فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧#MUSIC
#موزیک_ویدئو 🎬
#استوری 💞
#کلیپ_عاشقانه ❤️🔥
بمونی تو قلبم الهی الهی....❤️
❚❚ 𝑱𝒐𝒊𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝒚𝒐𝒖𝒓 𝒎𝒖𝒔𝒊𝒄 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍👇
┅────────┅
𖧷-‹.𝒋𝒐𝒊𝒏: | @Tykecell
┅────────┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧#MUSIC
#موزیک_ویدئو 🎬
#استوری 💞
#کلیپ_عاشقانه ❤️🔥
🤲 خدایا در یکمین روز مرداد ماه🌱🌸 روز دوشنبه تون بخیر روزتون ختم به زیباترین خیرها
امیدوارم امروز حاجت دل پاک ومهربانتون با زیباترین حکمتهای خدا یکی گردد و آرامش نصیب حالتون 🌸
❚❚ 𝑱𝒐𝒊𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝒚𝒐𝒖𝒓 𝒎𝒖𝒔𝒊𝒄 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍👇
┅────────┅
𖧷-‹.𝒋𝒐𝒊𝒏: | @Tykecell
┅────────┅
ʚ♡ɞ
تو نهایت عشقی
نهایت دوست داشتن🕊
و در لا به لای این بی نهایت ها
و من چقدر خوشبختم
که تو سهم قلب منی🤎
💖رازهای همسرداری💍
@Sargozasht_vagheii
💕💕💕💕
عشقغیرمجاز♡همسرتقلبیمن♡(رمانهای بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸
༊────────୨୧────────༊
#عشق_غیر_مجاز ⛔️
#اثری_از_اعظم_فهیمی ✍
#پارت705 📝
༊────────୨୧────────༊
قبل از اینکه بحثی بالا بگیرد از جایم بلند میشوم و میگویم:
-باشه میپرم!
شهاب تیز نگاهم میکند:
-بشین سرجات پریا، تو چرا جدی میگیری؟ اصلا بازی تمومه... جمع کنید این مسخره بازی رو!
کوهیار نیشخند میزند:
-جنبه ها ماشاالله بالاس!
بی توجه سمت استخر میروم که شهاب با تحکم صدایم میزند و پروا میگوید:
-پریا جان بیا لزومی نداره انجامش بدی!
اهمیت نمیدهم و لبه استخر می ایستم، چشمانم را روی یکدیگر میگذارم، نفسم را حبس و خودم را رها میکنم...
آب خنک استخر باعث میشود با هول چشم باز کنم، شالم از روی موهایم کنار رفته و با حرکات دستانم سعی میکنم به سطح آب بروم، همین که سرم روی آب قرار میگیرد نفس عمیقی میکشم که شهاب و پروا را میبینم که با هول خم شده اند و مرا تماشا میکنند.
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع
عشقغیرمجاز♡همسرتقلبیمن♡(رمانهای بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸
༊────────୨୧────────༊
#عشق_غیر_مجاز ⛔️
#اثری_از_اعظم_فهیمی ✍
#پارت706 📝
༊────────୨୧────────༊
شهاب به قدری عصبی ست که میترسم نگاهش کنم، سمت لبه استخر شنا میکنم که دستش را سمتم دراز میکند:
-زده به سرت؟ فکر میکنی حالا که کاری که ازت خواسته رو انجام دادی پیشش خیلی باجنبه شناخته شدی یا قراره تشویق بشی؟
آرام غر میزند و نمیخواهد مقابل دیگران جلب توجه کنیم، متوجه است که با حرفهایش پیش بقیه ممکن است خجالت زده شوم.
کمک میکند از آب بیرون بیایم، شال خیسم را با زحمت روی سرم مرتب میکنم که نگاه به خون نشسته شهاب به لباس هایم می افتد، با خجالت دستی به شومیزم میکشم، چنان به اندامم چسبیده که حسابی خجالت زده میشوم، پروا با گفتن:
-میرم برات حوله بیارم!
از ما فاصله میگیرد و سمت ساختمان میرود، کوهیار از همان فاصله با خنده دستی تکان میدهد:
-باریکلا به شاگرد شجاعم!
نگاه از او میگیرم و لبه استخر مینشینم، زانوهایم را بغل میگیرم، نسیم ملایمی میوزد که باعث میشود کمی بلرزم، شهاب کنارم زانو میزند و به صورتم زل میزند:
-چه کاری بود کردی آخه دورت بگردم من؟
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع
✿
دلـــــــــــم گــــــرم مـــــیشود
وقـــتـــی مـــیگـــویــی... 💌👆
https://eitaa.com/joinchat/3454927340Cc5573293f0
عشقغیرمجاز♡همسرتقلبیمن♡(رمانهای بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸
༊────────୨୧────────༊
#عشق_غیر_مجاز ⛔️
#اثری_از_اعظم_فهیمی ✍
#پارت707 📝
༊────────୨୧────────༊
نگاهم را سمت کوهیار میکشم:
-دلم نمیخواست بحث کنین، یا اینکه فکر کنه زیادی بی جنبه ایم!
-خب بذار فکر کنه پریا جان، مگه ما مسئول فکرای کوهیاریم؟ گور بابای هر کی که بخواد ذره ای خاطر تو رو آزرده کنه، وقتی من گفتم نرو، نباید میرفتی، چرا سرتق بازی در میاری آخه؟
گوشه لبم را میگزم:
-رفتم تا حرفی نمونه... تا کنایه ای نزنه...
-وای از دست تو پریا... ببین چطور داری میلرزی، لباسات چسبیده به تنت... خیلی دارم خودمو نگه میدارم فکشو نیارم پایین!
نفس عمیقی میکشم و به پروا که نزدیک مان میشود چشم میدوزم، حوله ای مقابلم میگیرد:
-بیا عزیزم، بگیر اطرافت برو تو، حمومو آماده کردم دوش بگیر بهت لباس تمیز میدم بپوشی.
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع
عشقغیرمجاز♡همسرتقلبیمن♡(رمانهای بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸
༊────────୨୧────────༊
#عشق_غیر_مجاز ⛔️
#اثری_از_اعظم_فهیمی ✍
#پارت708 📝
༊────────୨୧────────༊
با لبخند تشکر آمیزی نگاهش میکنم و همانطور که گفته می ایستم و حوله را روی شانه هایم می اندازم، شهاب هم بلند میشود و تا خانه همراهی ام میکند، پروا داخل حیاط می ماند، اما شهاب همراهم تا مقابل حمام می آید:
-دوش آب گرم بگیر که سرما نخوری.
با خجالت نگاهش میکنم:
-باشه تو دیگه برو پیش بقیه!
لبخند کمرنگی میزند:
-قربون اون لپای سرخت بشم من.
چشمکی میزند و سمت حیاط اشاره میزند:
-مجبورم باز این پسره رو تحمل کنم، نگران نباش پروا رو میفرستم پیشت که معطل لباس نشی.
چشمانم را به نشانه تایید به هم میفشارم و در حمام را روی هم میگذارم و قفل میکنم.
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع
ʚ♡ɞ
در دشــــــــتِ وجــــــــودم
تــــنـها نقــــشِ تـــــــو خـــوابــیده🖇🫰
https://eitaa.com/joinchat/3454927340Cc5573293f0
ʚ♡ɞ
خــــوشــــبخــتیِ مـــن🤍
فقط با تـــــــــو کامــــــل میشه🫂
https://eitaa.com/joinchat/3454927340Cc5573293f0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ʚ♡ɞ
مــــن هــــمانــم
کـــه تــــــــویــــی
از هــمــه عالــم جـــانش🌎❤
https://eitaa.com/joinchat/3454927340Cc5573293f0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ʚ♡ɞ
نــــفــسم
تا تـــو رو دارم
هـــیــچ غــمی ندارم♥👫
https://eitaa.com/joinchat/3454927340Cc5573293f0
ʚ♡ɞ
صبح آغٰازهَمهِی خوبےٖهٰاست
وَ تـو دِلبَࢪَم
بِھترین صبحِ دلاَنگیز مَنے🌤💋
#صبح_بخیر_دلبرکم
https://eitaa.com/joinchat/3454927340Cc5573293f0
ʚ♡ɞ
𓍯•𝐓𝐡𝐞𝐲 𝐬𝐚𝐢𝐝 𝐥𝐨𝐯𝐞✨
𝐈 𝐬𝐚𝐢𝐝 𝐲𝐨𝐮🫀
گفتن عشق
گفتم تـــــــو:))🫶🏼
https://eitaa.com/joinchat/3454927340Cc5573293f0
ʚ♡ɞ
يک شــــــعر
به كوتـاهى يک نگاه مينويسم📝
آب براي ماهــــــى
جــــــان است !!
تــ♡ــــو برای من
زنــــــدگــــــی❤️🖇
https://eitaa.com/joinchat/3454927340Cc5573293f0
عشقغیرمجاز♡همسرتقلبیمن♡(رمانهای بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸
༊────────୨୧────────༊
#عشق_غیر_مجاز ⛔️
#اثری_از_اعظم_فهیمی ✍
#پارت709 📝
༊────────୨୧────────༊
لباس هایی که پروا در اختیارم گذاشته را تنم میکنم و به حیاط برمیگردم، خوشبختانه کوهیار رفته و بهار و دیار خوابشان برده، پروا نگاهم میکند:
-عافیت باشه عزیزم!
-قربونت!
-بهار و دیارو داخل اتاق خودمون خوابوندم، اتاق بچه ها واسه تو، اتاق مهمانم برای آقا شهاب آماده کردم.
کنارش روی زیرانداز مینشینم:
-ممنون عزیزم لطف کردی!
کوروش خمیازه ای میکشد:
-بچه ها من داره موتورم خاموش میشه، شماها خوش باشید!
بلند میشود و بعد از گفتن شب بخیر به اتاقشان میرود، پروا هم پشت سر شوهرش شب بخیر میگوید و سفارش میکند هر چه نیاز داشتیم بدون تعارف از لوازم خانه استفاده کنیم.
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع
عشقغیرمجاز♡همسرتقلبیمن♡(رمانهای بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸
༊────────୨୧────────༊
#عشق_غیر_مجاز ⛔️
#اثری_از_اعظم_فهیمی ✍
#پارت710 📝
༊────────୨୧────────༊
با لبخند به رفتن پروا نگاه میکنم که گرمای پر حرارت چشمان شهاب باعث میشود سمتش برگردم، با سری کج شده تماشایم میکند:
-بالاخره تنها شدیم!
گوشه لبم را با شرم میگزم:
-خب تو نمیخوای از خانوادت بگی؟
خیره نگاهم توضیح میدهد:
-من نظرم اینه الان که تنهاییم حرفای دوتایی بزنیم، راجع به خانوادم تو هر شرایطی میتونم توضیح بدم هوم؟ موافقی؟
آرام میخندم:
-موافقم!
ناگهان میگوید:
-یه شب سرزده با مامان بابا میایم خونه تون؛ خواستگاری!
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع
عشقغیرمجاز♡همسرتقلبیمن♡(رمانهای بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸
༊────────୨୧────────༊
#عشق_غیر_مجاز ⛔️
#اثری_از_اعظم_فهیمی ✍
#پارت711 📝
༊────────୨୧────────༊
چشمانم گرد میشود و با حیرت میگویم:
-چی میگی شهاب؟ بابا عمرا بذاره! من حتی همین الانم کلی استرس دارم نکنه یهو بیاد دنبالم!
-میام پریا... منتظرم بابا حالش بهتر بشه، اوضاعش روبراه شد میایم!
-وای شهاب تروخدا مضطربم نکن از همین الان!
نیم تنه اش را جلو میکشاند و با لبخند خاصی نزدیک صورتم پچ میزند:
-اتفاقا هیجان شیرینیه! فکرشو بکن جلوم سینی چای بگیری با لپای گل گلی بگی بفرمایید آقا شهاب!
میان اضطراب و تنشی که دارم زیر خنده میزنم:
-من کی تا حالا بهت گفتم آقا شهاب آخه؟
ابرویی بالا میدهد و جدی میشود:
-باید بگی... باید پیش همه آقا شهاب صدام بزنی!
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع
ʚ♡ɞ
𝐘𝐨𝐮 𝐀𝐫𝐞 𝐓𝐡𝐞 𝐬𝐦𝐚𝐥𝐥 𝐦𝐨𝐨𝐧
𝐨𝐟 𝐦𝐲 𝐃𝐚𝐫𝐤 𝐍𝐢𝐠𝐡𝐭𝐬
تـــو مــاه کوچک شَـبهایِ تیـــرهِ مَنیِ..
#شب_بخیر_ماهم
https://eitaa.com/joinchat/3454927340Cc5573293f0
عشقغیرمجاز♡همسرتقلبیمن♡(رمانهای بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸
༊────────୨୧────────༊
#عشق_غیر_مجاز ⛔️
#اثری_از_اعظم_فهیمی ✍
#پارت712 و #713 📝
༊────────୨୧────────༊
مات تماشایش میکنم که ادامه میدهد:
-درضمن پیش غریبه ها اصلا با ناز و غمزه حق نداری صدام بزنیا... اخم میکنی طوری که ابروهات کشیده بشه روی چشای خوشگلت؛ بعد آروم بگی آقا شهاب؛ منم که دربست در خدمتتم...
رفته رفته لبخند مهمان لبانش میشود و ادامه میدهد:
-قربون این نگاه متعجبت بشم من، نکنه حرفامو جدی گرفتی؟
با خجالت نگاه از او میگیرم:
-خیلی ننری شهاب!
با مهر تماشایم میکند:
-اما موضوع خواستگاری جدی بود، نمیتونم دست رو دست بذارم... اونقدر میام و میرم تا دلشون نرم بشه.
نفس مضطربی میکشم:
-نمیدونم، من نظرم اینه یکم زمان بدیم شاید حساسیت بابا کمتر شد.
-نمیشه عزیز من... دندم نرم خودم باید راضیش کنم، یکی یدونهشی، باید نازشو بخرم تا تو رو بده بهم!
لبخند خجلی میزنم و او ادامه میدهد:
-آخ از اون روزی که مال خودم شده باشی پریام...
قند توی دلم آب میشود و با لبخند خیره نگاهش میمانم... دلم از این رویای شیرین ضعف رفته و با ذوق به چشمان شهاب چشم دوخته ام.
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع
ʚ♡ɞ
هـر صبـح طلـوع دوبارهٔ
خـوشـبختـی و امیـدسـت
بگشـاے دلـت را به مهـر ومـهربـانـی
و عشــق را در قلبـت مـیهمـان ڪن
بـیشـک شـکوفـههـاے خـوشـبختـی
در زنـدگیات گل خـواهـد کـرد
#صبح_بخیر
https://eitaa.com/joinchat/3454927340Cc5573293f0
عشقغیرمجاز♡همسرتقلبیمن♡(رمانهای بانو فهیمی)♡
♥️♥️♥️♥️♥️♥️ ╔ღ═╗╔╗ ╚╗╔╝║║ღ═╦╦╦═ღ ╔╝╚╗ღ╚╣║║║║╠╣ ╚═ღ╝╚═╩═╩ღ╩═╝ ♥️♥️♥️♥️♥️♥️ #همسر_تقلبی_من #به_قلم_
♥️♥️♥️♥️♥️♥️
╔ღ═╗╔╗
╚╗╔╝║║ღ═╦╦╦═ღ
╔╝╚╗ღ╚╣║║║║╠╣
╚═ღ╝╚═╩═╩ღ╩═╝
♥️♥️♥️♥️♥️♥️
#همسر_تقلبی_من
#به_قلم_اعظم_فهیمی
#پارت74
پشت بهش سمت چمدونم رفتم و با حرص کتابا و لوازممو بیرون آوردم، آره من محرم نامحرم حالیم بود، اینو حتی میشه از عماد هم پرسید که چقدر تو روابطمون سخت میگرفتم، تا جایی که عماد یه روز تو چشام زل زد و گفت:
-آسون به دست نمیای، همین اخلاقت منو سمتت کشونده، شبیه هیچکس نیستی، حاضرم قسم بخورم تکی بین دخترای دانشگاه...
نفس عمیقی کشیدم، من چکار کردم با افکار و عقاید عماد؟ چکار کردم که الان برای من و شرایطم سر تاسف تکان میداد... چکار کرده بودم باهاش که حتی چشم دیدنمو نداشت...
چشامو روی هم فشار دادم که صدای پای آراد درحالی که نزدیکم میشد به گوشم رسید:
-خب پس الان من و تو باهم یه مشکل بزرگ داریم... کلی تفاوت هست بین افکارمون... یا تو باید شبیه من بشی...
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع
عشقغیرمجاز♡همسرتقلبیمن♡(رمانهای بانو فهیمی)♡
♥️♥️♥️♥️♥️♥️ ╔ღ═╗╔╗ ╚╗╔╝║║ღ═╦╦╦═ღ ╔╝╚╗ღ╚╣║║║║╠╣ ╚═ღ╝╚═╩═╩ღ╩═╝ ♥️♥️♥️♥️♥️♥️ #همسر_تقلبی_من #به_قلم_
♥️♥️♥️♥️♥️♥️
╔ღ═╗╔╗
╚╗╔╝║║ღ═╦╦╦═ღ
╔╝╚╗ღ╚╣║║║║╠╣
╚═ღ╝╚═╩═╩ღ╩═╝
♥️♥️♥️♥️♥️♥️
#همسر_تقلبی_من
#به_قلم_اعظم_فهیمی
#پارت75
هنوز جمله اش تموم نشده بود که تیز سمتش چرخیدم:
-من مثل کسی نمیشم! شما هم موظفی شرایطی برام فراهم کنی که احساس آرامش کنم!
ابروهاش بالا پرید و با صدای بلندی گفت:
-واو (Wow) !
نفسمو فوت کردم و دوتا مانتویی که داشتمو از چمدون بیرون کشیدم:
-حالا میشه بگید لوازممو کجا باید بذارم؟
گوشه لبشو از درون جوید:
-میخوای اتاق مهمانو بگم برات آماده کنن؟
با خوشحالی ایستادم و سر تکان دادم:
-آره این عالیه!
-اما شرایط شاید سخت بشه!
-چرا؟
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع
ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ
وقتی میگویی:
"مراقب خودت باش"،
حتی اگر مرگ کمین کرده باشد
زنده میمانم...🌱
👤#شهناز_امیری❣
#عاشقانه
💖رازهای همسرداری💍
@Sargozasht_vagheii
💕💕💕💕