eitaa logo
زندگانی عالمان
5.2هزار دنبال‌کننده
129 عکس
34 ویدیو
3 فایل
《 ‌‌‌﷽ 》 ‌ #سیره_رفتاری و #گفتاری عالمان شیعه، ابعاد مختلف زندگی ایشان، نکات کمتر دیده شده.. 📌 و درس زندگی.. "لطفا مطالب را با لینک منتشر کنید" راه‌ ارتباطی: @aqayari_mahdi
مشاهده در ایتا
دانلود
❇️ وزانت (ره) 🔹️ آیت الله شبیری زنجانی: 🔹 ( آیت الله سید جمال گلپایگانی) می‌گفت: آقای بروجردی در همان اصفهان هم که بود، در میان طلبه‌ها آدم خیلی وزینی بود و وزانت خاصی داشت. من از آسید جمال شنیدم که گفت: «آقای بروجردی بر همه ما مقدّم است». آقای هم از آسید جمال نقل کرد که آسید جمال گفت: «اگر قرار بود تقلید کنم، از آقای بروجردی تقلید می‌کردم». 🔹️ با اینکه آسید جمال خودش اهل سلوک و این رشته‌ها بود و شاگرد آسید بود، آقای بروجردی را کاملا قبول داشت. نقل از کانال: @joreeiaazdarya زندگانی عالمان | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/2211447209Cc704661bd7
❇️ آیت الله (آخوند همدانی): 🔹️ برادر؛ از نظر افتادن سخت است، مثل این‌که فرزندت وقتی خیلی از فرمانت سرپیچی می‌کند دیگر کاری به او نداری و او را به حال خودش وامی‌گذاری... و به‌اصطلاح از نظرت می افتد. 🔹️ اگر بخواهی خانه‌ای بخری قبلاً می‌روی و آن را می‌بینی؛ پس چرا منزل را نمی‌روی ببینی؟ لازم است عالم و جاهل در مجلس موعظه حضور یابند؛ جاهل به‌منظور فراگرفتن و عالم برای یادآوری و . 📚 فروغ . زندگانی عالمان | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/2211447209Cc704661bd7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹️ از و بی‌حوصلگی بر حذر باشید... 🔺 شرح حدیث توسط 🔻اگه بنظرت برای دیگران هم مفیده، براشون بفرست🔻 زندگانی عالمان | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/2211447209Cc704661bd7
❇️ خاطره آیت الله بهاءالدینی(ره): 🔹️ در مبتلا به بیماری سختی شدم که مرتب خون‌ریزی داشتم حالم سخت بود. از خدا خواستم که با لطف و عنایتش مرا شفا دهد بحمدالله شفا یافتم. 🔹️ از همین سال بود که توجه و اعتماد بسیاری به دستگاه خداوند پیدا کردم به طور جدی، اما و شروع به کردم، در کنار درس و بحث که تمام ساعات روزانه‌ام را فرامی‌گرفت لحظه‌ای از خدا نمی‌شدم، خود را در برابر خداوند هیچ می‌دانستم از آن روز تحت تأثیر تشویق تعریف و یا قرار نمی‌گرفتم. 🔹️ روزها به درس و روزه و شب‌ها به ، و اشتغال داشتم، در خود امید عجیبی به خدا و قطع امید از غیر خدا احساس می‌کردم ازاین‌ رو سعی فراوانی در راز و نیاز در شب‌ها و یاد خدا در روزها داشتم. اوضاع حوزه‌های علمی در آن روز نیز چنین بود، به یاد دارم بیش‌از شانزده سال نداشتم که یک ساعت قبل‌از اذان صبح در فیضیه قدم می‌زدم و گاهی که نگاهم به حجره‌ها می‌افتاد تمام چراغ‌های آن‌ها روشن می‌دیدم به‌طوری‌که بجز یک حجره همه و شب‌زنده‌داری بودند آن‌چنان با نشاط بودند که گویی اصلاً فشار فقر را متوجه نمی‌شوند. 🔹️ در آن روز بیشترین وقت طلاب صرف مسئله تهذیب نفس می‌شد برای آنان ملاک خوبی و بدی علم قدرت خدمت سخنوری و دم از ولایت زدن و این‌گونه چیزها نبود بلکه تمامی همت و هدف آنان بود و بس با تهذیب نفس علم به بار می‌نشیند و ثمر می‌دهد. 📚 آیت بصیرت، ص۷۳ زندگانی عالمان | عضو شوید👇 https://eitaa.com/Alemin
❇️ آیت الله (آخوند همدانی) 🔹️ مرحوم ماه و را روزه می‌گرفت، به ایشان عرض کردم روزه مستحب با کهولت و ضعف شما چندان سازگاری ندارد! مرحوم هیدجی فرمود: چقدر ماه‌های رجب و شعبان بیایند و بگذرند که هیدجی نباشد... 📘فروغ فقاهت. زندگانی عالمان | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/2211447209Cc704661bd7
فوق العاده مرحوم خوانساری 🔹️ آیت‌الله‌العظمی شبیری زنجانی: 🔹️ آقای حاج خیلی از «من» گفتن پرهیز داشت و وقتی مطلبی از وی می‌پرسیدند، رأی و نظر خودش را با عبارتی از بزرگان بیان می‌کرد. مثلاً می‌فرمود: شیخ مرتضی انصاری چنین می‌فرماید، صاحب جواهر چنین عقیده‌ای دارد و ...، و از تعبیری که «من» در آن بود، مجتنب بود. 🔹️ حتّی از معارف معاصر خودش نقل قول می‌کرد، مثلاً: آقای چنین نظری دارد، یعنی من هم همین عقیده را دارم. شنیدم در درس خودش از کتاب مصباح الهدی تألیف حاج شیخ استفاده می‌کرد با این‌که خودش از آقای آملی ادقّ نظراً بود. 📚جرعه‌ای از دریا؛ ج3؛ ص 625 زندگانی عالمان | عضو شوید👇 https://eitaa.com/Alemin
❇️ توجه به در تمام مسیر 🔹️ آیت الله العظمی بهجت(ره): 🔹️ شیخ نقل می‌­کنند که پدرشان می­‌فرمودند: از همان لحظه‌­ای که به زیارت راه می‌افتی، با مناسب باید بدنت را تطهیر نمایی و مغز جانت را شستشو دهی و بدان که از همان­‌جا امام علیه ­السلام در حال تمام رفتار و تصمیم­‌گیری‌­های تو هستند. 🔹️ باید بدانیم که در هم در حضور امام رضا علیه­ السلام هستیم و این حضور تنها منحصر به بودن در حرم مطهر نیست. منبع: https://mfeb.ir/home/?p=20179 زندگانی عالمان | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/2211447209Cc704661bd7
✅ سلام و عرض ادب خدمت اعضای محترم؛ ⬅️ سعی ما اینه که هر روز بیشتر از در کانال گذاشته نشود؛ (مگر در موارد خاص) دلیلشم اینه که افراد اهمیت زیادی داره و باید از بین نکات مختلف، گزینش کرده و یکی را انتخاب کنیم. ⬅️ هدف ما آشنایی با زندگی علمای عامل در مکتب تشیع بوده و از خدای متعال خواستاریم در این هدف ما رو یاری کند... 🤲 نکته مهم اینکه؛ مطالبی که بیان میشه معمولا از کتابها میکنیم، و اگر از کانال‌های دیگه استفاده بشه با ذکر لینک منبع خواهد بود.
❇️ اسیری چاه و قرب موسی... 🔹️ آیت­ الله ­_شناس رحمه ­الله: 🔹️ حالا طوری نباشد که ما تصور کنیم برای خودمان مقامی تحصیل‌­کرده­‌ایم و به خودمان امیدوار باشیم. 🔹️ شخصی گفت: رفتم خدمت ثامن الحجج علیه­ السلام، درحالی‌­که خودم را صاحب­‌مقامات می‌­دانستم، عرض کردم: را به من نشان بدهید. از اختصاصات _الحجج علیه ­السلام این است که زود معلوم می‌­کند. 🔹️ این شخص خودش را خیلی بالا فرض می­کرد. گفت: وقتی تقاضا کردم که موقعیتم را به من نشان بدهند، در خواب این را برایم خواندند: 👈 هستی اسیر چاه طبیعت چگونه باز قرب و مقام موسی عمرانت آرزوست 🔹️ ای برادر من! ته چاه هستی؛ اما قرب و مقام موسی عمرانت آرزوست! می­‌گوید: چرا وقتی من حرف می­‌زنم، خدا جواب من را نمی‌­دهد؟! 👈 ای داد و فریاد! هستی اسیر چاه طبیعت. از جان برون نیامده، جانانت آرزوست 🔹️ هنوز امیال نفسانی را کنترل نکرده، جانانت آرزوست؟ منبع: https://mfeb.ir/home/?p=20158 زندگانی عالمان | عضو شوید👇 https://eitaa.com/Alemin
❇️ نشاط عبادی (صاحب الذریعه) 🔹️ استاد شیخ جعفر ناصری: 🔹️ ابوی (آیت الله ) می‌فرمودند: من پانزده سالم بود که در بودم. ماه مبارک رمضان، هوا خیلی گرم بود با این که من جوان بودم ولی خیلی گرفته بودم. قبل از ظهر از منزل بیرون آمدم. به نظرم آمد که مسجد کوفه بروم. از نجف به طرف رفتم. 🔹️ به قدری ضعف مرا گرفته بود که می‌خواستم از داخل مسجد کوفه بروم بیرون به حرم حضرت مسلم علیه السلام توان نداشتم؛ بالاخره به هر صورت بود رفتم و زیارت حضرت مسلم علیه‌السلام را خواندم. بعد از ظهر بود وقتی به مسجد کوفه برگشتم، دیدم در این هوای گرمِ روز ماه مبارک رمضان، هشتاد و چند ساله دستمالی را خیس کرده و روی سرش گذاشته و عبایش را تا کرده، عمامه روی دستش، دارد از مقامی به مقامی برای انجام عبادت و نماز های اعمال مسجد کوفه می رود!! 🔹️ می‌گفتند: نزدیک رفتم دیدم که مرحوم اند. ایشان می‌گفتند آن قدر این جریان مرا کرد، نشستم به گریه کردن که یک پیرمرد هشتاد و چند ساله با زبان روزه، ظهر و هوای گرم دارد اعمال سنگین مسجد کوفه را انجام می‌دهد ولی ما در خودمان احساس و توان نمی‌کنیم. این فضایی بوده که بزرگان حوزه هم خودشان این راه را می‌رفتند و هم طلاب را می‌بردند.‌ ‌ زندگانی عالمان | عضو شوید👇 https://eitaa.com/Alemin
❇️ به مادر 🔹️ عالم بزرگ شیخ مادر پيرى داشتند كه ايشان مراقبت ايشان را بر عهده داشت. به حدى پير بود كه نمى توانست براى قضاى حاجت به دستشويى برود؛ لذا شیخ محمدحسین هنگام قضاى حاجت براى مادر لگنى قرار مى داد. وقتى مادر چند ضربه به لگن مى زد، يعنى وقت برداشتن لگن است. 🔹️ روزى به در منزل آقاشیخ محمدحسین رفتم، آقا در را باز نكرد؛ خيلى طول كشيد تا آقا بيايد. وقتى آقا در را باز كرد، ديدم خيس است. از آقا سؤال كردم چرا لباستان خيس است؟ فرمود: موقعى كه مادرم ضربه به لگن زده بود، من متوجه نشدم و كمى دير رفتم، همين كه نزد مادر رفتم، از عصبانيت لگدى به لگن زد و لباس من نجس شد. 🔹️ گفتم: مادرتان چيزى نگفت؟ آقا فرمود: چرا، وقتى مادرم ديد كه لباس مرا نجس كرده است گفت: ننه، حسين، نجست كردم؟ جواب دادم چيزى نشده ؛ اين همه من شما را در نجس كردم، شما چيزى نگفتيد؛ حالا هم چيزى نشده و عيبى ندارد. 📕منبع: کتاب شیخ محمدحسین زاهد(حمیدرضا جعفری) صفحه۵۳ نقل از eitaa.com/ghesasolama زندگانی عالمان | عضو شوید👇 https://eitaa.com/Alemin
❇️ 🔹️ آیت الله بهاءالدینی(ره) 🔺️ پس‌از ایام ماه مبارک رمضان وارد قم شدم و قبل‌ از آن‌که به خانواده‌ام سربزنم، به حضرت معصومه(س) مشرف شدم تا پس‌ از زیارت و عرض سپاس به پیشگاه آن بانو به خانه بروم. 🔺️ زیارت تمام شد هنوز از حرم خارج نشده بودم که یکی از را دیدم درحالی‌که چهره‌ای گرفته و غمگین داشت، پس‌از سلام و احوال‌پرسی علت ناراحتی او را جویا شدم؛ گفت به‌خاطر شدید به فاطمه‌ی معصومه متوسل شده‌ام تا به‌وسیله‌ی دعای آن بانو مشکلاتم برطرف شود. 🔺️ چون وضعیت او را چنین دیدم، مبلغی که در ایام تبلیغ به من داده بودند به وی دادم و از او جدا شدم، چون وارد صحن شدم به خود گفتم خوب است سلامی هم خدمت حضرت (آیت الله بهاءالدینی) داشته باشم، بنابراین به منزل معظم‌له حرکت کردم چون به‌ در خانه ایشان رسیدم اجازه ورود خواستم و آقا با بزرگواری خاص خود اجازه دادند خدمت ایشان رسیدم و از محضرشان استفاده بردم. 🔺️ چون اجازه‌ی مرخصی خواستم فرمودند صبر کن از جا برخاست به اتاق دیگر رفتند و چند لحظه بعد پول به بنده دادند و فرمودند کار امروز شما کار بسیار پسندیده‌ای بود! تشکر کردم و از ایشان خداحافظی نمودم راهی منزل شدم، پس‌از مدتی مبلغی را که آقا داده بودند شمردم ناگهان متوجه شدم به‌ همان پولی است به آن فرد داده بودم!! 📚 آیت بصیرت، ص۵۸ زندگانی عالمان | عضو شوید👇 https://eitaa.com/Alemin
❇️ شفقت و مهربانی آخوند خراسانی (ره) 🔹️ از بیانات آیت‌الله‌العظمی شبیری زنجانی: 📝 در شرح حال مرحوم آخوند، حکایت طلبه‌ای نقل شده که سابقاً شنیدم مرحوم آقای میرزا علی اکبر نوقانی بوده است. ایشان می‌گوید: با همسرم به نجف رفتیم. تازه وارد شده بودیم و دو روز از ورودمان به نجف گذشته بود. هیچ جا و هیچ کسی را نمی‌شناختیم. همسرم حامله بود. من خدا خدا می‌کردم که وضع حملش تأخیر بیفتد. دردش گرفت و من هیچ راهی بلد نبودم. نه منزل قابله را بلد بودم و نه کسی را می‌شناختم که بروم و از او بپرسم که کجا بروم. فقط منزل مرحوم را بلد بودم. از باب ناچاری با خود گفتم که آنجا بروم تا یکی از گماشته‌های مرحوم آخوند راهنمای ما شود تا منزل قابله را پیدا کنیم. به حکم ضرورت، بعد از نصف شب با کمال خجالت – که الآن وقت رفتن به خانه مرجع تقلید نیست– رفتم و در زدم. صدا آمد که: کیستی؟ فهمیدم کسی بیدار است. گفتم: عرضی دارم. قدری زمان گذشت. یکی با چراغ از پلّه‌ها بالا آمد. دیدم خود مرحوم آخوند است. می‌گفت: من خشکم زد. حالا به مرحوم آخوند چه بگویم؟ مرحوم آخوند وقتی دید که من این‌طور مانده‌ام، دست مرا گرفت و گفت: فرزندم! بیا ببینم چه گرفتاری و مشکلی داری؟ خیلی با محبّت و عطوفت با ما مشی کرد و من زبانم باز شد. گفتم: من تازه وارد شده‌ام و جایی را بلد نیستم. می‌خواستم یکی از گماشتگان شما با من بیاید و منزل قابله را به من نشان بدهد. مرحوم آخوند اسم ما و خصوصیات جای ما را هم پرسید و گفت برویم. درست یادم نیست که رفت و لباس پوشید یا نه. خودش آمد و چراغ را خودش دست گرفت. خواستم چراغ را از ایشان بگیرم، گفت: نه چراغ را خودم می‌آورم. خودش جلو افتاد و من پشت سرش بودم. درِ منزل ماما رفتیم. ایشان در زد و مرد جوانی آمد. وقتی دید که مرحوم آخوند است، فوری گفت که آقا بفرمایید تو. آخوند فرمود: نه، برو به ننه بگو بیاید. عجله دارم. زود بگو بیاید. قدری گذشت، پیرزن چابکی آمد. ایشان فرمود که: ننه! الآن عیال این آقا می‌خواهد وضع حمل بکند. تو خدمت این آقا به منزل برو و تا وقتی که خوب نشده و به کارهای خودش نرسیده، پیشش باش. وقتی که توانست به کارهای خودش برسد، آن موقع بیا. گفت: با هم آمدیم. رسیدیم به جایی که مرحوم آخوند باید به منزل خودش برود و ما هم به منزل برویم. آخوند به ماما گفت که شما ایشان را تا فلان محل می‌بری و چراغ را هم به ما داد و گفت: من راه را بلدم، احتیاج به چراغ ندارم. آن وقت‌ها (بیش از صد سال پیش) چراغ نبود. همه جا تاریک بود، و فرمود: من تا صبح بیدارم. نتیجه‌ی وضع حمل هر چه شد، به من خبر بدهید. یک وقت خیال نکنید که من خوابم. پولی را هم به من داد. من گفتم که من احتیاج ندارم. ایشان فرمود: نه این را بگیر، داشته باش. به ماما گفته بود که این و تا آخر هم به حساب ما. گفت: سحر بچه به دنیا آمد و پسر بود. ایشان می‌گفت: من خجالت کشیدم به خبر بدهم. فردا طرف غروب آسید ابوالقاسم که پیش ایشان بود، آمد و گفت که آقا نگران وضع شما بود که فلانی جریانش چطور شد؟ خدمت مرحوم آخوند رفتم. پرسید که از آن وقت نگران شما بودم. چرا خبر نیاوردی؟ او هم عذرخواهی کرده بود. آخوند گفت: نو قدم چی بود؟ گفتم: پسر. گفت: خُب. پس اسمش را «» بگذارید، یادگاری از ما باشد. 📚 جرعه‌ای از دریا، ج1، ص521 زندگانی عالمان | عضو شوید👇 https://eitaa.com/Alemin
🔹️ بعضی از فضلا و علمای حوزه علمیه در خدمت ایشان(آیت الله (ره)) بودند سخن از و به میان آمد؛ آنگاه صحبت به آثار علم و دانش در انسان کشیده شد... 🔹️ معظم‌له با دوراندیشی ظرافت توجه و هوشمندی بسیار فرمودند ملاک رشد و سلامت روحانی در تحقق و آرمان‌های حوزه است؛ هرگاه افرادی که به حوزه آمده‌اند پس‌از مدتی تحصیل به مرحله رسیدند و با دوری از مال‌ دوستی و تجمل‌ پرستی متخلق به اخلاق ائمه اطهار علیهم‌السلام شدند این دلیل تحقق اهداف حوزه است. 🔹️ اما اگر در منطقه‌ای، مدرسه‌ای و یا حوزه‌ای فرد سالمی وارد شد و پس‌ از مدتی یک هوا پرست مالدوست گردید که در سیاسی‌کاری و شیطنت غرق شده‌ است از طرف دیگر همه محرمات را مباح می‌داند، این حوزه مقدس نیست!! بلکه باید از آن پرهیز کرد مبادا انسان به آثار فاسد آن مبتلا شود.. 📚 آیت بصیرت، ص۷۵ از کتاب آیت بصیرت... زندگانی عالمان | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/2211447209Cc704661bd7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ ( حفظه الله): 🔹️ ملاک بودن مراقبات و سلوک عملی... و توصیه به برای طلاب زندگانی عالمان | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/2211447209Cc704661bd7
❇️ وبوسه بر خاك پای علیه‌السلام. 🔹️ علامه حلی از رجال برجسته وعلمای بزرگوار شیعه، كسی‌ست كه درباره‌اش نوشتند: «در حالی كه كودك بود، بدرجه رسید ومردم منتظر بودند كه بتكلیف برسد تا از او تقلید نمایند». 🔹️ علامه حلی، هر هفته از حله با پای پیاده بسوی كربلا راه می‌افتاد تا فضیلت امام حسین علیه‌السلام را در شب جمعه درك نماید. آن بزرگوار، طی سفری از حله بكربلا، به‌ محضر نورانی امام عصر عجل الله فرجه می‌رسند، اما، حضرت را نمی‌شناسند. 🔹️ در طول مسیر، از دست علامه بزمین می‌افتد. امام زمان ارواحنافداه خم می‌شوند، عصای علامه را برمی‌دارند وبدست ایشان می‌دهند. در همین هنگام سؤالی در ذهن علامه القا می‌شود واز محضر امام روحی فداه می‌پرسد: - آیا در این عصر و زمان كه ، می‌توان حضرت صاحب الامر عجل الله فرجه الشریف را دید یا نه؟ 🔹️ حضرت در پاسخ علامه می‌فرمایند: - چگونه صاحب الزمان را نمی توان دید وحال آن كه دست او هم اكنون در دست توست؟! بمحض اینكه علامه این پاسخ را می‌شنود، بی‌اختیار خود را بزمین می‌اندازد تا پای مبارك حضرت را ببوسد كه در این هنگام از كثرت شوق مدهوش می‌شود. 📚 قصص العلماء ، ص۱۲۳. زندگانی عالمان | عضو شوید👇 https://eitaa.com/Alemin
☘️ تحول علمی ☘️ 🔹️ بخشی از زندگی نامه خودنوشت علامه طباطبایی: ▪️در اوايل تحصيل كه به صرف و نحو اشتغال داشتم، علاقه زيادى به ادامه نداشتم و از اين روى هر چه مى‌خواندم نمى‌فهميدم و چهار سال به همين نحو گذرانيدم. ▪️پس از آن، يك باره خدايى دامن‌گيرم شده، عوضم كرد و در خود يك نوع شيفتگى و بى‌تابى نسبت به تحصيل كمال حس نمودم. به طورى كه از همان روز تا پايان ايام تحصيل كه تقريباً كشيد، هرگز نسبت به تعليم و تفكر، درك خستگى و دلسردى نكردم. ▪️و زشت و زيباى جهان را فراموش نموده و تلخ و شيرين حوادث را برابر مى‌پنداشتم، غيراهل علم را به كلى برچيدم. ▪️در خورد و خواب و لوازم ديگر زندگى به حداقل ضرورى نموده، باقى را به مى‌پرداختم. ▪️بسيار مى‌شد (و به ويژه در بهار و تابستان) كه شب را تا طلوع آفتاب با مطالعه مى‌گذرانيدم و هميشه را شب پيش مطالعه مى‌كردم و اگر اشكالى پيش مى‌آمد با هر خودكشى بود، حل مى‌نمودم و وقتى به درس حضور مى‌يافتم، از آنچه استاد مى‌گفت قبلًا روشن بودم و هرگز اشكال و اشتباه درس پيش استاد نبردم. زندگانی عالمان | عضو شوید👇 https://eitaa.com/Alemin
سید کریم کفاش- عالی.mp3
3.6M
❇️ جریان .. ⬅️ رفاقت با (عج) ⬅️ سختی و مشکلات در دنیا ⬅️ زاهد(ره) زندگانی عالمان | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/2211447209Cc704661bd7
رحم داشتن مومن - سید مهدی قوام و نجات سگ-عالی.mp3
2.56M
✅ رحم داشتن مومن 🔹️ نجات سگ از سیل و شکر از خدا... 🔻اگه بنظرت برای دیگران هم مفیده، براشون بفرست🔻 زندگانی عالمان | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/2211447209Cc704661bd7
❇️❇️❇️ وقت 🔹️ حاج محمد سودبخش، همراه همیشگی این شهید گران قدر نیز می‌گوید: 🔹️ شهید بزرگوار حضرت بسیار مقید بودند که نماز را حتی در مسافرت ها، _اول_وقت به جا آورند. در سالیان درازی که خدمت آن بزرگوار بودم، به ندرت به یاد می‌آورم که نماز را سر وقت نخوانده باشند یا نمازشان به تأخیر افتاده باشد. 🔹️ در یکی از مسافرت‌های که خدمت ایشان بودیم، بلیت یکسره هواپیما برای جده فراهم نشد، بلکه بلیت تهران بیروت و بیروت جده تهیه شد. در فرودگاه بیروت، چند ساعت ما را برای ترانزیت نگه داشتند. نزدیک مغرب بود که هواپیما برای پرواز به سوی جده آماده شد. 🔹️ حضرت آیت الله دستغیب خیلی کوشیدند که اگر میسر باشد، هواپیما تأخیر کند تا بشود نماز را خواند، ولی میسر نشد. وارد هواپیما شدیم. در داخل هواپیما خیلی معطل شدیم. ایشان خیلی ناراحت بودند که نماز نخوانده اند. چند مرتبه خواستند پیاده شوند، گفته شد: مسافرین همه سوارند. الان حرکت می‌کنیم. 🔹️ بالاخره تأخیر هواپیما به قدری طول کشید که حساب کردیم وقتی به جده می‌رسیم، ممکن است وقت نماز گذشته باشد و نماز قضا گردد. لذا حضرت آیت الله دستغیب با حالت پریشان و ناراحت گفتند: پیاده شویم، هرچند هواپیما برود و ما جا بمانیم، اما در هواپیما بسته بود. ایشان با حالت توجه مخصوص و سکوت، چند دقیقه ای سرپا ایستاده بودند که هواپیما برای حرکت روشن شد. به مجرد روشن شدن هواپیما، از موتور آن نمایان گردید! با عجله هواپیما را خاموش کردند و در آن را باز کردند و از مسافرین خواستند که هرچه زودتر پیاده شوند. آیت الله دستغیب با خوشحالی زیادی با رفقا پیاده شدند و ایشان مرتب می‌فرمودند: نماز، نماز... 🔹️ کارکنان هواپیما می‌گفتند: حداقل چهار ساعت تأخیر داریم تا هواپیما آماده حرکت شود. شهید دستغیب به محض رسیدن به سالن فرودگاه به نماز ایستادند و نماز مغرب و عشا را با توجه و خاص انجام دادند. سلام نماز را که دادند، مأموران گفتند: آقا! سوار شوید که نقص هواپیما برطرف شده است و می‌خواهیم حرکت کنیم. ---------- 📚 عبدالحسین دستغیب، داستان‌های شگفت، داستان ۱۸؛ نفس مطمئنه، ص ۹. زندگانی عالمان | عضو شوید👇 https://eitaa.com/Alemin
❇️ و نزول آب بهشتی 🔹️امام صادق علیه السلام فرمود: 🔹️ از نقل شده، که در راه مکه به جحفه به شدیدی دچار شدم تا آنجا که جانم به خطر افتاد، پس رو به آسمان نموده عرض کردم: ای پروردگار من، مرا دچار تشنگی نموده ای در حالی که من دختر پیغمبرت می باشم؟ 🔹️ آن گاه دیدم که سطلی از آب بهشتی ظاهر شد، از آن نوشیدم. قسم به خانمم فاطمه زهراعلیها السلام که بعد از آن تا گرسنگی و تشنگی بر من عارض نشد. 📚بحارالانوار، ج 62، ص 102; مستدرک الوسائل، ج 5، ص 135، ح 41 نقل از: @mobahathah_ir زندگانی عالمان | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/2211447209Cc704661bd7
، پیری.... ◼️ گل بر من و جوانی من گریه می کند بلبل به همزبانی من گریه می کند. ◼️ من گریه مخفیانه نمودم ولی علی(ع) برگریه نهانی من گریه می‌کند. ◼️ از درد شانه، شانه نشد موی دخترم زینب(س) به ناتوانی من گریه می‌کند ◼️ دیگر حسین(ع) را نتوانم به بر گرفت این گل به باغبانی من گریه می‌کند... ""عالمان دین"" ◼️eitaa.com/Alemin
❇️ ""سید "" 🔹️ یکی از علمای بزرگ که در سال ۱۱۷۵ هجری قمری در قریه شفت از توابع رشت به‌ دنیا آمده و در سن ۱۵ سالگی به‌ منظور تحصیل علوم اسلامی به مسافرت کرده و در درس استاد اکبر، و درس و در حوزه درسی و درس و درس شرکت کرده‌ است، عالم بزرگوار شیخ است. 🔹️ او که با فقر و تنگ تنگ‌دستی بسیار شدید درس‌خوانده و خوشه‌هایی از خرمن فضیلت و علم علمای بزرگ نام‌برده چیده بود در سال ۱۲۱۶ با عائله خود از به قصد که یکی از مراکز مهم علمی آن روز بود حرکت کرد و زمانی‌که وارد اصفهان گردید، جز یک دستمال که سفره نان او و حاوی مقداری نان خشک بود، و یک الاحکام چیز دیگری همراه نداشت. و بالاخره با زحمت زیاد مقدار کمی پول فراهم کرد و به بازار رفت تا برای قوت و غذای عائله‌اش چیزی بخرد، و در نظر گرفت که باید غذایی را که ارزان‌تر باشد تهیه کند تا بتواند با این پول شکم خود و عائله‌اش را سیر کند... 🔹️ و لذا را از قصاب خرید و به‌طرف عائله خود حرکت کرد... در پست بعد 📚 قصص العلماء، ص۱۴۱. زندگانی عالمان | عضو شوید👇 https://eitaa.com/Alemin
❇️ کتابی در زندگانی علمای بزرگ اسلام؛ بقلم آیت الله نوری همدانی(دام ظله) برخی از این مطالب و حکایات رو بحول و قوه الهی در کانال هم قرار میدیم... 🌺🌺 "عالمان دین" 🔰eitaa.com/Alemin
❇️ سید محمدباقر شفتی... 🔹️ در بین راه که از عبور می‌کرد چشمش به سگی در گوشه‌ی خرابه افتاد که ضعیف و لاغر است و بچه‌های آن برای خوردن شیر از پستان مادر دور آن جمع شده‌اند، و معلوم است که به واسطه شیر در پستان ندارد. 🔹️ آن عالم با دیدن این منظره دلش به حال آن سگ سوخت و سیر کردن شکم آن سگ و بچه‌هایش را بر سیر کردن شکم خود و عائله‌اش داد و آن شُشِ گوسفند را به جلو آن‌ها انداخت و خود به تماشا ایستاد... 🔹️ آن‌ها شتابان به‌طرف آن شُش حرکت کردند و با اشتها و رغبت زیاد آن را خوردند، عالم مزبور از این جریان لذت می‌برد که هر چند خود و عائله‌اش سخت گرسنه ماندند ولی توانسته است در نتیجه ، شکم حیوانی را با بچه‌هایش سیر کند. 🔹️ سگ پس‌از خوردن رو به آسمان کرد!! گویا دعا کرد 🤲 این عمل ایشان مصداق :《و یؤثرون على أنفسهم ولو کان بهم خصاصةٌ》است که در مقام مدح و تمجید از فقیرانی است که تأمین احتیاج دیگر محتاجان را بر خود مقدم می‌دارند و ایثار می‌کنند. 📚 قصص العلماء، ص۱۴۱ ؛ اسلام مجسم، ج۱، ص۵۸. زندگانی عالمان | عضو شوید👇 https://eitaa.com/Alemin