eitaa logo
میوه دل من
4.5هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
2.8هزار ویدیو
23 فایل
بسم الله النور انجام کارهای روزمره والدین در کنار بچه ها بازی های مناسب طبایع مختلف شعر و قصه های کاربردی بازی و خلاقیت و... ویژه کودکان زیر۷سال👶 ارتباط با ما:👈 @Rahnama_Javaher زیر نظر کانال طبیبِ جان: @Javaher_Alhayat
مشاهده در ایتا
دانلود
━━━━━━━━━━﷽◯✦━━━ ماری چشمانش را باز کرد. همه جا ساکت و تاریک بود. به تخت سارا نگاه کرد. سارا خواب بود. جلو رفت و او را برداشت. "قرار است تختت را به کس دیگری بدهم." بعد او را در قفسه کنار بقیه عروسک‌ها گذاشت. آهسته از اتاقش خارج شد. چراغ‌های چشمک زن روی درخت کاج، پذیرایی را روشن کرده بود. چهار دست و پا به طرف شومینه رفت. نزدیک که شد، ایستاد. جورابش را که بالای شومینه آویزان کرده بود برداشت. تکانش داد. وقتی صدایی نشنید، دستش را داخلش برد. هیچی در آن نبود. بغضش گرفت. "چرا بابا نوئل چیزی برایم نیاورده؟" نگاهی به پنجره کرد. تاریک تاریک بود. "حتما بابانوئل نتوانسته پنجره را باز کند" به طرف پنجره رفت. پاهایش را بلند کرد. پنجره را باز کرد. سوز و سرما همراه دانه‌های برف، وارد خانه شد. موهایش تکان خورد و صورتش یخ کرد. سرش را از پنجره بیرون برد. اول آسمان را نگاه کرد. یک برف کوچولو توی چشمش افتاد. چشمانش را بست و به طرف چپ نگاه کرد. هیچ کس نبود. طرف راست را نگاه کرد، باز هم کسی نبود. حتی صدای چرخ‌های کالسکه بابانوئل هم نمی‌آمد. "من که چیز زیادی نخواستم. فقط یک بچه فیل کوچولو که با هم بازی کنیم." از پنجره بالا رفت. بیشتر خم شد. جاده پر از برف بود. خبری از رد چرخ‌های کالسکه نبود. "باید خودم بروم دنبالش. حتما کالسکه‌اش خراب شده." از پنجره آویزان شد. پاهایش به زمین نرسید. دستانش را رها کرد و روی زمین افتاد. "وای این پنجره چقدر بلند است!" لباسش را تکان داد. جورابش را محکم به خودش چسباند و به راه افتاد. برف روی سرش می‌بارید. سرما انگشت‌های پایش را اذیت می‌کرد. رفت و رفت و رفت تا به جنگل رسید. لنگه جورابش را نگاه کرد. دوباره بغضش گرفت. "باید امشب عیدی بگیرم، تا سال دیگر نمی‌توانم صبر کنم." از دور نوری را دید. تند تند به طرف نور رفت. ولی یک دفعه یک سنگ بزرگ به پایش گیر کرد. اصلا نفهمید که چطوری به آسمان پرتاب شد. فریادی کشید و چشمانش را بست. منتظر بود تا سرش به سنگ بخورد. اما یک دفعه چیزی مثل کمربند به دور کمرش پیچید و وسط آسمان و زمین ماند. چشمانش را باز کرد. چیزی را که می‌دید نمی‌توانست باور کند. یک فیل بزرگ او را با خرطومش گرفته‌بود. جیغی کشید و دستش را جلوی دهانش گرفت. فیل او را آهسته زمین گذاشت و گفت: -نترس، من دوستت هستم. چند قدم عقب رفت و با تعجب به فیل نگاه کرد. -وای! تو چقدر بزرگی! فیل خندید و گفت: -خب من یک فیل هستم. جورابش را جلو برد. -آخر این تو جا نمی‌شوی! فیل سرش را جلو آورد و جوراب را نگاه کرد. -این تو؟! چرا باید بروم توی این جوراب؟ -آخر تو، هدیه من هستی. خودم از بابا نوئل تو را خواستم. فیل با تعجب گفت: -من را برای چه می‌خواهی؟ -برای اینکه با هم بازی کنیم. آخر می‌دانی من خواهر و برادر ندارم. فیل با صدای بلند خندید. ماری سرش را پایین انداخت. -تازه توی تخت سارا هم جا نمی‌شوی! حالا باید چه کار کنم؟ فیل با خرطومش او را بلند کرد و گفت: -این که کاری ندارد. من و تو با هم دوست هستیم. الان یک سوت به تو می‌دهم. هر وقت با من کار داشتی و خواستی که با هم بازی کنیم این سوت را بزن. من زود زود می‌آیم و با هم بازی می‌کنیم. -اما!؟... -اما ندارد که. خودت گفتی من توی تخت سارا جا نمی‌شوم. اصلا من که نمی‌توانم توی خانه شما بمانم. همین جا توی جنگل هستم. بعد او را زمین گذاشت و یک سوت توی جورابش انداخت. -این هم هدیه شب عید! ماری خوشحال و خندان به خانه برگشت. کبری فرجام پور ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯ ━━━━━━✦◯◯᪥◯◯✦━━━━━━
❀ೋ❀💕💕═ ﷽ ═💕💕❀ೋ❀ جهت دسترسی راحت تر به همه ی داستان های کانال میوه ی دل من را جستجو کنید. 1⃣ (تشویق کودک به میوه خوردن) 2⃣ (عید قربان) 3⃣ (عید غدیر) 4⃣ (عید غدیر) 5⃣ (هنر حل مسئله با فکر جمعی و ...) 6⃣ (گوش دادن به حرف پدر و مادر و اجازه گرفتن برای انجام هر کاری) 7⃣ (به اشتراک گذاشتن اسباب بازی ها با دوستان و بازی دسته جمعی) 8⃣ (کنترل خشم و عذرخواهی و ...) 9⃣ (حضرت رقیه س) 0⃣1⃣ (تلاش و کار و زحمت و آینده نگری) 1⃣1⃣ (تشویق کودک به خوردن میوه) 2⃣1⃣ (تشویق کودک به حمام کردن و نظافت و پاکیزگی) 3⃣1⃣ (دیدن نعمت ها و نیمه ی پر لیوان و شکرگزاری بخاطر اون) 4⃣1⃣ (حضرت علی اصغر علیه السلام ) 5⃣1⃣ (دوست یابی و مهربانی) 6⃣1⃣ (اربعین حسینی ع) 7⃣1⃣ (در مورد مسواک زدن و راستگویی) 8⃣1⃣ (تشویق کودک به بازی های حرکتی و دوری از گوشی و تبلت و ...) 9⃣1⃣ (شکلک درآوردن کار خوبی نیست) 0⃣2⃣ (در مورد از پوشک گرفتن) 1⃣2⃣؟! (امانت داری) 2⃣2⃣ (مهارت های رفتاری مختلف) 3⃣2⃣ (از پوشک گرفتن) 4⃣2⃣🌹 (یکی از صفات نیکوی پیامبر اسلام(ص)، اول سلام کردن) 5⃣2⃣! (در مورد آسیب های بازی زیاد با گوشی و تبلت) 6⃣2⃣ (در مورد لباس مناسب فصل پوشیدن) 7⃣2⃣! (در مورد تنها بازی کردن کودک) 8⃣2⃣ (صرفه جویی در مصرف آب) 9⃣2⃣ (در مورد خوابیدن به موقع) 0⃣3⃣ (فداکاری و مهربانی) 1⃣3⃣ (در مورد بخشش و انفاق) 2⃣3⃣ (در مورد مسخره کردن و عیب جویی) 3⃣3⃣! (مضرات استفاده از تلفن همراه) 4⃣3⃣ (آشنایی با اورژانس) 5⃣3⃣ (در مورد نظافت و پاکیزگی) 6⃣3⃣؟ (بهداشت) 7⃣3⃣ (اثرات بد بازی های رایانه ای) 8⃣3⃣ (در مورد همکاری و همدلی) 9⃣3⃣؟ (فرزندآوری) 0⃣4⃣ (فداکاری) 1⃣4⃣ (زندگی زنبور عسل و ...) 2⃣4⃣ (خواب دیدن کودک) 3⃣4⃣ (در مورد زود قضاوت نکردن و کمک کردن به دیگران) 4⃣4⃣ (در مورد غذاخوردن کودک) 5⃣4⃣ (مسئولیت‌پذیری و قدردان نعمات بودن) 6⃣4⃣ (شهید سلیمانی عزیز) 7⃣4⃣ (در مورد عفو و بخشش) 8⃣4⃣ (مضرات تک فرزندی) 9⃣4⃣ (در مورد مسواک زدن) 0⃣5⃣ (دهه فجر) 1⃣5⃣ (تفکر خلاق و سازنده) 2⃣5⃣ ( در مورد عدم مخفی کاری از والدین) ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯ ❀ೋ❀💕💕══════💕💕❀ೋ❀