eitaa logo
📝 داستان شیعه 🌸
2.3هزار دنبال‌کننده
51 عکس
3 ویدیو
1 فایل
✨ ﷽ ✨ 📖 اگه به داستان‌هایی که با زندگی معصومین مرتبطه یا داستانهای تاریخی پندآموز علاقه‌داری، مارو دنبال کن... ⚠️ نشر مطالب با ذکر لینک مجاز است❗ 💢 کانال اصلی‌مون: @Hadis_Shia برای بیان نظرات 👇 B2n.ir/w15631
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🌱 نوبت را رعایت کنید! روزی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در حال استراحت بود، فرزندشان امام حسن علیه‌السلام آب خواست، حضرت نیز قدری شیر دوشید و کاسه شیر را به دست وی داد، در این حال، حسین علیه‌السلام از جای خود بلند شد تا شیر را بگیرد، اما رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله شیر را به حسن علیه‌السلام داد. حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها که این منظره را تماشا می‌کرد عرض کرد: - یا رسول الله! گویا حسن را بیشتر دوست داری؟ پاسخ دادند: - چنین نیست، علت دفاع من از حسن علیه‌السلام حق تقدم اوست، زیرا زودتر آب خواسته بود. باید نوبت را مراعات نمود. 📔 بحار الأنوار: ج۴٣، ص٢٨٣ 🔰 @DastanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🌿 درخت سدر وقتی امام جواد علیه السلام به کوفه رفت، در خانه مسیب منزل کرد. در حیات خانه او میوه‌های درخت سدری بود که نارس بود! حضرت کوزه آبی طلب کرد و زیر درخت وضو ساخت و برخاست و مغرب و عشاء را با مردم خواند و سجده شکر به جای آورد و سپس بیرون آمد. وقتی به درخت رسید، مردم دیدند میوه‌های نیکویی در آورده و از این بابت تعجب نمودند. از آن میوه‌ها که میوه‌هایی شیرین بود و هیچ هسته نداشت خوردند و با حضرت وداع کردند و حضرت به مدینه آمد. شیخ مفید می‌گوید: من از میوه‌های این درخت خورده‌ام و هیچ هسته ای نداشت. 📔 مناقب آل ابی طالب: ج۴، ص۳۹۰ 🔰 @DastanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ✨ معجزات امام جواد (ع) ابو سلمه گفت: خدمت حضرت جواد علیه السلام رسیدم. مدتی بود گوشهایم کر شده بود و چیزی را نمی شنیدم. وقتی وارد شدم، از این ناراحتی من اطلاع داشت. مرا پیش خواند و دست بر گوش و سرم کشیده فرمود: بشنو و حفظ کن. به خدا قسم، پس از دعای آن جناب دیگر صداهای خیلی آرام را هم می‌شنوم. . عمارة بن زید نقل کرده که حضرت محمّد بن علی امام جواد علیه السلام را دیدم که جلویش یک کاسه چینی بود. فرمود: از دیدن این کاسه تعجب می‌کنی؟ عرض کردم: آری. دست خود را روی آن گذاشت، چینی مثل آب ذوب شد، آن را جمع نموده در یک قدح ریخت و دوباره بر آن دست کشید و مثل اول کاسه چینی شد. فرمود: باید چنین قدرتی داشت. 📔 بحار الأنوار: ج۵۰، ص۵۸ 🔰 @DastanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 💠 ابن الرضا علیه السلام قاسم بن عبد الرحمن که زیدی مذهب بود می‌گوید: در ایامی که در بغداد بودم؛ روزی دیدم مردم ازدحامی کرده اند و می‌روند و می‌آیند و خود را به بلندی‌ها می‌رسانند و می‌ایستند. گفتم: چه خبر است؟! گفتند: ابن الرضاست! ابن الرضا علیهما السلام است. تصمیم گرفتم که ایشان را ببینم. ناگهان دیدم سوار بر قاطری است و می‌آید. گفتم: خدا لعنت کند معتقدین به امامت را که می‌گویند: خدا اطاعت چنین شخصی را بر ما واجب نموده! در این موقع دیدم رو به جانب من نموده فرمود: قاسم بن عبد الرحمن! «أَ بَشَراً مِنَّا واحِداً نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذاً لَفِی ضَلالٍ وَ سُعُرٍ»، {و گفتند: «آیا تنها بشری از خودمان را پیروی کنیم؟ در این صورت، ما واقعاً در گمراهی و جنون خواهیم بود.} (قمر، ۲۴) با خود گفتم: عجب ساحری است! به خدا باز متوجه من شده فرمود: «أَ أُلْقِیَ الذِّکْرُ عَلَیْهِ مِنْ بَیْنِنا بَلْ هُوَ کَذَّابٌ أَشِرٌ»، {آیا از میان ما [وحی] بر او القا شده است؟ [نه،] بلکه او دروغگویی گستاخ است} (قمر، ۲۵) از آنجا برگشتم و معتقد به امامت شدم و یقین کردم او حجت خدا و امام بر مردم است و ایمان آوردم. 📔 کشف الغمة: ج۳، ص۲۱۵ 🔰 @DastanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ✨ بوی مُشک ثقه امین، آقا محمد که مجاور حرم عسکریّین علیهماالسّلام است و بیش از چهل سال متولی امر شمع‌ها و روشنایی حرم مطهر است، از قول مادر خود می‌گوید که آن بانو گفت: روزی با اهل بیت عالم ربانی مولی زین العابدین سلماسی در سرداب شریف بودم و مرحوم سلماسی برای ساختن دیوارهای شهر، به سامرّاء آمده بود. آن بانو می‌گوید: روز جمعه بود و جناب سلماسی دعای ندبه می‌خواند و ما نیز با او می‌خواندیم. او به شدت می‌گریست و مانند بیچارگان ضجه می‌زد و ما نیز از گریه او می‌گریستیم و کسی در آنجا جز ما حضور نداشت. در همین حال بودیم که ناگهان بوی مشکی سرداب را گرفت و فضا را معطر ساخت و تمام آن را خوشبو کرد، به گونه ای که آن حالت حزن و بکاء از همه ما زایل شد و ما نتوانستیم تکان بخوریم. همین طور متحیر بودیم که اندکی گذشت و آن بوی خوش و طیب رفت و ما مشغول به ادامه دعا شدیم. وقتی به خانه برگشتیم، از مولی سلماسی علت آن بوی خوش را پرسیدم. گفت: تو را به این سؤال چه کار؟ و جوابم را نداد! همچنین آقا علی رضا اصفهانی می‌گوید: روزی از مولی سلماسی پرسیدم: آیا می‌توان حجت خدا علیه السّلام را دید؟ (زیرا من در حق او نیز مانند استادش سید بحرالعلوم، احتمال تشرف را می‌دادم). او این واقعه را واو به واو تعریف کرد. 📔 بحار الأنوار: ج۵۳، ص۲۷۰ 🔰 @DastanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🔹 حجت خدا محمّد بن ابی العلا می‌گوید: از یحیی بن اکثم، قاضی سامرا (بعد از اینکه او را آزمایش کردم و چندین مرتبه با او به بحث و گفتگو در باره علوم آل محمّد صلی الله علیه و آله پرداختم و نامه‌ها رد و بدل کردیم) شنیدم که گفت: روزی من مشغول طواف به دور قبر پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم بودم و حضرت محمّد بن علی جواد الائمه علیهم السلام را دیدم که مشغول طواف است، با او به بحث در مورد مسائلی که داشتم پرداختم. تمام آنها را جواب داد. بعد گفتم: به خدا من یک سؤال دیگر دارم اما از پرسیدن آن خجالت می‌کشم. فرمود: من قبل از اینکه بپرسی برایت توضیح می‌دهم. می‌خواهی بپرسی امام کیست؟! گفتم: به خدا همین سؤال را داشتم! فرمود: من هستم. گفتم: علامت آن چیست. در دست آن جناب عصایی بود، به زبان آمده گفت: این آقا سرور من و امام زمان و حجت خدا است. 📔 کافی: ج۱، ص۳۵۳ 🔰 @DastanShia