#برای_مادرم ❤️
خیالش را هم نمیکردم یک روز آسمان به زمین بیاید؛ اما روزی که رفتنت را به تماشا نشستم همان روز دیدم که چطور آسمان به زمین آمد.
در این چند روزی که از رفتند گذشته است هر روز بر سر مزارت گریه و مویه کردم اگر خلوت بود بلند، اگر شلوغ بود آرام، ولی هنوز آن بغضی که آن روز وقتی جلوی چشمانم بر روی بدنت ملحفهی سفید کشیدن و من از ترس اینکه مبادا نامحرمانی که در اتاق بودن صدایم را بشنوند، آستینم را محکم با دندان گرفته بودم تا داد نزنم، در گلویم مانده و قصد رفتن ندارد.
میدانی مادر امسال روضههای فاطمیه برایم با سالهای گذشته خیلی فرق دارد من امسال با تمام وجودم لحظهایی که نازدانههای مادر هستی آستین به دهان گرفتند تا همسایهها صدای گریهی آنها را نشنوند را با تمام وجودم حس میکنم یا وقتی حرف از دستهای کبود حضرت میشود، دستهای کبودت بر اثر تزریقهای پی در پی جلوی چشمم سبز میشود، همان دستی که روزهای آخر از من خواستی تا عکسشان را بگیرم.
میدانم که دستهای مادر عالم کبودیاش فرق دارد، اما دیدن کبودی دست مادر و زجری که روی دلهای فرزندانش میگذارد در همهی مادرها خیلی سخت است، خدا نصیبتان نکند.
وقتی این یادداشت را مینوشتم یک ماه از رفتنش گذشته بود اما حالا شده بیست و چهار ماه😔
✍️ زهرا کبیریپور
@Delneveshteeee
هدایت شده از نویسندگان حوزوی
5️⃣#خبرنامه #ویژه_نامه
•┈┈┈••✾••┈┈┈• •┈┈┈••✾••┈┈┈•
🔔خاطره و تجربه
✍️ گزارش کوتاه زهرا کبیریپور، نویسنده حوزوی از سخنان استاد محدثی در آیین افتتاحییهی تحریریه بانو مجتهده امین:
🔆جناب استاد جواد محدثی با ایراد سخنانی به تبیین اهمیت کار تشکیلاتی پرداختند.
🔻در این محفل صمیمانه حضرت استاد با خواندن یادداشت کوتاهی دربارهی اخلاق کرونایی صحبتهای خود را آغاز نمودند.
🔺در ادامه ایشان با بیان خاطرات شیرینی از فعالیتهای خودشان در حوزهی نویسندگی به اولینهایِ کارهای تشکیلاتی در حوزهی قلم اشاره نمودند.
🔻در ادامه استاد جواد محدثی به چند نکته دربارهی نوشتن یک یادداشت اثرگذار اشاره نمودند، از جمله:
🔅نوشتهها در یک یادداشت اثرگذار باید کوتاه باشد.
🔅یک متن اثرگذار باید دارای متنی قوی، پر از جاذبه و همراه با نوآوری باشد.
🔅مخاطب شناسی به لحاظ زمان، مکان و موقعیت.
🔅 به روز بودن مسائل و مباحث مهم.
🔅مطالعهی ادبیِ قویِ نویسنده برای نوشتن یک یادداشت اثرگذار.
🔺و در ادامهی مباحث حضرت استاد اشاراتی به انواع فراوان همکاریهای خود در حوزهی نویسندگی با حوزهها و نهادهای مختلف از ابتدای انقلاب تاکنون داشتند.
#حاشیه_نگاری
#پویش_نوشتن
#تحریریه_مجتهده_امین
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
هدایت شده از نویسندگان حوزوی
7.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#خبر_خوب
✍️ پیش به سوی پویش نوشتن
💠 آیین افتتاحیه تحریریه بانو مجتهده امین در قم
به همت اداره کل تبلیغات اسلامی استان قم، انجمن سواد رسانه طلاب و کانون مدادالفضلاء برگزار شد.
این مراسم، بخشهای مختلفی را در برگرفت؛ شامل:
✅حضور مهمانان ویژه، استاد جواد محدثی و خانم دکتر طیبی
✅دوازدهمین دوره محفل یادداشتخوانی با حضور نویسندگان حوزوی
✅بررسی چالشها و دغدغههای نویسندگان
امید است این تحریریه، گام بزرگی در راستای هنر و دانش نویسندگی بردارد و برای نویسندگان حوزوی پلی برای پیشرفت در راه نشر اسلام باشد.
#جنگ_روایت
#فضای_مجازی
#جنگ_شناختی
#نویسندگان_حوزوی
#انجمن_سواد_رسانه_طلاب
@HOWZAVIAN
@savad_rasaneh
آه مِنَ الفراق...
با امروز دو سال میشود که ندیدمش...
که ندارمش...
که صدایش را نشنیدم...
مادرم را میگویم... 🖤
ممنونم میشوم امروز مادرم را به فاتحهای مهمان کنید. 🙏🏻
@Delneveshteeee
هدایت شده از نویسندگان حوزوی
☕️چایی رو بذار، دارم میآم
✍️ زهرا کبیری پور، عضو تحریریه مجتهده امین
چند وقتِ پیش در یک گروه تاریخی یکی از اساتید متنی گذاشت با این عنوان "چایی را بذار دارم میآم" و شروع کرده بود به توصیف اینکه یک جمله چقدر میتواند با خودش محبت و عشق به ارمغان بیاورد. من اما قبل از اینکه متن را کامل بخوانم به یاد مادر افتادم و جملهی معروف او که میگفت: چاییاَم آمادهی آماده است، نمییای؟!
و من دوباره پرت شده بودم به روزهایی که مادر داشتم و یک خانهی امید.
روزهایی که وقتی خسته بودم، میرفتم و در کنارش خستگیام را درمیکردم.
میرفتم تکیه به پشتیِ اتاقش میدادم، پایم را دراز میکردم و میگفتم: آخیش.
مادرم هم برایم یک لیوان چای میریخت، تا جانی به جانم اضافه شود.
آدمیزاد چه چیز غریبی است.
چقدر میتواند از خودش خاطره بسازد، حتی به اندازهی درست کردن یک چای.
#پویش_نوشتن
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
یلداهای مادرانه
مادرم خانمِ باسلیقه و هنرمندی بود، از آن خانمهایی که همه چیز را با آداب و رسومش به جا میآورند. درخانهی ما یلدا از یک هفته قبلتر شروع میشد و مادر یک هفته زودتر بساط تهیهی خوراکیهای شب یلدا رو جور میکرد.
یک مدل قاووت خانگی درست میکرد که در هیچ جای دنیا پیدا نمیشد. تمام خشکبار این قاووت را خودش با آسیاب دستی، آسیاب میکرد و با شیرهی انگور از آنها گردالیهایی درست میکرد که سرش دعوا بود، گردالیهای خوشمزهای با طعم بهشتیِ دستان زحمتکشش.
مادرم یک سینی بزرگ میآورد، پایش را دراز میکرد و تمام انارها را با حوصله دانه دانه میکرد تا در طولانیترین شب سال زیباترین و خوشمزهترین خاطرات را برای ما رقم بزند.
من همیشه آرزو میکردم ای کاش عمر مادرم طولانی باشد، تا شبِ یلداهای طولانیِ بسیاری در کنارش باشم اما نشد...
شادی روح تمام مادران آسمانی
صــــــــــ🌷ــــــــــلوات
✍🏻 زهرا کبیری پور
@Delneveshteeee