eitaa logo
برای توجّه
464 دنبال‌کننده
5هزار عکس
6.1هزار ویدیو
28 فایل
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرّحیمِ لاحَولَ وَ لاقُوَّه اِلّا بِاللّهِ العلیِّ العظیم و صلّی اللهُ علی محمّد و الهِ الطّاهرین هدف کانال، نشر خوبیها، واقعیت ها و حقایق، بدون جهت گیری است. 💥حرف حقّ و مطالب متنوع و مفید را نشر دهید. #کپی آزاد @barayetvajoh
مشاهده در ایتا
دانلود
╲\╭┓ ╭‌ 🍃🌺﷽🌺🍃 ┗╯\╲ 🔴 جلسه 16 🔵 بخش ششم ديگر در مسأله عبادت، در مسأله اطاعت، در مسأله خالص، همه و همه زير پوشش معناي جامع عبادت خواهد بود. اين خضوع را مي‌گويند عبادت. آنگاه معلوم مي‌شود كه چرا انسان از غيبت به تكلم التفات كرده است، يعني به جايي رسيد كه خود را مي‌بينيد كه خطاب كند و اول هم مخاطب را مي‌بيند. سر التفات من الغيبه الي الخطاب روشن مي‌شود كه انسان از غيبت به حضور آمده است. قهراً سر تقديم اياك روشن مي‌شود. سر حصر هم روشن مي‌شود. سر توحيد ضمير در اياك كه اياكم گفته نشد هم روشن مي‌شود. ‌سر اينكه نعبد مي‌گوييم و اعبد نمي‌گوييم روشن مي‌شود. سر اينكه نستعين را در كنار نعبد ذكر مي‌كنيم اين هم روشن مي‌شود. سرّ تكرار اياك سر تكرار اياك هم روشن مي‌شود كه چرا نگفتيم (اياك نعبد و نستعين) بلكه هر دو جمله را مصدر كرديم به اياك، آن هم روشن مي‌شود. چون اگر گفته بشود (اياك نعبد و نستعين) يعني اين مجموع بما انه مجموع منحصر به هر دو است اما جميع را ثابت نمي‌كند كه عبادت هم منحصرا مال توست. استعانت هم منحصراً از توست. اگر گفتيم (اياك نعبد و نستعين) يعني اين مجموع منحصراً در اختيار توست اما جميع را ثابت نمي‌كند. وقتي جميع ثابت مي‌شود كه اياك تكرار بشود، بگوييم «اياك نعبد واياك نستعين»(33) با يك اياك دو تا حصر استفاده نمي‌شود اگر جمله تكرار شد دو جمله بود دو فعل بود «اياك»اي كه مقدم است حصر مجموع را افاده مي‌كند، نه حصر جميع را. براي اينكه حصر جميع را بفهماند به ما فرمودند بگوييد «اياك نعبد واياك نستعين»(34) يعني در اعانت هم تنها معين تويي در عبادت هم تنها معبود تويي و از اينكه گفته نشد (اياك نعبد و اعنا) ما را كمك بكن نظير )اياك نعبد و اهدنا الصراط المستقيم) كه بعد مي‌آيد، براي آن است كه روشن بشود كه ما در اين عبادت هم از او مي‌گيريم. اگر گفته بشود ) اياك نعبد واعنا و اهدنا الي الصراط المستقيم) اين معنايش اين است كه ما در عبادت مستقل هستيم. در كارهاي ديگر از تو مدد مي‌گيريم اما وقتي كه «اياك نعبد»(35) گفته شد و كنارش هم «اياك نستعين»(36) آمد معلوم مي‌شود كه ما در اين عبادت هم از تو مدد مي‌گيريم كه اگر توفيق الهي شامل حال ما نشود توان عبادت هم نداريم لذا در دعاي صحيفه سجاديه مسأله حمد و مانند آن آمده است كه: خدايا ما هر عبادتي كرديم باز زيرا تو دادي كه تو را عبادت كرديم و اگر اين توفيق نبود كه تو را عبادت نمي‌كرديم پس اگر تو را حمد كرديم تو را كرديم يك دِين ديگري آمد. بايد حمد بكنيم كه تو را حمد كرديم. لذا هيچ راهي براي اداي حق تو نداريم. خداوند طلبكاري است كه هرگز حقش ادا نمي‌شود نعم ما قال سيدنا الاستاد (رضوان الله عليه) بعد از اينكه اين نكات را در الميزان ذكر كردند، فرمودند: كه يك نكات فراوان ديگري هم است كه در كتب ديگر احيانا هست
╲\╭┓ ╭‌ 🍃🌺﷽🌺🍃 ┗╯\╲ 🔴 جلسه 18 🔵 بخش هفتم حصر استعانت و استمداد در خداي سبحان چه اينكه در مسأله نستعين هم همينطور است. در مسأله «اياك نستعين»(60) هم همينطور است. اگر در عبادت اينطور نيست كه قابل تخصيص باشد، در استعانت هم قابل تخصيص نيست. اينطور نيست كه در بعضي از امور ما از خدا استعانت مي‌كنيم اما در حوائج روزمره از آب و نان مدد مي‌گيريم اينچنين نيست. همانطوري كه «اياك نعبد» قابل تخصيص نبود و نيست اياك نستعين هم قابل تخصيص نيست. و اگر از چيزي براي نياز مي‌گيريم همه و همه شئون خداي سبحانند. موحد آن است كه همه را به عنوان «لله جنود السموات و الارض»(61) ببيند. نه اينكه خدا را فقط در و حسينيه خلاصه كند، بعد بگويد ناني كه مي‌خورم غذايي كه مي‌خورم اين استعانت در مسائل عاديست اين كه عيبي ندارد. آنكه موحد است مي‌گويد «اذا مرضت فهو يشفين»(62)، «الذي خلقني فهو يهدين و الذي هو يطعمني و يسقين»(63). يعني ساقي من اوست مطعم من اوست، شافي من اوست. اينكه به نام ابراهيم خليل (سلام الله عليه) موحد است، مي‌گويد اگر من آب مي‌نوشم از دست او مي‌گيرم، اگر غذا مي‌خورم از دست او مي‌گيرم. همهٔ اينها شئون فعليهٴ خداي سبحانند. «و الذي يطعمني و يسقين»(64). نه «الذي يطعمني و يسقين»(65) به اين معنا باشد كه او آب را خلق كرده است، زمين را خلق كرده است و مواد اوليه را خلق كرده است به ما داده است ما جمع و جور كرده‌ايم به صورت نان درآورده‌ايم به صورت آب درآ‌ورده‌ايم. اين يك است در كارها و اينچنين نيست. استعانت راستين و دروغين انساني كه مي‌گويد همهٔ جهانيان مربوب خداي سبحانند چگونه به خودش اجازه مي‌دهد كه من در بعضي از از خدا استمداد مي‌كنم. اينكه مرحوم حكيم سبزواري در آن اخلاقيات آخر منظومه مي‌گويد: «يكذب مستعينُ حق اذ قرىٰ »(66). يعني كسي كه «اياك نستعين»(67) مي‌گويد اين وقتي يك حادثه‌اي پيش آمد و «غيراً يري»، غير خدا را مي‌بيند اين دروغ مي‌گويد، اين است؛ انساني كه خدا را بخواهد ببيند و از خدا بخواهد كند نمي‌تواند بگويد «اياك نستعين»(68) ولي اگر بگويد خدايا اين همه‌ نظام كه در اختيار تواند و همه فيض تواند از يك مناسبي كن. و اگر از آن راه حل شد كه از آن راه مشكلش را حل كرد. و اين مي‌شود موحد. و اين است كه مجاز است بگويد «اياك نستعين»(69).
╲\╭┓ ╭‌ 🍃🌺﷽🌺🍃 ┗╯\╲ 🔴 جلسه 19 🔵 بخش اول الحمد لله رب العالمين الرحمن الرحيم مالك يوم الدين اياك نعبد و اياك نستعين حصرعبادت و استعانت در اين آيهٔ مباركهٔ «اياك نعبد و اياك نستعين ، مطالبي به عرض رسيد. و يكي از آن فوائد حصر اين است كه انسان وقتي گفت «اياك نعبد» نه خود به غير خدا عبادت مي‌كند نه حاضر است معبود كسي قرار بگيرد. تاكنون بحث در اين بود كه مقتضاي حصر عبادت از آن خدا، اين است كه انسان غير خدا را نپرستد. اگر مجاز نيست كه خدا را بپرستد، مجاز هم نيست كه ديگران قرار بگيرد براي خود، بنده فراهم كند كه عده‌اي او را بپرستند. عبادت بالقول المطلق منحصر مي‌شود دربارهٔ‌ خداي سبحان. نه كسي حق دارد عابد غير خدا باشد و نه حق دارد معبود ديگران باشد. كه اگر كسي خواست كسي را عبادت كند، انسان كه مي‌گويد «اياك نعبد»يعني تو معبودي و همگان تو‌اند، بايد آن وهم را هم بگيرد. پس همانطوري كه حق ندارد غير را كند،‌ حق ندارد خود هم معبود ديگران باشد. و چيزي از اين اطلاق خارج نشده است كه تخصيص پذير باشد. اگر خداي سبحان دستور داد كه به پيامبر بگذار كه كنيد و نه ، دربارهٔ ائمه (عليهم السلام) اطاعت كنيد و نه عبادت، دربارهٔ پدر و مادر اطاعت كنيم و نه عبادت، در يك محدوده‌اي، اينها هم باز به فرمان خداي سبحان است كه بحثش گذشت. و اما مسئلهٔ «و اياك نستعين»آن هم اينچنين است. يعني چيزي از اين اطلاق حصر خارج نشده است. مقتضاي حصر آن است كه خدا مستعان است و لا غير. اين حصر ايجاب مي‌كند كه انسان از غير خدا نگيرد يك و خود را هم و معاون كسي نداند دو. همانطوري كه حق ندارد از خدا كند، حق ندارد كه خود را معين و معاون ديگران بداند. اگر خدا مستعان است و لا غير «و الله المستعان»(5)، اگر مستعان خداست و لا غير، انسان نمي‌تواند مستعان ديگري باشد كه ديگري از او كمك طلب كند. آنگاه آياتي كه مي‌گويد يكديگر را كمك كنيد،‌ بايد در كنار اين آيه روشن بشود يعني چه. پس مقتضايِ حصر استعانت در خداي سبحان آن است كه او مستعان است و لا غير. «و الله المستعان»(6) نه انسان مي‌تواند از غير خدا استعانت كند و نه مي‌تواند ديگري باشد كه ديگري از او بگيرد و از او بخواهد.
╲\╭┓ ╭‌ 🍃🌺﷽🌺🍃 ┗╯\╲ 🔴 جلسه 26 🔵 بخش هشتم عدم راهيابي انحراف در صراط آنگاه اگر چنانچه انحرافي هست در خود صراط پيدا نمي‌شود. آن# رونده احياناً خواهد شد. اين را در سورهٴ نحل اينچنين فرمود، آيهٴ 9 سورهٴ نحل اين است فرمود:‌ «و علي الله قصد السبيل»﴿74﴾ يعني آنچه كه بر خداست بيان كردن راه مقتصد و ميانه است يعني صراط مستقيم است اما «و منها جائر»﴿75﴾ يك عده اهل و از اين راه مي‌گيرند. اينطور نيست كه به راه برسانند، راه را كنند يا راه را متخلف كنند. خود را مي‌بندند نه جلوي راه را ببندند. چون در آن سورهٴ حجر فرمود «هذا صراط علي مستقيم»﴿76﴾ يعني صراط مستقيم كه علي حفظها در سورهٴ نحل هم مي‌فرمايد «و علي الله قصد السبيل»﴿77﴾ يعني يك سبيل مقتصد و يك راه ميانه و مستقيم بر خداست كه رسم كند و نگه بدارد نه اينكه فقط خدا راه را ، بعد مي‌كند، بدست حوادث مي‌دهد،‌ اينچنين نيست. «و علي الله قصد السبيل»﴿78﴾ حدوثاً و بقائاً؛ يعني آن راهي كه انسان را به خدا برساند به لقاي خداي رحمان برساند،‌ آن راه را خدا مي‌كند و همواره مي‌كند. پس گاهي از اين معنا به اين صورت ياد مي‌شود كه «هذا صراط علي مستقيم»﴿79﴾ يعني هذا صراط مستقيم علي حفظها گاهي به اين صورت بيان مي‌شود كه «و علي الله قصد السبيل»﴿80﴾؛ يعني بر خداست سبيل قصد. اما «و منها جائر»﴿81﴾ يك عده هستند كه از اين راه جائرند و متجاوزند و از اين راه مي‌شوند. راه است، راهي مي‌افتد. و فرمود اگر من بخواهم همهٴ شما را هدايت كنم بالاجبار «و لو شاء لهداكم اجمعين»﴿82﴾ اما شما را به وا گذاشتم تا معلوم بشود «ليميز الله الخبيث من الطيب»﴿83﴾ در همان ذيل آيهٴ «و علي الله قصد السبيل و منها جائر»﴿84﴾ آمده است «و لو شاء لهداكم اجمعين»﴿85﴾ اگر خدا بخواهد به اضطرار همهٴ شما را مي‌كند. اما خب آن ندارد. به هدايت تشريعي كه همگان را هدايت كرده است «هدي للناس»﴿86﴾ شده. اما با هدايت الجائي و اضطراري همگان را به بهشت ببرد اينكه راه نشد. بنابراين اصل صراط مستقيم، آن بزرگ راهي است كه پيمودن اويقيناً انسان را به لقاي خداي سبحان با اسماء مي‌رساند. و بيش از يك هم نيست. و اين راههاي فرعي همه و همه انسان را به اين صراط مستقيم مي‌رساند. بعضي‌ها هستند كه در سبيل الله‌اند، هنوز به صراط الله نرسيده‌اند. يا نه صراط مستقيم يك راه عمودي طولاني يك بُعدي باشد كه در اطرافش راههاي فرعي باشد نيست، آن وحدت صراط مستقيم، آن وحدت گسترش داريست كه همه را زير پوشش مي‌گيرد. مثل اينكه يك شمس است و همه جا را روشن مي‌كند، گرچه اتاقها نورهاي گوناگون دارند، روزنه‌ها نورهاي متعدد دارند اما همه از يك شمس مي‌گيرند. سُبُل الهي كه در سورهٴ عنكبوت فرمود: «والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا»﴿87﴾ (و الحمد لله رب العالمين)