eitaa logo
اخلاق و عرفان
64 دنبال‌کننده
102 عکس
22 ویدیو
17 فایل
امام علی علیه السلام: دانش، نهر است، و حکمت، دریاست. عالمان، پیرامون نهر، می‌گردند. و حکیمان، در میان دریا، کاوش می‌کنند. و عارفان، در کشتی‌های نجات، می‌گردند.
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃درک وجود آقاجون 🖌 نویسنده: علی‌اکبر مظاهری 🌹 آقاجون (۴) 🌿 زیبایی‌های اخلاق (۹) 🔻 اشاره قرارمان با شمایان؛ خوانندگان خوبمان، این است که از اخلاق بنویسیم و گوشه‌هایی از زیبایی‌های اخلاق را بنمایانیم و نیز پاره‌ای از اخلاق‌مداران را نشان دهیم، تا جان‌هایمان فربه شود و مبادا از نبود کرامت‌های اخلاقی، ناامید شویم و مبادا بپنداریم که عصر انسانیتِ کریمانه، گذشته است. اینک با هم شویم و سر قرارمان رویم. تقریباً ۱۷ ساله بودم که آقاجون به آسمان رفت. یعنی حدود ۱۷ سال، وجود ایشان را به‌گونهٔ حضوری درک کردم. نیز حکایت‌هایی از مادرم و دیگران شنیدم که بسیاری از آن‌ها را در حافظه دارم و برخی را نوشته‌ام و منتشر کرده‌ام. این درک وجود، ذخیره‌های ذهن، دیده‌ها، شنیده‌ها، و خاطره‌ها را دارم می‌نویسم تا کتابی شود. ان‌شاءالله. 🌻سخن با دایجون‌حسین و آقامحسن امروز با دایجون‌حسین (آیت‌الله مظاهری)، صحبت داشتم. الحمدلله حالشان بهتر است. برای خودم و خانواده‌ام دعا کردند. آقامحسن مظاهری (فرزند ارشد دایجون‌محمد، برادرزادهٔ دایجون‌حسین)، یاوری بسیاری با دایی‌جون‌حسین دارند. به ایشان گفتم که می‌تواند دربارهٔ آقاجون خاطره بگیرد. و گفتم که حالا چهارنفرند که بیشترین خاطرات را از آقاجون دارند: دایجون‌حسین (عموی آقامحسن)، دایجون‌محمد (پدر آقامحسن)، مادرتان، و خانم‌دایی؛ همسر دایجون‌حسین. هرچه می‌توانید از ایشان شرح احوال آقاجون را بگیرید و برایم بفرستید؛ مکتوب، صوتی، و هرگونهٔ دیگر. ایشان گفت: «علاوهٔ بر ایشان، از دوستان و آشنایان قدیم هم دارم خاطره می‌گیرم.» و نمونه‌ای را برایم بیان کرد؛ مختصر. تشکر کردم و گفتم که همچنان منتظرم. به امید خدا. ۱۴ آذر ۱۴۰۳ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌹 یارِ ارج‌دارِ علی! 🖌 نویسنده: علی‌اکبر مظاهری 🌻 توصیف امیرمؤمنان - علیه‌السلام - از ویژگی‌های برادری که دوستش می‌داشت‌ 🔹یکی از شیوه‌های تربیتی امام علی - علیه‌السلام - این بود که اوصاف خوبان را بیان می‌فرمود و زیبایی‌ها و فرخندگی‌هایشان را توصیف می‌کرد تا رغبتی شیرین در جان آدمیان، برای وصول به جایگاه ستودهٔ آنان، به‌وجود آورد و مردمان را به اقتدای آن مقتدایان فرا بخواند. مولای خوبان، در یک سخن ارزشمند، کسی را نیکو و عظیم توصیف می‌کند و او را برادر خویش می‌نامد که زمانی با وی روزگار می‌گذرانده است؛ اما نام او را نمی‌آورد. برخی، به گمان، وی را ابوذر می‌دانند و برخی، کسان دیگری را نام می‌برند؛ اما همین نام‌نیاوردن امیرمؤمنان از آن یار ارج‌دار خویش، حلاوت و ذکاوتی را به همراه دارد؛ زیرا هم حس کاوشگری را در آدمی بر‌می‌انگیزاند و هم این رغبت را در آدمی شکوفا می‌کند که هرکس خویشتن را به جای آن یار بی‌نام علی - علیه‌السلام - فرض کند و بکوشد تا آن اوصاف خجسته را به‌دست بیاورد؛ چنان‌که مولا وی را نیز برادر خویش بخواند. 🔹 اینک اوصاف و خصلت‌های آن یار ارج‌دار را از زبان عطرافشان مولایمان، در حکمت ۲۸۹ نهج‌البلاغه، می‌شنویم: در روزگاران گذشته، برادری داشتم «خدایی» که برادری‌مان بر طریقت الاهی بود. او چنین بود: ۱. کوچکی دنیا در چشم او، وی را در دیدهٔ من، بزرگ کرده بود! (چون متاع فریبای این ‌جهان و خواهش‌های ناروای نفسانی، نزد وی حقیر می‌نمود، وی در جان من، عظیم نشسته بود.) ۲. از سیطرهٔ شکم خویش، بیرون بود؛ از این‌رو، به آنچه نمی‌یافت، اشتها نمی‌کرد و در آنچه می‌یافت، زیاده‌روی نمی‌نمود. ۳. بیش‌ترین اوقات روزگارش را خاموش بود. (خاموشی‌اش نه از سر ناتوانی در گفتار بود، بلکه برای بیش‌تر اندیشیدن و به وادی بیهوده‌گویی نیفتادن بود؛ زیرا هنگامی که ضرورت سخن‌راندن فراهم می‌آمد:) ۴. چون سخن می‌گفت، چنان بود که سخنوران را از سخن‌راندن باز‌می‌داشت و بر آنان چیرگی می‌یافت و عطش پرسشگران را فرو می‌نشاند. ۵. (از فرط بی‌آزاری و فروتنی، به ظاهر و در دیدهٔ ظاهربینان،) ناتوان و مستضعف بود. ۶. هنگامهٔ تلاش و کارزار، چونان شیر بیشه بود و مار بیابان. (؛ خشمگین و خروشان و پُرزهر و شتابان!) ۷. (از منازعه‌های فضیلت‌سوز و جدال‌های خصمانه، پرهیز می‌کرد و تا کار به داوری نمی‌رسید و] تا نزد قاضی نمی‌آمد، دلیلی نمی‌آورد و برهانی اقامه نمی‌کرد‌. ۸. کسی را بر کاری که (به ظاهر ناروا بود و) امکان عذر و بهانه‌ای در آن می‌بود، ملامت نمی‌کرد تا آن‌که عذر و بهانه‌اش را می‌شنید. ۹. از هیچ‌ دردی نمی‌نالید و شکایت نمی‌کرد؛ مگر پس از بهبود و سلامت. (آن‌هم از باب حکایت‌.) ۱۰. آنچه را عمل می‌کرد، می‌گفت و آنچه را عمل نمی‌کرد، نمی‌گفت. ۱۱. اگر در گفتن، از وی سبقت می‌جستند، در خاموشی بر او چیرگی نمی‌یافتند. ۱۲. بر سخن‌شنیدن، شوق‌ناک‌تر بود تا بر سخن‌گفتن. ۱۳. هرگاه که دو کار برایش پیش می‌آمد، می‌نگریست که کدامشان به هوای نفس نزدیک‌تر و به هوس دل، شیرین‌تر است تا با آن مخالفت بورزد. (زیرا به‌وضوح می‌دانست که آنچه با هوای نفس ملایم‌تر است، با عقل و شرع مخالف‌تر است.) پس شما نیز این خصلت‌ها را فراگیرید و خویشتن را بر آن‌ها وادارید و برای یافتن آن‌ها بکوشید و به آن‌ها رغبت ورزید. (شما نیز مانند آن برادر من، شایستگیِ یافتن این اوصاف حمیده و اخلاق پسندیده را در خویشتن فراهم آورید) اما اگر توان یافتن همهٔ آن‌ها را ندارید، هر مقدار را که می‌توانید، فرابگیرید؛ زیرا برخی را به‌دست‌آوردن، بهتر است از همه را وانهادن. ۲۷ آذر ۱۴۰۳ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1 !
🌹 آیت کبرای خدا! 🎤 از زبان امام خمینی 💎 برای زن‌ها کمال افتخار است که روز تولد حضرت صدیقه را روز زن قرار داده‌اند، افتخار است و مسئولیت. 💎 من راجع به حضرت صدیقه- سلام الله علیها- خودم را قاصر می‌دانم که ذکری بکنم، فقط اکتفا می‌کنم به یک روایت که در کافی شریف است و با سند معتبر نقل شده است و آن روایت این است که حضرت صادق- سلام الله علیه- می‌فرماید: فاطمه - سلام الله علیها - بعد از پدرش ۷۵ روز زنده بودند ... و جبرئیل امین می‌آمد خدمت ایشان و به ایشان تعزیت عرض می‌کرد و مسائلی از آینده نقل می‌کرد. ظاهر روایت این است که در این ۷۵ روز. مراوده‌ای بوده است؛ یعنی رفت و آمد جبرئیل زیاد بوده است. و گمان ندارم که غیر از طبقهٔ اول از انبیای عظام‌، درباره کسی این‌طور وارد شده باشد که در ظرف ۷۵ روز، جبرئیل امین رفت و آمد داشته است و مسائل را در آتیه‌ای که واقع می‌شده است، مسائل را ذکر کرده است. و آنچه که به ذریه او می‌رسیده است در آتیه، ذکر کرده است و حضرت امیر هم آن‌ها را نوشته است، کاتب وحی بوده است حضرت امیر، همان طوری که کاتب وحی رسول خدا بوده است ... مسئله آمدن جبرئیل برای کسی، یک مسئله ساده نیست. خیال نشود که جبرئیل برای هر کسی می‌آید و امکان دارد بیاید. این یک تناسب لازم است بین روح آن کسی که جبرئیل می‌خواهد بیاید و مقام جبرئیل، که روح اعظم است. حتی درباره ائمه هم من ندیده‌ام که وارد شده باشد این طور که جبرئیل بر آن‌ها نازل شده باشد... من این شرافت و فضیلت را از همه فضایلی که برای حضرت زهرا ذکر کرده‌اند- با اینکه آن‌ها هم فضایل بزرگی است - این فضیلت را من بالاتر از همه می‌دانم که برای غیر انبیا- علیهم السلام- آن هم نه همه انبیا، برای طبقه بالای انبیا- علیهم السلام- و بعض از اولیایی که در رتبه آن‌ها هست، برای کس دیگر حاصل نشده. و با این تعبیری که مراوده داشته است جبرئیل در این هفتاد و چند روز، برای هیچ کس تا کنون واقع نشده و این از فضایلی است که از مختصات حضرت صدیقه- سلام الله علیها- است. امام خمینی (ره)؛ ۱۱ اسفند ۱۳۶۴ (صحیفه امام خمینی، ج ۲۰، صص ۴ تا ۶) ۲ دی ۱۴۰۳ 🌐 http://mazaheri.andishvaran.ir _ 🌐 http://mazaheriesfahani.blog.ir/
🌹 بیا تا گل برافشانیم! 🖌 نویسنده: علی‌اکبر مظاهری 🌿 زیبایی‌های اخلاق (۱۰) 🔻 اشاره قرارمان با شمایان؛ خوانندگان خوبمان، این است که از اخلاق بنویسیم و گوشه‌هایی از زیبایی‌های اخلاق را بنمایانیم و نیز پاره‌ای از اخلاق‌مداران را نشان دهیم، تا جان‌هایمان فربه شود و مبادا از نبود کرامت‌های اخلاقی، ناامید شویم و مبادا بپنداریم که عصر انسانیتِ کریمانه، گذشته است. اینک با هم شویم و سر قرارمان رویم. 🌻 فرهنگ روان (رونده) بخشی از فرهنگ‌ها و عادت‌ها؛ چه درست و چه غلط؛ ریشه در پیشینهٔ مردمان دارد. بنابرمثال: وقتی دختربچه‌ها می‌بینند که مادرشان با مادربزرگشان دشمنی می‌ورزند، از هم‌دیگر بد می‌گویند، با هم بدی می‌کنند، این باور در وجودشان می‌جوشد که مامان‌ها و مامان‌بزرگ‌ها ذاتاً دشمن هم آفریده شده‌اند. آنان با این باور غلط، رشد می‌کنند. وقتی بزرگ شدند و عروس شدند، مادرشوهرشان به ذهنشان بد می‌آید، با او بدکرداری می‌کنند. و زمانی که عروس می‌گیرند و مادرشوهر می‌شوند، عروسشان به ذهنشان بد می‌آید، با او کج‌رفتاری می‌کنند، او را می‌چزانند. و این رشته دراز می‌شود و به نسل‌های بعد و بعدی‌ها می‌رسد. آفرین به مولوی. چه درست گفته است: رگ‌رگ است این آب شیرین و آب شور در خلایق می‌رود تا نفخ صور۱ آری؛ ای بسا عقیده‌ای، باوری، فرهنگی، تا همیشهٔ روزگار، استمرار می‌یابد و روزگاران مردمانی را به زیر سلطهٔ خود می‌کشاند. 🥰 اما حکایت آبجی‌زهرا و مریم‌خانم اگر دشمنی عروس و مادرشوهر، ذاتی آدمی می‌بود، نمی‌باید آبجی‌زهرا و مریم‌خانم، این‌همه با هم دوست باشند. مریم‌خانم، بیش از سی‌سال است که عروس آبجی‌زهرا شده است و همسر علی‌آقا. در این زمان بلند، «حتی یک‌بار» نزاع نکرده‌اند، دعوا نکرده‌اند، دشمنی نکرده‌اند. آبجی، عروس را دختر خود می‌داند، و عروس، آبجی را مادر خود می‌بیند. در اصفهان ما (و در ایران ما)، باور بسیاری از مردمان بر این است که عروس و مادرشوهر، هووی هم‌اند؛ بدخواه یک‌دیگرند، دشمن‌اند! (کشورها و ملت‌های دیگر را نمی‌دانم. باید تحقیق کنم.) اما آبجی‌زهرا و مریم‌خانم، مادر - دخترند، دوست هم‌دیگرند، عزیز هم‌اند. اگر دشمنی عروس و مادرشوهر، ذاتی آدمی می‌بود، نمی‌باید آبجی‌زهرا و مریم‌خانم این‌همه با هم دوست باشند. بیایید برای رضای خداوند و سعادتمندی‌ خودمان، اندکی عاقل‌تر باشیم. به امید خدا. ۹ دی ۱۴۰۳ ۱. مثنوی معنوی، مولوی. ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 انقلابی‌بودن امیر مؤمنان (ع) چنین بود. هر چه امام علی (ع) دارد، از توحید او سرچشمه می‌گیرد. 🌸 سالروز ولادت عدل مجسم؛ امیر موحدان و روز پدر و روز مرد، مبارکا بادا! ۲۴ دی ۱۴۰۳ 🌐 http://mazaheri.andishvaran.ir _ 🌐 http://mazaheriesfahani.blog.ir/ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1 🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani
شاطر حسین نایب.pdf
163K
🔹 شاطرحسین نایب 🖌 نویسنده: علی‌اکبر مظاهری ✅ منتشرشده در شمارهٔ ۱۶۵ ماهنامهٔ «خانهٔ خوبان» ✔️ فایل پی‌دی‌اف، بهمن ۱۴۰۳ ۱ اسفند ۱۴۰۳ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1 🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani
عشق ممنوعه.pdf
146.2K
🔹 عشق ممنوعه! 🖌 نویسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهری ✅ منتشرشده در شمارهٔ ۱۶۵ ماهنامهٔ «خانهٔ خوبان» ✔️ فایل پی‌دی‌اف، بهمن ۱۴۰۳ ۳ اسفند ۱۴۰۳ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1 🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani
استاد مظاهری.pdf
1.66M
🌹 قطعا به هرچه می‌گویند عمل می‌کنند 🌸 خاطرات خواندنی حجت‌الاسلام علی‌اکبر مظاهری از یازده سال حضور مستمر در کلاس تفسیر آیت‌الله العظمی جوادی آملی ✅ منتشرشده در شمارهٔ ۳ مجلهٔ «همشهری آیه» ✔️ فایل پی‌دی‌اف، ۱۴۰۳ ۹ اسفند ۱۴۰۳ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1 🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani
هدایت شده از از زبان مشاور
💎 «آن‌»های عارفان 🖋 : عارفان هردمی دو عید کنند عنکبوتان مگس قدید کنند در این «آن»؛ همین الان، نیمه‌های شب ماه رمضان، دارم «کشف‌الاسرار» را می‌خوانم؛ سورهٔ الانسان. چه حلاوتی! صاحبدلی (که نامش را «مولوی _ شمس» نهاده‌ام؛ زیرا مولوی‌وار، شیفتهٔ شمسی است)، پیام داد: «معذرت که این وقت شب مزاحم شدم. نماز که می‌خوانم، از آن لذت نمی‌برم. دوست دارم به خدا نزدیک‌تر شوم. باید چه‌کار کنم؟ می‌شود من را پله‌پله ببرید بالا؟ باید چه‌کار‌ کنم؟» گفتم: از قضا وقت خوبی است. مزاحمتی هم نیست که معذرت بخواهد. اکنون چنین کنید: ۱. هیچ لذتی، مطلقاً، به لذت عبادت نمی‌رسد. بهتر بگویم: لذت عبادت، از همهٔ لذت‌های جهان، بالاتر است؛ همهٔ لذت‌های بردنی، چشیدنی، اندیشیدنی. این معنا را به دل و ذهن‌تان تلقین کنید تا باور کنند. آن‌گاه با همهٔ وجودتان، آن لذت بی‌بدیل را ادراک کنید. ۲. عادت‌های ستبرشدهٔ عبادت‌هایتان را بشکنید. یکنواختی، دلزدگی می‌آورد، یا کسالت یا ملالت. نمازهایتان را تطور دهید؛ طوربه‌طور کنید. با حفظ واجبات‌ نماز، شکل‌های عادت‌شدهٔ آن را بشکنید. زمان‌ها، مکان‌ها، بیان‌های آن‌ را گوناگون کنید. چونان عارفانی باشید که در هر دمی دو عید دارند؛ این «آن»، عیدشان است. در «آن» بعدی، عیدی دیگر دارند. اما عنکبوتان، (دور از جان خودمان)، عادت دارند مگسان شکارکردهٔ خود را کهنه کنند. عارفان هردمی دو عید کنند عنکبوتان مگس قدید کنند ۷ اردیبهشت ۱۴۰۱ ۲۵ ماه رمضان ۱۴۴۳ بازنشر: ۱۲ اسفند ۱۴۰۳ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1 🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani
رمضان.pdf
3.84M
🌹 دعاهای ماه مبارک رمضان ۱۳ اسفند ۱۴۰۳ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1 🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani
🌹 نزد خدا می‌مانم! 🖌 «عارف غریب»، دوست ناشناسمان، نوشته است:  امروز را، که روز اول ماه رجب بود، روزه گرفتم و با حضور قلب بیشتر، عبادت کردم.  در نماز نیم‌روز، حالت خوشی دست داد که محراب را به فریاد آورد. در آن حال، خوش گریستم. اندکی پرده‌ها کنار رفت. قیامت، آشکار شد. در جوار خداوند بودم. نوازشم می‌کرد. فرشتگان، برای بردنم به بهشت، آمدند. دورنمای بهشت را نمایاندند و خواستند با ایشان همراه شوم تا به منزلم برساند.  اندکی تامل کردم؛ نه زیاد، و عزم ماندن نزد خدا کردم. از فرشتگان تشکر کردم و گفتم نزد خدا‌ می‌مانم. ایشان اندکی، مهربانانه، اصرار به رفتنم کردند، چون مأمور به این کار بودند. اما من، مؤدبانه، بر ماندنم پای فشردم.  فرشتگان، به خدا نگاه کردند که چه کنیم؟  خدا، مهربانانه، گفت: نزد من می‌ماند. چنان به شوق آمدم که به وصف نمی‌آید. فرشتگان رفتند و من خود را در دامان پرمهر و آغوش رحیمانهٔ خدایم افکندم. آن‌کس که تو را شناخت، جان را چه کند؟ فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟ دیوانه کنی، هردو جهانش بخشی دیوانهٔ تو هردو جهان را چه کند؟! ۱ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳ ۱. مولانا، دیوان شمس ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1 🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani