eitaa logo
ملکـــــــღــــه
15.3هزار دنبال‌کننده
15هزار عکس
3.7هزار ویدیو
7 فایل
انَّ مَعَ العُسرِیُسرا💚 اینجا دورهمی خانوماس🥰 تجربیات خاطرات و درددلاتون و سوالاتتون رو به آیدی زیر بفرستید @Yass_malake لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88 رزوتبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام یاسی جون خواستم منم تجربموبگم درخصوص مادرایی که باخوردن گوشت بابچشون همش سره جنگ دارن منم دخترم اصلاگوشت نمیخوردونمیخوره ولی من کاری کردم که بخوره😊😊اینکه هرگوشتی وکه پختین یاحتی نیم پزکردین میتونین ریش ریش کنین وبزنین لابه لای غذاش مخصوصاتوبرنج که هیچی هم معلوم نمیشه واینکه میتونین گوشت وهم چرخش کنیدوتوغذای کودکه دلبندتون استفاده کنیدمنکه بااین ترفندموفق شدم إنشالله که شماهم موفق بشین انجوری دیگه غصه ایی ندارین که واااای بچم گوشت نمیخوره وبدنش ضعیف میشه وویتامین به بدنش نمیرسه امادیگه راحت میشین خصوصاباگوشته قرمزم که دیگه عالی میشه به خوردشون داد😊😊دوستون دارم گلای توخونه إنشالله به امیدروزی که همه در شادی وخیرخداوند باشیم آمییییین😘 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ☘سلام یای عزیزم و خانومای گل کانال که سخاوتمندانه تجربه هاتون میگید یاسی جون اگه صلاح دیدی اینم بذار کانال من اولین بار که شوهرم ب و ،،س،،،یدم ۸سال پیش بود تازه نامزد کرده بودیم اومد خونه ما موقع رفتن منم تعارف زدم که بشین مهمون باش آقایی منم که پررو گفت ب،،،وس بده 🙈بمونم وای منو میگین مردم از خجالت ب،،؛؛وس که ندادم هیچ موقع رفتن همسرم از پله ها سر خورد 😂ولی خداروشکر جاییش نشکست هنوزم یادمون میفته خندمون میگیره با یه بچه؛ دوستتون دارم خواهران❤️ 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام یاس زیبایم به این دوستمون خواستم بگم اولا مبارکه خونه‌‌ی جدید...خدارو هزارمرتبه شکر توو چنین شرایطی بازم تونستی یه خونه از خودت داشته باشی...یه سر پناه که مجبور نیستی هرسال اسباب کشی کنی.🍀 دوما اینکه وقتی زنداداششت با توجه به آگاهی از شرایط زندگیت میاد از خونه‌ت ایراد میگیره از نادونی و ناآگاهیشِ... و خداروشکر کن که فرصت شناخت آدما بهت داده شد و میتونی با این اظهار نظر ناپخته، درون این آدمو بشناسی... هیچ دلیلی برای ناراحتی نیست. توقعت رو از آدما بیار پایین و فقط به آرامش خودت فکر کن... اعصاب و آرامش مگه راحت بدست میاد که سر این مسائل خرجش میکنی؟؟ از هیییییچکس نباید توقع داشت حالا از پدرومادر و همسر شاید ولی دیگه زنداداش و داماد و خاله و عمو نباید انتظار چیزای خوب داشت... اگر خوب بودن که خداروشکر از بزرگ‌منشیِ اونهاست اگر هم نبودن بازم باید گفت خدایا آنچنان منو غنی کن که انتظاری از کسی نداشته باشم. من از بیگانگان هرگز ننالم که با من هرچه کرد آن آشنا کرد آره نازم... گذر کن🪻 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
آنچه برای خواندنش دعوت شدید😃👇👇 اینجا کلی حرفهای زنونه داریم🥰🥰🥰 خاطره های قشنگتون😍 سوتی هاتون😃 نامزدی و خواستگاری😍 کلیپ داستان کوتاه و روانشناسی 👌👌 با اعضای کانال و دوستانتون👍 برام ارسال کنید🥰 دلانه ی سعیده دختری که با دست درازی پسر عموش تو روستا بدنام شد https://eitaa.com/9539582/11170 روایت واقعی و جذاب باران https://eitaa.com/Malakeonline/15798 داستان بهمن و سارای https://eitaa.com/21905992/4214 داستان نصرت مرد ساده لوح https://eitaa.com/Malakeonline/17771 https://eitaa.com/Malakeonline/17854 https://eitaa.com/Malakeonline/17990 شروع داستان زیبای لاکو https://eitaa.com/Malakeonline/20108 داستان منو خواهرام https://eitaa.com/Malakeonline/21623 https://eitaa.com/Malakeonline/21632 https://eitaa.com/Malakeonline/21659 داستان عروس شیطان صفت https://eitaa.com/Malakeonline/18239 داستان منشی شوهرم .... https://eitaa.com/Malakeonline/21470 https://eitaa.com/Malakeonline/21477 نگاه خدا https://eitaa.com/Malakeonline/23900 https://eitaa.com/Malakeonline/23904 داستان ریحانه (دختر۱۷ساله) https://eitaa.com/Malakeonline/24491 https://eitaa.com/Malakeonline/24499 https://eitaa.com/Malakeonline/24526 داستان زیبای تو را با دیگری دیدم https://eitaa.com/Malakeonline/30599 شروع داستان زیبای ۶پارتی زری و سرنوشت https://eitaa.com/Malakeonline/33234 داستان تک پارتی پسر من https://eitaa.com/Malakeonline/38193 داستان ۴پارتی دختر۲۹ ساله(بازی با احساس یک زن) https://eitaa.com/Malakeonline/39280 مادربی فکر... https://eitaa.com/Malakeonline/38934 داستان مادر سنگدل https://eitaa.com/Malakeonline/49833 داستان طمع https://eitaa.com/Malakeonline/49003 داستان سودابه https://eitaa.com/Malakeonline/41454 داستان اعتماد مرگبار https://eitaa.com/Malakeonline/47253 داستان حق الناس https://eitaa.com/Malakeonline/49435 سایه شوم زن همسایه https://eitaa.com/Malakeonline/47525 داستان چوب خدا https://eitaa.com/Malakeonline/45907 داستان زندگی بر پایه توکل https://eitaa.com/Malakeonline/43506 داستان زیبای تا آخرین نفس https://eitaa.com/Malakeonline/44724 دختران بازیگوش https://eitaa.com/Malakeonline/43866 مرگ در حال تماشای فیلم غیراخلاقی https://eitaa.com/Malakeonline/42298 داستان زندگی ارسالی اعضا با عنوان چشم سبز https://eitaa.com/Malakeonline/50511 داستان واقعی زن غسال(بنر کانال) https://eitaa.com/Malakeonline/50264 داستان جذاب آرامش در حال روایت https://eitaa.com/Malakeonline/44053 شروع روایت زیبای جدایی مهناز و محمد درحال روایت https://eitaa.com/Malakeonline/35326 داستان جذاب وفا(در حال روایت) https://eitaa.com/Malakeonline/37988 دلانه ی بسیار زیبا و واقعی مریم و بهنام https://eitaa.com/Malakeonline/54976 شوهر شکاک https://eitaa.com/Malakeonline/56003 داستان زیبای منو داداشم ارسالی اعضا https://eitaa.com/Malakeonline/55447 داستان ارسالی اعضا به نام اعتیاد https://eitaa.com/Malakeonline/54906 حکمت خداوند قصه ارسالی منو پسرخالم https://eitaa.com/Malakeonline/56717 هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانال جهت دعوت دوستات به کانالمون👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88 🌿🌱🍂🌿🍂🌱🌿🍂🌱🌿🍂
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 روایت وفا.... 🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
❤️❤️ #وفا وفا با وسواس و دقت خیلی زیادی بالاخره آماده شد. پیراهن نباتی رنگ حریری پوشیده بود مثل هم
❤️❤️ سعید و وفا دقیقا روبروی هم نشسته بودند و هر دو دزدکی و با خجالت مشتاقانه به هم نگاه می کردند. سعید مدام پا به پا می شد و به وضوح می شد از رفتارش فهمید که چه قدر بی تاب و کم طاقته، چنان خیره و با عشق به او نگاه می کرد که او از شرم و خجالت خیس عرق شده بود. روح انگیز دست او رو توی دست هاش گرفته بود و مدام عروس خوشگلم عروس نازم می گفت و قربان صدقه اش می رفت. آقای شایسته از همون لحظات اول شیفته و شخصیت محترمانه و رفتار خان سالاری رئوف خان شده بود و با اشتیاق با هم مشغول گفتگو بودند. محسن خان و خاله پردیس کنار هم نشسته بودند و اون ها هم، مشغول صحبت بودند. سرور خانم و روح انگیز هم در حالی که او رو در میون شون گرفته بودند با هم حرف می زدند. هیچ کس توی اون جمع حاضر به غیر از خاله پردیس خبر از دل بی طاقت و عاشق وفا و سعید نداشت . همه به نوعی سرگرم بودند و هیچ کدومشون توجهی به اشتیاق با هم بودن و نزدیک به هم بودن و تنها بودن آن دو نداشتند به غیر از خاله پردیس که شاهد نگاه های عاشقانه و گاه و بی گاه اونا به هم دیگه بود و می تونست بفهمه که توی اون لحظه چقدر به هم نیاز دارند. این بار با دقت بیشتری به هر دو نگاه کرد. توی زندگیش این اولین و تنها ترین زوجی بود که می دید چه قدر به هم میان و هر دو تاشون بی نهایت زیبا و متین و دوست داشتنی هستند. دلش نیومد بیشتر از اون هر دو رو تو انتظار بذاره و شاهد نگاه های بی تاب و تمنای دل و از هم دور بودنشون باشه. تک سرفه ای کرد و خطاب به حاضرین گفت -اگه بزرگتر های مجلس اجازه بدن این عروس و دوماد ما توی خلوت و جای دنجی با هم تنها باشن و حرف هاشون رو به هم بزنن. اقای شایسته و رئوف خان هر دو به نشانه ی تائید سرشون رو با لبخندی که روی لبشون بود تکون دادند. سرور خانم هم با مهربانی به وفا گفت: -دخترم،آقا سعید رو به اتاق خودت راهنمایی کن فکر می کنم اون جا از همه جا دنج تر و آروم تر باشه. او وقتی سعید رو سرپا و منتظر خودش دید از روح انگیز عذر خواهی کرد و بلند شد و دوشادوش سعید با هم به طرف انتهای سالن و اتاق خودش رفتند. همه با تحسین و شوق به رفتنشون نگاه می کردند و توی دلشون برای اونا آرزوی خوشبختی و سعادت می کردند. *** سعید پشت سرشون در رو بست، با ذوق و شوق بی حد و اندازه ای روبروی او ایستاد. دلش می خواست جلوی پایش و اون همه زیبایی او زانو بزنه و ستایشش بکنه، چه قدر از دیدش غرق لذت می شد. دمای بدنش خیلی بالا رفته بود و احساس می کرد که داره از تو گر می گیره، کت شیری رنگش رو از تنش درآورد و بدون این که نگاهش رو از او بگیره اونو کنار پاش روی زمین انداخت. دست هاشو به طرف دست او برد و دست های داغش رو گرفت. توی چشم هر دوتاشون قطره ی درشت اشکی برق می زد. سعید صورتش رو به طرف صورت او برد و خواست گونه اش رو ب ب،،،وسه که وفا با خجالت سرش رو به عقب کشید، ولی سعید بدون این که عقب نشینی کنه بیشتر به سمت صورت او خم شد و با حرارت خاصی گفت: - ملوسکم، تو هنوز تا شو نزده ساعت دیگه زن شرعی و قانونی منی، اینو که فراموش نکردی؟ ادامه دارد... 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام یاس خانم ۳۸سالمه ۲۰ساله ازدواج کردم.حکمت خدااینجوربودازخودمون صاحب فرزندنشیم.اول امسال ازپرورشگاه صاحب دختری نازوباهوش شدیم.روانشناس پرورشگاه مجبورمون کرد.بهمون گفت ازسه سالگی بچه کم کم بهش بگین شماپدرومادرواقعیش نیستین😔🥺بااین عقل ناقص خودم باخودم فکرمیکنم.یعنی چی مثل پتک بکوبم سرخودمون وبچه که آره ماپدرومادرت نیستم.توهم فرزندواقعی مانیستی...باخودم میگم این روانشناسها چون جای مانیستین این حرفومیزنن.وگرنه اگه خودشون مشکل ماروداشتن عمرااگه میگفتن..میگن اگه شمانگین کسی هس ک بهش بگه..ولی توخاندان من وهمسرم مطمئن هستم همچین چیزی نیس.حالا ازشماکمک میخوام چند روزپیش دخترموبردم چشم پزشکی.به دکترگفتم فرزندخواندمه.دکتر گفت ب عنوان کسی ک چندین نفرمشکل شماروتواقوام ماهم دارن وفرزندگرفتن بهتون توصیه میکنم.این دروغ بزرگ روخودتون باورکنید.باورکنیدک بهارازوجودخودتونه.باورکنیدسلول سلول بهارباخودتون آمیخته شده.باورداشته باشین وبه کسی حتی به ذهن خودتون نگین بهار وشماواقعی نیستین.اول خودتونوباورکنیدواین دروغ روهم باورداشته باشین.هرجامیرین باافتخاربهاردخترمه.نه باترس 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 با ملاحظه باشید اگر می‌خواهید زندگی مشترک سالمی داشته باشید و همسرتان حس کند که او را با خودتان برابر می‌دانید و به احساساتش اهمیت می‌دهید، زمانی‌ که می‌خواهید درباره‌ی هر چیزی حتی مسائل روزمره تصمیم‌گیری کنید، به نظرات همسرتان به اندازه‌ی کافی اهمیت بدهید. اگر طوری رفتار کنید که انگار عقاید او مهم نیستند یا همیشه حرف آخر را شما می‌زنید در واقع ازدواج‌تان را تا مرز بهم‌ریختگی و عدم‌تعادل پیش خواهید برد. حتما دیدگاه‌های همسرتان را هم مانند عقاید خودتان و به همان اندازه جدی بگیرید. زمانی را برای گوش‌دادن به همسرتان اختصاص بدهید و این حس را به او منتقل کنید که برایتان مهم است 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
20.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 پیتزا کالزونه 🌮 😋😋😋😋😋😋😋 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام یاسی عزیز🥰 دررابطه باارتباط خواهرهاباهم چقدرمن باخوندن پیامهای دوستان اشک ریختم همیشه فکرمیکردم تنهامنم که خواهرام باهام سردن.بخدامنم همه راههارورفتم ولی دوتاخواهرومادرم اصلاانگارمن وجودندارم چه روزوشبهایی گریه کردم الان با۳۷سال سن همه مریضیارودارم هروقت یکم ازهم ناراحت میشن یادمن میوفتن وچقدرمن نصیحتشون میکنم که حالا خواهرته یک چیزی گفته ولی بعددوروزبازباهم خوب میشن ودیگه یادشون ازمن نمیاددخترمونامزدکردم مثل غریبه هااومدن خودشون همیشه لباسای ست میپوشن پسراودختراشونم همین جور. عروس خواهرموپاگشاکردم شب ساعت ۱۱شب اومدن همشون رفته بودن بیرون تفریح منم دیگه بیخیالشون شدم دوماهه دیگه بهشون زنگ نزدم اونام اصلا یادشون نمیادازم به مادرم زنگ زدم همشون دورهمی اونجابودن مادرم نکردبگه توهم پاشوبیا دورهم باشیم این دوماه حتی مادرمم یک زنگ بهم نزده به شوهرم وصیت کردم اگه مردم من هیچ خواهروبرادری ندارم دخترم همیشه میگه من تنهام کاش یک خواهرداشتم بهش میگم من دوتادارم چقدرعذابم میدن کاش منم تنهابودم بخداافسردگی گرفتم همش توفکرمن دلم میخوادبهشون زنگ بزنم ولی بازیادکاراشون میوفتم بیخیالش میشم وقتی مهمونی یاجایی میریم که هممون دعوتیم دوتایی شون میرن جای هم میشینن حتی اگه کنارمن نشسته باشن یکیشون ازدربیادپامیشه میره جای اون میشینه همش باهم پچ پچ میکنن جوری که ازرفتنم پشیمون میشم 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام به همه به ویژه معلمان عزیز. روزتون مبار‌ک. روزمون مبارک. من هم معلمم. در اصول معلمی خنده و شادی باعث یادگیری بهتر میشه. یه چیزی میگم بخندیم و یاد بگیریم😀😀اومدم کیک درست کنم همه مواد رو سرجمع کردم تخم مرغ ها رو هم شستم و گذاشتم داخل آبکش. کیکو گذاشتم داخل فر اومدم ظرفهارو بشورم دیدم تخم مرغ ها داخل آبکشه 😳😳 سریع مواد رو از داخل فر درآوردم و تخم مرغ رو اضافه کردم و دوباره هم زدم و گذاشتم داخل فر. بد نشده ولی خوب هم نشده، یه کم خمیریه 🙈 هروقت خواستید کیک درست کنید یاد من بیفتید و بخندید. دلتون شاد روزگارتون شیرین 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام یاسی جون ممنون از کانال خوبتون خداقوت عزیزم میخواستم ازدوستان عزیز بپرسید چی برای جوش صورت ولکه های مونده ازجوش خوبه من ۴۳سالمه از۱۵ سالگی جوش میزنه همه ی دکترهای ایران رو رفتم ۳دوره راکوتان خوردم تمام چرک خشکنها رو خوردم تمام محلولها رو زدم ولی فایده نداره تورو خدا اگر کسی راه حلی داره به من هم بگه مخصوصا بدای لکه ها سپاسگزارم ازکانال پرمحتوا وخوبتون 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام یاسی جونم  جریان اون خواهرارو خوندم سر افطار فقط اشک ریختم ما که حالا غریبه ایم وندیدیم خدا به مادر وخواهراصبر بده با عذاب وجدانی که دارن راستش منم یه مدت بعد زایمان دومم خیلی تنها موندم وباعث دوبهم زنی وخبر چینی خواهر کوچکم بود که از جانب من حرفایی به مادرم زده بود که حتی مادرم منو نفرین کرد😔😔درصورتی که هیچ وقت من اون حرفا رو نزده بودم خلاصه کنم همیشه باهم بودن پارک دورهمی شب نشینی ...من طبقه بالای خواهرم زندگی میکردم دوتامون مستاجر صدای دورهمیاشونو می‌میشندیم وفقط اشک می‌ریختم..مادرم غذا می‌پخت میفرستاد ومن میدیدم وفقط سکوت ...خیلی سخته خیلی فرق گذاشتن میگم خواهر من خیلی نقش داره تو تفرقه انداختن بین خواهر برادر ..بعد چند وقت مادرم پی به اشتباهش برد وقتی همه چی رو بهش گفتم خیلی ناراحت شد چند ساله از اون روزا میگذره مادرم میگه هیچ وقت خواهرمو نمیبخشه که باعث تفرقه شد درسته الان روابطمون بهتر شده ولی دیگه اخلاق خواهرم به همه رو شده ومن رابطمو خیلی کم کردم چون هنوز تفرقه میندازه 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
💞💞💞💞💞❤️💞💞 جدایی مهناز و محمد.... 💞💞❤️💞
ملکـــــــღــــه
#جدایی_مهناز_و_محمد قبلا سبک آرامش برايم توضيح داد که خودش به تمام جوانب قضيه فکر کرده و تمام حرف ه
❤️❤️ مريم و آزيتا با دليل و برهان و منطق و نرگس با نيش و کنايه و شوخی می خواستند مرا وادار به ازدواج کنند. و تازگی ها گهگاه امير هم، غیر مستقيم، گوشه و کنايه می زد و من مجبور بودم خودم را به نفهمی بزنم. برای فرار از حرف ها و خودم بر دلبستگی ام به کار می افزودم و سعی می کردم وقتم بيرون از خانه بگذرد. اين جوری زمان هم، انگاردنبالش .گذاشته بودند، به سرعت می گذشت مريم وضع حمل کرد و صاحب دختری تپل و شيرين شد که مثل عروسک پنبه ای سفيد و نرم بود. اسمش را پريا گذاشت. من حاالا دو تا عشق کوچولو داشتم، يکی سحر که روز به روز بزرگ تر می شد و حاالا کم کم می توانست راه برود و توی خانه باعث سرگرمی ام بود و ديگری پريا که مثل عروسکی جان دار توی محل کار کنارم بود. در اين ميان رفتن احتماالا برای مدتی با شوهرش از ايران نرگس نزديک و نزديکتر می شد و غصه های من بيشتر. به خصوص که آزيتا هم می رفت تا به پيشنهاد پسر عمويش، يا همان شوهر نرگس، ببيند می توانند آنجا زندگی کنند يه نه؟ قرار بود با نرگس همسفر شوند و من دلم به اندازه دنيا گرفته بود و احساس تنهايی و ؼربت می کردم. يکی از همان هفته های آخر توی کوه بود که دوباره آزيتا و نرگس صحبت را به من و آينده و گذشته کشاندند و آزيتا مثل هميشه با ملایمت و نرمی زبان به :نصحيت باز کرد مهناز، قبول کن که تو اين قضيه رو خودت اين قدر برای خودت بزرگ کردی. هزاران آدم هستن که حتی باهم زندگی می کنن و بعد، جدا می شوند. درسته، يک مدت وقت لازم است، ولی به هر حال فراموش می کنن. اصلا تو اين جوری فکر کن، شايد ارزش اين دوست داشتن برای تو، به خاطر همين جداييه. به خدا ليلی و مجنون هم اگه به هم می رسيدن ديگه !عشقشون افسانه نمی شد. قبول نداری؟ ولی من فکر ميکنم افسانه شد، نه برای اين که به هم نرسيدن. واسه اين که کسی رو جای هم ديگه قبول نکردن. يعنی فراق و دوری و زجر رو قبول کردن و اسمش رو قسمت و تقدير و زندگی نگذاشتن که بتونن فوری برن سراغ يک ليلی .يا يک مجنون ديگه نرگس خندان گفت: ا ، نه بابا، آزيتا کلاس های بابايت کار خودش رو کرده. مردم چه ؼلط های زيادی می کنن! می !شنوی؟ آزيتا در حاليکه می خنديد گفت: حالا گيريم اينه که تو می گی. ولی خوب، بابا اون ها اين کار رو دو طرفه کردن، تو چی؟! تو حتی خبر نداری مجنون تا حاالا صاحب چند تا ليلی ديگه شده؟يا اصلا ليلی اولی رو يادشه يا نه؟! به خدا اين کار تو اشتباه محضه. اگه با يک خاطره می شد يک عمر سر کرد، نصؾ بيش تر آدم های دنيا، تنها بودن، اصلا همه شون،ولی نمی شه. مهناز جون، تو رو خدا، ناراحت نشو، ولی قبول کن که داری احمقانه عمل می کنی. ببين اگه می دونستی کارت غلط نيست سربلند می گفتی، من هنوز محمد رو دوست دارم و نمی خوام برم دنبال زندگيم، ولی خودت می دونی اين حرف بيخوده، برای همين حرفی برای زدن نداری، تازه مجبوری فکرت رو قايم هم بکنی. قبول کن که مادرت حق داره، برادرت حق داره، ما حق داريم، آخه سر کردن به پای آدمی که معلوم نيست کجاست و چه می کنه، اصلا سر !سوزنی از گذشته و تو يادی توی ذهنش هست يا نه، خودت بگو اسمش چيه؟ اصلا شايد اون آقا زاده الان صاحب چند تا بچه باشه، اون وقت اين خانم اين سر دنيا شده نرگس فوری گفت:خريت. ژوليت بی چاره گول اين باقی مانده جوانی و آب و رنگت رو نخور، اينم تموم می شه، اون وقت بايد بشينی مثل محمد، ادامه دارد ... 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️ تو که می‌خواستی مرا بکُشی... کاش می‌شد به کربلا بکِشی... 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🌸 شبیه گوسفندی که توی قربانگاه بود و می‌دونست این‌جا براش ته راهه. هیچ توانی نداشتم که بخوام از خودم دفاع کنم فقط اون لحظه آرزو کردم بمیرم اما دست اون مرد بهم نخوره. لحظه‌ای تمام خاطراتم با احمد و رؤیاهایی که برای آینده تصور می‌کردیم از جلوی چشمم عبور کرد. سرانجام سقوط کردم. اشکم جاری شد. با التماس بهش چشم دوختم .و گفتم کاری بهم نداشته باش از این‌جا برو منم قول می‌دم به کسی نگم که تو امشب این‌جا بودی.تو رو خدا برو من نامزد دارم ..كاري نكن بي آبرو بشم و انگشت نما مردم ايل بشم...خنده مستانه ای کرد. _ جدی؟ اما دیر شده دیگه حالا که دیدمت حیفم میاد ... _ميشنوي چي ميگم .. من نامزد دارم قراره باهم ازدواج کنیم التماس می‌کنم دستت بهم نخوره.زندگیمو تباه نکن. اما انگار نمی‌فهمید انگار کر بود.... از حماقت خودم حرصم گرفته بود چرا تنها موندم؟ حالا بین جونم و آبروم باید یکی رو انتخاب می‌کردم.حتم داشتم اگر صدام دربیاد دستش روی ماشه می‌شینه و شلیک می‌کنه چون می‌دونست مردم ایل بهش رحم نمی‌کنن. اما اگه هم ساکت بمونم آبرو و زندگی و آینده‌ام تباه می‌شه.تو این فکرا بودم که فاصله‌ی بینمون رو پر کرد.همینکه خواست به طرفم دست دراز کنه، از زیر دستش فرار کردم. شبیه موشی شده بودم که داشت توی چنگال گربه اسیر می‌شد.با صدايي آرومي گفت بهتره زیاد اذیتم نکنی کوچولو، وگرنه من عصبی بشم خودت اذیت میشی، حالام مثل بچه‌ی آدم با دلم راه بیا تا تموم بشه و منم برم رد کارم. آب دهنم رو به سختی پایین دادم تو انتهایی‌ترین گوشه چادر کز کرده بودم و اون هر لحظه داشت بهم نزدیک‌تر ميشد..آخرش گیرم انداخت. موش بالاخره توی تله‌ی این گربه‌ی وحشی افتاد. کاش کسی سر می‌رسید و من رو نجات می.داد. چه احمق بودم که به احمد گفتم نیاد به چادر. حالا اونم این بار رو حرف گوش‌کن شده بود. بازومو گرفت و از جا بلندم کرد. آب دهنمو به سختی فرو دادم. خدایا کاش میمیردم ادامه دارد اگه مشتاقی این داستان بسیار زیبا و خواندنی رو بخونی بزن رو لینک زیر که روزی ۳پارت داریم😍😍😍 👇👇👇👇 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌┅─═ঊঈ 🍃🌹🍃ঊঈ═─┅◍⃟ بزن رو لینک گلی جانم تا در کنار هم باشیم ♥️https://eitaa.com/joinchat/637730937Cf42c0f7787 ‌ ‌
تقویم نجومی اسلامی ✴️ جمعه 👈31 فروردین/‌ حمل 1403 👈10شوال 1445 👈19 آوریل 2024 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی. ❇️ امروز روز خوبی برای امور زیر است: ✅مسافرت بعد از ظهر. ✅قولنامه و قرارداد نوشتن. ✅ارسال نماینده و قاصد. ✅امور زراعی و کشاورزی. ✅خرید و فروش. ✅و آغاز نگارش کتاب و مقاله خوب است. ✅ برای پیوستن به کانال تقویم نجومی اسلامی و دریافت تقویم هر روز کافی است کلمه "تقویم همسران "را در تلگرام یا ایتا و سروش جستجو کنید و به ما بپیوندید. 👩‍❤️‍👨مباشرت امروز :مباشرت پس از فضیلت نماز عصر استحبابی ویژه دارد و فرزند چنین ساعتی دانشمندی معروف و شهرتش افاق را در نوردد. 🚘مسافرت: مسافرت خوب است. 👶 زایمان مناسب و نوزاد پاک دامن و با حیا باشد. 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓 امروز قمر در برج سنبله و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است: ✳️مسافرت. ✳️امور اموزشی و تعلیمی. ✳️آغاز بنایی و خشت بنا نهادن. ✳️داد و ستد و تجارت. ✳️امور زراعی و کشاورزی. ✳️خرید آپارتمان و خانه. ✳️ارسال کالا به مشتری. ✳️و قباله و قولنامه نوشتن نیک است. 🟣نگارش ادعیه و حرز و برای نماز حرز و بستن آن خوب است. 👩‍❤️‍👨 انعقاد نطفه و مباشرت. مباشرت امشب شب شنبه: مباشرت منعی ندارد. 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت. طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، عزت و احترام است. 💉💉 حجامت. فصد زالو انداختن یا در این روز از ماه قمری ،باعث درد و الم می شود. 😴😴 تعبیر خواب امشب: خواب و رویایی که شب شنبه دیده شود تعبیرش از ایه ی 11 سوره مبارکه "هود"علیه السلام است. الا الذین صبروا و عملوا الصالحات... و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که برای خواب بیننده کاری پیش آید که در نظر مردم مشکل باشد و لیکن چون صبر کند موجب نیکنامی و راحتی ایام عمرش می شود. ان شاءالله. شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید. ✂️ ناخن گرفتن. جمعه برای ، روز بسیار خوبیست و مستحب نیز هست. روزی را زیاد ، فقر را برطرف ، عمر را زیاد و سلامتی آورد. 👕👚 دوخت و دوز. جمعه برای بریدن و دوختن، روز بسیار مبارکیست و باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود... ✴️️ وقت استخاره. در روز جمعه از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر خوب است. 💠 ️روز جمعه طبق روایات متعلق است به . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد 💠 ️روز جمعه طبق روایات متعلق است به . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
❤️🍃🍂 داستان آرامش.... ❤️🍃🍂
ملکـــــــღــــه
#آرامش قدرتم؟کدوم قدرت؟ چشمکی زد و گفت: _آرامش بودنت.. ببین آرامش.سخت ترین گاوصندوق ها یه کلید د
❤️ _چرا خب؟ نگاهی به اطراف کرد و با غیض گفت: _میگم صداتو ببر, چشم غره ای رفتم و به آرومی نزدیکم شد و کامل به تنم چسبید و با حرص گفت: _اون صدای کوفتیو لال کن تا خودم دست به کار تشدم..نمیتونم تمرکز کنم. با چشم های گرد نگاهش کردم و گفتم: _چرا اینجوری میکنی؟ با صدای خش خش و آرومی گفت: _لال نمیشی؟ شونه ای بالا انداختم و گفتم: _خیر مثلا می خو... صدای خش خشی شنیده شد و قبل اينکه بتونم جمله ام رو ادا کنم لال شدم چشمای عصیانگرش رو به چشمای گشاد شده ام دوخته و خط و نشون می کشید. خواستم تکونی بخورم که صدای یکی از محافظا شنیده شد. _آره مامان.فردا شب میام انشالا. مثل منگ ها گوش می دادم که با دستاش کاملا من رو احاطه کرد و من تو حجم اون هیبت بزرگش گیر افتادم. دستم رو روی سینه اش گذاشتم ... _باشه مادر من,زنگ می زنم..باید برم..میام میام..خدافظ دیگه. و با سرعت قطع کرد و رفت. تازه متوجه شدم؛صدای پای محافظ رو شنیده بود بخاطر همین نمی ذاشت حرف بزنم. وقتی صدای دور شدن قدماش رو شنیدم لحظه ای مکث کرد بلافاصله لبم رو گزیدم طعمش شیرین تلخ و مردونه بود...لعنتی. حرصی چونه ام رو گرفت و با غرش گفت: _نه شکار شکارچی دیگه ای میشی نه اجازه داری با لحن وسوسه شکارت با کسی حرف بزنی آرامش..نه کسی می بینه این حالت چشمتو نه کسی می شنوه شکارچی طلبیدنتو,.شکارچی تو منم تو یک نفر رو پیدا کن مثل من نگات کنه من همینجا دارش می زنم...حالیته؟ لبخند شرمگینی زدم و گفتم: _آره. مث ماهی لیز خوردم از حصارش فرار کردم. **داریوس لقّمه ای از نیمرو درست کردم و داد زدم. _پاشو بیاد دیگه. فریادم رو با فریاد پاسخ داد. _تن لش دارم خودمو و می سابم ها. لبخندی زدم و متاسف سری تکون دادم. چند لحظه بعد لباس پوشیده و با حوله ای که روی سرش بود وارد آشپزخونه شد. تا چشمش به من خورد چشم غره ای رفت و گفت: _اونقدر صدام کردی که زدم خودمو خونین و مالین کردم. میخواستم عصبی بشم اما خنده اجازه نمیداد. با حرص روی صندلی نشست و لقمه بزرگی درست کرد و همون طور که می جوید گفت: _چاقو بخوره تو اون شکم وامونده ات..تو آدمی یا آدم آهنی؟ صبحونه رو با مزخرفاتش کوفتم کرد. _ای خدا از مردونگی بندازتت از شدت خنده روی میز به قهقه افتادم. مزخرف بی شعور... مشغول خندیدن بودم که گفت: _تموم کن خنده هاتو مونده کارت دارم. با تردید نگاهش کردم و بعد آروم نشستم و نگاهش کردم. لقمه اش رو جوید و گفت: _خب،حست به آرامش‌ چیه؟ هميشه از مسیح می ترسیدم. این آدم،بعد طنز فوق العاده قوی ای داشت و به ندرت جدی میشد اما وقتی که جدی میشد یعنی پشت حرفش یک دلیل مَحکم پسند وجود داره. _آرامش‌ حق عاشق شدن داره. اگه یه روزی مال تو نشد فرو نریز. چون اونم انسانه و ممکنه دل بده به دل دیگه حرفش شدیدا بو دار بود اما هر چه پرسیدم مگه کسی تو زندگیش هست؛خندید و گفت، من نمی دونم. من فقط میخوام جفتتون آسیب نبینید". اما من مطمئن بودم که اتفاق مهمی افتاده. در هر حال آرامش سهم من بود و من تحت هیچ شرایطی اون رو به کسی نمی دادم. آرامش‌ِ من بود و به زودی برای من می شد...حتی به قیمت آسیب دیدنم!! **حامی لرزش شدید دست هام و انعکاس صدای جیغ و فریاد توی مغزم باعث شد چشمام تیر بکشه و از فرط درد لحظه ای پلک برهم بزنم. تا مغز استخون درد داشتم. این رسم زندگی من شده بود. شب هایی که کابوس چندین ساله به سراغم می اومد روز بعدش اونقدر درد می کشیدم که از شدت درد خشمگین و آشفته می شدم. اکثریت افراد نزدیکم کاملا به این موضوع واقف بودن که وقتی به این حالت می افتم حتی نزدیک من هم نشن..هر چیز محرکی با واکنش شدیدی همراه میشد.امروز من حامی نبودم...جگواری در هیبت حامی بودم. سرم آنچنان سوت و تیر می کشید که حس می کردم مغزم باد کرده و در حال شکستن استخون جمجمه اس. نزدیک به بیست سال با این درد کهنه زندگی کرده و نابود شده بودم., مسیح همراه با فاضلی مسئول فروش سپنتا مشغول صحبت بودن اما من حتی کلمه ای متوجه نمی شدم. فاضلی زیاد دور برداشته و مزخرفات می گفت. عملا کلاه بردار بود و من چقدر منتظر روزی بودم که سر از تنش جدا کنم. مسیح از جزئیات می گفت و اون عوضی از دلایل دولتی. وقتی بحث فروش پیش اومد بدون لحظه ای تردید گفتم: ادامه دارد ... 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 |ارسال کن برای دوستانت🤚😍| ✨✨در پناه حق شاد و سربلند باشید 🌸آخر هفته عالی پیش رو داشته باشید ✨شکر حضور با ارزشت رفیق گلم❤️    🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه💚🌹 جمعه یعنی یک غروب وعده دار / وعده ترمیم قلب یاس زار🥀💔 جمعه یعنی مادر چشم انتظار / درهوای دیدن روی نگار💝🌺 جمعه یعنی یه سماء دلواپسی / می شود مولا به داد ما رسی . . .؟🤲🌹 اَللّــهُمَّ عَــجِّل لِــوَلیِّکَــ الــفَـرَج🤲 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام عزیزم کانال شما ما رو از این حال هوای کسل بودن در میاره😍 یه ایده برای دلبری دارم .من میخواستم بگم که همش نمیشه پول داد لباس زیر یا لباس خواب گرفت .خودتون میتونید یه ذره سلیقه به خرج بدید .زیاد هم هزینه نکنید .من خودم با پولک منجوق .زنجیر سنگ .مروارید افتادم به جون لباس زیرام . یعنی این لوازم رو قبلا گرفته بودم .الان اوقات بیکاری میشینم روشون کار میکنم .البته یه سری هاش از پارچه لباس مجلسی هام مونده بود.😊 از اون هم استفاده کردم .آقامون وقتی اینا رو دید😍 خیلی هم ازم تشکر کرد .فکرشو نمیکرد خودم خلاقیت به خرج دادم ... 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 فال و طالع 🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 فال و طالع 🍃🍃🍂🍃
📃 طالع روزانه: 🌕جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳ 🌾طالع امروز متولدین : امروز زندگی عاطفی شما در بهترین حالت خود به سر می برد. هر چه بیشتر در کنار عزیزان تان باشید، خوشحال تر و خوشبخت تر خواهید بود. تنها چیزی که باید مراقب آن باشید خیال پردازی است. حتی اگر در دنیای تصورات خود سیر می کنید، بهتر است یک چشم خود را باز نگه دارید و واقع بین باشید. صداقت در هر کاری می تواند شما را به پله های بالاتری سوق دهد. به زودی پولی به دست تان می رسد. اگر چه احتیاجات زیادی دارید اما سعی کنید که آن را عاقلانه خرج کنید. 🌾طالع امروز متولدین : امروز بر سر یک دو راهی قرار می گیرد اما احساس می کنید که هیچکدام از آن دو انتخاب مناسب شما نیست. اگر دلتان رضایت نمی دهد، مجبور نیستید یکی از آن دو را انتخاب کنید اما تنبلی هم نکنید و به دنبال انتخاب های بهتری برای خود باشید. یکی از عزیزان زندگی تان از شما دوری کرده است، سعی نکنید با اصرار او را به سمت خودتان بکشانید. با کمی صبر او خودش به سمت شما باز خواهد گشت. اگر می خواهید زندگی شادتری داشته باشید افکار منفی را از خود دور کنید. 🌾طالع امروز متولدین : این موضوع را از یاد نبرید که شما برای لذت بردن از زندگی به دنیا آمده اید و آنچه باید به دنبالش باشید، شادی است نه غم و غصه. شاید شرایط زندگی وادارتان کند که دور خوشگذرانی هایتان را خط بکشید اما می توانید با یک برنامه ریزی دقیق، به تمام آنها برسید. اخیرا به تصمیاتی که برای زندگی خود می گیرید، شک کرده اید. مدام از این و آن می خواهید که به جای شما تصمیم بگیرند. این موضوع طبیعی است زیرا شما روزهای سختی را پشت سر گذاشته اید. با کمی صبر و اعتماد به نفس همه چیز درست خواهد شد. 🍀طالع امروز متولدین : شما این توانایی را دارید که حقیقت را بوسیله انتخاب درست کلمات تان دست کاری کنید. شما بسیار باهوش هستید و می‌توانید حتی بدون اینکه متوجه باشید نظرات دیگران را تغییر دهید. متاسفانه، ممکن است از تاثیر خود کاملا آگاه نباشید. شما می‌توانید تاثیر مثبتی بر دیگران داشته باشید، بنابراین قبل از اینکه دهان تان را باز کنید و حرفی بزنید درباره چیزی که می‌خواهید بگویید کاملا بیندیشید. 🍀طالع امروز متولدین : شما امروز در رابطه با زندگی وسیع تر و عاقلانه تر فکر می‌کنید حتی اگر دلیلش را هم ندانید. دیگران به شما به چشم چراغ راهنما نگاه می‌کنند،‌ به خاطر اینکه خوش بینی شما به آنها نیرویی می‌دهد که باعث می‌شود برای ادامه کارشان انگیزه پیدا کنند. ضمنا با وجود اینکه شما می‌توانید به تنهایی و کاملا کار خود را انجام دهید، با این حال احساس می‌کنید که گیج و پریشان شده اید. در نارضایتی و ناخشنودی غرق نشوید. در عوض، به این فکر کنید که چگونه می‌توانید برای دیگران خوب و موثر واقع شوید. 🍀طالع امروز متولدین : به خانه خود یک نگاه دقیق بیندازید. اگر محل زندگیتان با آنچه واقعا شایسته آن هستید همخوانی ندارد، آن را تغییر دهید. یا دست کم در دکوراسیون خانه خود تغییر ایجاد کنید. اگر بودجه ندارید، با همان وسایل حاضر تغییراتی در ظاهر خانه ایجاد کنید تا بیشتر به شخصیت شما شباهت داشته باشد. امروز حس های هنری و خلاقیت زیادی دارد و این امر در این کار بسیار به شما کمک خواهد کرد. در مسایل ارتباطی و عاطفی هم روز خوبی در پیش دارید. از آنجا که روحیه تان خوب است، دیگران از معاشرت با شما لذت خواهند برد. 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 روایت وفا.... 🍃🍃🍂🍃