اشعار ناب آئينے: #مرثیه_حضرت_زهرا
تو زمین گیری و من بی کس و یارم زهرا
خوب بنگر گره افتاده به کارم زهرا
چقدر پیر شدی خانم هجده ساله
حق بده تاب ندارد دل زارم زهرا
خانه ام مقتل تو بوده و من شاهد قتل
با چه رو پای در این خانه گذارم زهرا ؟
همدم چاهمو هم صحبت نخلستانم
بسکه آزرده از این شهر و دیارم زهرا
مرد خیبر جلوی بسترت افتاده زمین
بعد تو کاش منم جان بسپارم زهرا
من صف اول هر غزوه به میدان رفتم
ولی اندازه ی تو زخم ندارم زهرا
یک دل سیر بگو هر چه دلت میخواهد
یک دل سیر برای تو ببارم زهرا
تو قدت خم شده یا چشم علی دید خطا؟
خجل از قد تو با دیده ی تارم زهرا
کفنت را جلوی چشم علی باز نکن
که در آورده عزای تو دمارم زهرا
شب به شب مجلس ختمیست،خصوصی اما
نه سر قبر تو … بالای مزارم زهرا
🔸شاعر:
#علیرضا_وفایی 👆
____
#مرثیه_حضرت_زهرا
بادِ سردی آمد و برگ و برش را جمع کرد
پُر شد از پاییز تا کوچه ، پرش را جمع کرد
ابرِ تاریکی رسید و کوچه را تاریک کرد
غم وزید و شادمانی دفترش را جمع کرد
شادیِ یک کودکِ زیبا چرا کوتاه بود؟
غم زد آتش بر دلش خاکسترش را جمع کرد
تکیهگاهِ مرتضی را دید از مسجد که رفت
نانجیبی لب گزید و لشکرش را جمع کرد
گِرد او اوباش بودند و برایش بس نبود
از حرامی اولش تا آخرش را جمع کرد
وای ناموسِ علی را پیشِ راهش تا که دید
در دلِ خود کینههای همسرش را جمع کرد
کاش میشد که حسن هم قَدِ مادر بود کاش
رویِ پا برخاست چشمان تَرش را جمع کرد
یک صدا آمد... صدای سیلی و دیوار بود
چشم وا کرد... از زمین نیلوفرش را جمع کرد
تا که او را زد علی درخانهاش بر خاک خورد
تا که نامحرم نبید مادرش را جمع کرد
آه بر خاکِ زمین یک گوشواره پخش شد
وای از زیر قدمها چادرش را جمع کرد
* * *
یک پسر در کربلا هم پیشِ بابایش نشست
عاقبت روی حصیری پیکرش را جمع کرد
پیکرش اینجا و سر بازیچهی سرنیزهها
بارها عمه کتک خورد و سرش را جمع کرد
آنقدر سرنیزه خورده بود و خنجرهای کُند
دخترش تا دیدش اول حنجرش را جمع کرد...
🔸شاعر:
#حسن_لطفی 👆
#مرثیه_حضرت_زهرا
به شبنم اُنس دارد، لالهرخساری که من دارم
سر از بستر نگیرد، سروْرفتاری که من دارم
کنار ماه خود، شب تا سحر با مهر بنشینم
ندارد هیچ اختر، چشم بیداری که من دارم
ز چشم نیمهبازش بر ندارم چشم و میدانم
«نگاهش عافیتبخش است، بیماری که من دارم»
بهشتآرا گلی بر گلشن من سایه افکنده
که با او رشک فردوس است، گلزاری که من دارم
به زمزم ناز دارد، کوثرِ اشکی که او دارد
ز گردون سر برآرد، آهِ غمباری که من دارم
اگر در دل غمی آید؛ وگر غم بر غم افزاید
علی را غم نمیشاید، ز غمخواری که من دارم
🔸شاعر:
#جواد_هاشمی 👆
____
#مرثیه_حضرت_زهرا
کوچه گردی می کنم تنهای تنها مانده ام
بعد پیغمبر ببین بانو که من وامانده ام
در میان کوچه ها پا می کشم با بی کسی
کاش می مردم ز ختم الانبیا جامانده ام
نیست حتی یک نفر تا که کنم بر او سلام
با همین شانه به زیر بار غم ها مانده ام
یک نفر مانده برایم بین این شهر بلا
زنده با عشق سلامت جان زهرا مانده ام
حامی حیدر مبادا خسته از حیدر شوی
خوب می دانی که گریان مثل دریا مانده ام
هفته ها از دیدن رویت گذشته جلوه کن
هفته ها در انتظار روی زیبا مانده ام
خواهشا از درد های خود بگو بانوی شهر
بهر درد دل ولی تنها و رسوا مانده ام
🔸شاعر:
#محسن_راحت_حق 👆
اشعار ناب آئينے:
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
.
اول هر چیز را حیدر مشخص می کند
آخرش تکلیف را کوثر مشخص می کند
حیدری نیمه ابری یا حسینی شدید
پس هوای خانه را مادر مشخص می کند
چشم می بندم صدای پای مادر درسرم
راه باقیمانده را تا در مشخص می کند
اولش آهسته بعدش با قدم های سریع
روضه را اینگونه تا آخر مشخص می کند
باصدا کردم تجسم صحنه را، ازچشم هم؛
گوش گاهی صحنه را بهتر مشخص می کند
در میان بسترش تکلیف کل شیعه را
فاطمه بایک تکان سر مشخص می کند
درمیان بچههای فاطمه ازاین به بعد
سهم غربت را فقط خواهر مشخص می کند
بین آقا زاده هایش هم مسیر روضه را
غالبا فرزند کوچکتر مشخص می کند
سرنوشت عالمی را میخ در معلوم کرد
بعد از این تکلیف را خنجر مشخص می کند
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی 👆
____
#مرثیه_حضرت_زهرا
.اهل مدینه شاهدِ بی یارها شدند
مشهور در زمانه به بی عارها شدند
رفتی تو و کسی به علی تسلیت نگفت
اینگونه همنشین عزادارها شدند
می خواستند قبر تو را زیر ورو کنند
اسباب زحمت من و تو بارها شدند
گفتند تو مریضه شده جان سپرده ای
مُنکِر به زخم ِ سینه و مسمارها شدند
رفتی تو و به روی سرم خانه شد خراب
اینها به فکر شادی و این کارها شدند
یادم نمی رود که چگونه تورا زدند
اسما و فضه مَحرم اسرارها شدند
بارفتن تو زینب و کلثوم وقافله
آماده ورود به بازارها شدند
اینجا تو پیش چندنفر خورده ای زمین
آنها اسیر وارد تالارها شدند
آن گیسوان ِ ناز که مثل ضریح بود
اسباب دستِ لشگریان بارها شدند
🔸شاعر:
#قاسم_نعمتی 👆
____ #مرثیه_حضرت_زهرا
نه تنها روز، کس بر دیدن زهرا نمیآید
که بردیدارچشمم خواب هم شبهانمیآید
مریز اینقدرپیش چشم زهرااشک مظلومی
ببین ای دست حق دستم دگر بالا نمیآید
نگوید کس چرا بانو گرفته دست بر زانو
به روی پا ستادن دیگر از زهرا نمیآید
چو میبینندحال مادرخود، کودکان گویند
که میسوزیم وغیر ازسوختن ازمانمیآید
چراغ عمرکوتاهم،کندسوسو ولی افسوس
که هستم چشم بر راه اجل اما نمیآید
🔸شاعر:
#استاد_علی_انسانی👆
____
#مرثیه_حضرت_زهرا
هر شب برای گریه هایت ، گریه کردم
ناله به ناله پا به پایت گریه کردم
هر دفعه این نه سال را که یادم آمد
از ابتدا تا انتهایت گریه کردم
تسکین طفلانت اگر چه کار من بود
با بچه هایت هم برایت گریه کردم
ای مستجاب الدعوه ای که رفته از دست
با آرزویت با دعایت گریه گردم
در مجلس ختمِ خودم آندم نشستم
هر کوچه ای که در عزایت گریه کردم
ای که به پشت درصدایت در نیامد
هر بار پشت در به جایت گریه کردم
تو پیرهن میدوختی و در کنارت
با روضه های کربلایت گریه کردم
🔸شاعر:
#حامد_آقایی👆
____
#مرثیه_حضرت_زهرا
مرا از لحظه ی پیدایش عالم دعا کردی
همیشه هر کجا نام تو را بردم دعا کردی
هزاران سال طی شد تا خدا بخشید آدم را
یقینا لحظه ی بخشایش آدم دعا کردی
مسیح و حضرت موسی و ابراهیم مدیونت
برای هاجر و اسیه و مریم دعا کردی
جهان را می توانستی به نفرینی بسوزانی
ولی در پاسخ بی مهری عالم دعا کردی
تو معنا کرده ای الجار ثم الدار را وقتی
که آن همسایه های بی وفا را هم دعا کردی
مسلم شد برای اهل خانه رفتنی هستی
از آنجا که برای رفتنت ، هردم دعا کردی
🔸شاعر:
#سیده_فرشته_حسینی 👆
____
این حسین کيست که درقلب همه جا دارد
این همه عاشق دیوانه و شیدا دارد
این حسین کيست که نام کرمش در دو سرا
این چنین پیش خدا رتبهٔ اعلا دارد
این حسین کيست که از کشتن او چشم خدا
اشک خون از حرم عالم بالا دارد
این حسین کيست که در قتلگه کربُبَلا
رقص او در بر شمشیر تماشا دارد
این حسین کيست همان زینت دامان نبی
ازلب پاک نبی بوسهٔ زیبا دارد
این حسین کيست که در سلسلهٔ عرش خدا
این همه از غم این داغ مُعَزّا دارد
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام
التماس دعا
#اشعار_شهادت_و_مصائب_اهل_بیت
#شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
بوسه بر نامش زد و با جان و دل تعظیم کرد
بوسه بر نامش زد و با جان و دل تعظیم کرد
ماتمش رخت عزا را بر تنِ تقویم کرد
زنده شد عیسی کنارِ ذکرِ یازهرایِ(س) ما
حضرت مریم به اسم اعظمش تعظیم کرد
دست تاریخ آمد و در کوچه ای غربت کشید
شهر را با مردمانِ بی وفا ترسیم کرد
مهربانی های بی حدّ و حسابش عاقبت
جملهٔ «ألجار ثمّ الدار» را تنظیم کرد
اولین نان تنور خانه اش را فاطمه(س)
پخت و بین تک تکِ همسایه ها تقسیم کرد
وای از قوم نمک نشناس! آنکه جای حق
یاورِ باطل شد و دل را به او تسلیم کرد
مکرِ شورای سقیفه کار دستِ شیعه داد
مرتضی(ع) را از خلافت سالها تحریم کرد
گفت بر آتش بسوزان «چادر» و «در» را سریع
بی حیا مزد رسالت را چنین تفهیم کرد
در حمایت از علی(ع)زهرا(س)گذشت از هرچه داشت
محسنِ(ع)شش ماهه اش را پشت «در» تقدیم کرد!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
1_2238829305.mp3
4.11M
مصیبت هایم امشب جان گدازه
که مانده روی دستم یک جنازه
نبیند کاش زینب روی دوشم
ز تابوت بریزد خون تازه
به یاد لرزه های پیکر تو
گرفته لرزه پای شوهر تو
به قبرت خاک می ریزم ولیکن
بریزد خاک بر سر دختر تو
خدا داند دلم خون گریه می کرد
به عالم دشت و هامون گریه می کرد
ندیدم زخم پهلو را در آن شب
ولی دیدم کفن خون گریه می کرد
الهی دخترت زینب بمیرد
ببین تنهایی ام را ای عزیزم
الهی از کنارت برنخیزم
خودم با دست خود خاکت نمودم
چه خاکی بعد تو بر سر بریزم
الا ای چاه یارم را گرفتند
گلم،باغم بهارم را گرفتند
میان کوچه ها با ضرب سیلی
همه دار و ندارم را گرفتند
کمی از غسل زیر پیرهن ماند
کمی از خون خشک بر بدن ماند
کفن را در بغل بگرفت و بو کرد
همان طفلی که آخر بی کفن ماند
#فاطمیه #محمود_کریمی 🎤
دنبال کبریایى؟! بى کبر و بى ریا...
#سینه_زنی و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام ویژه شب جمعه به نفس حاج مهدی سلحشور
دنبال کبریایى؟! بى کبر و بى ریا باش
وقت اَداى دینت، فارغ ز هر اَدا باش
وقتی که پشت این در، پیغمبران نشستند
در کوی نیک نامان پیوسته خاکِ پا باش
هر منسبی که داری، بیرونه روضه داری
اینجا که پا نهادی، تا میشود گدا باش
آسایش دو گیتى، تفسیر این دو حرف است
دیوانه ی حسین و مجنون مجتبى باش
آب زلال را در، سرچشمه جستجو کن
خواهان خیر هستی، خواهان مرتضی باش
حق با علی مگر نیست؟! حق هم مگر خدا نیست؟!
پس در نجف بمان و هر لحظه باخدا باش
فرمود امام صادق: از پُشت بامِ خانه
با یک سلام ساده، الساعه کربلا باش
او غرقِ خونِ خود شد، من غرقِ در گناهم
سر داد، دل ندادم، ای بی وفا مرا باش
کار بنی اسد در تدفین او گره خورد
وقتی تنی نمانده دنبال بوریا باش
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
#حاج_مهدی_سلحشور
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
رو گرفتی از من و درد نهانی داشتی
بشکند دستی کزو بر رخ نشانی داشتی
ماجرای کوچه را با من نمی گوید حسن
من نمی دانم چرا قد کمانی داشتی
جان حیدر, گریه های های هایم را ببخش
تازه فهمیدم شکسته-استخوانی داشتی
میخ در, دیوار, آتش, ضربه ی سیلی, لگد
یاس هجده ساله پشت در چه جانی داشتی؟
تا نیفتد شعله در جان ولایت, سوختی
ایستادی روی پایت تا توانی داشتی
تو دعاشان کردی و کاری نکردند, ای دریغ
من بمیرم... تو عجب همسایگانی داشتی
نه ضریحی مثل زینب, نه حریمی چون حسین
کاش مانند حسن, سنگ نشانی داشتی
#نفیسه سادات موسوی
003 Chador e Khaki.mp3
8.58M
لاله زار عقیقه چادر خاکی
گل نیلوفریه روی کبودت
.
یه جوری آتیش گرفتی از یه سیلی
که پیچیده توی کوچه بوی عودت
.
صدات می لرزه و چشات نم نم بارونه
یکم طاقت بیار الان می رسیم خونه
.
چرا آینه ی بخت من پر غباری
می خوای پاشی از جا ولی نا نداری
.
آه آه آه آه وا امّاه
.
از زمین بلند شو مادر جوونم
تکیه تو بده به دیوار و به شونم
.
تو که رو گرفتی از حالا بگو من
با چه رویی تو رو خونه برسونم
.
رو خاک دست می کشی پی گوشواره می گردی
امون از ناله هات چیکار با دلم کردی
.
من امروزو حتی به فردا نمی گم
من از کوچه هیچی به بابا نمی گم
.
آه آه آه آه وا امّاه
.
هاله افتاده چرا به روی ماهت
یکی پیدا شه بگه چی بود گناهت
.
زندگی چی سرت آورده بمیرم
خستگی می باره از طرز نگاهت
.
منو محکم بگیر آروم آروم قدم بردار
به این دنیا بگو برو دست از سرم بردار
.
می خوام باز نگاهت کنم روم نمیشه
دلم بعد از این غصه آروم نمیشه
.
آه آه آه آه وا امّاه
#امام_زمان_علیه السلام
چه کرده ایم که آن آشنا نمی آید
پیامی از سر کویش به ما نمی آید
چه کرده ایم، گره خورده کارمان اینقدر
چه کرده ایم که مشکل گشا نمی آید
چه کرده ایم که خورشید را نمی بینیم
چه کرده ایم که آن رهنما نمی آید
چه کرده ایم که اینگونه مبتلا شده ایم
چه کرده ایم که دیگر دوا نمی آید
چه قدر ندبه این الحسین را خواندیم
چه کرده ایم جواب دعا نمی آید
چه کرده ایم که بر ما بهشت گشته حرام
نسیمی از طرف کربلا نمی آید
به دست بسته حیدر قسم، نمی دانم
جواب ناله زهرا چرا نمی آید؟
#وحید محمدی