلا می بینم!
مگر نه اینکه تو #کلمه ای!؟
مگر نه اینکه تو #نقطه ای!؟
مگر ... (سه نقطه)
#علی_اکبر نیست!؟
مگر ، (ویرگول)
#علی_اصغری نیست که از تشنگی به خود پیچیده!؟
من شنیده بودم که #حسین، #علی_اصغر را با سر به خاک سپرد
اگر این صحیح است پس ؛ (نقطه ویرگول) از کجا آمده!؟
نکند #ماجرای_نیزه درست باشد!؟
: (دو نقطه)
#چشمان_قمر_منیر_بنی_هاشم است که خیمه ها را می پاید
آه...
شک ندارم که «» (گیومه) را از روی #دستان_علمدار ساخته اند که هنوز در آسمان علقمه، قنوت گرفته
❓مگر ؟ (علامت سوال)
عصایی نیست که بر سر #حسین خورده!
❗مگر ! (علامت تعجب)
همان نیزه ای نیست که #سری از آن افتاده ؟!
- (خط تیره) همان #راه_کربلا_به_شام است که روزگار #زینب را سیاه کرد
- (خط فاصله) ای که بین نام #حسین و #زینب نشست و چهل سال بینشان جدایی انداخت
همان خطی که حالا #سفید شده و در #جاده_اربعین، پا به پایم می آید
جاده ای که پایانش . (نقطه) است
نقطه ای که کم کم #طلایی می شود و در چشمانم برق می زند
نقطه ای که روز اول تا در #نجف گفتند:
#هر_که_دارد_عطش_کرببلا_بسم_الله
در زیر #باء_بسم_الله خودنمایی می کرد.
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
به پیشگاه #حسین و #علی_هایش
😭🖤 به پیشگاه #زینب و #علمدارش
#دستور_زبان_عشق
..............
از وقتی با تو آشنا شدم
جهان را #کربلا می بینم!
مگر نه اینکه تو #کلمه ای!؟
مگر نه اینکه تو #نقطه ای!؟
مگر ... (سه نقطه)
#علی_اکبر نیست!؟
مگر ، (ویرگول)
#علی_اصغری نیست که از تشنگی به خود پیچیده!؟
من شنیده بودم که #حسین، #علی_اصغر را با سر به خاک سپرد
اگر این صحیح است پس ؛ (نقطه ویرگول) از کجا آمده!؟
نکند #ماجرای_نیزه درست باشد!؟
: (دو نقطه)
#چشمان_قمر_منیر_بنی_هاشم است که خیمه ها را می پاید
آه...
شک ندارم که «» (گیومه) را از روی #دستان_علمدار ساخته اند که هنوز در آسمان علقمه، قنوت گرفته
❓مگر ؟ (علامت سوال)
عصایی نیست که بر سر #حسین خورده!
❗مگر ! (علامت تعجب)
همان نیزه ای نیست که #سری از آن افتاده ؟!
- (خط تیره) همان #راه_کربلا_به_شام است که روزگار #زینب را سیاه کرد
- (خط فاصله) ای که بین نام #حسین و #زینب نشست و چهل سال بینشان جدایی انداخت
همان خطی که حالا #سفید شده و در #جاده_اربعین، پا به پایم می آید
جاده ای که پایانش . (نقطه) است
نقطه ای که کم کم #طلایی می شود و در چشمانم برق می زند
نقطه ای که روز اول تا در #نجف گفتند:
#هر_که_دارد_عطش_کرببلا_بسم_الله
در زیر #باء_بسم_الله خودنمایی می کرد.
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
🌷برای #کربلا و #کربلاییان
شاهکار
...........
#کربلا، شاهکار ادبی خداست
جایی که الهام بخشِ #حسین می شود
جایی که با خون او شور و شعر و شعور را به تصویر می کشد
در این میان قصیده ای به نام #عباس، رخ نمایی می کند و
غزلی به نام #علی_اکبر
خواستم بگویم #علی_اصغر رباعیِ نابی بود که مصراع مصراعش به هوا پاشیده شد اما دیدم او شاه بیت #حسین است
و اما #زینب که بود؟!
صبر داشته باش!
#محمد و #جعفر، دوبیتی های #زینب بودند و #قاسم و #عبدالله، رباعی های #مجتبی!
گفتم #مجتبی
او که سال گذشته
جایزه صلح نوبل ادبیات را از آنِ خود کرد
اما عده ای تاب نیاوردند و
پرونده قتل او هنوز باز است!
#اصحاب، هر یک بیتی از مثنوی عاشورا بودند
#خیمه_گاه، ترکیب بندی بود با گوشواره ی «اینجا حرم امن الهی ست»
#زینب که بود!؟
صبر داشته باش!
#سجاد را شعری نیمایی دیدم که گاه از جا برمی خاست و گاه می نشست
این کوتاه و بلند شدن ها دلیلی داشت!
او باید اثری تازه می شد #امامت و #ولایت را...
تا معنا زنده بماند و شاعرانگی باقی بماند
او هم، نیمایی هایش را به چاپ رساند
که بعدها امثالِ خواجه عبدالله انصاری ها از او وام گرفتند
#باقر، ترانه ای کبود بود که سال ها بعد، بیش از هزاران ترانه سرا، او را مرور کردند
آنها که خود ترانه سر دادند و در کسوتِ دو گروه سبز واژگان و سرخ واژگان، پرچم اسلام را دست به دست کردند
برای فهمیدن #زینب، صبور باش!
#زینب پیچیده است!
#سکینه، غزل مرثیه ای بود که او را آنچنان که باید نَگریستیم
و #رقیه...
#رقیه، همه چیزِ #حسین بود نه بیت پایانی غزلش!
#رقیه، جانِ #حسین بود و جانِ کلامش
هر اثر، روحی دارد و او آن بود... آنِ #حسین!!!
و اما #زینب!
اگر کربلا کتاب باشد و #حسین، نویسنده
پس چه کس باید آن را چاپ کند و نشر دهد!؟
نمی گویم #زینب قصیده نبود وقتی در مجلس یزید، ذوالفقار سخن از نیام بیرون آورد و چنان صلابت به خرج داد که دهان مخاطب واماند!
نمی گویم #زینب، غزل نبود وقتی مطلعش، پایی بود بر زانوی ماه و دستی بر شانه ی خورشید
او که رأس ساعت غزل به دروازه ساعت رسید تا از حروف مقطعه ی قرآنش، برای بازاریان، مرثیه ای بسراید جانکاه
و برای یزیدیان، شاهنامه ای از حقیقت و واقعیت
که در آن سیاوش ها از آتش گذشتند پدرها به سر پسرها آمدند
رودابه ها مویه کردند
و دیوها خندیدند
نمی گویم #زینب، رباعی نبود که او مظهر «لا حول و لا قوه الا بالله» بود و خاک کاخ را با مصرع آخرش به توبره کشید
آنجا که فرمود:
«ما رأیت الا جمیلا»
نمی گویم #زینب دوبیتی نبود وقتی دو دسته گلش پرپر شد اما از خیمه بیرون نیامد تا مبادا سر برادر پایین افتد
اینجا کربلاست!
سرها باید بالا باشد
هرچه بالاتر بهتر
اینگونه، کارِ سنگ ها هم آسان تر می شود
#زینب را نباید یک نقطه یا خط نوشت
#زینب را بنویسید مربع عفاف، مثلث عشق، دایره رفاقت
که مصداق «رفیقَ مَن لا رفیقَ لَه الّا حُسین» بود
#زینب را بنویسید
شروع و پایان #حسین!
#محمد_عابدی
#اشعار_عاشورایی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
به پیشگاه #حاجی_ششماهه_کربلا😭🖤
بغض
...........
تو...! #بابِحوائجی و این باور ماست
دستان ترک خوردهی تو، ساغر ماست
اشک تو چه بود!؟ دانهی تسبیح و
خون تو همان عقیق انگشتر ماست
ما جای عمو برایت آب آوردیم
مَشکی که به دست ماست چشم ترِ ماست
بُغضی که شبِ #علی_اصغر داریم
زخمیست که از سهشعبه بر حنجر ماست
بگذار بگویم کمی از مادر تو
او فاطمهی دوباره و مادر ماست
شش ماه، تو را روضهی زهرا میداد
آن شیرزنی که چادرش، جوهر ماست
میگفت: الهی که فدایش بشوم
رفتند همه، #علی فقط لشکر ماست!
پاشو پسرم امید ما زنده به توست
دشمن که بیاید هدفش معجر ماست!
بعد از تو به یک اشاره خواهند آمد
دستان کثیفشان، پیِ زیور ماست
از خاک نیامده، به نی گُل کردی!
خورشید شدی و سایهات بر سر ماست
#محمد_عابدی
قم المقدسه
#حاجی_شش_ماهه_علی_اصغر_ع
#مرگ_بر_اسرائیل_کودک_کش
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
🖤😭🤦🏻 تقدیم به دل سوخته #حسین_ع و #رباب_س
از داغ #علی_اصغر (ع)
بی صدا
.................
#حسین بود و سکوت و جماعتی بیدین
#حسین بود و شروط و خیانتی ننگین
گرفت دور و برش را نگاه هرزهی دشت
نشست در دل #اهل_حرم غمی سنگین
بلند کرد #علی را، #غدیرِ دیگر شد
#غدیر، #کربوبلا شد به تیر زهرآگین
#همای_اوج_سعادت پرید از دوشش
همان که بود به دستش #پرندهی_آمین
#سهشعبه را به دواتِ گلوی اصغر زد
نوشت: #هیهاتَمِنَّذلّه ای... خونین!
اگر چه رفت به #میخانه با سری بالا
سبو شکست و رسید آه... با سری پایین
چگونه برگردد حال، سمت #گهواره!؟
#ربابِ بیجان را با چه رو دهد تسکین
پدر نشست سر #قبر کوچک پسرش
پدر برای پسر خواند بیصدا #تلقین
#محمد_عابدی
قم المقدسه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
😭🖤 تقدیم به ساحت شاهزاده علی اکبر (ع)
آیینه کاری
...................
ای #مصطفی، ای #فاطمه، ای #ساقی_کوثر
دارد #حسین_بن_علی از تو مگر بهتر!؟
از میمنه تا میسره، فصل طلوع توست
خورشیدی و از تیغ تو هر ذره، خاکستر
حالا که داری می روی یکبار دیگر، آه...
آهسته از ایوانِ چشمان پدر بگذر
تا می توانی از حرامی ها بکُش، اینها
آماده اند آماده ی افتادن معجر
تا می توانی از حرامی ها بکُش، اینها
آماده اند آماده ی گرداندن یک سر
آه ای عقیقی که هزاران تکه شد در دشت
با ما بگو از ماجرای سرخ انگشتر
جای عبا باید که گهواره می آوردم
از تو درآمد #اکبرم چندین #علی_اصغر
مربع
من کیستم یک زائرِ دلخون در آغوشت
می گردم و شش گوشه را دق می کنم آخر
آیینه کاریِ حرم را دیدم و ناگاه
یاد تو و جسم تو افتادم #علی_اکبر
#محمد_عابدی
#اشعار_عاشورایی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
🖤😭 نثار #شاهزاده_علی_اکبر (ع)
باغ علی اکبر
............
#کربلا لب به لب از داغ علی اکبر بود
#کربلا، واحه ای از باغ علی اکبر بود
سر فرو برد به دامان نجابت، خورشید
که جهان در پی اشراق علی اکبر بود
آنچه او را به #محمد، همه جا کرد شبیه
طینت و منطق و اخلاق علی اکبر بود
او #محمد شد و #فریاد_غدیری سر داد
و اذان، هیئت ابلاغ علی اکبر بود
اینکه گفتند بمان پای امامت تا جان
کار هر کس نه که میثاق علی اکبر بود
#مجتبی، #قاسم خود را #علی_اکبر می خواند
او نشان داد که مصداق علی اکبر بود
آب آبِ #علی_اصغر، همه را ریخت به هم
اولین کشته ی قنداقه، #علی_اکبر بود
بادِ شمشیر #علی، شمر و سنان را انداخت
هویِ #یا_فاطمه، شلاق علی اکبر بود
تا که #انگشتر خود را بدهد بر دشمن
#کربلا در پی #انفاق_علی_اکبر بود
تا که سیراب شود بیشتر از او قدری
#حضرت_میکده، مشتاق علی اکبر بود
شده شش گوشه اگر قبر #حسین_بن_علی
علت اصلی اش، الحاق علی اکبر بود
با تبر، کَند #علی را و زمینش زد باز
ریشه ی کرب و بلا، ساق علی اکبر بود
اینکه در دشت پراکنده شده، قرآن است
بر سر نی، سر و اوراق علی اکبر بود
هرکه با هرچه که می شد به تنش می کوبید
مَرکبِ حرمله، دبّاغ علی اکبر بود
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
🤦🏻😭🖤 پیشکش به #امام_حسین_علیهالسلام از زبان #زینب_کبری_سلاماللهعلیها
#برادر
....................
یک عمر #عقیله #زیر_سایهی_برادر بوده
این بوده اگر که #پابهپای_نیزه با #سر بوده
هرکس که به #گودال و به #غارت_حسینم رفته
گفتهست به دیگران که پیکرش معطر بوده
اینها که تو را #خاک_نکردند همانها هستند
که در سرشان خیالِ #نبش_قبر_مادر بوده
با رفتن خود به #نی نشان داده حسینبنعلی
از #قاطبهی_سران_کوفه و #عرب، سر بوده
هرچند کنار #علقمه «#إنکسَرَ_ظَهری» گفت
اما به زمین خوردنش از #علیِ_اصغر بوده
بودهست مگر به #اضطرار او کسی در عالم!؟
هرچند که مشهور شده: #عقیله #مضطر بوده
خود را به #رقیهاش رسانده در دل #ویرانه
هرچند که دخترش از او کمی مکدّر بوده
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
😭 به پیشگاه #سالار_شهیدان_اباعبدالله_الحسین (ع)
مسیر روشن
....................
غیر از خدا خَلقی ندیده شیونش را
او سر برید از لحظه اول مَنش را
بر نیزه ها خورشید شد تا ما ببینیم
در قلب تاریکی، مسیر روشنش را
می خواست از #کرب_و_بلا تربت بسازد
انداخت زیر سُمّ مَرکب ها تنش را
این بار قرآن نه، #علیِ_اصغر آورد
تا آخرین ساعت، صدا زد دشمنش را
از ماجرای سرخ گودالش خبر داشت
#زینب اگر زد بوسه، زیر گردنش را
خود را تکان داد و به زحمت صیحه ای زد
در خیمه وقتی دید درمانده، زنش را
او زنده بود آتش به جان خیمه افتاد
می دید طفلی را که آتش دامنش را...!
با خنجرِ کُندش برید آرام، رگ را
تا بشنود #سجاد، خِرخِر کردنش را
#محمد_عابدی
اشعار_عاشورایی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
🌷برای #کربلا و #کربلاییان
شاهکار
...........
#کربلا، شاهکار ادبی خداست
جایی که الهام بخشِ #حسین می شود
جایی که با خون او شور و شعر و شعور را به تصویر می کشد
در این میان قصیده ای به نام #عباس، رخ نمایی می کند و
غزلی به نام #علی_اکبر
خواستم بگویم #علی_اصغر رباعیِ نابی بود که مصراع مصراعش به هوا پاشیده شد اما دیدم او شاه بیت #حسین است
و اما #زینب که بود؟!
صبر داشته باش!
#محمد و #جعفر، دوبیتی های #زینب بودند و #قاسم و #عبدالله، رباعی های #مجتبی!
گفتم #مجتبی
او که سال گذشته
جایزه صلح نوبل ادبیات را از آنِ خود کرد
اما عده ای تاب نیاوردند و
پرونده قتل او هنوز باز است!
#اصحاب، هر یک بیتی از مثنوی عاشورا بودند
#خیمه_گاه، ترکیب بندی بود با گوشواره ی «اینجا حرم امن الهی ست»
#زینب که بود!؟
صبر داشته باش!
#سجاد را شعری نیمایی دیدم که گاه از جا برمی خاست و گاه می نشست
این کوتاه و بلند شدن ها دلیلی داشت!
او باید اثری تازه می شد #امامت و #ولایت را...
تا معنا زنده بماند و شاعرانگی باقی بماند
او هم، نیمایی هایش را به چاپ رساند
که بعدها امثالِ خواجه عبدالله انصاری ها از او وام گرفتند
#باقر، ترانه ای کبود بود که سال ها بعد، بیش از هزاران ترانه سرا، او را مرور کردند
آنها که خود ترانه سر دادند و در کسوتِ دو گروه سبز واژگان و سرخ واژگان، پرچم اسلام را دست به دست کردند
برای فهمیدن #زینب، صبور باش!
#زینب پیچیده است!
#سکینه، غزل مرثیه ای بود که او را آنچنان که باید نَگریستیم
و #رقیه...
#رقیه، همه چیزِ #حسین بود نه بیت پایانی غزلش!
#رقیه، جانِ #حسین بود و جانِ کلامش
هر اثر، روحی دارد و او آن بود... آنِ #حسین!!!
و اما #زینب!
اگر کربلا کتاب باشد و #حسین، نویسنده
پس چه کس باید آن را چاپ کند و نشر دهد!؟
نمی گویم #زینب قصیده نبود وقتی در مجلس یزید، ذوالفقار سخن از نیام بیرون آورد و چنان صلابت به خرج داد که دهان مخاطب واماند!
نمی گویم #زینب، غزل نبود وقتی مطلعش، پایی بود بر زانوی ماه و دستی بر شانه ی خورشید
او که رأس ساعت غزل به دروازه ساعت رسید تا از حروف مقطعه ی قرآنش، برای بازاریان، مرثیه ای بسراید جانکاه
و برای یزیدیان، شاهنامه ای از حقیقت و واقعیت
که در آن سیاوش ها از آتش گذشتند پدرها به سر پسرها آمدند
رودابه ها مویه کردند
و دیوها خندیدند
نمی گویم #زینب، رباعی نبود که او مظهر «لا حول و لا قوه الا بالله» بود و خاک کاخ را با مصرع آخرش به توبره کشید
آنجا که فرمود:
«ما رأیت الا جمیلا»
نمی گویم #زینب دوبیتی نبود وقتی دو دسته گلش پرپر شد اما از خیمه بیرون نیامد تا مبادا سر برادر پایین افتد
اینجا کربلاست!
سرها باید بالا باشد
هرچه بالاتر بهتر
اینگونه، کارِ سنگ ها هم آسان تر می شود
#زینب را نباید یک نقطه یا خط نوشت
#زینب را بنویسید مربع عفاف، مثلث عشق، دایره رفاقت
که مصداق «رفیقَ مَن لا رفیقَ لَه الّا حُسین» بود
#زینب را بنویسید
شروع و پایان #حسین!
#محمد_عابدی
#اشعار_عاشورایی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
😭🖤 به پیشگاه #حسین و #علی_هایش
😭🖤 به پیشگاه #زینب و #علمدارش
#دستور_زبان_عشق
......................
از وقتی با تو آشنا شدم
جهان را #کربلا می بینم!
مگر نه اینکه تو #کلمه ای!؟
مگر نه اینکه تو #نقطه ای!؟
مگر ... (سه نقطه)
#علی_اکبر نیست!؟
مگر ، (ویرگول)
#علی_اصغری نیست که از تشنگی به خود پیچیده!؟
من شنیده بودم که #حسین، #علی_اصغر را با سر به خاک سپرد
اگر این صحیح است پس ؛ (نقطه ویرگول) از کجا آمده!؟
نکند #ماجرای_نیزه درست باشد!؟
: (دو نقطه)
#چشمان_قمر_منیر_بنی_هاشم است که خیمه ها را می پاید
آه...
شک ندارم که «» (گیومه) را از روی #دستان_علمدار ساخته اند که هنوز در آسمان علقمه، قنوت گرفته
❓مگر ؟ (علامت سوال)
عصایی نیست که بر سر #حسین خورده!
❗مگر ! (علامت تعجب)
همان نیزه ای نیست که #سری از آن افتاده ؟!
- (خط تیره) همان #راه_کربلا_به_شام است که روزگار #زینب را سیاه کرد
- (خط فاصله) ای که بین نام #حسین و #زینب نشست و چهل سال بینشان جدایی انداخت
همان خطی که حالا #سفید شده و در #جاده_اربعین، پا به پایم می آید
جاده ای که پایانش . (نقطه) است
نقطه ای که کم کم #طلایی می شود و در چشمانم برق می زند
نقطه ای که روز اول تا در #نجف گفتند:
#هر_که_دارد_عطش_کرببلا_بسم_الله
در زیر #باء_بسم_الله خودنمایی می کرد.
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15