eitaa logo
آفتابگردان‌ها
529 دنبال‌کننده
179 عکس
34 ویدیو
1 فایل
«ما همه آفتابگردانیم» محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی اعضای محترم دوره‌های آفتابگردان‌ها پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات: https://eitaa.com/office4poem موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
مشاهده در ایتا
دانلود
به درد آورد اگرچه ظلمشان قلب رقيقت را نياوردی تو بيرون از نيام صبر، تيغت را دوای زخم تو لبخند كوثر بود، بعد از او چگونه چاه درمان می‌كند زخم عميقت را؟ گدای كاهلی بود آن گدا كه جای دستانت گرفت انگشتر 《المُلكُ للهِ》 عقيقت را قسيم النّار و الجنّه! نخواهد برد از خاطر جهان تقسيم بيت‌المال و ميزان دقيقت را تو فاروقی و حق زير لوای عشق تو جمع است جدا كردی از آن هفتاد و يك فرقه، فريقت را بتاب از مشرق نهج البلاغه بر بلوغ شعر بنوشان بر لب شعر استعارات بليغت را تو خود راهی به سوی آسمانی، روح قرآنی تو كه ترسيم كردی با قدم‌هايت طريقت را تو ای دريای رحمت! غرق كن در عشق خود ما را ببخشد تا خدا بار گناهان غريقت را نفهميده حقيقت را كسی كه غافل است از تو نمی‌فهمد تو را هر كس نفهميده حقيقت را @Aftab_gardan_ha
دلبسته‌ی مرام کسی جز علی نباش در زندگی غلام کسی جز علی نباش گفتم به دل: اگر پیِ مستیِ دائمی مِنْ بعد مست جام کسی جز علی نباش حتی به وقت نامگذاری طفل خود اصلا به فکر نام کسی جز علی نباش دنیا پدید آمد و پروردگار گفت: دنیا! مطیع و رام کسی جز علی نباش تنها نصیحت پدرم این کلام بود: در زندگی غلام کسی جز علی نباش @Aftab_gardan_ha
تو آن رازی که تا روز جزا افشا نخواهد شد شب قدری تو! هرگز مثل تو پیدا نخواهد شد نه آسیه، نه حوا و نه مریم، تا قیامت هم کسی هم‌رتبه‌ی صدیقه‌ی کبرا نخواهد شد تو را کوثر لقب داده خدا؛ خیر کثیری تو به غیر از تو کسی تاویل اعطینا نخواهد شد فقیران و یتیمان و اسیران یکصدا گفتند: رقیب دست بخشایشگرت دریا نخواهد شد نه خورشید و نه مهتاب و نه فانوس و نه آیینه زمین روشن بدون زهره‌ی زهرا نخواهد شد تو خورشیدی دم صبح و ستاره موقع مغرب تو که باشی جهان مقهور ظلمتها نخواهد شد 《بحق فاطمه》گفتیم بعد از ذکر 《یا فاطر》 که《یا فاطر》بدون《فاطمه》معنا نخواهد شد خداوند آفرید او را برای تو که می‌دانست کسی غیر از علی با فاطمه همتا نخواهد شد علی گفتم که نام دیگر زهرای مرضیه‌ست علی که شعر من بی‌ نام او زیبا نخواهد شد علی که خالقش بوده ثناگویش، یقینا پس مدیح گوشه‌‌چشمش هم به شعرم جا نخواهد شد علی که نام او رمز ورود در سماوات است بدون نام او درهای جنت وا نخواهد شد دم من حیدر است و بازدم زهراست دم به دم بدون عشقشان امروزِ من فردا نخواهد شد به وقت کارزار مرگ تنها دلخوشیم این است که هرکس عاشق این دو شود تنها نخواهد شد زمانی که همه لالَند در محشر، زبان ما به جز با ذکر زهرا و علی گویا نخواهد شد علی از روز اول شد ابوالشیعه پس این گونه کسی جز فاطمه مادر برای ما نخواهد شد @Aftab_gardan_ha
درود همراهان همیشگی 📌ضمن گرامی‌داشت ليالی قدر و آرزوی قبولی طاعات و عبادات، سایت آفتابگردان‌ها از همه آفتابگردان‌های علاقه‌مند به همکاری با این مجله ادبی در زمینه‌ی اخبار، یادداشت‌نویسی، گزارش‌نويسی، معرفی کتاب، گرافیک و طراحی پوستر و... دعوت به همکاری می‌کند. 📩 علاقه‌مندان به همکاری، می‌توانند نام و نام خانوادگی، دوره آفتابگردان‌ها، سن و تحصیلات و دو نمونه‌ی کار در زمینه‌ی مورد علاقه‌ی خود را به نشانی زیر بفرستند. 💠@aftabgardan7a @aftab_gardan_ha
دست غریق بودم و کارم تمام بود ای وای اگر که دست دعایی نداشتم نویسه‌نگاری (تایپوگرافی) : @Aftab_gardan_ha
شكوه و زینت گلدسته‌ها ترانه‌ی توست اذان چکامه‌ی زیبای عاشقانه‌ی توست چگونه نام تو جاری‌ست روی لبهامان؟ نماز قطره‌ای از لطف بی‌کرانه‌ی توست دلت برای خطاکارهای خود تنگ است عذاب دوزخ و این حرفها بهانه‌ی توست نوشته سر در مسجد به خط نستعلیق که هر دلی که شکسته‌ست آشیانه‌ی توست تویی که قهر تو لبریز مهربانی‌هاست خوشا دلی که گرفتار تازیانه‌ی توست دلیل بهتری از اشک خود نیافته‌ایم همین زلال‌تر از آسمان، نشانه‌ی توست بدون دلهره عمری به مسجد آمده‌ایم که 《ادخلوا بسلامِِ》 پلاک خانه‌ی توست @Aftab_gardan_ha
علی را روی منبرهای خود تکفیر می‌کردند ابوسفیانیان وقتی که دین تفسیر می‌کردند از اصحاب محمد، دشمن حیدر برون آمد خداوندا! چگونه این‌چنین تغییر می‌کردند؟ نه جاهلهای اهل شام و نه اهل کتاب روم علی را اهل کوفه، اهل یثرب پیر می‌کردند روان بود آیه‌ی تطهیر و مردم با وجود او درون باتلاق این و آن تطهیر می‌کردند همیشه وقت تقسیم غنائم آمدند از راه همانها که زمان جنگ دائم دیر می‌کردند ندانستند خواهد مرد دلهاشان در عاشورا زمانی که ز بیت‌المال خود را سیر می‌کردند @Aftab_gardan_ha
شعرخوانی شاعرعضو را در سایت آفتابگردانها تماشاکنید https://bitu.ir/69gkvt @Aftab_gardan_ha
سکوت کرده بشر ظلم‌های سنگین را گرفته‌اند همه دامن شیاطین را بگو به زاهد عزلت گرفته‌ی خاموش به باد داده سکوت تو وجهه‌ی دین را بگو حقوق بشر چیست؟ این که با طعنه خراب کرده شب و روزهای یاسین را؟ همان حقوق بشر که به اسم آزادی حرام کرده به فرهاد، خواب شیرین را دعا کنید! خدا مستجاب خواهد کرد دعای هر سحرِ مرغ‌های آمین را قسم به معنی والشمس می‌رسد مردی که پاک می‌کند این لکه‌های ننگین را همان که با ید بیضا طلوع خواهد کرد خلاص می‌کند از شرّ غم فلسطین را @Aftab_gardan_ha
به کف‌بین نبود اما آینده را شبیه کف دست می‌شناخت پیری ندیده‌ایم آن‌سان زمان‌شناس که او بود با این‌که در نظر مشغول درس و بحث و سؤالات خویش بود اما هزار سال از مردم زمانه‌ی خود پیش بود ما فکر کرده بودیم آمیزه‌ی کنایه و شعر و اشاره‌اند هربار گفته بود: سربازهای من در گاهواره‌اند از مجموعه شعر نشر @Aftab_gardan_ha
نغمه‌ی عاشقی و عطر گل و صوت اذان چه مبارک سحری بود شروع رمضان آمد و با نفسش سردی دنیا را برد رفت و با خود دل دنیازده‌ی ما را برد می‌سپارم به خدا ماه خدا را ... بدرود! آه ای ماه خدا! ماه دل‌آرا! بدرود! با تو ای ماه خدا در دل ما غوغا بود هر سحر بزم مناجات و دعا بر پا بود دور هم بودن و افطاری با عشق و صفا بوسه بر دست پر از زخم پدر مادرها آشتی‌ها و دل از کینه رها کردن‌ها در سحرهات غریبانه دعا کردن‌ها وقت افطار و لب تشنه و چشم گریان لک صمنا وَ علی رزقک افطرنامان چشم بر هم زدنی ساعت پایان آمد سحر وصل گذشت و شب هجران آمد مهرت ای ماه به جان و دل عالم افتاد اشک ما، حسرت ما بدرقه‌ی راهت باد کاشکی قدر تو در هر شب ما جاری بود حاصل روزه‌ی ما کاش که بیداری بود به نمازی دهن خویش نبندیم ای کاش ظلم بر هیچ‌کسی را نپسندیم ای کاش @Aftab_gardan_ha
چشم بر هم زدم و ماه خدا نیز گذشت ماه شیرین مناجات و دعا نیز گذشت رمضان فرصت احیا شدن دل‌ها بود رمضان روضه‌ی خشکیِ لب سقا بود روز‌ها سمت خودِ عرش سفر می‌کردیم با «ابوحمزه» چه شب‌ها که سحر می‌کردیم نیمه شب‌ها سرِ سجاده پر از نور شدیم سی شب از لشکر ابلیس کمی دور شدیم باز می‌گشت درِ لطف خداوند جلی هر که می‌گفت: خدایا بعلیٍ بعلی شکوه‌ها را به خدا بار دگر می‌بردیم خون دل بود که افطار و سحر می‌خوردیم در پس حوصله‌ی ما گله‌هایی هم بود کاش یک مرتبه گوش شنوایی هم بود خشم داریم اگر خفته بماند بهتر دردهایی است که ناگفته بماند بهتر گرچه از سختی موجود گله کم کردیم زیر بار غم نان سخت کمر خم کردیم درد، نان پدرانی است که آجر شده است سفره‌هایی است که از حسرت و غم پُر شده است درد، اموال امیران عمارت‌ساز است قصه‌ی تلخِ عقیلی‌ست که دستش باز است موقع حشر مگر راه گریزی دارید؟ با شمایم که کنون منصب و میزی دارید! با شما که سخنم را به زیان می‌دانید! چه از اندوه دل کارگران می‌دانید؟ بُرد با اوست که هر ثانیه مرگ‌اندیش است به خداوند قسم آخرتی در پیش است مگذارید دگر کار به غفلت بکشد پدری پیش زن و بچه خجالت بکشد صبر و اندوه و غم و دل‌نگرانی تا کی؟ جان به لب آمده، این وضع گرانی تا کی؟ ما همانیم، همان ملت برجا مانده سروِ مجروح، ولی باز سرِ پا مانده خشم داریم، اگر خفته بماند بهتر دردهایی‌ست که ناگفته بماند بهتر در دلِ این‌همه تهدید، امیدی پیداست پشت این شامِ سیه، صبحِ سپیدی پیداست انقلابی که گره خورده به قلب مردم تازه امروز رسیده‌ست به گام دوم یادمان هست چه خون‌ها به دل لاله شده تا که این سرو تنومند، چهل‌ساله شده فاتح جنگ دلیرانه‌ی دیروز که شد؟ همه دنیا به مصاف آمد، پیروز که شد؟ همچنان حاصل کفار شکست و خواری‌ست خون پاک شهدا در رگ ما هم جاری‌ست ما همان ملت بی‌واهمه‌ی دیروزیم با توکل به خدا تا به ابد پیروزیم فقط این است نجات از خطر گمراهی: دولت بعد جوان باشد و حزب‌اللهی از غم و سختی امروز گذر باید کرد سینه رو در روی تحریم، سپر باید کرد وقت آن است به این غائله پایان بدهیم کار را بار دگر دست جوانان بدهیم تا به ساحل برسد کشتی طوفانی ما تا به سامان برسد وضع پریشانی ما چاره جز پیروی از پیر خراسانی نیست به عمل کار برآید، به سخنرانی نیست باید ای دوست! کنون گردن طاعت بنهیم پاسخ خون جوانان حرم را بدهیم مکتب فاطمه فهمیده فراوان دارد همدانی، حججی، مغنیه، ایمان دارد فکر شیطان خیالاتی صهیون، خام است شیعه تا خون به رگش هست، حرم آرام است هله برخیز که بیرون ز من و ما برویم کربلا منتظر ماست بیا تا برویم از فلسطین بزداییم یهودی‌ها را سر جاشان بنشانیم سعودی‌ها را می‌کشم بر سر صهيون همه‌ی فریادم الله! الله! نروی قدس شریف! از یادم در تو خاموش کنم مشعل خاموشی را و فراموش کنم از تو فراموشی را گرچه مهتاب تو در چنگ شب تاریک است صبح آزادی و آبادی تو نزدیک است روز عید است، دلا! دلبر و دلدار کجاست؟ راه این قافله را قافله‌سالار کجاست؟ آخرین طلعت حق می‌رسد از جاده‌ی نور به خدا زودتر از زود رسد صبح ظهور @Aftab_gardan_ha
باز با لطف تو مهمان تو بودم یک ماه مُنعم از سفره‌ی احسان تو بودم یک ماه شوق پر می‌کشد از چشم ترم وقت اذان آسمانی‌ترم از قبل به لطف رمضان بی‌کرانی و من از لطف تو شرم‌آلودم من کجا لایق این‌قدر کرامت بودم؟ تشنگی داشت، ولی تشنگی‌اش شیرین بود پشت هر آهِ دعا، آینه‌ی آمین بود عطش روزه مرا برد به کوفه، به فرات روضه در روضه، عطش، داغ قتیل‌العبرات دم افطار به یاد لب عطشان حسین یاد لب‌های ترک خورده‌ی طفلان حسین ناله کردم بِابی انت و اُمی ارباب! عطش روزه کجا و عطش طفل رباب؟ یک طرف لذت عید است و عیان است، عیان یک طرف اشک و دل تنگ و وداع رمضان با تو ای ماه خدا! در دل ما غوغا بود هر سحر بزم مناجات و دعا برپا بود دورِ هم بودن و افطاری با عشق و صفا بوسه بر دست پر از رنج پدرمادر‌ها آشتی‌ها و دل از کینه رها کردن‌ها در سحرهات غریبانه دعا کردن‌ها چشم‌برهم‌زدنی ساعتِ پایان آمد سحر وصل گذشت و شب هجران آمد کاشکی قدر تو در هر شبِ ما جاری بود حاصلِ روزه‌ی ما کاش که بیداری بود مِهرت ای ماه! به جان و دل عالم افتاد اشک ما، حسرت ما، بدرقه‌ی راهت باد می‌سپارم به خدا ماه خدا را... بدرود آه ای ماه خدا! ماه دل‌آرا! بدرود رمضان رفت ولی روح عبادت باقی‌ست باز چشم دل ما تشنه‌ی لطف ساقی‌‌ست ماهِ نورانیِ معراج شهیدان، رمضان! دستِ جان و دلِ ما را به شهیدان برسان به همان‌ها که بریدند دل از این عالم که شب قدر گرفتند شهادت را هم گرچه رفتند، کنون وقت خروش من و توست آری این بار گران بر روی دوش من و توست وارثان شهدا! ما به چه‌ها مشغولیم؟ کلکم راع! بدانید همه مسئولیم باید امروز به خودخواهی پایان بدهیم کار را باید از این پس به جوانان بدهیم چرخ این ملک نه این‌گونه نمی‌گردد آه هرکه دارد سر همراهی ما بسم‌الله می‌توانیم گره باز کنیم از این‌ کار فرصتی نیست که اعراض کنیم از این‌ کار به موفق شدن و چیره شدن پل زده‌ایم ما که در مخمصه‌ها ساز توکل زده‌ایم پشت سر روشنی تجربه‌اندوزی‌ها پیش رو فرصت تاریخی پیروزی‌ها رهبرم‌ گفته فقط چشم امیدش ماییم هرکجا قفلی اگر هست ‌کلیدش ماییم دور، دور نفس حق رجزخوانی‌هاست همه‌جا زمزمه‌ی فتح سلیمانی‌هاست از مسیر شهدا دوری و لغزش، هیهات با اباطیل جهان نرمی و سازش، هیهات اگر امروز جهان در کف اعداست، چه باک؟ صف به صف باطل اگر روبروی ماست، چه باک؟ رمز پیروزی ما تا به ابد وحدت ماست سرفرازیم اگر امروز هم از قدرت ماست روبرو لشکر تزویر اگر صف دارد شیعه تیغ دو دَمِ بینش در کف دارد دست تزویر برای من و تو رو شده است ای برادر! منشین وقت هیاهو شده است نَفَسِ مُسری این ایل و تبار آلوده‌ست ای برادر منشین شهر غبارآلوده‌ست آه! هرزخم که بر پیکره‌ی ایمان خورد غم نان بود که بر گُرده‌ی محرومان خورد وای اگر هیچ نگوییم، و اسراف شود خون مستضعف اگر شربت اشراف شود داد اگر هست فقط بر سر بیداد کشیم انتظار فرج از نیمه‌ی خرداد کشیم گرچه گفتیم و شنیدیم که عید است ای ماه! عید بی‌رؤیت روی تو بعید است ای ماه! از غم و درد و غریبی شهیدان وطن تا غم بی‌کسی مردم تنهای یمن، مانده روی دلمان داغ هزاران لاله ندبه‌خوانیم برای فرجت با ناله رو به فجر است کنون دست دعای شهدا العجل می‌وزد از حنجره‌های شهدا و @Aftab_gardan_ha
عید فطر آمد و دل در رمضان جا مانده طعم لطف و برکاتش به لب ما مانده رمضان بود و نفس‌های پر از راز و نیاز رمضان بود و اذان بود و دعا بود و نماز هر کسی دست عنایات خدا را می‌دید سی سحر بوی خدا در دل ایوان پیچید صحبت از سوره‌ی نامت به میان آمد و رفت چشم بستیم و هلال رمضان آمد و رفت تشنه بودیم و پریشان که تو ما را خواندی باز سی جرعه ازین باده به ما نوشاندی یاد کردیم ز لب‌های عطشناک حسین(ع) گریه کردیم بر آن پیکر صدچاک حسین(ع) مرد ایثار و وفا می‌شود اهل رمضان دست‌گیر ضعفا می‌شود اهل رمضان نه فقط بستنِ لب روی طعام است صیام رزم عشق و ادب و صبر و قیام است صیام با دلی غرقِ خداوند رسیدیم به عید وه! چه خوشحال، چه خرسند رسیدیم به عید روزه‌داران! که غم سیل چشیدید امسال و شد از درد، دل یک‌یک‌تان مالامال، خم نکردید کمر زیر غم سیل ولی آری آری که چو کوه‌اند مریدان علی گرچه با یک جگرِ غرقِ به خون آمده‌اید روسپید از دل سیلاب برون آمده‌اید وطنم! گرچه گلستانِ تو شد غرقِ در آب یا که دروازه‌ی قرآن تو شد غرقِ در آب خشت جان پیشکش آورده تو را می‌سازیم باز هم طرح نو و طرح نو و طرح نو می‌اندازیم از علی یاد گرفتیم که در وقت صیام لقمه‌ی خود بگذاریم به دست ایتام سیل خون در یمن و سوریه جاری‌ست کنون هیچ راهی که به ساحل برسد نیست کنون هر کجا سیل خطر، موج بلا، برخیزد شیعه با نیت امداد به پا برخیزد هر کجا عشق علی هست همان‌جاست وطن شام و بحرین و عراق و عربستان و یمن تیغ حیدر به سر کفر فرود آمده است روز بیچارگی آل سعود آمده است لشکر کفر رسیده‌ست به پایان کارش دست ما، عاقبت افتد همه جنگ افزارش در جهان نیست بلاخیزتر از آمریکا هان! به جز جنگ چه دیده بشر از آمریکا؟ قدرتش را تو ببین، رو به زوال است، زوال پیش او خم شدن شیعه محال است، محال عشق زهرا به دل و بر لبمان یا حیدر کی به تحریم شما خم کند این ملت سر؟ پس از این نیز اگر هرچه که تحریم کنند عزم ما را نتوانند که تسلیم کنند جان به کف منتظر امر ولی می‌مانیم با معاویه بگو: پشت علی(ع) می‌مانیم صبر ما بود که دشمن به شکست آمده است صبر، رزقی‌ست که از روزه به دست آمده است غیر امید به دست همه، دیواری نیست مرد را جز سر زانوی خودش، یاری نیست دوره‌ی خامی و افتادگی ما طی شد تاک خوش‌قامت ما چله گرفت و مِی شد آنچه در ساغر این میکده باقی مانده همه از لطف ابالفضلی ساقی مانده بی‌سر و دست اگر مشک به دندان بکشیم خوش‌تر از این‌که دمی دست از ایمان بکشیم ظلم را عاقبتی نیست؛ به قرآن سوگند فتح با ماست؛ به‌ لبخند شهیدان سوگند یا اباالغوث! دل خسته‌ی ما را دریاب عیدی ما فرج توست اماما! بشتاب اشکِ این قوم تو را خوانده؛ خودت را برسان تا در این سینه نفس مانده خودت را برسان @Aftab_gardan_ha
🔔 دوره‌های آموزشی «زنگ شعر» - تابستان 1398 🔗 @zangesher
شرمنده‌ام، از اینکه به تلخی زبانزدم از اینکه بین خلق، به عصیان سرآمدم بدخُلقم و لجوجم و در بین دوستان يك گوشه می‌نشینم و در جمع، مفردم دیگر کسی جواب مرا هم نمی‌دهد در چشم شیخ شهر، مسلمانِ مرتدم بیچاره‌ام که هیچ مرا جز تو چاره نیست دلگیرم از زمانه و دلتنگ مشهدم هفتاد منزل از دل من تا تو راه بود چشمم به جاده است، می‌آيم قدم قدم باب‌الجواد جلوه‌ی باب‌الرضای توست بین دو بابِ روضه‌ی رضوان، مرددم 《در بارگاه قدس که جای ملال نیست》* غمگین‌ترین کبوتر بر گرد گنبدم رویم سیاه و زشت، چه دخلی به دیگران؟ بر آستان لطف امامِ خود آمدم @Aftab_gardan_ha
گفتم غزلی بخوان! نخواندی رفتی فریاد شدم بمان! نماندی رفتی برخاسته بود تا که از دل برود غم را سر جای خود نشاندی رفتی @Aftab_gardan_ha
بعدِ ساعتی چشم باز کرده‌ای پلک می‌زنی خیره‌ای به سقف خانه لابد از خودت سوال می‌کنی من کی‌ام؟ این جهانِ پر سر و صدا کجاست؟ یا سوال می‌کنی این کسی که این‌چنین به من نگاه می‌کند این که این‌چنین کنار من خنده از لبش نمی‌رود این که ذکر نام کوچک مرا گرفته کیست؟ آشناست؟ بعدِ ساعتی چشم باز کرده‌ای این دو شاهد طراوت حضور را این دریچه‌های نور را لطف کن به روی ما نبند گرچه دلنشین‌تر است گریه‌ی تو از تمام خنده‌ها ولی فقط بخند صاف و ساده و صمیمی است حال با نگاهِ خیره‌ی پر از سوال تو روبه‌رو شدن عاشقانه‌ای قدیمی است حسّ تازه‌ی عمو شدن از میان روزمرگی آمدی و سررسید سال‌های کهنه را ورق زدی ارمیا خوش آمدی @Aftab_gardan_ha
آخر نشستم و دو سه دریا گریستم می‌خواستم بگویمش اما گریستم او بین جمع بود، غرورم نمی‌گذاشت در خلوتم نشستم و تنها گریستم گریه امان نداد که بهتر ببینمش صد حیف در زمان تماشا گریستم ابرم که اشکِ من همه را شاد می‌کند آری بخند ای گل زیبا، گریستم گویا به خاک من نمی از اشک بوده است تا پایِ خود نهاده به دنیا گریستم شاید دعا به گریه‌ی من مستجاب شد دیشب به این امید خدایا گریستم حالم ردیف نیست، غزل گریه می‌کند وقتی ردیف هم شده حتی «گریستم» @Aftab_gardan_ha
با نگاه روشنت پلک سحر وا می‌شود تا تبسم می‌کنی خورشید پیدا می‌شود خط به خطّ صفحه‌ی پیشانی‌ات اشراقی است صبح صادق در همین تصویر معنا می‌شود فیلسوفان را اشارات تو عاشق می‌کند آرزومند شفایت ابن سینا می‌شود مست از یاقوت سرشار کلامت می‌شویم با جواهرهای نابت فقه پویا می‌شود از حدیثت عالمان اعجاز را آموختند هر که یک دم با تو بنشیند مسیحا می‌شود احسن‌الصدق است هر بیتی که در وصف شماست شعرهای صادقانه بهترین‌ها می‌شود @Aftab_gardan_ha
شعرخوانی شاعر عضو در حضور رهبر انقلاب را در سایت آفتابگردانها تماشا کنید. http://yon.ir/EN4pi @Aftab_gardan_ha