eitaa logo
انرژی مثبت😍
5.1هزار دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
4.2هزار ویدیو
5 فایل
به نام خدا تبلیغات نه ازنظرمارد میشود ونه تاییدمیشود😍 تعرف تبلیغات قیمت مناسب 👎 https://eitaa.com/joinchat/866648400C9a1ea12469 ایدی👎 @massomeostadi لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/438763812C2474888f1e
مشاهده در ایتا
دانلود
💎یادتون باشه! اگر چه گاهی تکه ابری جلویِ تابش خورشید رو می‌گیره ولی خورشید پابرجاست… نگذارید لکه‌هایِ اَبرِ غم و مشکلات مانعِ تابشِ خورشید به زندگی‌تون بشه از زندگی لذت ببرید. 😍😊 @Energyplus_ir
یکی از دلایل اصلی شکست اکثر افراد این است که هیچ‌وقت قاطعانه خودشان نیستند و همیشه با تغییر خود به دنبال شبیه شدن به دیگران هستند. 😍😊 @Energyplus_ir
. پنج چیزی که باید متوقف کنیم ... 🍃 زندگی کردن در گذشته 🍃 راضی نگه داشتن همگان 🍃 ترس از تغییر 🍃 کم ارزش کردن خودتان 🍃 فکر کردن بیش از حد برای داشتن زندگی آرام و آرامش روح و جسم نیاز است این پنج چیز رو کنار بگذاریم ... 😍😊 @Energyplus_ir
🔸قوانین آرامش و جذب انرژی:🔸 1. قانون خلا: هر چه انسان از کینه و حسد و دروغ تهی باشد؛ بیشتر ذهنش جذب موهبت های الهی می شود. 2. قانو‌ن بارش: فوران کردن بی مضایقه بخشیدن؛ بارش مهر و عشق. 3. قانون نظم: همیشه بی نظمی، برکت رو از بین می بره و از ما می گیره. 4. قانون پاکی: پاکی جذب پاکی می شود؛ پس خودتان را پاک کنید تا رحمت الهی برایتان جاری شود و این پاکی فقط منحصر به پاکی جسم نیست؛ بلکه پاکی ذهن؛ دل ؛زبان و اندیشه می باشد. 5. قانون سحرخیزی: انرژی عالم هستی از اول صبح، هر چه به روز نزدیکتر می شود کمتر میشود. اوج انرژی ها اول صبح است. 6. قانون هماهنگی: موفقیت یعنی پیشبرد تمامی جنبه های زندگی به صورت هماهنگ. 7. قانون تنوع: هر چند وقت یکبار وسایل خانه را جابجا کنیم؛ لباسهای رنگارنگ بپوشیم و از یک رنگ خاص نباید همیشه استفاده کرد چون خستگی می آورد. 8. قانون جمع: یعنی با هم بودن؛ جمع انرژی اش از مجموع اجزا بیشتر است. 9. قانون عشق: اگر کسی با شما رفتار بدی دارد بیایید برایش عاشقانه طلب خیر کنید؛ خوش رفتاری و سپاس نعمت؛ موجب دوام نعمت است. 😍😊 @Energyplus_ir
سلام اسمم عباس بزرگ شده ی یکی ازروستاهای غرب کشور باعقدسعیدمامانم دیگه ول کنم نبود و تمام عزمش روجزم کرده بودکه من روزن بده البته خودمم بدم نمیومد سر سامون بگیرم وقتی خیلی اصرار کردجریان نگین روبراشون تعریف کردم وگفتم انتخاب من این دختره...خانوادم گفتن اگرخودت پسندیدیش ومیگی میشناسیش ماحرفی نداریم باپدرش صحبت کن بریم خواستگاری..همون روزموضوع روبانگین مطرح کردم وگفتم تحت فشارهستم اگرنجنبی زنم میدن میخوایم بیام خواستگاریت.بااینکه میدونستم نگین دوستم داره امادلیل اینکه هردفعه بهش پیشنهاد میدادم بهانه میاورد رو نمیدونستم..اون روزم یه کم من من کردتاخواست بگه صبرکن خیلی جدی گفتم نزدیک دوسال صبرکردم میخوام تکلیف خودم روبدونم..دوروزی گذشت خودش زنگ زدگفت من حرفی ندارم باپدرم هماهنگ کن.ازقضیه تصادف نگین پدرش من رومیشناخت یه روزبعدظهررفتم دیدنش ازش اجازه خواستم باخانوادم رسمابریم خواستگاری،پدر نگین هم ازدرخواستم استقبال کرد و گفت تشریف بیارین.... ادامه در پارت بعدی 👇 😍😊 @Energyplus_ir
. تنها زمانی پخته می‌شوید که بفهمید نیازی نیست به هر چیزی واکنش نشان دهید یا به هر حرفی جواب دهید... 😍😊 @Energyplus_ir
. هيچوقت.... کسی را تحقير نکنيد شايد امروز .. قدرتمند باشيد اما . . . زمان..... ازشما قدرتمند تر است ! يک درخت، هزاران چوب کبريت را ميسازد.... اما....... وقتی زمانش برسد، يک چوب کبريت ميتواند٬هزاران درخت را بسوزاند !پس خوب باشيدو خوبی کنيد ... 😍😊 @Energyplus_ir
. وﻗﺘﯽ "ﻣﻬﺮﺑﻮﻧــــــﯽ" ﺟﺰﺋﯽ ﺍﺯ ﻭﺟـﻮﺩﺕ ﺑﺎﺷﻪ ... "ﻫﯿـﭻ ﻭﻗﺖ" ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧـﯽ ﺗﺮﮐﺶ ﮐﻨـﯽ... ﺣﺘـﯽ ﺍﮔﻪ "ﻫـــﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭ" ﺩﯾﮕﻪ ﻫﻢ ﺑﻪ خـﺎﻃﺮﺵﺩﺳﺖ ﺑﯽ ﻧﻤــکت ﺭﻭ "ﺩﺍﻍ" ﮐﻨــﯽ!!! 😍😊 @Energyplus_ir
. مهمترین اسراف ؛ اسراف عمر است .. نه اسراف آب و نان .. بدترین مثالِ "ان الله لایحب المسرفین" اسراف عمر است .. چون چیزی، گرانبهاتر از عمر نیست .. 😍😊 @Energyplus_ir
سلام اسمم عباس بزرگ شده ی یکی ازروستاهای غرب کشور عموم خودش سالی دوسه بارمیومدبهمون سرمیزدامازن بچه اش دیربه دیرمیومدن وسه سالی میشدمن ندیده بودمشون زن عموم تامن رودیدچندباری گفت ماشالله عباس چقدربزرگ شدی برای خودت دیگه مردی شدی شروع کردتعریف تمجیدکردن مامانم که میدیدازم تعریف میکنن جوگیرشدگفت هرچی بهش میگیم زن بگیرسرسامون بگیری گوش نمیده تروخداشمایه چیزی بهش بگو..تازن عموم خواست حرف بزنه مادربزرگم گفت چراراه دورمیخوایدبریدعروس باپای خودش امده دست دست میکنیدکی بهترازنرگس مامانم گفت والله منم ازخدامه عباس دخترازفامیل بگیره همدیگرمیشناسیم دیگه نیازی به تحقیق نداریم من هاچ واج فقط نگاهشون میکردم نرگسم بدترازمن بااین حرفهای یهویی حسابی جاخورده بود..همون لحظه سعیدزنگزدمثل پرنده ای که ازقفس ازادشده باشه به بهانه ی جواب دادن گوشیم ازاتاق امدم بیرون تاوصل کردم گفتم سعیدقربون شکل ماهت بشم که مثل همیشه به دادم رسیدی گفت چه خبره گفتم دودقیقه دیگه دیرترزنگ میزدی سرسفره ی عقدبودم بااین حرفم دوتایی زدیم زیرخنده.. ادامه در پارت بعدی 👇 😍😊 @Energyplus_ir
. سواد، حاصل خواندن زیاد نیست، بلکه حاصل تعمق و تفکر در آن چیزیست که خوانده شده. 😍😊 @Energyplus_ir
. با هرکسی چنان رفتار کن که انگار او بخشی از خوشبختی توست... بهترین قلبها در پیشگاه خداوند، متعلق به کسانی ست که بی هیچ توقعی مهربانند.. 😍😊 @Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ســــ🌸ـــلام 🌸صبحتون بهترین 🍃و خوشرنگ ترین صبح دنیا 🌸 با لحظه هایی پراز خوشی 🍃 و آرزوی سلامتی برای شما 🌸روز و روزگارتون  شاد و زیبا 🍃صبح زیبای  سه شنبه تون بخیر ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. نیایش صبحگاهی 🌺🍃 ✨خدایا 🌷دستمان را پُر کن 💫و دلمان را خالی 🌷دستمان را پر از مهربانی 💫و دلمان را خالی از کینه کن 🌷بارالها 🌷دوستان و عزیزانم رایاری کن 💫و دستی به زندگیشان بکش 🌷 و همه را غرق درخوشبختی کن 🌷الهی آن ده که آن به آمیــن...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا شکرت♥️ خدایا به داده ونداده و گرفته ات شکر. که دادهات نعمت نداده ات حکمت و گرفته ات امتحان است، خدایا به وجود همه بندگانت سلامتی و تندرستی عطا فرما... 😍😊 @Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قبل از خواب اینجوری شکرگزاری کن خدایاشکرت که آبروی خودم و خانوادم رو حفظ میکنی خدایا شکرت ک به همه چیزهایی که میخوام میرسم خدایا شکرت که همیشه پشت و پناهمی و دستمو میگیری خدایا شکرت جز تو محتاج کسی نیستم خدایا شکرت بخاطر تمام داشته هام خدایا شکرت که امروزم به خیر و خوشی گذشت خدایا شکرت که در مسیر فراوانی قرار دارم خدایا شکرت بابت تمام دارایی و ثروتم خدایاشکرت از جنس تو و در فرکانس تو هستم با احساس عالی بگو خدایاشکرت . 😍😊 @Energyplus_ir
🎬: بعد از سه روز برگشتیم شهر، پدرم انگار اون اتفاق براش یه شوک بزرگ بود و حالش هر روز بد و بدتر میشد، طبق خبرهایی بهم میرسید دوباره اشتهای بابا از بین میره و هر چی میخوره بالا میاره و مارال بیچاره به خاطر بابا می بایست مهر سکوت به لب بزنه و چیزی نگه. از روستا که برگشتیم حال یاسمن خیلی بد بود، علائم سرماخوردگی را داشت اما سرما نخورده بود، یک جورایی نفسش تنگ میشد و صورتش کبود میشد، البته همون وقتی به دنیا اومد مدام سینه اش خس خس می کرد اما الان این خس خس پیشرفت کرده بود و بچه به مرز خفگی می رسید. وحید خونه بود که یاسمن اینجور شد، با التماس ازش خواستم که یاسمن را ببریم دکتر و وحید با پررویی گفت: طوریش نیست، بعدم اصلا پول ندارم، بزار فردا ببرش مرکز بهداشت نشون دکتر اونجا بدش، خوب میشه... خیلی عصبی شدم چون راجع به این مشکل یاسمن چند بار به دکتر مرکز بهداشت گفته بودم و اونم تاکید کرده بود باید به پزشک متخصص اطفال مراجعه کنم، اما وحید قمارباز تبدیل شده بود به یک مجسمه که گویی قلبی توی سینه اش نیست و فقط و فقط همون گوشی کوفتیش براش مهم بود و بس منم که اصلا روم نمی شد به حمید بگم تا یاسمن را دکتر ببره و از طرفی برخورد مهرنسا هم باهام خوب نبود و میترسیدم بفهمه که حمید بچه ام را برده دکتر و بعد یه حرفی طعنه ای چیزی بزنه، پس دست گذاشتم روی دلم و اب شدن و زجر کشیدن روزانه یاسمن را میدیم و دم نمیزدم. روزها از پی هم می امد و میگذشت، حالا من شده بودم سنگ صبور مرجان و مارال و تازه متوجه شده بودم که مرجان بیچاره را چندین ماه قبل از اون تاریخی که به ما گفتن عقد کرده، پدرم اونو به دایی عبدالله به عنوان عروس تقدیم کرده بود و ما خبر نداشتیم. درست مثل زمانی که خودش به شهر رفته بود و منو به عقد وحید دراورده بود و من خبر نداشتم، برای مرجان هم همین قضیه بود با این تفاوت عقد مرجان را چندین ماه از همه پنهان کرده بود و وقتی ازش پرسیدیم دلیل این کارت چی بوده؟ گفت که دایی عبدالله پولداره، پسرش میتونه زندگی مرجان را تامین کنه و از طرفی منم مریض بودم و می خواستم خیالم بابت مرجان راحت باشه و پدرم هرگز تصور نمی کرد این حرکتش به قیمت جان مرجان تمام میشه حالا می بایست برای دو قلوها جهیزیه فراهم کنند، هر روز که با مادرم حرف میزدم، میگفت که میثم خودش را به همه کار میزنه و‌چند تا گوسفند خریده و از فروش کشک و پنیر و ماست گوسفندا یه سری وسیله برای مرجان تهیه کردند اما از جهیزیه مارال هیچ خبری نبود، انگار چون دایی پولدار بود پس عروسش هم باید جهاز داشته باشه و چون صمد بچه بود و پدرم کلی خرج بیماری زن عمو کرده بود تاوانش را مارال می بایست پس بده و جهیزیه ای براش تهیه نمی شد. با شنیدن این حرفا داغ دلم چند برابر میشد، اما کاری از دستم بر نمی آمد. روزها بر همین منوال می گذشت و خبر رسید که زن عمو حکم کرده زودتر عروسی صمد و مارال را بگیرند. ادامه پارت بعدی👇 📝به قلم:ط_حسینی 😍😊 @Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا زمانی‌که "خودمان" را دوست نداشته باشیم و برای خود ارزشی قائل نباشیم دیگران نمیتوانند فراتر از خودمان با ما رفتار کنند رفتار آنها آینه رفتار ما با "خودمان" است پس به خودت احترام بگذار وقتی برای دیگران لقمه بزرگتر از دهانشان باشی... آنها چاره ای ندارند جز آنکه" خردت " کنند ؛ تا برایشان اندازه شوی ... پس مراقب معاشرت هایت باش....!🍃🍃🍃 👤الهی_قمشه_ایی 😍😊 @Energyplus_ir
. ‏بعضی از انسان ها به خودشون قول دادند تا آخر عمر در برابر فهمیدن مقاومت کنند... 😍😊 @Energyplus_ir
. تدبیر یعنی؛ مهارت مطرح‌کردن دیدگاهت بدون دشمن‌تراشی برای خودت... 😍😊 @Energyplus_ir
سلام اسمم عباس بزرگ شده ی یکی ازروستاهای غرب کشور پدرنگین مردخیلی شریفی بودکه سالهاباسختی زندگی کرده بودوتمام گذشته اش روبرام تعریف کردبااینکه درجریان همه چی بودم امابه حرفهاش گوش کردم گفتم من نگین رودوستدارم وقول میدم خوشبختش کنم خلاصه چهارروزبعدهمراه خانوادم رفتیم خواستگاری،،امیرخان یه سویت ۹۰متری باتجهیزات کامل دراختیارنگین پدرش گذاشته بود و اون شبم وقتی فهمیدمامیخوایم بریم خواستگاری خودش وزنش راضیه خانم امدن گفتن نگران جهیزیه ی نگین نباشیدماخودمون همه چی براش میخریم نگین مثل دختر خودمونه..ظاهراهمه چی خوب بودخانوادمم نگین روپسندیدن به جزخواهربزرگم که میگفت ظاهراین دختربه مانمیخوره امامن میگفتم بیایدتوخانواده ی مادرست میشه هرچنداحساس میکردم نگین ازیه چیزی میترسه امانمیتونه بهم بگه..بعدازچندجلسه رفت امدمن بانگین نامزدکردم وقرارشدیک ماه بعدش عقدکنیم..دوهفته بعدازنامزدیمون یه روزنگین زنگزدگفت عباس حال مادربزرگم خوب نیست میخوام باپدرم برم بهش سربزنم یادمه تعطیلات بین دوتاترم بودگفتم باشه برو..خودمم که کاری نداشتم برگشتم روستا.. ادامه در پارت بعدی 👇 😍😊 @Energyplus_ir
. عده ای مثل قرص جوشانند در لیوان آب که بیاندازیشان طوری غلیان کرده و کف می کنند که سر می روند اما کافی است کمی صبر کنی بعد می بینی که از نصف لیوان هم کمترند 😍😊 @Energyplus_ir
. فکر کردن دشوار است، به همین خاطر است که بیشتر مردم قضاوت می‌کنند. 😍😊 @Energyplus_ir
. آنهایی که عمیق عشق میورزند. هیچگاه پیر نمیشوند. ممکن است بر اثر کهولت سن از دنیا بروند. اما جوان میمیرند! 😍😊 @Energyplus_ir
. برای داشتن لبهایی زیبا از کلمات پر محبت استفاده کنید, برای داشتن چشمهای زیبا دنبال خوبیهای آدمها بگردید، برای داشتن هیکل زیبا و لاغر غذایتان رابا فقرا تقسیم کنید 😍😊 @Energyplus_ir
. آدمای حسود شایعه می سازند آدم های احمق پخش می کنند و نفهم ها باور ... حرفهای پشت سرتون حرف نیست ... عُقده است ... 😍😊 @Energyplus_ir
. حقیقت زندگی آدما اون عکسایی نیست که تو دنیای مجازی میذارن حقیقت زندگیشون اون چیزایه که نه ازش عکس میگیرن و نه جایی به اشتراکش میذارن ! 😍😊 @Energyplus_ir
سلام اسمم عباس بزرگ شده ی یکی ازروستاهای غرب کشور سه روزروستابودم امابانگین درتماس بودم روزچهارم وقتی زنگزدم گوشیش دردسترس نبودزنگزدم به پدرش گفتم گوشی نگین انتن نداره نگرانش شدم کی برمیگردیدگفت مگه نگین پیش تونیست من تنهایی امدم شهرستان...وقتی پدرنگین گفت پیش من نیست حسابی جاخوردم امابرای اینکه پیرمردنگران نشه گفتم صبح یه کم باهم جربحثمون‌شدفکرکردم امده پیش شمالابدرفته پیش یکی ازدوستاش پدرنگین که صداش قطع وصل میشدگفت منوبیخبرنذاربعدازاینکه تلفن قطع کردم دوباره شماره نگین روگرفتم بازم دردسترس نبودبه ناچارزنگزدم به نگارجالبه اونم دردسترس نبودشماره ی سوداروگرفتم گفتم ازنگین ونگارخبرنداری هرچی زنگ میزنم دردسترس نیستن سوداگفت من ازشون خبرندارم نمیدونم چراحرفش روباورنکردم احساس میکردم یه چیزی هست به من نمیگن تصمیم گرفتم برم درخونه ی نگارزنگ خونش روزدم اماجواب ندادتوماشین منتظرنشستم یکساعتی گذشت که دیدم یه ماشین جلوی خونه نگه داشت نگارونگین ازش پیاده شدن نگین حالش خوب نبود... ادامه در پارت بعدی 👇 😍😊 @Energyplus_ir