#فارسی_چه_بدی_داشت_که_یک_بار_نگفتی!
فرهنگستان زبان و ادب فارسی «شهرآورد» را برای واژۀ انگلیسی derby تصویب کردهاست. در این واژه، «آورد» به معنای «نبَرد» و توسعاً «مسابقه» است و بنابراین «شهرآورد» یعنی «مسابقۀ ورزشی بین دو تیم رقیب از یک شهر یا منطقه».
شهرآورد پایتخت یا شهرآورد سرخابی یکی از معروفترین شهرآوردهای ایران و جهان است که در ورزشگاه آزادی میان دو تیم استقلال و پرسپولیس برگزار میشود.
۱۴۰۲/۰۳/۱۰
سید محمد بصام
@Matnook_com
یک نکتهات بگویم!
الگوی «واژه + بُن مضارع + -ی» اسم میسازد و همیشه با نیمفاصله یا بیفاصله نوشته میشود. مثال: درستنویسی: درست (واژه) + نویس (بن مضارع «نوشتن») + «-ی».
۴۰ مثال دیگر:
آبرسانی، آدمفروشی، اتوشویی، اندازهگیری، ایمنسازی، بستهبندی، پاکسازی، پندپذیری، تندرَوی، جمهوریخواهی، خانهداری، خودزنی، خودکشی، خوشنویسی، خونریزی، دروغگویی، دوستیابی، رُکگویی، روشنبینی، زبانشناسی، سُسخوری، سهلگیری، شکستهنویسی، عقبنشینی، علمآموزی، عوامفریبی، فرصتطلبی، قالیشویی، کارتنسازی، کتابخوانی، کمدانی، کنارهجویی، گاهشماری، مردمگریزی، مشکلگشایی، ملیگرایی، نامهرسانی، واژهپژوهی، هستیبخشی، همهپرسی، و ... .
یادآوری:
بن مضارع = فعلِ امر منهای «بـ»: برو ← رو.
#فاصلهگذاری
۱۱۴۰۲/۰۳/۱۳
سید محمد بصام
@Matnook_com
9.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺معصومه تقیزاده، دانشجوی دکتری زبان و ادبیات عربی و مترجم ۸ عنوان کتاب
🔰کانال مؤسسه در ایتا:
@Matnook_com
یک نکتهات بگویم!
های بیان حرکت (مثل آخر «مدرسه») + ضمیرهای شخصی پیوسته (-َم، -َت، -َش، -مان/ -مون، -تان/ -تون، -شان/ -شون) چگونه نوشته میشود؟
۱) صورت رسمی:
✅درست:
مدرسهام، مدرسهات، مدرسهاش،
مدرسهمان، مدرسهتان، مدرسهشان
❌غلط:
مدرسهیمان، مدرسهیتان، مدرسهیشان،
مدرسهٔمان، مدرسهٔتان، مدرسهٔشان
۲) صورت گفتاری:
✅درست:
مدرسهم، مدرسهت، مدرسهش،
مدرسهمون، مدرسهتون، مدرسهشون
❌غلط:
مدرسم، مدرست، مدرسش،
مدرسمون، مدرستون، مدرسشون
#املا_رسمالخط
۱۴۰۲/۰۳/۱۶
سید محمد بصام
@Matnook_com
6.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بخشی از کارگاه آنلاین ویرایش متنوک
تفاوت املا با رسمالخط چیست؟
#املا_رسمالخط
سید محمد بصام
@Matnook_com
۳۰ قید حرفاضافهای فارسی
این قیدها همواره با نیمفاصله نوشته میشوند:
بهآسانی، بهاجبار، بهاشتباه، بهاندازه، بهتدریج، بهتنهایی، بهخصوص، بهخوبی، بهدرستی، بهدقت، بهراستی، بهروشنی، بهزحمت، بهزودی، بهزیبایی، بهسادگی، بهسختی، بهسرعت، بهسلامتی، بهشدت، بهظاهر، بهعلاوه، بهقاعده، بهمرور، بهموقع، بهناگاه، بهنسبت، بهوضوح، بهوفور، بهویژه.
یادآوری:
پنج قید عربی داریم که «بـ» در آنها حرف جَرّ است و بنابراین همیشه سرهم نوشته میشود: بذاته، برأیالعین، بشخصه، بعینه، بنفسه.
نادرست:
بهذاته، بهرأیالعین، بهشخصه، بهعینه، بهنفسه.
#فاصلهگذاری #املا_رسمالخط
۱۴۰۲/۰۳/۱۷
سید محمد بصام
@Matnook_com
Matnook | ﻣﺘﻨﻮک
🔺معصومه تقیزاده، دانشجوی دکتری زبان و ادبیات عربی و مترجم ۸ عنوان کتاب 🔰کانال مؤسسه در ایتا: @Matn
12.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺رویا هاشمیزاده، دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی و ویراستار، از اصفهان
🔰کانال مؤسسه در ایتا:
@Matnook_com
ویراسته:
یههو یادم میآد اون دیگه مال من نیست.
نکتهها:
۱) «یههو» صورت گفتاری «یکهو» است. پس «یهو» غلط است.
۲) پیشوند تصریفی «می-» همیشه با نیمفاصله نوشته میشود: میآد، نه *میاد.
۳) وقتی واژهای اضافه میشود، نباید در پایان آن «ه/ ـه» بنویسیم. پس، درست: مال من - غلط: *ماله من.
۴) همیشه باید نشانۀ پایانیِ جمله را بگذاریم تا ابهامی در خوانش آن پیش نیاید.
#گفتارینویسی
۱۴۰۲/۰۳/۱۸
سید محمد بصام
@Matnook_com
فیلود
واژهنامهٔ آنلاین فلسفه
(نسخهٔ آزمایشی)
philod.ir
طرح این واژهنامه را حدود شش ماه پیش، با دستی خالی و دلی پرامید، آغاز کردیم و حالا فیلود دربردارندهٔ بیش از ۱۵٫۰۰۰ مدخل و معادلهای بیش از ۴۰ کتاب است. بخش عمدهٔ مدخلها انگلیسی است، اما کلمات آلمانی و فرانسوی هم تعداد قابلتوجهی از مدخلها را تشکیل میدهند. فیلود دوسویه است و همزمان برای جستوجوی کلمات فارسی هم بهکار میرود. مدخلهای این واژهنامه همچنان در حال افزایش است.
علی پیرحیاتی
#واژهشناسی
۱۴۰۲/۰۳/۱۹
سید محمد بصام
@Matnook_com
سهنقطه در گفتارینویسی
۱) برای نشان دادن لکنت زبان یا بریدهبریده سخن گفتن (از دو طرف با نیمفاصله و کشیدگی دادن به حروف پیوسته):
- گُـ...گُـ...گفتم نَـ...نَـ...نترس!
۲) برای درنگ کردن در ادای واژهها (بیفاصله از قبل):
- من... دیگه... بر... نمیگردم...! تو برو.
۳) برای نصفهنیمه گفتن واژهها (بیفاصله از قبل):
- من از این موجود میتر...
دقیقاً پشتسرم ایستاده بود و بازتابش در شیشهٔ پیشِرویم دیده میشد.
۴) هنگامی که کسی سخن دیگری را در گفتوگوها قطع میکند (بیفاصله از قبل):
افسانه با ناراحتی گفت: «من به همه میگم تو کی هستی و چیکارهای! من به پلیس...»
بابک حرفش را قطع کرد: «تو بیخود میکنی! جرئت داری بگو، ببین چه بلایی سرت میآرم!»
۵) برای نشان دادن سخنان کسی که پشت تلفن است و شنیده نمیشود (از قبل با فاصلۀ جامد و از بعد با فاصلۀ معمولی):
- بله. ... علیک سلام. ... به تو چه؟ ... به خودم مربوطه. ... تو که همهجا زیر نظرته. ... چی؟ ... زنگ بزن پایین. ... مسخره!
۶) در گفتوگوی تلفنی، وقتی طرف مقابل سکوت کرده یا مشکلی در ارتباط وجود دارد (بیفاصله از قبل):
- الو... الو... صدات نمیآد!
یادآوری:
در این موارد، سهنقطه نمیگذاریم:
۱) برای نشان دادن خشم و مانند آن یا درنگِ کاملِ بعد از هر واژه، پس از هرکدام فقط یک نقطه میگذاریم:
- دارم بهت میگم من. اصلاً. حالم. خوب. نیست. بفهم! برو پی کارِت!
۲) با سه بار تکرارِ یک حرف (نه بیشتر)، کشیدگی یک واکه در هجا را نشان میدهیم، نه با سهنقطه (*وا...ی) و نه با تکرار تیرۀ روی خط زمینه (*حمیــــــد):
- وااای، حمییید! ممنووون!
#نشانهگذاری #فاصلهگذاری
۱۴۰۲/۰۳/۲۰
سید محمد بصام/ فهیمه پوریا
@Matnook_com
«دستباف» یا «دستبافت»؟
۱) «اسم + بن مضارع» یکی از الگوهای ساختواژی است که گاهی واژههایی با معنای مفعولی از آن ساخته میشود (اسم، در این ساختار، ابزاری است که فعل با آن انجام میشود و به آن «کُنشابزار» میگویند):
بخارپز: پختهشده با بخار؛
دستباف: بافتهشده با دست؛
لگدکوب: کوبیدهشده با لگد.
۲) «اسم + بن ماضی» یکی دیگر از الگوهای ساختواژی است که از آن نیز واژههایی با معنای مفعولی ساخته میشود (اسم در این مثالها نیز کنشابزار است):
دستبافت: بافتهشده با دست؛
زربافت: بافتهشده با زر؛
مردمنهاد: نهادهشده بهدست مردم.
۳) «دستباف» و «دستبافت» هردو صفت مفعولیاند و میتوانند با ارزش یکسان بهکار روند. اما با استناد به پیکرههای زبانی، بسامد «دستباف» بیش از دهبرابرِ «دستبافت» است و از قدیمترین زمانها در معنای مفعولی بهکار میرفتهاست: حُلّۀ دستباف نیسان را/ بُسَّدین پود و زمْردین تار است (مسعود سعود سلمان). بنابراین «دستباف» بر «دستبافت» ترجیح دارد و بهتر است همیشه این دو واژه را با نیمفاصله بنویسیم.
یادآوری:
در لغتنامۀ دهخدا و فرهنگ بزرگ سخن (انوری)، «دستبافت» را بهدرستی به «دستباف» ارجاع دادهاند؛ درصورتیکه در فرهنگ فارسی (صدری افشار)، «دستباف» را به «دستبافت» ارجاع دادهاند. در فرهنگ آوایی فارسی (گیتی دیهیم) نیز تنها «دستباف» و تلفظهای آن آمدهاست.
#واژهشناسی
۱۴۰۲/۰۳/۲۳
سید محمد بصام
@Matnook_com
دربارۀ «مشمع» و «مشما»
۱) «مشما» صورت تغییریافتۀ واژۀ عربیِ «مشمّع» است. «مشمع» لغتاً به معنای «موماندود» است و توسعاً به معنای «پارچه یا پلاستیکی آغشته به مواد دارویی که آن را بر روی زخم یا موضع درد میگذارند»:
- «قیچی را گرفتم که موهای زیر لبم را بزنم، چِرِق گوشت زیر لبم را چیدم [...]. یک دستمال خون آمد. مشما چسباندم.» (ناصرالدینشاه، خاطرات ناصرالدین شاه در سفر سوم فرنگ، ج ۳، ص ۱۵۹)
- «برای شانهدردِ مریضِ هفتم، مشمع خردل تجویز کرد.» (امیرحسن چهلتن، دیگر کسی صدایم نزد، ص ۵۸، به نقل از فرهنگ بزرگ سخن، ذیل سرواژۀ «مشمع»)
امروزه «مشما» و «مشمع» کمتر در معنای پیشگفته بهکار میرود و معمولاً به معنای «پارچهای از جنس پلاستیک یا مادۀ دیگر» است که کاربردهای گوناگونی دارد:
- «هر بار که مأمور مشمای روی آنها [= جسدها] را کنار میزند.» (منصور کوشان، محاق، ص ۱۳۸)
- «روی تشکچه مشمع میانداختند که نجس نشود.» (محمود کتیرایی، از خشت تا خشت، ص ۱۶)
۲) فرایند تبدیل واژۀ «مشمع» به «مشما» در گفتار:
۲-۱) در فارسی، بست چاکناییِ پایانی در تلفظ حذف میشود، مانند حذف «ء» از واژۀ «املاء» > «املا» (/emlâ’/ > /emlâ/) و حذف «ع» از واژۀ «نعناع» > «نعنا» (/na’nâ’/ > /na’nâ/). پس ابتدا «ع» از «مشمع» حذف شدهاست (روشن است که اینجا تلفظ ربطی به خط ندارد).
۲-۲) سپس، به جبران حذف این صامت (= «ع»)، مصوت پایانیِ a به â بدل شدهاست.
۲-۳) در نتیجه، «مشمع» بهصورت «مشما» درآمده و تلفظ شدهاست (/mošamma'/ > /mošammâ/).
۳) «مشما» بهصورت /مشمبا/ نیز تلفظ میشود. اینجا نیز فرایندی آوایی رخ دادهاست: دگرگونشدگی (dissimilation)، که از رهگذر آن، دومین صامت در صامتِ مشدّد به صامت دیگری تبدیل میشود (این فرایند معمولاً در زبان گفتار و محاورات عامیانه و برای آسانی تلفظ روی میدهد). برای نمونه، صامت n به d بدل میشود (مانند «جهنّم» > «جهندم») یا صامت m به b بدل میشود (مانند «امّا» > «امبا» و «جمّاز» > «جمباز») (← علیاشرف صادقی، «تشدید در زبان فارسی»، مجلۀ فرهنگنویسی، ش ۵ و ۶ (اردیبهشت ۱۳۹۲)، ص ۳۴). «مشما» نیز طبق همین فرایند به «مشمبا» تبدیل شدهاست، که گاهی به همین صورت نیز نوشته میشود.
۴) گاهی «مشما»، در قیاس با واژههایی مانند «نعنا» (< «نعناع») یا واژههای مختوم به «ـاع/ اع» (مانند «اجتماع»، «اشباع»، و ...)، با املای «مشماع» نیز نوشته میشود، که درست نیست (روشن است که «مشما» در فارسی /مشماع/ تلفظ نمیشود).
۵) نتیجه آنکه املای «مشماع» و «مشمبا» پذیرفتنی نیست، زیرا «مشماع» نوعی املای قیاسی، نادر، و نادرست است و «مشمبا» نیز تلفظ عامیانۀ «مشما»ست که بهندرت بهکار میرود، ولی املای «مشما» (بهدلیل بسامد بالای آن) پذیرفتنی است و میتوان آن را در کنار «مشمع» با ارزش تقریباً یکسان بهکار برد، گرچه «مشما» بیشتر در متنهای غیررسمی بهکار میرود.
#واژهشناسی #زبانشناسی
۱۴۰۲/۰۳/۳۱
سید محمد بصام
@Matnook_com