╲\╭┓
╭ 🍃🌺﷽🌺🍃
┗╯\╲
🔴 جلسه 19
🔵 بخش اول
الحمد لله رب العالمين الرحمن الرحيم
مالك يوم الدين اياك نعبد و اياك نستعين
حصرعبادت و استعانت
در اين آيهٔ مباركهٔ «اياك نعبد و اياك نستعين ، مطالبي به عرض رسيد. و يكي از آن فوائد حصر اين است كه انسان وقتي گفت «اياك نعبد» نه خود به غير خدا عبادت ميكند نه حاضر است معبود كسي قرار بگيرد.
تاكنون بحث در اين بود كه مقتضاي حصر عبادت از آن خدا، اين است كه انسان غير خدا را نپرستد. اگر مجاز نيست كه #غير خدا را بپرستد، مجاز هم نيست كه #معبود ديگران قرار بگيرد براي خود، بنده فراهم كند كه عدهاي او را بپرستند. عبادت بالقول المطلق منحصر ميشود دربارهٔ خداي سبحان. نه كسي حق دارد عابد غير خدا باشد و نه حق دارد معبود ديگران باشد. كه اگر كسي خواست كسي را عبادت كند، انسان كه ميگويد «اياك نعبد»يعني تو معبودي و همگان #عابد تواند، بايد #جلوي آن وهم را هم بگيرد. پس همانطوري كه حق ندارد غير را #عبادت كند، حق ندارد خود هم معبود ديگران باشد. و چيزي از اين اطلاق خارج نشده است كه تخصيص پذير باشد. اگر خداي سبحان دستور داد كه به پيامبر #احترام بگذار كه #اطاعت كنيد و نه #عبادت، دربارهٔ ائمه (عليهم السلام) اطاعت كنيد و نه عبادت، دربارهٔ پدر و مادر اطاعت كنيم و نه عبادت، در يك محدودهاي، اينها هم باز به فرمان خداي سبحان است كه بحثش گذشت.
و اما مسئلهٔ «و اياك نستعين»آن هم اينچنين است. يعني چيزي از اين اطلاق حصر خارج نشده است. مقتضاي حصر آن است كه خدا مستعان است و لا غير. اين حصر ايجاب ميكند كه انسان از غير خدا #مدد نگيرد يك و خود را هم #معين و معاون كسي نداند دو. همانطوري كه حق ندارد از #غير خدا #استمداد كند، حق ندارد كه خود را معين و معاون ديگران بداند. اگر خدا مستعان است و لا غير «و الله المستعان»(5)، اگر مستعان خداست و لا غير، انسان نميتواند مستعان ديگري باشد كه ديگري از او كمك طلب كند. آنگاه آياتي كه ميگويد يكديگر را كمك كنيد، بايد در كنار اين آيه روشن بشود يعني چه. پس مقتضايِ حصر استعانت در خداي سبحان آن است كه او مستعان است و لا غير. «و الله المستعان»(6) نه انسان ميتواند از غير خدا استعانت كند و نه ميتواند #مستعان ديگري باشد كه ديگري از او #كمك بگيرد و از او #استعانت بخواهد.
╲\╭┓
╭ 🍃🌺﷽🌺🍃
┗╯\╲
🔴 جلسه 22
🔵 بخش دوم
تفاوت ريا و سمعة
مرائي از #رؤيت ديگران لذت ميبرد، آنها كه گرفتار سمعه هستند از سماع و #شنيدن لذت ميبرند. اگر كسي تنها معبود او خداي سبحان نبود، آثارش اين است كه نه ميداند چه ميكند، و هم از رؤيت و سماع ديگران لذت ميبرد.
براهين حصر عبادت و استعانت
برهان اين مسئله را كه خدا تنها معبود است ولا غير، در همين سورهٴ فاتحة الكتاب بيان شده است كه او الله است، او «رب العالمين»﴿11﴾ است، او «الرحمن الرحيم»﴿12﴾ است، او «مالك يوم الدين»﴿13﴾ است، قهراً تنها معبود هم او خواهد بود. چون اين اسماء حسنايي كه قبلاً گذشت، اينها حدود وسطاي اين #براهيناند. يعني اگر كسي بخواهد برهان اقامه بكند كه خدا #معبود است و غير از خدا احدي معبود نيست همهٴ اين #اسماء_حسني را ميتواند حد وسط قرار بدهد. او الله است، و الله معبود است، پس او معبود است. او رحمن است، رحمن معبود است، پس او معبود است. او رحيم است، رحيم معبود است، پس او معبود است. او «مالك يوم الدين»﴿14﴾ است، هر مالك روز قيامت معبود است، او معبود است. همهٴ اينها حد وسط است. مفهوماً كلي، مصداقاً واحد. مصداقشان منحصر به فرد است. اما مفهوم كلي است.
براهين ناظر به نظام فاعلي و براهين ناظر به نظام غايي
همين ادله را، #مشابه اين ادله را در سورهٴ هود بيان كرده است. پايان سورهٴ هود اين است. آخرين آيهٴ سورهٴ مباركهٴ هود اين است كه فرمود: «و لله غيب السموات و الارض»﴿15﴾: نه تنها #باطن_آسمان و #زمين_مال خداست بلكه نه تنها ظاهر آسمان و زمين مال خداست، بلكه #غيب و #باطن و آنچه كه پوشيده است در سموات و ارض آنهم مال خداست. «و لله غيب السموات و الارض»﴿16﴾ اين يك. اين مال نظام فاعلي است كه او آفريد و او مالك است. دربارهٴ نظام غايي هم فرمود: «و اليه يرجع الامر كله»﴿17﴾ كارها هم به طرف او بر ميگردد. اينچنين نيست كه او آفريد و رها گذاشت. هم مبدأ نظام فاعلي است. او آفريد هم مبدأ نظام غاييست كه كارها به سمت او ميرود. از اوست و به سوي او، اين تنها انسان نيست كه بايد بگويد «انا لله و انا اليه راجعون»﴿18﴾ هر موجودي بايد بگويد «انا لله و انا اليه راجعون»﴿19﴾ چون «لله غيب السموات و الارض»﴿20﴾ در نظام فاعلي و «اليه يرجع الامر كله»﴿21﴾ در نظام غائي. اگر هو الاول است پس «لله غيب السموات و الارض»﴿22﴾ اگر هو الاخر است پس «اليه يرجع الامر كله»﴿23﴾ تنها انسان نيست كه بگويد من از خدايم و بسوي خدايم كل جهان امكان از خداست و بسوي خداست. «لله غيب السموات و الارض»﴿24﴾ در قوس نزول و «اليه يرجع الامر كله»﴿25﴾ در قوس صعود. چون اينچنين است لذا با «فاء» تفريع فرمود: «فاعبده»﴿26﴾ اگر همهٴ كارها از اوست و بسوي او، خب از او بخواه او را بپرست. مگر نه آن است كه انسان ذليل است. مگر نه آن است كه انسان نيازمند است. گاهي انسان داعيهٴ استغنا دارد گاهي داعيهٴ استغنا ندارد وگرنه ذلت را كه ميفهمد. نبود و پيدا ميشود و ميرود و ميميرد. در اينكه انسان ذليل است كه سخني نيست. منتها اين ذلت و فقر را با چي جبران كند بحث است. و إلاّ در اينكه انسان گرسنه ميشود، محتاج به خوابيدن است، غذا خوردن است، نيازمند است كه در سرد و گرم خودش را حفظ كند و مانند آن. «خلق الانسان ضعيفا»﴿27﴾ در اين كه كسي اختلاف ندارد. بين موحد و ملحد در اين جهت كه انسان نيازمند است، بيچاره است كه اختلافي نيست. فرق اين است كه موحد ميگويد: نياز انسان را خدا تأمين ميكند. ملحد ميگويد نياز انسان را طبيعت تأمين ميكند. پس در اينكه انسان #نيازمند و #ضعيف است حرفي در او نيست . خب به كي پناه ببرد؟ فرمود چون همه از اويند و همه به سوي اويند زمام هر كاري به دست اوست «فاعبده»﴿28﴾ او را عبادت كن . اين «فاعبده»﴿29﴾ كه با فاء تفريع ياد شده مستند است به اينكه اشياء صعوداً و نزولاً تحت اختيار خداي سبحانند اين به منزلهٴ برهان است بر ضرورت عبادت و حصر عبادت. بايد عبادت كرد و فقط خدا را عبادت كرد. چرا چون غير خدا هر چه هست، «لله غيب السموات و الارض»﴿30﴾ و هر چه هم هست «و اليه يرجع الامر كله»﴿31﴾ كه هم ناظر به نظام فاعليست هم ناظر به نظام غايي.