#چالشهای_پیشروی_حدیث
۱۰. عدم کلینگری به معارف و آموزههای دینی؛ از جمله بستر شکلگیری و انتقال حدیث
🔰بسا میشود که نبود دیدی همه سونگر در فرایند تعامل با معارف و آموزههای دینی، سبب گردد که پیوند برخی از این آموزهها و معارف با دیگرها به خوبی فهم نشود و یا از بن نشود! نیازمند توضیح نیست که نگرش جامع به ساحتهای گوناگون میتواند در استنتاج درست کمک کار باشد. برای نمونه، به گاه تعامل با میراث حدیثی شیعه، باید پیجو بود که پیشینه عرضه معارف از جانب معصوم چه بوده است و آیا راهکارهایی برای چگونگی حفظ و انتقال احادیث شیعه از جانب نهاد امامت تعریف شده است؟ پرسشهایی که دردمندانه باید اعتراف کرد یا گویی مطرح نیستند و یا پاسخی درخور بدانها داده نشده است!
گزارش ششم کلینی در باب «دعائم الاسلام» کتاب الکافی که از سندی استوار برخوردار است و پس آنگاه برابر نهادن آن با حدیثی از امام باقر که ابانبن تغلب را به نشستن در مسجد مدینه و فتوا دادن امر میکنند، نمونه خوبی است.
حدیث ششم باب «دعائم الاسلام» را میتوان ترسیم کننده نمای جامعه شیعی در ابتدای امامت امام باقر علیهالسلام و آن هم از زبان مبارک امام صادق علیهالسلام دانست که در آن، جامعه شیعی از جهت فرهنگی از هم گسیخته توصیف میشود؛ جامعهای که حتی در تأمین نیازهای روزانهاش، دست نیاز به جامعۂ رقیب و حریف ، یعنی عامه، دراز کرده است! بخشی از آن گزارش، این است:
مُحَمَّدُبْنُ يَحْيى، عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ صَفْوَانَبْنِ يَحْيى، عَنْ عِيسَىبْنِ السَّرِيِّ أَبِي الْيَسَعِ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللهِ عليهالسلام: «أَخْبِرْنِي بِدَعَائِمِ الْإِسْلَامِ، الَّتِي لَايَسَعُ أَحَداً التَّقْصِيرُ عَنْ مَعْرِفَةِ شَيْءٍ مِنْهَا، الَّتِي مَنْ قَصَّرَ عَنْ مَعْرِفَةِ شَيْءٍ مِنْهَا فَسَدَ دِينُهُ و َلَمْ يُقْبَلْ مِنْهُ عَمَلُه ، وَ مَنْ عَرَفَهَا وَ عَمِلَ بِهَا صَلَحَ لَهُ دِينُهُ و َقُبِلَ مِنْهُ عَمَلُهُ، و َلَمْ يَضِقْ بِهِ مِمَّا هُوَ فِيهِ لِجَهْلِ شَيْءٍ مِنَ الْأُمُورِ جَهِلَهُ».
فَقَالَ: «شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلهَ إِلاَّ اللهُ، و َالْإِيمَانُ بِأَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ صلىاللهعليهوآلهوسلم، و َالْإِقْرَارُ بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اللهِ، وَ حَقٌّ فِي الْأَمْوَالِ الزَّكَاةُ، و َالْوَلَايَةُ الَّتِي أَمَرَ اللهُ ـ عَزَّ وَجَلَّ ـ بِهَا وَلَايَةُ آلِ مُحَمَّدٍ صلىاللهعليهوآلهوسلم».
قَالَ: فَقُلْتُ لَهُ: «هَلْ فِي الْوَلَايَةِ شَيْءٌ دُونَ شَيْءٍ فَضْلٌ يُعْرَفُ لِمَنْ أَخَذَ بِهِ؟».
قَالَ: «نَعَمْ؛ قَالَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ: (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللهَ و َأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ) و َقَالَ رَسُولُ اللهِ صلىاللهعليهوآلهوسلم: «مَنْ مَاتَ وَ لَايَعْرِفُ إِمَامَهُ، مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً» و َكَانَ رَسُولَ اللهِ صلىاللهعليهوآلهوسلم و َكَانَ عَلِيّاً عليهالسلام، -و َقَالَ الْآخَرُونَ: كَانَ مُعَاوِيَةَ- ثُمَّ كَانَ الْحَسَنَ، ثُمَّ كَانَ الْحُسَيْنَ، -وَ قَالَ الْآخَرُونَ: يَزِيدَ بْنَ مُعَاوِيَةَ- و َحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ ؛ و َلَا سَوَاءَ و َلَا سَوَاءَ».
قَالَ: ثُمَّ سَكَتَ ، ثُمَّ قَالَ: «أَزِيدُكَ؟» فَقَالَ لَهُ حَكَمٌ الْأَعْوَرُ: نَعَمْ، جُعِلْتُ فِدَاكَ! قَالَ: «ثُمَّ كَانَ عَلِيَّبْنَ الْحُسَيْنِ، ثُمَّ كَانَ مُحَمَّدَبْنَ عَلِيٍّ أَبَاجَعْفَرٍ،
👈 و َكَانَتِ الشِّيعَةُ قَبْلَ أَنْ يَكُونَ أَبُوجَعْفَرٍ و َهُمْ لَايَعْرِفُونَ مَنَاسِكَ حَجِّهِمْ وَ حَلَالَهُمْ وَ حَرَامَهُمْ، حَتّى كَانَ أَبُوجَعْفَرٍ، فَفَتَحَ لَهُمْ، و َبَيَّنَ لَهُمْ مَنَاسِكَ حَجِّهِمْ و َحَلَالَهُمْ وَ حَرَامَهُمْ، حَتّى صَارَ النَّاسُ يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا كَانُوا يَحْتَاجُونَ إِلَى النَّاسِ، و َهكَذَا يَكُونُ الْأَمْرُ، وَالْأَرْضُ لَا تَكُونُ إِلاَّ بِإِمَامٍ، وَ مَنْ مَاتَ لَايَعْرِفُ إِمَامَهُ، مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً ... ». (الکافی ، ط-دارالحدیث ، ج۳ ، صص۵۷-۵۹)
اکنون این حدیث را با فرمان امام باقر علیهالسلام به ابانبن تغلب سنجه کنید:
إجلس في مسجد المدينة و أفت الناس، فإنّي أحب أن يُرى في شيعتي مثلك .(نجاشی،الرجال ، ش۷ ؛ طوسی،الفهرست ، ش۵۱)
با برابر نهادن این دو گزارش آشکار میشود که امام باقر علیهالسلام تنها در بیان ویژگی ممتاز ابانبن تغلب نیستند، بلکه گویی قصد دارند ثمره تولید فرهنگی خویش و توانایی علمی وی را به جامعه فرهنگی رقیب معرفی کنند.
برای نمونهای دیگر ...
برای نمونهای دیگر، میتوان در دو گزارش از دو باب الكافي را با هم سنجید.
گزارش نخستین از باب «اختلاف الحديث» ، حکایتگر پرسش سُلَیمبن قيس هلالی از امیرالمؤمنین علیهالسلام است درباره اختلاف احادیث سلمان و مقداد و ابوذر از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم با احادیثی که دیگر هم روزگاران ایشان از آن حضرت نقل میکنند. سُلَیم در ادامه، چرایی پذیرش احادیث روایت شده از سه تن نخستین و نپذیرفتن احادیث دیگران را از سوی امیرالمؤمنین علیهالسلام پیجو میشود و بیغبار میپرسد: آیا دیگرانی غیر از سه تن نخستین، بر پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم دروغ بستهاند؟!
حضرت در پاسخ به پرسش سُلَیم، بر دروغ بستن به رسول الله صلیاللهعلیهوآلهوسلم حتى در زمان حیات ایشان، مهر درستی میزنند و سپس راویان را به چهار بخش بخشش میکنند و درباره هر یک به تفصیل سخن میگویند. در پایان، امیرالمومنین علیهالسلام حال و روز مردم آن روزگار را چنین وصف میکنند:
و َلَيْسَ كُلُّ أَصْحَابِ رَسُولِ اللهِ صلىاللهعليهوآلهوسلم كَانَ يَسْأَلُهُ عَنِ الشَّيْءِ فَيَفْهَمُ ، وَ كَانَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْأَلُهُ و َلَا يَسْتَفْهِمُهُ، حَتّى أَنْ كَانُوا لَيُحِبُّونَ أَنْ يَجِيءَ الْأَعْرَابِيُّ و َالطَّارِئُ فَيَسْأَلَ رَسُولَ اللهِ صلىاللهعليهوآلهوسلم حَتّى يَسْمَعُوا ... . (الکافی ، ج۱ ، صص۱۵۷-۱۶۱)
اکنون آن توصیف از امیرالمومنین علیهالسلام را با این گزارش بسنجید:
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدِبْنِ خَالِدٍ، عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ، عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْفُضَيْلِ، عَنْ أَبِيحَمْزَةَالثُّمَالِيِّ، قَالَ: كُنْتُ جَالِساً فِي مَسْجِدِ الرَّسُولِ صلىاللهعليهوآلهوسلم إِذْ أَقْبَلَ رَجُلٌ فَسَلَّمَ، فَقَالَ: مَنْ أَنْتَ يَا عَبْدَ اللهِ؟ قُلْتُ: رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ، فَقُلْتُ: مَا حَاجَتُكَ؟ فَقَالَ لِي: أَتَعْرِفُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَبْنَ عَلِيٍّ عليهالسلام؟ فَقُلْتُ: نَعَمْ، فَمَا حَاجَتُكَ إِلَيْهِ؟ قَالَ : هَيَّأْتُ لَهُ أَرْبَعِينَ مَسْأَلَةً أَسْأَلُهُ عَنْهَا، فَمَا كَانَ مِنْ حَقٍّ أَخَذْتُهُ، وَمَا كَانَ مِنْ بَاطِلٍ تَرَكْتُهُ.
قَالَ أَبُو حَمْزَةَ: فَقُلْتُ لَهُ: هَلْ تَعْرِفُ مَا بَيْنَ الْحَقِّ و َالْبَاطِلِ؟ قَالَ: نَعَمْ، فَقُلْتُ لَهُ: فَمَا حَاجَتُكَ إِلَيْهِ إِذَا كُنْتَ تَعْرِفُ مَا بَيْنَ الْحَقِّ و َالْبَاطِلِ؟ فَقَالَ لِي: يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ، أَنْتُمْ قَوْمٌ مَا تُطَاقُونَ، إِذَا رَأَيْتَ أَبَاجَعْفَرٍ عليه السلام فَأَخْبِرْنِي. فَمَا انْقَطَعَ كَلَامِي مَعَهُ حَتّى أَقْبَلَ أَبُو جَعْفَر ٍعليهالسلام وَ حَوْلَهُ أَهْلُ خُرَاسَانَ وَ غَيْرُهُمْ يَسْأَلُونَهُ عَنْ مَنَاسِكِ الْحَجِّ، فَمَضى حَتّى جَلَسَ مَجْلِسَهُ، و َجَلَسَ الرَّجُلُ قَرِيباً مِنْهُ.
قَالَ أَبُو حَمْزَةَ: فَجَلَسْتُ حَيْثُ أَسْمَعُ الْكَلَامَ و َحَوْلَهُ عَالَمٌ مِنَ النَّاسِ، فَلَمَّا قَضى حَوَائِجَهُمْ و َانْصَرَفُوا، الْتَفَتَ إِلَى الرَّجُلِ، فَقَالَ لَهُ: «مَنْ أَنْتَ» قَالَ: أَنَا قَتَادَةُ بْنُ دِعَامَةَ الْبَصْرِيُّ، فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ عليهالسلام: «أَنْتَ فَقِيهُ أَهْلِ الْبَصْرَةِ؟» قَالَ: نَعَمْ، فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ عليهالسلام: «وَيْحَكَ يَا قَتَادَةُ، إِنَّ اللهَ ـ جَلَّ وَعَزَّ ـ خَلَقَ خَلْقاً مِنْ خَلْقِهِ فَجَعَلَهُمْ حُجَجاً عَلى خَلْقِهِ، فَهُمْ أَوْتَادٌ فِي أَرْضِهِ، قُوَّامٌ بِأَمْرِهِ، نُجَبَاءُ فِي عِلْمِهِ، اصْطَفَاهُمْ قَبْلَ خَلْقِهِ أَظِلَّةً عَنْ يَمِينِ عَرْشِهِ ... ». (الکافی، ط-دارالحدیث، ج۱۲ ، صص۲۵۳-۲۵۵)
آری؛ مردمی که در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، گویی با پرسش و پرسشگری بیگانه بودند و حتی آن را نمیدانستند، در زمان امام باقر علیهالسلام چنان مشتاقاند که گروه گروه برای یافتن پاسخ پرسشهایشان به امام باقر العلوم علیهالسلام روی میکنند و حتی فقیه عامّه، قُتاده، برای این هدف از بصره به مدینه میآید.
با برابر نهادن این دو گزارش، به خوبی میتوان درک کرد که در زمان امام باقر علیه السلام چه دگرگونی فرهنگیِ بزرگی در بستر جامعۂ شیعی و حتی غیر شیعی رخ داده است؛ امری که به یقین غیرعادی و اعجاز گونه است.
@Elal_alhadith
بایسته های رجال پژوهی جلسه۱ (5).pdf
461.8K
تقریر سلسه دروس
#بایستههای_رجال_پژوهی
جلسه اول: نگاه راهبردی اهل بیت علیهمالسلام به حفظ و انتقال میراث حدیث شیعه
@Elal_alhadith
بایسته های رجال پژوهی جلسه۲ (4).pdf
589.9K
اعتبارسنجی احادیث شیعه:
تقریر سلسه دروس
#بایستههای_رجال_پژوهی
جلسه دوم: مفهوم شناسی واژههای توصیفی
@Elal_alhadith
بایسته های رجال پژوهی جلسه۳ (4).pdf
359.2K
اعتبارسنجی احادیث شیعه:
تقریر سلسه دروس
#بایستههای_رجال_پژوهی
جلسه سوم: تعارض جرح و تعدیل(۱)
@Elal_alhadith
بایسته های رجال پژوهی جلسه۴ (4).pdf
502.2K
اعتبارسنجی احادیث شیعه:
تقریر سلسه دروس
#بایستههای_رجال_پژوهی
جلسه چهارم: تعارض جرح و تعدیل(۲)
@Elal_alhadith
بایسته های رجال پژوهی جلسه۵ (3).pdf
260.9K
اعتبارسنجی احادیث شیعه:
تقریر سلسه دروس
#بایستههای_رجال_پژوهی
جلسه پنجم: تحلیل پدیده استثناء در دانش رجال
@Elal_alhadith
بررسی تطبیقی منابع رجالی شیعه .pdf
922.8K
🔰تقریر سلسه دروس
#بررسی_تطبیقی_منابع_رجالی_شیعه
#پیشگفتار
جزوه حاضر ، مربوط به بررسی تطبیقی منابع رجالی شیعه است که توسط استاد گرامی جناب آقای سید علیرضا حسینی شیرازی دام عزّه در مرکز تخصصی امامت اهل بیت علیهم السلام نیم سال اول تحصیلی ۹۱-۹۲ ارائه شده است ...
@Elal_alhadith
#چالشهای_پیشروی_حدیث
۱۱. بیتوجهی به مسئولیت حساس، فراگیر و تأثیرگذار محدّثان و تأثیر آن در سالم سازی فرایند انتقال احادیث شیعه
🔰برخی را گمان آن است که راویان شیعه، بیشتر به سان ظرفی هستند برای انباشت انبوهی حدیث و پس آنگاه، انتقال این انباشت انبوه به شاگردان و دیگر هیچ❗️ در این نگاه، به مسئولیت راویان، که گستراندن آموزههای دینی و فراگیر کردن آن در بستر جامعه دینی است به هیچ رو توجه نشده است؛ مسئولیتی که نشر و گسترش آموزههای بنیادینی چون ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام¹ را در بر میگرفت و پیش نیازی چون ورع داشت² و دانش پژوه و دین شناس کوشا را چنان مرتبتی میبخشید که چونان ماه در چهاردهمین شب نورافشانی، دیگر شهروندان جامعه دینی را نور میبخشید³ پیجویی و پیگیری شرح حال راویان شیعه، دست کم پُر کارها و پُرروایههاشان، در لابه لای متون حدیثی و رجالی، بیگفتگو آشکار میسازد که ایشان به همان پایه که بیشتر حدیث فرا میگرفتند، به همان سان بیشتر تقواپیشه و زهدورز بوده اند⁴؛ یعنی اصحاب ما در گام نخست، پیشتر از نقل روایت و بیشتر از دیگران، خویش را مخاطب روایتی که ناقلش بودند، میدیدند و مییافتند و در گام بعد، آن احادیث را به شاگردان خویش تعليم میکردند. تقواپیشگی و زهدورزی، راویان را وامیداشت که نخست، آموزهها را درست و بی کم و کاست دریافت کنند و سپس، درست و بی کم و کاست به نسل بعدی بسپارند.
________________
①يا معشر المسلمين! هذا ولیّکم من بعدي فلْيُبلِّغِ الشّاهد من الغائب (الکافی، ج۲، ص۱۶)
②عليبن إبراهيم، عن أبيه، عن ابنمحبوب، عن ابنرئاب: عن أبي عبدالله علیهالسلام، قال: «إنّا لانَعُدُّ الرّجُلَ مؤمناً حتّى يكون لجميع أمْرِنا مُتَّبِعاً مُرِيداً، ألا و إنّ مِن اتّباع أمْرنا و إرادَتِه الورع، فتَزَيَّنُوا بِه یرحمْکُم اللّه (الکافی، ج۳، ص۲۰۱)
③ محمدبن الحسن، و عليبن محمد، عن سهلبن زياد و محمدبن یحیی، عن احمدبن محمد جمیعا، عن جعفربن محمد الأشعري، عن عبداللهبن ميمون القَدّاح؛ و عليبن إبراهيم، عن أبيه، عن حمادبن عيسى، عن القدّاح، عن أبي عبدالله علیهالسلام، قال: «قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: «مَن سلك طريقاً يطلب فيه علما، سلك الله به طريقا إلى الجنة، و إن الملائکة لتضع أجنحتها لطالب العلم رضا به، و إنه ليستغفر لطالب العلم من في السماء و من في الأرض حتى الحوت في البحر، وفضل العالم على العابد كفضل القمر على سائر النجوم ليلة البدر» (الکافی،ج۱، ص۸۲و۸۳)
④درنگ در گزارشی که کشّی در ترسیم چهرۂ عبادی سه نفر از اصحاب، یعنی معروفبن خَرَّبوذ از طبقه اول اصحاب اجماع، جميلبن دَرّاج از طبقه دوم و محمدبن أبیعُمَیر از طبقه سوم، فراز میآورد، بسیار خواندنی است:
نصربن الصباح قال: حدّثني الفضلبن شاذان قال: «دخلتُ على محمدبن أبي عمير و هو ساجد، فأطال السجود، فلمّا رفع رأسه، ذَكر له الفضل طولَ سجوده، فقال: «كيف لو رأيتٍ جميل بن درّاج ؟!» ثم حدّثه أنه دخل على جميل فوجده ساجداً فأطال السجود جدّاً؛ فلمّا رفع رأسه قال له محمدبن أبيعمير: «أطلتَ السجود!» فقال: «كيف لو رأيتَ معروفَ بن
خَرَّبوذ؟! » (رجال الكشی، ش ۴۶۹)
گزارش ابوغالب زراری از زرارةبن اعین نیز در همین راستا درخور توجه است: ... و رُوي أنّ زرارة كان وسيماً جسيماً أبيض و كان يخرج إلى الجمعة و على رأسه برنس أسود و بين عينيه سجادة و في يده عصا، فيقوم له الناس سماطين ينظرون إليه لحسن هیئته، فربّما رجع عن طريقه. و كان خصماً جدلاً لا يقوم أحد لحجّته، إلا أنّ العبادة أشغلتْه عن الكلام؛ و المتكلمون من الشيعة تلاميذه (ابوغالب زراری، رسالة ابيغالب الزراری، ۱۳۶)
و همچنین از گزارش نجاشی در بیان زهد صفوانبن یحیی، نمیتوان چشم پوشی کرد: قد توکّل للرضا و أبيجعفر علیهماالسلام و سلم مذهبه من الوقف و كانت له منزلة من الزهد و العبادة و كان جماعة الواقفة بذلوا له مالاّ كثيراً و كان شريكاً لعبداللهبن جندب و علىبن النعمان. و رُوی أنّهم تعاقدوا في بيت اللّه الحرام أنه من مات منهم صلّی من بقی صلاته و صام عنه صيامه و زکی عنه زکاته. هماتا و بقي صفوان، فكان يصلی في كل يوم مائة و خمسين ركعة و يصوم في السنة ثلاثة أشهر و یزکی زکاته ثلاث دفعات و كل ما يتبرع به عن نفسه ممّا عدّا ما ذکرناه یتبرع (تبرع) عنهما مثله. و حکی أصحابنا أن إنساناً كلّفه حمل دینارین إلى أهله إلى الكوفة فقال: «إنّ جمالی مکریة و أنا أستأذن الأجراء». و كان من الورع و العبادة على ما لم يكن عليه أحد من طبقته رحمه الله (نجاشی، الرجال، ش ۵۲۴)
نیز گزارش نجاشی از سجدههای طولانی حسنبن علیبن فضّال خواندنی است: قال أبوعمرو: «قال الفضلبن شاذان: «کنت في قطيعة الربيع في مسجد الربيع، أقرأ على مقرئ يقال له إسماعيلبن عباد، فرأيتُ قوماً يتناجون، فقال أحدهم: بالجبل رجل يقال له ابن فضّال، أعبد من رأينا أو سمعنا به» قال: «فإنه ليخرج إلى الصحراء، فيسجد السجدة، فيجيء الطير، فيقع عليه، فما يظن إلا أنه ثوب أو خرقة و أنّ الوحش لترعی حوله فما تنفرّ منه، لما قد آنست به؛ و أنّ عسكر الصعاليك ليجيئون یریدون الغارة أو قتال قوم فإذا رأوا شخصَه طاروا في الدنيا فذهبوا! » (الرجال للنجاشی، ش ۷۲)
@Elal_alhadith
#چالشهای_پیشروی_حدیث
۱۲. نادیده گرفتن شرایط فرهنگی اجتماعی دورههای گوناگون در انتخاب اولویتهای عرضه فرهنگ از جانب نهاد امامت
🔰آنچه دست مایه خُردهگیریها و کجفهمیهای فراوان -به ویژه برای دگراندیشان و مستشرقان- شده، غفلت از این امر آشکار است که ائمه علیهمالسلام در بیان معارف و آموزهها، به تناسب ویژگیهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، ظرفیت مخاطبان را در نظر میگرفتند؛ از این رو عرضه معارف و آموزهها، سیری از اجمال به تفصیل داشته است.
(برای مطالعه بیشتر در این باره بنگرید به؛ [نوشته] سیدمصطفی مطهری، نقش عناصر تاریخی در تبیین عقائد اهل بیت علیهمالسلام [این کتاب، در صدد پاسخ به دو پرسش اساسی است: سیر تبیین عقائد و معارف شیعه چگونه بوده است؟ و عناصر تأثیرگذار تاریخی در مسیر تبیین آن کداماند؟.
این نوشتار با ارائه یک مبحث مقدماتی، در قالب سه فصل سامان یافته است:
در فصل نخست، چند نمونه از دیدگاههای موافقان تحوّل تاریخی اندیشه شیعی به اختصار بیان شده است.
در فصل دوم، نخست به معرفی عناصر تاریخی در چهار محور سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی پرداخته، آنگاه بحث تطبیقی آن را ارائه کرده است.
در فصل سوم، تطبیق سیر اجمالی - تفصیلی موضوع امامت با تأکید بر نقش اثرگذار عناصر تاریخی، در چهار دوره انجام شده است.سایت حدیث نت])
@Elal_alhadith
#چالشهای_پیشروی_حدیث
۱۳. اختلاف دیدگاههای دانشمندان رجالی در توصیف یک راوی¹
گاهی دیدگاههای دانشمندان رجالی در نحوه نگرش به یک راوی، سراسر با هم مخالف و ناسازگار است❗️ این واقعیت زمانی آزار دهندهتر است که میبینیم چنین اختلافی درباره برخی از راویان پرتکرار امامیه رخ داده است❗️ ترجمه سه راوی از این دست در پی میآید(در این باره اگرچه راویان پُرشماری را میتوان شاهد آورد، ولی تنها به یاد کرد سه تن از پُر روایهها او بسنده میکنیم):
#سهلبن_زیادآدمی: به گاه برابر نهادن ترجمۂ سهلبن زیاد آدمی در رجال نجاشی، فهرست شیخ و رجال ابن غضائری با رجال شیخ، با دو نگرش ناسازگار رویارو میشویم:
شیخ طوسی در رجال، وی را #توثیق میکند (سهلبن زياد الآدمي، يكنّى أبا سعيد، 👈ثقةٌ، رازي ، الرجال للطوسی، ش ۵۶۹۹)؛ ولی در رجال نجاشی، فهرست شیخ و رجال ابنغضائری تضعیف شده است (سهلبن زياد أبوسعيد الآدمي الرازي، كان 👈ضعيفاً في الحديث، غيرَ معتمد فيه؛ و كان أحمدبن محمدبن عيسى يشهد عليه بالغلوّ و الكذب و أخرجه من قم إلى الرّي و كان يسكنها ، الرجال للنجاشی، ش۴۹۰
سهلبن زياد الآدمي الرازي، يُكنّى أبا سعيد، 👈ضعيفٌ ، الفهرست للشیخ، ش ۳۳۹
سهلبن زياد أبوسعيد الآدمي الرازي. كان 👈ضعيفاً جدّاً، فاسدَ الرواية و الدين؛ و کان أحمدبن محمدبن عيسى الأشعري أخرجه من قم و أظهر البراءة منه و نهى الناس عن السماع منه و الرواية عنه؛ و یروى المراسيل و يعتمد المجاهيل ، الرجال لابن الغضائری ، ۶۵).
طُرفه [شگفت و عجیب] آن که راوی یاد شده در سند ۲۵۶۷ روایت از کتب أربعه قرار دارد.
#محمدبن_عیسیبن_عبید: ترجمۂ این راوی نیز چون پیشین، نشان از رویکردهایی ناهمسان دارد.
نجاشی او را دو جا توثیق میکند: یکی در ترجمۂ خود او (محمدبن عیسیبن عُبَيدبن یقطینبن موسی، مولى أسدبن خزيمة، أبوجعفر؛ جليلٌ في (من) أصحابنا، 👈ثقة، عین، كثير الرواية، حسن التصانيف. رَوَي عن أبيجعفر الثاني علیهالسلام مكاتبةً و مشافهةً؛ و ذكر أبوجعفربن بابویه عن ابنالوليد أنه قال: «ما تفرّد به محمدبن عیسی مِن کُتُب یونس و حدیثِه لا يُعتمَد عليه». و رأيتُ أصحابَنا ينكرون هذا القول و يقولون: «مَن مثل أبيجعفر محمدبن عیسی سَکَن بغداد؟!» قال أبوعمرو الكشّي: « نصربن الصباح یقول: «إن محمدبن عيسىبن عُبَيدبن يقطين أصغر في السن أن يَروِيَ عن ابنمحبوب» ». قال أبوعمرو: « قال القتيبي: «كان الفضلبن شاذان -رحمهالله- یُحبُّ العُبَيدي و يثني عليه و یمدحه و يميل إليه و يقول: {ليس في أقرانه مثله}» » و بحسبك هذا الثناء من الفضل رحمهالله ، الرجال للنجاشی، ش۸۹۶).
و دیگری در میانۂ ترجمۂ محمدبن احمدبن یحیی (محمدبن أحمدبن يحيىبن عمرانبن عبداللهبن سعدبن مالك الأشعري القمي، أبوجعفر. كان ثقةً في الحديث؛ إلّا أنّ أصحابَنا قالوا: «كان يروي عن الضعفاء و يعتمد المراسيل و لایبالی عمن أخذ». و ما عليه في نفسه مطعن في شيء...قال ابوالعباسبن نوح: «و قد اصاب شيخنا أبوجعفر محمدبن الحسن في ذلك كلّه و تبعه أبوجعفربن بابوَیه في ذلك الاّ في محمدبن عیسیبن عُبيد؛ فلا ادري ما رابه فيه؟! لأنّه كان على ظاهر العدالة و 👈الثقة» الرجال للنجاشی، ش ۹۳۹)
در برابر، شیخ طوسی نیز او را در دو جا تضعیف می کند: یکی در ترجمۂ خود او (محمدبن عیسیبن عُبيد اليقطيني، 👈ضعیفٌ؛ استثناه أبوجعفر ابن بابوَیه من رجال نوادر الحكمة و قال: «لا أروِي ما يَختَصّ بروايته» و قيل: «إنّه كان يذهب مذهبَ الغلاة» ، الفهرست للطوسی ،
ش ۶۱۲)
و دیگری در میانۂ ترجمۂ يونسبن عبدالرّحمن (يونسبن عبدالرحمن، مولى آل يقطين...و قال محمدبن عليبن الحسين: «سمعتُ محمدبن
الحسنبن الوليد رحمهالله يقول: «کُتُبُ يونس التي هي بالروايات كلُّها صحيحةٌ يعتمد عليها إلّا ما ينفرد به محمدبن عيسىبن عُبيد و لم يروه غیرُه؛ فإنّه لا يُعتمَد عليه ولا يُفتَى به» » ، الفهرست للطوسی، ش ۸۱۳)²
این راوی نیز در سند ۱۴۵۱ روایت از کتب اربعه واقع شده است!³
#محمدبن_خالدبرقی: ناهمسان بودن دیدگاهها پیرامون این راوی نیز جالب توجه است؛ نجاشی و ابن غضائری او را تضعیف نمودهاند (محمدبن خالدبن عبدالرحمنبن محمدبن علي البرقي...و كان محمد 👈ضعيفاً في الحديث و كان أديباً حسن المعرفة بالأخبار و علوم العرب ، الرجال للنجاشی، ش ۸۹۸
محمدبن خالد البرقيبن عبدالرحمنبن محمدبن علي، أبوعبدالله... . حدیثه يُعرف و یُنکر. 👈یروی عن الضعفاء كثيراً و يعتمد المراسيل ، الرجال لابنالغضائری، ش ۱۳۲)
و شیخ به وثاقتش تصریح کرده است (محمدبن خالد البرقي، 👈ثقةٌ ، الرجال للطوسی، ش ۵۳۹۱)
این راوی نیز در سند ۱۰۴۱ روایت از کتب اربعه قرار دارد.
🔰این پدیده، پرسشهای چندی را فراروی حدیث پژوه قرار میدهد:
-مبنا یا مبانی توثیق و تضعیف دانشمندان رجالی چیست؟
-تعامل ما با تعارض جرح و تعدیل چگونه باید باشد؟
-در چنین مواقعی، چه موضعی باید
برگزید؛ جانب جرح را یا جانب تعدیل را؟
-مفهوم «ضعف» چیست و مفهوم «وثاقت» کدام است؟ ⁴
_______
①درباره حکم به وثاقت یا ضعف راویان، تذکار این نکته ضروری است که ما در پی صدور چنین احکامی، رفتار عملی خود را با راوی مورد نظر تنظیم میکنیم. به بیانی دیگر، حکم به وثاقت یا ضعف راویان، به خودی خود و فارغ از نتیجهای که بر آن مترتب میشود، فاقد ارزش است؛ بلکه رفتار و تعاملی که نتیجه و حاصل چنین احکامی است، اهمیت دارد؛ پس اگر دربارۂ یک راوی، تنها به توثیق یا تضعیف او حکم کنیم و این حکم هیچ اثر عملی نداشته باشد، کاری بیهوده کردهایم؛ ولی اگر این حکم، یعنی توثیق راوی یا تضعیف او ، به نتیجهای عملی منجر شود -برای نمونه، در گونۂ نخست، همۂ روایات او مورد پذیرش واقع شود و در گونۂ دوم، تمام روایات او مردود دانسته شود- آن گاه به نتیجهای عملی رسیدهایم.
پس کوتاه سخن آنکه نتیجۂ حكم به وثاقت یا ضعف راویان، تنظیم رفتار عملیِ ما با روایات ایشان خواهد بود که با عنوان «مفهوم وثاقت» یا «مفهوم ضعف» نمود مییابد.
②این اختلاف مبنا زمانی بحث انگیز تر خواهد بود که بدانیم شیخ طوسی و نجاشی، هر دو دانش آموخته یک حوزه حدیثی بوده و از مشایخ مشترکی بهره بردهاند.
③ اختلاف نظر پیرامون وثاقت و ضعف محمدبن عیسی، در دیگر کتابهای رجالی نیز به چشم می.خورد؛ وی در ش ۱۰۲۳ از رجال کشی توثیق شده و در ش ۵۷۵۸ و ۶۳۶۱ از رجال شیخ طوسی، تضعیف شده است!
④گویا تصور بيشينۂ ما این است که مفهوم وثاقت و ضعف از آنجا که با یکدیگر در تعارضاند. به هیج روی در یک مصداق جمع نمیشوند؛ ولی محمدبن حسنبن زینالدین، نوه شهید ثانی، در استقصاء الاعتبار في شرح الاستبصار، تعریف جدیدی از مفهوم وثاقت و ضعف ارائه میکند تعریفی که با باور عمومی ما تفاوت دارد. برابر با این دیدگاه، امکان جمع میان مفهوم وثاقت و ضعف وجود خواهد داشت! بنگرید: و يخطر في البال أنّ تضعيف الشيخ لمحمّد بن عیسی ربما لا ينافی توثيق النجاشي؛ لاحتمال أن یراد بالضعیف عدم قبول روايته و إنّ كان ثقة، بناءً على أنّ القبول يفتقر إلى أمر زائد عن التوثيق عند المتقدّمين كما يعلم من الشيخ و غيره؛ و حینئذ لا مانع من حكم الشيخ بالضعیف و توثیق غيره (استقصاء الاعتبار في شرح الأستبصار، ج۱، ص۷۸)
برابر با این عبارات، در دیدگاه صاحب استقصاء الاعتبار، پذیرش روایت نزد قدّما تنها منوط به توثیق نیست؛ بلکه نیازمند یک امر زائد[اضافه] است. پرسش اینجاست که آیا ارائه چنین تصویری از مفهوم وثاقت و ضعف، پذیرفتنی است؟ قدر مسلم آن است که این نظریه بر فرض پذیرش نیز همگانی و فراگیر نخواهد بود. زیرا گاه ماهیّت توثیق و تضعیف پیرامون یک راوی در نظر دانشمندان رجال، چنان از هم دورند که به هیج روی نمیتوان میان آنها جمع کرد! چنان که این واقعیت از شواهدی که آوردیم، [إن شاءالله الرحمن] نمایان خواهد شد.
@Elal_alhadith
✨دوره آموزشی آشنایی با حدیث امامیه
📖اعتبارسنجی احادیث امامیه
استاد سیدعلیرضا حسینی شیرازی
📖تاریخ حدیث امامیه
استاد احسان سرخهای
📖مبانی فهم حدیث
استاد حسن طارمیراد
📖مبانی شناخت حدیث
استاد رضا قربانی زرین
📖آشنایی با منابع حدیث امامیه
استاد عبدالحسین طالعی
📍مکان:
تهران، خیابان شریعتی، کانون اسلامی انصار
📝ثبتنام و اطلاعات بیشتر:
www.maaref.org/hadith
✅آخرین مهلت پیش ثبتنام:
۴ آذر ماه ۱۴۰۰
🆔 @maaref_org
🌐 http://maaref.org/
🌐 https://www.instagram.com/maarefahlulbayt
📢📢📢📢
📍 ثبت نام دوره آموزشی آشنایی با حدیث امامیه
🔷 آخرین مهلت پیش ثبت نام: ۴ آذر ۱۴۰۰
👥 ظرفیت محدود
💵 هزینه دوره: یک میلیون تومان
تأمین نیمی از مبلغ توسط مؤسسه خیریه اهل البیت رسول خاتم علیهم السلام
✅هزینه ثبت نام بعد از گزینش نهایی: ۵۰۰ هزار تومان
✅ هزینه دوره ویژه معرفی شدگان پژوهشکده معارف اهل بیت علیهم السلام و دانشجویان بصائر : ۳۰۰ هزار تومان
📝 ثبت نام و اطلاعات بیشتر در سایت پژوهشکده معارف اهل بیت (علیهم السلام)
👇👇👇
https://maaref.org/hadith
#رویداد_آموزشی
#ثبت_نام
#ترم_پاییز
#مرزبانی_اعتقادی
#تاریخ_قرآن_و_حدیث
#حدیث_امامیه
ارتباط با ما:
@hadith_maaref
@basaaer_doranema
جهت کسب اطلاعات بیشتر:
09916062695
اعتبارسنجی احادیث شیعه
📢📢📢📢 📍 ثبت نام دوره آموزشی آشنایی با حدیث امامیه 🔷 آخرین مهلت پیش ثبت نام: ۴ آذر ۱۴۰۰ 👥 ظرفیت محد
تا فردا شب(جمعه 5 آذر 1400) تمدید شد.
مصداقیابی_و_کارکردهای_فرهنگی_واژه_أَصْحَابُ_أَبِی_در_کلام_امام(1).pdf
1.18M
#مقاله
مصداقیابی و کارکردهای فرهنگی واژه "أَصْحَابُ أَبِی"
#چکیده
انقلاب علمی و فرهنگی شیعه، در عصر امامت امام محمد باقر علیهالسلام، با مدیریت آن حضرت و توسط جمعی از شاگردان زبده و نخبه ایشان آغاز شد و جامعه شیعه را از فقر فرهنگی به مرحله شکوفایی و بالندگی رساند. این لایه از اصحاب الباقر علیهالسلام را میتوان با کلیدواژه «أَصْحَابُ أَبِی» در فرمایشات امام جعفر صادق علیهالسلام بازشناخت. توصیه ویژهای که امام باقر علیهالسلام در آخرین لحظات عمر، به فرزندشان درباره یاران خود ابراز فرمودند، همچنین کارکردهای دینشناسانه و جامعهشناسانهای که از سوی امام صادق علیهالسلام در مواضع مختلف ایراد شده، ضرورت بازشناسی مصادیق و کارکرد شناسی فرهنگی «أَصْحَابُ أَبِی» را بیش از پیش، هویدا میسازد. این نوشتار، با شیوه تحلیل متون حدیثی شیعه، به این دو مهم پرداخته است.
کلید واژهها؛
#تاریخ_حدیث_شیعه #امامباقر_علیهالسلام #امامصادق_علیهالسلام #اصحاب_ابی #تاریخ_شیعه
@Elal_alhadith
#چالشهای_پیشروی_حدیث
۱۴. احساس ناسازگاری میان رفتار عملی گروهی از اصحاب با دیدگاههای رجالی گروهی دیگر
✅در میان راویان گروهی وجود دارند که تعامل اصحاب ما با روایات ایشان مُوهِم تعارض و اختلاف است❗️ یعنی از سویی شاهدیم که این دسته از راویان در کتابهای رجالی تضعیف شدهاند، اما برخی دیگر از بزرگان اصحاب ما به اخذ حدیث از ایشان اهتمام ویژهای داشتهاند❗️
راویانی مانند #يزيد_الصائغ ، #محمدبن_ابیزینب_ابوالخطاب ، #يونسبن_ظبيان ، #محمدبن_علی_ابوسمينه و #محمدبن_سنان_الزاهری از این دستهاند. اینان در نگاه بیشتر دانشمندان رجالی، به دو خصلت «غلو» و «کذب» متهماند؛ امری که موجب میشود در زمرۂ راویان ضعیف، آن هم در پایینترین درجۂ ضعف قرار گیرند؛ چنان که کشّی در گزارشی به ضعف این راویان اشاره کرده است:
و ذکر علیبن محمدبن قُتَیبة النیسابوری، عن الفضلبن شاذان، أنّه، قال «کِدْتُ أن أقْنُت علی أبیسُمَیْنة، محمدبن علی الصَّیرَفی». قال: فقلت له: «و لم استوجب القنوت من بین أمثاله؟!» قال: «إنّی لأعرف منه ما لا تعرفه!» و ذکر الفضل فی بعض کتبه: #الکذابون_المشهورون أبوالخطاب و یونسبن ظبیان و یزید الصائغ و محمدبن سنان و أبوسمینة أشهرهم. (کشّی، رجال الکشّی، ش۱۰۳۳)¹
اما در عین حال گویی برخی از بزرگان اصحاب ما از ضعف این دسته از راویان چشم پوشی کرده و به نقل روایت از ایشان پرداختهاند❗️این رخداد زمانی شگفت آورتر و بحث انگیزتر است که میبینیم برخی از بزرگان امامیّه که خود در رأسِ جریان غلوّ ستیزی قرار داشتهاند، از شاگردانِ راویانِ پیش گفتهاند❗️برای نمونه آن گاه که به فهرست شاگردان محمدبن سنان نظر میکنیم، با شگفتی با دو تن از چهرههای بزرگ و سرشناس حدیثی شیعه که یکی از آنها از پیشتازان مبارزه با جریان انحرافی غلوّ است، رویارو خواهیم شد: احمدبن محمدبن عیسی الأشعری با ۳۳۸ روایت² و حسینبن سعید الأهوازی با ۱۸۷ روایت❗️
واقعیت دیگری که در جای خود بسیار قابل تأمل و محل مناقشه است یکسان نبودن نحوه تعامل اصحاب ما با این دسته از راویان است؛ یعنی اصحاب ما به نحو متوازن و همسان، به نقل روایت از این گروه نپرداختهاند؛ یعنی طبقہ راوی هرچه متأخرتر میشود، به همان میزان نیز تعداد نقل روایت از او بیشتر شده است.
به عدد نقل هر کدام از راویان پیش گفته در کتب اربعه و نیز طبقه ایشان توجه کنید:
#یزید_الصائغ: طبقه: امام باقر علیهالسلام (بنگرید به برقی، الرجال، ص۱۲) عدد نقل:👈 ۷ روایت.
#محمدبن_ابیزینب_ابوالخطاب: طبقه: امام صادق علیهالسلام (بنگرید به: طوسی، الرجال، ش۴۳۲۱ ؛ برقی، الرجال، ص۲۰) عدد نقل:👈 ۸ روایت.
#يونسبن_ظبيان: طبقه: امام صادق علیهالسلام (بنگرید به: طوسی، الرجال، ش ۴۸۲۹ ؛ برقی، الرجال، ص۳۰) عدد نقل:👈 ۴۶ روایت.
#محمدبن_سنان: طبقه: امام کاظم و امام رضا و امام جواد علیهمالسلام (بنگرید به؛ طوسی، الرجال، ش۵۱۳۸ و ۵۳۹۴ و ۵۵۸۷ ؛ برقی، الرجال، ص۵۴، ۵۵ و ۵۷) عدد نقل:👈 ۹۷۵ روایت
#محمدبن_علی_ابوسمينه: طبقه: امام رضا علیهالسلام (بنگرید به: طوسی، الرجال، ش۵۳۹۸ ؛ برقی، الرجال، ص۵۴) عدد نقل:👈 ۳۸۶ روایت.
🔰پرسشی که در برابر این واقعیت در ذهن نقش میبندد این است: آیا در گذر تاریخ حدیث شیعه، روحيه تساهل و تسامح بر رفتار راویان و محدّثان ما حاکم شده است⁉️
_____________
1. البته در مورد محمدبن سنان، اوضاع کمی متفاوت است؛ چرا که در چند جا از رجال کشّی، به صحت مذهب و وثاقت او تصریح شده است؛ برای نمونه بنگرید به: ش۹۶۳ ، ۹۶۴ ، ۹۶۷ ، ۹۸۱ و ۱۰۹۰.
اگرچه راوی، در دیگر کتابهای رجالی تضعیف شده است؛ برای نمونه بنگرید به: نجاشی، الرجال، ش۸۸۸ ؛ طوسی، الفهرست، ش۶۲۰ ؛ و رجالش، ش۵۳۹۴ ؛ ابن الغضائری، الرجال، ش۱۳۰
2. با آنکه محمدبن علی ابوسمینه مدتی در قم و در منزل أحمدبن محمدبن عیسی سکونت داشته، امّا به دلیل شهرت یافتنش به کذب، از سوی أحمدبن محمد از قم اخراج شد! (بنگرید به: نجاشی، الرجال، ش۸۴۹ ؛ ابن الغضائری، الرجال، ش۱۳۴) حال آنکه احمدبن محمد به أخذ حدیث از محمدبن سنان اهتمام ویژهای داشته است!
@Elal_alhadith
ابن ولید و مستثنیات وی .pdf
6.4M
#مقاله
ابنولید و مستثنیات وی
#چکیده
شخصیت علمی ابن ولید و تأثیر او بر اندیشمندان پس از خود، نمایانگر جایگاه وی و بیانگر نیاز به بازنگری و کاوش بیشتر در دیدگاههای اوست. پژوهش حاضر پس از معرفی شخصیت و آثار #محمدبن_حسنبن_ولید و گزارشی از دیدگاههای او در عرصههای مختلف، با روش کتابخانهای و رویکرد توصیفی، تحلیلی؛ متمرکز در بررسی دیدگاه برجسته وی در مسئله استثناء ابنولید از برخی از رجال در جهت هشدار به لزوم احتیاط و نیازمندی دقت بیشتر در برخورد با روایت آنها میباشد
کلید واژهها:
#ابن_ولید ، #استثناء ، #توثیق ، #نوادر_الحکمه ، #احتیاط_و_هشدار
@Elal_alhadith
#چالشهای_پیشروی_حدیث
۱۵. عدم تبیین مفاهیم واژههای توصیفی
کمی پیشتر، به کمبود دادههای تأثیرگذار در شناخت راویان پُر تکرار، به عنوان یکی از واقعیات آزاردهنده در فرایند راوی شناسی و اعتبارسنجی احادیث اشارت رفت. متأسفانه واقعیت دیگری نیز در همین راستا وجود دارد که به سهم خود، حدیث پژوهان را در رویارویی با شناخت خصوصیات تفصیلی راویان، با مشکلاتی چند درگیر میکند و آن این که اگر به نگاشتههای نخستین رجالی رجوع کنیم خواهیم دید که در هیچ یک از آنها مفاهیم واژههای توصیفی، چون «ثقةٌ» و «ضعیفٌ» تبیین نشده است❗️ از این رو بدیهی است که بخش عمدهای از کمبود دادههای ما در تعامل با کتابهای رجالی و به دنبال آن، شناخت راویان، به عدم تبيين مفاهیم واژهها بازگشت میکند.
🔰پرسش این است: آیا تمامی دانشمندان رجالی، پس از هم داستانی بر مفاهیم واژههایی مانند «ثقةٌ»، «ضعیفٌ»، «غالٍ»، «مُخلّطٌ» و جز اینها، آنها را در ترجمۂ راویان به کار میبردند❓ یا آن که برداشت اصحاب از مفهوم هر کدام از این واژههای سراسر متفاوت بوده است❓آیا قدر مشترکی میان مفاهیم این واژهها وجود دارد❓
@Elal_alhadith
#چالشهای_پیشروی_حدیث
۱۶. ناشناخته بودن مبنا یا مبانی کلامی دانشیان رجال
این چالش را میتوان در ادامه پیشین دانست؛ یعنی از آن رو که مفاهیم واژههای توصیفی در دو سوی توثیق و تضعیف برای ما آشکار نیستند و نمیدانیم نجاشی، شیخ طوسی و ابنغضائری، از «ثقة» و «ضعیف» و واژگان دیگری از این دست، چه اراده کردهاند، پس هویداست که نتوانیم مبانی ایشان را که پشتوانه به کارگیری این واژگان در توصیف راویان است، به سادگی کشف کنیم.
🔰به دیگر بیان، نجاشی، شیخ و ابنغضائری، پس از سنجۂ احادیث یک راوی با محک مبنای خویش، او را یا ثقة میخواندند و یا ضعيف؛ يا غالی میشمردند و یا غير غالی؛ ولی به راستی آن مبنا یا مبانی چه یا چهها بودهاند، پرسشی است که خود دانشمندان رجالی بدان پاسخ نگفتهاند و تنها با درنگ و ژرف اندیشی میتوان به پاسخ دست یافت.
@Elal_alhadith
پس [با شمارش تعدادی از #چالشهای_پیشروی_حدیث، با] واقعیاتی در دانش رجال با آن رویاروییم و در ادامه، پرسشهای برآمده از آنها [خواهیم بود]، اکنون نوبت آن است که در پاسخ شروع کنیم؛ ولی پیش از آن باید [دو مورد را] معلوم سازیم[
1⃣#انگارههای_کنونی_و_حاکم_در_دانشرجال،
و 2⃣#رویکرد_ما_در_دانشرجال] چیست و با کدام روش سرِ پاسخ دهی داریم.
1⃣#انگارههای_کنونی_و_حاکم_در_دانشرجال :
بر پایۀ نگاه کنونی و حاکم در دانش رجال، مهمترین راه دستیابی به ویژگیهای راویان، بررسی دادههای نهفته در نگاشتههای رجالی است. به گاه رویارویی با کتابهای رجالی و راویان یاد شده در آنها، فارغ از واقعیات موجود، میتوان انگارههای گوناگونی را در نظر گرفت:
۱. توثیق تمامی راویان 👈میتوان تصور کرد تمامی راویان در کتابهای رجالی یاد شده و همگی آنها نیز توثیق شده باشند؛ به عبارت دیگر، درباره تمامی راویان موجود در کتابهای حدیثی شیعه، دادههای تفصیلی وجود داشته و همگان نیز توثیق شده باشند. ناگفته پیداست که این انگاره، بسیار مطلوب و خواستنی است؛ ولی آشکارا برخلاف حقیقت و واقعیت است❗️
۲. تضعیف تمامی راویان 👈انگاشتنی است که تمامی راویان در کتابهای رجالی شمارش شده و همگی آنها نیز تضعیف شده باشند؛ به عبارت دیگر، درباره تمامی راویان موجود در کتابهای حدیثی شیعه، دادههای تفصیلی وجود داشته و همگان نیز تضعیف شده باشند. این فرض نیز چون فرض پیشین، بی گفتوگو با محتوای کتابهای رجالی ناسازگار است.
۳. توثیق برخی راویان و تضعیف گروهی دیگر 👈یعنی تمامی راویان شیعی، در کتابهای رجال یاد شده باشند؛ آن گونه که گروهی توثیق و گروهی نیز تضعیف شده باشند؛ ولی توثیق و تضعیف هر دو گروه، اجماعی باشد و دراین باره میان دانشمندان رجالی، هیج اختلاف نباشد.
✅حقیقت آن است که در دانش رجال با هیچ یک از سه انگارۂ پیش گفته روبه رو نیستیم❗️چرا که قدر مشترک آن سه فرض این است که دربارۂ تمامی راویان از یک سو دادههای تفضیلی وجود داشته باشد و از سوی دیگر، پیرامون توثیق یا تضعیف ایشان، هیچ اختلافی میان دانشمندان رجال وجود نداشته باشد؛ حال آنکه واقع برخلاف این است [و مؤید این،] سختیها و موانع پیش روی حدیث [است] و این که چه و چهها دریافت اطمینانآور آن را با چالش رویارو میسازند. [که] مهمترین این سختیها و موانع در اعتبارسنجی حدیث را این گونه [با عنوان #چالشهای_پیشروی_حدیث ] برشمرد[یم].
[چالش ۱. وجود پُرشمار راویان متهم به ضعف، كذب، وضع و جعل در میراث حدیثی شیعه
چالش ۲. وجود راویان فاسد المذهب در میراث حدیثی شیعه
چالش ۳. کمی دادههای تأثیرگذار در شناخت راویان پرتکرار
چالش ۴. فراوانی نقل راویان ثقه از راویان ضعیف
چالش ۵. عدم بررسی تاریخی الگوی اعتبارسنجی احادیث شیعه
چالش ۶. در اختیار نداشتن ابزارها و پیش نیازهای تعامل با روایات
چالش ۷. عدم کلینگری به معارف و آموزههای دینی؛ ازجمله بستر شکلگیری و انتقال حدیث
چالش ۸. نادیده انگاری وجود راهبرد حاکم بر فرایند تولید و نشر احادیث شیعی
چالش ۹. ناآشنایی با حوزههای حدیثی شیعه و کارکردهای ایجابی و سلبی هر حوزه حدیثی و چگونگی ارتباط حوزهها با یکدیگر
چالش ۱۰. به سادگی گذر کردن از برخی گزارشهای تخریبی و عدم ارائه تحلیل دقیق و همه جانبه از موضوع گزارش
چالش ۱۱. بیتوجهی به مسئولیت حساس، فراگیر و تأثیرگذار محدثان و تأثیر آن در سالم سازی فرآیند انتقال احادیث شیعه
چالش ۱۲. نادیده گرفتن شرایط فرهنگی-اجتماعی دورههای گوناگون در انتخاب اولویتهای عرضه فرهنگ از جانب نهاد امامت
چالش ۱۳. اختلاف دیدگاههای دانشمندان رجالی در توصیف یک راوی
چالش ۱۴. احساس ناسازگاری میان رفتار عملی گروهی از اصحاب با دیدگاههای رجالی گروهی دیگر
چالش ۱۵. عدم تبیین مفاهیم واژههای توصیفی
چالش۱۶. ناشناخته بودن مبنا یا مبانی کلامی دانشیان رجال]
@Elal_alhadith
2⃣ #رویکرد_ما_در_دانشرجال
باید بگوییم در باب اعتبارسنجی احادیث شیعه، دست کم میتوان از دو رویکرد اصلی نام بُرد که زیر ساختها، روشها و پیامدهای هر یک با دیگری بسیار متفاوت است:
یکمین را #اعتبارسنجی_راویمحور مینامیم و دومین را #اعتبارسنجی_قرینهمحور میخوانیم.
امروزه آنچه در دانش رجال به عنوان گرایشی فراگیر در حوزههای علمیّه و جوامع دانشگاهی پذیرفته شده، رویکردی است که بیش از هفت قرن، یعنی از مدرسهٔ حلّه تاکنون، بر اعتبارسنجی احادیث شیعه حاکم است. در این رویکرد، با استفاده از دانش رجال، به سراغ احادیث میروند و آنها را با نظر داشتِ ویژگیهایی که در کتابهای رجالی برای راویان برشمرده شده، به #صحيح، #حسن، #موثق و #ضعیف تقسیم میکنند و اعتبار یا عدماعتبار روایات را بر میرسند.
در این نگاه که آن را #اعتبارسنجی_راویمحور مینامیم، نقش بنیادین در حکم به اعتبار یا عدماعتبار روایت، از آنِ راوی است؛ یعنی ویژگیهای راوی است که به روایت بها میدهد یا از آن بها میستاند و از این رو در این نگرش، به امور جانبی و پیرامونیِ حکم به اعتبار روایت، توجه نمیشود یا کم میشود. این نگاه، داوریهای دانشمندان رجالی را مبنای قضاوت دربارۂ راویان قرار میدهد، آن هم بی آنکه تحلیل کند چه زیر ساختها و مبانیای به عنوان عوامل اصلی، داوریهای رجالی را سبب شده است و موجب گشته برخی راویان در نگاه دانشمندان رجالی #ثقه و برخی دیگر #ضعیف باشند.
حال پرسش این است که آیا این نگاه، توان تعامل با میراث حدیثی شیعه را داراست❓ در ادامه، پاسخ این پرسش را خواهیم آورد و خواهیم گفت که این نگاه، به هیچ روی برای بر رسیدن میراث حدیثی سترگمان، بسنده نیست❗️
ولی پیش از آن، گویا به جا باشد که سخنی از #شیخحسنبن_زینالدین، فرزند شهیدثانی، و نیز #شیخبهایی را در تأیید ادعا شاهد آوریم.
#شیخحسنبن_زینالدین در کتاب مُنتقى الجُمان في الأحاديث الصحاح و الحِسان، پس از آنکه مقصود خویش از نگارش این کتاب را گردآوری احادیث صحیح و حسن از میان کتب اربعه بر میشمارد، دلیل این امر را این گونه شرح میدهد:
و الذي حدانا على ذلك ما رأيناه من تلاشي أمر الحديث، حتّى فشا فيه الغلط والتصحيف، و كثر في خلاله التغيير و التحريف، لتقاعد الهمم عن القيام بحقّه، و تخاذل القوي عن النهوض لتلافي أمره، مع أن مدار الاستنباط لأكثر الأحكام في هذه الأزمان علیه، و مرجع الفتاوی في أغلب المسائل الفقهيّة إليه.
و لقد كانت حاله مع السلف الأولين على طرف النقيض ممّا هو فيه مع الخلف الآخرين، فأكثروا لذلك فيه المصنّفات، و توسعوا في طرق الروايات، و أوردوا في كتبهم ما اقتضى رأيهم إيراده من غير التفات إلى التفرقة بين صحيح الطریق و ضعیفه، و لا تعرض للتميز بين سليم الإسناد و سقيمه، اعتماداً منهم في الغالب على القرائن المقتضية القبول ما دَخَلَ الضعفُ طريقَه، و تعويلاً على الأمارات الملحقة لمنحط الرتبة بما فوقه، كما أشار إليه الشيخ رحمهالله في فهرسته حيث قال: «إن كثيراً من مصنّفی أصحابنا و أصحاب الأصول ينتحلون المذاهب الفاسدة و كتبهم معتمدة». (حسنبن زینالدین، منتقی الجمان فی الاحادیث الصحاح والحسان، ج۱،ص۲)
آنگاه در ادامه، پس از آنکه حدیثِ صحیح، حسن، موثّق و ضعیف را از دیدگاه شهیداول و پدرش [يعنى] شهیدثانی، تعریف میکند، تعریف حدیث صحیح را از پدر خویش نمیپذیرد و در آن خدشه میکند و پس از گفتههایی دراز دامن و پُرفایده در این باره، به کارگیری واژۂ «صحيح» از سوی پیشینیان در همان معنا که پسينيان اراده می کنند را نمیپذیرد و بر این باور خویش این سان دلیل میآورد:
فإن القدماء لا علم لهم بهذا الاصطلاح قطعاً؛ لاستغنائهم عنه في الغالب بكثرة القرائن الدالة على صدق الخبر، و إن اشتمل طریقه على ضعف، كما أشرنا إليه سالفاً، فلم يكن للصحيح كثير مزية توجب له التمييز باصطلاح أو غيره، فلما اندرست تلك الآثار و استقلت الأسانيد بالأخبار اضطر المتأخرون إلى تمييز الخالي من الريب و تعيين البعيد عن الشك، فاصطلحوا على ما قدّمنا بيانه، ولا يكاد يعلم از وجود هذا الاصطلاح قبل زمن العلامة، إلا من السيد جمالالدینبن طاووس رحمهالله (حسنبن زینالدین، منتقی الجمان، ج۱، ص۱۴)
@Elal_alhadith
#رویکرد_ما_در_دانشرجال
#شیخبهایی نیز به سان شیخ حسنبن زينالدين و البته با تفصیلی بیشتر، به تفاوت رویکرد اصحاب در اعتبارسنجی احادیث، پیش و پس از مدرسهٔ حلّه اشاره کرده و برای چرایی گزینش رویکردی جدید از سوی مدرسهٔ حلّه، تحلیلی ارائه میکند:
قد استقرّ اصطلاح المتأخّرين من علمائنا (رحمهمالله) على تنويع الحديث المعتبر -و لو في الجملة- إلى الأنواع الثلاثة المشهورة، أعني: الصحيح، و الحسن، و الموثق؛ بأنّه إن كان جميع سلسلة سنده اماميّين ممدوحین بالتّوثيق، فصحيحٌ؛ أو امامیّین ممدوحین بدونه كلّاً أو بعضاً مع توثيق الباقي فحسنٌ؛ أو كانوا كلّاً أو بعضاً غيرَ اماميّين مع توثيق الكلّ فموثّق.
و هذا الاصطلاح لم يكن معروفاً بين قدمائنا -قدّساللهأرواحهم- كما هو ظاهرٌ لِمَن مارسَ كلامَهم؛ بل كان المتعارف بينهم إطلاق الصحيح على كلّ حدیث اعتضد بما يقتضى اعتمادهم عليه، أو اقترن بما یوجب الوثوق به و الرّكون إليه و ذلك أمور:
منها: وجوده في كثير من الأصولالأربعمائة الّتي نقلوها عن مشايخهم بطرقهم المتّصلة بأصحاب العصمة علیهمالسلام، و كانت متداولة لديهم في تلك الأعصار، مشتهرة فيما بينهم اشتهار الشّمس في رابعة النهار.
و منها: تكرّره في أصل أو أصلين منها فصاعدا بطرق مختلفة و أسانيد عديدة معتبرة.
و منها: وجوده في أصل معروف الانتساب إلى أحد الجماعة، الذين أجمعوا على تصديقهم، كزرارة، و محمدبن مسلم، و الفضيلبن يسار؛ أو على تصحيح ما يصحّ عنهم، كصفوانبن یحیی، و یونسبن عبدالرحمن، و أحمدبن محمدبن أبينصر؛ أو على العمل بروايتهم، كعمّار السّاباطی و نظرائه، ممن عدّهم شيخ الطائفة في كتاب العدّة، كما نقله عنه المحقق في بحث التراوح من المعتبر.
و منها: اندراجه في أحد الكتب التي عُرضت على أحد الأئمّة علیهمالسلام، فاثنوا على مؤلّفها، ككتاب عبیدالله الحلبي الذي عُرض على الصادق علیهالسلام، و کتابَی یونسبن عبدالرحمن و الفضلبن شاذان، المعروضَين على العسکری.
و منها: أخذه عن أحد الكتب التي شاع بين سلفهم الوثوق بها و الاعتماد عليها، سواء كان مؤلّفها من الفرقة الناجية الإماميّة، ككتاب الصلاة لحريزبن عبدالله السّجستانی، و کتب بنیسعید، و علیبن مهزیار، أو من غير الإماميّة، ككتاب حفصبن غیاث القاضي، و الحسينبن عبيدالله السّعدي، و كتاب القبلة لعليبن الحسن الطّاطري.
و قد جرى رئيس المحدّثين ثقة الاسلام محمدبن بابویه (قدّس الله روحه) على متعارف المتقدّمين في إطلاق الصحيح على ما يركن إليه و يعتمد عليه، فحكم بصحّة جميع ما أورده من الأحاديث في کتاب من لا يحضره الفقیه، و ذكر أنه استخرجها من کتب مشهورة عليها المعوّل، و إليها المرجع، و كثير من تلك الأحاديث بمعزل عن الاندراج في الصحيح على مصطلح المتأخرين، و منخرط في سلك الحسان و الموثّقات بل الضّعاف.
و قد سلك على ذلك المنوال جماعة من أعلام علماء الرجال، فحكموا بصحّة حديث بعض الرّواة الغير الإماميّة، كعليبن محمدبن رباح، و غیره، لما لاح لهم من القرائن المقتضية للوثوق بهم و الاعتماد عليهم، و ان لم يكونوا في عداد الجماعة الّذين انعقد الإجماع على تصحيح ما يصحّ عنهم. (شیخبهایی، مشرق الشمسين و إكسير السعادتين، ص ۲۴-۳۰)
بعد از این عبارات، شیخ بهائی به ظهور مصطلحات جدید حدیثی در مدرسهٔ حلّه از سوی علّامه اشاره میکند و تفاوت آن با نگاه پیشینیان را یاد میآورد:
الذي بعث المتأخرين -نوّر اللّه مراقدهم- على العدول عن متعارف القدماه، و وضْعِ ذلك الاصطلاح الجديد، هر أنّه لمّا طالت الأزمنة بينهم و بين الصّدر السالف، و آل الحال الى اندراس بعض کتب الأصول المعتمدة لتسلّط حكّام الجور و الضّلال، و الخوف من إظهارها و انتساخها، و انضمّ الى ذلك اجتماع ما وصل إلیهم من كتب الأصول في الأصول المشهورة في هذا الزّمان، فالتبست الأحاديث المأخوذة من الأصول المعتمدة بالمأخوذة من غير المعتمدة. و اشتبهت المتكرّرة في كتب الأصول بغير المتكرّرة، و خفى علیهم -قدّس الله أرواحهم- كثير من تلك الأمور التي كانت سبب و شرق القدماء بكثير من الأحاديث، و لم يمكنهم الجری على أثرهم في تميّز ما يعتمد عليه ممّا لا يركن إليه، فاحتاجوا الى قانون يتميّز به الأحاديث المعتبرة عن غيرها، و الموثوق بها عمّا سواها.
وقَرَّرا لنا ۔شكر اللّه سعيَهم- ذلك الاصطلاح الجديد، و قرّبوا إلينا البعيد، و رصفوا الأحاديث الموردة في كتبهم الاستدلالية بما اقتضاء ذلك الاصطلاح من الصحّة و الحسن و التوثيق.
و أول من سلك هذا الطّريق من علمائنا المتأخرين، شيخنا العلّامة، جمال الحق و الدّين، الحسن بن المطهّر الحلّي، قدّس اللّه روحه.
ثّم إنّهم -أعلى اللّه مقامهم- ربّما يسلكون طريقة الدماء في بعض الأحيان، و يصفون مراسيل بعض المشاهير -كابن أبي عمير و صفوان بن یحیی- بالصّحة، لمّا شاع من انّهم لا يرسلون الّا عمّن يثقون بصدقه، بل يصفون بعض الأحاديث التي في سندها من يعتقدون أنّه فطحي أو ناووسيّ بالصحّة، نظراً الى اندراجه فيمن أجمعوا على تصحيح ما يصحّ عنهم.
و على هذا جرى العلّامة قدس الله روحه- في المختلف، حيث قال في مسألة ظهور فسق أمام الجماعة: «إنّ حديث عبداللهبن بكير صحيحٌ». و في الخلاصة حيث قال: «إنّ طريق الصّدوق الى أبيمريم الأنصاري صحيحٌ». و ان كان في طريقه ابانبن عثمان، مستنداً في الكتابين إلى إجماع العصابة على تصحيح ما يصحّ عنهما.
و قد جرى شيخنا الشهيدالثاني -طاب ثراه- على هذا المنوال أيضاً، كما وصف في بحث الردّة من شرح الشرائع حديث الحسنبن محبوب عن غير واحد بالصحّة؛ و أمثال ذلك في كلامهم كثير، تغفل❗️(شیخ بهایی، مشرق الشمسين و إكسير السعادتين، ص۳۰-۳۵)
پس شیخبهایی نیز میپذیرند که اعتبارسنجی پیشینیان، بر قرائن تکیه داشته است و این قرائن، نقشی مهم در حکم به اعتبار یا عدماعتبار روایات بازی میکردند. این قرائن، در منابع نخستین حدیثی شیعه و تا پیش از شکل گیری جوامع حدیثی، وجود داشته است، ولی پس از تدوین جوامعی چون کتب اربعه، آرام آرام آن کتابها و اصول اولیه و در پی آن، قرائن همراه آنها، از دسترس خارج شدند. بعد از این رویداد، پسینیان خویش را با پرسشی اساسی رویارو دیدند:
حال که قرائن حکم به اعتبار روایات در اختیار ما نیست، چه باید کرد❓
در پاسخ به این پرسش بود که راهکاری جدید یا همان اعتبارسنجی راوی محور را برگزیدند❓
(باید توجه داشت که این تحلیل، پاسخ شیخبهایی است به پرسشی که ما از مدرسهٔ حلّه داشتهایم، نه اینکه خود ایشان جواب روشنی به آن پرسش داده باشند❗️ ولی آیا به راستی، روایات موجود در نگاشتههای معتبر حدیثی ما، چون کافی، تهذیب، استبصار، فقیه، بصائر و جز اینها. قرائن اعتبار خود را به همراه نیاوردهاند❓ آیا نمیتوان با جستوجو در لابهلای منابع حدیثی که در اختیار داریم، قرائن اعتبار روایات را که تنها یکی از آنها ویژگیهای راوی است، کشف کرد❓به نظر میرسد میتوان سخن مرحوم شیخبهایی را نقد کرد و قائل شد که مجموعة حدیثی پیش روی ما، دست کم آن دسته از منابع معتبر روایی، توان هم پوشانی و ارائه قرائن اعتبار را در خود دارند، به بیانی دیگر، میتوان باور داشت گستره احادیث پیش روی ما در مجموعه فرهنگ شیعه، به ویژه در منظومه اعتقادی ما و ویژهتر در بحثهای امامتی، میتوانند مجموعه منسجمی را ارائه کنند. شرح بیشتر را در ادامه خواهیم آورد.)
@Elal_alhadith