eitaa logo
داستان شیعه 🏴
2.1هزار دنبال‌کننده
106 عکس
3 ویدیو
1 فایل
✨ ﷽ ✨ 📖 اگه به داستان‌هایی که با زندگی معصومین مرتبطه یا داستانهای تاریخی پندآموز علاقه‌داری، مارو دنبال کن... ⚠️ نشر مطالب با ذکر لینک مجاز است❗ 💢 کانال اصلی‌مون: @Hadis_Shia برای بیان نظرات 👇 B2n.ir/w15631
مشاهده در ایتا
دانلود
. ✨ وسعت علم پيامبر اسلام (ص) هنگامى كه موسى عليه السلام از خضر عليه السلام جدا شد (بعد از ملاقاتی که باهم داشتند و ماجرایش مشهور است)، به خانه اش بازگشت. برادرش هارون از موسى (ع) پرسيد: «چه خاطره اى از ملاقات با خضر (ع) دارى برايم بيان كن.» موسى (ع) فرمود: با خضر (ع) كنار دريا نشسته بوديم، ناگاه پرنده‌ای به پيش ما فرود آمد و قطره آبى را از دريا به منقارش گرفت و سپس به طرف مشرق افكند، بار ديگر قطره آبى به منقار گرفت و آن را به سوى مغرب افكند، سپس قطره ديگرى آب به منقار گرفت و آن را به سوى آسمان افكند، بار چهارم قطره آبى از دريا به منقار گرفت و به سوى زمين افكند، براى بار پنجم با منقارش قطره آبى گرفت و سپس به دريا انداخت. ما از اين حادثه شگفت زده شديم، خضر از آن پرنده پرسيد: اين كارها چيست كه انجام دادى؟ آن پرنده جواب نداد. در اين هنگام شخصى به صورت صياد به نزديك ما آمد و به ما نگاه كرد و گفت: «براى چه شما را در مورد كارهاى آن پرنده متحير مى نگرم؟» موسى و خضر گفتند: آرى حيرت ما در مورد راز اين حركاتى است كه آن پرنده انجام داد. صياد گفت: من مردى صياد هستم و راز آن را مى دانم، ولى شما هر دو پيامبر هستيد و راز آن را نمى دانيد. موسى و خضر گفتند: ماچيزى جز آن چه را كه خداوند به ما بياموزد نمى‌دانيم. صياد گفت: اين پرنده دريايى است و نامش مسلم است، زيرا وقتى آواز مى‌خواند در آواز خود مى گويد: مسلم. اما اين كه: قطره آب دريا را به منقار گرفت و به آسمان و زمين و مشرق و مغرب و بالا و پايين ريخت مى‌خواست بگويد: بعد از شما در آخر الزّمان پيامبرى (پيامبر اسلام) مبعوث مى شود كه امّت او مشرق و مغرب را مى گيرند، (در شب معراج) به آسمان مى رود و سپس (پس از رحلت) در زمين دفن مى گردد. و اما اين كه آب در منقارش را به دريا ريخت خواست بگويد: «علم اين عالِم (خضر) در نزد علم او (پيامبر اسلام) مانند قطره نسبت به دريا است، سپس وصى و پسر عمويش (حضرت على عليه‌السلام) وارث علم او مى‌شود.» گفتار آن صياد ما را از حيرت بيرون آورد و آرام گرفتيم، سپس آن صياد پنهان شد، فهميديم او فرشته‌اى بود كه خداوند او را نزد ما كه ادعاى كمال مى كرديم فرستاده بود. 📔 بحار الأنوار: ج١٣، ص٣١٢ 🔰 @DastanShia
. 💠 سرگذشت حضرت موسی (ع) (١): داستان‌های موسی (ع) در قرآن: در قرآن كريم نام موسى عليه السلام بيش از هر پيامبر ديگرى آمده است و به طورى كه شمرده‌اند، در ١۶۶ جاى آن از وى ياد شده و در ٣۶ سوره از سوره هاى قرآن به ماجراهاى آن حضرت به اجمال يا تفصيل اشاره شده است. موسى عليه السلام از همه پيامبران بيشتر معجزه دارد و در قرآن كريم مقدار زيادى از معجزات درخشان او ياد شده است؛ مانند تبديل شدن عصايش به اژدها، يد بيضاء، طوفان، هجوم ملخ ها و شپش و قورباغه و خون، شكافتن دريا و فرو فرستادن گزانگبين و بلدرچين، جوشيدن چشمه ها از سنگ با زدن عصا بر آن، زنده كردن مردگان، بلند كردن كوه طور بر فراز سر مردم و جز اين ها. در كلام خداوند متعال گوشه هايى از داستان هاى موسى عليه السلام آمده، ولی تمامى جزئيات و دقايق آنها را ذكر نكرده است. بلكه، همچنان كه روش قرآن كريم در اشاره به داستان هاى پيامبران و امّت هاى آنان مى باشد، به بخش هايى از آنها كه ياد كردشان در جهت هدف هدايت و ارشاد مردم اهميت دارد، بسنده كرده است. اين بخش ها كه شامل كليّاتى از داستان هاى موسى مى باشد، عبارتند از اين كه وى در مصر در يك خانواده اسرائيلى ديده به جهان گشود و تولد او در زمانى بود كه به دستور فرعون نوزادان پسر بنى اسرائيل را سر مى بريدند. مادر موسى او را در صندوقى نهاد و آن را در نيل انداخت و فرعون او را گرفت و به مادرش برگردانيد تا او را شير دهد و بزرگ كند و بدين ترتيب موسى عليه السلام در خانه فرعون نشو و نما يافت. وقتى به سنّ بلوغ رسيد، يكى از قبطيان را كشت و از ترس اينكه فرعون و درباريانش او را به قصاص آن مرد بكشند، به مديَن گريخت. او در مدين نزد شعيب پيامبر عليه السلام ماند و با يكى از دختران او ازدواج كرد و پس از آنكه مدّت مقرّر براى خدمت به شعيب را به پايان رساند و با خانواده خود راهى مصر شد، از جانب كوه طور آتش ديد و چون در آن شبِ تار راه را گم كرده بودند، موسى خانواده خود را در همان جا كه بودند متوقف كرد و خودش به طرف آن آتش رفت تا مقدارى آتش برايشان بياورد يا چنانچه كسى كنار آتش باشد راه را از او بپرسد. وقتى نزديك آتش رسيد، خداوند از ساحل راست وادى در آن سرزمين پر بركت، از درخت به او ندا داد و با وى سخن گفت و به رسالتش برگزيد و نُه آيت پيامبرى، از جمله معجزه عصا و يد بيضاء را به او داد و وى را براى ابلاغ پيام الهى به فرعون و فرعونيان و نجات بنى اسرائيل انتخاب كرد و دستور داد به سوى فرعون برود. موسى عليه السلام نزد فرعون رفت و او را به آيين حق فراخواند و از وى خواست تا بنى اسرائيل را با وى روانه كند و دست از آزار و شكنجه شان بردارد و معجزه عصا و يد بيضاء را به فرعون نشان داد. فرعون زير بار نرفت و با حربه جادوى جادوگران به مبارزه با موسى عليه السلام برخاست. جادوگران با جادوگرى هاى خود اژدها و مارهايى نمودار ساختند. امّا موسى عليه السلام عصاى خود را بيفكند و ناگاه عصا به اژدهايى تبديل شد و تمامى آن جادوها را بلعيد. جادوگران به خاك افتادند و گفتند: ما به خداى جهانيان، خداى موسى و هارون، ايمان آورديم. ولى فرعون همچنان بر انكار خود پاى فشرد و جادوگران را تهديد كرد و ايمان نياورد. موسى عليه السلام همچنان فرعون و درباريانش را دعوت مى كرد و نشانه هاى نبوّت خويش همچون طوفان و ملخ و شپش و قورباغه و خون را يكى پس از ديگرى به آنان نشان مى داد. امّا آنان همچنان بر استكبار و گردنكشى خود پاى مى فشردند و هر گرفتارى و بلايى كه بر سرشان مى آمد، مى گفتند: اى موسى! پروردگارت را به عهدى كه نزد تو دارد براى ما بخوان. اگر اين عذاب را از ما برطرف سازى حتماً به تو ايمان خواهيم آورد و بنى اسرائيل را قطعاً با تو روانه خواهيم ساخت. امّا چون خداوند عذاب را كه تا مدّتى برايشان مقرّر شده بود، از ايشان برطرف مى كرد دوباره پيمان شكنى مى كردند. لذا، خداوند به موسى دستور داد بنى اسرائيل را شبانه حركت دهد و آنان حركت كردند و رفتند تا اينكه به ساحل دريا رسيدند. فرعون با سپاهيان خود به تعقيب آنان پرداخت و همين كه دو گروه يكديگر را ديدند، دار و دسته موسى گفتند: به ما مى رسند. موسى فرمود : هرگز؛ زيرا پروردگار من با من است و به زودى راهنماييم مى كند. پس، فرمان آمد كه با عصايش به دريا بزند و همين كه زد آب شكافته شد و بنى اسرائيل از دريا گذشتند و فرعون و سپاهيانش به دنبال آنان وارد دريا شدند و وقتى همگى وارد شدند، خداوند آب را از هر طرف سر به هم آورد و همه فرعونيان را غرق كرد. پس از آنكه خداوند بنى اسرائيل را از دست فرعون و سپاهيانش نجات داد و آنان را به خشكى رساند، كه در آن نه آبى بود و نه علفى، خداوند آنان را مورد لطف و كرامت خويش قرار داد و ... ⭕ این داستان ادامه دارد ... 📔 میزان الحکمة، ج١١، ص۴١٠ 🔰 @DastanShia
. 💠 سرگذشت حضرت موسی (ع) (٢): داستان‌های موسی (ع) در قرآن: خداوند آنان را مورد لطف و كرامت خويش قرار داد و گزانگبين و بلدرچين برايشان نازل كرد و موسى فرمان يافت و عصايش را به سنگ زد و دوازده چشمه از آن جوشيد و هر يك از تيره هاى بنى اسرائيل به دنبال آبشخور خود رفت و از آن چشمه ها نوشيدند و از گزانگبين و بلدرچين خوردند و ابر بر سرشان سايه افكند. آن گاه خداوند با موسى وعده گذاشت كه چهل شب به كوه طور برود، تا تورات بر او نازل شود. موسى از ميان قوم خود هفتاد مرد انتخاب كرد تا سخن گفتن خداى متعال را با او بشنوند. آن هفتاد نفر مكالمه خدا با موسى را شنيدند، امّا گفتند : تا خدا را آشكارا نبينيم هرگز به تو ايمان نمى آوريم. ناگاه صاعقه آنان را در حالى كه مى نگريستند، فرو گرفت، ولی خداوند با دعاى موسى ايشان را زنده كرد، و چون ميقات (آن چهل شب مقرّر) تمام شد، خداوند تورات را بر موسى نازل فرمود و به او خبر داد كه بعد از آمدن وى، سامرى قومش را گمراه كرده و گوساله پرست شده اند. موسى با خشم و اندوه به سوى قوم خود بازگشت و گوساله را آتش زد و خاكسترش را به دريا ريخت و سامرى را طرد كرد. به بقيه مردم هم دستور داد توبه كنند و خودشان را بكشند تا شايد توبه شان قبول شود و قبول شد. باز از پذيرفتن احكام تورات سرباز زدند تا جايى كه خداوند كوه طور را بر فراز سرشان بالا برد. بنى اسرائيل، از خوردن گزانگبين و بلدرچين نيز به تنگ آمدند و گفتند: ما تحمّل يك نوع غذا را نداريم و از آن حضرت خواستند تا از پروردگارش بخواهد كه از روييدنى هاى زمين؛ مانند سبزى ها و خيار و سير و عدس و پياز برايشان بروياند. پس، خداوند به آنان دستور داد به سرزمين مقدّسى كه خداوند برايشان مقرّر فرموده است وارد شوند، ليكن بنى اسرائيل زير بار نرفتند. لذا خداوند آن سرزمين را بر ايشان حرام كرد و آنان را به سرگردانى گرفتار ساخت به طورى كه مدّت چهل سال در بيابان سرگردان بودند. يكى ديگر از ماجراهاى موسى عليه السلام كه خداوند در سوره كهف از آن ياد كرده، رفتن او با آن جوان به مجمع البحرين براى ديدار با بنده صالح و همراهيش با اوست تا آنكه از وى جدا مى‌شود. 📔 میزان الحکمة، ج١١، ص۴١٠ 🔰 @DastanShia
. 🌷 جوان و خودداری از نگاه به نامحرم زمانی که یکی از دختران شعیب علیه‌السلام به موسی علیه‌السلام گفت: پدرم از تو دعوت می‌کند تا مزد آب دادن به گوسفندان را به تو بپردازد، موسی این دعوت را نپسندید و خواست آن را رد کند. با این حال، چون آن سرزمین گذرگاه جانوران درنده بود، چاره ای نیافت و پی آن زن رفت. موسی که دورتر از وی گام برمی داشت، به دختر شعیب فرمود: ای کنیز خدا! از پشت سرم بیا و راه را با سخن گفتن به من نشان بده. هنگامی که موسی به خانه شعیب وارد شد، شعیب آماده خوردن شام بود. پس به موسی فرمود: ای جوان! بنشین و غذا بخور. موسی گفت: به خدا پناه می‌برم. شعیب فرمود: چرا چنین می‌گویی؛ مگر گرسنه نیستی؟ موسی گفت: آری، گرسنه ام، ولی می‌ترسم این غذا خوردن من در مقابل کمک به آن دو زن باشد، در حالی که من از خانواده و دودمانی هستم که کار خداپسندانه خود را با طلایی که تمام زمین را پر کرده باشد، معاوضه نمی کند. شعیب فرمود: ای جوان! به خدا سوگند، این گونه نیست که تو گمان می‌پنداری، بلکه عادت من و پدرانم این است که از مهمان پذیرایی کنیم. موسی از این پاسخ قانع شد. پس نشست و مشغول خوردن غذا شد. 📔 بحارالانوار، جلد ۱۳، ص ۲۱ 🔰 @DastanShia
. 🔸 استغاثهٔ قارون چون قارون به انکار حضرت موسی علیه السلام و تکذیب نبوتش برخاست و از پرداخت زکات مال امتناع ورزید و به حضرت موسی تهمت زد، موسی علیه السلام به حضرت حق شکایت کرد، حق تعالی فرمود: آسمان‌ها و زمین را فرمان دادم تو را اطاعت کنند، هر فرمانی می‌خواهی به آنان بده. حضرت موسی به سوی خانه قارون روان شد، در حالی که قارون به کارمندانش امر کرده بود درهای قصرش را به روی موسی علیه السلام ببندند. حضرت موسی هنگامی که به قصر قارون رسید و دید درها را به رویش بسته اند، اشاره ای به درها کرد، پس همه درها باز شدند. چون قارون نگاهش به موسی علیه السلام افتاد، دانست که او با عذاب آمده، عرضه داشت: ای موسی! از تو می‌خواهم به حق خویشاوندی و قرابتی که میان من و توست به من رحم کنی. حضرت موسی گفت: ای فرزند لاوی! با من سخن مگوی که سودی برای تو ندارد. پس به زمین خطاب کرد: قارون را بگیر. پس قصر با آن چه در آن بود به زمین فرو رفت. قارون در آن حال گریست و باز به موسی علیه السلام به حق خویشاوندی و قرابت سوگند داد. ولی حضرت موسی پاسخ گفت: ای فرزند لاوی! با من سخن مگوی. قارون گرچه استغاثه کرد، ولی حضرت موسی به استغاثه او جواب نداد، موسی علیه السلام پس از هلاکت قارون به محل مناجات خود رفت... حق تعالی به او فرمود: ای موسی! قارون و قومش به تو استغاثه نمودند، ولی تو به فریاد آنان نرسیدی، به عزّت و جلالم سوگند اگر به من رو آورده بود به فریادش می‌رسیدم ولی چون تو را خواند و به تو متوسّل شد او را به تو واگذاشتم!! 📔 عبرت آموز (حسین انصاریان): ص۲۹۵ 🔰 @DastanShia
. ⁉️ پرسش‌های موسی (ع) از خداوند امام حسن عسکری علیه السلام می‌فرماید: هنگامی که موسی بن عمران (علیه السلام) با خدا سخن می‌گفت عرضه داشت: خدایا! پاداش کسی که شهادت دهد من فرستاده و پیامبر توام و تو با من سخن می‌گویی چیست؟ خدا فرمود: فرشتگانم به سوی او می‌آیند و وی را به بهشتم بشارت می‌دهند. موسی گفت: پاداش کسی که در پیشگاهت می‌ایستد و همواره نماز به جا می‌آورد چیست؟ فرمود: به خاطر رکوع و سجود و قیام و قعودش به فرشتگانم مباهات می‌کنم، و کسی که به فرشتگانم به او مباهات کنم او را عذاب نخواهم کرد. موسی گفت: پاداش کسی که به خاطر خشنودیت مسکینی را طعام دهد چیست؟ فرمود: فرمان می‌دهم ندا دهنده ای بر فراز همه خلایق ندا دهد فلان پسرِ فلان از آزاد شده‌های خدا از آتش دوزخ است. موسی گفت: پاداش کسی که صله رحم کند چیست؟ فرمود: مرگش را به تأخیر می‌اندازم و سکرات موت را بر او آسان می‌کنم، و خزانه داران بهشت او را ندا می‌کنند به سوی ما بیا و از هر دری که خواستی وارد بهشت شو. موسی گفت: پاداش کسی که آزارش را از مردم نگاه دارد و نیکی و خیرش را به مردم برساند چیست؟ فرمود: روز قیامت، آتش به او ندا می‌کند که تو را بر من راهی نیست. گفت: پاداش کسی که با زبان و دلش تو را یاد کند چیست؟ فرمود: موسی! او را در قیامت در سایه عرشم قرار می‌دهم و در حمایت خود می‌گیرم. گفت: پاداش کسی که پنهان و آشکار آیات حکیمانه ات را تلاوت کند چیست؟ فرمود: ای موسی! چون برق بر صراط خواهد گذشت. گفت: پاداش کسی که بر آزار و سرزنش مردم چون وابسته به تو است صبر کند چیست؟ فرمود: او را در برابر ترس‌های روز قیامت یاری می‌دهم. گفت: پاداش کسی که چشم هایش از خشیت تو اشک بریزد چیست؟ فرمود: چهره اش را از حرارت آتش دوزخ حفظ می‌کنم و او را از روز فزع اکبر ایمنی می‌دهم. گفت: پاداش کسی که به خاطر حیای از تو خیانت را ترک کند چیست؟ فرمود: روز قیامت برای او ایمنی است. گفت: پاداش کسی که به اهل طاعتت محبت ورزد چیست؟ فرمود: او را بر آتش دوزخ حرام می‌کنم. گفت: پاداش کسی که مؤمنی را عمداً به قتل برساند چیست؟ فرمود: روز قیامت به او نظر رحمت نمی اندازم و از لغزشش گذشت نمی کنم. گفت: پاداش کسی که کافری را به سوی اسلام دعوت کند چیست؟ فرمود: به او درباره هرکسی که بخواهد اجازه شفاعت می‌دهم. گفت: پاداش کسی که نمازهایش را به وقت بخواند چیست؟ فرمود: درخواست هایش را به او عطا می‌کنم و بهشتم را بر او مباح می‌نمایم. گفت: پاداش کسی که وضویش را برای خشیت تو کامل و تمام انجام دهد چیست؟ فرمود: او را روز قیامت برمی انگیزم در حالی که میان دو چشمش نوری است که می‌درخشد. گفت: پاداش کسی که روزه رمضان را به خاطر رضا و خشنودی تو بگیرد چیست؟ فرمود: او را در قیامت در جایگاهی قرار می‌دهم که در آن ترسی نیست... 📔 أمالی شیخ صدوق: ص۲۰۷ 🔰 @DastanShia