eitaa logo
مجمع الفائدة و البرهان | تأمّلات فقهی
152 دنبال‌کننده
72 عکس
12 ویدیو
12 فایل
«به صفّ النعال فقیهان نشینم» 📚✒️یادداشت‌های سیدمحمد احمدی @SMohammad_Ahmadi
مشاهده در ایتا
دانلود
مجمع الفائدة و البرهان | تأمّلات فقهی
❗️تقسیم غلط مشهور ▪️ یکی از #تازه_های_نشر کتاب «المدخل الی الفقه» تألیف سید محمود #هاشمی_شاهرودی اس
↘️ ▫️۱. شواهد زیادی وجود دارد که اصحاب در همان زمان حضور نیز دست به (به‌معنای صحیح) می‌زده‌اند و بلکه همچنانکه خود نویسنده در نهایت اذعان نموده، اهل‌بیت علیهم‌السلام خود، ترویج‌گر و اجتهاد (طبعا نه با این نام) و در میان اصحاب خویش بوده‌اند. (برای ملاحظه‌ی شواهد، نک. کتاب «بحث حول التقلید») البته کاملاً طبیعی است که تعداد نسبت به مجموع اصحاب و روات کمتر باشد. همچنین، فرآیند برخی پیچیدگی‌ها و دقت‌های امروزین را نداشته‌است. ▫️۲. مناصبی که از سوی ائمه اطهار علیهم‌السلام به تفویض شده است اختصاصی به دوران غیبت ندارد، زیرا علاوه بر اطلاق ادله، ظاهر توسط - مثلاً- امام صادق علیه‌السلام آن است که ایشان در صدد تأمین یکی از نیاز های فعلی شیعیان بوده‌اند. اساساً کسی را سراغ نداریم مناصب تفویضی به فقها را مخصوص دانسته‌باشد اما عکس آن (اختصاص به عصر حضور یا به زمان حیات امامِ تفویض‌کننده) قائلانی دارد. ▫️۳. عدم جواز اجرای نیز سخنی بی‌دلیل است. مدرک اصل عملی اگر باشد قطعاً اختصاصی به زمان حضور معصوم ندارد و ادله‌ی نقلی و و... همگی مطلق‌اند. بله، در زمان دسترسیِ آسان به امام، شرط جریان اصل (= و یأس از ظفر به دلیل) برقرار نیست. نصوص (= احتیاط تا زمان ملاقات امام) نیز محمول بر همین فرض است. (برای تقصیل نک. بحث ادله‌ی در علم ) ▫️۴. دسترسی به امام همیشه و همه‌جا و برای همه‌کس نبوده‌است. دوریِ محل سکونت شیعیان از مکان اقامت امام علیه‌السلام، شرایط ، محدودیت اوقات امام علیه‌السلام و‌... عواملی هستند که موجب محدودیت در زیارت حضرات می‌گردیده‌است؛ برای نمونه: 🔰مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلْحَكَمِ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنْ عَنْبَسَةَ بْنِ مُصْعَبٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ: أَشْكُو إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَحْدَتِي وَ تَقَلْقُلِي بَيْنَ أَهْلِ اَلْمَدِينَةِ حَتَّى تَقْدَمُوا وَ أَرَاكُمْ وَ آنَسَ بِكُمْ فَلَيْتَ هَذِهِ اَلطَّاغِيَةَ أَذِنَ لِي فَأَتَّخِذَ قَصْراً فِي اَلطَّائِفِ فَسَكَنْتُهُ وَ أَسْكَنْتُكُمْ مَعِيَ وَ أَضْمَنَ لَهُ أَنْ لاَ يَجِيءَ مِنْ نَاحِيَتِنَا مَكْرُوهٌ أَبَداً. 📖 الکافي ج ۸، ص ۲۱۵ ✒️📚 @Faede_v_Borhan
💠 قاعده کرامت انسان در بوته نقد/۳ • محدودیت ادراکات عقلی 🔻گذشت که استاد محترم در دو محورِ اول سخنان خود به بیان پاره ای مقدمات پرداخته بودند که برخی از آن ها در فرسته‌ی پیشین بررسی شد. در این فرسته به نکته دیگری می‌پردازیم: ۳. به گفته استاد محترم: از ارکان روش استباطی موسوم به «تعقل فقیهانه» کاربست عقل در استنباط می‌باشد که در چهار زمینه «مقاصد شریعت»، «مذاق شارع»، «سنجش نتایج استنباط» و «توسعه و تضییق مدالیل نصوص» نشان داده شده است. شکی نیست که حجت ذاتی و رسول باطن پرودگار است. اما میزان کاشفیت و دائره دخالت او ممکن است محدود یا گسترده باشد. زیبنده نیست کسی را به چوب برانیم، به صرف اینکه او قبح ذاتی و تنجیزی برخی امور را با عقل خود نمی‌یابد. آنچه به علمای اشعری منسوب است انکار است نه ادعای محدودیت درک عقل. افعال خدای متعال در تکوین و تشریع را معیار حُسن و قُبح می‌دانند. اما اینکه همه افعال خداوند متعال در دو ساحت تکوین و تشریع حَسَن است قولی است که جملگی بر آنند و منکر آن ـ‌العیاذ بالله‌ـ به ذات مقدس الهی نسبت ظلم و قبیح داده‌است؛ تعالی الله عن ذلک. کاش استاد محترم در بیان این عبارات دقت بیشتری به کار می‌بردند تا کلامی که ظاهر در معنایی ضروریُّ البطلان است ناخواسته به زبان جاری نشود. به هر حال این نظر که عقل در ادراکات خود محدودیت قابل توجهی دارد نظری قابل دفاع بوده و مستحق برچسب اشعری‌گری نیست. بر این پایه می‌توان ادعا نمود که اگر امری به طور معتبر به خداوند متعال استناد یافت قطعاً حَسَن و عادلانه است و اگر احیاناً کسی آن را خلاف عقل می‌داند می‌بایست در ادراک وهمی خود تجدیدنظر کند؛ همچنان‌که فلاسفه و متکلمان موّحد در «مسأله شرور» چنین کرده و به توجیه پاره‌ای افعال الهی در عالَم تکوین می‌نشینند. مقصود آنکه: هرچند فعل الهی معیاری نفس الأمری برای حُسن و قبح نیست، اما می‌تواند کاشف از حُسنی باشد که مستقل از فعل خداوند ثابت است. ▫️ به‌راستی چطور ممکن است کسی قتل انسان بی‌گناه را مطلقاً قبیح بداند و امر به ذبح اسماعیل (ع) را بپذیرد؟ آیا اینکه این امر از طریق وحی به حضرت ابراهیم (ع) برسد (آن هم نه وحی مستقیم بلکه در رؤیا!) قبح کار را از بین می‌برد؟ اگر گفته شود این امر امتحانی بوده و غرض الهی به قتل خارجی تعلق نگرفته است، قتل غلام توسط حضرت خضر (ع) (نک. کهف: ۷۴) چطور توجیه می‌شود؟ آیا مکافات قبل از جنایت قبیح نیست؟ از نگاه قائلان به محدودیت ادراکات عقلی، قطعاً قتلْ واجدِ قبح تنجیزی مطلق نیست هرچند مقتول بی‌گناه باشد (همچون موارد تزاحم). اساساً یکی از حکمت های تأکید دین بر مسأله تعبّد جلوگیری از اعتماد بیش از حدّ بر ادراکات ناقص عقلی است. همچنین تعجب مؤمنان ـ‌چه برسد به کفارـ از پاره‌ای اوامر الهی، از جمله استنکار حضرت موسی (ع) در قضیه خضر (ع) مؤید آن است که ادراکات عقلی تا چه حدّ ناقص و محدود است. ◽️ ادامه دارد ⏮ ✒️📚 @Faede_v_Borhan
💠 قاعده کرامت انسان در بوته نقد/۴ • معیار های سنجش نتایج استنباط فقهی 🔻استاد محترم در دو محورِ اول سخنان خود به بیان پاره‌ای از مقدمات پرداخته بودند که برخی از آن ها در دو فرسته‌ی پیشین بررسی شد. در این فرسته نکات بیشتری مورد دقت قرار می‌گیرد: ۴. که آن را نامیده‌اند و همچنین ، با قیاس تفاوتی جوهری ندارند و هر آنچه درباره گفته می‌شود (نهی تکلیفیِ مولوی یا ارشاد به اختلال کاشفیت) بر این دو روش نیز منطبق است. از همین رو مشاهده می‌کنیم که غالب فقهای شیعه تمسک به چنین راه هایی را به کلی کنار نهاده‌اند. توضیح مبسوط این نکته را به یادداشتی که در این باره تنظیم کرده‌ام و ان‌شاءالله در آینده منتشر خواهدشد وا می‌نهم. شایان ذکر است یکی از اشکالات اساسی قاعده کرامت به همین نقطه بازمی‌گردد چنانکه خواهدآمد. ▫️ ۵. در رابطه با سنجش نتایج استنباط جا دارد بپرسیم که معیار و مرجع این سنجش چیست؟ آیا کتاب و سنت است؟ است؟ سیره‌های عقلائیه است؟ و قیاس است؟ پر واضح است که معیار مدّنظر استاد محترم کتاب و سنت نیست، زیرا فرض آن است که مستنبط همه‌ی وُسع خود را برای استنباط به کار بسته و مسأله از حیث ادله‌ی نقلی تمام است. به علاوه، بدیهی است که استحسان و قیاس مطلقاً در مکتب فقهی امامی جایی ندارند. سیره یا ارتکازات عقلائی نیز در برابر نصوص دینی تاب مقاومت ندارند، زیرا یکی از شروط سیره یا ارتکاز عدم صدور ردع یا دست کم عدم احراز آن به طریق معتبر است، پس چگونه با وجود دلیل شرعی سیره را مقدم نماییم؟ بله، اگر حکمی خلاف عقل بود قابل پذیرش نیست. اما گمان می‌کنم از توضیحاتی که در بند سوم گذشت تا حدّ خوبی روشن شده باشد که ادراکات تنجیزی و مطلق عقل چنان کم است که غالباً موردی خلاف عقل در نتایج استنباط یافت نمی‌شود. ادراکات ناقص (ظنی/تعلیقی/مهمل/مقید) نیز تاب مقابله با حکم مستنبط از نصوص را ندارد. به بیان ساده: اگر به سبب ادراکی عقلی (یا شبه عقلی) بخواهیم از حکم مستنبط از ظواهر کتاب و سنت رفع ید نماییم، آن ادراک باید چنان قوی، مستحکم، کامل و مطلق باشد که یقین داشته‌باشیم از معصوم صادر نمی‌شود، به طوری که اگر شخصی آن را گفت به عدم عصمت او یقین کنیم؛ همچنانکه اگر شخص مدعی امامت بگوید نماز صبح سه رکعت است یا خداوند یکی نیست بی درنگ ادعای امامت او را تکذیب می‌کنیم. در غیر این صورت حق نداریم کتاب و سنت را که حجت قطعی هستند کنار گذاشته و به ظنون عقلی یا عقلایی یا شبه عقلی ترتیب اثر دهیم. بحث در مقدمه به درازا کشید. شرح این هجران و این خون جگر این زمان بگذار تا وقت دگر! ◽️ ادامه دارد ⏮ ✒️📚 @Faede_v_Borhan
💠 معضل زبان مشترک (۱) دربارۀ گفتگوی حجة الاسلام و المسلمین با دکتر عبدالکریم بسیار سخن می‌توان گفت. از متن گفتگو و مطالب طرح شده در خلال آن (که البته عدم انسجامش باعث شده بیشتر شبیه دو سخنرانی مجزّا باشد تا یک صحبت دوطرفه) گرفته تا برخی حواشی همچون پراکنده‌گویی جناب آقای علیدوست و نپرداختن وی به مباحث ریشه‌ای (طوری که مسیر بحث عمدتاً توسط سروش تعیین می‌شد) و همچنین خطابه‌خوانی سروش و خلط بحث‌های گوناگون و بعضاً بی‌ربط به یکدیگر و نیز اشتیاق شدید او به دیده شدن و مهم جلوه دادن خود که اصلاً یارای پنهان کردنش را نداشت. از زمانی که قسمت اول این برنامه منتشر شد بنا داشتم چند خطی در موردش بنویسم اما فرصتی دست نداد. تا اینکه امروز به مصاحبه‌ای از آقای دکتر عبدالله نصری با خبرگزاری «ایبنا» برخوردم. هرچند با ایشان آشنایی قبلی ندارم، اما نحوۀ نگرشش به مباحثی از قبیل گفتگوی مورد بحث را پسندیدم. به گمانم روی مهمترین نقطه در این زمینه دست گذارده. محور تمام سخنان ایشان این نکته است که اساساً صحبت کردن در مورد و چندین رتبه پس از مبانی کلامی و عقیدتی همچون توحید، صفات الهی، نبوت و جایگاه رسول (ص) و ـ به تبع ـ اوصیای پیامبر (ع) قرار دارد. مادام که انسان تکلیف خود را با این مقولات روشن نساخته منطقی نیست که به انتظار از دین یا گسترۀ شریعت بپردازد، چه رسد به اینکه از اموری همچون اعتبار منابع حدیثی شیعه یا میزان تورم فقه و اصول بحث کند! کسانی که گفتگوی علیدوست ـ سروش را نشنیده‌اند ممکن است با خواندن این جملات تعجب کنند که مگر کسی هست که این ترتیب منطقیِ بدیهی را رعایت نکند؟! در کمال شگفتی باید بگویم: آری! در مقابل ممکن است برخی بگویند: خب! دو سرِ گفتگوی مزبور مسلمان و شیعه‌اند و پیش‌فرض های کلامی مشترکی دارند. چه اشکالی دارد که بر پایۀ اعتقادات مشترک، مسائل روبنایی تر را به بوتۀ نقد و بررسی بگذارند؟ اینجاست که خواندن مصاحبۀ دکتر نصری مفید فایده است. جدا از اینکه مسمّای لفظ مسلمان یا شیعه دقیقاً چیست (که در جای خود ثمرات مهمی دارد) ظاهراً جای تردید نیست که آنچه سروش اسلام میداند و به آن باور دارد فاصله‌اش با تلقّی سنتی از اسلام چنان فاصلۀ مشرق و مغرب است. در واقع بیشتر مفاهیم بنیادین دینی از جمله: خدا، نبی، امام، شریعت، ، و... از نگاه سروش و بسیاری از نو/دگراندیشان به اصطلاح دینی، با برداشت رایج از آن مفاهیم تنها در نام یکسانند و اصطلاحاً مشترک لفظی هستند. لذا هیچ زبان و ادبیات مشترکی میان طرفداران دو نگاه مذکور وجود ندارد. بنابراین قضاوت من دربارۀ این گفتگو و هر مباحثۀ مشابه دیگری «لغویت محض» است؛ چیزی شبیه مناظرۀ یک مسیحی با یک مسلمان دربارۀ وجوب غسل تعمید یا تعداد رکعات نماز صبح! در آخر تذکر این نکته هم بد نیست که مشکل ادبیات مشترک گریبانگر بسیاری از مبلغان دینی نیز هست. خواسته یا ناخواسته طرز تفکر مدرن در ذهن خیلی از مردم ما رسوخ کرده و تا اصلاح نشود پرسش‌های زیادی هیچگاه میان عموم مردم پاسخ نخواهد گرفت. ✒️📚 @Faede_v_Borhan