eitaa logo
برای توجّه
464 دنبال‌کننده
5هزار عکس
6.1هزار ویدیو
28 فایل
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرّحیمِ لاحَولَ وَ لاقُوَّه اِلّا بِاللّهِ العلیِّ العظیم و صلّی اللهُ علی محمّد و الهِ الطّاهرین هدف کانال، نشر خوبیها، واقعیت ها و حقایق، بدون جهت گیری است. 💥حرف حقّ و مطالب متنوع و مفید را نشر دهید. #کپی آزاد @barayetvajoh
مشاهده در ایتا
دانلود
╲\╭┓ ╭‌ 🍃🌺﷽🌺🍃 ┗╯\╲ 🔴 جلسه 16 🔵 بخش چهارم توحيد آن است كه، وظيفه تشريعي يك موحد آن است كه بداند كل اين نظام را خدا اداره مي‌كند و لا غير و از اينكه به خود ما نسبت داده شد معلوم مي‌شود كه ديگر سخن از جبر نيست مي‌گوييم «اياك نعبد»(22) اين يك فعل اختياري است به ما نسبت داده شده است. استقلال انسان در بندگي همان تفويض باطل منتها براي اينكه روشن بشود ما در عبادت هم صاحب سمت و اختيار نيستيم به ما تفويض نشده است كه ما در عبادت مستقل باشيم، جملهٔ مباركهٔ «و اياك نستعين»(23)؛ يعني حتي في العباده هم به تو استعانت مي‌كنيم، در كنارش آمده است كه مبادا كسي خيال كند گر چه من هيچ استقلال ندارم ولي در عبادت مستقل هستم. در بنده بودن مستقل هستم. مي‌فرمايد در بودن هم مستقل نيستي. تو اگر بخواهي بنده باشي بايد در بندگي هم از ما بگيري. آن كه از ما كمك نگرفت نمي‌داند بنده ماست. تو كه بنده مايي اين هم لطف ماست. اين طور نيست كه انسان بگويد گر چه من در كارهاي ديگر سمتي ندارم ولي در اين كه بنده‌ام مستقل هستم، اين مي‌شود تفويض. همانطوري كه جبر باطل است تفويض هم محكوم است كه انسان بگويد من در عبادت هستم يعني بالاستقلال خدا را عبادت مي‌كنم. در اين كار هم از جايي مدد نمي‌گيرم. اين چنين نيست بلكه در اين كار هم از خداي سبحان استمداد مي‌كند «اياك نعبد و اياك نستعين»(24)؛ تنها تو را مي‌پرستيم و در اين پرستش همگاني هم تنها از تو استمداد مي‌كنيم و لا غير. اگر ديگري به ما مي‌فرستد، مجراي تو است. در آنجا هم كه خودت فرمودي: «و استعينوا بالصبر و الصلوة»(25) صبر و صلاة جزء برنامه‌هايي است كه به ما آموختي. اين يك سر پلي است كه ما را به مقصد مي‌رساند و گر نه صبر و صلاة هم در عون نسبت به ما، اعانت نسبت به ما، ندارد. اگر اين چنين است كه «إنْ كُلّ من في السماوات و الارض إلاّ آتي الرحمن عبداً»(26) خيلي‌ها بايد بميرند و در قيامت ببينند كه همه بنده‌وار مي‌آيند، يك انسان موحد از اينكه بميرد مي‌بيند
╲\╭┓ ╭‌ 🍃🌺﷽🌺🍃 ┗╯\╲ 🔴 جلسه 19 🔵 بخش اول الحمد لله رب العالمين الرحمن الرحيم مالك يوم الدين اياك نعبد و اياك نستعين حصرعبادت و استعانت در اين آيهٔ مباركهٔ «اياك نعبد و اياك نستعين ، مطالبي به عرض رسيد. و يكي از آن فوائد حصر اين است كه انسان وقتي گفت «اياك نعبد» نه خود به غير خدا عبادت مي‌كند نه حاضر است معبود كسي قرار بگيرد. تاكنون بحث در اين بود كه مقتضاي حصر عبادت از آن خدا، اين است كه انسان غير خدا را نپرستد. اگر مجاز نيست كه خدا را بپرستد، مجاز هم نيست كه ديگران قرار بگيرد براي خود، بنده فراهم كند كه عده‌اي او را بپرستند. عبادت بالقول المطلق منحصر مي‌شود دربارهٔ‌ خداي سبحان. نه كسي حق دارد عابد غير خدا باشد و نه حق دارد معبود ديگران باشد. كه اگر كسي خواست كسي را عبادت كند، انسان كه مي‌گويد «اياك نعبد»يعني تو معبودي و همگان تو‌اند، بايد آن وهم را هم بگيرد. پس همانطوري كه حق ندارد غير را كند،‌ حق ندارد خود هم معبود ديگران باشد. و چيزي از اين اطلاق خارج نشده است كه تخصيص پذير باشد. اگر خداي سبحان دستور داد كه به پيامبر بگذار كه كنيد و نه ، دربارهٔ ائمه (عليهم السلام) اطاعت كنيد و نه عبادت، دربارهٔ پدر و مادر اطاعت كنيم و نه عبادت، در يك محدوده‌اي، اينها هم باز به فرمان خداي سبحان است كه بحثش گذشت. و اما مسئلهٔ «و اياك نستعين»آن هم اينچنين است. يعني چيزي از اين اطلاق حصر خارج نشده است. مقتضاي حصر آن است كه خدا مستعان است و لا غير. اين حصر ايجاب مي‌كند كه انسان از غير خدا نگيرد يك و خود را هم و معاون كسي نداند دو. همانطوري كه حق ندارد از خدا كند، حق ندارد كه خود را معين و معاون ديگران بداند. اگر خدا مستعان است و لا غير «و الله المستعان»(5)، اگر مستعان خداست و لا غير، انسان نمي‌تواند مستعان ديگري باشد كه ديگري از او كمك طلب كند. آنگاه آياتي كه مي‌گويد يكديگر را كمك كنيد،‌ بايد در كنار اين آيه روشن بشود يعني چه. پس مقتضايِ حصر استعانت در خداي سبحان آن است كه او مستعان است و لا غير. «و الله المستعان»(6) نه انسان مي‌تواند از غير خدا استعانت كند و نه مي‌تواند ديگري باشد كه ديگري از او بگيرد و از او بخواهد.
╲\╭┓ ╭‌ 🍃🌺﷽🌺🍃 ┗╯\╲ 🔴 جلسه 19 🔵 بخش دوم عدم تنافي حصر استعانت و استمداد از غير خدا و اما اينكه در بعضي از آيات فرمود «تعاونوا علي البر و التقوي كه اين دستور تعاون هر دو بعد را تصحيح مي‌كند. هم به انسان اجازهٴ‌ استعانت مي‌دهد كه بشود مستعين هم به ديگري اجازهٴ‌ مستعان شدن مي‌دهد كه بشود معين. آيا آن آيه‌اي كه مي‌فرمايد يكديگر را كمك كنيد با حصر استعانت منافات دارد يا نه؟‌ در سورهٔ‌ مائده آيهٔ دوم اينچنين است:‌ «وتعاونوا علي البر و التقوي و لا تعاونوا علي الأثم و العدوان و اتقوا الله ان الله شديد العقاب» اين تعاون بر بِرّ، يعني از يكديگر در كار نيك كمك بگيريد و يكديگر را در كار نيك مدد بكنيد. پس انسان هم مي‌شود مستعين، هم مي‌شود مستعان. آيا با حصر استعانت در خداي سبحان سازگار است يا نه؟ از ديگران، استعانت از و خداست ‌ اگر خداي سبحان به چيزي دستور استعانت مي‌دهد نه از آن است كه در برابر خدا يك موجودي است كه مستعين است يا مستعان. آنجايي كه وجه خدا و فرمان خدا و اطاعت خداست، اگر در آن راه كسي برداشت در حقيقت خدا و خداست كه مستعين است و مستعان. اينطور نيست كه انسان در برابر خدا باشد و را بكند،‌ چون خاصيت آن است كه سراسر كه در جهان اتفاق مي‌افتد انسان از آن بداند و لا غير. همه از و حق هستند يك موحدي كه در توحيد افعالي بينش توحيدي دارد، آنچه كه كار خير است و در جهان مي‌گذرد همه و همه را شئون الهي مي‌داند. و ديگران هر چه هستند درجات شئون فاعليت خداي سبحان مي‌داند. همانطوري كه آب را مي‌گويد خدا آ‌فريد و به او خاصيت سيراب كردن داد و غذا را خدا آفريد و به او اين خصوصيت را داد، مي‌گويد زيد را هم خدا آفريد و اين كاري كه از دست زيد برآمده است اين در حقيقت يدالله است. چون اين كارها از اوصاف فعليهٴ‌ خداست نه از اوصاف ذاتيه. و اوصاف فعليه زائد بر ذات است نه در مقام ذات. اوصاف فعلي را از مقام فعل انتزاع مي‌كنند نه از مقام ذات. اگر اوصاف فعليه از مقام فعل انتزاع مي‌شود نه از مقام ذات و سراسر جهان فعل خداي سبحان است پس هر جا كار خيري است، انسان در حقيقت از وجه‌الله استعانت كرده است، نه از غير وجه خدا. و اگر انسان توفيق آن را داشت كه كار خيري انجام بدهد، بايد بداند كه خود شأني از شئون الهيست در مقام فعل. قهراً اگر تعاوني هم در بين است كه هم به انسان اجازهٴ‌ مستعين شدن مي‌دهد هم به انسان اجازهٔ‌ مستعان شدن، در محور فعل است نه در محور ذات و كل عالم را رب العالمين دارد اداره مي‌كند. بنابراين اين با حصر استعانت در خداي سبحان منافات ندارد و سخن از تخصيص نيست كه خدا مستعان هست مگر در كارهاي خير كه انسان مي‌تواند از يكديگر استعانت كند يا خدا مستعان است در اصل عبادت ولي در كارهاي عادي ديگران مستعانند، اينچنين نيست كه تخصيصي خورده باشد.