eitaa logo
AmirIzadiHamedani14
436 دنبال‌کننده
72 عکس
316 ویدیو
6 فایل
نشر آثار و اطلاع رسانی جلسات امیر ایزدی همدانی
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از AmirIzadiHamedani14
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرمایشات قابل تامل آیت الله حاج سید علی حسینی میلانی (حفظه الله) (ان فی البیت فاطمه! قال: و اِن...) اهل آتش، آتشی افروختند قبله‌ی فردوس را، در سوختند ( ) برای مشاهده سایر سروده‌های فاطمی حاج امیر ایزدی همدانی می‌توانید با لمس لینک زیر وبلاگ شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 التماس دعای فرج.
هدایت شده از AmirIzadiHamedani14
بسم رب الحسن 🔹 🔹 علیه السلام شیخِ حلّی ) در کتابِ ( اَلعَدَد ) نقل کرده ماجرایی مُستند شخصی آمد در حضورِ مجتبی گفت : کای فرزند پاک مرتضی می دهم سوگندت اکنون بر کسی کاو جلال و شوکتت داده بسی آنکه بر شخصِ تو داده بی شفیع رتبه ای همچون امامت ، بس رفیع دستگیر از من ، ز پا افتاده ام صبر و تاب و طاقت از کف داده ام دشمنی دارم ، مرا آزرده است آبرویم ، نزد مردم بُرده است بر ضعیفان می کند ظلم و ستم حیله ها بندد به کارش دم به دم نَه به طفلان رحم دارد در مرام نَه به پیران می گذارد احترام چون شنید این گفته ، میرِحق پرست لحظه ای برخاست از جای و نشست گفت : نام دشمنِ خود را بگو تا بگیرم انتقامت را از او گفت : ای بیچارگان را چاره ساز دشمنِ جانم بُوَد فقر و نیاز سبطِ پیغمبر چو خصمِ وی شناخت چاره ای بر کارِ او از لطف ساخت غنچه ی لبهایِ آن حضرت شکفت رو به سوی خادمش بنمود و گفت هر چه کز نقدینه در کاشانه هست آنچه دینار و درم ، در خانه هست جمله را تقدیم بر این مرد کن راحتش از داغ و رنج و درد کن خادم از امرِ ولیّ کردگار داد دِرهَم بهرِ وی پانصد هزار شخصِ مسکین خاطرش خشنودشد شُکر گویِ آن عطا و جود شد پس عزیز فاطمه دادش قسم بر خداوند رحیم و ذوالکرم گفت : اگر این دشمنِ بیدادگر کرد بر تو حمله یک بارِ دگر باز بر این آستان ، بنمای رو در برِ من داد خواهی کن از او در مصافِ او ، پناه تو منم آنکه باشد داد خواه تو منم2 ( ایزدی ) این شیوه ی اهل کساست که خـدا بر پاکیِ ایشـان گواست هر که گوید رازِ دل را با حسن رفع سازد مشکلاتش را حسن این حسن ، آرامِ جان فاطمه است راحت و روح و روان فاطمه است دردها را او مداوا می کند جزء را کُل ، قطره دریا می کند آن زمان که چشم ها گریان بُوَد هر که گرید بر حسن ، خندان بُوَد این که باشد حیّ سبحان را حبیب بود در کاشانه ی خود هم غریب همسرِ نامهربان شد قاتلش سوخت از زهرِ هلاهل ، حاصلش لحظه ی تشییعِ جسمِ اطهرش تیر باران کرد دشمن ، پیکرش پي نوشت ها : 1 ـ جناب شیخ علی بن یوسف حلّی (رحمه الله) ، برادر علامه ی حلی (رحمه الله) و متوفّای نزدیک سنه 705 هـ . ق می باشد . کتاب العدد القویه از آثار اوست ، این کتاب شریف از مصادر بحار الانوار علامه مجلسی (رحمه الله) می باشد.   2 ـ شیخ علی بن یوسف حلی ؛ العدد القویه ؛ ص359 ؛ ح23 ـ علامه مجلسی ؛ بحار الانوار ؛ ج43 ؛ ص350 ؛ ح22 ؛ به نقل از العدد و ج74 ؛ ص235 و همچنین جلاء العیون (ترجمه) ؛ ص546 ـ الشیخ المحمودی ؛ نهج السعاده ؛ ج8 ؛ ص281 به نقل از العدد ـ حجازی خسرو شاهی ؛ دُرر الاخبار ؛ ص306 و... 🔹 برای مشاهده سایر سروده‌های می‌توانید با لمس لینک زیر شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
🌿☘🌿☘🌿☘داستانی درباره عقوبت نپرداختن حق الناس🌿☘🌿☘🌿☘ مرحوم محدث نوری (رضوان الله علیه) در دارالاسلام نقل می کند که: در نجف اشرف کنار صحن مطهر، عطاری بود و به عنوان آدم زاهد و عابدی میان مردم شناخته شده بود. همه روزه در ساعت معینی مردم مقابل مغازه اش جمع می شدند و او آنها را موعظه می کرد. شاهزاده ای از اهالی هندوستان در نجف مجاور شده بود. جعبه ای داشت که جواهر بسیار گرانبهای خود را در آن ذخیره کرده بود. سفری برایش پیش آمد و خواست جعبه ی جواهر را که تنها ثروت و سرمایه اش بود در نزد کسی به امانت بسپارد. پیش خود گفت: امین ترین کس همین مؤمن زاهد و عابدی است که مورد اعتماد مردم است. با کمال اطمینان خاطر جعبه ی جواهر را به او سپرد و رفت. وقتی برگشت و از او جعبه را خواست او با خونسردی تمام منکر شد و گفت: اصلا من تو را نمی شناسم!! شاهزاده ی هندی بیچاره شد و یک سر رو به حرم مطهر رفت و شکایت نزد امام امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) برد و گفت: آقا من از شهر و دیار خود دل کندم مجاور حرم شما شدم که سعادت دنیا و آخرتم تأمین گردد و تمام ثروت و سرمایه ام همین جعبه بود که به این مرد عابد و زاهد سپردم و او اکنون منکر شده و یک دینار آن را هم به من نمی دهد و من هیچ سند و شاهدی در دست ندارم جز خدا و شما! حال از شما پولم را می خواهم! پس از گریه و زاری فراوان خوابش برد و در خواب به او فرمودند: فردا اول صبح از دروازه ی شهر بیرون برو، ببین اول کسی که از شهر خارج می شود کیست، جعبه ات را از او بخواه! او رفت و دید اول کسی که از شهر بیرون آمد پیرمردی هیزم شکن است که برای آوردن هیزم به صحرا می رود! پیش خود گفت: این که درست نیست من بروم از او جعبه ی خود را بخواهم! مجددا به حرم مطهر رفت و متوسل شد و گریه و زاری کرد. باز شب در خواب همان دستور را دادند. او فردا رفت و دید باز همان پیرمرد، اول کسی است که از شهر خارج می شود! فکر کرد: آخر من از این پیرمرد هیزم شکن بیچاره جعبه ی جواهر بخواهم؟ تا سه شب این جریان تکرار شد و آخرش گفت: لابد راهکار همین است! ناچار نزد پیرمرد رفت و ماوقع را از اول برای او تعریف کرد. او قدری فکر کرد و گفت: بسیار خوب! فردا بیا مقابل مغازه ی همان شخص، در همان ساعتی که مردم برای موعظه اجتماع می کنند؛ من جعبه را به تو می رسانم. فردا همان ساعت در کنار مغازه ی عطار حاضر شد. پیرمرد هم آمد و به آن عطار گفت: تقاضا می کنم امروز کار موعظه را به من واگذار، اجازه بده امروز من مردم را موعظه کنم. او هم پذیرفت. پیرمرد در مقابل مردم ایستاد و گفت: مردم! من فلان آدم هستم و کارم هیزم شکنی است. من از حق الناس شدیدا می ترسم به همین جهت از زندگی در میان مردم کنار رفته ام. قصه ای دارم که برای شما می گویم. من چندی پیش از یک مرد یهودی صد دینار قرض کردم و قرار شد ظرف 20 روز و هر روز پنج دینار قرضم را ادا کنم. پنجاه دینار آن را در ظرف ده روز و روزی پنچ دینار ادا کردم. روز یازدهم رفتم دیدم نیست و مغازه اش بسته است. چند روز رفتم نبود. گفتند به بغداد رفته است. مدتی گذشت و دسترسی به او پیدا نکردم. یک شب در خواب دیدم قیامت برپا شده و موقع حساب است و مردم برای حسابرسی احضار می شوند! من هم رفتم، حساب مرا رسیدند و حسابم خوب بود و گفتند بهشتی ام. بنا شد که از صراط عبور کنم و به بهشت بروم. سر صراط که رسیدم دیدم خیلی ترسناک است! شعله هایی از زیر صراط بالا می زند! ترسان و لرزان حرکت کردم چند قدم که رفته بودم ناگهان دیدم از میان جهنم یک شعله ی آتش بیرون پرید و سر راه من ایستاد! دیدم عجب! همان مرد یهودی طلبکار است! گفت: پنجاه دینار از تو طلب دارم، بده تا بگذارم بروی. گفتم: من آمدم، تو نبودی. التماس کردم. گفت: ممکن نیست تا ندهی حق عبور نداری. من گریه ام گرفت و گفتم: اینجا که من چیزی ندارم به تو بدهم. پس بگذار من سر انگشتم را به یک عضو تو بچسبانم و راه بدهم. ناچار راضی شدم. سینه ام را باز کردم. تا سر انگشت خود را روی سینه ی من گذاشت، سوختم و از سوزش آن از خواب پریدم! دیدم سینه ام زخم شده است! مدت ها است که مداوا می کنم و هنوز زخم سینه ام ملتئم نشده است، آنگاه سینه ی خود را باز کرد و به مردم نشان داد. آه و ناله و فغان از مردم بلند شد. آن مرد عطار هم ترسید و شاهزاده ی هندی را در خلوت خواست و جعبه ی جواهر او را تحویل داد و عذرخواهی کرد. منـابـع سیدمحمد ضیاءآبادی- عطر گل محمدی 3- صفحه 34-37
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم قابل توجه برخی هیئتی نماها... 🔹 برای مشاهده سروده‌های می‌توانید با لمس لینک زیر شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم ... بی دینه به تو چه! حتی در مقابل یک بی دین حالا هر سال برو مکه... حالا هر هفته برو کربلا... فکر می‌کنی قبوله... به همین خیال باش 🔹 برای مشاهده سروده‌های می‌توانید با لمس لینک زیر شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ گریه و تبسّم حضرت زهرا (سلام الله علیها) ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ به نام خداوند لوح و قلم که نامش شده در عوالم، عَلَم همان کاو بُوَد مؤمنین را ولی خدای محمد، خدای علی الا! طالب نکته های لطیف شنو مطلبی از «بحار» شریف در آن دم که از زهرِ دو همسرش نبی داشت ضعفی ز پا تا سرش به رخسارِ آن سرورِ بی مَثَل همی سایه انداخت، پیک اجل دل فاطمه بود از غم کباب که می‌داد از دست، ختمی‌مآب پیمبر چو احوال صدّیقه دید وِرا خواند در پیش و در بر کشید در آن گوشه، در گوش او راز گفت یکی جمله با مَحرمش باز گفت ز حرف پدر، باز دختر گریست کشید آه از دل، فزونتر گریست پدر چون به دختر، دُوُم جمله گفت همین راز بشنفت و چون گُل شکفت نشانهای غم در رُخش گُم شدی بَدَل، گریه‌اش بر تبسّم شدی پیمبر، دمی بعد رفت از جهان ولی ماند سرّ کلامش نهان کمی بعدتر عایشه از بتول بپرسید کای نور چشم رسول! چه فرمود آن روز خیرالانام که گریان و خندان شدی زآن کلام؟ به پاسخ بفرمود دخت رسول نبی چون مرا دید زار و ملول بفرمود: ز امر خدای جلیل خلیل وِرا هست وقت رحیل گُل زندگانی شده برگ برگ بُوَد چهره‌ام پُر ز آثار مرگ از این حرفِ جانسوزِ خیرالبشر مرا شیون و ناله شد بیشتر رسول خدا دید دختِ جوان به رُخ گشته سیلابِ اشکش روان لذا جملۀ دیگری باز گفت مرا از ره مرحمت راز گفت بفرمود: دیگر نباشی ملول که از زُمرۀ اهل‌بیت رسول ز حق، آنکه او پیشتر از همه به من هست ملحق، تویی فاطمه مَبَر این کلامِ پیمبر ز یاد زمان جدایی نباشد زیاد از این حرف آثار غم، گُم شدند بَدَل ناله ها بر تبسّم شدند الا «ایزدی» بعد ختمی مآب تو گویی شد ارکان عالَم خراب چنانکه خبر داد ختم رُسُل شدی عمر زهرا چنان عُمر گل ز بیداد و نامردی مشرکین در خانه‌اش سوخت در نار کین زکین بین دیوار در شد شهید همان محسنی که جمالش ندید شکستند از کینه آئینه‌اش بیازرد ضرب لگد سینه‌اش به رخسار او رنگ نیلی زدند بر آن صورت ماه، سیلی زدند شدش گلشن آرزو برگ برگ طلب کرد از حیّ دادار مرگ ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ همدان شنبه ۰۴/آذر/ ۱۴۰۲هـ ش 11 جمادی الاول 1445 هـ ق فاطمیۀ اول علی نظری منفرد؛ تنها یادگار ص 127 به نقل از کامل ابن اثیر ج 2 ص 323 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ ((باتشکر فراوان از آقای علی وطنی (مدظله) مداح الائمه بخاطر تایپ اشعار)) برای مشاهده سایر سروده‌های فاطمی حاج امیر ایزدی همدانی می‌توانید با لمس لینک زیر وبلاگ شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ شادمانی در اوج غم ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ باز با نام حیّ لَم یزلی که خدای محمد است و علی آنکه زهرا بُوَد حبیبۀ او «وَحـدَهُ لا الهَ الا هـو» خلق، قائم بر آن خجسته صفات لیک او قـائم آمــده بر ذات با تو گویم که«مجلسی»به«بِحار» نقل کـرد این روایت غمبــار هان ! ز شرحش غمم به سینه بُوَد قصّــه مربـوط بـر مدینه بُود بود سرشار، ز آه و شیون، شهر داده بودند بر پیمبــر زهـر آه و افسوس ! رهبری مظلوم شد ز جورِ دو همسرش مسموم رو، سوی قبله با تنی بی تاب بود در حال مرگ ختم مآب دخترش فاطمه، کنارش بود گریه می کرد و غمگسارش بود فاطمه، یاس گلشن او بود روح او، پارۀ تن او بود فاطمه، بر پـدر چو مادر بود شرح تطهیر و قدر و کوثر بود او که بر قلب، داغ مادر داشت چشم اُمّیــد، بـر پیمبر داشت دلش از مصطفی صفایی داشت دیده‌اش نور و روشنایی داشت حال کـز دستِ او پدر می رفت نور از آن چشم‌های تر می رفت شیونش دم به دم فزون می شد قلب محزون و اشک خون می شد آب می زد به رُخ، رسول الله روی لب داشت ذکر«وا کرباه» دید زهرا چو حــال پیغمبر عرض کرد: ای مرا ضیاء بصر! حُزن و اندوهِ من ز محنت توست بهر رنـج و غـم و مشقت توست کرد با دخترش، رسول بیان: کای تو بانوی بانوان جهان! بعد از امروز، بهر پیغمبر نیست رنج و مشقتی دیگر پس از این، ای عزیز نیک سرشت غرق در نور و نعمتم به بهشت لیک بودی دل بتول، ملول ناله می کرد پیش چشم رسول مصطفی از وفا وِرا طلبید پارۀ پیکرش به بر بکشید گفت حرفیّ و بر رخش نگریست زان سخن، باز فاطمه بگریست بار دیگر به او کلامی گفت که چو بشنفت همچو گل، بشکفت کمتر آن شیون و فغان گردید بلکه یکباره شادمان گردید هر که این صحنه دید شد حیران کاو چسان شد در اوج غم، شادان؟ تا که بعد از شهادت طاها عایشه کرد پرسش از زهرا کاندر آن لحظه های پایانی با تو «یس» چه گفت پنهانی؟ که از آن قصه، غصه‌ات گُم شد گـریـه، تبدیـل بـر تبسُّم شد گفت صـدیقـه؛ دفعۀ اوّل گفت بابم: رسیده پیک اَجَل وقت آن شد کزاین جهان بروم جـانب مُلک جــاودان بروم لیک من را چو دید در یم غم مُـژده‌ام داد خواجـۀ عالَم گفت: بر او به حُکم حضرت حق اوّلین کس که می شود ملحق آن منم من که دخترش هستم بضعه اش، روح پیکرش هستم شاد گشتم که از ارادۀ حق زود بر مصطفی شوم ملحق این خبر کرد از غم آزادم بلکه مسرور کرد و دلشادم «ایزدی» باز گو رسول الله کز اشاره دو پاره سازد ماه لطف، بیش از همه به فاطمه داشت فـاطمـه نیز فرق بـا همه داشت آه و افسوس، بعد مرگ رسول شـادمـانی نشد نصیب بتـول صورت او هدف به سیلی شد ضربتی خورد و رنگ نیلی شد بر تنش ضربه وحشیانه زدند چنـد نامـرد، تـازیانه زدند فاش گویم: دل پدر بشکست چونکه پهـلوی دختـرش بشکست فـاطمــه پشت در، ز پای نشست طفل ششماهه‌اش برفت از دست ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ همدان شنبه ۴/آذر/ ۱۴۰۲ هـ ش 11 جمادی الاول 1445 هـ ق فاطمیۀ اول علی نظری منفرد؛ تنها یادگار ص 127 به نقل از کامل ابن اثیر ج 2 ص 323 (باتشکر فراوان از دوست خوبم ذاکر آل البیت جناب آقای علی وطنی بخاطر تایپ این شعر) برای مشاهده سایر سروده‌های فاطمی حاج امیر ایزدی همدانی می‌توانید با لمس لینک زیر وبلاگ شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 التماس دعای فرج.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سیاه‌پوشی حرم مطهر امیرالمومنین(ع) 🔹️حرم مطهر امام علی علیه السلام در نجف اشرف بمناسبت شهادت حضرت زهرا (س) و آغاز اقامه عزا در ایام فاطمیه سیاه‌پوش شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام زائران علقمه مراسم ایام فاطمیه امشب ساعت۸:۳۰ شهرک مدنی روبروی کلانتری سابق کوچه سرو۳ کوچه شهید سیله کاران بیت الزهرا(س) جلسه خانوادگی اطلاع رسانی شود مشتاق دیدارتان هستم خاکپای عزاداران فاطمی، توتیای چشم ماست. ایزدی
هدایت شده از AmirIzadiHamedani14
بسم الله الرحمن الرحیم سلام ( صلی الله علیک یا فاطمه الزهراء ) ( اللهم العن الجبت و الطاغوت ) ____________________________ 👈 قصیده فاطمی تحت عنوان؛ ( نماد سازش...) الا ! که عالمِ هستی ، طفیل خلقت توست وجود ، ریزه خورِ سفره ی عنایت توست ولیّة اللَّه و دختِ رسول و کفوِ امام برون ز حیطه ی ادراکِ ما جلالت توست جواب طعنه ی ابتر تویی ، عطیّه ی حق که شام قدر محمد ، شب ولادت توست در آن دیار که می گشت دخت ، زنده به گور رسول ، بوسه زنِ دستِ بالیاقت توست ز بذلِ جامه ی شام زفاف شد معلوم به هر زمان و مکانی ، کرم سجیّت توست گرسنه خفتن و انفاقِ نانِ شب به فقیر بُوَد دلیل که احسان به خلق ، عادت توست نماد سازشِ با همسر و اطاعت از او تویی که شیر خدا محو و مات صحبت توست برون ز حدّ توانش نخواستی ز علی که این سفارش پیغمبر و حکایت توست نخواستن ، عرقِ شرم بر رخ شوهر بُوَد نجابتِ ذاتیّ و در اصالت توست ندوختن ، نگهِ خویش بر زر و زیور لباسِ ساده و حفظ حجاب ، زینت توست چنان لباس علی ، وصله داشت چادر تو بلی ، تعجّب سلمان هم از قناعت توست اگر چه دستِ تو انداخت پوست از دستاس گره گشای همه خلق ، دست رحمت توست ز کارِ خانه نکردی شکایتی هرگز که این اُمور تو را فرض و جزء طاعت توست خدای ، فخر فروشد به ساکنان فلک از آن خلوص که در خلوتِ عبادت توست به شامگاه ، دعا از برایشان کردی به روز ، راحتِ همسایه در رعایت توست مباد از منِ دلخسته رو بگردانی تمام دلخوشی ام در جهان ، حمایت توست نَه من ، که روز قیامت ، تمامِ اُمّت را زمان محکمه ، اُمّید برشفاعت توست عیان ز روی تو ، حُسنِ خدای لم یزلی نهان رضای خداوند در رضایت توست ولیّ حق به وجودِ تو دیده سرمد را چرا که آینه ی حق ، خجسته طلعت توست حسین با همه ایثار و غیرت و مردی رهین تربیت کامل و طهارت توست به روی دامن تو یافت پرورش زینب که خطبه خواندنِ او ، پیرو بلاغت توست فرشته ای که به رتبت ، امین وحیِ خداست درون بیت ولا مفتخر به خدمت توست تو را چنان که تو هستی ، چگونه وصف کنم؟ در آن مقام که حق ، بازگوی مدحت توست ولی فسوس ! که بعد از رسول ، دیده ی دهر به اشک ، شاهدِ اندوه و درد و غربت توست در آستانه ات افروخت شعله ، دشمنِ دین نگفت این حرمِ امن ، جای راحت توست ز ظلم ، محسن شش ماهه کشته شد آن روز جواب آن همه خوبی ، مگر اذیّت توست تو را به خاطر حبّ علی کتک زده اند چنان که شدّتِ آن علّتِ شهادت توست به دست و پهلوی بشکسته ، یاریِ مولا به دوستان علی ، درس استقامت توست گهی به خانه ی احزان و گاه کوه اُحد طنین گریه ی بی وقفه ، با شکایت توست مرا مران ز در ، از دوستان حسابم کن سرشک چشم ترم وقف بر مصیبت توست مگیر طبع روان را ز ( ایزدی ) که دلش ز صبحِ روز ازل ، خانه ی محبّت توست برای مشاهده سایر سروده‌های فاطمی حاج امیر ایزدی همدانی می‌توانید با لمس لینک زیر وبلاگ شخصی ایشان را ببینید. 🆔 http://amirizadihamedani.blogfa.com یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید: 🆔 http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 التماس دعای فرج.
هدایت شده از AmirIzadiHamedani14
4_6028257431983755824.mp3
49.06M
جلسه شب جمعه ۱۴۰۲/۹/۱۶ تهران جلسه هفتگی حسینیه حاج آقای توکل علیهاالسلام... انتشار با شما، اجرتان با صاحب فاطمیه..‌ با لمس لینک زیر می توانید وبلاگ شخصی امیرایزدی همدانی را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 التماس دعای فرج.
هدایت شده از امیر ایزدی
بسم الله الرحمن الرحیم ___________________ اشعار فاطمی (رکن کعبه) ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ علی جان محمد راحت جانش بُود زهرا ولایت قلعه ی امن است و بنیانش بُود زهرا نباشد جز جلال الله ، ما فوق جلال او مبارک مظهری از حیّ سبحانش بُود زهرا قبولِ توبه ی آدم ز یمن نام او باشد امید نوح ، در امواج طوفانش بُود زهرا به جسم آفرینش ، جان شیرین است پیغمبر خدا داند ، خدا داند که جانانش بُود زهرا سحاب رحمت بی منتهای حق بُود احمد صفای قطره های پاک بارانش بُود زهرا ز رتبت عصمت سرمد ، به معنی بضعه ی احمد خدیجه فخر دارد ، زیب دامانش بُود زهرا برایش مصحفی آورده جبریل امین از حق کتاب معرفت ، آغاز و پایانش بُود زهرا زکیّه ، راضیه ، مرضیّه ، صدیقه لقب هایش به جمع عرشیان ، منصوره عنوانش بُود زهرا کتاب خویش را داور به مدح او دهد زیور که قدر و کوثر و تطهیر قرآنش بُود زهرا قسم بر ظاهر و بر باطن قرآن که این مصحف مراد از بَعضُها در آلِ عمرانش بُود زهرا رسول راست قامت ، خم شود بوسد ز دست او فداها گویدش چون روح و ریحانش بُود زهرا محمد عطر جان بخش جنان از سینه اش جوید گل خوشبوی و زیبای گلستانش بُود زهرا علی در کشتیِ ایمان بُود چون نوح کشتیبان یقین فُلکِ نجات خلق ، سکّانش بُود زهرا مهی که ردّ شمسِ او شده مشهور در عالم درون خانه خورشید درخشانش بُود زهرا امیر المومنین  میزان اعمال است از سبحان شفیع شیعیان در پای میزانش بُود زهرا سوار ناقه ای از نور باشد در صف محشر چنین عزّت خدا را در خورِ شأنش بُود زهرا بُود اسباب او بهر شفاعت دست عباسش چه عباسی ؟! که خود از دوستدارانش بُود زهرا حسین آید به دیدارش ولی با پیکری بی سر در آن هنگامه ی حسّاس ، گریانش بُود زهرا طلب از رب کند آن دم قصاص قاتلینِ او غمین بر حنجر مذبوح و عطشانش بُود زهرا رضای حضرت حق در رضای فاطمه باشد که در دریای خلقت ، درّ غلطانش بُود زهرا بدون دوستان خود نگردد داخل جنّت چه در شادی ، چه در غم فکر یارانش بُود زهرا بهشت دادگر از نور لبخندش شود روشن خدا خواهد صفای باغ رضوانش بُود زهرا یهودی ها ز نور چادرش اسلام آوردند خوشا آنکس که رهبر سوی ایمانش بُود زهرا ائمه حجت حقّند بر مردم در این عالم ولی حجت بر ایشان ز امر رحمانش بُود زهرا حسین بن علی صورت نهاده بر کف پایش که مهمان در شب شام غریبانش بُود زهرا به استقبال وی ، از جای خیزد خواجه ی بطحا به هر منزل ، به هر محفل که مهمانش بُود زهرا به بام شوهرش آید فرود از آسمان زهره عَلَم از مرتبت بر بام کیهانش بُود زهرا از او نسل نبی جاوید شد ، آفاق را پُر کرد ولایت ماند از او بر جا ، نگهبانش بُود زهرا بنای ظلم دشمن گر شود چون کوه مستحکم کسی کاو می کند از پایه ویرانش بُود زهرا به قرآن و زبور ، انجیل و تورات و صحف سوگند که تا کون و مکان برجاست ، دورانش بُود زهرا چه شبها پشت دیوار بقیعش ناله سر دادم که آن وادیّ ویران ، گنج پنهانش بُود زهرا من از آغاز عمرِ خود محبّ فاطمه بودم دل من کشوری باشد که سلطانش بُود زهرا به هر جا رفتم از او دم زدم ، تکریم گردیدم که گسترده همه جا خوان احسانش بُود زهرا بُود باب الحوائج حضرت صدّیقه ی کبری خوشا دردی که دارو بخش و درمانش بُود زهرا پس از پیغمبر اکرم ، هجوم آورد بر او غم از این ماتم شب و روز آه و افغانش بُود زهرا به قتل محسنش آورد دشمن از عزا بیرون نگفت از داغِ احمد ، قلب سوزانش بُود زهرا به زیر تازیانه کرد ثابت بر همه عالم که تا سر حدّ جان در پای پیمانش بُود زهرا الا اهل سقیفه ! ابرهه خویانِ کین گستر امیر المؤمنین کعبه است و ارکانش بُود زهرا ز نفرین کردنِ دشمن گذشت از امرِ مولایش علی باشد امام و تحت فرمانش بُود زهرا هنوز از غاصبینِ حقّ حیدر ، شیعه می پرسد : چرا در نوجوانی ، سیر از جانش بُود زهرا ؟! مگر در شهر یثرب ، گریه کردن جُرم می باشد ؟! که بهر گریه کنج بیت الاحزانش بُود زهرا ز جور خصم بر پهلو و بازو ، سینه و صورت کبودیّ و جراحات فراوانش بُود زهرا به جنگ دشمنان رُو ( ایزدی ) با منطق و برهان علیه خصم ، تیغش نطق و برهانش بُود زهرا _____________________ برای مشاهده سایر سروده‌های فاطمی حاج امیر ایزدی همدانی می‌توانید با لمس لینک زیر وبلاگ شخصی ایشان را ببینید. 🆔 http://amirizadihamedani.blogfa.com یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید: 🆔 http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 التماس دعای فرج.
هدایت شده از AmirIzadiHamedani14
بسم رب الشهداء و الصدیقین °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• اشعار فاطمی ( آسمان گرفت ) ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ آنکس که راهِ دوستی ات در جهان گرفت از یُمنِ پیرویّ تو جا در جنان گرفت هر کاو چشید جرعه ای از جامِ کوثرت شد خضرِ راه و زندگیِ جاودان گرفت هر کس خلیل وار ز جان شیعه ی تو گشت از نار ، بار بسته به گلشن مکان گرفت نور وجود پاک تو ، ای مظهر خدای از طور جلوه کرد و کران تا کران گرفت تو در مَثَل سفینه‌ی نوحی، که راکبش تا ساحل نجات ز طوفان ، امان گرفت در پیشِ پات ، خواجه‌ی عالم قیام کرد گلبوسه‌ها ز دست و رُخَت ، شادمان گرفت گویایِ وحی گفت که جانم فدات باد ای روحِ من ز فیضِ تو هستی روان گرفت ای ( هَل أتی ) حدیث تو ، قرآن به سینه‌اش این سوره را ز دادنِ سه قرصِ نان گرفت پنهان ز کور ، حُسنِ خدا داد کرده ای صد نکته درس باید از این داستان گرفت در خانه ی تو لطف خدا موج می زند چشمِ امید از درِ آن چون توان گرفت ؟ میکال برده دست به دستاسِ مطبخت جبریل نیز اذن بر این آستان گرفت نازل برای فضّه غذا از بهشت شد عیسی نزاده ، رتبه‌ی مریم ز شأن گرفت بعد از تو در کویر ، عطش داشت ، ناگهان آب زلال کوثرت از آسمان گرفت ایّام فاطمیه شد و سوز سینه‌ام با هُرمِ آه ، سبقت از آتش فشان گرفت بار دگر بهانه‌ی شهر مدینه را مرغ دلم که نیست وِرا آشیان گرفت یا فاطمه ! غلام درت را قبول کن هر چند نمره‌ی بدی از امتحان گرفت با یاد غربت تو ، سرشکم روانه گشت راه کلام را به گلویم فغان گرفت پیش از شهادتش پدرت گر چه بارها بیعت برایتان ز همه مردمان گرفت منبر به بوتراب سپرد و فدک، تو را دشمن ز راه کینه هم این و هم آن گرفت پیری نشست بر سرِ منبر پس از نبی ارثِ پدر ، به ظلم ، ز دُختِ جوان گرفت جای گل وفا ، شرر هیزم جفا اجر رسول بود که این خاندان گرفت ! گلچین بدمرام به گلشن چو پا گذاشت از غنچه هم گلاب در این بوستان گرفت چون دید مانده دُور و برت خالی از کسان دیوار و در ، چه گرم ، تو را در میان گرفت مادر ز پا فتاده و طفلش ز دست رفت آن دم ز دودِ آهِ پدر ، آسمان گرفت تا فتنه را به اوج رسانَد، میان خلق باطل به دُورِ بازوی حق، ریسمان گرفت کردی تلاش بهر دفاع از امام خود دامان او گرفتی و خصمت امان گرفت با جُرمِ دوستیّ علی بس تو را زدند پهلو، شکسته گشته و بازو، نشان گرفت کوته چو گشت دست تو از دامن امام دست شکسته ، دامن اشک روان گرفت چون تیر دشمنان خدا بر هدف نشست شد سروِ قامتت خَم و شکل کمان گرفت سخت است درک این که بگوییم بانویی  در خانه رخ ز همسر و از کودکان گرفت مرهم پذیر ، زخمِ دل دوستان شود وقتی که انتقامِ تو ، صاحب زمان گرفت چون ( ایزدی ) به خلق ، حدیث غم تو گفت از بس گریست در دهنِ او زبان گرفت  ******************************* برای مشاهده سایر سروده‌های فاطمی حاج امیر ایزدی همدانی می‌توانید با لمس لینک زیر وبلاگ شخصی ایشان را ببینید. 🆔 http://amirizadihamedani.blogfa.com یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید: 🆔 http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 التماس دعای فرج.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم معنای بزرگ وصیّت حضرت زهرا سلام الله عليها؛؛؛ شما دو نفر را بعد از هر نماز نفرین میکنم 🔹 برای مشاهده سروده‌های می‌توانید با لمس لینک زیر شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم علیهاالسلام، خراسانی رضوان الله علیه 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
89.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 🎥بازشدن درب خانه حضرت زهرا (س) برای اولین بار دراین فیلم به درخواست رییس جمهور چچن، درب خانه حضرت زهرا (س) به دست سعودی‌ها گشوده می‌شود و رمضان احمدوویچ قدیروف،جلوی چشم وهابی‌ها، خاک کف خانه بی بی را می‌بوسد و به در و دیوار آن تبرک می‌جوید... باتشکر از حاج رضا محمدی کوشان 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج. داخل بیت حضرت را تماشا کنید
هدایت شده از AmirIzadiHamedani14
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈سانسور باورنکردنی حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) در منابع عامه 🔷 سخنان گلایه‌آمیز حضرت آیت‌الله طبسی در مورد محدثان اهل سنت و سانسور بهت‌آور و غم‌انگیز حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) و حضرت خدیجه‌ی کبری (سلام الله علیها) در منابع اصلی و معتبر اهل سنت 🎙 آیت‌الله نجم‌الدین طبسی ☑️کانال رسمی شبکه جهانی ولایت👇 🔰 @velayattv 🔷 برای مشاهده سایر سروده‌های حاج امیر ایزدی همدانی می‌توانید با لمس لینک زیر وبلاگ شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 التماس دعای فرج.
30.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸️نماهنگ یار تنهائی🔸️ تقدیم به پیشگاه حضرت بقیة الله الاعظم مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف صاحب عزای فاطمیه 🎙با صدای: حاج علیرضا مهرپرور 🖊شاعر: مرحوم حاج محمد حسن زاده 🎞تدوین:محمد صادق غفوری 🎼تنظیم و میکس: سید علیرضا جزائری 📹تصویربردار: سید عباس جزائری . "با تشکر از هیئت علوی اصفهان" ◾فاطمیه ۱۴۴۶◾
هدایت شده از AmirIzadiHamedani14
29.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
علیهاالسلام علیهاالسلام 🔹 کلیپی درباره فدک که کمتر از آنها شنیده‌اید. 🔹 این کانال هیچگونه گرایش را دنبال نمی‌کند و در پی یا هیچیک از نیست. 🔹 برای مشاهده سروده‌های می‌توانید با لمس لینک زیر شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔹 یا با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 برای و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
هدایت شده از AmirIzadiHamedani14
بسم رب الزهراء علیهاالسلام ( از تا ) بخش اول ... بنا به مصلحتي بود اينكه پيغمبر سپرد دست ابوبكر ، پرچمِ لشگر ز خوف خيبريان ، حاملِ عَلَم بگريخت از اين فرار ، نظامِ سپاه ، برهم ريخت2 ملول گشت از اين قصّه ، خواجه ي لولاك كه از طفيلِ وجودش به پا شده افلاك سپرد روزِ دُوُم ، آن علم به دستِ عمر شكست لشگر اسلام را ، شكستِ عمر عمر ، به عرصه ي ميدان نداشت صبر و قرار نهاد همچو ابوبكرِ سُفله ، پا به فرار3 فرارِ آن دو ز ميدان ، برِ مسلمانان شكست روحيه ي لشگرِ مسلمانان رسول گفت كه : فردا سپارم اين پرچم به دست آنكه ندارد نظير در عالم كسي كه فتحِ نمايان به خيبرش باشد كسي كه دوستِ حقّ و پيمبرش باشد كسي كه خالق و من ، دوستدارِ او هستيم چنانكه اوست به ما يار ، يارِ او هستيم كسي كه مردِ نَبَرد است و غيرِ فرّار است زمانِ حمله به دشمن ، شجاع و كرّار است صحابه چونكه شُنود اين كلام را كردند تمام ، آرزوي آن مقام را كردند4 سحر گهان كه عيان شد در آسمان ، خورشيد لباسِ رزم به تن ، هر مجاهدي ، پوشيد سراغِ شير خدا را گرفت شخصِ رسول جواب آمد : كز دردِ چشم ، گشته ملول بگفت : نزد من آريد ، آن فلك فر را كه او ز دل بزدايد غمِ پيمبر را كسي برفت و علي را به محضرش آورْد توان به قلب و روان بهرِ پيكرش آورْد به بر گرفت علي را چو جانِ شيرينش كشيد آب دهان ، روي چشمِ حق بينش علم سپرد به دستش كه بود دستِ خدا به حقّ حق كه علي بود پايْ بستِ خدا5 دعا نمود برايش ز لطف ، پيغمبر به قصدِ فتح ، علي گشت راهيِ خيبر به نيم ضربت حيدر ، دو نيم شد مرحب ز جاي ، كَنْد درِ قلعه را امير عرب قسم به كعبه كه قتلِ چنين يل و بَطَلي نبود كار كسي در صحابه ، غير علي يهوديانِ فدك اين خبر چو بشنيدند شكوه و قدرتِ اسلام و لشگرش ديدند ز ترسِ هيبتِ حيدر ، به فكر افتادند پيام صلح براي نبي فرستادند پس از مذاكره ، گرديد اين مفاد قبول به حُكمِ ( فَئ )، فدك گشت ملك خاص رسول6 يهوديان ، پيِ نصف در آمدِ املاك شدند كارگزارانِ خواجه ي لولاك7 رسول نيز ، به حُكمِ ( وَ آتِ ذَالْقُرْبي )8 بداد ملك فدك را به دخترش زهرا سند نوشت ، كه بندد زبانِ دشمن را گرفت شاهد ( حيدر ) وَ ( اُمّ ايمن ) را ... برای مطالعه متن کامل این مثنوی، لینک زیر را لمس کنید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com/post/124 برای مشاهده سایر سروده‌های فاطمی حاج امیر ایزدی همدانی می‌توانید با لمس لینک زیر وبلاگ شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 التماس دعای فرج.