مَـــــن ڪـــانَ الله ڪــانَ الله لَـــه:
💖💐💕🔆
#داستــان_دنبــــاله_دار📚داستان واقعی و بسیار جذاب#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا
#قسمت_ سی وششم
برگشتم خونه اما چه برگشتنی انگار مسافرخونه رفته بودم
خانوادمو فقط سر میز ناهار شام میدیدم
اوناهم اصلا باهم حرف نمیزدن
هرزمان دلم میگرفت میرفتم #مزار_شهدا
باهاشون حرف میزدم دلم باز میشد
بعداز حادثه چشمم کلا کاراته گذاشتم کنار
دوساله #محجبه شدم
واقعا خیلی وقتها حس میکنم تو آغوش خدا هستم
بهمن ماه ۹۰ بود کم کم زمستون داشت جاش به بهار ۹۱میداد
تو اتاقم روسریمو لبنانی بستم چادرمشکیمو سرم کردم از خونه خارج شدم به #پایگاه رسیدم درش باز کردم دیدم بچه ها دور #زینب جمع شدن ازش میخان دعاشون کنه و زینب حلالیت میخادـ....😳😳
من در حال تعجب : کجا ان شاالله زینب
زینب:دارم میرم جنوب #خادمی و برگزاری نمایشگاه
زینب خیلی حرفا زد ولی من فقط همین یه جمله را شنیدم
دلم میخاست جای #زینب بودم💔💔 😔
از پایگاه مستقیم رفتم مزار شهدا و این بار مزاری که به یاد #شهید_همت بود تا رسیدم اشکام جاری شد و گفتم و.......
#ادامه_دارد ....
✍️با ادامه داستان همراه ما باشید ...
#نویسنده: بانو....ش
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#کانال_داستان_و_رمان_مذهبی 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
مَـــــن ڪـــانَ الله ڪــانَ الله لَـــه:
💖💐💕🔆
#داستــان_دنبــــاله_دارداستان واقعی و بسیار جذاب#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا
#قسمت_ چهل وهفتم
عاشق #شلمچه و #طلائیه بودم
ورودی #شلمچه کفشامو درآوردم و تا خود
یادمان شهدا پیاده....
با کاروان رفتیم صدای مداحی هم با دلم ب
ازی میکرد و اشکام جاری میشد ...
راوی شروع کرد روایتگری
بچه ها این شلمچه باید بشناسید
چندسال پیش یه کاروان از شهر .... اومدن جنوب
تو این کاروان یه دختر خانمی بود که اصلا
به شهدا معتقد نبود تو همین شلمچه
شروع کرد ب مسخره کردن شهدا
اما شب که از شلمچه رفت نصف شب
گریه و زاری که منو ببرید #شلمچه ...
#راوی ها میگن اون خانم توسطف #حاج_ابراهیم_همت برگشت و الان یه خانم #محجبه است.....
و عاشق و دلداده ی شهدا شده
-داستان من بود 😐😐😐😐😭😭😭
یکی از دخترای پشت سرمون: وای
خوشبحالش المیرا فکرشو کن
این دختره واقعا نظرکرده #شهداست
بچه ها حتی زینب و لیلا نمیدونست
چقدر من میترسم ک پام بلرزه
یا اینکه شهدا یه لحظه ولم کنن به حال خودم
اگه حاج ابراهیم همت تنهام بذاره
اگه بشم همون #ترلان مست و غرق گناه چی 😔
زینب: حنان کجایی؟
پاشو بریم یه دور اطراف بزنیم نیم
ساعت دیگه میخایم بریم #طلائیه
#ادامه_دارد ...
✍با ادامه داستان همراه ما باشید ...
#نویسنده: بانو....ش
🌹🌹🌹🌹🌹
#کانال_داستان_و_رمان_مذهبی 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
قسمت_ شصتم
زمانی که نگاه خیره من را روی خودش دید
با خانمش بهم نزدیک شدن و یه ظرف غذای #نذری بهم دادن
وای تو عمرم غذا به این خوشمزه ای نخورده بودم ...
اعلام شد که فردا برمیگردیم #ایران
وقتی برگشتم با تحول عظیم خانواده روبرو شدم .......
#نماز میخوندم
#محجبه شدن خواهرم و مامانم
دیگه #پارتی رفتن ممنوع شده بود ....
همش سه ماه تا پایان سال ۹۲مونده سالی
که برای من به شدت زهر و تلخ بود
-شهادت رضا
-ورشکستگی بابا
و.....
از #کربلا که برگشتم یه دوسه روزی موندم خونه
تا بچه های حوزه و بسیج اومدن خونه دیدنم
از حوزه انصراف دادم چون حوادث سال
۹۲ روح و روانم را داغون کرده بود ....
بعداز چندروز برگشتم پایگاه
یه اطلاعیه نظرم جلب کرد
سپاه میخواست از بسیجی ها نیرو جذب
کنه برای دوره #روایتگری_شهدا....
باید میرفتیم سپاه قسمت #فرهنگی ثبت نام میکردیم....
اومدم از پایگاه برم بیرون
که لیلا وارد شد
-سلام
لیلا: برفرض علیک
-وا این چه وضع حرف زدنه 😒😒
#ادامه_دارد ...
✍با ادامه داستان همراه ما باشید ....
#نویسنده: بانو...ش
🌹🌹🌹🌹🌹
#کانال_داستان_و_رمان_مذهبی 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
👑قسمت اول👑
#اولین_اشتباه🔴
سلام دوستان 🌹
میخام داستان بزرگترین #اشتباه #زندگیمو براتون بگم 💫
من خانمی هستم 25 ساله از سن 15 تا 17 سالگی یازده نفر از فامیل از پدرم خواستگاریمو کرده بودن چون هیکلم درشت نشون میداد و #زیبایی_دخترونه خودمو هم داشتم🔹🔹
✨✨توی فامیل #با_نجیب ترین دختر بودم همه روسرم #قسم میخوردن؛همیشه #نمازمو میخوندم #محجبه بودم و خیلی #با_شخصیت✨✨
تا اینکه بین اطرافیان یکی انتخاب شد و در سن 17 سالگی ازدواج کردم ❣
شوهرم مرد بسیار بسیار #خوبی هستن و همیچوقت #محدودم نمیکرد چون خانواده همسرم اهل #تیپ زدن بودن منم برا اینکه کم نیارم تیپ میزدم و زمان بیرون رفتن واقعا بخودم میرسیدم‼️
🔴این اولین اشتباه من بود😔
این باعث شد خیلیا بهم با #چشم بد #نگاه کنن ک متوجه نگاه ها میشدم ولی میگفتم من و چه ب این کارا؛من هیچوقت دچار این #گناه ها نمیشم چون واقعا #عاشق شوهرم بودم و همیشه #خدا دو درنظر داشتم 🔰🔰
تا اینکه با یکی از دوستان همسرم #رابطه_خانوادگی_برقرار کردیم🌀🌀
🔴هیچوقت با #غریبه ها رابطه #خانوادگی_برقرار نکنین و اجازه ندین پای غریبه ها ب زندگیتون باز بشه⛔️⛔️
#ادامه_داستان
@dastanvpand