eitaa logo
آفتابگردان‌ها
522 دنبال‌کننده
179 عکس
34 ویدیو
1 فایل
«ما همه آفتابگردانیم» محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی اعضای محترم دوره‌های آفتابگردان‌ها پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات: https://eitaa.com/office4poem موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
مشاهده در ایتا
دانلود
سکوت کرده بشر ظلم‌های سنگین را گرفته‌اند همه دامن شیاطین را بگو به زاهد عزلت گرفته‌ی خاموش به باد داده سکوت تو وجهه‌ی دین را بگو حقوق بشر چیست؟ این که با طعنه خراب کرده شب و روزهای یاسین را؟ همان حقوق بشر که به اسم آزادی حرام کرده به فرهاد، خواب شیرین را دعا کنید! خدا مستجاب خواهد کرد دعای هر سحرِ مرغ‌های آمین را قسم به معنی والشمس می‌رسد مردی که پاک می‌کند این لکه‌های ننگین را همان که با ید بیضا طلوع خواهد کرد خلاص می‌کند از شرّ غم فلسطین را @Aftab_gardan_ha
آفتابگردان‌ها
#معرفی_کتاب_آفتابگردانها مجموعه شعر #حاشا سروده #رضا_یزدانی نشر #شهرستان_ادب #دوره_دوم_آفتابگردان
به کف‌بین نبود اما آینده را شبیه کف دست می‌شناخت پیری ندیده‌ایم آن‌سان زمان‌شناس که او بود با این‌که در نظر مشغول درس و بحث و سؤالات خویش بود اما هزار سال از مردم زمانه‌ی خود پیش بود ما فکر کرده بودیم آمیزه‌ی کنایه و شعر و اشاره‌اند هربار گفته بود: سربازهای من در گاهواره‌اند از مجموعه شعر نشر @Aftab_gardan_ha
نغمه‌ی عاشقی و عطر گل و صوت اذان چه مبارک سحری بود شروع رمضان آمد و با نفسش سردی دنیا را برد رفت و با خود دل دنیازده‌ی ما را برد می‌سپارم به خدا ماه خدا را ... بدرود! آه ای ماه خدا! ماه دل‌آرا! بدرود! با تو ای ماه خدا در دل ما غوغا بود هر سحر بزم مناجات و دعا بر پا بود دور هم بودن و افطاری با عشق و صفا بوسه بر دست پر از زخم پدر مادرها آشتی‌ها و دل از کینه رها کردن‌ها در سحرهات غریبانه دعا کردن‌ها وقت افطار و لب تشنه و چشم گریان لک صمنا وَ علی رزقک افطرنامان چشم بر هم زدنی ساعت پایان آمد سحر وصل گذشت و شب هجران آمد مهرت ای ماه به جان و دل عالم افتاد اشک ما، حسرت ما بدرقه‌ی راهت باد کاشکی قدر تو در هر شب ما جاری بود حاصل روزه‌ی ما کاش که بیداری بود به نمازی دهن خویش نبندیم ای کاش ظلم بر هیچ‌کسی را نپسندیم ای کاش @Aftab_gardan_ha
آفتابگردان‌ها
شعرخوانی پیش از نماز عید فطر #شهرکرد با نوای: #حاج_حسین_علی‌محمدی شاعران: #میلاد_حبیبی #احسان_نرگس
چشم بر هم زدم و ماه خدا نیز گذشت ماه شیرین مناجات و دعا نیز گذشت رمضان فرصت احیا شدن دل‌ها بود رمضان روضه‌ی خشکیِ لب سقا بود روز‌ها سمت خودِ عرش سفر می‌کردیم با «ابوحمزه» چه شب‌ها که سحر می‌کردیم نیمه شب‌ها سرِ سجاده پر از نور شدیم سی شب از لشکر ابلیس کمی دور شدیم باز می‌گشت درِ لطف خداوند جلی هر که می‌گفت: خدایا بعلیٍ بعلی شکوه‌ها را به خدا بار دگر می‌بردیم خون دل بود که افطار و سحر می‌خوردیم در پس حوصله‌ی ما گله‌هایی هم بود کاش یک مرتبه گوش شنوایی هم بود خشم داریم اگر خفته بماند بهتر دردهایی است که ناگفته بماند بهتر گرچه از سختی موجود گله کم کردیم زیر بار غم نان سخت کمر خم کردیم درد، نان پدرانی است که آجر شده است سفره‌هایی است که از حسرت و غم پُر شده است درد، اموال امیران عمارت‌ساز است قصه‌ی تلخِ عقیلی‌ست که دستش باز است موقع حشر مگر راه گریزی دارید؟ با شمایم که کنون منصب و میزی دارید! با شما که سخنم را به زیان می‌دانید! چه از اندوه دل کارگران می‌دانید؟ بُرد با اوست که هر ثانیه مرگ‌اندیش است به خداوند قسم آخرتی در پیش است مگذارید دگر کار به غفلت بکشد پدری پیش زن و بچه خجالت بکشد صبر و اندوه و غم و دل‌نگرانی تا کی؟ جان به لب آمده، این وضع گرانی تا کی؟ ما همانیم، همان ملت برجا مانده سروِ مجروح، ولی باز سرِ پا مانده خشم داریم، اگر خفته بماند بهتر دردهایی‌ست که ناگفته بماند بهتر در دلِ این‌همه تهدید، امیدی پیداست پشت این شامِ سیه، صبحِ سپیدی پیداست انقلابی که گره خورده به قلب مردم تازه امروز رسیده‌ست به گام دوم یادمان هست چه خون‌ها به دل لاله شده تا که این سرو تنومند، چهل‌ساله شده فاتح جنگ دلیرانه‌ی دیروز که شد؟ همه دنیا به مصاف آمد، پیروز که شد؟ همچنان حاصل کفار شکست و خواری‌ست خون پاک شهدا در رگ ما هم جاری‌ست ما همان ملت بی‌واهمه‌ی دیروزیم با توکل به خدا تا به ابد پیروزیم فقط این است نجات از خطر گمراهی: دولت بعد جوان باشد و حزب‌اللهی از غم و سختی امروز گذر باید کرد سینه رو در روی تحریم، سپر باید کرد وقت آن است به این غائله پایان بدهیم کار را بار دگر دست جوانان بدهیم تا به ساحل برسد کشتی طوفانی ما تا به سامان برسد وضع پریشانی ما چاره جز پیروی از پیر خراسانی نیست به عمل کار برآید، به سخنرانی نیست باید ای دوست! کنون گردن طاعت بنهیم پاسخ خون جوانان حرم را بدهیم مکتب فاطمه فهمیده فراوان دارد همدانی، حججی، مغنیه، ایمان دارد فکر شیطان خیالاتی صهیون، خام است شیعه تا خون به رگش هست، حرم آرام است هله برخیز که بیرون ز من و ما برویم کربلا منتظر ماست بیا تا برویم از فلسطین بزداییم یهودی‌ها را سر جاشان بنشانیم سعودی‌ها را می‌کشم بر سر صهيون همه‌ی فریادم الله! الله! نروی قدس شریف! از یادم در تو خاموش کنم مشعل خاموشی را و فراموش کنم از تو فراموشی را گرچه مهتاب تو در چنگ شب تاریک است صبح آزادی و آبادی تو نزدیک است روز عید است، دلا! دلبر و دلدار کجاست؟ راه این قافله را قافله‌سالار کجاست؟ آخرین طلعت حق می‌رسد از جاده‌ی نور به خدا زودتر از زود رسد صبح ظهور @Aftab_gardan_ha
آفتابگردان‌ها
شعرخوانی پیش از نماز عید فطر #سمنان با نوای: #سید_عباس_تقوی شاعران: #عاطفه_جوشقانیان #سیده_فرشته_ح
باز با لطف تو مهمان تو بودم یک ماه مُنعم از سفره‌ی احسان تو بودم یک ماه شوق پر می‌کشد از چشم ترم وقت اذان آسمانی‌ترم از قبل به لطف رمضان بی‌کرانی و من از لطف تو شرم‌آلودم من کجا لایق این‌قدر کرامت بودم؟ تشنگی داشت، ولی تشنگی‌اش شیرین بود پشت هر آهِ دعا، آینه‌ی آمین بود عطش روزه مرا برد به کوفه، به فرات روضه در روضه، عطش، داغ قتیل‌العبرات دم افطار به یاد لب عطشان حسین یاد لب‌های ترک خورده‌ی طفلان حسین ناله کردم بِابی انت و اُمی ارباب! عطش روزه کجا و عطش طفل رباب؟ یک طرف لذت عید است و عیان است، عیان یک طرف اشک و دل تنگ و وداع رمضان با تو ای ماه خدا! در دل ما غوغا بود هر سحر بزم مناجات و دعا برپا بود دورِ هم بودن و افطاری با عشق و صفا بوسه بر دست پر از رنج پدرمادر‌ها آشتی‌ها و دل از کینه رها کردن‌ها در سحرهات غریبانه دعا کردن‌ها چشم‌برهم‌زدنی ساعتِ پایان آمد سحر وصل گذشت و شب هجران آمد کاشکی قدر تو در هر شبِ ما جاری بود حاصلِ روزه‌ی ما کاش که بیداری بود مِهرت ای ماه! به جان و دل عالم افتاد اشک ما، حسرت ما، بدرقه‌ی راهت باد می‌سپارم به خدا ماه خدا را... بدرود آه ای ماه خدا! ماه دل‌آرا! بدرود رمضان رفت ولی روح عبادت باقی‌ست باز چشم دل ما تشنه‌ی لطف ساقی‌‌ست ماهِ نورانیِ معراج شهیدان، رمضان! دستِ جان و دلِ ما را به شهیدان برسان به همان‌ها که بریدند دل از این عالم که شب قدر گرفتند شهادت را هم گرچه رفتند، کنون وقت خروش من و توست آری این بار گران بر روی دوش من و توست وارثان شهدا! ما به چه‌ها مشغولیم؟ کلکم راع! بدانید همه مسئولیم باید امروز به خودخواهی پایان بدهیم کار را باید از این پس به جوانان بدهیم چرخ این ملک نه این‌گونه نمی‌گردد آه هرکه دارد سر همراهی ما بسم‌الله می‌توانیم گره باز کنیم از این‌ کار فرصتی نیست که اعراض کنیم از این‌ کار به موفق شدن و چیره شدن پل زده‌ایم ما که در مخمصه‌ها ساز توکل زده‌ایم پشت سر روشنی تجربه‌اندوزی‌ها پیش رو فرصت تاریخی پیروزی‌ها رهبرم‌ گفته فقط چشم امیدش ماییم هرکجا قفلی اگر هست ‌کلیدش ماییم دور، دور نفس حق رجزخوانی‌هاست همه‌جا زمزمه‌ی فتح سلیمانی‌هاست از مسیر شهدا دوری و لغزش، هیهات با اباطیل جهان نرمی و سازش، هیهات اگر امروز جهان در کف اعداست، چه باک؟ صف به صف باطل اگر روبروی ماست، چه باک؟ رمز پیروزی ما تا به ابد وحدت ماست سرفرازیم اگر امروز هم از قدرت ماست روبرو لشکر تزویر اگر صف دارد شیعه تیغ دو دَمِ بینش در کف دارد دست تزویر برای من و تو رو شده است ای برادر! منشین وقت هیاهو شده است نَفَسِ مُسری این ایل و تبار آلوده‌ست ای برادر منشین شهر غبارآلوده‌ست آه! هرزخم که بر پیکره‌ی ایمان خورد غم نان بود که بر گُرده‌ی محرومان خورد وای اگر هیچ نگوییم، و اسراف شود خون مستضعف اگر شربت اشراف شود داد اگر هست فقط بر سر بیداد کشیم انتظار فرج از نیمه‌ی خرداد کشیم گرچه گفتیم و شنیدیم که عید است ای ماه! عید بی‌رؤیت روی تو بعید است ای ماه! از غم و درد و غریبی شهیدان وطن تا غم بی‌کسی مردم تنهای یمن، مانده روی دلمان داغ هزاران لاله ندبه‌خوانیم برای فرجت با ناله رو به فجر است کنون دست دعای شهدا العجل می‌وزد از حنجره‌های شهدا و @Aftab_gardan_ha
آفتابگردان‌ها
شعرخوانی پیش از نماز عید فطر #گلستان با نوای: #حاج_ایوب_غفاری شاعران: #محمدرضا_بازرگانی #سیدمحمد_ب
عید فطر آمد و دل در رمضان جا مانده طعم لطف و برکاتش به لب ما مانده رمضان بود و نفس‌های پر از راز و نیاز رمضان بود و اذان بود و دعا بود و نماز هر کسی دست عنایات خدا را می‌دید سی سحر بوی خدا در دل ایوان پیچید صحبت از سوره‌ی نامت به میان آمد و رفت چشم بستیم و هلال رمضان آمد و رفت تشنه بودیم و پریشان که تو ما را خواندی باز سی جرعه ازین باده به ما نوشاندی یاد کردیم ز لب‌های عطشناک حسین(ع) گریه کردیم بر آن پیکر صدچاک حسین(ع) مرد ایثار و وفا می‌شود اهل رمضان دست‌گیر ضعفا می‌شود اهل رمضان نه فقط بستنِ لب روی طعام است صیام رزم عشق و ادب و صبر و قیام است صیام با دلی غرقِ خداوند رسیدیم به عید وه! چه خوشحال، چه خرسند رسیدیم به عید روزه‌داران! که غم سیل چشیدید امسال و شد از درد، دل یک‌یک‌تان مالامال، خم نکردید کمر زیر غم سیل ولی آری آری که چو کوه‌اند مریدان علی گرچه با یک جگرِ غرقِ به خون آمده‌اید روسپید از دل سیلاب برون آمده‌اید وطنم! گرچه گلستانِ تو شد غرقِ در آب یا که دروازه‌ی قرآن تو شد غرقِ در آب خشت جان پیشکش آورده تو را می‌سازیم باز هم طرح نو و طرح نو و طرح نو می‌اندازیم از علی یاد گرفتیم که در وقت صیام لقمه‌ی خود بگذاریم به دست ایتام سیل خون در یمن و سوریه جاری‌ست کنون هیچ راهی که به ساحل برسد نیست کنون هر کجا سیل خطر، موج بلا، برخیزد شیعه با نیت امداد به پا برخیزد هر کجا عشق علی هست همان‌جاست وطن شام و بحرین و عراق و عربستان و یمن تیغ حیدر به سر کفر فرود آمده است روز بیچارگی آل سعود آمده است لشکر کفر رسیده‌ست به پایان کارش دست ما، عاقبت افتد همه جنگ افزارش در جهان نیست بلاخیزتر از آمریکا هان! به جز جنگ چه دیده بشر از آمریکا؟ قدرتش را تو ببین، رو به زوال است، زوال پیش او خم شدن شیعه محال است، محال عشق زهرا به دل و بر لبمان یا حیدر کی به تحریم شما خم کند این ملت سر؟ پس از این نیز اگر هرچه که تحریم کنند عزم ما را نتوانند که تسلیم کنند جان به کف منتظر امر ولی می‌مانیم با معاویه بگو: پشت علی(ع) می‌مانیم صبر ما بود که دشمن به شکست آمده است صبر، رزقی‌ست که از روزه به دست آمده است غیر امید به دست همه، دیواری نیست مرد را جز سر زانوی خودش، یاری نیست دوره‌ی خامی و افتادگی ما طی شد تاک خوش‌قامت ما چله گرفت و مِی شد آنچه در ساغر این میکده باقی مانده همه از لطف ابالفضلی ساقی مانده بی‌سر و دست اگر مشک به دندان بکشیم خوش‌تر از این‌که دمی دست از ایمان بکشیم ظلم را عاقبتی نیست؛ به قرآن سوگند فتح با ماست؛ به‌ لبخند شهیدان سوگند یا اباالغوث! دل خسته‌ی ما را دریاب عیدی ما فرج توست اماما! بشتاب اشکِ این قوم تو را خوانده؛ خودت را برسان تا در این سینه نفس مانده خودت را برسان @Aftab_gardan_ha
🔔 دوره‌های آموزشی «زنگ شعر» - تابستان 1398 🔗 @zangesher
شرمنده‌ام، از اینکه به تلخی زبانزدم از اینکه بین خلق، به عصیان سرآمدم بدخُلقم و لجوجم و در بین دوستان يك گوشه می‌نشینم و در جمع، مفردم دیگر کسی جواب مرا هم نمی‌دهد در چشم شیخ شهر، مسلمانِ مرتدم بیچاره‌ام که هیچ مرا جز تو چاره نیست دلگیرم از زمانه و دلتنگ مشهدم هفتاد منزل از دل من تا تو راه بود چشمم به جاده است، می‌آيم قدم قدم باب‌الجواد جلوه‌ی باب‌الرضای توست بین دو بابِ روضه‌ی رضوان، مرددم 《در بارگاه قدس که جای ملال نیست》* غمگین‌ترین کبوتر بر گرد گنبدم رویم سیاه و زشت، چه دخلی به دیگران؟ بر آستان لطف امامِ خود آمدم @Aftab_gardan_ha
گفتم غزلی بخوان! نخواندی رفتی فریاد شدم بمان! نماندی رفتی برخاسته بود تا که از دل برود غم را سر جای خود نشاندی رفتی @Aftab_gardan_ha
بعدِ ساعتی چشم باز کرده‌ای پلک می‌زنی خیره‌ای به سقف خانه لابد از خودت سوال می‌کنی من کی‌ام؟ این جهانِ پر سر و صدا کجاست؟ یا سوال می‌کنی این کسی که این‌چنین به من نگاه می‌کند این که این‌چنین کنار من خنده از لبش نمی‌رود این که ذکر نام کوچک مرا گرفته کیست؟ آشناست؟ بعدِ ساعتی چشم باز کرده‌ای این دو شاهد طراوت حضور را این دریچه‌های نور را لطف کن به روی ما نبند گرچه دلنشین‌تر است گریه‌ی تو از تمام خنده‌ها ولی فقط بخند صاف و ساده و صمیمی است حال با نگاهِ خیره‌ی پر از سوال تو روبه‌رو شدن عاشقانه‌ای قدیمی است حسّ تازه‌ی عمو شدن از میان روزمرگی آمدی و سررسید سال‌های کهنه را ورق زدی ارمیا خوش آمدی @Aftab_gardan_ha
آخر نشستم و دو سه دریا گریستم می‌خواستم بگویمش اما گریستم او بین جمع بود، غرورم نمی‌گذاشت در خلوتم نشستم و تنها گریستم گریه امان نداد که بهتر ببینمش صد حیف در زمان تماشا گریستم ابرم که اشکِ من همه را شاد می‌کند آری بخند ای گل زیبا، گریستم گویا به خاک من نمی از اشک بوده است تا پایِ خود نهاده به دنیا گریستم شاید دعا به گریه‌ی من مستجاب شد دیشب به این امید خدایا گریستم حالم ردیف نیست، غزل گریه می‌کند وقتی ردیف هم شده حتی «گریستم» @Aftab_gardan_ha
با نگاه روشنت پلک سحر وا می‌شود تا تبسم می‌کنی خورشید پیدا می‌شود خط به خطّ صفحه‌ی پیشانی‌ات اشراقی است صبح صادق در همین تصویر معنا می‌شود فیلسوفان را اشارات تو عاشق می‌کند آرزومند شفایت ابن سینا می‌شود مست از یاقوت سرشار کلامت می‌شویم با جواهرهای نابت فقه پویا می‌شود از حدیثت عالمان اعجاز را آموختند هر که یک دم با تو بنشیند مسیحا می‌شود احسن‌الصدق است هر بیتی که در وصف شماست شعرهای صادقانه بهترین‌ها می‌شود @Aftab_gardan_ha
شعرخوانی شاعر عضو در حضور رهبر انقلاب را در سایت آفتابگردانها تماشا کنید. http://yon.ir/EN4pi @Aftab_gardan_ha
از خدا کاظم به اشک شوق، دختر خواسته دختری هم‌سیرت و همنام مادر خواسته آن‌چنان پاکی که نام درخور 《معصومه》 را بر وجود بی‌همانندت برادر خواسته آخرت، دنیا، شفاعت، عشق، فرزند و شفا دستگیری می‌کنی از شیعه با هر خواسته گوشه ‌چشمی کن که می‌خواهم بگردم دور تو گنبدت بانو! شنیدم که کبوتر خواسته تا قیامت می‌فشارد قم در آغوشش تو را چون صدف در سینه جای قلب، گوهر خواسته تشنگان را تشنه‌تر کردی به شور جرعه‌‌ای هرکه مهمانت شده صدبار دیگر خواسته ماهی و دریا به رغم پاکی و والایی‌اش پیش پایت با تواضع شب به شب برخاسته @Aftab_gardan_ha
و صبح و ظهر و عشا می‌وزد به خاطر تو خوشا به حال نسیم این همیشه زائر تو کنار چشمه، تیمم کمال بی‌عقلی‌ست کجا بهشت طلب می‌کند مجاور تو؟ به «لا یمسه الا المطهرون» سوگند که جز امام نباشد کسی مفسر تو شبیه کوزه‌ای از رودخانه پر برگشت دو دست خالی‌ام از سمت لطف وافر تو دوباره گونه‌ی قم خیس شد که در شانت سروده‌اند غزل ابرهای شاعر تو جهان حاضر و غایب دو روی یک سکه است که عطر فاطمه دارد شکوه ظاهر تو به وصف گنبد و گلدسته، ای قلم خوش باش که نیست درخور حضرت زبان قاصر تو @Aftab_gardan_ha
هدایت شده از شهرستان ادب
🔻تمدید ثبت‌نام در دوره‌های آموزشی تا ۱۹ تیرماه ▪️بنا به درخواست داوطلبان مهلت ثبت نام دوره های آموزشی آزاد «زنگ شعر» دفتر شعرِ موسسه فرهنگی هنری «شهرستان ادب» تمدید شد. علاقمندان تا ۱۹ تیرماه ۱۳۹۸ برای ثبت‌نام در این دوره‌ها، که با حضور مدرسان شعر و شاعران برتر کشور برگزار می‌شود، فرصت دارند. کلاس‌ها از ۲۰ تیرماه به مدت ۶ هفته برگزار خواهد شد. این دوره با حضور شاعرانی چون آقایان دکتر ، دکتر ، ، ، ، ، و سرکارخانم برگزار می‌شود. برای کسب اطلاعات بیشتر به سایت شهرستان ادب مراجعه نمایید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10746 ☑️ @ShahrestanAdab
پیله می‌زد شانه‌هایم، داشتم تغییر می‌کردم خوابهای بالشم را پر زدن تعبیر می‌کردم کشتزارم نور و داس ماه نو در دستهایم بود مزرعم را آیه آیه آسمان تفسیر می‌کردم من که بی او کوهی از کاهم، شبانی مانده‌ی راهم بره‌هایم را کجا جز دشتِ مهرش سیر می‌کردم گفت اقراء بسم ربک، گفتمش بی او زبانم لال من به عمرم هرچه او می‌گفت را تقریر می‌کردم از همان روز نخستین عاشقش بودم، اگر در غار شب به شب نقشینه‌ای از دوست را تصویر می‌کردم روز و شب از پشت هم می‌رفت و گاهی موعد دیدار می‌رسید و من ولی مثل همیشه دیر می‌کردم از غرور سرکشم آزرده می‌شد، من جوانم، حیف با ندانم‌کاری خود مادرم را پیر می‌کردم من خودم صدها دلیل بی‌کسی‌های خودم بودم گاه گاهی شکوه‌ای هم گیرم از تقدیر می‌کردم روشنای خانه‌ام! می‌خواستم پروانه‌ات باشم پیله می‌زد شانه‌هایم، داشتم تغییر می‌کردم @Aftab_gardan_ha
نذر امام رضا علیه‌السلام همیشه عاشقت هستم، همیشه با تو می‌مانم یقینا دوستم داری که در صحن تو مهمانم دعایم کن همیشه در پناه این حرم باشم که عمری غیر از اینجا هرکجا رفتم پشیمانم دلم را داده‌ام دست امانتداری‌ات حالا نشستم کنج صحن تو امین‌الله می‌خوانم دلم می‌خواست مثل کودکی بر دوش زائرها گل از باغ ضریحت ساده‌تر می‌چید دستانم تمام عمر دستم را گرفتی، وقت رفتن هم می‌آیی، چشم در راهم، می‌آیی، خوب می‌دانم به روی دوش زائرهای تو از صحن آزادی مرا می‌آورند آخر، تو هستی حسن پایانم به امید نگاهت تا نفس باقی‌ست می‌خوانم رضاجانم، رضاجانم، رضاجانم، رضاجانم @Aftab_gardan_ha
کاش نقاره، دم به دم بزند یا همین لحظه، دست کم بزند شور شیرین این زیارتها تیشه بر دودمان غم بزند ‌ دست خالی نمی‌رود هرگز هرکه یک سر به این حرم بزند گوشه‌ای از رواق گوهرشاد از جنونش کمی قلم بزند چقَدَر خوب می‌شود دل من پر و بالی اگر به هم بزند چقَدَر خوب می‌شود هر روز در هوای حرم قدم بزند جز هیاهوی این حرم نکند خلوتم را کسی به هم بزند؟ من رضا نیستم کسی جز تو سرنوشت مرا رقم بزند @Aftab_gardan_ha
هدایت شده از شهرستان ادب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #یادگاری_ها | قسمت ششم ▪️فیلم شعرخوانی و ماجرای شعر امام رضایی معروفِ استاد #محمدعلی_بهمنی #شعر_رضوی ☑️ @ShahrestanAdab
آفتابگردان‌ها
#معرفی_کتاب_آفتابگردانها مجموعه شعر #مرا_صدا_کردی؟ سروده #لیلا_حسین_نیا نشر #شهرستان_ادب #دوره_اول
هرگز به من نگاه نکردی که چند بیت از لطف چشم تو غزلم محتشم شود اذنی بده که از دل تبریز دردخیز این شاعر رمیده، مقیم حرم شود ای مشهد تو شهد و شکرپاره‌ی وطن! ما تلخکام این ره دوریم و پای لنگ ما را بخوان و بال به پروازمان بده ما را بخوان که راه بیافتیم بی‌درنگ یک روز می‌رسد که شوم میهمان تو بر من بهشت می‌شود آن کنج صحن و بست زحمت به خادمان حریمت نمی‌دهم یک گوشه می‌نشینم و چشمم به گنبد است آه ای رئوف! می‌رسد آن دم که یک سحر با کوله‌بار درد به آبادی‌ات رسم؟ یک روز می‌رسد که مرا بال و پر دهی از این قفس به وسعت آزادی‌ات رسم @Aftab_gardan_ha