نقدی بر نقد حسین آهی بر بیتی از حافظ
بهمناسبت ۲۰ مهر، روز بزرگداشت حافظ شیرازی
این بیت از حافظ است (تصحیح خانلری، غزل ۴۰، بیت ۹): فرق است از آب خضر که ظلْمات جای اوست/ تا آب ما که منبعش اللهاکبر است. آقای آهی (اینجا) بر این باورند که ساخت «فرق است از ... تا ...» در بیت حافظ نادرست است، زیرا حرف اضافۀ مناسب برای «فرق است» «درمیانِ/ بینِ» است. پس صورت درست، به گفتۀ ایشان، چنین است: «فرق است درمیانِ آب خضر و آب ما» یا «از آب خضر تا آب ما تفاوت بسیاری است».
پاسخ به نقد ایشان:
۱) برخی از واژهها یا عبارتها با دو حرف اضافه بهکار میروند و ممکن است تفاوتهایی بهلحاظ معنایی یا سبکی داشته باشند یا نداشته باشند. برای مثال، «آگاه/ آگاهی» با «از» و «به» بهکار میرود (در کاربرد امروزی، با «از» معمولاً به معنای «خبر داشتن از چیزی» است و با «به» گاهی به معنای «اطلاع دقیق و کامل از چیزی»)؛ یا «آفرین» با «به» و «بر» هردو بهکار میرود که فقط تفاوت سبکی دارد (یعنی «آفرین بر ...» ادبی و رسمیتر از «آفرین به ...» است)؛ یا «اثر» با «در» و «بر» بهکار میرود و تفاوت چندانی ندارد.
۲) عبارت «فرق است (/ باشد/ بوَد)» معمولاً با «درمیانِ/ بینِ» بهکار میرود، ولی با استناد به پیکرههای زبانی از قدیمترین زمانها با «از» و «تا» نیز بهکار میرفتهاست:
قرن ۴: «همچندانکه از مَرکب تا مَرکب فرق بوَد، رسول را صلیاللهعلیهوسلم بر رسولان دیگر فرق بوَد.» (سمرقندی، سواد اعظم، ص ۷۲)
قرن ۵: «صید کردن [...] تن را سرد و خشک گردانَد، خاصه کسی را که عادت صید کردن نباشد؛ چه که بسیار فرق بوَد از همیشه ساکن بودن تا بهیکبار حرکتی قوی کردن چون صید.» (ابنبُطلان، تقویمالصحه، ص ۱۴۱)
قرن ۷:
- سیم را کِی بوَد مثابت زر؟/ فرق باشد ز شمس تا به قمر (نظامی)
- اگرچه هردو خونریزند لکن/ هم از جلاد تا فصّاد فرق است (خاقانی)
- در نظمها اگرچه بسی لاف میزنند/ فرق است از آنکه ناطق تا آنکه ناهق است (کمالالدین اصفهانی)
- از مقامت تا ثریا همچنان/ کز ثریا تا ثریٰ فرق است و بین (سعدی)
قرن ۸: تو را هم هست شوقی لیک فرق است/ بتا! از سوختن تا خوی گرفتن (امیرخسرو دهلوی)
قرن ۹: از گوش مجوی کار دیده/ فرق است ز دیده تا شنیده (جامی)
قرن ۱۰: خود چه فرق است از آن خار که بر چوب گل است/ تا از آن خار که پَرچین سر دیوار است (وحشی بافقی)
قرن ۱۲: بگو به شیخ که از کفر تا به دین فرق است/ ز خودپرستی تو تا به مِیپرستی ما (بیدل دهلوی)
قرن ۱۴: ای کعبهٔ معظمه! فرق است از زمین/ تا آسمان ز جاه تو تا جاه کربلا (ادیبالممالک فراهانی)
معاصر: «از مقام امین (= جبرئیل) تا حبیب (= پیامبر) بسی فرق است.» (مهدی الهی قمشهای، حکمت الهی، ج ۲، ص ۳۵۹)
و گاهی هر دو ساخت در کنار هم بهکار رفتهاند:
قرن ۶: «فرق میان حال و محال بسیار است. چندانکه از ایمان تا کفر فرق است و از نفاق تا اخلاص فرق است، از حال تا محال فرق است.» (ژندهپیل، سراجالسائرین، ص ۵)
در نتیجه، از آنجا که یکی از معیارهای اصلی و اساسیِ درستی و نادرستیِ صورتهای زبانی «کاربرد اهل زبان» (بهویژه بزرگان آن) است، ساخت «فرق است از ... تا ...» نیز در بیت حافظ، چنانکه برخی شواهد آن آمد، کاملاً درست است و نمیتوان آن را نادرست خواند.
۳) گفتنی است ساخت «فرق است درمیانِ/ بینِ چیزی و چیزی» یعنی «میان دو چیز تفاوت وجود دارد»، ولی «فرق است از چیزی تا چیزی» یعنی «تفاوت دو چیز با هم بسیار بسیار زیاد است». تفاوتِ معناییِ این دو ساخت همین است. به بیان دیگر، در ساخت «فرق است از چیزی تا چیزی» نوعی اغراق و تأکیدِ بیشتر به تفاوت وجود دارد. برای همین، حافظ آن را در شعر خود بهکار برده تا آن فاصله و تفاوتِ بسیار را نشان دهد که آب خضر کجا و آب رکنآباد ما کجا. اما آنجا که تفاوتی در کار نباشد، این ساختِ نحوی بهصورت سؤالی (بهاصطلاح، استفهام انکاری) میآید و پاسخ آن منفی است، یعنی تفاوتی در کار نیست:
ساکنی ورنه چه مابین است و فرق/ از تو تا این گنبد گیتینورد؟ (انوری)
گر دلی داری و دلبندیت نیست/ پس چه فرق از ناطقی تا جامدی؟ (سعدی)
#ادبیات #دستورزبان
۱۴۰۲/۰۷/۲۰
سید محمد بصام
@Matnook_com
ویراسته:
فیروزه ادای او را درمیآورد: «فکر کن الآن توی جزایر هاوایی بودی، یه ماشینم زیر پات بود و یه کسی هم بغلدستت مرتب قربونصدقهت میرفت. بازم مینوشتی؟»
ترلان جواب نمیدهد. وقت لازم دارد تا به جزایر هاوایی برود.
- معلومه ترکعلی. اگه اونجا بودی، دیگه احتیاجی به این مزخرفات نداشتی! زندگی میکردی.
فریبا وفی، ترلان (چاپ شانزدهم: تهران، نشر مرکز، ۱۳۹۶)، ص ۱۰۰
اشکالها:
فاصلهگذاری نادرست، نشانهگذاری نابجا، بیدقتی در پاراگرافبندی، غلط املایی. تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل!
یادآوری:
گفتارینویسیِ گفتوگوهای داستان به اختیار نویسنده است.
#تمرین_ویرایش
۱۴۰۲/۰۸/۱۶
سید محمد بصام
@Matnook_com
گافتار نیک، پاندار نیک، کاردار نیک! 😊
یادآوری:
۱) املای درستِ این نام «زردشت» و آیین او «زردشتی» است.
۲) برای آگاهی بیشتر و دقیقتر از نام زردشت، مقالهٔ «نام زردشت» از رودیگر اشمیت را بخوانید و برای آشنایی با آموزهها و آیین او، کتاب آموزه و آیین زردشت: سه گفتار در گاهانپژوهی از ایلیا گرشویچ، ترجمهٔ منیژه اذکایی و جواد دانشآرا، نشر ثالث.
#واژهشناسی #کتاب_خوب_بخوانیم
۱۴۰۲/۰۸/۱۷
سید محمد بصام
@Matnook_com
۱) «درعوضِ» حرف اضافه است و بیفاصله نوشته میشود و باید کسرۀ آن را هم گذاشت:
«هر خانوادهای آنچه را که مورد احتیاج اوست درعوضِ جنس خود میگیرد، بیآنکه پولی ردوبدل کنند.» (مجتبی مینوی، پانزده گفتار، ص ۱۲۶)
یادآوری:
«عوضِ» و «بهعوضِ» نیز حرف اضافۀ مرکباند (شاهدها از فرهنگ بزرگ سخن، ذیل سرواژۀ «عوض» است):
- «یک مأموریت جزئی داشتم. عوضِ یک ماه یک سال ماندم.» (بزرگ علوی)
- «ای کاش بهعوضِ تو من میسوختم.» (محمد حجازی)
۲) «در عوض» گروه حرفاضافهای است و در نقش قید بهکار میرود. بنابراین بافاصله نوشته میشود و پس از آن نیز باید ویرگول گذاشت:
«اگر بچهاش نشد، غصه نخورَد. در عوض، زیبایی اندامش محفوظ خواهد ماند.» (علیمحمد افغانی، شوهر آهو خانم، ص ۴۱۹)
#فاصلهگذاری #دستورزبان
۱۴۰۲/۰۸/۱۸
سید محمد بصام
@Matnook_com
دربارهٔ «بلکفرایدی»
بلکفرایدی (black friday)، که به معنای «حراج کالاها یا ارائهٔ خدمات با تخفیفهای استثنایی در آخرین جمعهٔ ماه نوامبر» است، اولین بار در آمریکا بهکار رفت. سپس با همین تعبیر و گاهی با اندکی تغییر به دیگر کشورها نیز رسید و رواج یافت. ترجمهٔ لفظبهلفظ آن «جمعهٔ سیاه» یا «سیاهجمعه» است. «جمعهٔ سیاه» برای ایرانیان همچنان یادآور کشتار مردم در ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ در خیابان و میدان ژاله است، چنانکه برای آمریکاییان یادآور رسوایی بازار طلا در ۲۴ سپتامبر ۱۸۶۹ بود. البته جمعههای سیاه دیگری نیز در تاریخ بعضی کشورها هست که یادآور پیشامدهای ناگواری برای آنهاست. بنابراین از آنجا که تعبیر «جمعهٔ سیاه» برای ایرانیان خوشایند نبود و «سیاهجمعه/ سیاجمعه» نیز معنای روشنی نداشت، برخی فارسیزبانان از همان آغاز، «حراج جمعه» را بهکار بردند و سپس از روی آن، طبق فرایند آمیزهسازی (= ادغام دو یا چند واژه و ساختن یک واژهٔ جدید از آنها)، «حراجمعه» را ساختند. برخی نیز بهتازگی «جمعۀ هیجانانگیز» میگویند و مینویسند که زیباست و نشانهٔ ارج نهادن به زبان ملیمان، فارسی.
#واژهشناسی
۱۴۰۲/۰۹/۰۲
سید محمد بصام
@Matnook_com
واژههای «بی»دار.pdf
360.9K
فاصلهگذاری ۴۵۶ واژۀ «بی»دار (رایگان)، با امکان جستوجو + ۱ قاعدۀ فاصلهگذاری (۳ صفحه، پیدیاف)
#فاصلهگذاری
۱۴۰۲/۰۹/۰۲
سید محمد بصام
@Matnook_com
واژههای «پر»دار.pdf
324.8K
فاصلهگذاری ۲۵۷ واژۀ «پُر»دار (رایگان)، با امکان جستوجو + ۱ قاعدۀ فاصلهگذاری (۲ صفحه، پیدیاف)
#فاصلهگذاری
۱۴۰۲/۰۹/۰۲
سید محمد بصام
@Matnook_com
واژههای «هم»دار.pdf
327.9K
فاصلهگذاری ۲۶۵ واژۀ «هم»دار (رایگان)، با امکان جستوجو + ۱ قاعدۀ فاصلهگذاری (۲ صفحه، پیدیاف)
#فاصلهگذاری
۱۴۰۲/۰۹/۰۲
سید محمد بصام
@Matnook_com
واژههای «یک»دار.pdf
342.4K
فاصلهگذاری ۳۳۵ واژه و عبارت «یک»دار (رایگان)، با امکان جستوجو + ۲ قاعدۀ فاصلهگذاری (۳ صفحه، پیدیاف)
#فاصلهگذاری
۱۴۰۲/۰۹/۰۲
سید محمد بصام
@Matnook_com
سادهنویسی چیست؟
من سادهنویسی را اینگونه تعریف میکنم:
نوشتن جمله به شیوهای که آسان خوانده و بیدرنگ فهمیده شود، چه کوتاه باشد و چه بلند. به سخن دیگر، هر جملهای ـ با هر موضوعی و برای هر مخاطبی که باشد ـ فقط باید یک بار خوانده شود و با یک بار خوانده شدن هم فهمیده شود (روشن است که سادهنویسی دربرابر پیچیدهنویسی قرار میگیرد، نه لزوماً درازنویسی). اینک دو نمونه:
پیچیده:
آقای خمینی در نامهای که برای مجلس خبرگان قانون اساسی، یعنی مجلس بازنگری قانون اساسی که خودش قبلاً تشکیل داده بود، نوشت گفت: مرجعیت دیگر لازم نیست، فقط شرط اجتهاد کفایت میکند.
ساده:
آقای خمینی در نامهای به مجلس خبرگان قانون اساسی، که پیشتر آن را تشکیل داده بود، نوشت: «مرجعیت دیگر لازم نیست، فقط شرط اجتهاد کفایت میکند.»
پیچیده:
پدرش عبدالله از مردم بلخ در روزگار نوح پسر منصور سامانی كه در آن عهد از شهرهای بزرگ بود، كار دیوانی در روستای خرمیثن در نزدیكی روستای افشنه پیشه و با دختری به نام ستاره ازدواج كرد.
ساده:
پدرش، عبدالله، اهل بلخ بود و در زمان نوح، پسر منصور سامانی، میزیست. در آن زمان، بلخ از شهرهای بزرگ بود. عبدالله در روستای خُرمَیثَن در نزدیکی اَفشَنه به پیشۀ دیوانی پرداخت و با دختری به نام ستاره ازدواج کرد.
اما اینکه چگونه ساده بنویسیم و جملهها را ساده کنیم بحث دیگری است که باید روشهای آن را آموخت.
این را هم ببینید: جملههای «دیریاب» و «زودیاب».
#ویرایش_زبانی
۱۴۰۲/۰۹/۰۴
سید محمد بصام
@Matnook_com
دربارۀ واژۀ «آخوندک»
«آخوندک» نام حشرهای است با تنهای دراز و دو جفت بال که خود را به شکل شاخههای کوچک درختان درمیآورَد. «-َک» در نام این حشره پسوند شباهت است، زیرا دو پای جلویی آن مانند دستی است که به دعا و نیایش برداشته شدهاست. ازاینرو به آن «آخوندک» میگویند. گاهی از باب بهگویی (حُسن تعبیر) به آن «راهبک» نیز میگویند. جالب است که نام این حشره، در زبان آلمانی (Gottesanbeterin) و روسی (богомол)، لفظاً به معنای «ستایشگر خدا» است. در انگلیسی نیز به آن mantis میگویند که برگرفته از واژۀ یونانی μάντις (= «پیامبر») است. در عربی، «فَرَسُ النّبيّ» (یعنی «اسب پیامبر») نامیده میشود.
در فارسی، گاهی به آخوند کمسواد یا کمسنوسال، به طعنه و کنایه، «آخوندک» میگویند، که پسوند «-َک» در آن نشانۀ تحقیر یا تصغیر است.
#واژهشناسی
۱۴۰۲/۰۹/۰۷
سید محمد بصام
@Matnook_com
#چالش_ویرایش
ویراسته:
معاون بازرگانی سازمان صمت اصفهان با اشاره به استفاده از کنجد در نانواییها گفت:
هیچیک از نانواییهای یارانهایِ استان نباید از کنجد استفاده کنند و تنها موظف به پخت نان مصوب هستند.
نکتهها:
۱) وقتی «افزود» درست است که ابتدا سخنی گفته باشد و سپس چیزی بر آن بیفزاید.
۲) در این جمله، با فعل منفیِ «ندارند» باید «هیچیک» بیاید، نه «همه».
۳) «نانوای یارانهای» نداریم، «نانوایی یارانهای» داریم.
#ویرایش_زبانی
۱۴۰۲/۰۹/۰۸
سید محمد بصام
@Matnook_com
@Matnook_com_جدول_فاصلهگذاری_فعلهای_فارسی.pdf
83.5K
جدول فاصلهگذاری فعلهای فارسی
یک بار برای همیشه فاصلهگذاری تمام فعلهای فارسی را یاد بگیرید و همه را درست فاصلهگذاری کنید.
#فاصلهگذاری
۱۴۰۲/۰۹/۱۹
سید محمد بصام
@Matnook_com
ویرایش و مقابله: پوریا محمودی
از ویرایشآموزان و ویراستاران سابق مؤسسه
#نمونهکارها
سفارش ویرایش:
zil.ink/matnook_support
@Matnook_com
واژهشناسی «چای»
بهمناسبت روز جهانی چای ☕️
واژهٔ «چای» از چینیِ شمالیِ çá (با تلفظی شبیه /چا/) به هندی و روسی رفته و سپس با همین تلفظ به فارسی رسیدهاست. سپس واج /y/، در قیاس با واژههایی مانند «پای» و «جای» (در کنار «پا» و «جا»)، به آن افزوده شده و بهصورت «چای» و سپس «چایی» درآمدهاست. واژهٔ انگلیسیِ tea و فرانسویِ thé نیز از چینیِ جنوبیِ t‘e گرفته شدهاست. در فارسی، تلفظ و املای «چای» رسمی و «چایی» غیررسمی است.
#واژهشناسی
۱۴۰۲/۰۹/۲۵
سید محمد بصام
@Matnook_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان انار شب یلدا
#واژهشناسی
۱۴۰۲/۰۹/۳۰
سید محمد بصام
@Matnook_com
قصۀ میلاد عیسىبن مریم
بهمناسبت ۴ دی/ ۲۵ دسامبر، زادروز وی
اما حدیث عیسىبن مریم علیهالسلام چنان بود که زکریا علیهالسلام یکى حجره داشت که از بهر مریم پرداخته بود و هیچ خلق بدان حجره نرفتى هرگز، مگر زکریا. و چون [مریم] به جایگاه حیض رسید، یک بار حایض شد و پاک گشت و دوم بار حایض شد و پاک گشت. پس زکریا بفرمود تا او را آب بردند تا سر بشورد. و چون آب برده بودند، مریم درِ خانه استوار کرد و پرده بر سر بام ببست و سر خویش بشست و جامه اندر پوشید و درِ خانه همچنان محکم بسته بود. ناگاه نگاه کرد، مردى را دید آنجا ایستاده! و مریم از او بشکوهید و بهراسید و گفت: بازداشت خواهم به خداى از تو، اگر پرهیزگارى. و آن مرد جبریل علیهالسلام بود به صورت مردى آنجا ایستاده. پس چون جبریل علیهالسلام دانست که او بترسیدهاست از وى، همانگاه خویشتن را آشکارا کرد و گفت: مترس که من جبریلم، رسول خداى عزوجل، و آمدهام تا ترا بدهم غلامى پاک. پس مریم گفت: چگونه باشد مرا فرزندى، و هیچ آدمى مرا بِنَساویدهاست [= لمس نکردهاست] و گِرد من نگردیده و من نیز نبودم بلاوه [= بلایه: زن بدکاره]. گفت: آرى چنین است، ولکن خداى تعالى گفت بیافرینم آنچه خواهم. پس جبریل به مریم اندر دمید تا مریم بار گرفت با عیسى. و همچنان همى بود تا وقت بار نهادن.
پس چون مریم را درد زادن گرفت، برخاست و از شهر بیرون رفت و بدان صحرا یک بُنِ [= درختِ] خرما بود خشکشده و بر بُنِ [= پایِ] آن درخت بنشست و درد همى خورد و همى بود از درد زادن که بگرفته بود و از شرم مردمان میگفت که اى واى! بارى [= ای کاش] من بِمُردمى پیش از این یا هرگز خود نبودمى. پس بدان بُنِ خرمابُن رفت و دست در آن خرمابن زد. و سالها بود تا آن خرمابن خشک شده بود. و چون مریم دست در آن زد، حقتعالى به قدرت خویش آن را سبز گردانید و خرما بدو پیدا آمد.
و چون عیسى از مادر در وجود آمد، همان ساعت مادر را آواز داد و گفت: هیچ اندوه مدار که خداى عزوجل بدان جوىْ آبِ روان بازداد. برخیز و این درخت را بجنبان تا خرما فرو ریزد و خرما بخور و آب که در جو میآید بخور و هیچ اندوه مبر و با هیچ خلق سخن مگوى و هر کس که پیش تو آید و سخنى پرسد یا گوید، بگو که من روزۀ نذر کردهام. و در آن وقت هر کس که روزه داشتى با کسى سخنى نگفتى. پس چون مریم آواز شنید که اینک آب روان بخور و از این درختْ خرما فرو ریز و بخور، مریم گفت: یا رب، چون بود که در آن وقت که بدان حجره اندر میبودم، در زمستان میوۀ تابستانى سو[ى] من میفرستادى و در تابستان میوۀ زمستانى و اکنون این درخت را همى باید جنبانید تا خرما فرو ریزد و بخورم؟ آوازى آمد که: از بهر آنکه اکنون دلت دو تا گشتهاست و در آن وقت یک تا بود.
پس مردمان جمله روىْ سوى زکریا نهادند و او را گفتند که: این زن را چرا نگاه نداشتى تا آبستن گشت و فرزندى آورد؟ زکریا گفت: هرگز هیچ آدمى سوى او نرفت و او را چنان نگاه داشتم که هیچ خلقى روى او نیز هم ندید. پس جمله مردمان برخاستند و پیش مریم رفتند و گفتند که: اى مریم، تو این کودک را از کجا آوردى؟ و هرگز تو هیچ شوهر نکردهاى. پس مریم ایشان را چنان نمود که من روزه مىدارم و با کس سخن نمىگویم. و روزۀ ایشان بدان وقت چنان بود که از سخن و گفتار بازایستادندى و هیچ سخن با کس نگفتندى و از طعام خوردن بازایستادندى. [آنگاه] اشارت کرد سوى عیسى. ایشان گفتند که: چگونه با کودکى که در گهواره است سخن گوییم؟ عیسى علیهالسلام گفت: منم بندۀ خداى عزوجل و مرا بدهد کتاب، یعنى انجیل، و مرا پیغامبرى کند و مرا کند مبارک، هر کجا که باشم، و مرا اندرز کرد به روزه و نماز و زکات دادن تا زنده باشم. مرا فرمود نیکى کردن با مادرِ من و نکرد مرا جبارى بدبخت. پس گفت: سلام باد از خداى بر من آن روز که بزادم از مادر و آن روز که بمیرم و آن روز که مرا برانگیزند.
پس چون عیسى علیهالسلام این سخنها بگفت، خلق بر او فتنه شدند و خلق از بهر عیسى به سه گروه شدند. گروهى گفتند عیسى پسر خدای است و گروهى گفتند عیسى خود خدای است که بر آسمان بود و اکنون فرو آمد و به شکم مریم اندر شد و اکنون بیرون آمد و با خلقان سخن همى گوید و گروهى گفتند نه، که او پیغامبر خدای است.
ترجمۀ تفسیر طبری (چاپ دوم: تهران، توس، ۱۳۵۶)، به کوشش حبیب یغمایی، ج ۱، ص ۲۱۴ تا ۲۱۸ (با اندکی تلخیص و ویرایش)
#پرسه_در_متون
۱۴۰۲/۱۰/۰۴
سید محمد بصام
@Matnook_com
یا مریمُ! إنَّ اللهَ یُبَشِّرُکِ بکلمةٍ مِنهُ اسمُهُ المسیح (سورۀ آلعمران، آیۀ ۴۵)
و در «مسيح» چند قولها گفتند مفسران. بعضى گفتند فعيل است به معنى مفعول؛ يعنى «ممسوحٌ مطهّر مِن الأقذار: پاكيزه و ماليده بود از پليدیها».
و گفتهاند ممسوح بود به بركت.
و گفتهاند براى آنكه از مادر بزاد به روغن اندوده.
و گفتهاند براى آنكه ممسوحالقدمَين بود؛ جمله پاى او بر زمين نشستى، ارتفاع نداشت ميان پاى او.
و گفتهاند براى آنكه جبريل پَر در او ماليد تا شيطان را بر او سبيل نباشد در وقت ولادت.
و بعضى دگر گفتند فعيل است به معنى فاعل، چون «سميع» و «عليم». آنگه خلاف كردند. بعضى گفتند براى آنكه او دست در بيماران و خداوندان عاهت [= «فساد و بلا»] ماليدى، نيک شدندى.
كلبى گفت: براى آنكه دست بر چشم اَكمه [= «کور مادرزاد»] نهادى، بينا شدى.
و بعضى دگر گفتند براى آنكه در زمين بسيار سياحت كردى و رفتى. [...] يعنى «زمينپيماى» باشد. و در حق عيسى، عليهالسلام، هم اين وجه توان گفتن كه «مسيح» فعيل باشد از «مساحت» تا «ميم» زيادت نباشد، بل آن اصل كلمه بوَد.
ابوالفتوح رازی، روض الجِنان و روح الجَنان فی تفسیر القرآن (چاپ اول: مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۴۰۸ ق)، به کوشش محمدمهدی ناصح و محمدجعفر یاحقی، ج ۴، ص ۳۲۲ و ۳۲۳
#پرسه_در_متون
۱۴۰۲/۱۰/۰۴
سید محمد بصام
@Matnook_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲ نکته دربارۀ «توسطِ» که شاید ندانید!
#دستورزبان #گردهبرداری
۱۴۰۲/۱۰/۰۵
سید محمد بصام
@Matnook_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا جمع بستن واژههای فارسی با «ـات» غلط است؟
چه واژههایی را میتوانیم با «ـات» جمع ببندیم؟
#زبانشناسی #دستورزبان
۱۴۰۲/۱۰/۰۷
سید محمد بصام
@Matnook_com
Iraj_Gorgin's_Interview_with_Forough_Farrokhzad.mp3
25.68M
گفتوگو با فروغ فرخزاد در سال ۱۳۴۳ دربارهٔ شعر امروز ایران
رادیو ایران، برنامهٔ صدای شاعر
بازنشر بهمناسبت ۸ دی
زادروز فروغ فرخزاد
#منهای_ویرایش #ادبیات
۱۴۰۲/۱۰/۰۸
سید محمد بصام
@Matnook_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«من خوشبختانه یک زنم.»
کمتر از ۷ دقیقه با فروغ فرخزاد
#منهای_ویرایش #ادبیات
۱۴۰۲/۱۰/۰۸
سید محمد بصام
@Matnook_com
شیوۀ نگارش ضمیرهای شخصی پیوسته (۱)
در فارسیِ معیار و غیرشکسته، رسمالخط ضمیرهای شخصی پیوسته (ـم، ـت، ـش، ـمان، ـتان، ـشان) در پیوند با انواع واژهها به شرح زیر است:
۱) واژههای پایانیافته به حرف پیوسته (مانند «ب» و «ه» و «یِ») و حرف جدا (مانند «ر»):
- کتابم، کتابت، کتابش*، کتابمان، کتابتان، کتابشان
- توجهم، توجهت، توجهش، توجهمان، توجهتان، توجهشان
- رأیم، رأیت، رأیش، رأیمان، رأیتان، رأیشان
- برادرم، برادرت، برادرش، برادرمان، برادرتان، برادرشان
یادآوری:
در «کتابش»، الگوی هجای آخر cvc (= صامت + مصوت + صامت) است: کِ - تا - بَش. بنابراین درست نیست که *کتاباش بنویسیم و /کتابش/ بخوانیم. پس املای *کتاباش و نیز *کتابات و *کتابام، که پایانیافته به حروف پیوستهاند، نادرست است.
۲) واژههای پایانیافته به صدای i:
- صندلیام، صندلیات، صندلیاش، صندلیمان، صندلیتان، صندلیشان
- سرمهایام، سرمهایات، سرمهایاش، سرمهایمان، سرمهایتان، سرمهایشان
- جداییام، جداییات، جداییاش، جداییمان، جداییتان، جداییشان
یادآوری:
واژههای پایانیافته به صدای ey نیز مانند واژههای پایانیافته به i است:
نِیام، نِیات، نِیاش، نِیمان، نِیتان، نِیشان.
۳) واژههای پایانیافته به حرف «و»
الف) با صدای o:
مانتوام، مانتوات، مانتواش، مانتومان، مانتوتان، مانتوشان
یادآوری:
واژههایی مانند «رهرو» نیز با صامت میانجی «ا» نوشته میشوند: رهروام، رهروات، رهرواش. این واژهها را میتوان بدون «ا» نیز نوشت: رهروَم، رهروَت، رهروَش.
ب) با صدای u:
آرزویم، آرزویت، آرزویش، آرزویمان، آرزویتان، آرزویشان
یادآوری:
«آرزومان، آرزوتان، آرزوشان» نیز درستاند، ولی ترجیح ندارند.
۴) واژههای پایانیافته به صدای e (های بیان حرکت):
خانهام، خانهات، خانهاش، خانهمان، خانهتان، خانهشان
یادآوری:
املای *خانۀمان/ *خانهیمان، *خانۀتان/ *خانهیتان، *خانۀشان/ *خانهیشان نادرست و غیرمعیار است.
۵) واژههای پایانیافته به صدای â:
صدایم، صدایت، صدایش، صدایمان، صدایتان، صدایشان
یادآوری:
۱) «صدامان، صداتان، صداشان» نیز درستاند، ولی ترجیح ندارند.
۲) واژههایی مانند «موسیٰ» نیز در حکم واژههای پایانیافته به صدای â هستند:
موسایم، موسایت، موسایش، موسایمان، موسایتان، موسایشان.
۶) واژههای پایانیافته به همزه
الف) «أ»: مبدأم، مبدأت، مبدأش، مبدأمان، مبدأتان، مبدأشان
ب) «ؤ»: لؤلؤم، لؤلؤت، لؤلؤش، لؤلؤمان، لؤلؤتان، لؤلؤشان
پ) «ء»: جزئم، جزئت، جزئش، جزئمان، جزئتان، جزئشان
#املا_رسمالخط
۱۴۰۲/۱۰/۱۱
سید محمد بصام
@Matnook_com
یک نکتهات بگویم!
ویرگولِ بعد از نهاد نادرست و اضافی است. پس:
خطرناکترین نوع بشر انسانی است که اعتقادش زیاد و فهمش کم است. (آنتون چِخوف)
یادآوری:
۱) نشانۀ درنگ ساکن یا آپاستروف است که بر روی آخرین حرف نهاد گذاشته میشود:
- این کتابْ راهنمای معلمان است.
- این کتابِ راهنمای معلمان است.
۲) نام چِخوف، پزشک و نویسندۀ نامآشنای روسی، «آنتون» است، نه *آنتوان.
#نشانهگذاری #املا_رسمالخط
۱۴۰۲/۱۰/۱۳
سید محمد بصام
@Matnook_com