eitaa logo
دروس الشباب
400 دنبال‌کننده
121 عکس
25 ویدیو
53 فایل
محور مباحث این کانال، علوم اسلامی و دروس حوزوی است. باز ارسال مطالب با ذکر آدرس کانال، مجاز است. ارتباط با ادمین: @Ebn_Ahmad
مشاهده در ایتا
دانلود
دروس الشباب
#فقه #اجتهاد #اجتهاد_پویا #تحول_فتوا_در_گذر_زمان #نمونه عملی 1- #توقیفی_بودن_یا_نبودن_عقود 2- #م
در توضیح مثال قرض، یک کلمه جا افتاده بود، اصلاح شد. اگر کسی قبل از این ساعت خوانده، دوباره بخواند.
به : أبو الفرج اصفهانی در کتاب الأغانی می گوید: «و عبد الله بن الحسين و أمه الرباب بنت إمرئ القيس و هي التي يقول فيها أبو عبد الله الحسين‏: لَعَمرُكَ إِنَّنِي لَأُحِبُّ‏ دَاراً تَكُونُ بِهَا سُكَينَةُ وَ الرُّبَابُ‏ أُحِبُّهُمَا وَ أَبذُلُ جُلَّ مَالِي‏ وَ لَيسَ لِعَاتِبٍ عِندِي عِتَابٌ یعنی: مادر عبد اللَّه بن الحسين، (رباب) دختر امري القيس است كه امام حسين در باره ‏اش چنین فرموده است: 1- به جان تو قسم من آن خانه ‏ای را دوست دارم كه سكينه و رباب در آن باشند 2- من ايشان را دوست دارم و بيشتر مال خود را براي آنان بذل و بخشش مي كنم و كسي نمي ‏تواند مرا مورد عتاب قرار دهد. اين سكينه‏ اي كه امام حسين ذكر نموده از رباب است. نام اين سكينه: امينه بود. كلمه: سكينه كه غالبا به آن بانو گفته ميشد نام او نبوده است. همین شعر را ابو حنيفه، نعمان بن محمد بن منصور بن احمد بن حَيُّون تميمى مغربى، متولد 259 هجری و متوفای 363 هجری در کتاب: الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام ؛ ج‏3 ؛ ص177 در باب (ذِكرُ مَن قُتِلَ مَعَ الحُسَينِ صلوات اللّه عليه مِن أَهلِ بَيتِهِ) آورده است. او این جمله را نیز افزوده است که حضرت این بانو را دوست می داشت و درباره اش این شعر را می گفت. نیز ابن الجوزي این مطلب و شعر را در تذكرة الخواص ص 265 آورده است. @DUROUS_ALSHABAB
شهادت پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) و امام حسن مجتبی و امام رضا (علیهما السلام) را خدمت شما دوست داران و شیعیان اهل بیت علیهم السلام تسلیت عرض می کنم. التماس دعا، خصوصا در مجالس روضه و اشک.
فلسفه خلقت در اسلام1.pdf
334.2K
نام نوشته ای است که جدی نوشتم و در مجله فروغ اندیشه با نام چاپ شد. این نوشته است و در نهایت به و و پرداخته ام. یعنی: دربارۀ نوشته ام. اولین مخاطب این نوشتار همسرم است که به زندگی طلبگی عشق می ورزد و همواره مشوق من برای استقامت و صبر بر مشکلات زندگی طلبگی بوده است. خداوند پدر بزرگوارش و محبان و شیعیان امیر المؤمنین علی علیه السلام را رحمت کند و همنشین اهل بیت علیهم السلام قرار دهد. @DUROUS_ALSHABAB
نگاهی به زندگینامه و آثار خواجه نصیر الدین طوسی.pdf
172.3K
مقاله بنده که در مجله فروغ اندیشه چاپ شد. عنوان: نگاهی به زندگی نامه و آثار @DUROUS_ALSHABAB
نه مداد العلماء أفضل من دماء الشهداء عبارت فوق، روایت نیست، برداشتی از روایت زیر است: رَوَى الْمُعَلَّى بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَصْرِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُدْرِكِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ‏: «إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ جَمَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ النَّاسَ فِي صَعِيدٍ وَاحِدٍ وَ وُضِعَتِ الْمَوَازِينُ فَتُوزَنُ دِمَاءُ الشُّهَدَاءِ مَعَ مِدَادِ الْعُلَمَاءِ فَيَرْجَحُ مِدَادُ الْعُلَمَاءِ عَلَى دِمَاءِ الشُّهَدَاءِ». یعنی: مدرك بن عبد الرحمن از امام صادق عليه السّلام روايت كرده است كه فرمود: چون روز قيامت شود، خداى بزرگ، همۀ مردمان را، در پهنه‏اى يكسان گرد آورد، و ترازوها گذارده شود. آنگاه خون شهيدان را با مداد دانشمندان در دو كفّه ترازو نهند، پس مداد دانشمندان بر خون شهيدان برتری يابد. نکته: واژۀ «مداد» را به ترجمه نموده اند، زیرا مداد قلمی بوده که در مرکب می زدند و با آن می نوشتند. مرحوم محمد تقی مجلسی (مجلسی اول) می فرماید: واژۀ «موازین» در معنای دیگری به کار رفته است. او برای تأیید گفتۀ خویش به گفته شیخ صدوق در کتاب الإعتقادات نیز استشهاد می کند. روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة)، ج‏13، ص: 107 اگر عزیزی از خوانندگان این استعاره را گزارش کند؛ برای مطالعه و استفاده دوستان، بارگذاری خواهد شد. و برتری آن بر و بزودی با استفاده از شرح خدمت شما تقدیم خواهد شد. منبع: من لا يحضره الفقيه ؛ ج‏4 ؛ ص398 / ابن بابويه، محمد بن على، - قم، چاپ: دوم، 1413 ق. الأمالي( للصدوق)، ص: 168 / ابن بابويه، محمد بن على، - تهران، چاپ: ششم، 1376ش. @DUROUS_ALSHABAB
عده ای از طلاب فکر می کنند، نویسندگان از اول خوب می نوشتند، یا مهارت مقاله نویسی داشته اند، کافی است آثار نویسندگان را بر حسب ترتیب زمانی و با توجه به غرض آنها، مقایسه کنید تا متوجه شوید هر چه تجربه بیشتر می شود و هر چه مطالعات و افکار دقیق تر می شود، قلم و بیان آنان هم تغییر می کند آری هم جاریست.
اولین مقاله بنده را با آخرین مقاله مقایسه کنید. در دانش های و چاپ نشریه قرآنی المصطفی با نام: کاربست دانش بدیع در استنباط از آیات الاحکام با تکیه بر آرا و آثار دانشمندان یکصد سال اخیر حوزه علمیه قم http://pam.journals.miu.ac.ir/article_8278.html
دروس الشباب
#نوشتن #فضیلت_نوشتن نه #دانستن مداد العلماء أفضل من دماء الشهداء عبارت فوق، روایت نیست، برداشتی از
أفضل من بر نویسنده واجب است که در نوشتن نیت اخلاص برای خدای تعالی داشته باشد همان طور که در طلب علم (دانشجویی) نیز باید نیتش خالص برای خدا باشد، { ¬_های_نوشتن و }: زیرا نوشتن عبادت است و روشی برای تحصیل علم و حفظ (پاسبانی) آن است. {حدیث شریف: «طلب علم عبادت است»}؛ پس برای غیر خدا نوشتن –مانند نوشتن برای لذت های نفسانی و دنیا طلبی- همانند طلب علم برای غیر خدا، {ناپسند} است. و عاقبتش و کیفرش نیز همانند آن است. .... { } پس معلوم شد که ممکن است ثواب نوشتن از ثواب طلب علم بیشتر باشد، زیرا: در برخی موارد، نفعش بیشتر است، {چون به غایبین هم می رسد} فایدۀ نوشتن، مستدام و دنباله دار است. شاهد دیگر این است که بر اساس روایات: بر برتری دارد. {برخی گفته اند: به خاطر اینکه مداد علماء شهید پرور است.} منبع: منية المريد ؛ ص341 شهيد ثانى، زين الدين بن على، منية المريد - قم، چاپ: اول، 1409ق. @DUROUS_ALSHABAB
Microsoft Word - نقد حديث وصيت در کتاب الغيبة شيخ طوسي.pdf
137.2K
اهمیت احمد الحسن بصری مرحوم ثقة الإسلام شیخ کلینی در کتاب (ط - الإسلامية) ؛ ج‏1 ؛ ص52 می فرماید: كتاب های خود را محافظت كنيد كه در آينده بدان نيازمند خواهيد شد. 10- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ احْتَفِظُوا بِكُتُبِكُمْ فَإِنَّكُمْ سَوْفَ‏ تَحْتَاجُونَ‏ إِلَيْهَا. امر دال بر وجوب است. از این حدیث معلوم می شود که سنت نقل کتبی احادیث از زمان حضور ائمه رواج داشته و یکی از تکالیف اصحاب بوده است. با توجه فرقه ؛ ؛ در پاسخ سؤالات پسرخاله ام که هم نکته سنج و هم اهل مطالعه و تفکر است، را در یک شب از ساعت 22 تا حدود 1بامداد به قدر تحمل خود و مخاطبم نوشتم این کار باعث شد که برای خیلی دیگر نیز مفید واقع شود. رعایت این قواعد برای جامعه علمی لازم است ولی برای گفتگوهای دوستانه یا پاسخ به حوائج فوری مؤمنان چندان لازم به نظر نمی آید، لذا به خود جرأت دادم و اینچنین فوری پاسخ سؤال پسر خاله ام را نوشتم. @DUROUS_ALSHABAB
: «إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ » بررسی تطبیقی ترجمه های مشهور از عبارت «إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ » در آیه 58 سوره نساء: إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى‏ أَهْلِها وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ سَميعاً بَصيراً . ای: «همانا خدا شما را پند نيكو مى‏دهد» نقد ترجمۀ فوق: 1. ضمیر «به» ترجمه نشده، 2. معلوم نیست «ما» به چه معناست. 3. «نعم» حالت وصفی دارد نه معنای انشای مدح : «. خدا شما را چه نيكو پند مى‏دهد.» 1.ضمیر «به» ترجمه نشده است. 2- «ما» ترجمه نشده است. : «خداوند، اندرزهاى خوبى به شما مى‏دهد! » همان اشکالات ترجمۀ الهی قمشه ای : « حقّا كه خداوند شما را به نيكو اندرزى موعظه مى‏كند» اگر چه «به» ترجمه شده ولی ترجمۀ «ما» از قلم افتاده است. شاید به خاطر اینکه مرجع «به» همان «ما» است و خواسته سلیس ترجمه کند. و : «در حقيقت، نيكو چيزى است كه خدا شما را به آن پند مى‏ دهد.» «إنّ» را به معنای «فی الحقیقة» ترجمه نموده است. : هیچ کدام به بودن آیه توجه نکرده اند. توضیح: آیه می توانست چنین باشد: «نعما یعظکم الله به» ولی «الله» مقدم شد و فاعل «یعظکم» ضمیر مستتری است که به الله بر می گردد. این جابجایی سبب پیدایش یک جملۀ کبری شد که اصطلاحا مصداق «» است. حال غرض تقدیم الله بر «نعما یعظکم به» و سپس تأکید آن با إنّ چیست؟ اگر چه مترجمین سعی کرده اند که إنّ را ترجمه کنند ولی هیچ کدام سعی در ترجمۀ الله نداشته اند. البته حق دارند چون قرآن کاری بس دشوار است. @DUROUS_ALSHABAB
در ( اسم فاعل و اسم مفعول در ) الف. سوره آیه 125: «يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُسَوِّمينَ» به ترجمۀ واژۀ (به کسر واو؛ اسم فاعل) دقت کنید: و و : پروردگارتان شما را با پنج هزار فرشته يارى خواهد كرد. (ترجمۀ ؛ اسم مفعول = نشاندار) : پروردگارتان شما را به پنجهزار نفر از فرشتگان يارى‏ ( همانند ترجمۀ قبل) : خداوند شما را به پنج هزار نفر از فرشتگان، كه ‏_هايى_با_خود_دارند، مدد خواهد داد! (معهم سُوَّمٌ = خروج از مفرد و ترجمۀ یک جمله که این واژه هیچ دلالتی بر آن ندارد.) : خدا با پنج هزار از فرشتگان شما را يارى كند. (خروج از معنای اسم فاعل و استعمال در صفت مشبهه) : خدا پنج‏هزار فرشته را با پرچمى كه نشان مخصوص سپاه اسلام است به مدد شما مى‏ فرستد. ( در بخمسة آلاف را ترجمه نکرده یا بر سر مسومین در آورده است ؛ را به صورت اسمی و به معنای نشان دانسته است.) : پروردگارتان شما را با پنج هزار (نفر) از فرشتگان، ‏گذار، مدد خواهد كرد (ترجمه صحیح: مسوِّم: نشانه گذار) کاربرد ( ) در : «مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ» آل عمران: 14. به معنای: اسبان داغ نهاده و نشاندار. : اشکال فوق بر مبنای قرائت و و است که را به صيغه فاعل خوانده اند و مترجمان فوق بر طبق همین قرائت ترجمه نموده اند و ذیل همین قرائت، ترجمۀ خویش را چاپ نموده اند، در حالی که سایر قاریان سبعه، این واژه را به صيغه مفعول خوانده‏ اند. @DUROUS_ALSHABAB
فرق دو واژۀ و اصلی و مجازی واژۀ نقیض است و در برابر آن به کار می رود در حالی که واژۀ نقیض است و منظور از آفت چیزهایی مثل مرض و شکستگی و امثال آن است که بر جسم انسان عارض می شود. استعمال هر کدام از این دو واژه: بنابراین، 1- جملۀ «سلم الرجل من علّته» زمانی به کار می رود که انسان مبتلا به مرضی باشد که خوف هلاکت و مرگ یا نقص عضو برود. و اما زمانی که ترس مرگ یا نقص عضو نرود، می گویند: صحّ الرجل من علّته. 2- استعمال واژۀ در جایی که خوف هلاک نمی رود، از باب مجاز شایع است. 3- دو واژۀ و برای خداوند به کار نمی رود، زیرا این دو واژه نسبت به کسی کاربرد دارد که امکان ابتلا به هلاکت یا مرض را داشته باشد. و تعالی الله عن ذلک : در اینجا چند روایت برای درک بهتر فرق بین سلامت و صحت از کتاب شریف غرر الحکم از سخنان امیر المؤمنین علی علیه السلام ذکر می شود: الصِّحَّةُ أَفْضَلُ النِّعَم‏ / صحّت بدن افضل نعمتها و افزونترين آنهاست. الصِّحَّةُ أَهْنَأُ اللَّذَّتَيْن‏ / صحّت گواراتر دو لذّت است يعنى همه لذّتها يك طرف است و صحّت يك طرف و آن گواراتر است از همه آنها، يا اين كه آن را با هر لذّتى كه بسنجند صحّت گواراتر است از آن. بِصِحَّةِ الْمِزَاجِ تُوجَدُ لَذَّةُ الطَّعْم‏/ به صحت مزاج، لذّت مزه درک می شود. كَيْفَ يَغْتَرُّ بِسَلَامَةِ جِسْمٍ مُعَرَّضٍ لِلْآفَات‏ / چگونه فريب خورده شود به سلامتى جسمى كه در معرض آفتها قرار داده شده است؟! يعنى بدن هر چند سلامتى داشته باشد چون در معرض آفتهاست و هر لحظه احتمال اين هست كه آفتى عارض آن شود آن سلامتى قابل اين نيست كه كسى بآن فريب خورد و از ياد مرگ و تهيه آن غافل گردد، يا بآن سلامتى شادمان و فرحناك گردد، شادمانى در سلامتى أخروى باشد كه ديگر آفتى را بآن راهى نباشد. لَا لِبَاسَ أَجْمَلُ مِنَ السَّلَامَة/ هیچ جامه ای زیباتر از سلامتی نيست. : فروق اللغة / أبوهلال عسکری غرر الحکم / آمدی @DUROUS_ALSHABAB
به خاطر در إعراب «» در مثال زیر اختلاف است: . لی خاتمٌ ذَهَباً (ذَهَب: طلا - خاتم: انگشتر) نظریه و ، و در أوضح المسالک: نصبش بنابر بودن بهتر است. : 1- اسم منصوب در این مثال است و 2- و ملازم است نا متغیّر و 3- اسمی (خاتمٌ) که از آن رفع ابهام شده است، نکره است. در حالی که در حال بودن و بودن است. و نیز باید باشد. نظریه : نصبش فقط بنابر بودن صحیح است. : تمییز رافع ابهام از یا بعد از می آید یا بعد از و لا غیر. در حالی که خاتم، مقدار یا شبه مقدار نیستند. @DUROUS_ALSHABAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر ماه قمرى 29 روز و دوازده ساعت و 44 دقيقه است، و يكسال قمرى 354 يا 355 شبانه روز مى‌باشد؛ و سال شمسى از اول فروردين شروع و به آخر اسفند ختم مى‌شود، و شش ماه اول سال هر ماه 31 روز و پنج ماه بعد هر ماه 30 روز، و ماه اسفند در سالهاى عادى 29 روز و در سال كبيسه 30 روز مى‌باشد؛ و بر اساس اين محاسبه هر سال شمسى 11 روز از سال قمرى بيشتر است؛ و چون از نظر قرآن و روايات ملاك در عبادات و تكاليف شرعيّه ماههاى قمرى است، لذا بلوغ شرعى كه اول تكليف است بر اساس سال قمرى تعيين گرديده است. @DUROUS_ALSHABAB
شروط تكليف به سه دسته تقسيم مى‌شوند: اول: بر عهدۀ مکلف که سه چيز است: *بلوغ *عقل *قدرت دوم: تكليف، که مهمترین آنها عبارتند از: *علم *عدم اضطرار و اكراه و خطا و فراموشی؛ و نیز عدم تکلیف اهم مزاحم با تکلیف فعلی با توجه به اینکه شروط فعلیت در هر باب فقهی با باب دیگر متفاوت است، نمی وان بیشتر از این را نام برد، بلکه باید شروط هر تکلیف در باب خاص خودش بیان شود. سوم: ، که بر دو گونه است: گونه نخست- شروط صحتی که در تمامی ابواب فقهی مشترک است و آن دو چیز است: اول- دوم- گونه دوم- شروط صحت مختص که باید در ضمن هر باب فقهی به طور جداگانه بررسی شود. @DUROUS_ALSHABAB
نگاهي گذرا به عصمت در تفسير الميزان.pdf
60.3K
عنوان: نگاهی گذرا به عصمت در تفسیر المیزان محمد علی جوان سال 1399 : الف- ذکر یک شاهد قرآنی بر اینکه عصمت با اختیار منافات ندارد. ب- تعریف و توضیح «عصمت» در جلد 5 و 17 تفسیر المیزان ج- ذکر یک مثال محسوس برای توضیح اینکه عصمت با اختیار منافاتی ندارد. د- مدرک قرآنی تعریف علامه از عصمت هـ - اگر منشأ عصمت، علم است چرا علماء معصوم نیستند؟ و- ماهیت علمی که باعث عصمت است، چیست؟ @DUROUS_ALSHABAB
در ( اسم فاعل و اسم مفعول در ترجمه ) ب. سوره ، آیه 18: وَ جاؤُ عَلى‏ قَميصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَميلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلى‏ ما تَصِفُونَ «اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلى‏ ما تَصِفُونَ » : 1- واژۀ اسم مفعول است و اسم فاعلش می باشد. 2- این واژه با و و متعدی می شود و در اصطلاح بین و و فرق است. 3- خداوند است یعنی کسی که از او درخواست یاری شده است. : «و بر آنچه توصيف مى‏ كنيد، خدا يارى‏ ده است‏» (ترجمۀ فاعل در حالی که اسم مفعول است.) : « بر رفع اين بليّه كه شما اظهار مى‏داريد بس خداست كه مرا يارى تواند كرد.» ( به عنوان اسم فاعل ترجمه شده است ضمن اینکه عبارت (رفع این بلیه) ترجمۀ موصوله دانسته شده و درست نیست.) : « و در برابر آنچه مى‏ گوييد، از خداوند يارى مى‏ طلبم!» (یاری می طلبم ترجمۀ (مضارع متکلم وحده) است!) : «و خداست كه بايد بر آنچه توصيف مى‏كنيد از او يارى جست.» ( را فعل امر به لام و مجهول ترجمه نموده است : مِن اللهِ . ضمنا جمله موجود در آیه یک است.) : « و خداست كه در اين باره از او يارى بايد خواست.» (همانند مشکینی) : « و در برابر آنچه وصف مى‏ كنيد، تنها خداست كه (از او) يارى خواسته مى‏ شود.» () : برخی همانند آقای رضایی آیه را به گونۀ معنا نموده اند (تنها خدا - فقط خدا)، این ترجمه: در برای دلالت بر یا استغراق است و لذا دلالت می کند بر حصر خبر در مبتدا (یعنی: حصر یاری خواستن در اینکه فقط از خدا باشد.) @DUROUS_ALSHABAB
به فروش می رسد حاشیة الصبان علی شرح الاشمونی با شرح شواهد عینی @DUROUS_ALSHABAB
فروشی لسان العرب 18 جلدی @DUROUS_ALSHABAB
علیهما السلام () گناه چیست؟ آیا امام حسین علیه السلام از صحابه نبود؟ آنچه در این پیام می خوانید فتوای برخی از بزرگان عامه دربارۀ است. هدف از نقل این پیام دو چیز است: 1- برخی فتاوای اهل سنت مصداق مثل معروف است. مثل فتاوای ایشان در گناه سب صحابه و حرمت لعن قاتلان فرزندان رسول خدا حتی کسانی مثل امام حسن و امام حسین که از شحص پیامبر حدیث شنیده و از صحابی به شمار می روند. 2- شاهدی بر تاثیر برخی مجالس بر امنیت شیعیان در مناطق ترکیبی که با اهل سنت همجوارند. : از دکتر راغب السرجانی: أما علماء السنة فيقول أحمد بن حنبل رحمه الله: إذا رأيت أحدا يذكر أصحاب رسول الله صلى الله عليه وسلم بسوء، فاتهمه على الإسلام. : به فتوای : کسی که از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله به بدی یاد می کند؛ در اسلامش شک کن. وقال إسحاق بن راهويه: من شتم أصحاب النبي صلى الله عليه وسلم يعاقب ويحبس. : به فتوای (یکی از راویان صحیح بخاری): کسی که به اصحاب پیامبر دشنام دهد، عقاب شده و زندانی می شود. ويقول الإمام مالك: من شتم النبي صلى الله عليه وسلم قتل بكفره، ومن سب أصحابه أُدّب. : به فتوای : کسی که به پیامبر دشنام دهد به خاطر کفرش کشته می شود و کسی که اصحاب آن حضرت را دشنام دهد ، تأدیب می شود. وقال القاضي أبو يعلى: الذي عليه الفقهاء في سب الصحابة؛ إن كان مستحلا لذلك كفر، وإن لم يكن مستحلا لذلك فسق. : نظر فقها در بارۀ دشنام دادن به اصحاب پیامبر چنین است: الف- اگر دشنام دادن به آنان را جایز و روا بداند، کافر است. ب- اگر معتقد به مشروع بودن دشنام نباشد، فاسق است. ويقول ابن تيمية: من زعم أن الصحابة ارتدوا بعد رسول الله صلى الله عليه وسلم إلا نفرا قليلا لا يبلغون بضعة عشر نفسا، أو أنهم فسقوا عامة الصحابة، فلا ريب في كفره. فتوای (مبدع وهابیت): هر کس معتقد است که اصحاب پیامبر جز عدۀ قلیلی که به 19نفر نمی رسند، همگی مرتد شده اند، و نیز هر کس که اصحاب آن حضرت را فاسق بداند؛ هیچ شکی در کفر او نیست. ويقول أبو زرعة الرازي: إذا رأيت الرجل ينتقص أحدا من أصحاب النبي صلى الله عليه وسلم فاعلم أنه زنديق. فتوای : هرگاه دیدی شخصی به یکی از اصحاب پیامبر گیرد (و از درجات آنان می کاهد) پس بدان که او زندیق است. : خارج از دین یا دگراندیش @DUROUS_ALSHABAB